20 اردیبهشت 1400
کرونا، باطلالسحر نگاه استعماری به جامعه ایرانی
مصاحبه با دکتر میثم مهدیار معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
سوال: قبل از ورود به بحث، دیدگاهتان را درباره تلقی استعماری و تصویرسازیهای آن در جهان غیرغربی مطرح بفرمایید.
مهدیار: مواجهه جامعه ایرانی با کرونا بسیاری از انگارهها و کلیشههای استعماری را ابطال کرد که سالهاست در علوم اجتماعی در ایران بازتولید میشوند؛ کلیشههایی غالباً سیاه و منفی درباره خلقیات ما ایرانیان!
بحث را از اینجا شروع میکنم که استعمار قبل از اینکه بتواند جهان غیر غربی را مبتنی بر نیروی غلبه و زور خود مستعمره کند، میبایست زمینههای فرهنگی حضور خود را مهیا میکرد. شرقشناسان و جهانگردان غربی با حمایت مالی کمپانیهای استعماری به سراسر دنیا سفر میکردند و در قالب سفرنامهها تصویری عقبافتاده و بدوی و غیرمتمدن از جهان غیر غربی میساختند تا حضور نظامی و اقتصادی غربیها را توجیه کنند. این تصویرسازی بهقدری قوی بود که بسیاری از شرقیها نیز با باور آنها، حضور استعمارگران را به نفع خود و اصلاً لفظ استعمار را به معنای طلب عمران و آبادی میدانستند.
«ادوارد سعید» در اثر مُعظَم خود که سنگ بنای مطالعات پسااستعماری شد، این دست از تصویرسازیها را «شرقشناسی» نامیده است. آنطور که سعید و خلف او اشاره کردهاند بر اساس این تصویرسازیهای شرق شناسانه، فرد غیر غربی انسانی تنبل و تنپرور، خودمحور، استبدادزده، دروغگو، شهوتران، حسود و ریاکار، منفعل، نظمناپذیر، فاقد روحیه مشارکت و... توصیف شده است. البته شرقشناسی فقط در غرب محدود نماند و بهواسطه ارتباطات استعماری، عین این گزارهها در کار بسیاری از نویسندگان شرقی که برای فهم علل عقبماندگیشان به دنبال تحلیل شخصیت و منش و اخلاقیات کلی ملتهای خود بودهاند نیز تکرار شده است؛ بهطوریکه برخیها این شق از بررسیها را «خود شرقشناسی» نامیدهاند.
بحث را از اینجا شروع میکنم که استعمار قبل از اینکه بتواند جهان غیر غربی را مبتنی بر نیروی غلبه و زور خود مستعمره کند، میبایست زمینههای فرهنگی حضور خود را مهیا میکرد. شرقشناسان و جهانگردان غربی با حمایت مالی کمپانیهای استعماری به سراسر دنیا سفر میکردند و در قالب سفرنامهها تصویری عقبافتاده و بدوی و غیرمتمدن از جهان غیر غربی میساختند تا حضور نظامی و اقتصادی غربیها را توجیه کنند. این تصویرسازی بهقدری قوی بود که بسیاری از شرقیها نیز با باور آنها، حضور استعمارگران را به نفع خود و اصلاً لفظ استعمار را به معنای طلب عمران و آبادی میدانستند.
«ادوارد سعید» در اثر مُعظَم خود که سنگ بنای مطالعات پسااستعماری شد، این دست از تصویرسازیها را «شرقشناسی» نامیده است. آنطور که سعید و خلف او اشاره کردهاند بر اساس این تصویرسازیهای شرق شناسانه، فرد غیر غربی انسانی تنبل و تنپرور، خودمحور، استبدادزده، دروغگو، شهوتران، حسود و ریاکار، منفعل، نظمناپذیر، فاقد روحیه مشارکت و... توصیف شده است. البته شرقشناسی فقط در غرب محدود نماند و بهواسطه ارتباطات استعماری، عین این گزارهها در کار بسیاری از نویسندگان شرقی که برای فهم علل عقبماندگیشان به دنبال تحلیل شخصیت و منش و اخلاقیات کلی ملتهای خود بودهاند نیز تکرار شده است؛ بهطوریکه برخیها این شق از بررسیها را «خود شرقشناسی» نامیدهاند.
سوال: این رویکردها در جامعه ایران چه نمودی داشته و چگونه پیگیری شده است؟
مهدیار: در کشور ما نیز نظیر این الگو تکرار شده و در دو سده اخیر کتابهای بسیاری از نویسندگان وطنی در نقد اخلاقیات و منش ایرانیان به نگارش درآمده است. موج نخست این کتابها در دوره مشروطه بود که در قالب رسالههای سیاسی- اجتماعی به دست منورالفکران نسل اول طبع میشد و بازتابهای بسیاری در مطبوعات آن دوره داشت. موج دوم با کتاب «خلقیات ما ایرانیان» از «محمدعلی جمالزاده» در دهه ۴۰ آغاز و با «نیرنگستان» «صادق هدایت» فربه شد و در دهه ۵۰ با کارهای «کاتوزیان»، «محمدعلی ایزدی»، «بازرگان» و بعد بهصورت گسترده در دهه ۷۰ و ۸۰ نویسندگان دیگری همچون، «حسن نراقی»، «قاضی مرادی»، «علیرضا قلی»، «محمود سریعالقلم»، «صادق زیباکلام» و ... دنبال شده است.
در تصویرسازیهای نویسندگان نکته مهم و مشترک این است که عمده این صفات را در میان ایرانیان در طی قرنها ثابت و مستمر و حتی بهصورت ذاتگرایانهای ژنتیکی میدانند. البته همانطور که دکتر «آرمین امیر» در کتاب «ره افسانه زدند» نشان داده، این احکام و تصویرسازیها بیشتر حاصل کپی کاری و تقلید از منابع مستشرقان و قوه داستانسرایی این نویسندگان بوده، فاقد روشمندی علمی است.
در تصویرسازیهای نویسندگان نکته مهم و مشترک این است که عمده این صفات را در میان ایرانیان در طی قرنها ثابت و مستمر و حتی بهصورت ذاتگرایانهای ژنتیکی میدانند. البته همانطور که دکتر «آرمین امیر» در کتاب «ره افسانه زدند» نشان داده، این احکام و تصویرسازیها بیشتر حاصل کپی کاری و تقلید از منابع مستشرقان و قوه داستانسرایی این نویسندگان بوده، فاقد روشمندی علمی است.
سوال: پدیده کرونا چه آثاری بر این انگارهها داشته است؟ آیا به تقویت آنها انجامیده یا اینکه اعتبارشان را زیر سوال برده است؟
مهدیار: در مقابل این تصویرسازیها، امروز که جهان و کشور ما درگیر کرونا است، مشارکتهای اجتماعی داوطلبانه در سطح وسیعی در کشور و بهصورت محلی و ملی دیده میشود: مردمی که داوطلبانه ماسک و گان میدوزند، کسانی که به ضدعفونی معابر میپردازند، گروههایی که برای بیماران و کادر درمان آبمیوه تدارک میبینند، موجرهایی که اجارههای مستأجران را بخشیدهاند، خیریههایی که برای آسیب دیدگان اقتصادی این روزها و سالمندان و ناتوانها ارزاق تهیه میکنند و حتی داوطلبانی که تغسیل اموات را عهدهدار شدهاند و... درحالیکه در کشورهای غربی میان مردم درگیری و حتی برای خریدن اسلحه صفهای بلندی ایجاد میشد و دولتها اقلام بهداشتی و درمانی را از یکدیگر سرقت میکردند.
وقتی این حجم از نظم و همکاریهای جمعی، مشارکتهای خودجوش و فعالیتهای خستگیناپذیر در ایران دیده میشود، بسیاری از آن تصویرسازیهای استعماری و اروپامدارانه از خلقیات منفی ایرانیان رنگ میبازد. البته منظور این نیست که مردم ما در زمان شیوع کرونا کژرفتاری نداشته یا دیگر ملتها اهل مشارکتهای داوطلبانه نبودهاند؛ اما مرور اجمالی و مقایسهای نگارنده (که دادههایی از کانالها و گفتگو با هموطنان و فعالان رسانهای ساکن در دیگر کشورها گردآوری کرده) نشان میدهد حجم مشارکتهای داوطلبانه ایرانیها نسبت به دیگر ملتها (حتی آنهایی که احزاب سیاسی ریشهدار داشتهاند) شگفتانگیز است.
با توجه به مطالب پیشگفته پرسشهای اصلی زیر مطرح میشود:
- آیا وقوع این حجم از نظم و فعالیتهای مدنی خودجوش اتفاقی است؟
- آیا بدون سابقه تاریخی عینی و ذهنی، امکان شکلگیری چنین سطحی از مشارکتها امکانپذیر است؟
- آیا آنطور که برخی جامعهشناسان سیاستزده ایرانی تکرار میکنند، جامعه ایرانی از دیرباز «کوتاهمدت و استبدادزده» بوده است و این وضعیت ادامه دارد؟
وقتی این حجم از نظم و همکاریهای جمعی، مشارکتهای خودجوش و فعالیتهای خستگیناپذیر در ایران دیده میشود، بسیاری از آن تصویرسازیهای استعماری و اروپامدارانه از خلقیات منفی ایرانیان رنگ میبازد. البته منظور این نیست که مردم ما در زمان شیوع کرونا کژرفتاری نداشته یا دیگر ملتها اهل مشارکتهای داوطلبانه نبودهاند؛ اما مرور اجمالی و مقایسهای نگارنده (که دادههایی از کانالها و گفتگو با هموطنان و فعالان رسانهای ساکن در دیگر کشورها گردآوری کرده) نشان میدهد حجم مشارکتهای داوطلبانه ایرانیها نسبت به دیگر ملتها (حتی آنهایی که احزاب سیاسی ریشهدار داشتهاند) شگفتانگیز است.
با توجه به مطالب پیشگفته پرسشهای اصلی زیر مطرح میشود:
- آیا وقوع این حجم از نظم و فعالیتهای مدنی خودجوش اتفاقی است؟
- آیا بدون سابقه تاریخی عینی و ذهنی، امکان شکلگیری چنین سطحی از مشارکتها امکانپذیر است؟
- آیا آنطور که برخی جامعهشناسان سیاستزده ایرانی تکرار میکنند، جامعه ایرانی از دیرباز «کوتاهمدت و استبدادزده» بوده است و این وضعیت ادامه دارد؟
سوال: بحرانها در کنار سویههای مخرب و ویرانگر خود، بعضاً ظرفیتهای نهفته یک جامعه را فعال میکنند و نهایتاً برایند این دو روند است که مسیر کلی جامعه را تعیین میکند. ارزیابی شما از مسیر جامعه ایرانی در مواجهه با کرونا چیست؟
مهدیار: با اتفاقات اجتماعی که در زلزله سرپل ذهاب و سیل لرستان و خوزستان افتاد و اکنون در مسئله مواجهه با کرونا دوباره تکرار شد، میتوان با اطمینان کامل گفت، «بسیج شوندگی خصلت جامعه ایرانی است». در یکی دو دهه اخیر، رویکردی در حوزه علوم اجتماعی مطرح شده، مبنی بر اینکه جامعه ایران دچار بحران در سرمایه اجتماعی است و به سمت فروپاشی میرود. طرفداران این رویکرد تلاش میکنند نشانههایی برای این نظر خود پیدا و ایده خود را تأیید کنند و در واقعیت هم نشانههایی وجود دارد؛ ولی بر اساس شواهد دیگری همچون همین حضور مشارکتی اخیر در امداد به حادثهدیدگان بلایای طبیعی یا حضور در پدیده اربعین یا مناسک و آیینهای عزاداری عاشورایی یا رشد و گسترش صندوقهای قرضالحسنه خانگی یا همین ماجرای کرونا به نظر میرسد نباید این نشانهها را تعمیم داد.
حضور مردم در این اتفاقات اخیر نشان میدهد که پیوندهای اجتماعی به شکل قوی روابط اجتماعی ما را صورتبندی و جهتدهی میکنند. البته گویا این پیوندهای اجتماعی بیشتر در برهههای حساس جامعه خود را نشان میدهد و در این مواقع جوهره و سرشت جامعه ایرانی بهشدت خاصیت بسیج شوندگی مییابد؛ بنابراین اگر بخواهیم به سرشت جامعهای پی ببریم باید به دوران حساس و بحرانی آن توجه کنیم.
به این ترتیب این روزها و با این حجم از مشارکتهای محلی، شاید دوباره مجال این پرسش فراهم شده است که آیا صرفاً یک نوع دموکراسی وجود دارد و نمیتوان متناسب با تاریخ و فرهنگ کشور به آلترناتیوهای دیگری اندیشید؟
حضور مردم در این اتفاقات اخیر نشان میدهد که پیوندهای اجتماعی به شکل قوی روابط اجتماعی ما را صورتبندی و جهتدهی میکنند. البته گویا این پیوندهای اجتماعی بیشتر در برهههای حساس جامعه خود را نشان میدهد و در این مواقع جوهره و سرشت جامعه ایرانی بهشدت خاصیت بسیج شوندگی مییابد؛ بنابراین اگر بخواهیم به سرشت جامعهای پی ببریم باید به دوران حساس و بحرانی آن توجه کنیم.
به این ترتیب این روزها و با این حجم از مشارکتهای محلی، شاید دوباره مجال این پرسش فراهم شده است که آیا صرفاً یک نوع دموکراسی وجود دارد و نمیتوان متناسب با تاریخ و فرهنگ کشور به آلترناتیوهای دیگری اندیشید؟