04 شهریور 1400
قاجار و دولت استعماری انگلیس در آیینة شعر معاصر فارسی
اشاره
از ویژگیهای شعر فارسی در دوران معاصر، گرایش هدفمند و آگاهانه به جامعه و سیاست بوده است. این خود از تفاوتهای آشکار شعر معاصر با شعر کلاسیک ایران است که در دوران معاصر با مداخلات کشورهای استعماری مواجه بوده است.
چند و چون حضور استعمار در ایران، به ویژه در قرن بیستم میلادی از موضوعات پردامنه تاریخ معاصر ایران و نقش دولت استعماری انگلیس در این میان به دلیل مداخلات بیانقطاع و گسترده، چشمگیرتر است.
حضور مداخله جویانة استعمار مخصوصاً دولت استعماری انگلیس، از مسائل مهم و مؤثر اجتماعی بوده است که علیرغم گستردگی و پیچیدگی آن، هیچگاه پذیرفته نشد.
بر پایة گرایش شعر معاصر فارسی به اجتماع، بسیاری از مسائل تاریخی را به خوبی میتوان در شعر این دوران پیگیری کرد. به واقع میان تاریخ معاصر ایران با شعر این دوره، ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. از این رو به بررسی، تبیین و تحلیل مداخلات دولتهای استعماری، به ویژه دولت استعماری انگلیس و مقاومت علیه این مداخلات میپردازیم تا ضمن دریافت علل و انگیزههای این مقاومتها از منظر شعر و شاعران و آشنایی بیشتر با استعمار، عاطفه، احساس و ادراک ایرانیان را نیز دربارة استعمار انگلیس بیشتر بشناسیم.
چنانکه اشاره شد، یکی از شاخصه های مهم تاریخ معاصر ایران، تأثیر دخالتهای دولتهای استعماری در آن است که عمدتاً نیز برای دستیابی بیشتر به مطامع خود، با همدیگر در رقابت بودند و رقابت میان انگلیس و روسیة تزاری یکی از آنهاست.
در سال ۱۹۰۷م یعنی حدود یک سال پس از اعلان مشروطیت، دولت انگلیس از اوضاع آشفته ایران سوءاستفاده نموده، برای مقابله با آلمان ـ که در آن هنگام به رقیبی سرسخت برای دولتهای بزرگ اروپا تبدیل شده بود ـ با دولت تزاری روس متحد شد و در پی آن توافقنامه معروف به ۱۹۰۷م را با آن دولت منعقد ساخت. در پی انتشار مفاد قرارداد که عملاً در حکم الغای استقلال ایران بود، در سراسر کشور، علیه آن اعتراض شد و گذشته از مجلس شورای ملی، دولت وقت هم، آن را به رسمیت نشناخت.۱ این رخداد از چشم شاعران این دوره به دور نماند. آنان به انگیزة میهندوستی، به نکوهش مداخلات استعماری پرداختند و اشعاری در این زمینه سرودند. ایرج میرزا انعقاد این قرارداد را از غفلت بزرگان کشور دانسته، نسبت بدان هشدار میدهد:
گویند که انگلیس بـا روس عهــدی کردست تازه امسال
کاندر پلتیک هم در ایــران زیـن پس نکـند هیچ اهمـال
افسوس که کافیان این ملک بنشسته و فارغند از این حال
کز صلح میان گربه و مـوش بر بـاد رود دکــان بقـــال
ادیب الممالک این قرارداد را سازش گربه و موش علیه خیک پنیر بقال بی خرد، تلقی کرده است:
گربه و موش به هم ساختهاند ای بقال وای بر خیک پنیر و سـبد میوة تو
می توان چـارة این درد گران کرد ولی خرد و هوش ندارد سر کالیوة تو
و یکی دیگر از شاعران این عصر در اعتراض بدان گفت۲:
ملک جم تقسیم شد ما بین روس و انگلیس آن یکی خونخوار و این دیگر از آن خونخوارتر
برای مثال ملکالشعرای بهار با سرودن «ترجیعبند وطنیه» هشدار میدهد که «وطن در خطر است» و از هموطنان خود میخواهد که علیه دشمنان متحد باشند و با اشاره به مفاد همین قرارداد میگوید:
رقبا را به هم امـروز سر صلح و صـفاست آری این صلح و صفاشان زپی ذلّت ماست
...کس نگوید زشما خانه من در خطر است ای وطنخواهان زنهار وطن در خطر است۳
او با تأثر از این قرارداد، قصیدة «پیام به وزیر خارجه انگلستان» را نیز سرود و در آن وزیر خارجة انگلستان را چنین به باد انتقاد گرفت:
تو بدین دانش، افسوس که چون بیخـردان کردی آن کار که جز افسوس از وی نبری
... به لجاج و به غرض کردی کاری کـه بدو طعنـه راند عـرب دشتـی و ترک تتـری۴
تحمیل قرارداد ۱۹۱۵م، برابر با ۱۲۹۴ شمسی نیز اوج مداخلات استعماری بود. این قرارداد حیثیت و استقلالی برای ایران باقی نگذاشت.۵ در طی این قرارداد، دولت انگلیس با دولت روس، امور مالی ایران را هم زیر نظر گرفتند. بهار در قصیدة «خیانت»، عاملان خارجی و داخلی این قرارداد را سرزنش میکند و بر رئیس کابینه به دلیل امضای این قرارداد لعنت میفرستد. او این قرارداد را موجب «ذلت و اسارت قوم و وطن» میشمارد.
گــویند سپهـدار داده خـط لعنت به خط پرمخـافتش
... قوم و وطن خود کند ذلیل وانگــاه بخندد بـر ذلتش
بخشد وطن خود به رایگـان وانگاه گـریزد زِ خشیتش۶
قرارداد ۱۹۱۹ م برابر با ۱۲۹۸ شمسی، هنگام نخستوزیری حسن وثوقالدوله بسته شد. دولت استعماری انگلیس میکوشید با انعقاد این قرارداد شش مادهای سلطه عملی خود را بر تمام ایران رسمیت بخشد. به موجب این قرارداد دو رکن اعظم کشور، یعنی ارتش و دارایی، تحتنظر مستشاران انگلیسی قرار میگرفت. و به تعبیر «عشقی» ایران مستملک انگلیس میشد:
صلاح این طور میداند که ایران شود مستملکاتی ز انگلستان۷
میرزادة عشقی با تأثر از عشق صمیمانهاش به وطن از این واقعه به درد نالید که حاکی از حساسیت، غیرت و از طرفی هوشیاریاش بود. عشقی این قرارداد را «معاملة فروش ایران» شمرد و اشعار بسیاری در مخالفت با آن سرود. او در یکی از این اشعار برای ایران مرثیهسرایی میکند. زیرا میبیند که «گرگهای انگلوساکسون»، «خوانی اندر ملک ما از خون خلق آراستهاند.»۸ او در قصیدة «عشق وطن» مبنای مخالفت و ستیز خود را با این قرارداد استعماری، «وطندوستی» میداند و چنین میسراید:
خاکم به سر زغصه بـه سـر خاک اگــر کنم خاک وطن که رفت چه خاکی به سـر کنم
آوخ کــلاه نیسـت وطــن تا کـــه از سرم بـرداشــته فکـــر کــلاه دگــر کنــم
عشقت نه سرسری است که از سر به در شـود مهرت نه عارضی است که جای دگـر کنم
عشـق تـو در وجــودم و مهـر تـو در دلـم با شیر انـدرون شــد و با جان بـه در کنم۹
از دیگر شاعرانی که این قرارداد را سخت به باد انتقاد گرفت، فرخی یزدی بود. او وثوقالدوله را عامل ویرانی ایران دانست و از مردم خواست تا همتی کنند و مانع پذیرش این قرارداد از سوی دولتمردان شوند:
داد که دستور دیو خوی ز بیـداد کشـور جـم را به بـاد بیهنری داد
داد قـراری کـه بـیقراری ملـت زان به فلک میرسد ز لـوله و داد...
همتی ای ملـت ســلالة قـــارن غــیرتی ای مــردم بهـرة گـشواد۱۰
در جنگ جهانی اول هم، ایران بینصیب از سیاستهای استعماری، از جمله انگلیس نماند. با آنکه بیطرفی خود را نسبت به طرفهای درگیر در جنگ اعلام کرده بود، بهار با تأثر از پیامدهای شوم این جنگ که ایران را به «ویرانهای بیبها» تبدیل کرده بود، با حالتی «آشفته و نژند» لب به انتقاد میگشاید و خطاب به احمدشاه میگوید:
در کشــور تــو اجنبیـان را کــار جــز انقلاب و فتن نیســت
بیـدادها کـنند و کســی را یـک دم مـجــال داد زدن نیســت
هر سو سپه کشـند و رعـیت ایمن بـه دشت و کوه و دمن نیست۱۱
مداخلات وقیحانة دولت استعماری انگلیس چنان عرصه را بر ایرانیان میهندوست تنگ کرده بود که حاضر بودند برای رهایی از آن به هر دستاویزی اگرچه سست چنگ زنند. حتی آلمان دوستی شاعرانی همچون ادیب پیشاوری، وحید دستگردی، میرزا محمود غنیزاده و حتی ملکالشعرای بهار، عمدتاً نوعی مبارزه علیه استعمارگران روسی و انگلیسی بود.۱۲
در عصر رضاشاه نیز مداخلات دولتهای استعماری از جمله دولت انگلیس در ایران ادامه داشت و یکی از مسائل مندرج در شعر این دوره است. البته شیوة سلطه و دخالت دول استعماری، به ویژه انگلیس در این دوره نسبت به دوره پیش دگرگون شد. در پی دگرگونی اوضاع جهانی و برپایی نهضتهای آزادیبخش در نقاط مختلف جهان، به خصوص انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه، ادامه سلطه استعماری به شکل گذشته، برای استعمارگران مشکل مینمود. راحتترین راه برای حفظ سلطه و استمرار آن، حضور غیرمستقیم و پنهان از طریق افرادی بود که مانع اهداف استعماری آنان نباشند و کودتای ۱۲۹۹ شمسی متأثر از چنین رویکردی بود.۱۳ با وجود این هرگاه منافع استعماری ایجاب میکرد، از دخالت مستقیم و حتی اشغال نظامی هم، ابا نداشتند و قرارداد نفتی معروف به امتیاز دارسی۱۴ نیز هجوم نظامی متفقین۱۵ به ایران در پایان این دوره از مصادیق بارز آن است و طبعاً این تاخت و تازها برای ایرانیان غیرتمند قابل پذیرش نبود و شاعران وطندوست این دوره علیرغم تمایل استبداد حاکم، بخشی از این ناخشنودیها را در شعر خویش، گزارش کردند. برای مثال اسماعیل فراهانی در شعری کوتاه اوضاع ایران را در آن هنگام چنین توصیف میکند:
طرفه ایران بین که ماند از فرط غفلت بیطرف تا شــدند از هــر طـرف همسایگان بـا وی طرف
تا کنند این بیطـرف را با طــرفداران طـرف انگلیس از یک طرف بگرفت و روس از یک طرف۱۶
محمدتقی بهار مردم را به هوشیاری در برابر دولتهای استعماری و حتی در صورت لزوم به شورش علیه آنان فراخوانده است:
هستی ما یکسره پامال شـد دستـخوش رهزن و رمـّال شد
اجنبیـانی همه اهــل چـپو فــرقة بــردار و بـدزد و بـدو
دفع اجانب را جدی شـویم لازم اگر شـد، متعــدی شویم۱۷
واژه «بیگانگان» اگرچه منحصر به دولت استعماری انگلیس نبوده و نیست، بیشک یکی از مصادیق برجستة آن بوده است. بهار به یکی از روزنامهنویسان کشور میتازد که چرا به جای پرداختن به مسائل اصلی کشور، که عمدتاً از حضور بیگانگان حادث شده است، «به فحش و بهتان پرانی» علیه هموطنان خویش پرداخته است:
هیچ میدانی چـرا بیگانگان بر روی تــو خوب میخندند؟ زیــرا بار بهتــر میکشی
زانکه با لاقیدی و بیآبرویی، روز و شـب فحش و بهتان میپرانی، جر و منجر میکشی۱۸
پیش از جنگ جهانی دوم، در حالی که دول استعماری در ظاهر از «ترک سلاح» سخن میگفتند و در باطن به دلیل حرص در استعمار ملل ضعیف به سوی جنگ پیش میرفتند، او قصیده «خیال خام» را سرود و در آن به مردم درباره اهداف شوم استعمار هشدار داد:
کسـان که شـور به تــرک سـلاح عام کنند خـدنگ غمزه خونریز را چه نـام کنند
مسلم است که جنگ از جهان نخواهد رفـت ز روی وهـم گروهی خیال خــام کنند
سـه چهـار دولت کیهـان مـدار هـم پیمـان پی مــوازنه ایـن گفتگــو مـدام کننـد
خیالشــان همه این اسـت کایـن سعادت را به خود حلال و به دیگر کسان حرام کنند
نعــوذبالله اگــر مـــردم ســتمــدیــده فریب خورده بر این معنی احترام کنند۱۹
شاعران هوشیار جامعهاندیش این دوره، از فریبکاریهای فریبکاران جهانی به خوبی آگاهند. خود «بهار» به صراحت میگوید که «ندای صلح» جهانخواران فریبی بیش نیست. او ایرانشهر را بازیچة دسیسههای تبار اهریمن میداند که همچون کرکسان در انتظار تلاشی آنند:
شده گویی به ایرانشهر با عزّ و فخار اندر تبــار اهــرمـن چیره بـه یــزدانی تبــار اندر
ز بیبرگی درافتـاده به حال احتضار اندر جهانخواران به گرد او چو جوفی لاشخــوار اندر۲۰
نیما یوشیج این معنا را چنین سروده است:
ما را چه که در فرنگ چون سـاختهاند فـواره هیون و پل نگون ساختهاند
زان خیــل درندگــان خبر بس کانان هر چیز پی ریزش خون ساختهاند۲۱
اما مقابله و مبارزه با استعمار مصادیق متعدد و متنوعی دارد. زیرا استعمار تنها یک چهره نداشته و نخواهد داشت. بلکه در نیل به مطامع خود در چهرههای مختلف ظاهر شده، به شیوههای گوناگون عمل میکند. از این روی چند و چون مبارزه با آن نیز متنوع است. یکی از شیوههای سلطهجویانه استعمارگران دگرگون کردن فرهنگ ملتهای تحت سلطه است تا ریشه هر نوع مقاومتی را در برابر خود از درون بخشکانند و قدرت و سلطنت رضاشاه در این دوره فرصت مناسبی بود تا این هدف شوم به دست او محقق شود. شعرهای پروین اعتصامی از این منظر قابل توجه است. او در برابر هجوم غربزدگی و وابستگی به دولتهای استعماری کوشید تا از فرهنگ بومی دفاع کند و مانع استحالة فرهنگی باشد. یکی از اندیشههای مشخص مندرج در شعر او تأکید بر خودباوری و تحذیر از بیگانهگرایی است. از نظر او:
از آن حریر که بیگانه بود نساجش هزار بار برازندهتر بود خلقان۲۲
از همین منظر او به همه هموطنان خود از جمله زنان هشدار میدهد که نسبت به دسیسههای پر زرق و برقی که بیگانگان به نام «تجدد» اجرا میکنند، بپرهیزند.۲۳
با سقوط رضاشاه، حضور مستقیم و گسترده بیگانگان در ایران، چشمگیر بود. با توجه به سابقة حضور و دخالتهای مستقیم یا غیرمستقیم دولتهای استعماری در کشور، عمدتاً آگاهان سیاسی و اجتماعی به آنان خوشبین نبودند. بسیاری از اشعار که پس از شهریور ۲۰ سروده شدهاند، حاکی از بدگمانی به بیگانگان است. بهار به پهلوی دوم میگوید:
مردن از هر چیز در عالم بتر باشد ولی بندة بیگانگان بودن زمردن بدتر است۲۴
در این میان غرب و به ویژه انگلیس آماج حملات او در این دوره است. قصاید «صفحهای از تاریخ»، «نفرین به انگلستان»، «یک صفحه از تاریخ» و حتی قصیدة «پیام به انگلستان»۲۵ دالّ بر این مدعا میباشند. او قصیدة «پیام به انگلستان» را در سال ۱۳۲۱ شمسی، به هنگام جنگ جهانگیر دوم و اشغال ایران به وسیلة نیروهای انگلیس و شوروی سرود و در آن به شدت از اشغال ایران از سوی آنان انتقاد کرد:
برزگــر گــرسنه و جِیش بریتانی سـیر شهر بیتوشه و اردو ز خورش مالامال
آخر این دشمنی از چیست بدین قوم فقیر نه شما زادة مرغید و نه ما نسـل شغال
دیــو با مـردم این ملک نکرد آنچه کنند این گروه متمدن به جنوب و به شـمال
او سیاست انگلستان را در شرق، بالاخص در ایران مانع اصلاحات و پیشرفت کشور میدانست. بهار انگلستان را موجب جنگ جهانی دوم و هجوم قوای بیگانه به ایران معرفی میکرد. به همین دلیل در قصیدة «نفرین به انگلستان» میگوید:
انگلیسا در جهان بیچاره و رســوا شـــوی ز آسیا آواره گــردی وز اروپا پــا شــوی
ســاختی از نادرستــی کــار مردان بـزرگ باش تـا خــود بر سـر این نادرستیها شوی
هر کجا دیدی جوانمردی وطنخواه و غیـور از مـیان بردیش تا خـود در جهان آقا شوی
در اشعاری که نیما نیز در این دوره سروده، این درونمایه هست. او در «ناقوس»۲۶ به شیطنت جهانخواران هشدار میدهد.۲۷ و در «آقاتوکا»۲۸ هموطنان خود را به استقلال و عدم اتکا به بیگانگان فرا میخواند. نیما در این شعر نجات ملت را در گرو همت هموطنان میداند، چنانکه، آقا توکا در این شعر به این نتیجه میرسد که نجاتش جز با استمداد از نیروها و خلاقیتهای درونی خودش، ممکن نیست.۲۹ در «مرغ آمین»، «جهانخواره» تعبیری از استعمارگران است که مردم آنان را مانع پیشرفت خود و کشورشان میدانند. مردم در گفتگوی خود با مرغ آمین از دشمن سخن میگویند. «آنها از قدرت شیطانی دشمن و دسیسههای مکارانة او، از یک سو و بیسامانی و ناایمن بودن خود، از سوی دیگر، در هراسند. مردم به پرنده شکایت میکنند که زبانهایشان بسته است و گوشهایشان آکنده از غرش طبل جنگطلبی دشمن است و پاهایشان در غل و زنجیر است»۳۰ و مرغ آمین با وعدههای خود آنان را به پیروزی بر دشمن امیدوار میکند. پس از جنگ جهانی دوم و سقوط رضاشاه در مواردی وجوه استعمارستیزانة شعر معاصر فارسی آشکارتر است. از آن جمله است:
الف: مخالفت با جنگ جهانی دوم
ایران که سالها بازیچه قدرتهای جهانی بوده، در این دوره نیز بیآنکه بخواهد با جنگ جهانی دوم درگیر بود. رادیو لندن سیاست استعماری انگلیس را در آبان ۱۳۲۰ شمسی چنین شرح میدهد:... ما مصلحت خود را چنین تشخیص دادهایم که ایران باید مستقل و تمامیت خاکی آن محفوظ و امنیت در آن مستقر باشد، چرا که ایران نه فقط دروازه هندوستان است، بلکه دروازه تمام آسیاست و عدم استقلال و بینظمی و اغتشاش در آن جا برای ما مضر، بلکه خطرناک است... دولت انگلیس از این سیاست اصلی منحرف نمیشود مگر به یکی از دو علت: یکی این که مأیوس شود که دولت ایران بر پای خود بماند و دیگر این که منافع حیاتی خود را در ایران در مخاطره ببیند.۳۱ سرانجام همین منفعتجویی بود که آنان را به هجوم علیه کشور ما واداشت و طبیعی است که آنچه آنان در جنگ میجستند، چیزی جز رنج برای هموطنان ما در پی نداشت. نیما در «مرغ آمین» مخالفت خود را با جنگ چنین اظهار میکند:
خلق میگویند: «اما آن جهانخواره (آدمی را دشمن دیرین) جهان را خورد یکسر.» مرغ میگوید: «در دل او آرزوی او محالش باد.» خلق میگوید: «اما کینههای جنگ ایشان در پی مقصود/همچنان هر لحظه میکوبد به طبلش...»۳۲
ملکالشعرای بهار نیز بارها مخالفت خود را با جنگ و جنگافروزان ابراز کرد و به دفاع از صلح پرداخت. او در بسیاری از اشعارش در این دوره این معنا را گزارش کرده است. قصیدة «جغد جنگ» گویاترین شعر او دربارة این مسئله است:
فغــان ز جغــد جنـگ و مرغوای او کـه تا ابد بریـده باد نـای او
دو چشم و گوش دهر کور و کـر شود چون بر شود نفـیر کرنای او
جهــانخـواران گنـج بر به جنگ بــر مسلطند و رنـج و ابتـلای او
بقــای غــول جنـگ هسـت درد مـا فنــای جنـگبارگان دوای او
زغــول جنــگ و جنگبـارگـی بتــر سـرشت جنگباره و بقـای او
همــه فـریب و حیلت است و رهزنـی مخور فریب جاه و اعتلای او
کجاسـت روزگــار صلــح و ایمنـی شـکفته مرز و باغ دلگشای او
فنای جنگ خواهــم از خدا که شــد بقــای خلق بسته در فنای او۳۳
ب: مطالبة منافع ملی در ملی کردن صنعت نفت
یکی از برجستهترین مظاهر استعمارستیزی در این دوره، کوشش ایرانیان برای حاکمیت بر صنعت نفت و استیفای حقوق خود از طریق ملی کردن آن بود. امری که عمدة احزاب و فعالان اجتماعی ـ سیاسی در آن اشتراک نظر داشتند.۳۴
بسیاری از شاعران نیز هماهنگ با احساسات وطندوستانة هموطنان خود، اشعاری سرودند و آنان را به مبارزه علیه انگلیس و ملی کردن صنعت نفت برانگیختند. عبدالعلی ادیب برومند هنگامی که نهضت ملی کردن نفت ایران شکل گرفته بود، ملت را به مبارزه بر «اهرمنان پلید و خون آشام» تشویق کرده، اشعاری در این زمینه سرود. او در یکی از قصایدش علیه شرکت نفت انگلیس فریاد و فغان برآورده، میگوید:
ای ملــت آزاده، بپـــا خیــــز ای خلق ستمدیده زجـــا خیـــز
... از سلطه بیگــانه بپرداز وطـــن را وز زاغ و زغـن، ساحت این باغ و چمن را
برکن زوطن، بیخ غم و رنج و محـن را آباد کــن از سبـزه همـه دشت و دمن را
بر ثـروت و سـرمایه خود دست بینداز وندر صـف مـردان قد مــردانه برافراز...۳۵
نیما در ۱۳۳۱، شعر «ری را» را سروده است. علیرغم ابهامی که در شعر هست، به نظر پورنامداریان۳۶، او نگرانی خود را از عدم تحقق قیام ۳۰ تیر در این شعر اظهار میکند:
ری را... صدا میآید امشب / از پشت «کاج» که بند آب / برق سیاه تابش تصویری از خراب / در چشم میکشاند / گو کسی است که میخواند... / اما صدای آدمی این نیست...۳۷
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش، غرب در چهره استعماری خود، همچنان منفور طیفهای مختلف اجتماعی است۳۸ که به حفظ و بقای وطن خویش میاندیشند. این اندیشه در اشکال گوناگون از متن آنان جوشیده است و شعر این دوره نیز حاوی نمونههایی است که به خوبی این مدعا را ثابت میکنند. شعر اخوان ثالث از این نظر قابل توجه است. بدبینی به غرب و تقبیح هجوم استعماری قدرتهای سلطهجوی غربی از برجستهترین مظاهر استعمارستیزی در شعر اخوان است. او در بسیاری از اشعارش آشکارا و نهان به این درونمایه میپردازد. در «آن گاه پس از تندر» با تبیین خوابهای خود، که «کاروان هول و هذیان است»، از دسیسههای پشت پردة استعمار، پرده برمیدارد:
... من میگریزم سوی درهایی که میبینم/ باز است، اما پنجهای خونین که پیدا نیست / از کیست / تا میرسم، در را به رویم کیپ میبندد / آن گاه زالی جغد و جادو میرسد از راه / قهقاه میخندد / وان بسته درها را نشانم میدهد، با مُهر و مومِ پنجه خونین / سبابهاش جنبان به ترساندن، گوید: «بنشین. شطرنج»،... / اما گمانم روشنیهای فراوانی / در خانة همسایه میدیدم / شاید چراغان بود، شاید روز / شاید نه این بود و نه آن، باری / بر پشت بام خانهمان، روی گلیم تیره و تاری / با پیردختی زردگون گیسو... / غرق عرصة شطرنج بودم من...۳۹
شعر که تاریخ بهمن ۱۳۳۹ را با خود دارد، نماینده ذهنیت بسیاری از معاصران خود است که به خوبی دریافتهاند که استعمار در اشکال گوناگونش تنها به مطامع خود میاندیشد و قابل اعتماد نیست. «زال جغد و جادو میتواند رمزی از استعمار انگلیس باشد و پیردخت زردگون، همان زال جغد و جادو است که خود را همرنگ دیگران کرده است. خانة همسایه هم میتواند اشاره به شوروی سابق باشد.»۴۰
اخوان در «قصه شهر سنگستان» سرگذشته شهزادهای را روایت میکند که «گلههایش را گرگ خورده و مردمش به ورد و افسون بیگانه سنگ شدهاند.»۴۱ او حضور بیگانگان و دخالت و تاخت و تاز آنان را در کشور یکی از عوامل رکود و انجماد آن میداند که مانع رویش جوانههای بهروزی و رستگاری است:
... همان شهزادة بیچاره است او که شبی دزدان دریایی/ به شهرش حمله آوردند / بلی، دزدان دریایی و قوم جاودان و خیل غوغایی / به شهرش حمله آوردند / ... و سنگستان گمنامش / که روزی روزگاری شب چراغ روزگاران بود / ... کنون ننگ آشیانی نفرتآباد است، سوگش سور / چنان چون آبخوستی روسپی، آغوش زی آفاق بگشوده / در او جاری هزاران جوی پر آب گلآلوده / و صیادان دریا بارهای دور / و بردنها و بردنها و بردنها / و کشتیها و کشتیها و کشتیها / ... سخن میگفت، سر در غار کرده، شهریارِ شهر سنگستان / ... ز بیداد انیران شِکوهها میکرد.۴۲
اخوان ایران را در زیر سلطة دشمنانی میبیند که موجب ویرانی آنند. دشمنانی که «موذیانه خندههای فتحشان بر لب» است و با شادی، از فراز بامهایشان ویرانیهای وطنش را نظارهگرند.۴۳ او در این ستیز تا آنجا پیش میرود که «همه مصائب موجود را به علت حضور بیگانگان در کشور میداند.»۴۴
پس از کودتای ۲۸ مرداد اگرچه دولت آمریکا به تدریج جانشین استعمار پیر شد، نقش انگلیس هیچگاه از اذهان ایرانیان پاک نشد و همواره این دولت استعماری، یکی از مصادیق قدرتهای مداخلهگر بیگانه بوده است. بنابراین اصل مبارزه از منظری دیگر قابل بررسی است که عمدتاً در رویگردانی از غرب و روی آوردی به فرهنگ خودی جلوهگر میشود. به واقع مبارزه وارد مرحله تازهای شده است. این مرحله به تعبیر آشوری «مرحله به خود آمدن از آن رؤیاهای باطل و طغیان علیه مجموعة عوارض بیماری گونه در بنیادهای فرهنگ و تمدن سرزمینهای استعمارزده است. عوارضی که در نتیجه رابطه با غرب پدید آمده است.»۴۵
توجه به خود در برابر غرب،۴۶ تخطئة غرب و روشنفکران غربی مآب۴۷ و گرایش به شرق و گریز از مادیگری به ویژه در اشعار سهراب سپهری و حتی فروغ فرخزاد۴۸ از جمله پیامدهای آشکار این مرحله است که در شعر فارسی این سالها منعکس شده است. مثلاً سپهری با گریز از مادیگرایی ـ که عمدتاً منبعث از غرب بود ـ و گرایش به شرق و فرهنگ خودی نسبت به این پدیده، واکنش نشان میدهد. این نکته که حاکی از بدبینی او به دستاوردهایی از فرهنگ و تمدن غرب است:
... پلههایی که به گلخانه شهوت میرفت / پلههایی که به سردابة الکل میرفت / پلههایی که به قانون فساد گل سرخ... شهر پیدا بود: / رویش هندسی سیمان، آهن، سنگ/ سقف بیکفتر صدها اتوبوس/ گلفروشی گلهایش را میکرد حراج/ در میان دو درخت گل یاس، شاعری تابی میبست / پسری سنگ به دیوار دبستان میزد / کودکی هسته زردآلو را روی سجاده بیرنگ پدر تف میکرد.۴۹
او از اینکه غلبه صنعت و ماشین، اصالتهای زندگی گذشته را به حاشیه رانده است، ناراحت است. وقتی به دنیای آلوده به صنعت و ماشین، با نگاهی صمیمانه و طنزآمیز اشاره میکند، در واقع میخواهد عواطف زیبای مخاطب را تحریک کند و او را به جایی برساند، که خودش در آن است.۵۰
سهراب میگوید:
من از سطح سیمانی قرن میترسم/ بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است/ مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد / مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات / اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا / و، در طلوع گل یاسی از پشت انگشتهای تو بیدار خواهم شد / و آن وقت / حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم، و افتاد / حکایت کن از گونههایی که من خواب بودم و تر شد / بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند / در آن گیر و داری که چرخ زرهپوش از روی رؤیای کودک گذر داشت / قناری نخ زرد آواز خود را به پای احساس آسایشی بست...۵۱
این شعر که درونمایة آن توصیف توبیخآمیز «قرن» است با آنچه اخوان چند سال پیش از این گفته، بسیار نزدیک است:
... قرن شکلک چهر/ بر گذشته از مدار ماه/ لیک بس دور از قرار مهر/ قرن خون آشام/ قرن وحشتناکتر پیغام / کاندران با فضلة موهوم مرغِ دور پروازی / چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی برمیآشوبند / هر چه هستی، هر چه پستی، هر چه بالایی / سخت میکوبند/ پاک میروبند...۵۲
اخوان در سال ۱۳۴۷ در مقابله با هجوم فرهنگی «فرنگان جادوی طرّار» خوان هشتم و آدمک را سرود و در آن به مبارزه با «نقش آن حَرّافک جادو» و «محتال بیگانه» میپردازد:
... باز یک شب، یک شب سردِ زمستانی است/ ... لیک / سرپناه قهوهخانه هم بدانسان گرم / از سماور... / از فرنگی نطفه، از ینگی فرنگی مام / اینت افسونکارتر اهریمنی طرّار؛/ گرچه آن انبوه این دانند، / باز هم اما / گردِ پُر فنّ جعبة جادوش ـ دزد دین و دنیاشان ـ / همچنان غوغا و جنجال است/ راست پنداری که این محتالِ بیگانه / آن گرامی نازنین، پارینه نقّال است/ ... جعبة جادوی طرّار فرنگان همچنان گرم فسون سازی/ و پراکندن فریب و چربکاندازی...۵۳
بیشک او با دستاوردهای فنی علم و صنعت جدید مخالف نیست. او نگران خودباختگی ملت در برابر زرق و برق تمدن مادی مدرن و منفعل شدن از دسیسههای قدرتهای استعماری است. «به نظر میرسد اخوان میخواهد بگوید که دوره جدیدی در تاریخ ما آغاز شده که در این دوره استعمار غرب به یاری دستنشاندگان خود در داخل کشور میخواهد علیه تمامی نظامهای ارزشی ما که ریشه در فرهنگ و تاریخ ما دارد، برخیزد و ما را بیارزش قلمداد کند و آنگاه به جای فرهنگ خودی، فرهنگ بیگانه را بر ما تحمیل کند.»۵۴ البته این گرایش به «خود» در برابر خود«باختگی» نسبت به غرب در میان شاعران معاصر، دارای مبانی متعددی است و دیگر متفکران معاصر نیز در حوزههای دیگر با دیدگاههای متفاوت بدان پرداختهاند و خود مقولهای مستقل است.
نتیجهگیری
اشعار مورد استناد در این پژوهش، به روشنی بر تحول نگرش شاعران معاصر نسبت به شاعران گذشته دربارة شعر و شاعری دلالت دارد. یکی از ویژگیهای آشکار شعر معاصر ایران در حوزه اندیشه، اشتمال بر مسائل اجتماعی ـ سیاسی است و حضور دولتهای استعماری از جمله موضوعات اجتماعی ـ سیاسی است که شاعران معاصر عمدتاً به انگیزه مخالفت و ستیز بدان پرداختهاند. بر پایه این بخش از اشعار فارسی، دولت استعماری انگلیس از مصادیق بارز استعمار در شعر معاصر است و مخالفت با مداخلات استعماری این دولت دارای وجوه متعدد و متنوع است.
وطندوستی از دیدگاه شاعران معاصر یکی از مهمترین مبانی استعمارستیزی است که خود مرکب از مؤلفههایی چون غیرت ملی، علاقه به استقلال ملی، احساس حقارت از استیلای بیگانه، علاقه به توسعه و پیشرفت، آزادگی ایرانیان و علاقه به رهایی از سلطه بیگانگان است.
از جمله نکات قابل استنباط از اشعار مزبور، دشمنی مستمر دولتهای استعماری و تصریح به موانعی است که این دولتها با مداخلات خود در راه پیشرفت و رشد ایران ایجاد کردهاند و در این میان ممانعتهای دولت استعماری انگلیس آشکارتر از بقیه بوده است.
بررسی رخدادهای مهم تاریخ معاصر ایران و تأمل در اشعاری که به تأثر از این رخدادها سروده شدهاند، نقش دولت استعماری انگلیس را آشکار میسازد. نقش این دولت به ویژه در مواردی، به گونهای است که نشان میدهد این دولت هرگاه توانسته است، در عمل تمام اصول روابط انسانی و بینالملل را به بهانههای سست و نحیف زیر پا گذاشته است. از دیگر نتایج این پژوهش تبیین سیر تحول مبارزات است به این معنا که معمولاً در طی دورههای مختلف متناسب با تحولات سیاسی ـ اجتماعی، این نوع مبارزات ضداستعماری نیز متحول شده است. مثلاً دخالتهای انگلیس در بعضی از دورهها آشکار است. شاعران نیز آشکارا علیه این دولت استعماری سرودند و در بعضی از دورهها این دخالتها پنهانی است. در این موارد، عمدتاً اشعار نیز آن صراحت را ندارند و معمولاً از معادلهایی چون بیگانه، فرنگی، غرب و... استفاده میکنند. جالب است که نتیجه حاصل از چند دوره مبارزات ضداستعماری مندرج در شعر فارسی، بازگشت به خود و عدم اعتماد به بیگانگانی بوده است که جز به استثمار بیشتر و راحتتر نیندیشیدهاند و این نکته در تعاملات امروز بسی قابل تأمل است.
پانوشتها:
-۱ مدنی، جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۱، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱، ص ۷۲؛ یحیی، آرینپور، از صبا تا نیما، ج ۲، تهران، زوار، چ پنجم، ۱۳۷۲، صص ۷ـ ۶.
-۲ ذاکر حسین، عبدالرحیم، ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، ج ۱، تهران، نشر علم، چ اول، ۱۳۷۷، ص ۵۷؛ خارابی، فاروق، سیاست و اجتماع در شعر عصر مشروطه، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چ اول، ۱۳۸۰، صص ۶۸ـ ۶۷.
-۳ بهار، محمدتقی، دیوان اشعار، تهران، نشر آزادمهر، ۱۳۸۲، ص ۱۶۷.
-۴ همو، صص ۱۷۴ـ ۱۷۳.
-۵ تاریخ سیاسی معاصر ایران، ص ۷۴؛ ادبیات سیاسی ایران...، ج ۱، ص ۴۴۸.
-۶ دیوان اشعار، ص ۲۴۵.
-۷ ادبیات سیاسی ایران...، ص ۴۶۴؛ سیاست و اجتماع...، ص ۷۰.
-۸ عشقی، محمدرضا میرزاده، دیوان عشقی، به کوشش اکبر سلیمی، تهران، علمی، ۱۳۱۵، صص ۱۰۱ـ ۹۸.
-۹ همو، صص ۱۶۹ـ ۱۶۸ و ۹۸ـ ۹۵ و ۱۰۵ـ ۱۰۱ و ۱۵۴ـ ۱۵۱ و ۱۵۹ـ ۱۵۷ و ۱۶۱.
-۱۰ فرخی یزدی، دیوان فرخی، به کوشش حسین مکی، تهران، امیرکبیر، چ هفتم، ۱۳۶۳، صص ۲۰۳ـ ۲۰۲ و ۲۴۶ و ۱۹۶ و ۱۳۴ و ۱۱۷ و ۳۰۴ـ ۳۰۳.
-۱۱ دیوار اشعار، ص ۲۳۳.
-۱۲ بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج ۱، تهران، امیرکبیر، چ چهارم، ۱۳۸۰، صص ۱۲ و ۱۶؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، ص ۷۵؛ ادبیات سیاسی ایران...، صص ۵۸ و ۴۳۹ـ ۴۱۲.
-۱۳ تاریخ سیاسی معاصر ایران، ص ۱۰۴ و صص ۱۰۱ـ ۹۷.
-۱۴ آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، عطایی، چ دوم، ۱۳۶۹، صص ۱۴۲ـ ۱۳۸؛ قاضی، نعمتالله، علل سقوط حکومت رضاشاه، تهران، آثار، چ اول، ۱۳۷۲، صص ۲۱۰ـ ۱۷۹.
-۱۵ تاریخ سیاسی معاصر ایران، صص ۱۲۸ـ ۱۲۵.
-۱۶ ادبیات سیاسی ایران...، ج ۳، ص ۳۰.
-۱۷ دیوان اشعار، صص ۸۰۵ـ ۸۰۱.
-۱۸ همان، ص ۲۹۵.
-۱۹ همان، ص ۵۲۳.
-۲۰ همان، ص ۵۲۲.
-۲۱ نیما یوشیج، مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج، به کوشش سیروس طاهباز، تهران، نگاه، چ سوم، ۱۳۷۳، ص ۵۴۱ و ۱۰۸ـ ۱۰۷.
-۲۲ اعتصامی، پروین، دیوان قصاید و مثنویات و تمثیلات و مقطعات، تهران، ابوالفتح اعتصامی، چ هفتم، ۱۳۵۵، ص ۱۴۶.
-۲۳ همو، صص ۱۱۹ـ ۱۱۸.
-۲۴ دیوان اشعار، ص ۵۵۰.
-۲۵ همان، صص ۵۵۳ ـ ۵۵۲ و ۵۵۵ ـ ۵۵۳ و ۵۹۸ ـ ۵۹۶ و ۵۵۸ ـ ۵۵۶.
-۲۶ مجموعه کامل اشعار نیما...، صص ۳۵۰ـ ۳۳۸.
-۲۷ پورنامداریان، تقی، خانهام ابری است، تهران، سروش، چ دوم، ۱۳۸۱، ص ۱۰۳.
-۲۸ مجموعه کامل اشعار نیما...، صص ۴۴۰ـ ۴۳۸.
-۲۹ نخستین همایش نیماشناسی، ساری، شلفین، ۱۳۸۱، ص ۱۲۶.
-۳۰ کریمی حکاک، احمد، طلیعه تجدد در شعر فارسی، ترجمه مسعود جعفری، تهران، مروارید، چ اول، ۱۳۸۴، ص ۴۶۱.
-۳۱ تاریخ سیاسی معاصر ایران...، صص ۱۲۸ـ ۱۲۵.
-۳۲ مجموعه کامل اشعار نیما...، ص ۴۹۳.
-۳۳ دیوان اشعار، صص ۸۲۶ ـ ۸۲۲ و ۷۵۹ـ ۷۵۶ و ۷۵۵ـ ۷۵۱.
-۳۴ ادبیات سیاسی ایران...، ج ۳، صص ۴۳۵ ـ ۴۱۳.
-۳۵ همان، صص ۴۶۴ـ ۴۶۳.
-۳۶ خانهام ابری است، ص ۳۵۱.
-۳۷ مجموعه کامل اشعار نیما، صص ۵۰۶ـ ۵۰۵.
-۳۸ تاریخ معاصر ایران، صص ۷۶ـ ۷۵.
-۳۹ اخوان ثالث، مهدی، آن گاه پس از تندر، تهران، سخن، چ سوم، ۱۳۸۴، صص ۱۴۸ـ ۱۴۶.
-۴۰ قبادی، حسینعلی، مقایسه یأس و امید در شعر کهن و معاصر، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی، ۱۳۸۳، ص ۱۶۰.
-۴۱ دستغیب، عبدالعلی، تحلیلی از شعر نو فارسی، تهران، انتشارات صائب، چ اول، ۱۳۴۵، ص ۱۰۳؛ همو، نگاهی به مهدی اخوان ثالث، تهران، مروارید، چ اول، ۱۳۷۳، ص ۲۳۵.
-۴۲ آنگاه پس از تندر، صص ۱۴۴ـ ۱۳۴.
-۴۳ همان، ص ۳۴.
-۴۴ محمد آملی، محمدرضا، آواز چگور، تهران، نشر ثالث، چ اول، ۱۳۷۷، ص ۱۵۴.
-۴۵ یادنامه جلال آلاحمد، مقالهها و خطابهها، به کوشش علی دهباشی، تهران، شهاب ثاقب، چ اول، ۱۳۷۸، صص ۳۲۶ـ ۳۲۵.
-۴۶ مسکوب، شاهرخ، هویت ایرانی و زبان فارسی، تهران، فرزان، چ اول، ۱۳۷۹، ص ۲۶.
-۴۷ طاهباز، سیروس، بدرودی با مهدی اخوان ثالث و دیدار و شناخت م. امید، نشر گردآورنده، چ اول، ۱۳۷۰، ص ۱۲۲؛ آلاحمد، جلال، غربزدگی، تهران، فردوس، چ دوم، ۱۳۷۹، صص ۱۳۷ـ ۱۳۶.
-۴۸ بدرودی با مهدی...، ص ۱۸۹؛ فرخزاد، فروغ، دیوان اشعار، تهران، مروارید، چ هفتم، ۱۳۷۲، صص ۳۶۴ـ ۳۶۳ و ۴۰۹ـ۴۰۱ و ۳۵۶ـ ۳۵۰ و ۳۷۷ـ ۳۶۹؛ سپهری، سهراب، هشت کتاب، تهران، طهوری، چ پانزدهم، ۱۳۷۵، صص ۱۶۴ـ ۱۶۲.
-۴۹ هشت کتاب، صص ۲۸۰ و ۱۶۴ـ ۱۶۲؛ عابدی، کامیار، از مصاحبت آفتاب، تهران، ثالث، چ اول، ۱۳۷۵، ص ۱۵۱.
-۵۰ از مصاحبت آفتاب، صص ۲۳۹ـ ۲۳۸ و ۲۸۰ـ ۲۷۶.
-۵۱ هشت کتاب، صص ۳۹۷ـ ۳۹۶.
-۵۲ آن گاه پس از تندر، صص ۱۰۶ـ ۱۰۵.
-۵۳ همان، صص ۲۱۱ـ ۲۰۷.
-۵۴ آواز چگور، ص ۲۰۴.
برگرفته از فصل نامه مطالعات تاریخی – شماره 22 - مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی