13 اردیبهشت 1396
روزشمار تاریخ معاصر ایران «جلد ششم»
روزشمار تاریخ معاصر ایران، جلد ششم ویژه تحولات سال 1305 خورشیدی منتشر شد. در مقدمه این اثر چنین میخوانیم :
سرانجام دوره گذار چهارساله از قاجار به پهلوی در سال 1305 شمسی به سر آمد و رضاخانی که از امسال رضاشاه شده بود، بر تخت قدرت نشست و قبای سلطنت بر دوش خود انداخت. تمام آثار قجری رفتهرفته کمرنگ شدند و با تاجگذاری رسمی رضاشاه، ورد واحد هر کوی و برزن «شاه پهلوی» بود. همزمان با مستحکم شدن پایههای اریکه قدرت شاه، سیر تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سرعت بیشتری به خود میگیرد و چهره حقیقی رضاشاه که تاکنون زیر نقابی از مصلحت پوشانده شده بود، نمایان میشود.
در ابتدای همین سال انتخابات دور ششم مجلس شورای ملی جریان دارد؛ انتخاباتی پر از زد و خورد، درگیری و تقلب. انتخابات یزد با کتککاری انجمن نظار آغاز میشود و انتخابات رشت با دخالت روسها و چند بار تجدید رأیگیری، هیچگاه به پایان نمیرسد و کرسی آن معطل باقی میماند! انتخابات تهران هم اگرچه با اعتراضات فراوان همراه است و صندوقهای حومه تهران مشکوک به مخدوش بودن آراء بودند، اما با تمام این حواشی به سلامت به پایان میرسد و آیتالله سیدحسن مدرس با اختلاف رأی قاطع به عنوان نماینده اول تهران به مجلس ششم شورای ملی راه یافت. البته راهیابی مقتدرانه آیتالله مدرس به مجلس به معنای آن نبود که اکثریت مجلس با او همسو باشند، بلکه مدرس در مجلس ششم هم همچون چهار دوره سابق در اقلیت انگشتشمار قرار داشت.
در همین زمان که انتخابات مجلس در جریان است، اتفاق مهمتری به وقوع میپیوندد؛ اتفاقی که سال 1305 را به عنوان سال منحصربفرد تاریخ معاصر ایران متمایز میکند و این واقعه چیزی نبود جز تاجگذاری رضاخان به عنوان شاه جدید ایران. سیل نمایندگان ایالات و ولایات و فرستادگان خارجی به صورت انفرادی یا در قالب هیئات اعزامی روانه پایتخت شدند تا در مراسم تاجگذاری پهلوی حاضر باشند و به شاه جدید شادباش و تهنیت بگویند. اکنون آخرین گام رضاخان -که دیگر رضاشاه خطاب میشد- برای دستیابی به عالیترین جایگاه قدرت و تثبیت حاکمیت او برداشته شده بود. البته رضاشاه از همان روز نخست راه پرچالشی را در حوزه سیاست داخلی و خارجی در پیش داشت.
درست چهار روز پیش از اجرای مراسم تاجگذاری، در روز 31 فروردین 1305 عبدالعزیز ابنسعود، حاکم وهابی نجد، به مقابر مقدس بقیع و اماکن مذهبی دیگر در مکه و مدینه یورش برد و آنها را تخریب کرد. البته خبر این واقعه با چندده روز فاصله از طریق روحانیون نجف و نه از مجاری دیپلماتیک به ایران رسید، با این حال فشار روحانیت و افکار عمومی برای مقابلهبهمثل با ابنسعود از نخستین ماه زمامداری رضاشاه به دولت و دربار وارد شد. مستوفیالممالک رئیسالوزرا مجبور شد از طرف هیأت دولت بیانیهای علیه ابنسعود و وهابیها صادر کند و رضاشاه هم تمام امور مرتبط با تعرض به بقاع متبرکه مکه و مدینه را به کمیسیون دوازدهنفرهای تحت عنوان «کمیسیون دفاع حرمین شریفین» تفویض نمود. روابط سیاسی مابین ایران و حکومت ابنسعود تیره و تار شده بود و وزارت امور خارجه دست به دامان نمایندگان انگلستان شد تا بلکه از طریق آنها بتواند با فاجعهآفرینی حاکم نجد مقابله کند، اما تنها جوابی که از انگلیسیها میشنید این بود که «دولت انگلستان در مسائل مذهبی مسلمانان دخالت نمیکند!»
به موازات چالش سیاست خارجی، در داخل کشور هم بحران طغیان قشون گریبان شاهِ تازه بر تختنشسته را گرفت. دقیقاً دو ماه پس از تاجگذاری رضاشاه، بهناگاه دو یگان نظامی در شرق و غرب کشور سر به شورش و قیام برداشتند؛ ساخلوی سلماس در آذربایجان و نظامیان مراوهتپه در خراسان. نظامیان سلماس پس از به قتل رساندن فرمانده خود و چند نفر دیگر، به طرف خوی یورش بردند که البته به سرعت و شدت سرکوب شدند. در مراوهتپه هم لهاکخان باوند با بیرق سرخ و نشان داس و چکش علیه حکومت مرکزی قیام کرد و موفق شد چند صباحی شمال شرقی کشور را به آشوب و ناامنی بکشد. البته در نهایت راهی جز فرار به خاک شوروی پیش روی لهاکخان و شورشیان مراوهتپه نبود.
در سفر رضاشاه به خراسان در اوایل مردادماه، نشانههایی از مشت آهنین و ترکه چوبین رضاشاه را میتوان دید. رضاشاه یک روز پس از ورود به مشهد، صاحبمنصبان قشون را گرد آورد و در جمع نظامیان، اعتراضات تندی را نثار سرتیپ جانمحمدخان امیرعلایی، فرمانده لشکر شرق، نمود. حاضرجوابی امیرعلایی، رضاشاه را به خشم آورد و همانجا در حضور جمع دستور داد پاگونهای او را بکنند و دستگیرش کنند. وساطت مقامات کشوری و لشکری و خویشاوندی امیرعلایی با سردار اسعد بختیاری و مشیرالدوله مانع آن شد تا شاه حکم تیرباران او را بدهد، لیکن درباریان و نظامیان و دولتیان به خوبی دریافته بودند با خشمِ شاهِ خشن نباید بازی کرد.
با این حال ایلات و طوایف از خشم رضاشاه ترسی به دل خود راه نداده بودند و همین مسأله یکی از دغدغههای عمده شاه در آغاز سلطنت بود. شرارتهای سیمیتقو در سرحدات غربی کشور که از پیش اولویت لشکر غرب و لشکر شمالغرب را به خود اختصاص داده بود، با بازگشت سالارالدوله به کشور و پیوستنش به جمع یاغیان دوچندان شد. به همین بهانه، سیاست نظامی رضاشاه بر آن بود تا ضمن سرکوب سیمیتقو و سالارالدوله، با طوایف محلی هم که از ظلم روزمره قشون به تنگ آمده بودند برخورد شود.
در مردادماه همین سال بود که تیمورتاش، وزیر دربار پهلوی، به مسکو سفر کرد و دو ماه پیاپی در آنجا اقامت داشت تا با چیچرین مذاکراتی اقتصادی در سطح مقامات عالی داشته باشد. اگرچه طرفین از این مذاکرات اعلام رضایت میکردند، اما بازخورد آن نشان میداد در عمل نهتنها گشایش اقتصادی برای تجارت با شوروی ایجاد نشد، بلکه عرصه بر بازرگانان شمال تنگتر هم شد!
برخورد سخت و صلب کمی بعد و در مهرماه بار دیگر نمایان شد. رضاشاه دستور داد سرهنگ محمود پولادین، مسیو حییم و تعدادی دیگر از نظامیان فوراً بازداشت شوند. علت این قضیه تلاش برای کودتا علیه رضاشاه عنوان شده بود و قابل پیشبینی بود که بزودی همه دستگیرشدگان به جوخه اعدام سپرده خواهند شد و چنین نیز شد. اندکی بعد موضوع مهم دیگری پیش آمد که جای شکی نگذاشت شاه در مسیر دیکتاتوری، سرکوب رقبا و برخورد با روحانیت به پیش میرود. در صبحگاه روز 7 آبان، در حالی که رضاشاه به مازندران سفر کرده بود، آیتالله سیدحسن مدرس در پشت مسجد سپهسالار تهران مورد سوءقصد قرار گرفت. اگرچه ظاهراً شاه از این مسأله مطلع نبود و حتی در تهران هم حضور نداشت، اما رجال سیاسی دریافته بودند سرچشمه این ترور ناکام از کجا بوده است. حتی در گزارشهای سفرای انگلیس، آمریکا و فرانسه به وزارت خارجه کشورهای خود این طور منعکس شده که شاه علیالظاهر از این عملیات خبر نداشت، ولی در واقع خود او فرمان آن را صادر کرده بود.
پیگیری ترور آیتالله مدرس و پیگرد تروریستها نیز به نتیجه نرسید و پس از مدتی، حرارت ماجرا از بین رفت و به فراموشی سپرده شد.
در نیمه آبان 1305 کمیسیون سربازگیری کار خود را رسماً آغاز کرد تا کادر قشون رضاشاه تکمیل شود و قانون نظام اجباری مستقر گردد. در ماههای بعد آمارها نشان میداد که آغاز فرایند سربازگیری و نظام اجباری، باعث شده بود شمار ازدواج در پسرهای 21ساله (یعنی سن نظام اجباری) افزایش یابد. این به معنی آن بود که تمایل عمومی به نظام اجباری وجود نداشت و مشمولان تلاش میکردند تا به نوعی در زمره افراد معاف از خدمت قرار گیرند.
در بهمنماه بود که مستوفیالممالک از ریاست وزرایی استعفا داد. استعفای مستوفی پس از آن بود که مجلس شورای ملی در تلاش بود استیضاح او و کابینهاش را به جریان بیندازد. استعفای مستوفی البته مورد پذیرش رضاشاه واقع نشد و با اشاره شاه مجدداً به کار خود به عنوان رئیسالوزرا ادامه داد، این بار اما با کابینه جدیدی که میخواست تحولات گستردهای در دولت ایجاد کند. علیاکبر داور که وزیر عدلیه جدید بود در نخستین ایام تشکیلات عدلیه را منحل کرد و ساختار پیشین آن را از بین برد تا با تکیه بر متجددین و قلع و قمع روحانیون، یک دستگاه قضایی با آموزههای غربی پایهریزی کند؛ قلع و قمعی که در مطبوعات به عنوان «کودتای عدلیه» دانسته میشد. پس از وزارت عدلیه هم وزارتخانههای داخله و امور خارجه تغییر و تحولات زیادی به خود دید.
زمستان 1305 علاوه بر این که مقارن با ولادت تشکیلات جدید دولتی قرار داشت، بهار راهآهن ایران هم بود.
در اسفندماه لایحه راهآهن از تصویب مجلس شورای ملی گذشت، وزارت فوائد عامه درصدد تهیه مقدمات آهنذوبکنی و خطکشی برآمد و فراخوان واردات تجهیزات خطکشی به سفارتخانههای اروپایی ابلاغ شد. مقرر شد هزینههای این خطوط از انحصارات دولتی یعنی عایدات انحصار قند و شکر و چای تأمین شود. البته در همین ایام اوضاع نامساعد اقتصادی در خطه شمالی کشور، بازرگانان شمال را به اعتراض و اعتصاب پیاپی واداشته بود.
توضیح چند نکته دیگر برای آشنایی با نحوه تدوین و نگارش این مجموعه ضروری مینماید:
1- مجموعه کتابهای «روزشمار تاریخ معاصر ایران» که از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر میشود، تکیهگاه اصلی خود را بر دوش اسناد کاخ مرمر گذاشته است؛ اسنادی که تاریخ پیدایش آن به تأسیس وزارت جنگ رضاخانی بازمیگردد. این اسناد، در مجموعه روزشمار با عنوان اسناد موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی شناخته میشود و در حقیقت مجموعه جامع و کاملی است از بخشنامههای دولتی، مکاتبات اداری و مراسلات شخصیتهای حقیقی و حقوقی، کشوری و لشکری و هر آنچه که به وزارت جنگ و شخص رضاشاه بازمیگردد.
شمار این گنجینه سندی که از سال 1300 آغاز میشود، در سال 1305 با جهش کمی و کیفی مواجه میگردد؛ زمانی که تاجگذاری به سرانجام رسیده و مکاتبات و مراسلات رنگ و بوی درباری به خود گرفته است. لذا این اسناد ماهیت صرفاً نظامی ندارد و تمامی حوزههای سیاست داخلی، سیاست خارجی، اقتصادی و فرهنگی را میپوشاند؛ از عزل و نصب حاکمان و والیان یا تحصن بازرگانان شمال کشور تا معرفی وزیرمختار به فلان ممکلت اروپایی و برنامه دیدار رضاشاه با سفرای خارجی.
افزون بر اسناد کاخ مرمر، از موجودی دیگر مراکز سندی همچون بایگانی ملی انگلستان، وزارت امور خارجه ایران، سازمان اسناد ملی ایران و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی هم بهره برده شده است. حفظ قالب تقویمنگاری روزشمار و ارتقای غنای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آن، موسسه را از مراجعه به روزنامهها و نشریات ناگزیر کرد. در نتیجه اخبار و بعضاً تحلیلهای روزنامههای عمومی کشور یعنی اقدام، ستاره ایران، شفق سرخ و ناهید نیز در مجموعه بکار رفته است. روزنامه اطلاعات هم که پیش از این تحت عنوان اداره اطلاعات به مثابه خبرگزاریها، اخبار را تجمیع و پخش میکرد، در میانه 1305 فعالیت رسمی خود را به عنوان یک روزنامه مستقل کلید زد و منبع مهم دیگری برای اخبار روزانه بود.
این روزنامهها اغلب اخبار خارجی را هم پوشش میدادند که منبع آنها چهار خبرگزاری خارجی آژانس رویتر، بیسیم مسکو، بیسیم پاریس و بیسیم برلن است. جراید از طریق اشتراک و پرداخت آبونمان، خبرهای خارجی را از این بنگاههای خبرپراکنی میگرفتند. اخبار داخل کشور هم عمدتاً از طریق وزارتخانهها، هیأت دولت، مجلس شورای ملی و تلگرامهای ایالات و ولایات به دست روزنامهها میرسید، بدین شکل که خبرها در مبدأ تنظیم و برای مطبوعات ارسال میشد. به همین دلیل است که یک خبر واحد در چندین روزنامه با ادبیات مشترکی به چاپ میرسید. البته هر روزنامه چند مخبر محلی هم داشت که اخبار اختصاصی را برای جریده متبوعش ارسال میکرد.
2- با مصوبه مجلس شورای ملی، تقویم ایران از ابتدای سال 1304 تغییر کرد. ششماهه اول سال هر ماه 31 روز، پنج ماه بعد 30 روز و ماه آخر 29 روز شد که البته در سال کبیسه 30 روزه خواهد بود. مبنای تقویم سال 1305 هم به همین شکل است. تطبیق تاریخ شمسی با تاریخ میلادی و قمری هم با استفاده از «تقویم یکصد و سی و هشتساله» صورت گرفت. این تقویم تطبیقی در سال 1356 از سوی وزارت کشور و سازمان ثبت احوال منتشر شد و حاوی تقویم تطبیقی شمسی، میلادی، قمری و شاهنشاهی از سال 1220 تا 1357 شمسی است.
3- از آنجا که حوادث تاریخی به صورت پیوسته و سلسلهوار روی میدهد و فرایند کنشی-واکنشی در سیر رخدادها حائز اهمیت است، پیامدهای حوادث مهم در پاورقی آن اشاره شده است. از طرف دیگر در برخی موارد برای آن که سررشته وقایع قابلیت رهگیری داشته باشد، پیشینه ماجرا با ذکر (ر.ک: فلان روز) مشخص میشود.
4- در مجموعه روزشمار تاریخ معاصر ایران تلاش بر این بوده است تا حوادث و وقایع در روز وقوع گنجانده شوند، اما موانعی از قبیل درج نشدن تاریخ دقیق واقعه و زمانبر بودن فرایند نامهنگاری و مکاتبه دستیابی به این هدف را دشوار میکند. بسیاری از تلگرامهای لشکری، مکاتبات شخصیتها و اخبار مطبوعات مسائل را به صورت کلی و مبهم مطرح کرده و تاریخ آنها را «چند روز پیش» یا «چندی قبل» ذکر نمودهاند. حتیالامکان سعی شده که تاریخ وقوع خبر، ملاک تقویمنگاری قرار گیرد؛ لیکن در مواقعی که این تاریخ مشخص نبود، زمان تحریر نامه، ارسال تلگرام یا روز انتشار خبر در روزنامه مدنظر قرار گرفته شده است. البته با عباراتی نظیر «فلانی امروز گزارش داد» یا «روزنامه فلان امروز نوشت» مشخص شده که تاریخ وقوع خبر در این روز نیست.