25 آذر 1391

گنجینه‌های هنر ایرانی و بی‌کفایتی پهلوی


گنجینه‌های هنر ایرانی و بی‌کفایتی پهلوی


نامه زیر سرگذشت غم‌انگیز یکی از آثار گرانسنگ هنری ایران است که ندانم کاری و حماقت رژیم پهلوی موجب بر باد رفتن آن در خارج از کشور گردید. این نامه به قلم کسی نوشته شده که خود آن اثر را دیده و برای انتقال آن به ایران در سال 1355 تلاش بی‌حاصلی به انجام رسانده بود:
دوست گرامی آقای کریم امامی در مقاله بسیار ممتع خود دربارة بازگشت نسخه خطی شاهنامه‌ی شاه تهماسبی به ایران در ماهنامه‌ی فرهنگی و هنر «کِلک» (شماره 53 مرداد 1373 به بعد) از من خواسته بود اطلاعات یا به قول او روایت خودم را در مورد شاهنامه‌ی مزبور نوشته برای درج در «کِلک» بفرستم.
اینک در امتثال امر او، چگونگی ماجرای نسبتاً مفصل آن تا آنجا که جزئیات آن به خاطرم مانده است به قلم ‌آورده برای اطلاع علاقه‌مندان به مسائل هنری و خوانندگان محترم آن مجله می‌فرستم.
این شاهنامه که نام اصلی و صحیح ‌آن «شاهنامه شاهی»1 است و اکنون به اشتباه به «شاهنامه شاه تهماسبی» و اخیراً به نام آخرین خریدار آن «شاهنامه هوتون» معروف شده است نسخه‌ی دست‌نوشت عظیم و پُر تصویری است که به نوشته‌ کری ولش کتابت و نگارگری و تذهیب و تجلید آن با دست گروهی از بهترین نگارگران و مذهّبان و صحافان و کتاب آرایان کتابخانه‌ی دربار صفوی از زمان شاه اسماعیل یکم (حدود 927 هجری قمری) به نام ارمغان برای فرزند هشت ساله‌اش «تهماسب میرزا» ‌آغاز شده در دوره‌ی شهریاری شاه تهماسب همچنان تا سال 937 هجری قمری ادامه و سرانجام یافته است.
تنها تاریخی که در این نسخه به چشم می‌خورد، رقم «934» (در تصویر اردشیر و گلنار) یعنی سال چهارم سلطنت شاه تهماسب است. این اثر سترگ از دیده‌ی قطع و تعداد نگاره‌‌‌ها و جلد و کاغذ و تذهیب، یکی از بزرگترین نسخه‌های غیرعادی شاهنامه به شمار می‌رود که کلاً دارای 1006 صفحه با 258 مجلس تصویرست که به نوشته‌ی ولش با دست پانزده تن از نقاشان کتابخانه‌ی دربار صفوی به ترتیب تحت سرپرستی سه استاد معروف: «سلطان محمد»، «میرمصور»، «آقامیرک» نقاشی و آماده شده است، و از کاتبان مقدمه نیز که نسبتاً به خط خوش استادانه کتابت شده و متن که به خطوط متوسط اشخاص و خطاطان مختلف بر روی کاغذهای گوناگون نوشته شده، نامی در میان نیست.
نام صورتگران نسخه بنا بر بر حدس و شناسایی کری ولش چنین است: سلطان‌محمد، میر مصور، آقامیرک، دوست محمد، میرزا علی، مظفر علی، شیخ محمد، میر سید‌علی، قدیمی، قاسم‌بن‌علی عبدالوهاب (خواجه کاکا)، عبدالعزیز و دستیارش میرزا محمد، باشدان قره. لیک از این همه مصور تنها نام دو تن از آنان به صورت: «میرمصور» و «صَوَره دوست محمد» بر روی دو صفحه از نسخه رقم خورده و به دست ما رسیده است.
این نسخه اگر درنتیجه‌ی غارت ترکان و دزدیهای آنان از تبریز، به کشور عثمانی برده نشده باشد (که اینک موزه‌ها و کتابخانه‌های ترکیه از آنها پر است) احتمالاً چنان که گمان برده‌اند و دیکسون و ولش بر آن مهر تأیید نهاده‌اند جزو هدایایی بوده که شاه تهماسب به سال 983 ه‍. ق با مقداری ارمغان‌‌‌های دیگر به دربار سلطان سلیم دوم خلیفه‌ی عثمانی فرستاده شده بوده است. صدها سال بعد، گویا نسخه به دست یکی از پاشایان دربار عثمانی افتاده، سپس بارون ادموند روچیلد (روس چایلد) یهودی ثروتمند و کلکسیونر معروف از او خریداری کرده، برای نخستین بار در سال 1903 میلادی در نمایشگاه هنرهای اسلامی، در موزه‌ی هنرهای تزئینی پاریس در معرض تماشای هنر دوستان قرار گرفته است.
حدود پنجاه سال بعد (در 1959) نسخه به تصرف «آرتور هوتون» فرجامین دارنده آمریکایی آن در آمده است. این نسخه مدتها مورد مطالعه و معاینه و آزمایش‌ کری ولش هنرشناس و همکارش مرحوم مارتین دیکسون متخصص تاریخ صفویه، قرار گرفته و چندین کتاب کوچک و بزرگ درباره‌ی آن تألیف و چاپ شده که برخی مطالب آنها مورد تأیید ما نیست.
داستان تماس من با این نسخه از اینجا شروع می‌شودکه هوتون یا به دلیل بدهی‌های مالیاتی یا به هر دلیل دیگر، پس از آنکه 78 قطع از تصاویر آن را به موزه‌ی متروپولیتن نیویورک اهدا کرده بود، احتیاج به فروش نسخه‌ی ناقص پیدا کرده به تکاپو افتاده، خواست آن را به قیمت برساند.
نخست او درتاریخ یازدهم آوریل 1975 (22 فروردین 1355) نامه‌یی به آقای ریچارد، ل فیجن رئیس مؤسسه‌یی به نام خودش در شماره 900، خیابان پارک در نیویورک، به مضمون زیر نوشت:
«آقای فیجن عزیز، از این که اظهار علاقه نموده، در مری‌لند به دیدن من آمدید سپاسگزارم، بویژه از بحثی که در خصوص نسخه‌ی خطی شاهنامه‌ی متعلق به من داشتیم.
همچنانکه می‌دانید، من این نسخه‌ی خطی را در 1959 خریداری کرده‌‌ام و هفتاد و هشت مینیاتور آن را به موزه‌ی هنری متروپولیتن در چند سال پیش داده‌ام در زمانی که موزه مخصوصاً علاقمند بود دو هزار و پانصد سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران را ارج گزاری نماید.
من 180 مینیاتور باقی‌مانده را همچنان در ملکیت خود دارم که شامل متن و جلد صحافی شده‌‌ی اصلی آنست. هیچ یک از صفحات نسخه بریده نشده و تنها چیزی که رخ داده‌، شیرازه‌ی آن از هم باز شده تا بدین ترتیب امکان عکس‌برداری تسهیل گردد.
شما بسیاری از این مینیاتورها را به صورت قاب شده در اطاق ایرانی خانه‌ی من در مری‌لند که به دیوار آویخته شده‌اند دیده‌اید، همان‌طور که به شما توضیح داده‌ام، اینها بزرگترین گنجینه‌ی مرا تشکیل می‌دهند و من هیچ برنامه‌یی برای جداسازی آنها از خود در طول حیاتم ندارم.
مدت مدیدی است مصمم بودم ضمن وصیت‌نامه خود آنها را در اختیار متروپولیتن و سایر موزه‌های آمریکا قرار دهم. شما به من متذکر شده‌اید که دولت ایران ممکن است علاقه‌مند باشد، آن مقدار از شاهنامه را که در ملکیت من باقی مانده است خریداری نماید. من در این خصوص فکر کرده‌ام و آشکارا قابل درک است که چرا نباید این شاهکار هنر ایران مجدداً در زمره‌ی گنجینه‌های ملی ایران قرار گیرد و به سرزمین اصلیش بعنوان یکی از نمونه‌‌های بسیارعالی میراثش بازگردانیده شود. البته باید توضیح بدهم که خریدار آن باید دولت یا سایر مؤسسات ملی آن کشور باشد.
شما تأکید کرده‌ اید که من پیشنهادی در خصوص فروش آن ارائه بدهم، من این اقدام را با دو دلی و تأمل و احتیاط فراوان انجام می‌دهم، به خاطر این که هیچ‌گونه علاقه‌یی برای منفک شدن از این نسخه خطی که سالهاست بنام «شاهنامه هوتون» شهرت یافته است ندارم.
پس از تعمق فراوان در اطراف کل موضوع، آماده‌ام به شما تنها به شما ـ‌حق انحصاری پیشنهاد فروش آنچه را که از شاهنامه در ملکیت من قرار دارد به دولت ایران یا یکی از مؤسسات آن در طی شصت روز آینده بدهم.
چنان که در طی این مدت هیچگونه ترتیبی در این خصوص داده نشود، یا حادثه‌یی برای من و نسخه‌ی خطی مزبور، رخ دهد، در آن صورت این پیشنهاد کَاَن لَمْ یَکُن تلقی شده و در آن حال هیچ تعهدی از جانب شما یا هر کس دیگری موضوعیت نخواهد داشت.
تعیین قیمت فروش در مورد اثری که قابل قیمت‌گذاری نیست کار بسیار دشواری است و احتمالاً ممکن است مستحضر باشید که ارزش بسیار هنگفتی برای مینیاتورهایی که من در اختیار موزه متروپولیتن قرار داده‌ام ذکر شده بود در حالی که آن مینیاتورها انتخاب دقیق و عمدی خود من نبوده‌اند.
مینیاتورهای بسیار مهم این نسخه خطی را من علاقه‌‌مند بودم برای خود نگاه دارم؛ هدیه‌ی من به موزه شامل هیچ یک از صفحات متن یا جلد صحافی شده نیست.
پس از تأمّل و تعمق و ملاحظات بسیار دقیق من مصمم شده‌ام که بهایی به مبلغ بیست و هشت میلیون و پانصد هزار دلار (000/500/28) برای تمام نسخه‌ی خطی که همه آن در مالکیت اینجانب است بگذارم، این پایین‌ترین قیمتی است که شما می‌توانید از جانب من در خصوص این نسخه پیشنهاد نمایید. (با توجه به شروطی که قبلاً به آن اشاره شده است) در حالی که شما و من می‌دانیم که بسیاری از آثار هنری قبلاً به مبلغی پیشنهاد می‌شوند ولی عملاً به مبلغ پایین‌‌تری به فروش می‌رسند، موضوع من در این خصوص موضوع فروشنده‌ی بسیار محتاط صاحب گنجینه‌یی است که به آن سخت علاقه‌مند است بنابراین قیمت جز این نمی‌تواند باشد.
شما ممکن است احتمالاً اینطور نتیجه‌گیری کنید که دولت ایران یا نمایندگان آن علاقه‌یی نسبت به پیشنهاد من به شرح مندرج در این نامه، نشان ندهند، در آن صورت سپاسگزار خواهم بود که فوراً مرا از جریان مستحضر سازید. حتی در صورتی که با چنین وضعی مواجه شوم، به شما اطمینان می‌دهم که در اختیار گذاشتن «شاهنامه» برای مشاهده و اعمال نظر شما موجب خوشوقتی من خواهد بود. در صورتی که تصور می‌نمایید که علاقه‌یی در این خصوص وجود دارد، در آن حال تقاضامندم که بی‌هیچ فوت وقت غیرضروری با اینجانب تماس حاصل نمایید.
با صمیمانه‌ترین احترامات
ارادتمند: آرتور، آ. هوتون
در دنباله‌ی این نامه، فیجن در تاریخ 15 آوریل (26 فروردین 1355) نامه‌یی به فریدون هویدا، سفیر ایران در سازمان ملل متفق فرستاده چنین نوشت: «جناب آقای فریدون هویدا، مقام سفارت، توسط هیئت نمایندگی ایران در سا زمان ملل متفق. خیابان سوم، شماره 622، نیویورک، ایالت نیویورک.
مقام عزیز سفارت آ‌قای هویدا.
این نامه مشعر بر پیشنهاد فروش آن قسمت از «شاهنامه» که در مالکیت آقای آرتور هوتون قرار دارد به دولت ایران یا نماینده معرفی شده از طرف آن است که مشتمل بر 180 صفحه مینیاتور در 180 برگ و 1006 صفحه متن کامل کتاب در پشت و روی 503 برگ به انضمام جلد اصلی آن ( که در قرن نوزدهم مورد ترمیم و بازسازی قرار گرفته است.)
همان‌طور که آقای هوتون در نشست منعقد بین ما متذکر گردیده، 78 قطعه مینیاتور باقی مانده (‌در 76 برگ) در سال 1971 توسط خود او به موزه‌ی متروپولیتن هنگامی که عهده‌دار مقام ریاست آن بود اهدا شده است. با توجه به این توضیح که «شاهنامه» هوتون در اصل مشتمل بر 258 مینیاتور بر روی 256 برگ بوده است.
فکر می‌کنم مستحضر باشید که انگیزه تعقیب این هدف ظاهراً غیر عملی از جانب من که در ابتدا به علت پس گرفتن پیشنهاد فروش کتاب «گلستان» جان گولت از جانب شرکت ما ( که شامل سه قطعه مینیاتور بود و من آنها را به بهزاد نسبت می‌‌دادم و تاریخ 1486 میلادی را با خود داشت» شکل گرفت (امری که در مورد شاهنامه هوتون که سابق بر این جزء مجموعه بارون ادموند روچیلد قرار داشت نیز تکرار شد) عملی که در 18 دسامبر گذشته اجباراً از جانب من در ارتباط با بهم‌زدن جلسه‌ام با شما به جهت خاطرنشان کردن آن نسخه خطی به شما، صورت گرفت و علاوه بر این که پیشاپیش شهبانوی ایران از پیشنهاد فروش این نسخه از سوی ما به مبلغ 000/450 دلار استحضار پیدا کرده بودند، برای من موجب و مایه‌ی نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی حرفه‌یی بود. چنانکه نسخه خطی گولت به مرحله،‌ اجرا در نیاید به احتمال قریب به یقین مجدداً به ما رجوع داده خواهد شد و در آن هنگام من مراقب خواهم بود که فروش آن با پیشنهاد یک قیمت ترجیحی به دولت شما داده شود.
ولی مهمتر از همه انگیزه و علت تقویت چنین فکری از سوی من به واسطه اعتقادی است که اینجانب نه تنها به گذشته، .... ایران و فرهنگ آن که «شاهنامه» هوتون یکی از تجلیات آن تلقی می‌شود، دارم بلکه به واسطه اعتقادی است که به آینده‌ی این ملت بعنوان شاید یکی از پویاترین ملل در جهان حاضر، دارم. خوشبختانه آقای هوتون کاملاً از این فکر که این نسخه خطی باید در مالکیت (دولت) ایران قرار گیرد حمایت و پشتیبانی کرد و اظهار علاقه نمود که نقشه‌اش دائر بر این که برگهای متعدد این اثر به موجب وصیت‌نامه‌اش در اختیار مؤسسات هنری آمریکایی قرار گیرد تغییر داده شود.
علاوه بر اینها به عنوان اهداء کننده اصلی 76 برگ این اثر به موزه‌ی متروپولیتن اظهار علاقه نمود که اگر روزی امر دائر بر این شود که شرکت ما در جهت امکان جمع‌آوری تمام این اثر در ایران وارد کار شود، شخص ایشان مانع و رادعی در جهت تحقق انجام این هدف قرار نگیرد، من شخصاً از کم و کیف عملی ساختن چنین فکر و خیالی فارغم ولی در صورتی که فروش فعلی ما از قوّه به فعل درآید، هدف ما این خواهد بود که در آینده قطع نظر از مدت زمان طولانی با کوشش فراوانی که می‌باید در جهت تحقق این فکر مصروف گردد، در مورد 76 برگ باقی‌مانده نیز مقدم شویم.
با عنایت به رونوشت نامه‌ی مورخه 11 آوریل 1975 آقای هوتون به ما که در جوف این این نامه قرار دارد ملاحظه خواهند فرمود که بهای درخواستی برای تمامی اقلام این نسخه خطی که در مالکیت ایشان قرار دارد، مبلغ 000/500/28 دلار است و این مبلغ دربرگیرنده‌ی اجرت دلالی (کمیسیون) شرکت ما و سایر هزینه‌های متعلقه می‌باشد. همانگونه که قبلاً به شما توضیح داده‌ام این بها تا حدود زیادی با توجه به الزامات متعدد مالیاتی تعیین گردیده؛ شقوق متفرع فروش، اقلام اهدایی یا سهم واگذار شده به موجب فروش، تحت قوانین موضوعه‌ی کشورهای متحده‌ی آمریکا برای شخص متولی اوحد آقای هوتون بنابراین هدف و انگیزه‌های ایشان در این خصوص صرفاً جنبه‌ی مالی نداشته بلکه همانگونه که در مورد این جانب مصداق دارد، متکی بر اعتقاد به عظمت گذشته و حال کشور ایران است.
علاوه بر اینها، آرزوی مشترک ما هر دو این است که این اقدام ـ‌ اعم از این که ـ این معامله و تغییر مالکیت مآلاً به مرحله‌ی اجرا درآید یا نیاید به منزله‌ی نمادی از دوستی فی‌مابین دو کشور تلقی گردد. ما به عنوان افرادی که کلاً خود را وقف هنر می‌نمایند، نظرمان بر این تعلق گرفت که از راه تحکیم و تقویت مبانی این دوستی، علاوه بر موجبات صنفی، موجبات فرهنگی نیز ایفاگر نقشی شویم.
قیمت پیشنهادی ما به دولت ایران برای خرید این نسخه خطی تا 11 ژوئن 1975 با ملحوظ داشتن شرایط و محدودیت‌های مندرج در نامه‌ی مورخه 11 آوریل آقای هوتون به اینجانب، مبلغی معادل 000/500/28 دلار است. واگذاری فعلی این نسخه خطی به موجب اقلام مندرج در فهرست جوف این نامه صورت خواهد گرفت. هر یک از اقلام یاد شده و یا تمامی آنها بر حسب قرار مورد توافق مشترک نماینده‌ی شما و آقای هوتون می‌تواند پیشاپیش مورد بررسی قرار گیرد.
در مورد فروش این نسخه، چند فقره ملاحظات جنبی نیز وجود دارد که امیدوارم قبول طبع شما واقع شود. همان‌گونه که آقای هوتون متذکر گردیده‌اند، چاپخانه‌ی دانشگاه هاروارد هم اینک در مسیر اتمام یک کار پژوهشی بسیار مهم و ارجداری در این خصوص است. حاصل این کار پژوهشی مشتمل بر سه جلد در قطع بزرگ، حاوی تمام مینیاتورها در قطع و اندازه حقیقی آنها به صورت سیاه و سفید و نیز در مورد بسیاری از آنها به صورت رنگی خواهد بود.
فروش نسخه‌ی اصل نباید مانعی در مسیر انتشار نتیجه‌ی این کار تحقیقی گردد. در ثانی در طول مدتی که این معامله ملحوظ نظر خواهد بود، قابل توصیه به نظر نمی‌رسد که درباره‌ی نحوه‌ی تملیک 76 برگی هم که اینک در تصرف موزه‌ی متروپولیتن است، هیچ بحث یا مذاکره‌یی صورت گیرد مگر این که پیشاپیش با آقای هوتون یا اینجانب در آن خصوص مشورت شود. در صورتی که موزه‌ی متروپولیتن نهایتاً واگذاری و تغییر مالکیت مینیاتورهایی که از جانب هوتون به آن اعطاء شده است اعلام موافقت نماید، به تصور اینجانب، آقای هوتون خود علاقه‌مند و امیدوار خواهد بود که این اقلام با اقلام دیگری از مجموعه آثار هنری ایران که در مالکیت موزه‌ی متروپولیتن است و از نظر اهمیت با این شاهنامه برابری می‌کند، جایگزین شود. علاو بر این فرض و تصور بر این است که در صورتی که شما «شاهنامه هوتون را مآلاً تملک کرده و در تصمیم خود دائر بر تحصیل و تملیک 76 برگ دیگری که در ملکیت موزه‌ی متروپولیتن است باقی باشید به شرکت ما این امکان و فر صت داده شود که در این خصوص از جانب شما وارد مذاکره شود و در صورتی که مآلاً دولت ایران موفق به تحصیل مالکیت مینیاتورهای مورد بحث در موزه‌ی متروپولیتن شود، به شرکت ما مبلغی در حدود 15 درصد بها یا قیمت عادلانه بازار این مینیاتورها، حق‌السعی پرداخت گردد و سرانجام اینکه در اخبار و اطلاعاتی که از جانب دولت ایران در خصوص معامله شاهنامه هوتون در اختیار مطبوعات قرار می‌گیرد، بنام شرکت ما به عنوان شرکت واسطه انجام این معامله اشاره شود.
موجب خوشوقتی من خواهد بود که سرانجام توفیق درخواست انجام چنین پیشنهادی را پیدا می‌کنم. تذکر این نکته را زائد می‌دانم که با امید و انتظار زایدالوصفی منتظر عکس‌العمل دوست شما در این خصوص هستم.
با احترامات گرم و صمیمانه
ارادتمند شما: ریچارد، ل. فیجن. مدیر
همراه با نامه فوق، نامه دیگری حاوی فهرست مینیاتورهای کل نسخه با تعیین شماره ورق و تعیین راست و چپ صفحات و محل نگاهداری آنها ضمیمه گردید.
علاوه بر این مشخصات هفت قطعه مینیاتور دیگر از این مجموعه که در حراجی کریستیز لندن به معرض فروش گذارده شده ولی هنوز فروخته نشده بود، پیوست نامه شد.
پس از نامه‌ی فیجن به فریدون هویدا، گویا به اشاره‌ی او یا فیجن،‌یا شخصاً هوتون نامه‌یی خطاب به محمد‌رضا شاه نوشته توسط سفارت ایران در آمریکا به تهران ارسال می‌دارد. مضمون نامه به شاه چنین است:
اعلیحضرتا با تقدیم عمیق‌ترین احترامات
در سال 1959 اینجانب بر اثر توصیه و فشار محقّقان مبادرت به خرید نسخه‌ی خطی شاه تهماسب صفوی نمودم تا آن را از گزند استثمار تجاری محتمل نجات دهم و فرصتی برای تحقیق درباه‌ی محتوای آن و دویست و پنجاه و هشت مینیاتور متعلق به آن را که از شاهکارهای هنر ایرانیست، ‌برای اولین بار فراهم سازم.
پس از شانزده سال نتیجه‌ی زحمات محققان همچون دیکسون از دانشگاه پرینستون و ولش از دانشگاه هاروارد، اینک تکمیل شده و ثمره کار آنها اکنون آماده‌ی چاپ می‌باشد که به صورت دو مجلد از طرف موزه‌ی هنری فوگ و چاپخانه‌ی دانشگاه هاروارد منتشر شود.
اینک ما تقاضامند اجازه‌ی سخاوتمندانه‌ی شما هستیم که نتیجه‌ی بزرگ کار تحقیقی آنان را در زمینه‌‌ی هنر ایران به اعلیحضرت2 ... اهداء‌ نماییم.
این کار به مرحله‌ی اتمام رسیده و مالکیت من در مورد این نسخه‌ی خطی بزرگ اینک به پایان خود نزدیک شده است و من خوشوقتم که انتشار آن به مرحله‌ی قطعی پیوسته و از نظر محتوی و شکل و قالب به صورتی است که شایسته‌ی شاهنامه‌ی شاه تهماسبی و سنت افتخارآمیز هنر ایرانیست.
من اکنون در هفتادمین سال عمر خود هستم و اخیراً هم به صورت جدی دچار بیماری بوده‌ام، مشاوران حقوقی به من توصیه می‌کنند که با توجه به مالیاتهای سنگین که به اموال من پس از مرگم تعلق خواهد گرفت، هر چه زودتر می‌باید از این نسخه خطی سلب تعلق کنم.
برنامه‌‌ی آنها اینست که من می‌باید تعداد انگشت‌شماری از این مینیاتورها را در معرض حراج عمومی بگذارم تا بدین‌وسیله ارزش مابقی آن را به منظور پی‌بردن به قیمت آن در جهت اهداء مشخص نمایم و متعاقباً مینیاتورهای باقی مانده و 1006 صفحه‌ی متن را در میان تعداد قابل ملاحظه‌یی از موزه‌ها و گالریهای هنری که در محدوده‌ی کشورهای متحد آمریکا هستند توزیع نمایم. مشاوران حقوقی من هم اینک در راستای اجرای این برنامه، گامهای نخستین را بر می‌ دارند.
من به این نتیجه رسیده‌ام که به منظور حفظ تمامت اموال خودم می‌باید این توصیه را به کار بندم، با وجود این اعلیحضرتا، در مورد انجام چنین برنامه‌یی دچار تردید هستم چه معنای آن این خواهد بود که شاهنامه‌ی شاه تهماسبی که بزرگترین کار هنری ایرانست در چهار جهت جهان به باد رود، به طوری که بر اثر آن امکان گردآوری مجدد آن هرگز میسر نگردد.
اعلیحضرتا صمیمانه اعتقاد دارم که این نسخه خطی که بیش از 450 سال قبل فراهم آمده است تعلق به ایران دارد و اینجانب آنچه در توان دارم، قوای خود را بکار خواهم بست تا چنانکه آن اعلیحضرت نیز احساس مشابهی داشته باشند، این کار سرانجام یابد.
من بسیار خوشوقت خواهم شد که هر شخص تعیین شده از طرف آن اعلیحضرت را پذیرا شوم و فقط انتظارم این است که هر پیشنهادی در این خصوص بعمل می‌آید متناسب با ارزش واقعی این نسخه باشد.
معهذا، چنانکه آن اعلیحضرت به این امر علاقه‌مند نباشند باز اینجانب خود را موظف به قبول قضاوت و خردمندی شاهانه در این خصوص می‌دانم. تنها استدعای اینجانب اینست که رد این موضوع از طرف آن اعلیحضرت مستقیماً به خود اینجانب ابلاغ گردد.
من احساس آرامش نخواهم کرد مگر در صورتی که به اعقاب خودم و به دنیای هنر این اطمینان را از خود باقی بگذارم که هر آنچه در توان داشتم سعی لازم را بکار بستم که آن را به ایران و گنجینه‌ی بزرگ ملی آن اعاده نمایم.
یقین دارم که آن اعلیحضرت مسئله محدودیت زمانی را که برای من باقی مانده است بخوبی درک می‌فرمایند، بنابراین جسارت می‌ورزم که تقاضا نمایم، تأخیر غیرلازم در مورد اعلام نظر و تمایل آن اعلیحضرت در این خصوص روی ندهد.
با تقدیم عمیق‌ترین مراتب احترامات
آرتور. آ. هوتون
اردشیر زاهدی سفیر ایران در آمریکا این نامه را با یادداشتی از خود به معینیان رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی به تهران فرستاده و مضمون زیر تقاضای امعان‌نظر در این مورد نموده
جناب آقای معینیان ریاست محترم دفتر مخصوص
دوست عزیزم و برادر مهربانم
1ـ بطوری که استحضار دارند شاهنامه معروف شاه‌طهماسبی که یکی از گنجینه‌های ارزشمند فرهنگ و هنر ایران به شمار می‌رود، در اواخر قرن هفده میلادی از طریق حکومت عثمانی به اروپا و سپس توسط خانواده روچیلد به ایالات متحده آمریکا راه یافت. صاحب فعلی شاهنامه شخص ثروتمندی است بنام آرتور هوتون که سابقاً رئیس موزه‌ی متروپالیتن نیویورک بوده و اکنون در سن هفتاد سالگی در دهکده‌ی زیبایی در سواحل شرقی ایالت مریلند زندگی می‌‌کند.
2ـ مشاوران حقوقی و مالی آقای هوتون به وی توصیه کرده‌اند که چند صفحه از کتاب شاهنامه‌ی طهماسبی را از طریق مؤسسه کریستی در لندن بفروش برساند و بقیه‌ی صفحات را به چند موزه عمده و مراکز علمی و آموزشی آمریکا هدیه نماید. و در این زمینه هفته پیش مذاکراتی بین آنان و رؤسای کریستی به عمل آمده و تاریخ تقریبی و غیررسمی فروش شاهنامه را برای اوائل اکتبر تعیین کرده‌اند.
3ـ از آنجا که هوتون مرد فرهنگ دوستی است و به جنبه‌ی بازرگانی و سودجویی هنر اهمیت نمی‌دهد، قلباًٌ مایل است شاهنامه به ایران عودت داده شود و بهمین دلیل طی عریضه به پیشگاه ... اعلیحضرت ... نیت واقعی خود را عرضه نموده و دیروز هم که نماینده‌ی او به ملاقات من آمده بود، مخصوصاً یادآور شده که وی از نظر ارادت قلبی و اعتقادی که به اعلیحضرت ... دارد علاقه‌مند است که این گنجینه‌ی مهم تاریخی را به موطن اصلی خود برگرداند و چون نمی‌خواهد در این کار عوامل واسطه‌یی و دلالهای هنری نقشی داشته باشند، تقاضا دارد نظریات وی مستقیماً به شرف عرض ... برسد تا هر طور اراده فرمودند اقدام بشود.
4ـ استنباط خودم و همکارم کاظمیان از صحبت‌‌هایی که تابحال در این زمینه انجام گرفته این است که به علت نفوذ عمیقی که هوتون بین اعضای هیئت امنای موزه متروپالیتن دارد، در صورتی که مقرر گردد شاهنامه تهماسبی به ایران عودت داده شود، نامبرده قادر خواهد بود موزه‌ی متروپالیتن را راضی کند که صفحاتی از شاهنامه مذکور را که در اختیار دارند نیز به ایران عودت دهند.
5ـ موضوع دیگری را که هوتون عنوان نموده راجع به کتابی است که توسط دیکسون استاد دانشگاه پرینستون و ولش دانشیار ایرانشناسی دانشگاه هاروارد درباره‌ی این مجموعه مهم تاریخی در دست تألیف است و به زودی از طرف دانشگاه هاروارد به چاپ خواهد رسید. هوتون استدعا دارد... نام اعلیحضرت ... در صفحه اول کتاب مذکور چاپ گردد/ از این کتاب نفیس فقط 600 جلد به چاپ خواهد رسید و قیمت هر جلد آن قبل از انتشار در حدود یکهزار دلار تعیین شده است.
6 ـ با توجه به موارد فوق خواهشمندم مراتب را به شرف عرض ... برسانید و اوامر مبارکشان را در این زمینه ابلاغ فرماید. عین عریضه‌ی تقدیمی آقای آرتور هوتون به اعلیحضرت به ضمیمه ایفاد می‌گردد.
از دور می‌بوسمت، قربان تو
اردشیر زاهدی
در تعقیب این نامه بودکه دستخط محرمانه‌یی به شماره 31 ـ 6 ـ 900 م مورخ 9/4/2535 از طرف دفتر مخصوص خطاب به امیرعباس هویدا نخست‌وزیر به مضمون زیر صادر شد:
جناب آقای امیرعباس هویدا نخست‌وزیر
موضوع: خرید شاهنامه شاه‌تهماسبی
حسب‌الامر... ملوکانه فتوکپی گزارش شماره 3465 / د 55 مورخه 21/3/35 سفارت ایران در واشنگتن و دوبرگ صفحه آن به پیوست ایفاد می‌شود اوامر ملوکانه به این شرح شرف صدور یافت.
«نخست‌وزیر اگر کسی را که به این کار آشنا باشد در نظر دارند فوراً به او مأموریت بدهند به آمریکا برود و شاهنامه را بخرد و الا به سفارت مأموریت داده شودکه فوراً آن را خریداری نماید.»
رئیس‌ دفتر مخصوص شاهنشاهی

در پاسخ به این دستخط از نخست‌وزیری نامه‌ی محرمانه‌یی به شماره 56 ـ 390 مورخه 21/4/2535 خطاب به رئیس دفتر مخصوص به این شرح فرستاده شد:
محرمانه، جناب آقای نصرت‌ا... معینیان رئیس دفتر مخصوص
بازگشت به نامه‌ی 31 ـ 6 ـ 900 م مورخ 9/4/2535 ضمیمه فتوکپی گزارش 3465 / د 55 مورخه 21/3/2535 سفارت ... در واشنگتن و نامه‌ی آقای آرتور هوتون موضع شاهنامه شاه‌تهماسبی که اوامر ملوکانه درباره‌ی خرید آن شرف صدور یافته است اشعار می‌دارد:
در اجرای اوامر ... همایونی با تحقیقاتی که به عمل آمد آقایان ایرج افشار از دانشگاه تهران و یحیی ذکاء از دفتر مخصوص علیاحضرت ... واجد صلاحیت شناخته شده‌اندکه هر چه زودتر به آمریکا عزیمت خواهند نمود. نتیجه‌ی اقداماتی که معمول خواهند داشت متعاقباً به اطلاع خواهد رسید خواهشمند است به شرف عرض برسانند.
امیرعباس هویدا
با ارسال رونوشت این نامه‌ی محرمانه به ایرج افشار و من مأموریت یافتیم که هر چه زودتر بسوی آمریکا حرکت کرده، شاهنامه را از نزدیک بررسی و ارزیابی نموده نتیجه را گزارش کنیم. ولی در ‌آن هنگام افشار در سفر خارج بود و امکان آن را نیافت که در این مسافرت و مأموریت با من همراهی نماید، لذا من به تنهایی با همسرم در بیست و هفتم تیرماه 1355 رهسپار آمریکا شدم. بنا به سفارش خودم قبلاً در وست بری هتل، جا برای ما رزرو شده بود. در بیست و نهم تیرماه در همان هتل با آقای وایت نماینده و مباشر هوتون ملاقاتی انجام گرفته برنامه کار ریخته شد و ابتدا از آنجا به بانک در خیابان پانزدهم رفته جلد و متن و یک قطعه تذهیب را با 95 قطعه مینیاتور که در آن بانک به امانت گذاشته شده بود بررسی و ارزیابی کردم.
در روز سی‌ام تیر ماه با یک هواپیمای سبک که فقط پنج و شش سرنشین جا داشت همراه وایت از نیویورک به مریلند دهکده‌ی محل اقامت و مزرعه هوتون حرکت کردیم و با اتومبیل پروفسور دیکسون که در فرودگاه به استقبال ما آمده بود به خانه‌ی هوتون رفتیم. هوتون مردی ثروتمند بود و مزرعه‌یی بزرگ با عمارات متعدد و باغهای میوه و استخرهای بزرگ داشت از جمله یک ساختمان بزرگ فقط اختصاص به کتابخانه او داشت. با آشنایی و معرفی با هوتون و کمی گردش در کتابخانه او و دیدن مجموعه‌ی تابلوهای مدرن او که آثاری از پیکاسو و براک و ونگوک و ... در میان آنها بود و تابلوهای کلاسیک دیگر و مشاهده‌ی مجموعه قوطی‌ها و جبعه‌های او که از انواع مواد و اجسام از سنگ و چوب و فلز و لاک و جواهر و غیره ساخته شده بودند و در همه جا پر بود، با آسانسور به طبقات پایین و زیرزمین عمارت او رفتیم و داخل سالن سینمای وسیعی شدیم، ابتدا فیلمی را که از شاهنامه‌ی مورد بحث که به مناسبت جشنهای دوهزار و پانصدمین ساله ... تهیه شده بود تماشا کردیم پس از اتمام فیلم هوتون برای تعارف و خوشامد ما و نشان دادن مقام اجتماعی خود گفت «یک هفته پیش آنجا که شما نشسته‌اید،‌ علیا حضرت ملکه انگلیس که مهمان من بود، نشسته این فیلم را تماشا کردند.» او مردی مسن و بلند قد و مؤدب بود و بتازگی از عمل آب مروارید چشمهایش خلاص شده بود، پس از برنامه فیلم، من در سالن تنها ماندم و دیگران به طبقات بالا رفتند و خانم جوان هوتون که به تازگی با او ازدواج کرده بود، یکایک مینیاتورها را آورده پس از مشاهده و بررسی و ارزیابی آنها را می‌برد و بدینسان قسمتی از مینیاتورهای 78 گانه و دو صفحه تذهیب عالی و مقداری از مینیاتورها از جمله شاهکار نقاشیهای این نسخه که کیومرث پلنگینه پوش بود و قاب گرفته شده و در اطاق ایرانی هوتون به دیوار آویخته بودند، تا ساعت دو بعد‌از ظهر کارشناسی و ارزیابی گردید و سپس برای صرف ناهار به سر میز دعوت شدیم. در سر میز ناهار تنی چند از استادان دانشگاه مریلند و دیکسون و صاحبخانه و دیگران بودند ولی بخاطر ندارم که کری ولش هم در میان آنها بود یا نه؟ پس از صرف ناهار، هنوز به خوردن دسر نرسیده بودیم که تلفن زنگ زد و از فرودگاه به هوتون خبر دادند که طوفانی شدید در حال نزدیک شدن به مریلند است و اگر هواپیمای ما هر چه زودتر پرواز نکند، بازگشت ما دچار مخاطره خواهد شد من نمی‌دانم این امر حقیقت داشت یا صحنه‌سازی بود بهر حال با عجله خداحافظی کرده به فرودگاه رفتیم و به نیویورک مراجعت کردیم. روز سی‌ام تیرماه همراه وایت به موزه‌ی متروپولیتن رفته با همراهی خانم وان از کارمندان موزه، هفتاد و هشت قطعه‌ی مینیاتورهای اهدایی هوتون را در بخش اسلامی موزه بررسی و طبقه‌بندی و ارزیابی کردم.
در روز دوم مرداد آقای وایت به هتل آمده و در لابی مذاکرات مختصری درباره‌ی رفتن به لندن و مشاهده و بررسی هفت قطعه مینیاتور دیگر که در مؤسسه کریستیز بود انجام گرفت و ضمن صحبت وایت تلویحاً اشاره‌یی کرد که این کار به قول ما یک «بی‌زی‌نس» است و کمیسیون و حق‌السعی شما محفوظ است،‌ ولی من در آن هنگام به اصطلاح خودم را به کوچه علی چپ زده وانمود کردم که اصلاً ملتفت گفته او نشده‌ام و جوابی ندادم.
روز سوم مرداد از نیویورک به لندن پرواز کرده در پنجم مرداد با همسرم در محل حراجی کریستیز حاضر شده در طبقه زیرین ساختمان هفت قطعه مینیاتورهای به حراج گذاشته شده را که قبلاً راجع به آنها اشاره کرده‌ام، بررسی و ارزیابی نمودم. در این موقع کارشناسان حراجی از حضور من در مؤسسه خود استفاده کرده و مشکلات خود را در مورد شناخت و تاریخ‌گذاری و خواندن رقم‌های بعضی از آثار ایرانی که قرار بود در حراجی گذاشته شوند با من مطرح کردند و من همه مسائل آنها را حل کردم و حال نمی‌دانم آیا این کار برای آزمایش معلومات من بود یا واقعاً در شناخت آنها وامانده بودند!
پس از آن که با همسرم که در طبقه بالا در دفتر مدیر مؤسسه مانده بود، از ساختمان حراجی بیرون آ‌مدیم، همسرم اظهار داشت که در غیاب تو رئیس مؤسسه کریستیز یک رشته گردن‌بند جواهر آنتیک بسیار گرانبها در یک قوطی مخمل به اصرار می‌خواست به من هدیه کند ولی من از قبول آن خودداری کردم. این موضوع که گویا به سفارش هوتون از آمریکا به رئیس مؤسسه انجام گرفته بود مرا بسیار خوشوقت ساخت و از کار بجای همسرم که ممکن بود با قبول آن مرا در محظور اخلاقی بزرگی قرار دهد، سپاسگزاری کردم.
در اینجا لازم است یادآوری نمایم که چون در مورد معامله‌ی شاهنامه از گوشه و کنار شنیده و احساس کرده بودم که دندانهای بسیاری تیز شده است‌، صلاح کار خود را در آن دیدم که مطلقاً در امر خرید و چانه زدن و از این قبیل امور وارد مذاکره نشوم و با آن که صراحتاً امر شده بود که: «اگر کسی به اینکار آشنا باشد،‌ فوراً به او مأموریت بدهند به امریکا برود و شاهنامه را بخرد» من تنها به بررسی و کارشناسی و ارزیابی بی‌طرفانه و عادلانه اکتفا کردم و بدون ملاقات با احدی و مقامی در آمریکا و لندن در ششم مرداد فوراً به ایران مراجعت کردم و در عرض چند روز نتیجه‌ی بررسیها و کارشناسی خودم را با شرایطی که برای آن تعیین کرده بودم، طی نامه و گزارش محرمانه‌یی به شرح زیر به نخست‌وزیر فرستادم:
محرمانه ـ‌ مستقیم
جناب آقای امیر‌عباس هویدا نخست‌وزیر
در پیرو اوامر ... همایونی و حسب‌الامر آن جناب بموجب دستور شماره 56 ـ390 مورخ 21/4/35 در تاریخ بیست و هفتم تیرماه 2535 برای بازدید از نسخه خطی شاهنامه متعلق به آقای آرتور هوتون به سوی آمریکا عزیمت کرده از نزدیک مجموعه مینیاتورها و متن و جلد و تذهیب‌های نسخه را به شرح زیر مورد معاینه و دقت قرار دادم:
1ـ 95 قطعه مینیاتور یک قطعه تذهیب و دفتین جلد سوخت و ضربی و صفحات غیر مصور موجود در صندوق بانک در نیویورک.
2ـ 78 قطعه مینیاتور،‌ دو صفحه تمام تذهیب موجود در منزل آقای هوتون در مریلند.
3ـ 78 قطعه مینیاتور موجود در بخش اسلامی موزه‌ی متروپولیتن در نیویورک.
4ـ 7 قطعه مینیاتور موجود در مؤسسه حراجی کریستیز در لندن.
این نسخه‌ی سلطنتی بنابر شیوه‌ی نقاشی و شواهدی که در متن مینیاتورها موجود است و وضع نسخه و تعداد تصاویر و قطع و جلد، به طوری که آقای کری ولش نیز در کتاب خود بطور تفصیل آن را معرفی و توصیف کرده است مسلماً برای شاه تهماسب صفوی نوشته شده و تصاویر آن نیز که جمعاً 258 قطعه است توسط چند تن از استادان زمان که معروفترین آنها سلطان محمد می‌باشد پرداخته شده است.
اینجانب با دقت در مینیاتورها، آنها را به چهار دسته تقسیم و برای هر درجه حداکثر و حداقلی در بها تعیین نموده و بشرح زیر ارزیابی کرده است.
نوع مینیاتور مجموعه هوتون مجموعه متروپولیتن جمع حداکثر بها حداقل بها بهای مجموعه
درجه 1 18 قطعه 9 قطعه 27 000/100 * 9 70000 * 18 000/160/2
درجه 2 63 قطعه 55 قطعه 118 60000 * 40 50000 * 78 000/300/6
درجه3 90 قطعه 13 قطعه 103 40000 * 40 30000 * 63 000/400/3
درجه 4 9 قطعه 1 قطعه 10 20000 * 10 ـ ـ ـ ـ ـ ـ 000/200
180 قطعه + 78 قطعه = 258 بهای کل مینیاتورها: 000/060/12 دلار
جلد: سوخت و ضربی از عصر صفوی 000/30
تذهیب: سه قطعه، دو صفحه تمام تذهیب و یک قطعه لچک رویهم 000/100
اوراق بی‌تصویر (مجدول، حاشیه‌ها زرافشان، سرفصل‌های داستانهای مذهب) 10063 ـ 503 قطعه 000/10
جمع کل 000/200/12
چنانکه ملاحظه می‌شود، ارزش نسخه با در نظر گرفتن مینیاتورهای اهدائی به موزه‌ی متروپولیتن نیویورک، کلاً مبلغ 000/200/ 12 دلار می‌شود ولی چنانکه آقای هوتون راضی به این مبلغ نشود، می‌توان تا حدود 000/500/11 دلار برای مجموعه او و مبلغ 000/500/3 دلار برای مجموعه موزه متروپولیتن تعیین و بطور کلی نسخه را تا حدود 000/000/15 دلار خریداری کرد.
با استمزاجی که در نیویورک به عمل آمد، به نظر می‌‌رسد که بهتر است موضوع خارج کردن 78 قطعه مینیاتورهای اهدائی به موزه متروپولیتن به عهده‌ی خود ‌آقای هوتون گذاشته شود و پس از خرید و تحویل گرفتن آنها نیز، اوراق نسخه در سه مرحله و از طریق سفارت ... ایران در واشنگتن و کنسولگری ایران در نیویورک و سفارت... ایران در لندن با پست سیاسی به تهران حمل گردد:
در انتظار اوامر آن جناب
با تقدم احترامات
یحیی ذکاء
پس از ارسال این گزارش، من دیگر جریان کار را تعقیب نکردم و ندانستم نتیجه کار و ارزیابی بکجا رسید، دو ماه بعد که از مقاماتی در مورد رد یا قبول خرید شاهنامه استفسار کردم گفته شد که نخست‌وزیر اظهار داشته است:
«فعلاً پولی برای خرید آن نداریم»، همین و بس.
متأسفانه بر اثر استنکاف دولت ایران از خرید شاهنامه، نخست‌ آن هفت قطعه مذکور در فوق در حراجی فروخته شد و سپس گویا قطعات دیگری به طور متفرقه بفروش رفت و بدینسان نسخه ای بدین مهمی، مثله شد. دیگر غیرممکن است دوباره آن را در یکجا جمع کرده نسخه را کامل ساخت.
در اینجا باید اذعان نمایم که من شخصاً با علاقه‌یی که به آثار و هنر میهن خود دارم و نزدیک به چهل سال در شناخت و شناسانیدن گوشه‌هایی از آن، کوشیده و رنج برده‌ام و بر اثر تلاشها و کوششهایم موزه‌های: هنرهای تزئینی، آبگینه و سفالینه‌های ایران، موزه فرش، نگارستان و رضای عباسی تأسیس شده است. بسیار مایل بودم که این نسخه نیز بطور کامل به سرزمین اصلی خود باز گردد و موزه‌های ما را غنا و اعتبار و زینت بخشد، بنابراین با ذکر این تاریخچه و اظهار تمایلات خودم، چقدر ناآگاهانه و غیر منصفانه بلکه مغرضانه و نیشدار است اظهار نظر اسدا... سورن ملکیان شروانی که زیر نام مستعار «ژوزف رویال» در روزنامه «اکسپرس» مورخ دهم مه 1980 که ترجمه‌ی آن زیر عنوان «بازار هنر، تاریخچه یک غارت بزرگ» در روزنامه‌ی اطلاعات شماره 16136 مورخ 18 اردیبهشت 1359 چاپ و در آن نوشته شده: «... غم‌انگیزتر از همه، موضوع یک نسخه‌ی خطی است که درسال 1568 میلادی پادشاه ایران به سلطان سلیم دوم هدیه کرد. این نسخه در آغاز کامل و شامل 258 مینیاتور بود، تا این که از کلکسیون بارون روچیلد به کلکسیون،‌ آرتور هوتون کتابشناس امریکایی و رئیس متروپولیتن میوزیوم آف آرت انتقال یافت. از آغاز سال 1962 صفحه‌هایی از آن را استخراج کردند تا در یک کلوب عرضه کنند. در سال 1972 هوتون تعداد 78 برگ از آن را به موزه داد. در سال 1974 در بازارهای هنر ایران زمزمه پیچید که: نسخه را بفروش می‌رسانند. قیمتی نیز از برای آن زمزمه می‌شد: بیست میلیون دلار. این قیمت را به مردی در دفتر مخصوص شهبانوی سابق که مسئولیت خرید آثار هنری را بعهده داشت پیشنهاد کردند. اما از آنجا که این کارمند بسیار محترم معامله را چندان «جالب» نمی‌دید، از خرید نسخه سرباز زد. ...»
در هر حال، هفت صفحه از این کتاب در حراج هفتم نوامبر 1976 لندن بفروش رسید. پس از آن صفحات دیگری از آن در دو گالری به نامهای کولناگی واگینو که متخصص تابلوهای دست اولند، عرضه گردید، پس از آن تاریخ شاهکارها برگ برگ می‌شدند، موزه‌ها بدون تظاهر ولی با شادی تمام به خریداری آنها می‌پرداختند.
در این میان تنها سورن ملکیان بود که یک‌بار در سال 1976 و بار دیگر در سپتامبر 1979 در «اینترنشنال هرالد تریبون» نغمه ناخوشایندی بر علیه دلالان ساز کرد. مقاله‌ی دوم او زمانی انتشار یافت که از همان نسخه خطی صفحاتی که عمدتاً به هوتون تعلق داشت،‌ همراه با چند اثر دیگر در بریتیش لایبرری لندن به نمایش گذاشته شد. درست در همان زمان، هفده صفحه‌ی دیگر از همان نسخه را در گالری اگنیو به معرض فروش نهادند. سپس آن نمایشگاه به واشنگتن انتقال یافت و در موزه هنری فوگ قرار گرفت. البته هیچ کس به سبب این جریان‌‌ها دل‌نگران نیست زیرا موضوع تنها گرداگرد ایران دور می‌زند.»
یحیی ذکاء
چابکسر، 7/6/74


پی‌نوشتها:

1ـ هنرمندان و آثار هنری کتابخانه‌ی شاه‌تهماسب با نسب شاهی،‌ معرفی می‌شدند چنان که هنرمندان کتابخانه‌ی شاه‌‌عباس با اجازه و التفات شاه به «عباسی» معروف بودند: مانند رضای عباسی، شفیع عباسی، تاریخ عالم آرای عباسی.
در نقل مدارک القاب و عبارات مربوط به رژیم سلطنت را کوتاه کرده و به جای آن سه نقطه (...) گذاشته‌ایم.

 


کلک، آبان ـ دی 1374، شماره 70 ـ 68