28 مرداد 1392
نگاهی به دوره کوتاه مدت فضای باز سیاسی بعد از سقوط رضا شاه
دوره 16 ساله دیکتاتوری رضا شاهی، سالهای سراسر سکوت و اختناق ایران بود. سالهای دوختن لبها و خفهکردن صداها. سالهایی پرالتهاب که آتش اعتراض آن زیر خاکستر آرامش ظاهر امپراتوری پنهان شده بود. در این سالها حرف اول و آخر را شاه میزد، صدای دیگری وجود نداشت و اگر صدای نحیفی هم به گوش میرسید، در نطفه خفه میشد.
کابینهها و وزرا، غلام حلقه به گوش اعلیحضرت بودند و مجلس مکانی بود که تنها نقش مهر لاستیکی را برای اجرای منویات امپراتور ایفا میکرد. شهریور 1320 و اشغال کشور توسط متفقین، شکست این کاخ شیشهای بود. این دوران، نقطه عطفی در تاریخ این سرزمین محسوب میشود؛ چرا که اگرچه ایران کنام پلنگان و شیران شده بود و مردم حضور بیگانگان را با گوشت و پوست حس میکردند، اما این اشغال نویدبخش آزادی بود، آزادی از سلطه مردی که حتی خودش نیز شکستناپذیریاش را باور کرده بود. در این مقاله، برآنیم تا نگاهی به اوضاع سیاسی پس از سقوط رضا شاه طی دهه 20 خورشیدی بیندازیم.
پهلوی دوم با گذر از یک دهه فضای باز سیاسی (سالهای 1332ـ1320ش) در دوره استقرار حاکمیت خود کما بیش دچار ضعفها و خللهای متعددی در تحکیم قدرت خود شد. تورم و تشدید فاصله طبقاتی، فساد دستگاه در بلعیدن ثروتهای مملکت در برابر چشم توده های محروم، پیدایش شکافهای فرهنگی و تشدید تعارضات آشکار در درون فرهنگ ملی، جریحه دار شدن احساسات ملی و مذهبی، متاثر بودن از قدرتهای خارجی و در نتیجه بی اهمیت شدن استقلال سیاسی، در کنار استبداد شخصی شاه که با گرایش به نظامیگری و انجام هزینه های سرسام آور همراه شده بود، فضای فعالیتهای سیاسی و فرهنگی را تنگ کرده بود.
با هجوم نیروهای انگلیس و شوروی در شهریور 1320 و فرو ریختن پایههای استبداد، نارضایتیهای سرکوب شده 16 ساله بیرون ریخت، ایران مثل پرندهای بود که از زندانی 16 ساله رها شده بود و آرزوی پرواز داشت. پس از اشغال کشور، افسران ارتش از پایتخت گریختند و سربازان به روستاهای خود فرار کردند، روسای ایلات و عشایر هم که در طول دوره رضا شاه تحت نظارت به سر میبردند و بسیاری از آنها به بهبود اوضاع امیدی نداشتند، از حوزه نظارت پلیس در تهران گریختند و به سوی دار و دستههای طایفهای خود روانه شدند. زندانیان سیاسی آزاد شدند، سیاستمداران کهنهکار هم که در بازنشستگیهای اجباری زخمهایشان را درمان میکردند، با شتاب به صحنه عمومی بازگشتند. اجتماعات مذهبی و سایر گردهماییها حال میتوانست علنی برگزار شود، رهبران مذهبی از کتابخانههای حوزهها خارج شدند و وعظ و خطابه را از سر گرفتند. روزنامه و کتاب میتوانست فارغ از سانسور سیاسی منتشر شود و مردم میتوانستند آزادانه در خانههای خود سخن بگویند، بدون ترس از اینکه منسوبین یا خدمتکاران آنها را لو دهند، زنان میتوانستند چادر بر سر کرده و براحتی در خیابانها آمد و شد کنند. مالکان و کشاورزانی که زمینهایشان را شاه و بستگان او تصاحب کرده بودند به دادگاهها شکایت برده و بعضاً املاک خود را باز پس گرفتند. روشنفکران نیز که بیشترشان جوانتر از آن بودند که مشکلات و گرفتاریهای سالهای 1286 تا 1304 را به یاد آورند، به قصد ساختن کشوری جدید و با انتشار روزنامه، جزوه و تشکیل احزاب سیاسی با شور و شوق تمام وارد صحنه سیاست شدند. حتی نمایندگان چاپلوس و بروکراتهای متملق نیز جسارت به خرج دادند، عدم وابستگی خود را اعلام و ارباب سابق خود را متهم کردند. بدینترتیب، دوران سکوت جای خود را به فریاد نمایندگان پرشور، روزنامهنگاران سرزنده و بانشاط، رهبران صریحاللهجه حزبی و تظاهرکنندگان ناراضی داد.
در 16 سال گذشته قدرت کاملا در دستهای یک مرد متمرکز شده بود. اما در 13 سال بعد، یعنی از سقوط سلطنت نظامی رضا شاه در شهریور 1320 تا آغاز سلطنت نظامی محمدرضا شاه در مرداد ماه 1332، قدرت در بین 5 قطب دربار، مجلس، کابینه، سفارتخانههای خارجی و مردم دست به دست میشد. کابینههای دوره نخست سلطنت محمدرضا، نماد بیثباتی دائمی بودند. در دوره سلطنت 16 ساله رضا شاه، تنها 7 نخستوزیر و 10 کابینه وارد صحنه سیاست شده بودند، اما طی 13 سال بعدی، 12 نخستوزیر و 31 کابینه روی کار آمدند و عمر متوسط بر سر کار بودن نخستوزیرها 8 ماه و کابینهها کمتر از 5 ماه بود. فضای سیاسی دهه 1320 شمسی، اگرچه از مداخلات آشکار و نهان قدرتهای بیگانه و عناصر قدرتمند و وابسته داخلی و بیثباتی دائمی کابینهها به دور نیست، ولی به هر تقدیر خروج رضاشاه از صحنه سیاسی کشور، آزادی مجلس در تصمیمگیریها، تشکیل احزاب سیاسی متعدد، انتشار مطبوعات آزاد غیردولتی و آزادی زندانیان سیاسی را به همراه داشت.
انتخابات سیزدهم، آخرین انتخاباتی بود که در دوره رضا شاه برگزار شد و مجلس سیزدهم که بعد از خروج رضا شاه تشکیل شد، جهت اعاده حیثیت از دست رفته خود به انتقاد از شیوه شاه مخلوع پرداخت که خود انتخاب شدهاش بود. اما شیوه برگزاری انتخاب مجلس چهاردهم، ترکیب نمایندگان و اقدامات آن محصول فضای باز سیاسی بعد از شهریور 1320 محسوب میشود.
انتخابات مجلس چهاردهم طولانیترین، رقابتیترین و بااهمیتترین انتخابات در ایران دوران پهلوی بوده که ترکیبی متفاوت از دیگر دورههای قانونگذاری داشته است. حضور نمایندگان تودهای، ملیگرا و طرفدار دربار ، وجود 7 فراکسیون شامل دموکرات، میهن، آزادی، مستقل، توده، اتحاد ملی و منفردین، عدم تصویب اعتبارنامههای سید جعفر پیشهوری، مخالفت شدید با تصویب اعتبارنامه سید ضیاءالدین طباطبائی عامل سیاسی کودتای 1299 که نهایتا از تصویب نمایندگان گذشت، مخالفت با اختیارات میلسپو، اعلام جرم علیه علی سهیلی نخستوزیر و تدین وزیر کشور وقت به جرم دخالت و تقلب در انتخابات و تصویب قانون تحریم امتیاز نفت شمال (مخالفت با واگذاری امتیازات نفتی جدید به بیگانگان)، چانهزنیهای سیاسی، ائتلافهای زودگذر و جابهجایی 7 نخستوزیر، نه کابینه و 110 وزیر از جمله کارکردهای این مجلس 2 ساله محسوب میشود.
در ماههای نخست فروپاشی دیکتاتوری دهها حزب، گروه، انجمن و باشگاه سیاسی در سراسر کشور تشکیل شدند. طیف سیاسی این احزاب بسیار گسترده بود. در یک سوی این طیف، احزاب وابسته به دربار، اشراف، ملاکین و محافظهکاران قرار داشتند. این احزاب نوعا متمایل به انگلستان بودند و به اتحاد شوروی و برنامههای سوسیالیستی به دیده تردید مینگریستند. در میانه طیف سیاسی، احزاب و جریانات میانهرو، ملی و مستقل از قدرتهای خارجی قرار داشتند. احزاب، روشنفکران، همراهان، ملت، سوسیالیست و دموکرات، نمونه احزاب میانهرو بودند. به لحاظ پایگاه اجتماعی و خاستگاه طبقاتی، بسیاری از رهبران فکری جریانات میانهرو از طبقه بالای متوسط و اکثرا در فرانسه، سوئیس و انگلستان درس خوانده بودند. شماری نیز در رشتههای حقوق و علوم سیاسی و اقتصاد تحصیل کرده بودند.
در نقطه مقابل جریانات راست، چپها قرار میگرفتند. احزاب چپ به چندین گروه تقسیم میشدند، اما بدون تردید سمبل جریانات چپ، حزب توده بود؛ تنها حزبی که در تاریخ سیاسی معاصر ایران به معنای دقیق کلمه یک حزب بود. رضا شاه سال 1310 با تصویب قانون منع فعالیتهای اشتراکی، بسیاری از مخالفان خود را به بهانه تبلیغ مرام اشتراکی دستگیر و روانه زندانها کرد. از جمله مهمترین زندانیان سیاسی دوران رضا شاه گروه موسوم به 53 نفر بود که سال 1316 به اتهام قیام علیه سلطنت و ترویج مرام کمونیستی بازداشت و پس از محاکمات سریع و غیرعلنی به زندانهای میانمدت و طویلالمدت محکوم شدند. دکتر تقی ارانی، رئیس این گروه محسوب میشد که قبل از شهریور 1320 در زندان فوت کرد. باقیمانده اعضای گروه، بعد از اشغال کشور و اعلام عفو عمومی آزاد شدند. این گروه در مهر ماه 1320 هسته اصلی حزب توده را تشکیل دادند.
خروج رضاشاه از ایران، آغاز فصل جدیدی در تاریخ مطبوعات کشور بود. ظرف 3 ماه از زمان سقوط رضا شاه، قریب به 300 مجوز برای روزنامه و مجله صادر شد. هنوز یک سال از سقوط رضا شاه نگذشته بود که در تهران به تنهایی 40 روزنامه و هفتهنامه منتشر میشد. طی ماههای پس از سقوط رضا شاه، صدها نشریه و روزنامه از میان طیفهای مختلف، از چپ رادیکال تا راست افراطی، از مطبوعات واقعبین و حقیقتگو تا نشریات غیرواقعبین و سودجو به منصه ظهور رسید. این مطبوعات در بیان مطالب و شتاب در گفتن و هرچه بدتر گفتن از شرایط پیشین از آزادی کامل برخوردار بودند. بهطور مثال روزنامه اطلاعات روزانه مورخه 30 /6/ 1320 چنین نوشته است:
... میگویم امروز آزاد شدیم. دستبند را از دست، پابند را از پا و دهانبند را از دهان ما برداشتند. آنچه که فکر میکنم میتوانم بنویسم و بگویم. از امروز نمایندگان ملت میتوانند از منافع ما دفاع کنند. از امروز هر ایرانی میتواند با اطمینان خاطر خانهاش را آباد کند و از امروز بازرگان ایرانی میتواند براحتی به کاسبیش بپردازد و از امروز استاد ایرانی میتواند بیدغدغه به شاگردهایش درس بدهد. از امروز آزادیخواهی گناه نیست....
مطبوعات همچنین در انتشار اطلاعات و اخبار داخلی آزاد بودند و در مقابل برای انتشار اخبار و مسائل جنگ و مطالب خارجی محدودیت داشتند. پس از 2 دهه دوختن زبانها و شکسته شدن قلمها، هرکس هر مطلبی که میخواست میگفت و یا در نشریات منتشر میساخت؛ مباحث انتقادی، بحثهای جنجالی، افشاگری و بحثهای داغ و بیپرده سیاسی و اجتماعی و توجه به ستیزهها و کشمکشهای طبقاتی، رقابتهای قومی و وضعیت قبایل، سکه رایج مطبوعات روز بود. سفارتخانههای خارجی بهطور مستقیم و غیرمستقیم در مطبوعات مداخله میکردند و به این نشریات کمکهای مادی و معنوی میرساندند. بنابراین دامنه درگیری بین قدرتهای رقیب یعنی شوروی، انگلیس و آمریکا و کشانده شدن این رقابتها به صحنه مطبوعات کشور و ایجاد درگیریهای مطبوعاتی گسترش یافت.
در طول دوران رضا شاه، هر صدای مخالفی در نطفه خفه میشد. مخالفان یا در زندان بودند یا در تبعید یا بهطور اتفاقی! کشته شده بودند. پس از سقوط رضا شاه، بسیاری از این زندانیان آزاد شدند . در مقابل آزادی زندانیان سیاسی، تعدادی از شکنجهگران و دژخیمان زندانهای رضا شاه به محاکمه کشیده شدند. برخی افراد که بویژه در معرض مصائب و ستمهای بسیار قرار گرفته یا بستگانشان در زندان به قتل رسیده بودند، عاملان جرم را در محاکم قضایی تعقیب کردند. چند نفر از قاتلان شناخته شده رژیم مانند پزشک احمدی که آمپولکشنده هوا را به زندانیان سیاسی تزریق میکرد در دادگاههای علنی محاکمه و به اعدام محکوم شد. برخی دیگر مانند رکنالدین مختاری رئیس کل شهربانی، زندانی شده و چند صباحی بعد آزاد شدند در این مورد، دخالت محمدرضا شاه که حتی به هزینه شخصی خودش برای وی مستمری نیز تعیین کرد مؤثر بود. در واقع عمال استبدادی رضا شاه تا حد زیادی از مجازات در امان ماندند.
فضای نسبتا باز سیاسی پس از سقوط رضا شاه مانند اغلب دورههای آزادی در سیاست ایران، تنها زاییده شرایط موجود بود و به یک ساختار تبدیل نشد و دریغ که دولت مستعجل بود و تنها قریب به 12 سال بعد با کودتای 28 مرداد 1332، به یک دیکتاتوری دیگر در تاریخ معاصر ایران منجر شد.
منابع:
آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، 1388 جامی، گذشته چراغ راه آینده است، تهران: نشر ققنوس، 1387 کاتوزیان، محمدعلی همایون، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکز، 1388 فوران، جان، مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: رسا، 1387 مقصودی، مجتبی، تحولات سیاسی اجتماعی ایران 1320-1357، تهران: انتشارات روزنه، 1388.
روزنامه جام جم 7/7/1390