09 فروردین 1399
ترور آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی نماینده امام در استان فارس
مقدمه
برای به ثمر نشستن انقلاب اسلامی کارهای بزرگی از سوی مبارزان انجام شد. امروز برخی تاریخ گذشته ما را مطالعه نمیکنند و نمیدانند که چه بر سر مبارزان انقلاب برای سرنگونی رژیم شاه آمده است. انقلاب اسلامی را باید محصول تلاش چنین انسانهای مخلصی دانست. یکی از این افراد آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی بود که چه قبل و چه بعد از انقلاب سختترین مسئولیتها را در پیشبرد اهداف انقلاب بر عهده داشت. ایشان از آغاز شکلگیری نهضت انقلاب اسلامی همواره یار امام خمینی (ره) بود و پس از انقلاب نیز از معتمدین ایشان بود. آیت الله ربانی شیرازی نخستین شخصیتی بود که مرجعیت امام را پس از رحلت آیتالله بروجردی و در شرایط بغرنج آن زمان اعلام کرد. وی فقیهی مجاهد و برجسته بود و زندانها و شکنجههای سختی را تحمل کرد. بیتردید بزرگانی چون وی نقش بیبدیلی در تبیین اندیشههای امام و پیروزی انقلاب اسلامی داشتهاند و زندگی سرشار از مبارزه و امید ایشان که در لابهلای اسناد مشهود است، میتواند سرمشق مناسبی برای علاقمندان به انقلاب اسلامی باشد. شناخت این مجاهد نستوه فرصت مناسبی برای معرفی و تبیین ابعاد مختلف شخصیت فردی، اجتماعی و سیاسی این عالم فقید برای عموم مردم جامعه به ویژه جوانان است. این نوشتار علاوه بر موارد مذکور، به تلاشهای ضدانقلاب برای ترور وی بویژه در تاریخ 9 فروردین 1360 اشاره خواهد داشت.
از کودکی تا جوانی (دوران حضور در شیراز و شکلگیری شخصیت)
عبدالرحیم ربّانی شیرازی فرزند حاج محمدهادی (بمانعلی) در 1301 ش. در شیراز به دنیا آمد. ایشان از همان سنین پایین در صحنههای سیاسی حضوری مستمر داشتند، به طوری که در سال ۱۳۱۵ مبارزه علیه کشف حجاب را در برنامه ی سیاسی خود گذاشت (پایگاه اطلاعرسانی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم). وی در دوران اختناق رضاشاهی با بینشی که از طریق خانواده و دوستان مذهبی پیدا کرد، یگانه راه نجات ایران از چنگال کفر را تقویت روحانیت و احیای فکر اسلامی به خصوص مذهب شیعه میدانست. ایشان تا سن 20 سالگی نزد پدر، آداب زندگی، معاشرت، تحصیل و کسب و کار را فراگرفت. وی ابتدا مغازهای کوچک در بازار شیراز دست و پا کرد و زندگی مستقلی را آغاز نمود. وی در این زمان دائماً در حال معارضه و مباحثه با اقلیتهایی (از جمله صوفیه، بابیه، بهاییه و شیخیه) بود که به نام دین مشغول فعالیت بودند. از همان ابتدای تحصیلات به تبلیغ پرداخت. در سال 1326 در اثر تبلیغات وی در سروستان، تعدادی از بهاییان مسلمان شدند که روزنامههای «پرچم اسلام» و «آیین اسلام» آن را منعکس کردند (ربانیشیرازی، 1384: 274- 270). ربانیشیرازی در کنار فعالیتهای حزبی، برای تکمیل اطلاعات دینی به مدرسهی علمیه آقا باباخان رفت. سطوح تحصیلی را در شیراز نزد اساتیدی همچون شیخ محمدعلی موحد، شیخ عبدالحسین حائری، سید نورالدین حسینی و شیخ بهاءالدین محلاتی گذراند (ربانیشیرازی، 1384: 270). در آن سالها آیتالله سید نورالدین حسینی - برای مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجی و عمال داخلی آنها به حریم اسلام و روحانیت- حزبی به نام «حزب برادران» تأسیس کرده بود. این حزب مرکز تجمع کسانی بود که نمیخواستند از کنار جریانات ضداسلامی- ملی آن روزها بیتفاوت بگذرند. عبدالرحیم به عضویت این حزب درآمد و فعالیتهای سیاسی خود را رسماً شروع کرد (ربانیشیرازی، 1384: 270).
هجرت به قم (حضور فعال در عرصه های سیاسی و فرهنگی)
ربانیشیرازی در سال 1327 ش. پس از کسب علم و معرفت در حوزهی علمیه شیراز به قم مشرف شد و از اساتیدی چون آیتالله بروجردی، آیتالله محقق داماد و آیتالله گلپایگانی بهرهمند شد و فقه و اصول را فرا گرفت و در کلاسهای درس علامه طباطبایی بود که با افرادی مانند آقایان بهشتی، قدوسی، ابوترابی و امینی آشنا شد (ربانیشیرازی، 1384: 275). وی ازدواج کرد و به منزلی که در یکی از محلههای فقیرنشین قم اجاره کرده بود، نقل مکان نمود (سایت جوان آنلاین). ایشان سپس در جریان فعالیتهای انقلابیاش گروه ابوذر را شکل داد و به همین دلیل بارها دستگیر و زندانی شد (کامور، 1390: 5؛ عرفانمنش، 1387: 58). آیتالله ربانیشیرازی در طول مبارزات سیاسی خود علیه رژیم شاه 11 مرتبه به زندان رفت و آخرین زندان در ماه محرم قبل از انقلاب بود که بعد از سخنرانی در روز عاشورا در شیراز پس از راهپیمایی وسیع به تهران منتقل شد و تا دو روز قبل از سقوط کابینهی بختیار زندانی بود. وی همچنین به کاشمر، فیروزآباد، سردشت و جیرفت تبعید شده بود (ربانیشیرازی، 1384: 277؛ آقامحمدی، 1387: 158).
ایشان در بدو امر تحت تأثیر شگرف شخصیت نافذ آیتاللّه بروجردى قرار گرفت و در حلقهی خواص ایشان درآمد. آیتالله بروجردی، ربانیشیرازی را به عنوان نمایندهی خویش برای رسیدگی به امور مسلمین به شهرهای مختلف میفرستاد (پایگاه اطلاع رسانی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم). مبارزه با بهائیت در شهرهای شیراز و اصفهان از اقدامات مهم وی در این سالها بود. وی در سال ۱۳۲۸ حکم قتل «حبیب نجار»، رهبر فرقه بهائیت در منطقه سروستان (مرکز بهاییت شرق استان فارس)، و در سال ۱۳۳۰ نیز حکم قتل «ابوالقاسم کیخایی»، رهبر فرقه بهائیت اصفهان، را صادر کرد که هر دو کشته شدند و این مسئله موجب شد تا این فرقه ضاله از ادامهی مسیر خود بازماند (سایت دیار اقوام؛ خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)). وی در این سالها با حزب توده نیز که در حال گسترش بود به مخالف پرداخت (ربانیشیرازی، 1384: 275). در دوران ملی شدن صنعت نفت از طرفداران آیتالله کاشانی و دکتر مصدق بود و در این راه تبلیغات میکرد و بعد از اختلاف این دو با دکتر مصدق مخالفت کرد. اما مبارزه رسمی آیتالله بعد از فوت آیتالله بروجردی (فروردین 1340) و بویژه در مبارزات 15 خرداد 1342 شروع شد (ربانیشیرازی، 1384: 277). در آن مقطع حساس باید فقیهى باتقوا که شهامت دگرگونى وضع سیاسى آن روز ایران را داشت به عنوان مرجع دینى و رهبر سیاسى معرفی میشد. همهی این ویژگیها منحصراً در شخصیت آیتاللّه خمینى (ره) خلاصه شده بود. شاه در مهر ۱۳۴۰ اولین قدم را در مبارزه با دین و روحانیان در نتیجه اجراى نقشههاى خود با اعلام تشکیل انجمنهاى ایالتى و ولایتى آغاز کرد. حذف شرط اسلام از انتخابشوندگان و حذف قرآنکریم به عنوان تنها کتاب آسمانى براى سوگند، هتک اسلام بود. عمده فعالیت ربانیشیرازی و همفکرانش در آن روزها تشکیل جلسات مدرسان براى مذاکره و مشورت، اعتراضات شفاهى و کتبى مدرسان در خصوص لایحهی مزبور، راهاندازى تظاهرات و انجام سخنرانیها در جهت روشن نمودن اذهان عمومى مردم بود (ربانیشیرازی، 1384: 277).
کشتار ۱۵ خرداد، بازداشتها و مجروح نمودن افراد جوّى از وحشت را در سراسر کشور ایجاد نمود. جمعیتهاى متحد تظاهرکننده متلاشى و پراکنده شدند. در آن زمان طلاب جوان حوزهی علمیه قم با احساساتى پرشور و انقلابى به دنبال پناهگاهى براى ادامهی مبارزه بودند. یکى از مهمترین پناهگاههاى این طلاب منزل آیتاللّه ربانى بود. طلاب به خانه مراجع قم و علماى بزرگ شهرستانها مىرفتند تا اعلامیههایى در اعتراض به تبعید امام از آنان بگیرند. آیتاللّه ربانى متن اعلامیهها را تنظیم مىکرد و طلاب با جمعآورى امضاى فضلاى حوزهی علمیه قم و دیگر شهرها، آنها را منتشر میکردند (ربانیشیرازی، 1384: 277). آیتالله ربانیشیرازی چند ماه بعد از واقعهی 15 خرداد به واسطهی منبرهایی که در قم میرفت، ممنوعالمنبر شد و تا پیروزی انقلاب این ممنوعیت بود، ولی اعتنا نمیکرد. آیتالله ربانی در سال ۱۳۴۳ به خاطر مخالفت با تبعید امام زندانی شد (خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)).
ایشان در فواصل کوتاهی که از زندان آزاد مىشد در ملاقات با علماء به بیان وضع سیاسى کشور و مبارزه و اوضاع زندان میپرداخت. آیتاللّه محلاتى درباره ایشان فرمودند: «ایشان عطش دین دارند و همین باعث میشود که رنج زندان و سختیهاى مبارزه را به جان میخرند». آیتاللّه ربانى همواره به افراد خاصى مأموریت مىداد که اعلامیههاى مختلف از جمله اعلامیه امام خمینى را به شیراز برده و به دست افرادى برسانند که چاپ و منتشر کنند. خود ایشان چه در زندان و چه در خارج از زندان سعى داشتند که توجه عموم علما و مردم را به مبارزه و مبارزان در زندانها جلب نمایند (عرفانمنش، 1387: 67؛ سایت عصر ایران). این شخصیت بزرگوار همچنین به سازمان ملل و مجامع بینالمللی نامه مینوشت و حقوق بشر را زیر سؤال برده و از تضییع حقوق ایرانیان ابراز ناراحتی و گلایه میکرد (تمری، 1393: 171؛ خبرگزاری فارس). وی از سال 1349 ش. با مطرح شدن حکومت اسلامی از ناحیهی امام (ره ) در صدد برآمد تا با سازماندهی روحانیون انقلابی و فرستادن آنها به نقاط مختلف کشور به پرورش کادرهای لازم برای شرکت در یک قیام همگانی بپردازد. طولی نکشید که ثمرهی این فعالیتهای فرهنگی - سیاسی به صورت هیئتها، جمعیتها، جلسات، انجمنهای مختلف اسلامی در سراسر کشور ظاهر شد و حتی برخی از آنها، برای تشکیل حکومت اسلامی دست به اسلحه بردند (مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379: 34).
یکی دیگر از فعالیتهای آیتالله ربانی در طول عمر پربارش تدوین کتب و رسالات بود که از مهمترین آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: 1. فقهالحدیث 2. جامعالاحادیث 3. تصحیح 16 جلد از وسائل الشیعه الى تحصیل مسائل الشریعه 4. تصحیح 40 جلد از بحارالانوار 5. قضاءالحقوق فی ترجمه الصدوق (به منظور حقشناسی از شیخ صدوق). حرکت طبیعی از دو دیدگاه (در رد مارکسیستها و مجاهدین خلق) 7. آثار چاپ نشده (ولایتفقیه، سلاسلالصوفیه، شرح حال علماء و دانشمندان و چند اثر دیگر در فقه و اصول) (تمری، 1393: 84- 77).
نقش و جایگاه آیتالله ربانی شیرازی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از مبارزات مستمر حضرت امام خمینی (ره) علیه رژیم شاهنشاهی و سقوط آن در سال 1357 ش. و پیروزی انقلاب عدهای گمان میکردند که دیگر وقت آن است که به گوشهی خلوت بروند و خستگی دوران مبارزه را از تن بدر کنند، اما هجوم همه جانبهی دشمنان انقلاب به نظام، نشان داد که چنین نیست و به قول حضرت امام با پیروزی انقلاب فقط نیمی از راه طی شده و نیم دیگر آن که عبارت از حفظ و حراست از انقلاب و دستاوردهای آن است باقیمانده است. آیتالله ربانیشیرازی بعد از ورود امام به ایران به اتفاق چند نفر دیگر مأمور ادارهی امور منزل امام شد (ربانی شیرازی، 1384: 278). امام اندکی بعد ایشان را مسئول حل اختلافات بین روحانیون شیراز کردند (ربانیشیرازی، 1384: 280). وی در آنجا نهادهای انقلابی را تأسیس نمود و به تمام شهرستانهای استان مسافرت میکرد و به مشکلات مردم رسیدگی و آنها را به تلاش برای تداوم انقلاب هدایت مینمود (ربانیشیرازی، 1384: 280). آیتالله ربانی با برخورد اصولی در مقابل خوانین قشقایی توانست شورش آنها را مهار کند (سایت حوزه علمیه قم). ایشان علاوه بر این با حضور در کردستان و آذربایجان باعث بهبود وضع امنیتی کشور شد که این مسئله موجب خرسندی امام راحل از ایشان شد. آیتالله ربانی اولین سفیر حسننیت امام (ره) لقب گرفتند (اباذری، بیتا: 185- 176؛ خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)). آیتالله ربانی شیرازی با آگاهی دقیقی که از منافقین و سایر گروهکها و افراد مخالف نظام داشت بسیاری از توطئه های آنها را خنثی کرد (خبرگزاری مهر؛ صادقی اردستان، 1360: 61؛ خبرگزاری حوزه)
تسلط آیتاللهربانى بر فقه شیعه و قانون اساسى سبب شد که ایشان یکى از فقهای شوراى نگهبان و یکى از نمایندگان مؤثر در مجلس خبرگان باشد (سایت بازتاب امروز). وی از افراد موثر در تنظیم اصول قانون اساسی بود (ربانیشیرازی، 1384: 281). همچنین وی پیش و پس از انقلاب از اعضای فعال جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود (پایگاه اطلاعرسانی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم). ایشان همچنین یک سفر به امارات متحده عربی و سوریه داشتند و با سخنرانیهای خود مواضع انقلابی ایران و معنای انقلاب اسلامی و صدور انقلاب را بیان کردند (ربانیشیرازی، 1384: 282).
ایشان در ایام جنگ از مناطق جنگزده بازدید کردند و حتی چیزی نمانده بود در این راه به شهادت برسند. همچنین بنیاد امام که زیر نظر ایشان بود به وضع جنگزدگان مقیم شیراز به طور وسیع رسیدگی میکرد. نهادهای انقلابی در دوران انقلاب در شیراز همه زیر نظر ایشان بودند (ربانی شیرازی، 1384: 283).
ترور نافرجام آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی
آیتالله ربانی با دوستان بسیار صمیمی و با دشمنان بیاندازه خشن بود، آنچنان که یکی از چهرههای درخشان روحانیت مبارز به شمار میرفت. پیش از انقلاب، تلاشهای دستگاه ساواک که با تمام جدیت در پی شکستن و خاموش نمودن صدای پر جوش و خروش و بیمهابای آیتالله ربانی شیرازی بود، ناکام ماند. بعد از انقلاب مواضع قاطعانه آیتالله ربانی شیرازی در شورای نگهبان، مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دشمنان ایشان را بر آن داشت که وی را مورد تهدید قرار دهند. افرادی از گروه فرقان که به دنبال حذف فیزیکی روحانیت بودند و پس از انقلاب تلاش خود را برای از بین بردن روحانیون سرشناس و رهبران انقلاب آغاز کرده بودند دو مرتبه برای ترور ایشان به شیراز آمدند، اما دستگیر شدند. تا اینکه ایشان در شب 9 فروردین 1360 پس از مراجعت از جهاد سازندگی در برابر بیمارستان حافظ از شیشه عقب ماشین مورد حمله قرار گرفت. ایشان در این زمینه میگویند: «به مجرد آنکه در گردنم احساس سوختگی کردم، متوجه توطئه شدم. خود را به کف ماشین انداختم. راننده از فریاد من متوجه پیشآمدی گردید از ماشین پایین آمد یک نفر به نام محبی که همراهم بود تیری شلیک کرد که کسانی که قصد ترور داشتند به فکر اینکه به مقصود رسیدهاند، با موتور فراری شدند به هر حال به راننده گفتم فوراً مرا به منزل برسان و آنها را تعقیب نکن. به منزل رسیدم و از منزل به شهربانی و سپاه و بیمارستان تلفن نمودند. آمبولانس فوراً آمد و مرا به داخل آمبولانس در حالتی که خون از گردن میریخت و لباسها آلوده شده بود به بیمارستان بردند ولی بحمدالله با اینکه تیر در حساسترین محل بدن خورده بود ولی صدمات به کمترین حد بود و پس از چند روزی بستری شدن به منزل منتقل گشتم» (ربانیشیرازی، 1384: 284). بعد از ترور نافرجام آیتالله ربانی نامههایی به وسیلهی منافقین و فرقان، برای ایشان ارسال شد که از این به بعد منتظر فرصت بعدی هستیم تا شما را به قتل برسانیم (تمری، 1393: 274).
حضرت امام (ره) بلافاصله پس از این حادثه، تلگرافی محبتآمیز برای ایشان فرستاد: «از سوء قصد به جنابعالی مطلع شدم. این نحو برخورد با روحانیون متعهد، برنامهی منحرفین بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع کاردان و متعهد از صحنه است؛ غافل از آنکه به حکم تاریخ، روحانیون آگاه در تمام صحنههای سیاسی پیشقدم بودهاند و ترور اشخاص نمیتواند آنان را مأیوس کند و راه را برای بدخواهان به اسلام و کشور باز کنند. بحمدالله جنابعالی از این سانحه نجات پیدا نمودید و امید است به زودی صحت خود را بازیافته و به خدمت به اسلام و مملکت ادامه دهید» (خمینی، 1378: 14/ 149؛ تمری، 1393: 275- 274).
آیتالله ربانی پس از دریافت تلگراف امام، بلافاصله پاسخی تهیه نموده و برای آن حضرت ارسال کردند که در بخشی از آن چنین آمده است: «پیام پر از لطف حضرت مستطاب عالی واصل گردید. بحمدالله حالم خوب است و از الطاف شما سپاسگزارم. ماهیت انقلاب اسلامی ایران برخلاف زعم کجاندیشان متکی به فرد یا افراد نیست که با ترور آنها وقفه یا ضربهای بر آن وارد شود. انقلاب اسلامی ایران مرحلهای از تکامل انقلاب جهانی الهی است که با کوشش پیگیر پیامبران الهی و پیشوایان راستین و مردان معتقد استوار گشته است ... و بر دو اصل "ایمان" و "جهاد" متکی است که حاملان آن دو اصل امتی مسئول و متعهدند که با رفتوآمد اشخاص خللی در تصمیم آنها وارد نمیشود» (مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379: 40؛ سایت حوزه).
آیتالله ربانی در مصاحبهای با روزنامه جمهوری اسلامی که در بیمارستان نمازی صورت گرفت دربارهی این سوءقصد اظهار داشت که بر عهده دادگاهها و مقامات مسئول قضایی است که به این جریان رسیدگی کنند و مرتکبین را دستگیر و محاکمه کنند. ایشان در ادامه افزود: «ضدانقلاب، انقلاب اسلامی را نمیخواهند، اینها میخواهند هر کس را که در زمینهی پیشبرد انقلاب تعهدی دارد نابود کنند و این خطمشی ضد انقلاب است.... به دفعات مرا تهدید کردند و به من هم اطلاعاتی دادهاند که میخواهند مرا ترور کنند». آیتالله ربانی این ترور را ناشی از ناامیدی و یأس افرادی دانست که از مجاری قانونی به اهدافشان نرسیدهاند (روزنامه جمهوری اسلامی، 10/01/ 1360).
بعدها در 8/ 11/ 1360 در جلسهی دادگاه فردی به نام «محمد متحدی» در دادگاه انقلاب اسلامی، وی با صراحت اعتراف کرد که در ترور آیتالله ربانی شیرازی نقش داشته و انگیزهی خود را نجات کشور از حکومت جمهوری اسلامی دانست (تمری، 1393: 273).
کوچ از دیار فانی
رفتوآمدهای مکرر و مداوم ایشان از شیراز به تهران و بالعکس، که جهت انجام مسئولیتها و وظایفی که در آن هر دو شهرستان به عهدهی وی بود؛ دشمنان ربانی را به این فکر واداشت که با استفاده از حربهی «تصادف» به زندگی سراسر جهاد و مبارزه وی خاتمه دهند. لذا در بین راه دلیجان و محلات، اتومبیل آیتالله پس از ترکیدن لاستیک (احتمالاً بوسیلهی گلوله) از جاده منحرف و واژگون شد و ایشان به دیار حق شتافت (تمری، 1393: 276).
حضرت امام (ره) رحلت آیتالله ربانىشیرازى را غمانگیز خواند: «با کمال تأسف رحلت غمانگیز... مجاهد عزیز، آقاى ربانى شیرازى را به اسلام و اولیاى معظم اسلام بویژه حضرت بقیةاللَّه- أرواحنا فداه- و به ملت شریف و حوزههاى علمیه و اهالى محترم فارس و بازماندگان این فقید سعید تسلیت عرض مىکنم ... مرحوم مجاهد، سعید ارزشمند، ربانى شیرازى ... در طول زندگانى شرافتمندانه خود، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، در مقابل باطل و باطلها ایستاد و از خود نرمش نشان نداد. او در حبسها و زجرها و ناملایمات با قامت راست انسانهاى متعهد ایستادگى کرد و تسلیم نشد. او با روحى ملایم در مقابل دوستان و مؤمنان و مقاوم در برابر دشمنان خلق به لقاءاللَّه پیوست و ما عقبماندگان که احتیاج به این مردان حق داریم از آن کمال و جمال محرومیم. از خداوند متعال توفیق خدمت براى همگان، و سعادت و صبر در این مصیبت براى دوستان و بازماندگان ایشان را خواستارم» (خمینی، 1378: 16/ 86).
منابع و مآخذ
- آقامحمدی، علی. (1387)، خاطرات علی آقامحمدی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).
- اباذری، عبدالرحیم. (بیتا)، خاطرات غلامرضا حسنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- پایگاه اطلاعرسانی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم (www.jameehmodarresin.org).
- تمری، محمدرضا. (1393)، تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
-خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) (www.iqna.ir).
- خبرگزاری حوزه (hawzahnews.com)
- خبرگزاری فارس (www.farsnews.com).
- خبرگزاری مهر (https://www.mehrnews.com).
- خمینی، روحالله. (1378)، صحیفه امام، ج 14 و 16، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).
- ربانی شیرازی، عبدالرحیم. (1384)، زندگینامه آیتالله ربانی شیرازی، فصلنامه 15 خرداد، س 2، ش 6.
- روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 524، 10/01/ 1360.
- سایت بازتاب امروز (www.baztab.net)
- سایت جوان آنلاین (www.javanonline.ir )
- سایت حوزه علمیه قم (www.howzeh-qom.ir).
- سایت دیار اقوام (www. diareaghvam.ir)
- سایت عصر ایران (www.asriran.com)
- صادقی اردستانی، احمد. (1360)، اسلام و منافقین، تهران نشر اوج.
- عرفانمنش، جلیل. (1387)، خاطرات پانزده خرداد؛ تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی.
- کامور، جواد. (1390)، نگاهی به زندگی و زمانه شیخ شریف، تهران، نشر بخشایش.
- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. (1379)، روایت پایداری (شرح مبارزات حضرت آیتالله ربانی شیرازی)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی