03 خرداد 1400

برشی از کتاب «سند انتخاب»

تکاپوی منافقین برای ضربه زدن به نظام بعد از رحلت امام چگونه شکست خورد؟


تکاپوی منافقین برای ضربه زدن به نظام بعد از رحلت امام چگونه شکست خورد؟

در یکی دیگر از گزارش‌ها، مورخ هجدهم خرداد 68 نیز، به یک برنامه‌ی تلویزیونی آلمانی اشاره می‌شود که در آن، جمعی از نیروهای وابسته به مجاهدین خلق، در مصاحبه با رسانه آلمانی از قصد خود برای سفر به بغداد سخن می‌گویند: «یکی از مسافران به نام باقر مقبلی گفت که بسیاری از ایرانیان طرفدار رجوی، اینک عازم بغداد هستند تا در جنگ مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی شرکت کنند.»

جدیدترین اثر از تولیدات موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی با عنوان «سند انتخاب» به تازگی رونمایی شد. این کتاب حاوی روایت‌هایی خواندنی و بعضا منتشرنشده درباره انتخاب رهبری انقلاب پس از امام خمینی است. روایت‌هایی که دشواری‌ها، چالش‌ها و مشکلات آن برهه تاریخی را به خوبی ترسیم می‌کند.

یکی از مسائل مهم بعد از رحلت امام خمینی که حیات نظام اسلامی را با چالش مواجه می‌کرد، امکان بروز تهدیدهای خارجی بود. در شرایطی که خبرگان رهبری در 14 خرداد مشغول رایزنی و انتخاب رهبری بعد از امام خمینی بودند، از این تهدیدها و خطرات احتمالی نیز مطلع شدند. در بخشی از کتاب «سند انتخاب» درباره این جلسه سرنوشت‌ساز می‌خوانیم:

در وقتِ تنفسِ جلسه، حسن روحانی گزارش‌هایی از احتمال بروز تهدیدات امنیتی به هاشمی، جانشین فرمانده کل قوا، ارائه می‌کند. به روایت روحانی، وی این مطالب را همراه با آقای هاشمی، به گوش جمعی از اعضای مجلس خبرگان نیز می‌رساند: «من آمدم داخل مجلس خبرگان، که یک خبر جنگی را به ایشان [هاشمی] بدهم. تحرکاتی که در جبهه بود. وقتی من نوشته را برای ایشان خواندم، ایشان به من گفت که بیا پشت بلندگو، برای همه‌ی خبرگان بخوان. و من آن گزارش را در پشت بلندگو برای همه‌ی خبرگان خواندم.»

در این گعده، وضعیت بحرانی کشور و احتمال بروز خطراتی از سوی دشمنان، برای خبرگان واکاوی و تبیین می‌شود. به دلیل غیررسمی‌بودن مذاکرات این وقت تنفس، متن دقیقی از سخنان هاشمی در اختیار نیست اما پس از پایان وقت و شروع مجدد نطق‌ها، هاشمی به اصرار بعضی نمایندگان که در آن گعده حضور نداشتند و اجمالاً شنیده بودند که شواهد جدیدی مبنی بر بعضی تهدیدهای امنیتی بیان شده، دوباره به توضیح مختصری در این باره پرداخت. این بخش از سخنان او که بلافاصله با آغاز مجدد جلسه بیان می‌شود، در مشروح مذاکرات اجلاسیه‌ی چهاردهم، چنین منعکس شده است:

هاشمی رفسنجانی: «آنچه من گفتم این بود. قبل از جلسه، البته منافقین، دو روز است که آماده‌باش داده‌اند. ما هیچ احتمالی نمی‌دهیم که منافقین، به تنهایی شرارتی بکنند؛ چون آنها اگر به تنهایی وارد مملکت بشوند، به‌کلی نابود می‌شوند. چون ما در جبهه‌ها آماده‌ایم و لذا محاسبه‌های ما این بود که «این، جدی نیست»، «این یک شیطنتی است.» الآن، آقای دکتر روحانی آمد از قول آن واسطه‌ی ما که با «یونی»- نیروهای سازمان ملل-کار می‌کند، آنها به ما اطلاع دادند که عراقی‌ها در «عین خوش» هم تانک آورده‌اند و هم آماده‌باش داده‌اند. «عین خوش» یعنی نقطه‌ی مقابل دزفول. ما همیشه حدس می‌زدیم که اگر بخواهد عراق، اقدام جدی بکند، از آنجا خواهد کرد. این، با آن مقدماتی که در مورد منافقین قبلاً شنیده بودیم، برای ما حالا به صورت یک احتمال جدّی درآمده که البته من گفتم حالا نیروها بروند، هواپیماها بروند، هلی‌کوپترها بروند آن منطقه، آماده باشند. اما به هر حال، این مسئله هست؛ یعنی احتمالش برای ما بسیار منجّز است که ما اگر در مسئله‌ی رهبری مشکلی داشته باشیم... یعنی، یک ذره اگر آنها مثلاً خبر منتقل بشود که جلسه‌ی‌ اول نتیجه نداد و آقایان متفرق شدند، این کافی است دیگر برای دشمنان ما که محاسباتشان را به شکل دیگری انجام بدهند.»

سخنان هاشمی رفسنجانی، هیچ اشاره‌ای مبنی بر قطعیت حمله یا وقوع تهدید امنیتی ندارد، بلکه صرفاً انتقال این احتمال است که در صورت ناکامی خبرگان در تعیین تکلیف فوری و مناسب امر رهبری، دشمنان به توهّم بروز اختلافات درونی و سستی عناصر حاکمیت، جدی‌تر از گذشته به عملی‌کردن تهدیدهایشان خواهند اندیشید. در هر صورت، ظاهراً سخنان هاشمی، تأثیری نسبی بر افزایش عزم و تصمیم خبرگان برای رسیدن به نتیجه و تعیین تکلیف مسئله‌ی رهبری در همین اجلاسیه داشت.

هاشمی بعدها هم در مقام بیان خاطرات خود از این اجلاسیه، به این مسئله و سخنانی که درباره‌ی فضای سیاسی و خطرات امنیتی کشور گفته است، اشاره کرده است. در این خاطرات هم نکات حائز اهمیتی وجود دارد. از جمله اینکه در گفتگویی، هاشمی تصریح می‌کند که همان موقع هم از قطعیت این روایت‌ها اطمینان نداشته و به ناقلان اخبار اعتماد کرده است. او می‌گوید: «همان روزها که جلسه داشتیم، خبرهایی هم به ما می‌دادند که نمی‌دانم چقدر درست بود. من که در جایگاه بودم و جلسه را اداره می‌کردم، دو سه بار خبر می‌آوردند یا ما را احضار می‌کردند و بیرون می‌رفتیم و می‌گفتند: عراق دارد تدارک حمله می‌بیند. از بی‌سیم‌ها اطلاعات گرفته بودند که آنها قصد تجدید حمله دارند. حتّی می‌گفتند در بعضی جاها مثل غرب حرکت کردند و جلو می‌آیند. هیچ‌وقت به فکر نیفتادم که تحقیق کنم آن مطالب درست بود یا نه.»

اما حقیقت ماجرا چه بود؟ آیا احتمال خطر و تهدیدی جدی وجود داشت؟ اصل برنامه‌ریزی یا امیدواری دشمن بعثی و دیگر دشمنان جمهوری اسلامی به مقطع پس از رحلت امام خمینی، بلاتردید است. از آغاز پیروزی انقلاب و نیز تشدید بیماری‌های جسمانی امام، دشمنان همواره امید بسته بودند که با فقدان او، هم مشکلات داخلی، گریبانِ نظام اسلامی را بگیرد و هم فضا برای دخالت‌های خارجی فراهم شود. چنین تحلیلی بارها از سوی محافل ضدانقلاب و نیز رسانه‌های بیگانه مطرح می‌شد. به‌ویژه هم‌زمان با واپسین بستری امام در بیمارستان قلب جماران در بهار 68، این گمانه‌زنی‌ها تقویت شد و اکثر تحلیل‌ها به فروپاشی نظام اسلامی، پس از رحلت امام اختصاص داشت.

در عرصه‌ی میدانی هم، با وجود پذیرش قطعنامه‌ی 598 از سوی جمهوری اسلامی در تیرماه 1367، وضعیت مرزهای کشور با دولت بعثی عراق، هرگز آرام و عادی نبود. وقایع مربوط به عملیات مرصاد و سرکوب نیروهای مجاهدین خلق، اتفاقاً یک ماه پس از پذیرش قطعنامه رخ داد که نشان می‌داد دشمن، با وجود حاکمیت قطعنامه‌ی 598، ابایی از درنوردیدن مرزهای کشور و نقض مفاد قطعنامه ندارد. با این حال، گزارش‌های خبری در روزهای منتهی به رحلت امام، و روزهای پس از آن، کاملاً خبر از بروز تحرکاتی جدید از سوی منافقین و حزب بعث در مرزهای کشور دارد. از جمله روزنامه‌ی الشرق الاوسط، یک روز پس از رحلت امام، ضمن گزارشی از احتمال حمله‌ی بزرگ منافقین به کشور، پس از اعلام خبر رحلت، خبر داد. در این گزارش آمده بود که «چریک‌های گروه مسعود رجوی که از حمایت عراق برخوردار هستند، طرح‌هایی را برای انجام یک تهاجم عمده در طول مرزها به فاصله چند ساعت پس از اعلام رحلت آیت‌الله روح‌الله خمینی تدارک دیده‌اند. پنج هزار تن از چریک‌های ارتش آزادیبخش ملی، در حال حاضر در منطقه‌ی مرزی مقابل طویله در خاک عراق تجمع کرده و آماده انجام تهاجم خود هستند و قصد دارند با تصرف یک شهر عمده در منطقه‌ی غرب ایران، یک دولت موقت تشکیل دهند.»

این اخبار را بعضی گزارش‌های داخلی کشور نیز تأیید می‌کرد. از جمله خبرگزاری جمهوری اسلامی از اعلام آماده‌باش نیروهای نظامی در مرزهای ایلام، در روز چهاردهم خرداد خبر می‌دهد. مطابق با این گزارش، «به دنبال پخش خبر رحلت جانگداز رهبر کبیر انقلاب اسلامی از صدای جمهوری اسلامی ایران، صبح امروز [چهاردهم خرداد]، از سوی استانداری ایلام، به کلیه‌ی نیروهای نظامی و انتظامی سراسر استان ایلام، آماده‌باش کامل داده شده است... به همین مناسبت، رزمندگان اسلام مستقر در نوار مرزی از آمادگی کامل به سر می‌برند و تاکنون هیچ تحرکی از سوی منافقین و دشمنان اعلام نشده است.»

به این ترتیب، بلافاصله پس از رحلت امام، مسئولان امر با توجه به احتمال بروز خطرات و تهدیدهای امنیتی، تمامی تدابیر لازم را اندیشیده بودند و مرزهای کشور در حالت آماده‌باش به سر می‌برده است و بیان این نکته در اجلاسیه‌ی خبرگان از سوی هاشمی، یک بیان تحریکی بی‌پشتوانه‌ی عینی نبوده است. اگرچه در این گزارش، هنوز خبری مبنی بر وجود تحرکات دیده نمی‌شود اما یک روز بعد، اخبار جدیدی از این اقدامات موذیانه‌ی منافقین در مرزها منتشر شد. خبرگزاری جمهوری اسلامی از سنندج گزارش می‌دهد که هم‌زمان با برنامه‌های تبلیغی رادیو عراق درباره‌ی بازگشت منافقین و ایجاد تغییر و تحولات در ایران پس از رحلت امام، «منافقین... تحرکات نظامی نیز داشته‌اند که براساس اطلاعات رسیده از داخل خاک عراق، این سازمان بر تعداد نیروهای خود در نوار مرزی سردشت و اشنویه افزوده است... همچنین این گروهک بر نیروهای خود در پایگاه خود در شهر بازار عراق افزوده است.»

در یکی دیگر از گزارش‌ها، مورخ هجدهم خرداد 68 نیز، به یک برنامه‌ی تلویزیونی آلمانی اشاره می‌شود که در آن، جمعی از نیروهای وابسته به مجاهدین خلق، در مصاحبه با رسانه آلمانی از قصد خود برای سفر به بغداد سخن می‌گویند: «یکی از مسافران به نام باقر مقبلی گفت که بسیاری از ایرانیان طرفدار رجوی، اینک عازم بغداد هستند تا در جنگ مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی شرکت کنند.» در همین برنامه، یکی دیگر از اعضای سازمان بیان می‌کند که «خمینی، مانند سر رژیم جمهوری اسلامی بود و اینک دیگر سری در بدن رژیم نیست و به‌سادگی می‌توان بر آن غلبه کرد.» بنابراین در روزهای پس از انتخاب رهبری جدید هم حتی احتمال بروز این تجاوزات وجود داشته است، و معلوم می‌شود که در صورت ناکامی یا تعلل خبرگان، این احتمالاًت تا چه اندازه امکان تحقق و جدی‌ترشدن داشته است. در همین روزِ هجدهم خرداد، سیدیحیی (رحیم) صفوی، جانشین وقت فرمانده کل سپاه پاسداران هم در گفتگویی، از تحرکات گروه‌هایی از منافقین در «مناطق شیلر- حلبچه- مهران و روبه‌روی دهلران» خبر داد. رحیم صفوی تأکید کرد که به دستور هاشمی رفسنجانی، «نیروهای مسلح ما در جبهه‌های جنوب و غرب، در حال آماده‌باش کامل به سر می‌برند.»

اما حسن روحانی، که ناقل اخبار تهدیدهای امنیتی برای هاشمی اعضای مجلس خبرگان بود، چند روز پس از اجلاسیه، در سمنان، و در یک سخنرانی به مناسبت رحلت امام، بخشی از برنامه‌های منافقین را برای عملیات پس از ارتحال امام، این بار در یک تریبون عمومی بیان کرد. او گفت: «اکثر کشورهای خارجی، پس از اطلاع از رحلت جانگداز امام خمینی اعلام کرده بودند که صبح روز یکشنبه، هم‌زمان با اولین روز رحلت امام خمینی، کشتار در تهران آغاز خواهد شد و به این خاطر، از سفارتخانه‌های خود در تهران خواسته بودند تا از خروج اتباعشان از منازل جلوگیری کنند. با اعلام خبر رحلت امام امت، منافقین در سر خیال خام اقدام نظامی و پیشروی به سوی تهران را می‌پروراندند. عصر روز شنبه، به محض اطلاع از وخامتِ حالِ امام امت، پس از تشکیل جلسه‌ی نظامی، به کلیه‌ی نیروهای نظامی کشور آماده‌باش صددرصد داده شده بود.»

به این ترتیب، احتمال بروز تهدیدهای امنیتی، نه تنها کاملاً واقعی بود، بلکه محاسبه زمان و در نظر گرفتن امکان وقوع هر رویداد غیرمنتظره‌ای، شرط عقل به شمار می‌آمد. افزون بر این، نکته‌ای که نباید فراموش شود، سنجش میزان نقش و تأثیر اعلام این خبر در تصمیم نهایی خبرگان است. در واقع، باید به این پرسش پاسخ داد که این خبر، تا چه اندازه بر خبرگان حاضر در اجلاسیه اثر گذاشت و این تأثیر، در چه محدوده‌ و گستره‌ای قابل مشاهده است؟ هاشمی رفسنجانی، تأکید می‌کند که «شاید اگر خبرها نبود، تمایل به بحث‌ها، بیشتر می‌شد. در لحظاتی احساس کردیم که همه می‌گویند: احتمالاًت دیگری که نیست. بیاییم با رأی‌گیری وارد بحث شویم. بنابراین شرایط به گونه‌ای بود که معطل‌کردن، از جهت ولایت مشروع نبود و مصلحت سیاسی هم نمی‌دیدیم.» میل به تسریع در عمل، از همان ابتدا در خبرگان وجود داشت. از همان نطق‌های ابتدایی، از سوی آقای هاشمی، ضرورت تسریع بیان شد که همان‌طور که دیدیم، بعضی از ناطقان هم با این نظر موافقت کردند؛ هرچند از سوی برخی دیگر هم با مخالفت روبه‌رو شد. اما علت اصلی مخالفت مخالفان، ضرورت اتقان و دقت نظر در این تصمیم تاریخی بود. آقای آذری قمی در نطق خود، بیان کرد که «جناب آقای هاشمی فرمودند که شرایط مملکت، حساس است، بسیار حرف صحیحی است، بسیار حرف درستی است و روی همین موضوع ما باید زود مسئله را تمام کنیم.» اما هم او اضافه کرد که این تسریع، نباید به زیان اصل کار بیانجامد: «ولی در عین حال، عجله‌ای نباشد که مضر باشد به مسئله و بعد، با اشکال و دغدغه روبه‌رو بشود.»

به این ترتیب، در سنجش میزان اثرگذاری اعلام این خبر، باید بررسی کرد که اگرچه اصل اثرگذاری قابل تردید نیست، اما آیا این دمیدن در ضرورت تسریع امر، به اتقان کلیت انتخاب خللی وارد کرد و یا اینکه انتخاب نهایی خبرگان، همان انتخاب متقن و ناگزیر بوده است؟ در کلیت امر، در اجلاسیه‌ی چهاردهم خرداد، اولاً هر نوع مدل یا پیشنهاد ممکنی ارائه شد، نمی‌توان تصور کرد که با تعدد جلسات، پیشنهادهای جدیدتری مطرح می‌شد، و ثانیاً، انتخاب نهایی خبرگان، براساس یک حرکت ذهنی منطقی و پیوسته از انجام شد که با فهم این منطق، درخواهیم یافت که امکان انتخاب دیگری وجود نداشته است.

در تکمیل برش فوق از کتاب «سند انتخاب» می‌توان به سخنان آیت‌الله مجتهد شبستری از اعضای مجلس خبرگان در آن جلسه سرنوشت‌ساز اشاره کرد. او در مراسم رونمایی از کتاب «سند انتخاب» گفت: «...چنانچه این اشارات هم نبود خبرگان رهبری به غیر از آقای خامنه‌ای به فرد دیگری نمی‌رسید و از ایشان شایسته‌تر کسی را سراغ نداشتیم...»


پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی