25 آذر 1392
داستان جنگ، تافته جدابافته از ادبیات انقلاب نیست
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، بیست و چهارمین نشست ادبی «عصر تجربه» عصر روز گذشته (یکشنبه، 24 آذر 92) با حضور جهانگیر خسروشاهی و به دبیری احسان عباسلو در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد.
خسروشاهی ابتدا خدمت مؤمنانه به ادبیات داستانی را از ویژگیهای نویسندگان متعهد عنوان کرد و توضیح داد: کتاب «مرشد و مارگاریتا» اثر ماندگار بولگاکف، نویسنده پرآوازه روسیه نمونه برجستهای در ادبیات داستانی این کشور است که پس از درگذشت نویسنده، به دلیل متعهد بودنش، استقبال از آن رشد زیادی داشت.
نویسنده «بیرون خانه امن نیست» درباره بازنویسی و ویرایش چندمرحلهای آثار داستانی، اظهار کرد: اعتقادی به بازنویسی متعدد برای آثار داستانی ندارم. ضمن اینکه برای نگارش آثارم، تحقیقات گستردهای انجام میدهم و فکر میکنم اگر برای خلق یک اثر داستانی وقت مناسبی گذاشته شود، آن داستان نیاز چندانی به بازنویسی و ویرایش چندمرحلهای ندارد.
اگر نویسنده با موضوع یگانه باشد، قلمش تنها برای رسیدن به هدف داستان روی کاغذ حرکت میکند و در این صورت، هر کلمه سربازی است که برای رسیدن به مقصود در داستان از نویسنده فرمانبرداری میکند
وی افزود: البته این حرف به معنی سبک شمردن کار ویراستاران نیست. شخصا بیش از 500 کتاب با موضوعات گوناگون ویراستاری کردهام و از مشکلات و سختیهای ویرایش آگاهی دارم. همچنین نمیخواهم علیه منتقدان ادبی موضعگیری کنم.
خسروشاهی با اشاره به رمان «خانه مردگان» توضیح داد: خیلی از منتقدان همدوره داستایوسکی معتقد بودند این نویسنده بزرگ آشنایی چندانی با آییننگارش زبان روسی ندارد! و برای اثبات مدعایشان از نوشتههای وی نمونه هم ذکر میکردند اما تاریخ شاهد بود که داستایوسکی بیتوجه به این اظهارات کارش را انجام داد و تاثیرش را بر ادبیات کشورش گذاشت.
نویسنده رمان «زخمدار» در ادامه به تفسیر وحدت موضوع در ساختار داستان پرداخت و اظهار کرد: آنتوان چخوف و ریموند کارور در تاریخ ادبیات جهان به لحاظ رعایت اصل وحدت موضوع در نگارش آثارشان، نمونهاند. البته نویسندگان ایرانی برجستهای هم به خوبی وحدت موضوع را در داستانهایشان رعایت کردهاند. داستان به معنایی که ما میشناسیم، برخاسته از رنسانس است. ادبیات ایران هم مملو از قصهها، حکایتها، روایتها و افسانههایی است که این مصداقها در داستان غربی جای تامل ندارند.
وی افزود: وحدت موضوع در داستان، تابع یگانگی روح نویسنده و پردازش داستان است. اگر نویسنده با موضوع یگانه باشد، قلمش تنها برای رسیدن به هدف داستان روی کاغذ حرکت میکند
یادم هست روزی که آخرین کلمات زخمدار را مینوشتم، دلم برای شخصیتهای کتابم تنگ شد و نیم ساعت گریه کردم! من همه فضای داستانم را باور کرده بودم
و در این صورت، هر کلمه سربازی است که برای رسیدن به مقصود در داستان از نویسنده فرمانبرداری میکند.
خسروشاهی در ادامه کتاب «عناصر داستان» نوشته ناصر ایرانی را به عنوان مثال مطرح و بیان کرد: ایرانی در قسمتی از این کتاب، نویسندهها را با بازیکنان فوتبال مقایسه کرده و مدعی شده است یک بازیکن برای رسیدن به مرز آمادگی و برای حضور در میادین، احتیاج به بدنسازی و سپس آموزش اصول ورزش فوتبال را دارد. وقتی یک فوتبالیست این مراحل را پشت سر میگذارد، هرگز در زمین مسابقه به تمرینات بدنسازی که پشت سر گذاشته است، نمیاندیشد، بلکه فوتبال را با اتکاء بر آموزشهایی که دیده است بازی میکند. فرایند نویسندگی هم همینطور است. یک نویسنده وقتی شروع به نوشتن داستان میکند، دیگر بر اجزای آن دقیق نمیشود و با وسواس به کارش نگاه نمیکند.
خالق «رویای داغ» با بیان اینکه توجه نکردن به وحدت موضوع خیلی از داستاننویسان را از دایره نویسندگی خارج کرده است، ادامه داد: اگر داستان گفتوگو محور باشد، بدون شک دیالوگ باید داستان را پیش ببرد و به طور کلی توالی حوادث و زنده نگه داشتن حس تعلیق، عوامل پیشبرنده داستان به حساب میآیند.
شهریور 1368 و پایانش دی 1373 است. بیش از دو سال و نیم برای تحقیق درباره موضوعات رمان زخمدار وقت گذاشتم. در این کار اطلاعات پزشکی نقش مهمی داشتند و من زمان زیادی را برای مطالعه بیماری آفازیا (سندرومی که قدرت تکلم را از مغز انسان میگیرد) زمان گذاشتم و خوشحالم «زخمدار» حالا در بیشتر کتابخانههای دانشکدههای پزشکی وجود دارد.
وی ادامه داد: یادم هست نوشتن این کتاب با ایجاد دفتر ادبیات و ایثار انتشارات ایثارگران همزمان شده بود. این دفتر، جلساتی تشکیل میداد و با حضور نویسندگان و منتقدان کتابهای داستانی را برای چاپ بررسی میکردند. آثاری مانند «ارمیا» از رضا امیرخانی و «سالهای بنفش» نوشته ابراهیم حسنبیگی از کتابهایی بودند که سر از این جلسات درآورند. این دفتر برای من هم دعوتنامهای فرستاد. وقتی به آنجا رفتم، یکی از منتقدان پیشنهاد کرد که جای فصلهای 15 و 25 در کتاب عوض شود. من به شدت با این کار مخالفت کردم و مدعی شدم زخمدار را براساس «طرح دایرهای» نوشتهام و این جابهجایی فصلها امکانپذیر نیست. بالاخره آنها هم موافقت کردند که «زخمدار» با همین ترتیب فصلبندی منتشر شود.
خسروشاهی درباره
متاسفانه سلوک روشنفکری در کشورمان برای نویسندگی جواب نداده است و کسانی که با فرهنگ مردمشان آشکارا مقابله نکردهاند در نوشتن عملکرد موفقی داشتهاند
پایان نگارش «زخمدار» اظهار کرد: شاید باورتان نشود اما یادم هست روزی که آخرین کلمات زخمدار را مینوشتم، دلم برای شخصیتهای کتابم تنگ شد و نیم ساعت گریه کردم! من همه فضای داستانم را باور کرده بودم.
نویسنده «از کوچههای بیخبری» ترس از نوشتن را بزرگترین آفت نویسندگی دانست و عنوان کرد: این مشکل بسیاری از نویسندگان جوان است و باید آن را از بین برد.
وی در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: احساسم این است که متاسفانه سلوک روشنفکری در کشورمان برای نویسندگی جواب نداده است و کسانی که با فرهنگ مردمشان آشکارا مقابله نکردهاند در نوشتن عملکرد موفقتری داشتهاند.
خسروشاهی همچنین در پاسخ به پرسش خبرنگار ایبنا مبنی بر اینکه چرا برخی معتقدند ادبیات انقلاب تا حدود زیادی تحت تاثیر ادبیات جنگ قرار گرفته است؟ توضیح داد: بله، میتوان تا حدودی با این نظر موافق بود. البته ادبیات جنگ تافته جدابافتهای از ادبیات انقلاب نیست و میتوان گفت که ادبیات جنگ گونهای از ادبیات انقلاب است.
«جهانگیر خسروشاهی» متولد اول آذر 1340 رماننویس، داستاننویس و منتقد ادبی است. از وی که دارای تحصیلات حوزوی است، تا کنون رمانهای «زخمدار» و «رویای داغ» و چند مجموعه داستان مانند «باغ باور»، «خیابان رویت» و «به کلی سری» منتشر شده است.
ایبنا