10 آذر 1403
آیتالله سیدحسن مدرس در آیینه تصاویر
«...اینها میدیدند که یک فرد انسان اگر پیدا بشود ممکن است یک ملت را هدایت کند، ممکن است که یک ملت را به خلاف آنها کند، از این ناراحت بودند نمیگذاشتند کسی تحقق پیدا بکند. آنها از مدرس میترسیدند. مدرس یک انسان بود. یک نفری نگذاشت پیش برود کارهای او[=رضاخان] را تا وقتی کشتندش. یک نفری غلبه میکرد بر همه مجلس! بر اهالی که در مجلس بودند غلبه میکرد یک نفری، یک نفری تا توی مجلس نبود -من آن وقت مجلس رفتم دیدم برای تماشا. بچه بودم، جوان بودم رفتم- مجلس آن وقت تا مدرس نبود، مثل این که چیزی در آن نیست؛ مثل این که محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن -عرض بکنم- قبای کرباسی وقتی وارد میشد، مجلس میشد یک مجلس. طرحهایی که در مجلس داده میشد، آن که مخالف بود، مدرس مخالفت میکرد و میماساند مطلب را! وقتی که روسیه در یک قضیهای -که الآن یادم نیست- اولتیماتوم داد به ایران و آوردند به مجلس و قوای نظامیش هم حرکت کرده بودند به طرف تهران یا قزوین که این را قبول کنند، مجلس -آن طور که حالا نقل میکنند- بهتشان زده بود که باید چه بکنند. قوا، قوای شوروی است، مقاومت نمیتوانیم بکنیم؛ قبول این هم که خیانت است. آنجا نوشته است که یک روحانی با دست لرزان آمد و گفت حالا که ما باید از بین برویم چرا خودمان از بین ببریم؟ ما این را ردش میکنیم. رد کرد. همه هم قبول کردند. آنها هم هیچ کاری نکردند...».(امام خمینی(ره)؛ ۱۶ خرداد ۱۳۵۸)
از سمت چپ: میرزا قاسمخان صوراسرافیل، میرزا محمدعلیخان مافی، آیتالله مدرس، رضاقلیخان مافی نظامالسلطنه(رئیس دولت)، ادیبالسلطنه، میرزا محمدعلیخان فرزین، حاج عزالممالک