29 اردیبهشت 1400
تاریخ نگاری انقلاب اسلامی ایران
لطفا در ابتدا تعریفی ازتاریخ و تاریخنگاری داشته باشید؟
در باره تاریخ تعاریف متعدد ومتنوعی شده است اما از دیدگاه حقیر تاریخ علم شناخت وتفسیر گذشته انسانها در پرتو حال است که بر اساس روش ها ،گزینش ها وتفسیر های مورخان به دست می آید. یکی از ساده ترین تعاریفی که ازتاریخنگاری شده است این است که تاریخنگاری همان ثبت وقایعگذشته است هرچند که تعریف مذکور خود نیزخدشه پذیر است. مثلا الان در حوزه تاریخنگاری ماتاریخنگاری حال راداریم یعنیتاریخنگاری تنها به وقایع در گذشته محدود نمی شود، بلکه مجموعه تحولاتی که در یک جامعه می گذرد باید ثبت و نوشته شود و این وقایع با هر تحلیل و سطحی که به نگارش درآیند نوعی تاریخنگاری هستند.
تفاوت بین تاریخنگاری وتاریخ نگری از دیدگاه شمادر چیست؟
تاریخنگاری و تاریخنگری دو مقوله جدا از یکدیگر و یکی به معنی نگارش و تدوین تاریخ و دیگری حوالت و عنایت به تاریخ به معنی تفکر تاریخی و بر اساس بینش و تبیین جریانات و وقایع تاریخی است، ولی بیارتباط باهم نیستند.زیرا نوشتن تاریخ بدون داشتن نگرش تاریخی ممکن نیست به همین دلیل آثاری که به وقایعنویسی صرف قناعت نموده و از تحلیل حوادث دوری جستهاند، خوانندگان چندانی بدست نخواهند آورد.
لطفا در ارتباط با انواع روشهای تاریخنگاری توضیح دهید؟
به طور کلی می توان از سه شیوه تاریخ نگاری سخن به میان آورد. اولین شیوه تاریخ نگاری روش روایی است در این روش روایتهای مختلف درباره وقایع تاریخی با درج سلسله روایات و اسناد به طور کامل یا ناقص و در برخی موارد بدون آن بیان می شود. این روش تحلیل را مورد غفلت قرار داده و به روایت صرف وقایع می پردازد از این جهت می توان آن را روشی ناقص تلقی کرد. دومین شیوه تاریخ نگاری روش ترکیبی است در این روش مورخ به جای آنکه روایتهای گوناگون و اسناد متعدد یک رخداد و واقعه تاریخی را بیان کند از راه مقایسه و ایجاد سازگاری میان آن گزارشهای مختلف، واقعه مذکور را طی یک روایت توضیح می دهد.سومین شیوه، روش تاریخ نگاری تحلیلی است. دراین شیوه، مورخ در کنار نقل روایت وگزارش تاریخی عمدتا ترکیبی به تجزیه و تحلیل، تبیین و بررسی علل و نتایج آن می پردازد. روش مذکور محصول قرون جدید و عمدتا دستاورد دانشگاهها، تاریخ پژوهان و فلاسفه غربی است.
تاریخنگارى دوره پهلوی چگونه بود؟
در مورد تاریخنگارى دوره پهلوى باید بر این نکته تأکید ورزید که تاریخ معاصر ایران شاهدظهور گروهها، احزاب، جمعیتها و سازمانهاى گوناگون بود. نوشتههائى که از سوى این نوع تشکلها بهوجود آمد مبتنى بر دلیل و منطق گروهى بود و مفسر عقاید و انگارهاى آنها برشمرده مىشد. در بعضى از این آثارتقابلهاىدرست و نادرست، حفظ نان و نام، مسامحه و اغماض، تبلیغ و توبیخ و غرضورزى و بىانصافى و آلودگى به بهتان در حد گران است.
در واقع پهلوىها به سبب ماهیت سلطنت آنها در مقابل فرهیختگان موضع گرفتند و مانع از ظهور و بروز تواریخ معتبر و اصیل شدند. آنها باب تملق و تعلق را هرچه بیشتر گشودند و آنچه از تاریخنگارى این دوره در دست است مشتى چاپلوسى در باب عملکرد تاریخى آنها است
جریانهای عمده تاریخنگاری انقلاب اسلامی را چگونه تحلیل می کنید؟
با توجه به نگاه واندیشه محققان ومورخین تاریخ انقلاب رادرچند گروه می توان تقسیم کرد:یکی مورخانی که از دیدگاه حمایت، دفاع، علاقه مندی و دلبستگی به انقلاب و بالطبع از موضع وفادارانه به انقلاب قلم می زنند. دیگر آن دسته ازمورخانی که از موضع بدخواهانه می نویسند سلطنت طلبها، جریانهای مختلف مارکسیستی، منافقین و چریکهای فدایی خلق و امثال اینها طیفی هستند که مجموعا با انگیزه ها و علل مختلف انقلاب اسلامی را نفی می کنند و انقلاب اسلامی را از بن رویداد نامطلوبی می دانند. اینها در خارج از کشور کتب متعددی نوشته اند.
با توجه به تحول تاریخنگاری در ایران پس از انقلاب اسلامی، ارزیابی شما از دستاوردها و تواناییهای تاریخنگاری عصر انقلاب و تمایز آن با سایر تاریخنگاریها چیست؟
همانطور که در مطالب پیشین عرض کردم تاقبل از پیروزی انقلاب جریانهای عمده تاریخنگاری در ایران محدود به سنتهای تاریخنگاری غرب بوده است. ناسیونالیسم، لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی سه گرایش عمده و اصلی مسلط بر نگاه و تفکر مورخان متأثر از مکاتب تاریخنگاری غربی است.در تاریخنگاری ناسیونالسیم به خون نژاد وسرزمین اهمیت داده می شود.سوسیالیسم نیز انسان را موجودی اقتصادی فرض کرده و مورخان متأثر از این تفکر، هدف تبیین و تحلیل تاریخ براساس نظام، ساختار و انگیزشهای اقتصادی را دنبال کردهاند. در تفکر لیبرال دموکراسی نیز تأکید اصلی بر مفاهیمی چون آزادی و حاکمیت ملی است. وجه مشترک جهتگیریهای سه گرایش ناسیونالیستی، لیبرالیستی و سوسیالیستی گاه نادیده گرفتن و گاه کمرنگ کردن نقش مثبت مذهب و نیروهای مذهبی درپارهای از تحولات تاریخ و جامعه ایران و مبالغه در نقش منفی نیروها و جریانهای مذهبی در پارهای دیگر از تحولات تاریخ و جامعه ایرانی است.
این شیوه از تاریخنگاریها پس از انقلاب اسلامی در ایران نیز همچنان و بهرغم محدودیتهایی که فراسوی این گروه از مورخان قرار دارد به حیات خود ادامه داده است. اما شکلگیری تفکر و تلاشهای تاریخنگاری گروهی از مورخان انقلابی به پیدایی گونهای از تاریخنگاری که از آن به تاریخنگاری انقلاب یاد میشود انجامیده است که در جستجوی بازخوانی تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تاریخ ایران و اسلام و بویژه تاریخ معاصر ایران است. تعلق خاطر این گروه از نویسندگان و مورخان به اسلام و انقلاب اسلامی ایران و تلاش آنان، با خلق آثاری در حوزه تاریخنگاری همراه بوده است که مهمترین دستاورد آن کشف بخشی از واقعیتهای تاریخی است که در نتیجه پارهای مطلقاندیشیها و جزماندیشیهای ناشی از جهتگیریهای تاریخنگاریهای ناسیونالیستی، لیبرالیستی و سوسیالیستی سانسور، مغفول و تحریف شدهاند. از اینرو بدون تردید حاصل این بازخوانی و کشفیات که میتواند به تصحیح و تکمیل بخشی از زوایای تاریخ ایران کمک کند، ارزشمند و انکار ناپذیر است. هرجند نقاط ضعفی در این گونه آثار نیز مشاهده می شود. یکی از مشکلات وضعفهای اساسی تاریخنگاری انقلاب بیتوجهی یا کم توجهی به دانش ومبانیروششناختی در میان بسیاری از محققان است. بازخوانی و بازسازی وقایع تاریخی و قرار گرفتن مباحث تاریخی در چارچوب روششناختی برای فهم هر چه صحیحتر آن مباحث یک ضرورت اساسی است.
*مدرس دانشگاه وپژوهشگر تاریخ معاصر ایران
سایت تبیان