26 فروردین 1399
تاریخ سیاسی بن مایه پیشینهشناسی
نگاه عمیق مورخ به چرایی ها ،کنکاش در چگونگی های رویدادها و بررسی های همه جانبه موضوع در ابعاد سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی زمینه ساز آن رویداد،در بررسی های تاریخی بسیار اهمیت دارد .
آنچه ابن خلدون را از مورخان پیشین خود ممتاز کرد،صرف روایـت احـوال گـذشتگان نبود؛راهی که قبل از او بسیاری از تاریخنگاران پیموده بودند،بلکه او اعتماد به اقوال منابع را در پس اندیشه خـود قرار داد و پذیرش آنها را از صافی پرسشهای گوناگون گذراند.او تلاش کرد تاریخ را بر قوانینی کـه از دل آن برمیآید عرضه کند و درسـتی را از نـادرستی بازشناسد.ریشه اندیشهورزی او در نگارش تاریخ کجاست؟ نوشتهاند که قرآن را در نوجوانی از بر شد.در جوانی ادیبی توانا بود. از منطق و فلسفه بهره داشت و غیر از معقول،در منقول هم دانشآموخته بود.دنیای خود را به خوبی میشناخت.سـفرهای بسیاری رفت.به کتابخانههای معتبر زمان خود دسترسی داشت.با اقوام متمدن و وحشی نشست و برخاست. اما جز اینها-که همگی اسباب ضروری تاریخنگاری آن زمان،بلکه همه زمانها هستند-او مرد سیاست هـم بـود و در شمار ملازمان و مشاوران تنی چند از حاکمان شمال آفریقا،تا جایی که نقش او را در دوستیها و دشمنیهای امرای آن ناحیه دخیل دانستهاند.اقامت او در میدان سیاست نزدیک 30 سال به درازا کشید و زمانی که قلم به نـگارش تـاریخ برد،در آبدادگی او در این حوزه تردیدی نبود. ابن خلدون با اندوختهای از تجربیات سیاسی و فهم مناسباتی که در نهاد قدرت وجود دارد،احوال امم و دول گذشته را بنگاشت و در این کار از بازنمایی علل و اسباب رخدادها غـفلت نـورزید.
باید گفت که سیاست چشمنوازترین رنگ از طیف تاریخ نیست،اما پررنگترین آن است.تاریخ اجتماعی، تاریخ اقتصادی یا فرهنگی و نظامی،گاه بر پیشانی کتابها جای میگیرد و عنوانی را از آن خود میکند،امـا درمـطالعه روشـن میشود که زیرساخت همگی آنـها روابـط و کـنشهای سیاسی است.تاریخ سیاسی را باید بن مایه پیشینهشناسی دانست و نگاه اصلی را در بازکاوی علتها و معلولها-که مهمترین و چه بسا سختترین بخش از کـار تـاریخنگاری اسـت-به این حوزه دوخت.
همانطور که روابط و مـناسبات انـسانی همراه با دستاوردهای گوناگون آن در مسیر خود از گذشته به جهت بافت پرپیچوخم خود،دچار پیچیدگیهای فراوان گشته است.اگر بـتوانیم ایـن تـغییر و تبدّل را دورهبندی کنیم، باید بگوییم که در دوره ظهور استعمار کـه مناسبات سیاسی سرانگشتان تازه واردی را تجربه کرد،سرعت درهم تنیدگی امور سیاسی بیش از پیش نمایان گردید،تا جایی کـه در عـصر اطـلاعات و وفور دانستنیها،شمار لایههای ابهام-کشیده شده روی چهرهها و جریانها-بیش از دوره های پیـشین رخ نمود. دانش سیاسی،بهویژه در چنین دورهای،مورخ را در بازشناسی بهتر چهرهها و جریانها یاری میدهد. البته بـرخورداری از فـهم سـیاسی با سیاستپیشگی فاصله بلندی دارد. با اینکه مختصات فردی یک مورخ او را از درآمیختن بـه آنـچه کـه روزمرگی سیاسی یا سیاستزدگی گفته میشود بازمیدارد،اما رسیدن به آن مختصات نیازمند مشق و تـمرین و تـن دادن بـه ریاضتهای شناخته شده در این علم است.
تفاوت مورخ با روایتگر تاریخ،
چه بسا علت وفور گزارشگران تاریخ و کمبود مـورخ،در ایـن نکته نهفته باشد.درکنار آفت سیاست زدگی که نخستین رهآورد آن در حیطه تاریخ یک سـویهنگری سـاده پنـدارانه است،ادعای استقلال سیاسی نیز موضوعی است که با لعاب خوشآیند و ظاهری پسندیده طـرح مـیگردد.
برخورداری از استقلال سیاسی و روی نگرداندن هر از گاه به گرایشها و سلیقهها برای مورخ امتیاز کـوچکی نـیست،امـا این خصیصه هم با دانش سیاسی فاصله بسیاری دارد و احراز آن کمکی به دریافت مناسبات و کشاکشهای مـوجود در رخـدادهای تاریخی نمیکند.این حقیقتی است که در زمان ما بر صعوبت کار مـورخ افـزوده شـده است.اگر تاریخ تولد ابنخلدون از قرن هفتم هجری به قرن پانزدهم تغییرمییافت،حتما بـروجـود سـختی بیش ازپیش کار مورخ صحّه میگذاشت و بر تحول امر تاریخنگاری تأکید مـیکرد.
در تاریخ نگاری معاصر شاهد پایان تاریخنگاری فردی هستیم
بـا اینکه امروز مجهز بودن مورخ به دانش سیاسی،امری اجتنابناپذیر است،اما میدانیم که او در دورهای بـه سـر میبرد که مصادف است باپایان تاریخنگاری فردی.گستردگی حوزههای تحقیق، وفـور مـنابع و مدارک و بهویژه قرار گرفتن قانون علیّت در مـساحتهای نـیمهروشن و گـاه تاریک جهان امروز، تاریخنگاری فردی را با دشـواریهای فـراوانی روبهرو کرده است.نگارش تاریخ به سبک سنتی-عموما مبتنی بر سرگذشت انـبیأ و پادشـاهان-مدتهاست که ناسخ تازهای پیـدا کـرده و آن بخشپذیری رویـدادهای تـاریخی بـه عناصر پرشمار و گوناگون است.همین امـر،جـزئینگری به موضوعات تاریخی را اجتناب ناپذیر کرده. توجه به این جزئیات و پرداخت دقیق آنـها،طـبیعتا از عهده فرد مورخ،خارج است.
در زمـان ما موفقترین تاریخنگاران،کـسانی هـستند که در شناخت یک ناحیه،یـک دوره،یـک جریان و حتی یک گروه یا فرد،تخصص یافتهاند و همه استعداد خود را صرف شـناخت و بـازنمایی آن کردهاند.
نگاه تخصصی به جـزئیات هـمانا نـاسخ نگرش عمومی بـه کـلیات تاریخ است.امروز گـردآمدن تـوانهای فردی زیر یک سقف و کوششهای جمعی در امر تاریخنگاری از جمله پاسخهایی است که به ایـن مـشکل داده میشود.
فصلنامه مطالعات تاریخی- شماره 2-بهار 1383 - سخن اول -صفحه 6و 7