20 مهر 1400
بازنگری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی
20 مهر 1350 با قرائت خطابه محمدرضا پهلوی در برابر مقبره کوروش هخامنشی در پاسارگاد، جشنهای 2500ساله شاهنشاهی آغاز شد.
در این جشنها رؤسای جمهور، پادشاهان، نخست وزیران و هیأتهای بلندپایه بیش از یکصد کشور جهان همراه با صدها رقاصه و گروههای متعدد ارکستر وموزیک از کشورهای مختلف شرکت داشتند. صدها نوع غذا و نوشیدنیهای سفارشی ازخارج کشور وارد شده وخیابانهای تهران و دیگر شهرها چراغانی شده، رژه نمونه سربازان سواره و پیاده نظام مربوط به دورههای مختلف سلسله پادشاهی، مهمترین وجه ظاهری این جشنها بود.
جشنهای 2500ساله شاهنشاهی که با هدف بزرگداشت 25 قرن حکومت پادشاهی در ایران ترتیب یافت بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت. این درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت زندگی میکردند.
رؤیاهای شاهانه
هدف اصلی شاه از برپایی اینگونه جشنها، بزرگ جلوه دادن عظمت دستگاه شاهی و شخص خود بود تا در لابلای زرق وبرق اشیاء گرانقیمت و کم نظیری که دستور تهیه آنها با قیمتهای گزاف از جیب ملت ایران داده میشد، چهره سست اراده، مردد و ضعیف خود را پنهان سازد. در این مورد در کتاب آخرین سفر شاه چنین میخوانیم:
جشنهای 2500 ساله در تخت جمشید نمایشی از رؤیاها و بلندپروازیهای شاه بود... در مورد شخص شاه در رابطه با جشن 2500 ساله، ره آورد جشنهای تخت جمشید جدایی کامل او از واقعیات بود. او بیش از پیش دچار اشتغال فکری درباره سلطنت خودش و اهمیت جانشینی مستقیم خود بر اریکه کورش گردید. «جیمزبیل» در کتاب عقاب و شیر مینویسد:
«محمدرضا شاه پهلوی با این جشنهای 2500 ساله، دوره جدیدی را در پادشاهی خود آغاز کرد، دوره جنون انجام کارهای بزرگ، بسیاری از معروفترین و مقتدرترین چهرههای جهان در تخت جمشید برای ستایش کشور شاه و بلکه مهمتر، برای ستودن خود او، به این محل آمده بودند... و شاه احساس رضایت و خرسندی میکرد که میهمانان در مورد این که چه کسی مجللترین اقامتگاه را گرفته، چه کسی محترمترین مکان را در میزهای ضیافت داشته و چه کسی از هلیکوپتر به جای سفر با لیموزینهای مرسدس استفاده کرده با هم دعوا میکردند.
تاریخ قطعی برگزاری جشنهای 2500 ساله در چهارمین مرحله، سال 1346 بود، لیکن بنابر دلایل مالی و این که جشن تاجگذاری نیز قرار بود در همین سال برگزار گردد، برگزاری جشنهای 2500 ساله به بعد از سال 1348 موکول شد. در واقع شاه به دنبال اثبات این مطلب بود که راز بقای حکومت و ملت ایران، رژیم شاهنشاهی است و تمامی عظمت و عزت ملت ایران به دلیل داشتن رژیم شاهنشاهی است. وی طی سخنانی که در 20/7/1350 در پاسارگاد خطاب به کوروش سرسلسله پادشاهی هخامنشی ایراد کرد در این مورد چنین گفت:
«در این بیست وپنج قرن، کشور تو و کشور من، شاهد سهمگینترین حوادثی شد که در تاریخ جهان برای ملتی روی داده است. ... اکنون ما در اینجا آمدهایم تا به سربلندی تو بگوییم که پس ازگذشت بیست و پنج قرن، امروز نیز مانند دوران پرافتخار تو پرچم شاهنشاهی ایران پیروزمندانه در اهتزاز است...» او با این سخنان میخواست دلیلی بر موجودیت خویش اقامه کند وبا ارائه تنها یک مدل ثابت و طولانی برای شکل حکومت در ایران، همواره در اذهان عمومی این نکته را جا بیاندازد که حکومت در ایران مساوی با شاهنشاهی است؛ وی براین بود تا بااتصال تاریخی خود با یکی از پادشاهان باستانی ایران که از نظر او ارزش و اهمیت بیشتری داشت، بتواند با کسب نظر موافق خارجیها و تأیید و صحهگذاری آنان بر برنامههایش، محبوبیت بیشتری در نزد مردم ایران به دست آورد. شاه معتقد بود در صورت کسب موفقیت درجلب نظر دولتهای خارجی به ویژه امریکا نسبت به برنامههایش، میتواند با بزرگنمایی این مسئله و دلالت بر تأیید شخصیتهای باصطلاح سیاسی، مهر تأییدی بر اقداماتش بزند. هدف شاه از رویکرد به باستان گرایی و آن هم از دوره کوروش و نادیده گرفتن حدود چهار هزار سال حکومت اقوام دیگر در ایران، تسکین حس ترس و ناامیدی بود که در طول حکومتش از شهریور 1320 تادی 1357 همواره او را تحت سیطره خود داشت. مردم نیز به خوبی دریافتند که تمامی خواستهها، عزت،شرف و آیندهشان در دست کسی است که تنها به دنبال عظمتطلبی برای خود است و بس. و به هیچکس جز خود و خانوادهاش نمیاندیشد.
در این خصوص در کتاب شکست شاهانه چنین میخوانیم:
«به نوشته یکی از وزیرانش، شاه برای هیچ ایرانی دیگر ذرهای ارزش قائل نبود با آنکه عظمت فرهنگ و سهم آن در دستاوردهای تمدن جهانی را میستود، اما برای ایرانیان ارزش قائل نبود. به گفته یکی از مأموران آمریکایی که مدتها در ایران خدمت کرده بود و به شاه نیز دسترسی داشت، شاه مردم ایران را ضعیف، تنبل وپولکی میدانست. او عقیده داشت که برای انجام مأموریتش ـ اعاده عظمت به ایران ـ باید برای این خصوصیات منفی مردم خود فکری بکند.»
با فاصله گرفتن شاه از مردم، این حقیقت مشخصتر شد که اقدامات اصلاحطلبانه وی همچون انقلاب به اصطلاح سفید تنها اقداماتی ظاهری و عوامفریبانه است که ناشیانه از سوی اربابان شاه طراحی و دیکته شده است.
در واقع رویکرد سریع شاه به اسلامزدایی و اجرای برنامههای گسترده، اما بدون مطالعه و برنامهریزی دقیق ومشخص، نشانگر عدم شناخت صحیح و روشن وی از جامعه ایران و خواستگاههای اصلی و زیربنایی مردم آن (یعنی اسلام) بود. از سوی دیگر به نقش عمده و حیاتی روحانیون در جامعه اسلامی ایران و محبوبیت عام آنان در میان تودههای مردم و نهادینه شدن این ارتباط طی سالهای متمادی (بیش از 1200سال) توجه کافی نداشت.
ویلیام شوکراس در این خصوص چنین مینویسد:
«شاه با برگزاری جشنهای 2500 ساله در واقع با بزرگداشت ایران در زمان کوروش و داریوش، عملاً بخشی از تاریخ ایران را که به مراتب متناسبتر با قرن بیستم میلادی است نادیده میگیرد وآن تعالیم حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام است. در ایران، اسلام نقش نگهبان مردم در برابر قدرت شاهان را ایفا میکرد و روحانیون تا قرن بیستم از نفوذ فراوانی برخوردار بودند و در این قرن بود که دودمان پهلوی کوشید قدرت آنها را کاهش دهد.»
تجهیزات، هزینهها و ولخرجیها
نویسنده کتاب آخرین سفر شاه دربارة هزینههای جشنهای 2500ساله شاهنشاهی چنین مینویسد:
«دراکتبر ۱۹۷۱، (20مهر 1350) محمدرضا پهلوی ضیافتی ترتیب داد که از تمام میهمانیها برتر بود. او از تمام رهبران جهان دعوت کرد. البته همه نیامدند... همه چیز جشن را هم از پاریس آورده بودند. در دشت خاکی خشک و مرتفع تخت جمشید اردوگاهی مرکب از خیمههای گران بها به وسیله ژانسن دکوراتور فرانسوی برپا شده بود... آرایشگران طراز اول از سالنهای کارینا والکساندر پاریس به تخت جمشید پرواز کردند. «الیزابت آردن» یک نوع کرم صورت تولید کرد که نام آن را «فرح» گذاشت تا در جعبههای مخصوص به میهمانان هدیه شود. «باکارا» گیلاس پایه دار کریستال طراحی کرد، «سرالین» جایگاه میهمانان را روی سفالهای قرن پنجم پیش از میلاد ساخت. «رابرت هاویلند» فنجان و نعلبکیهایی ساخت که فقط یک بار مورد مصرف میهمانان قرار گرفت... «لان ون» اونیفورمهای جدیدی برای کارمندان دربار تهیه کرد که نیم تنه آن به طرز شکیل ولی نه زننده با بیش از یک و نیم کیلو نخ طلا دوخته شده بود. دوختن هر یک از این اونیفورمها، نزدیک به 500ساعت کار لازم داشت. غذاهای ضیافت تخت جمشید را اصولاً رستوران «ماکسیم» تهیه میکرد... «لویی ورایل» رئیس ماکسیم... به این مناسبت یک بشقاب جدید و بسیار عالی محتوی خاویار و تخم بلدرچین آب پز اختراع کرد.... صورت غذای ضیافت شام اصلی با مرکب سیاه روی صفحات پوست آهو نقش شده و با یک ریسمان تابیده طلایی بصورت یک کتاب کوچک باجلد ابریشمی آبی و طلایی صحافی شده بود. پس از تخم بلدرچین با مروارید دریای خزر، غذای بعدی با ته دم خرچنگ با سس «نانتوآ» بود، غذای اصلی خوراک پشت بازوی بره سرخ شده در روغن خودش بود که درون آن رابا سبزیهای خوشبو انباشته بودند. برای تازه کردن گلوی میهمانان، شربت یا شامپاین کهنه فرانسوی (موئت 1911) میآوردند. آنگاه خوراک طاووس به سبک شاهنشاهی با سالاد مخلوط طبق سلیقه «الکساندر دوما» صرف شد. به عنوان دسر، بشقاب انجیر به شکل حلقهای که درون آن را با تمشک یا پورتو انباشته بودند، آوردند و در پایان قهوه موکا... همراه با قهوه نیز «کونیاک» پرنس اوژن مخصوص خمخانه ماکسیم صرف شد...
ساواک نیز تجهیزات، چادرها و وسایل پیشرفته و گران بهای مخابراتی آن روز راچنین تشریح میکند:
«این کمپ و چادرهای پذیرایی تخت جمشید... به وسایل شگفت انگیزی مجهز است که آمیخته است از تجمل قدیمی و وسایل مدرن عصر فضا (از آن جمله حمام مرمر ـ فرشهای ابریشمی و ایرانی و...) سران کشورها در تمام 24 ساعت از طریق شبکه مخابراتی ماه مصنوعی با پایتختهای خود به وسیله تلفن و تلکس در تماس خواهند بود. شبکه مخابراتی میکروویو که 275 میلیون دلار خرج آن شده است و گرانترین و دقیقترین شبکه مخابراتی جهان به شمار میرود...
شهرداری تهران طی مکاتبهای که در 20/11/1349 با شورای مرکزی جشن شاهنشاهی انجام میدهد ریز برخی مخارج مربوط به جشن را چنین عنوان میکند:
«... درخصوص اعتباراتی که برای اجرای برنامه مصوب شهرداری پایتخت در مراسم جشن شاهنشاهی ایران در نظر گرفته شده است به استحضار میرساند: قرارداد اجرای چراغانی و تزیین میادین و مسیرهای فوق الذکر باشرکت «اروین مارتین» به مبلغ 19486000ریال به امضأ رسیده و پیمانکار مشغول آماده کردن مقدمات اجرای کار میباشد... متعاقب افتتاح میدان شهیاد آریامهر، برنامه آتش بازی باشکوهی به مدت دو و نیم ساعت به موقع اجرا گذاشته خواهد شد که قرارداد آن به مبلغ 1900000 ریال با شرکت «موگ» تنظیم و شرکت نامبرده مشغول تهیه لوازم مربوطه میباشد... هنگام افتتاح شهیاد آریامهر لوحهای از طلای ناب از طرف شهردار پایتخت از طرف تمام مردم شاهدوست شهر به پیشگاه شاهنشاه تقدیم خواهد شد. وزن لوحه ده کیلو میباشد که حدود 16000000ریال برآورد قیمت میشود. در اجرای برنامه کاروان شادی که یکی از موارد مصوب شهرداری پایتخت میباشد اقدامات مقدماتی بعمل آمده و اعتباری معادل سه میلیون ریال پیش بینی شده است... علاوه بر این دو میلیون ریال برای مخارج پیش بینی نشده درنظر گرفته خواهد شد.... برای پارک آرامگاه رضاشاه مبلغی معادل بیست میلیون ریال درنظر گرفته شده است... با این تفصیل از طریق شهرداری پایتخت مبلغی حدود صد و هشتاد میلیون ریال بابت جشن و کارهایی که به مناسبت و مقارن آن انجام میشود به مصرف خواهد رسید».
برای تکمیل برنامه تزئین پایتخت و شهر شیراز از یک مؤسسه انگلیسی نیز کمک گرفته شد. ساواک در بولتن ویژه در این خصوص چنین آورده است:
«به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس پیرامون تزئین شهرستان تهران و شیرازبه وسیله یک مؤسسه انگلیسی مؤسسه (ایروین نارتین) مقیم شهر سافولک انگلستان که یکی ازبزرگترین مؤسسات تزئینی جهان به شمار میرود، 864 هزار دلار لامپ و مجسمههای پلاستیکی تهیه میکنند که در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی ایران به مصرف تزئین خیابانهای تهران و شیراز برسد... سخنگوی این مؤسسه گفت مجسمههای پلاستیکی متعددی از کوروش کبیر، داریوش و همچنین مرغ طاووس که مظهر تخت طاووس ایران است تهیه خواهد کرد...»
جشنهای 2500 ساله و فقر وفلاکت مردم
این ولخرجیها و اتلاف سرمایههای ملی در حالی انجام میشد که مردم ایران در فقر و تنگدستی به سر میبردند. در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری ازوسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت. حتی «تایمز» و «نیوزویک» تحسین کنندگان همیشگی شاه ، هر دو گزارشهای انتقادی در مورد وقایع تخت جمشید منتشر کردند.
اکثر کارشناسان و رسانههای خبری دنیا و حتی حامیان محمدرضا، هزینه این جشن را گزاف و چیزی حدود300 میلیون دلار برآورد کردند، این مبلغ در کشوری که درآمد سرانه آن اگرچه رو به افزایش داشت، ولی از سالی 500 دلار تجاوز نمیکرد، بسیار گزاف به شمار میرفت.
اقشار مختلف مردم در داخل کشور نیز نظری مشابه نظرات بیگانگان داشتند. البته واقع بینانهتر و ملموستر. ساواک در گزارش ویژه خود در این خصوص چنین میگوید:
«بعد از ظهر روز 3/4/1350 چند نفر از افراد حاضر درمسجد خیابان فردوسی قبل ازشروع سخنرانی فخرالدین حجازی ضمن صحبتهای خصوصی اظهار داشتند: وضع بازار بد است و این جشنها و مخارج کمرشکن آن وضع اقتصادی را شکسته و نابود کرده است. مالیاتها زیاد شده، حتی کارمندان دولت، هم ازگرانی کرایه منزل و بالارفتن سطح زندگی ناراحت هستند. دولت فریاد میزند که مخارج جشنها را خودش تأمین کرده در صورتی که با گرانی روزافزون و مالیاتهای کمرشکن که از بازاریهای بدبخت و مردم کوچه وبازار گرفتهاند، این علم و کتل را راه انداختهاند. به خدا امسال بازار گرفتار ورشکستگی حتمی خواهد شد و لااقل 35% تجار ورشکست خواهند شد. در میان آن چند نفر یکی کارمند دولت بود و گفت: آقا از حقوق ما هم برای جشن مبلغی کم کردهاند، بدبختی اینجاست که کسی جرأت حرف زدن را ندارد وآن بیچاره (آیت الله سعیدی) تا آمد حرفی بزند توی زندان او را کشتند.»
در شهرستانهای کوچک و در روستاها وضع بدتر از پایتخت بود و اغلب مردم دچار خشکسالی و وضع نابسامان اقتصادی بودند. چنانکه ساواک در گزارش خبری خود به ذکر صریح آن پرداخته است:
«فرماندار فیروزآباد را تحت فشار قرار داده که باید یک سالن ورزشی به یادبود جشنهای 2500ساله در فیروز آباد بسازند و اصناف نیز که در سالجاری به علت خشکسالی و خرابی وضع بازار و کسب در وضع بسیار نامساعدی بسر میبرند از این موضوع ناراضی و اظهار میدارند، نمیتوانیم هزینه این باشگاه را که بالغ بر یک میلیون ریال میباشد، تأمین نماییم.»
در خصوص درک شرایط زندگی مردم و این که برنامه جشن، غیرمنطقی، بی فایده و بیهوده است، تقریباً نظرها متفق و هماهنگ بود و تنها کسی که مستانه و دیوانهوار از برپایی جشن دفاع میکرد شخص محمدرضا بود که از درک و شناخت مردمش عاجز بود و تنها سودایی که در سر نداشت و به آن اهمیت نمیداد، مسئله حقوق و وضع زندگی مردم ایران بود. حتی برخی از عناصر درگاه او نیز زبان به اعتراض و تعجب گشودند. سپهبد فریدون سنجر که خود یکی از آجودانهای سران کشورهای افریقایی در جشن بود، در خاطراتش چنین میگوید:
«وقتی چشمم به آن بلوار زیبا و درختهای زینتی و گلکاریها و فوارهها و آب نماها در شهرک چادرها که به این مناسبت (جشن 2500 ساله) برپا کرده بودند، افتاد در دلم گفتم برای ساخت این ویلاهای چادری و این بلوارها و گلگاریها چقدر انرژی و پول مصرف شده است؟ آیا نمیشد این پولها را در راهی خرج کرد که به درد جامعه بخورد؟...»
اما نظر نوکران و کاسه لیسان محمدرضا با مردم و کارشناسان داخلی و خارجی و خلاصه هر فرد واقع بین و دلسوز تفاوت داشت. آنها از محمدرضا آموخته بودند که فقط به خود بیاندیشند و بس و شاه را نیز همواره مدنظر داشته باشند؛ چرا که حیاتشان به حیات او بستگی مستقیم دارد. بر این اساس به این نظرات وقعی نمیگذاشتند و هنگامی که صحبت از کمک به مردم مسلمان کشور که خود آنها مسبب گرفتاری و بدبختی و فقر وفلاکتشان بودند میشد، از زیر بار مسئوولیت شانه خالی میکردند. اسدالله علم از یاران دهه 40 محمدرضا طی مکاتبهای که در پاسخ به نامه شورای مرکزی جشن ارسال نموده چنین میگوید:
«جناب آقای سناتور بوشهری ـ رئیس محترم شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ـ عطف به نامه شماره 1341/2348 مورخ 7/3/49 موضوع تأمین دو میلیون تومان اعتبار جهت احداث خانه برای زاغهنشینان شیراز این اعتبار را از کجا دولت میتواند تأمین کند فکر نمیکنم چنین پولی درحال حاضر موجود باشد.»
تضاد فکری و رفتاری بین شاه و مردم ادامه داشت و روز به روز با اقدامات غیرمعقول و حساب نشده رژیم پهلوی افزایش مییافت. چنانچه پس از گذشت هفت سال از برپایی جشنهای 2500ساله بسیاری از زنان و مردانی که در 1357 ش صدای خود را برای ابراز مخالفت با شاه بلند کرده بودند، جشنهای تخت جمشید را به عنوان یکی از نمونههای نابخشودنی زیادهرویهای پهلوی ذکر کردند.
امام خمینی (ره) که هنگام برگزاری جشنهای 2500 ساله، در تبعید عراق بودند، طی سخنرانیها و پیامهایی، این جشنها و اسرافکاریهای دولتی را مورد انتقاد قرار دادند. امام در مواضع خود، نکات زیر را یادآور شدند:
ـ چرا کارشناسان اسرائیلی برای این تشریفات دعوت شدهاند؟
ـ شاهنشاهی ایران از اول که زائیده شده تا حالا روی تاریخ را سیاه کرده است.
ـ برملت است که با جشنهای دوهزار و پانصد ساله مبارزه منفی کند.
ـ به حکومت ایران بگویید که آقا از این جشن دست بردارید.
ولخرجیهای بیحساب و کتاب شاه در جشنهای 2500 ساله به حدی بود که «اوتانت» دبیر کل وقت سازمان ملل دعوت شاه برای شرکت در این جشنها را نپذیرفت. «برایان اورکهارت» مشاور انگلیسی «اوتانت» در کتاب خود تحت عنوان «زندگی در جنگ و صلح» در زمینه دعوت شاه از اوتانت و پاسخ وی مینویسد:
«... اوتانت دعوت شاه سابق ایران را جهت شرکت در جشنهای معروف به دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران نپذیرفت. در این جشنها دهها رئیس جمهور، معاون رئیسجمهور، پادشاه و ولیعهد شرکت کرده بودند و میلیونها دلار با اسراف زیادی در این مراسم هزینه شده بود. اوتانت در برابر دعوت شاه ایران جهت شرکت در این جشن اعلام کرد: در حالی که نیمی از جمعیت کره زمین به سبب فقر با مرگ دست به گریبان هستند و در حال گرسنگی مطلق به سر میبرند، این همه اسراف معنی ندارد...»
منابع:
ـ ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ انصاری، نشر البرز، تهران، 1370.
ـ بزم اهریمن، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، ص 10.
ـ ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، نشر طرح نو، تهران 1370.
ـ فخر روحانی، اهرمهای سقوط شاه، جلد اول، نشر بلیغ، تهران، 1370.
ـ جیمز اونیل، عقاب و شیر، جلد اول، ترجمه مهنوش غلامی، نشر کوبه، تهران، 1371.
ـ باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، چاپ اول، ترجمه محمود مشرقی.
ـ نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
ـ زندگینامه دبیران کل سازمان ملل، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.