گردهمایی سران متفقین در تهران و وعدههایی که عملی نشد
بسیاری بر آنند که عدم نابودی نیروهای انگلیسی در بندر دونکرک توسط ارتش آلمان پیامی برای سران انگلیسی بود که آنها چندان تمایلی برای جنگ با انگلیسیها ندارند و هدف آنها جای دیگر و چیز دیگری است، مسالهای که سران انگلیسی آگاهانه یا ناآگاهانه به آن اهمیت ندادند و با ادامه جنگ با آلمان آن را به نقاط باریک کشاندند.
اما در ایران دوران رضاشاهی که به دنبال بینظمیهای گسترده کشور توانسته بود به ثبات نسبی برسد، یافتن یک قدرت سوم که بتواند در برابر انگلیس و شوروی - به عنوان دو قدرت رقیب در ایران - قدعلم کند بسیار ضروری بود. در این میان ایران به گسترش روابط خود با آلمان - چه در دوره جمهوری وایمار و چه پس از روی کار آمدن نازیها - پرداخت و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نکرد. البته آلمانها نیز در این رابطه هر چیزی را که نیاز داشت ایران در اختیارش گذاشت. روابط ایران و آلمان پس از جنگ نیز ادامه یافت و ایران با توجیه اینکه در این جنگ بیطرف بوده با تمام طرفهای جنگ به ادامه دادوستد پرداخت که در این میان سهم آلمانها بیشتر بود و ایران با استفاده از خاک شوروی به این مهم اقدام میکرد.
اولین درخواستها
با حمله آلمان به شوروی، آنها به همراه انگلیسیها با تحت فشار قراردادن ایران به بهانه خروج عناصر آلمانی حاضر در ایران، دنبال گشایش راهی بودند تا از آن طریق بتوانند کمکهایی را به ارتش نهچندان مجهز و آموزشدیده شوروی بکنند.
چرچیل نخست وزیر بریتانیا و استالین رئیس حزب کمونیست شوروی به صورت مداوم در طول تابستان 1320 در اطلاعیه و اعلامیههای مختلفی که از طریق سفارت آنها در تهران به دولت ایران اعلام میشد، خواهان و خواستار عکسالعمل و واکنش دولت ایران نسبت به تقاضای خود بودند. همچنان که پیشروی ارتش آلمان در خاک شوروی بیشتر میشد، فشار بر ایران نیز افزایش مییافت. در مرداد ماه 1320 اولتیماتومی از طرف سفارتخانههای این دو کشور تقدیم وزارت خارجه ایران شد که آخرین اخطار به دولت ایران محسوب میشد.
در پاسخ به درخواستهای مکرر این دو دولت، دولت ایران اعلام کرد که افراد آلمانی شاغل در ایران نه نظامی بودند و نه جاسوس، بلکه آنها متخصصان صنایع ایران هستند که کاملاتحت کنترل میباشند. سرریدر بولارد وزیر مختار وقت بریتانیا در تهران در کتاب خودش، <شترها باید بروند>، از اقدامات سفارت آلمان در تهران مبنی برگردآوری و تشکیل انجمن آلمانیها تحتعنوان خانه قهوهای گزارش میدهد که بعید نیست مشغول جاسوسی برای آلمان باشند.
شاید مهمترین عاملی که توانست شوروی و بریتانیا را قانع کند که حمله به ایران تنها راه چاره ممکن است، خط راهآهن شمال - جنوب بود که شوروی میتوانست مهمات و تدارکات لازم خود را از طریق آن دریافت کند. بنابراین در سوم شهریور 1320 نیروهای هوایی و زمینی شوروی و بریتانیا از شمال، غرب و جنوب، ایران را مورد حمله قرار دادند و خیلی زود ارتش پوشالی رضاشاه از هم پاشید. ناوهایببر و پلنگ ایران که در سواحل آبادان لنگر انداخته بودند، غرق شدند و دریادار بایندر فرمانده شجاع این ناوها به همراه دهها افسر جوان ایران که پس از دو قرن و نیم نیروی دریایی ایران را شکل داده بودند به شهادت رسیدند و تقریبا سه روز مقاومت نیروهای ایرانی با فرار افسران و سربازان از پادگانها تمام شد. چند روز پس از حمله نیروهای متفق به ایران، تهران به تصرف آنها درآمد و رضاشاه مجبور شد به نفع ولیعهد 22 سالهاش محمدرضا، تاج و تخت را رها کرده و به همراه سایر فرزندانش از طریق بندرعباس با یک ناو انگلیسی ایران را به مقصد هند و سپس جزایر موریس ترک کند.
پس از اشغال
فردای اشغال ایران، برای مردم ایران بسیار مصیبتبار و فاجعهآمیز بود. تهران به محلی برای باندبازی احزاب و جریانها و همچنین اقامتگاه جاسوسها تبدیل شد. نیروهای خارجی تقریبا کنترل تمام منابع استراتژیک ایران از جمله راهآهن ایران را بهدست گرفتند و به سرعت مشغول انتقال ادوات و تجهیزات به شوروی شدند. زندانیان سیاسی عصر رضاشاهی که اکنون در پناه قدرت ارتش شوروی آزاد شده بودند، شروع به سازماندهی مجدد نیروهای خود کردند که نتیجه مستقیم آن تشکیل حزب توده بود. محمدرضا شاه و نخستوزیر او محمدعلی فروغی تالاش بسیاری کردند تا نیروهای ارتش را دوباره به درون پادگانها بازگردانند. عفو عمومی صادرشده از طرف محمدرضا فقط باعث دردسر بیشتر برای او شد.
اشغال ایران توسط متفقین در میانه شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 را یکی از نقاط بسیار حساس و در عین حال سرنوشتساز در تاریخ ایران میدانند.
چندی پس از ورود نیروهای بریتانیایی و روسی به ایران، با حمله ارتش ژاپن به بندر پرلهاربر در اقیانوس آرام آمریکا نیز به طور مستقیم وارد جنگ شد و به این ترتیب بازوهای عملیاتی نیروهای متفق بسیار قویتر گردید. آمریکا به عنوان نیروی تازه نفس وارد جنگ شده بود، برای هماهنگی بیشتر علاوه بر انگلیس با شوروی هم تماس گرفت. سران این سه دولت یعنی استالین، روزولت و چرچیل جهت هدایت جنگ علیه آلمان، کنفرانسهای مهمی را در سطح جهان برگزار کردند؛ کنفرانس یالتا، تهران و پوتسدام.
پس از آنکه ایران اشغال شد، دولت به ناچار پیمان اتحادی را با دو کشور شوروی و بریتانیا امضا نمود که براساس منشور آتلانتیک تنظیم شده بود. این پیمان اتحاد در کابینه محمدعلی فروغی روز پنجشنبه نهم بهمن 1320 برابر با 29 ژانویه 1942 در کاخ وزارت امور خارجه از طرف وزیر امور خارجه ایران، علی سهیلی، سرریدر بولارد وزیر مختار بریتانیا و آندریویچ اسمیرنوف وزیر مختار شوروی به امضا رسید. این پیمان در 9 فصل تنظیم شده بود که سه ضمیمه داشت.
اما در عرصه تحولات ایران و آلمان، در این زمان روابط دو کشور به مرحله صفر رسیده بود و در 17 شهریور 1322 دولت ایران علیه آلمانها اعلام جنگ داد.
همانگونه که گفته شد کنفرانسهایی از طرف متفقین ترتیب داده شد، کمی قبل از کنفرانس معروف تهران، وزیران امور خارجه شوروی، آمریکا و بریتانیا در 26 مهرماه 1322/ 19 اکتبر 1943 در مسکو گردهم آمدند و مسائل جنگ را بررسی کردند. چرچیل و روزولت قبل از ورود به تهران در شهر قاهره با چان کای شک رئیسجمهور چین ملاقات کردند و نقشههای مربوط به عملیات در اقیانوس آرام را طرح نمودند. پس از برگزاری این کنفرانس روزولت و چرچیل روز پنجشنبه پنجم آذرماه 1322/ 26 نوامبر 1943 وارد فرودگاه تهران شدند. در همین زمان نیز استالین به همراه مولوتوف وزیر امور خارجهاش وارد تهران شدند. سران این سه کشور هر کدام دیداری جداگانه با محمدرضا پهلوی برگزار کردند و همچنین دیدارهایی با نخست وزیرو وزیر امور خارجه ایران داشتند.
کنفرانس تهران یکی از مهمترین جلسات مربوط به جنگ جهانی دوم است. این امر از آنجا اهمیت دارد که ایران به عنوان پل پیروزی نقش بسیار تعیینکنندهای در سرنوشت جنگ داشت.
ارتشهای هر سه کشور هم از نفت، هم از امکانات جادهای و ریلی و هم از منابع غذایی و کشاورزی ایران استفاده میکردند. بنابراین باید گفت که تصمیم این سه دولت در تشکیل کنفرانس خود در تهران دلجویی یا شاید همآیندهنگری هر سه طرف باشد.
چرچیل کهنهسیاستمدار انگلیسی خوب میدانست در فردای جنگ اگر شورویها ایران را ترک نکنند چه آشوبی برپا خواهد شد، آمریکاییها نیز همزمان چنین عقیدهای داشتند. اگر بخواهیم به نظریات استالین بپردازیم باید بگوییم که وی نیز میل چندانی نسبت به حضور قوای انگلیسی و آمریکایی در ایران نداشت. به همین جهت باید گفت اصل و مبنای کنفرانس تهران بر پایهترس استوار بود. ترسی که هر سه کشور از یکدیگر داشتند و موقعیتی که ایران در جهان دارا بود و میتوانست سرنوشت جهان را به نوعی رقم زند.
سران هر سه کشور به مدت سه روز در تهران با هم دیدار و گفتوگو کردند که نتیجه پایانی آن طی بیانیهای صادر شد. این بیانیه دقیقا همان گفتههای بالارا تایید میکند. درحالی که سران سه کشور مشغول مذاکرات سیاسی خود بودند، روسای ستاد ارتشهای آنها نیز درحال اخذ تصمیمهای نظامیدر مورد سرنوشت جنگ بودند.
اقدامات ایران
روز نهم آذرماه 1322، ساعد وزیر امور خارجه ایران ضمن نامهای، تذکاریهای را برای مولوتوف وزیر امور خارجه شوروی، ایدن وزیر خارجه بریتانیا و دریفوس وزیر مختار آمریکا در غیاب وزیر خارجه آن کشور فرستاد. اهمیت این نامه از آنجا معلوم میشود که در آن خواستها و نیات دولت ایران به شکلی آشکار گنجانیده شده بود. متن این تذکاریه چنین است: < در این موقع که به یاری خداوند متعال این سعادت و افتخار نصیب سرزمین ایران باستان، میهن عزیز ما شده است که محل ملاقات پیشوایان معظم سه دولت بزرگ متفق ایران واقع گردد و یکی از وقایع مهم تاریخی این عصر برای حل مشکلات بینالمللی و استقرار صلح و صفای دائم وتامین زندگانی آتیه کلیه ملل جهان بر پایه عدالت و مساوات که کمال مطلوب ملل متحده است و منشور آتلانتیک برآن استوار گردیده در ایران روی میدهد، بهترین فرصت مناسب است که آرزوهای ملت ایران را به آگاهی برساند. وضعیت کنونی ایران که بر اثر مجاهدات و زحمات و از خود گذشتگیهای چندین ساله تمام طبقات این کشور ایجاد گردیده و مورد استفاده کامل متفقین برای پیشرفت مقصود وتسریع پیروزی واقع شده ایجاب مینماید که دولت وملت ایران یقین داشته باشند که متفقین در کمک به ایران درحال و آتیه از بذل هرگونه مساعدتی مضایقه نخواهند نمود.
ایران از نظر تمایلات قلبی و قدمهای برجسته و موثر که در کمک به متفقین برداشته عملاآرزوی خود را نشان داده است که جنگ کنونی با پیروزی متفقین هرچه زودتر انجام یابد.
ایران که با ابراز همکاری صمیمانه و خالصانه طبق پیمان سهگانه و تشریک مساعی کامل به متفقین در این ظفر و پیروزی سهیم میباشد یقین دارد که متفقین تمام زحمات و خساراتی را که از اوضاع جنگ به ایران وارد آمده کاملادر نظر خواهند گرفت.
با امتحاناتی که دولت و ملت ایران در این مدت از همکاری صمیمانه و تشریک مساعی خالصانه خود در تمام شئون و مراحل نشان داده و برای تامین پیروزی متفقین و برافکندن ریشه ظلم و ستم از جهان مافوق قدرت و توانایی خود و با تحمل مشکلات اقتصادی بیشمار بذل مساعی نموده و در نتیجه با اعلان جنگ به آلمان اعتماد و اطمینان کامل متفقین را جلب نموده، انتظار دارد که متفقین در تحویل رشتههای حیاتی امور مملکتی که فعلادر دست آنهاست و واگذاری امنیت کشور به قوای نظامیو انتظامیخود ایران و تامین جمیع وسایل این کار اهتمام خاص معمول دارند تا بدین نحو اعتماد و اطمینان موجود صورت عمل به خود بگیرد.
دولت و ملت ایران رجاء واثق دارند که تعهدات کتبی و اطمینانهای شفاهی که از طرف متفقین نسبت به تمامیت و استقلال کامل ایران داده شده است با کمک و مساعدتهای مادی و معنوی در تمام رشتههای سیاسی و اقتصادی تقویتیافته و ایران بتواند بدین وسیله نقش با افتخاری را که در گذشته بین کشورهای متمدن جهان برعهده داشته در آتیه نیز ادامه دهد.
دولت و ملت ایران در قبال این ابراز صمیمیت و یگانگی اطمینان میدهد همانطور که در سختترین موقع جنگ در همکاری صمیمانه و دولتی صادقانه برای پیروزی عاجل متفقین خودداری ننموده از این پس نیز این رویه دیرینه را در مسائل مربوطه بینالمللی ادامه داده و با متفقین خود تشریک مساعی کامل بنمایند.
دولت و ملت ایرن انتظار دارند در این موقع که پیشوایان معظم سه دولت بزرگ در ایران اقامت دارند برای تایید مراتب بالااعلامیه صادر و بدین وسیله حسن نیتی را که مکررا، کتبا و شفاها نسبت به ایران داشتهاند بار دیگر تصریح نمایند.>
اما اعلامیهای که سران سه دولت متفق حاضر در تهران راجع به ایران و بنابر درخواست دولت ایران نهم آذرماه 1322 برابر با اول دسامبر 1943 صادر کرده و به امضای هر سه نفر آنها رسید به این صورت بود:
<رئیسجمهوری کشورهای متحده آمریکا، نخستوزیر اتحاد جماهیر شوروی و نخست وزیر ممالک متحده انگلستان پس از مشورت بین خود و با نخستوزیر ایران مایلند موافقت سه دولت را راجع به مناسبات خود با ایران اعلام دارند. دولتهای کشورهای متحده آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی و ممالک متحده انگلستان کمکهایی را که ایران در تعقیب جنگ علیه دشمن مشترک و مخصوصا در قسمت تسهیل وسایل حمل و نقل مهمات از ممالک ماوراء بحار به اتحاد جماهیر شوروی به عمل آورده تصدیق دارند. سه دولت نام برده تصدیق دارند که این جنگ مشکلات اقتصادی خاصی برای ایران فراهم آورده و موافقت دارند که با درنظر گرفتن احتیاجات سنگینی که عملیات جنگی جهانی برآنها تحمیل میکند و کمی وسایل حمل و نقل در دنیا و همچنین کمی مواد خام و سایر حوایج کشوری کمکهای اقتصادی خود را تاحد امکان به دولت ایران ادامه بدهند.
راجع به دوره بعد از جنگ دولتهای کشورهای متحده آمریکا و اتحادجماهیر شوروی و ممالک متحده انگلستان با دولت ایران موافقت دارند که هر نوع مسائل اقتصادی که در پایان مخاصمات ایران با آن مواجه باشد از طرف کنفرانسها یا مجامع بینالمللی که برای مطالعه مسائل اقتصادی بینالمللی تشکیل یا ایجاد شود با مسائل اقتصادی سایر ملل متحده مورد توجه کامل قرار گیرد. دولتهای کشورهای متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی و ممالک متحده انگلستان در حفظ استقلال و حاکمیت و تمامیت ارضی ایران با دولت ایران اتفاقنظر دارند و به مشارکت ایران با سایر ملل صلحدوست در برقراری صلح بینالمللی و امنیت و سعادت بعد از جنگ طبق اصول منشور آتلانتیک که مورد قبول هر چهار دولت است استظهار دارند.>
کنفرانس تهران یکی از مهمترین گذارهای تاریخی ایران بود که با پشتسر گذاشتن آن، ایران روندی دیگر از دگرگونیهای اجتماعی را تجربه کرد. باید گفت آنچه دولت ایران از سران کشورهای شرکتکننده در کنفرانس تهران درخواست کرد و آنچه آنها در اعلامیه پایانی کنفرانس خود قول آن را دادند، تقریبا هیچکدام جامه عمل به خود نپوشید. هرچند نیروهای آمریکایی و انگلیسی پس از پایان جنگ در مدت شش ماه ایران را ترک کردند، ولی آنها به هیچوجه بر مقام آن نشدند یا نبودند که میلیاردها دلاری که به دولت و ملت ایران ضرر زدهاند را جبران کنند. انگلیسیها با چپاول منابع نفتی ایران میلیونها بشکه نفت را بدون پرداخت هزینه آن بردند، ریلهای راهآهن و لکوموتیوهای خریداری شده را که هنوز تازهکار و نو بودند به مرحله استهلاک رسانیدند، میلیونها تن محصولات غذایی و کشاورزی را جهت سربازان خود مصادره کردند و...، شورویها نیز برهمین قاعده بودند، چه اینکه آنها پس از پایان جنگ تنها با حربه سیاست ایران و فشار سازمان ملل حاضر به ترک ایران شدند.
در بحبوحه جنگ جهانی دوم در شهریور 1320 / سپتامبر 1941پس از کشوقوسهای فراوان که میان ایران، روسیه و انگلیس صورت گرفت، خاک ایران از چند طرف مورد حمله و تجاوز این دو دولت قرار گرفت. جنگ دوم جهانی که در سال 1939 میلادی / 1318 شمسی ابتدا در اروپا و شمال آفریقا و همچنین شرق آسیا را دربرگرفته بود، به سرعت دنیا را درخود فروبرد. حمله آلمان نازی به شوروی در تابستان سال 1941م / 1320 ش و پیشروی سریع ارتش آن کشور در خاک اتحاد جماهیر شوروی، به سرعت واکنشهای مقامات دو دولت بریتانیا و شوروی را برانگیخت. شوروی که در دهه 1930 و در ادامه تسویهحسابهای خونین استالینی بسیاری از مخالفان خود را به کام مرگ فرستاده بود و با ایجاد جو رعب و وحشت عملا خاک شوروی را در کنترل تام و تمام حزب کمونیست درآورده بود، نتوانست در برابر تهاجم همهجانبه ارتش آلمان مقاومت کند و با دادن کشتههای فراوان به سمت داخل خاک خود عقبنشینی کرد.هنوز دلیل اصلی حمله آلمان به شوروی در حالی که ارتش این کشور در شمال آفریقا و نیمیاز اروپا در حال جنگ بود برای تحلیلگران نظامی چندان روشن نشده است، هر چند هیتلر به اندازهای که از کمونیسم متنفر بود از لیبرالیسم حاکم بر انگلیس و آمریکا چندان ناراحت نبود. اما همه، حمله ارتش آلمان به شوروی را بزرگترین حماقت هیتلر توصیف میکنند، چرا که ارتش این کشور در دشتهای وسیع اوکراین و سپس روسیه پراکنده شد و سنپترزبورگ نیز به عنوان دژی تسلیم نشدنی در برابر ارتش آلمان درآمد.
روزنامه اعتماد ملی