
22 مرداد 1404
چرا رضاخان به زیارت کربلا رفت؟
برای بسیاری سوال است که مگر رضاخان پس از استحکام پایه سلطنتش، هرگونه عزاداری برای امام حسین علیه السلام را ممنوع نکرد؟ (برای اطلاع بیشتر اینجا را بخوانید.)
پس چرا در دوره نخست وزیری و در روزهایی که تدارک تغییر سلسله قاجار به پهلوی را میداد، به زیارت کربلا رفت؟ برای این پرسش، باید به روزهای نخست همان سال بازگشت.
تلاش رضاخان در دوره نخست وزیری برای تبدیل شدن به نفر اول کشور با بلند کردن پرچم جمهوری خواهی، در حالی شکست خورد که همراهی پررنگ بهائیان با او در این اقدام، موجب گسترش زمزمه بهائی بودن او در میان مردم شده بود. به عنوان نمونه عینالسلطنه درباره همراهی یهودیان، بابیان و بهاییان با جمهوریخواهی رضاخان پهلوی معتقد است که «این فرقه در این هنگامه دخالت تام دارند که احدی نمیتواند منکر شود. [...] در این نغمه جمهوریت، بابیها برای آزادی خود که البته در جمهوری بیش از مشروطه میشود و برای انتقام از قاجاریه جد و جهد وافی دارند؛ چنانچه از بذل جان و مال مضایقه ندارند. بیشتر این هنگامه به توسط آنهاست. جهودها هم مسرورند. در میتینگها، اجتماعها از همه زیادتر جمع میشوند.»
هدایتالله بهبودی در صفحات 310 تا 325 کتاب «رضاخان تا رضاشاه»، «از بخت جمهوریخواهی تا تخت شاهنشاهی» که از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در سال 1402 منتشر شد، پس از شرح این موضوع، تدبیر رضاخان که در آن روزگار، بیشتر سردارسپه خوانده میشد را در شرایطی که با پیروزی بر شیخ خزعل، قدرت خود را به رخ کشیده بود، چنین روایت کرده است:
پس از توافقهای رئیس دولت با وزیر مختار انگلیس، رضاخان، رئیس الوزراء در شانزدهم آذر به قصد دیدن میدانها و تأسیسات شرکت نفت ایران و انگلیس، اهواز را به سمت مسجدسلیمان ترک کرد. [...] کاروان دولت پس از بازدید تجهیزات نفتی مسجدسلیمان، نوزدهم آذر به اهواز بازگشت. [...] رضاخان پهلوی ۲۳ آذر در اطلاعیهای کار خوزستان را پایان یافته دانست. او سرتیپ فضلالله زاهدی را به عنوان حاکم نظامی خوزستان تعیین کرد و افزود که همو حاکمان نظامی دیگر شهرهای این ایالت را نصب خواهد کرد. «چون در این صفحه دیگر کاری ندارم و انتظامات کامله مقرر گشته، به شکرانه آسایش و رفاهیت تامه که برای عموم اهالی تحصیل شده است، پس فردا روز چهارشنبه ۲۵ قوس، از طریق عتبات عالیات عرض درجات عزیمت طهران خواهم نمود».
گفتنی است پیش از بیرون شدن رئیس دولت از خوزستان، شیخ خزعل مجبور شده بود نامه ای به مجلس شورای ملی بنویسد و در کنار ابراز اطاعت و پشیمانی به نمایندگان بگوید که «قدر وجود حضرت معظمله را دانسته و سرپرستی ایشان را در تمام ممالک به جان و دل خریدار» باشید. [...] روشن نیست تصمیم به زیارت عتبات عالیات از ابتدای این سفر به ظاهر جنگی گرفته شده بود یا در میانه و یا آخر آن! این آهنگ میتوانست، کمابیش، هم در نگاه عامه و هم نزد ناظران داخلی در مقبولیت یا بزرگنمایی کاری که ختم به زیارت مرقد بزرگان مذهب شده است، مؤثر افتد.
افزون بر این، میتوانست سپری در برابر تیرهای مخالفان، که از موضع دیانت او را نشانه میگرفتند، باشد. [...] رضاخان پهلوی و همراهان صبح اول دی ماه ۱۳۰۳ پس از یک شبانهروز سفر با قطار به کربلا رسیدند. کنسولگری ایران در کربلا میزبان آنان بود. «اهالی کربلا استقبال و پذیرایی فوقالعاده نمودند. عموم مسلمانها نمایشات کامل دادند». آنان دو بار به زیارت آستانه امام سوم و برادرش علیهماالسلام رفتند. کاروان دولتی فردای آن با چهارده خودرو از کربلا به نجف رفت. کنسولگری ایران در نجف تشریفات استقبال را از پیش آماده کرده بود. [...] این گروه برای بازگشت به ایران با خودروهای همراه، که همواره با قطار جابهجا میشد، به بغداد رفت. [...]
مقامات سیاسی آمریکا، مقیم تهران، بر این باور بودند، تدارکی که برای استقبال رئیس دولت شده، برای هر پادشاهی نشده است. والاس اسمیت موری، کاردار سفارت آمریکا، از حسین علائی شنیده بود که گروهی از صاحبمنصبان قشون به رهبری مرتضی خان یزدانپناه، حاکم نظامی تهران؛ محمد درگاهی، رئیس نظمیه و کریم آقاخان بوذرجمهری، کفیل اداره بلدیه؛ با تدارک این پیشواز تصمیم دارند رضاخان را پس از ورود به تهران به ساختمان بلدیه ببرند و اعلان کنند که او پادشاه ایران است. یادآوری این نکته بجاست که پس از شکست جمهوریخواهی و نرسیدن دست رضاخان به کرسی ریاست جمهوری، بر اصل جابهجایی او و احمدشاه قاجار تأکید شده بود و رئیسالوزرا این موضوع را به سران ارتش گوشزد کرده بود. [...] بیشتر خبرها، در تهران و روی پارچه نوشتههای سفید و قرمز بود: زنده باد محیی اسلام؛ پاینده باد خداونگار ما، ناجی مملکت و محیی قشون؛ جاوید باد نام پهلوی؛ میهن دولت پهلوی زنده باد.
[...] کاردار سفارت آمریکا درباره رفت و برگشت رضاخان پهلوی به خوزستان نوشت که « [...] به هر حال نتیجه تلاشها و مبارزات سردار سپه رضایتمندی بریتانیا را به دنبال داشت؛ و جای تعجب نیست که اگر انگلیسیها به عنوان پاداش خدماتش به انگلستان، او را برای رسیدن به رأس قدرت در مملکت حمایت کنند؛ خواه این ریاست، ریاست جمهوری یا پادشاهی یا نیابت سلطنت باشد.»