16 خرداد 1393

در تدارک یک راهپیمایی توده ای ! ( ۳۰ خرداد )


پس از اتمام حجت امام(ره) (۱) و بیان این مطلب که تکلیف مردم را در برابر گروه ها که در پوشش بنی صدر حرکات ضد انقلابی خود را تشدید کرده و بنی صدر را روزبروز بیشتر به رو در رویی علنی با انقلاب و امام(ره) می کشاندند ، روشن خواهد کرد ، سازمان تاکتیک نوشتن نامه به امام(ره) و درخواست راهپیمایی به سمت جماران را به کار بردند .(۲)

منافقین حساب کرده بودند که اگر امام(ره) آنها را بپذیرد به معنای آن خواهد بود که امام(ره) مندرجات نامه را در محکومیت جناح خط امام(ره) و قانون شکنی و سرکوبگری ها !! آن و همچنین عملکردهای مظلومانه ! مسئولان سازمان را پذیرفته است .

علاوه بر آن بسیج کلیه نیروها برای راهپیمایی مربوطه که به جز هواداران آن روزی بنی صدر شامل دیگر مخالفان چپ و راست حکومت هم می گردید همراه با شعارهای متناسب می توانست حرکت سیاسی فوق العاده مؤثری برای مشروعیت بخشیدن به کلیه مخالفان خط امام(ره) و تقویت آنها باشد .

حالت دوم این که امام(ره) تقاضای آنها را نپذیرد ، در این صورت در افکار عمومی و حتی در میان بخشی از هواداران که رو در رویی قهرآمیز با امام(ره) را نمی پسندیدند اینگونه وانمود می شد که مجاهدین می خواستند کارها با تفاهم پیش رفته و مملکت در حال جنگ دچار بحران و تفرقه بالایی ها که در حال انتقال به توده ها می بود ، نشود .

ولی این امام(ره) بود که با نپذیرفتن آنان برایشان چاره ای جز قهرآمیز کردن مبارزه باقی نگذاشت ، یعنی عملاً امام(ره) مورد سؤال قرار گرفته و ضمناً زمینه های برخورد مستقیم با شخص امام(ره) آماده می گردید .

امام(ره) با اعلام این مطلب از سوی امام(ره) که اگر یک در هزار هم در اینها صداقتی سراغ داشت خودش به نزد آنها می رفت و همچنین اعلام این مطلب که شما دارید تهدید به قیام مسلحانه می کنید و بایستی سلاح هایتان را تحویل بدهید (۳) سازمان نه تنها به هیچ یک از اهداف دوگانه خود دست نیافت ، بلکه در برابر سؤالات جدیدی قرار گرفت .

این بار نامه ای به بنی صدر نوشته و طی آن پس از تکرار تمام اتهامات و مظلوم نمایی های سابق ادعا کرد که در صورت گرفتن تضمین رسمی رعایت قانون در همه جوانب از رئیس جمهوری ! همچنان که قبلاً هم سلاح هایی تحویل داده است ! حاضر است سلاح های خود را تحویل دهد .

بزرگ نشان دادن بنی صدر در برابر امام(ره) با توجه به این که جواب بنی صدر از پیش مشخص بود که چه هست ، از هدف های نوشتن این نامه بود . بنی صدر هم با اعلام این مسئله که حتی خود از گزند قانون شکنی ها در امان نیست چه برسد به این که به مجاهدین خلق تضمین بدهد ، ظاهراً بن بست ایجاد شده برای منافقین را شکست .

البته خود بنی صدر هم با این کار به نوعی موضع گیری علنی در مقابل امام(ره) دست زد ، چه امام(ره) گفته بودند که سلاح هایتان را تحویل دهید ، در حالی که بنی صدر عملاً عکس این را توصیه کرده بود و این خود عامل مهمی در افشای بنی صدر گردید .

اساساً هر چه بنی صدر و منافقین به هم نزدیک تر شدند ، مردم در موضع گیری علیه بنی صدر قاطع شده و مخالفت های تند و علنی در خیابان ها و اجتماعات علیه او بیشتر می شد ، در همان حال سازمان ، هواداران را تحت عنوان مردم به هواداری از بنی صدر و ایجاد درگیری با حزب اللهی ها به صورت گروه های پراکنده در سطح شهر می فرستاد .

پس از قطعی شدن این موضوع که بنی صدر حذف شدنی است و آشکار شدن علائم آن از جمله توقیف روزنامه انقلاب اسلامی و میزان و رنجبر و .... بعد هم عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا ، درگیری های خیابانی توسط منافقین تشدید شد .

تحلیل و دستورالعملی که توسط سازمان ارائه می شد این بود که باید در مراکز شلوغ و در ساعت هایی که تردد زیاد است با شیوه هایی از قبیل فروش نشریه که درگیری به همراه خواهد داشت و یا گرفتن پلاکارد و .... که تماماً در جهت حمایت از بنی صدر و حملات تند و قهرآمیز به ارتجاع باشد مردم را به صحنه کشانده و با شعارهای مورد قبول آنها ( حمایت از بنی صدر و ضدیت با حزب جمهوری و آیت الله بهشتی و .... ) را راهپیمایی های پراکنده و موضعی دست زده و به تدریج مردم را جذب بکنیم .

در حقیقت این تدارکی بود برای دستیابی به توان برپایی یک راهپیمایی بزرگ شورشی و رودررو قرار دادن بخش وسیعی از مردم با رژیم و در عین حال از موضع قانونی بنی صدر که هنوز رسماً رئیس جمهور بود برای تقویت این حرکات مخالف بهره گیری می شد .

بر عکس تحلیل سازمان مردم جذب حرکات خیابانی منافقین نشدند و برای هواداران و سازمان روشن شد که در اینگونه حرکات روزبروز دچار انزوای بیشتری می گردند و کار به جایی رسید که در یک تظاهرات موضعی به هواداری از بنی صدر ، پیش می آمد که به جز خودشان که با قرار قبلی آمده بودند ، هیچ کس از مردم در میان نمی بود و از آن طرف حزب الله قاطعیت و قدرت بیشتری در پراکنده کردن اینان به دست می آورد .

در همین روزها که گفتیم روزهای تدارک ۳۰ خرداد سازمان می بود ، تشکیلات هم در خدمت شرایط جدید در آمد و اکیپ های مختلفی توسط انجمن های وابسته سازماندهی شد که هر کدام با چند تیم که بعضی مسئول ایجاد درگیری و احتمالاً رودررویی با پاسداران و بعضی به کار تبلیغی و افشاگری تهاجمی بایستی می پرداختند .

ولی در عمل به دلیل برخورد مردم که یا بی تفاوت می ماندند و یا علیه اینها موضع گیری می کردند منظور اصلی اینان برآورده نمی شد و اگر برخوردی هم با پاسداران به وجود می آمد به سرعت به پراکندگی و ختم غائله منجر می گردید .

• با همه اینها خطوطی که توسط سازمان ارائه شد حاوی نکات زیر بود :

• کارهای پراکنده کافیست و آمادگی لازم در مردم به وجود آمده است .

• راهپیمایی قطعی اثر خود را کرده و مرحله گذار کمی به کیفی رسیده است .

• زمینه عینی انقلاب آماده است و ما اگر زمینه ذهنی را آماده کنیم انقلاب انجام می شود . ( اشاره به نارضایتی ها و ... گویا اگر کسی در صف ابراز ناراحتی می کرده که مثلاً گوشت گیر نمی آید ، آماده است که با حرکت مسلحانه منافقین رودرروی رژیم به طور مسلحانه قرار بگیرد . )

• این قابل پیش بینی است که پس از قیام ۳۰ خرداد تمامی امکانات سرخ ما سفید بشود .(۴) و ....

بر اساس دستور سازمان می بایست این هواداران تشکیلاتی حداقل به سلاح سرد مجهز باشند . تحلیل داده شده این بود که می بایست مردم را در فضایی از رودررویی نظامی با رژیم قرار داده و آنان را به اصطلاح وارد مرحله تازه مبارزه بکنند و کیفاً ارتقاء بدهند و مطرح می شد که ما پیشتاز مردم هستیم و بایستی همیشه یک قدم از آنها جلوتر باشیم .

بنابراین در شرایطی که مردم ! با دست خالی جلوی رژیم می آیند ما از اسلحه سرد استفاده می کنیم و در قدم بعدی که مردم ! از اسلحه سرد استفاده خواهند کرد ما با سلاح گرم وارد عمل خواهیم شد .

 

پی نوشت

۱- اینها اشتباه می کنند ، اگر اینها به ملت برگردند که برای خودشان هم صلاح است و اگر ادامه به این امر بدهند یک روز است که پشیمانی دیگر سودی ندارد و آن روزی است که به ملت تکلیف شود .

تکلیف شرعی الهی به مقابله با اینها و تکلیف آخری نسبت به اینها تعیین شود ، من صلاح همه قشرهایی که بازی خورده اند از ابرقدرت ها بازی خورده اند ، از تفاله های رژیم سابق بازی خورده اند ، از بعضی بازیگرانی که می خواهند با بازیگری خودشان برگردد این مملکت به حال اول ، مصلحت آنها را این می دانم که توجه داشته باشند که این مسئله ای است نشدنی .

کشور ما امروز سرتاسر ، زن و مرد ، بچه و بزرگ در راه اسلامند و برای استقلال کشور خودشان و برای عزت خودشان و برای ارزش انسانی خودشان کوشش دارند و شما هستید که سد راه آزادی و استقلال می خواهید بشوید و شما چیزی نیستید که بتوانید در مقابل این موج خروشان انسان های برپا خواسته مقاومت کنید .

پس صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه این است که اسلحه ها را زمین بگذارید و از این شیطنت ها را دست بردارید و به آغوش ملت برگردید و مثل سایر برادران ما همراه با آنها زندگی خودتان را ادامه بدهید که این زندگی که الان شما دارید زندگی شرافتمندانه نیست ، زندگی است که برای هواهای نفسانی دیگران ، شما خودتان را به باد فنا می دهید .

برای ارضاء خاطر آن تفاله های رژیم سابق و آن منحرفین از اسلام ، شما برای ارضای آنها جوانان تان را از دست می دهید ، بیدار باشید که نیاید آن روزی که به ملت تکلیف معلوم بشود که با شماها چه بکنند .

بخشی از سخنان امام(ره) (ره) در تاریخ ۱۰/۲/۶۰

۲- امروز آقای موسوی اردبیلی می تواند در محضر شما شهادت بدهد که سال گذشته تقریباً در همین ایام طی دادخواهی های متعددی که از ایشان در مقام دادستان کل کشور نمودیم ، مهمترین سؤال ما این بود که آیا خط کلی خط جنگ داخلی است یا خیر ، البته ایشان پیوسته چنین خطی را نفی نموده و حاکمیت قانون را وعده می دادند . در بخش دیگری از نامه آمده است : .... ما بارها تکرار کرده ایم که اگر چه بنا به دلایل خاص خودمان به قانون اساسی رأی نداده ایم ، اما به شرط این که همین قانون نیز اجرا شود به آن ملتزم هستیم .

در ادامه پس از ذکر به اصطلاح شواهد و دلایلی مبنی بر خلاف کاری های خط امام(ره) ، پاره ای مظلوم نمایی ها و اظهار مسائلی نظیر این که به خاطر ممانعت از تحقق نیات امپریالیست ها ! ما خیلی خوددار و صبور ! بوده ایم ، می گوید در برابر تکلیفی که گوشزد فرمودید چه چاره ای جز نوشتن و تقدیم وصیت نامه ها باقی می ماند ؟

قسمتی از نامه سرگشاده سازمان منافقین به امام(ره) ۱۲/۲/۶۰

۳- در آن نوشته ای که نوشته اید در عین حالی که اظهار مظلومیت ها زیاد کرده اید ، لکن باز ناشیگری کردید و ما را تهدید به قیام مسلحانه کردید ، ما چطور با کسانی که قیام مسلحانه بر ضد اسلام می خواهند بکنند می توانیم تفاهم کنیم .... و اگر می گویید ما به قانون در عین حالی که رأی نداده ایم لیکن سر به او می سپاریم و قبول داریم آن را با قانون شما عمل کنید و قیام بر ضد دولت که بر خلاف قانون است و قیام مسلحانه که بر ضد قانون است و دارای اسلحه بودن که بر ضد قوانین کشور است ، به اینها عمل کنید ، ما هم با شما بهتر از آن طوری که شما بخواهید عمل می کنیم ....

شما به قوانین اسلام سر بگذارید گردن فرو بیاورید و کشور اسلامی ما همه شما را می پذیرد و من هم که یک طلبه هستم با شما حاضرم که در یک جلسه نه در یک جلسه در دهها جلسه با شما بنشینم و صحبت کنم ، لکن من چه کنم که شما اسلحه را در دست گرفته اید و می خواهید ما را گول بزنید .

برگردید و به دامن ملت بیایید و اسلحه ها را تحویل بدهید و اذعان کنید به این که ما خلاف کردیم ، دعوی نکنید که ما در جبهه مشغول جنگ هستیم ، دعوای این نکنید که ما از اول تا حالا همیشه طرفدار اسلام و طرفدار از مردم بوده ایم ، این را دعوا نکنید برای این که پذیرفته از شما نیست و شما قبل از این که اینجا به این مطلب برسید مشت خودتان را باز کردید .....

و من اگر در هزار احتمال یک احتمال می دادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که می خواهید انجام بدهید ، حاضر بودم با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم ، لازم هم نبود که شما پیش من بیایید و حالا هم به موجب احکام اسلام نصیحت به شما می کنم ، شما در مقابل این سیل خروشان ملت نمی توانید کاری انجام بدهید ، شما اگر یک وقت ملت قیام کند مثل یک ذره ای در مقابل این سیل خروشان هستید .

برگردید به دامن اسلام ، بیایید آن چیزی را که دیگران می خواهند به شما بدهند و وعده آن را به شما می دهند در اسلام برای شما مهیاست ، شما دست بردارید از قیام مسلحانه و آن چیزهایی که به غارت برده اید از بیت المال مسلمین برگردانید و با مسلمین دیگر با هم باشید و شما معزز و محترم هستید .

لکن مادامی که اسلحه در دست شماست و شما در همین نوشته اظهار مظلومیت و اظهار این که ما می خواهیم کارها درست بشود و تفاهم بشود ، وقتی در همین جا تهدید به قیام می کنید ما نمی توانیم از شما این طور مسائل را قبول کنیم .

لکن بهتر است که شما با این جمهوری مخالفت نکنید ، اگر شما واقعاً برای مردم و برای این ملت و برای این کارگرها و برای دهقان ها دلسوز هستید این را بدانید که اگر این جمهوری اسلامی خدای ناخواسته شکست بخورد ، شکست مستضعفین در سراسر جهان است .

بخشی از سخنرانی امام(ره) ۲۱/۲/۶۰

۴- وقتی امکاناتی را سرخ می گویند که به لحاظ امنیتی سازمان قادر نیست از آنها استفاده بکند ، مثلاً چاپخانه علنی یا دفاتر و ستادهای رسمی یا مناطقی از شهر که جو حزب اللهی است و نمی شود نشریه فروخت .