آیت‌الله کاشانی و نهضت ملی شدن صنعت نفت


دکتر سید جلال‌الدین مدنی


عنوان بحث، آیت‌الله کاشانی و ملی شدن صنعت نفت است. در این باره دو موضوع است: یکی پرونده نفت که بسیار قطور است و تا امروز نیز ادامه دارد. همین امروز در اصفهان جلسه‌ای است درباره نفت اوپک که میزان فروش را مشخص می‌کند. می‌خواهند از بالا رفتن بهای نفت با افزایش تولید جلوگیری کنند و این خود عجیب است و قابل بحث. با وقت چند دقیقه‌ای فقط فهرستی از مطالب عرض می‌شود.
موضوع دوم آیت‌الله کاشانی است. می‌توان گفت پرونده ایشان از نهضت مشروطیت شروع شده و ایشان پرورش یافته انقلاب مشروطیت است. درس‌هایی که ایشان از نهضت مشروطه گرفته‌اند و مسئله اسلام و حساسیت این دین نسبت به حفظ حقوق مردم و ظلم‌ستیزی آن، مبنای حرکت آیت‌الله کاشانی بود. آنچه ایشان در طول مبارزات انجام داد، ادای تکلیف الهی است. آیت‌الله کاشانی بعد از طی مراحل تحصیلی و رسیدن به درجه اجتهاد، به تکلیف عمل کردند. در تمام مواقع، تا پایان عمر، آن چرا که منظور اسلام می‌دانستند عمل می‌کردند. با این برداشت مسئله نفت به شکل نهضت ملی درآمد. البته ایشان تنها در ایران فعالیت نداشتند، مبارزه و حضور آیت‌الله کاشانی در عراق و ماجرای استقلال آن؛ مسئله فلسطین و مبارزات مردم این سرزمین و مبارزات مردم لبنان دیده می‌شود. آیت‌الله کاشانی در تمام این موارد نقش اساسی دارد، آیت‌الله کاشانی اعتقاد داشت که باید وحدت اسلامی به وجود آید تا جهان اسلام از ذلت زندگی زیر سایه استعمار خارج شود.
در این راه هم اقدام کرد. وی کوشش کرد تا علمای کشورهای اسلامی را در زمانی که سمینار و همایش‌ها معمول نبود، آماده کند و مقدمات آن را فراهم کرد. در مسافرت‌هایی هم که به لبنان و عراق داشت، زمینه را فراهم ساخت، اما در دورانی که باید از ظلم بیگانگان مقابله می‌شد، این امر آغاز نشد.
 پرونده نفت را می‌گشائیم. شناسایی ابتدایی نفت سابقه چند هزار ساله دارد. وقت توضیح نیست. در 1901 م. ـ تقریباً صد و چند سال قبل ـ در زمان مظفرالدین شاه استخراج آن در ایران امکان‌پذیر گردید. امتیاز آن را هم به دارسی دادند. دارسی هم چند سال بعد سهام را تحت نظر شرکت نفت ایران و انگلیس در‌آورد و بعد هم دولت انگلیس بیش از شصت درصد این سهام را در اختیار گرفت. از جنگ اول تا جنگ دوم جهانی استخراج آن تحولی را باعث گردید و قدرت فوق‌العاده‌ای به انگلیس داد. از آمار و ارقام این نفت نامحدود، هیچ اطلاعاتی نداریم. در دوران جنگ اول جهانی در مسجد سلیمان به نفت رسیدند. دو، سه سال بعد هم استخراج و صدور نفت را آغاز کردند. نفت را وسیله‌ای قرار دادند، تا انرژی مورد نیاز زمان جنگ نیروهای دریایی بریتانیا از انرژی‌های دیگر به نفت تبدیل شود. این کار نیز انجام گرفت. در ازاء آن سهمی که به ایران داده‌اند بسیار کم بود. مبلغی جزئی به ایران داده می‌شد، که بعدها، همان را هم بهانه آورده و مدعی شدند که باید از ایران خسارت بگیرند. مدعی شدند که لوله‌های نفت از ایران می‌گذرد و ایران امنیت را تأمین نمی‌کند یعنی ما بایستی به آن‌ها خسارت بدهیم. بعدها هم قرارداد 1933م. منعقد شد که نظیر قرارداد 1901 م. بود. البته انگلستان رقیبانی هم پیدا کرده بود. اتحاد شوروی بود که می‌خواست پنج منطقه مستثنی شده در قرارداد دارسی را در اختیار خود گیرد. بعد هم مدعی شد که بایستی به او نیز امتیاز داده شود. البته امریکا هم که فاصله زیادی با ایران داشت کم‌کم به این رقابت پیوست. برگردیم به آیت‌الله کاشانی.
آیت‌الله کاشانی به همراه والدشان ـ حاج سید مصطفی کاشانی ـ که از مراجع بودند از ایران به عتبات می‌روند. انگار قصد حج داشتند و در عتبات توقف می‌کنند و تحصیلات را انجام می‌دهند. از محضر آیت‌الله خراسانی، آیت‌الله میرزاحسین، میرزا خلیل و دیگران به نحو کامل استفاده کردند و به درجه اجتهاد رسیدند. احتیاطات بعضی از مراجع نیز به ایشان ارجاع می‌شد. هنگامی که ایشان در عتبات مشغول تحصیل بودند، نهضت مشروطیت اوج گرفت. مراجع عظام نقش مهمی در آن نهضت داشتند و از بسیاری از مسایل ایران و حوادثی که پیش می‌آمد اطلاع داشتند. تکلیف اسلامی آنها ایجاب می‌کرد که در موضوع دخالت کنند. مسئله استقلال و انقلاب عراق هم به دست علمای شیعه بود. استقلال عراق مدیون شیعیان عراقی است. تاریخ سیاسی عراق گویای این حقیقت است.
متأسفانه بعد از 1920 م. به بعد تشیع کنار گذاشته شد. همین آیت‌الله کاشانی و پدر ایشان که فتوای جهاد داده بود و مراجع دیگر عملاً در صحنه جنگ تفنگ به دوش گرفتند. آیت‌الله کاشانی و دیگر علما در جنگ حضور داشتند و سرانجام استقلال عراق را موجب شدند و انگلستان متجاوز را به عقب‌نشینی وادار ساختند.
برگردیم به ایران. در دوره رضاشاه آیت‌الله کاشانی سعی دارد مجلس شورا را از تسلط دستگاه حاکم خارج سازد و سعی دارد روحانیت را در این راه وارد سازد. یکی از مکاتبات آیت‌الله کاشانی با آیت‌الله میرزا مهدی زنجانی است. ایشان می‌خواهد که در محل خودشان اجتماعاتی تشکیل دهند و مخصوصاً در فرستادن نمایندگانی به مجلس شورای ملی کوشش کنند. در نامه می‌نویسد:
«سکوت ما ظلم به این ملت و به این مملکت است.» از این نامه‌ها به بسیاری از نقاط فرستاده شده است. ترتیب مبارزه ایشان متناسب با روز بود. رضاشاه هر نوع اقدام را سرکوب می‌کرد. شهریور بیست را در نظر بگیرید. در این دوره ایران اشغال می‌شود، علیرغم این که اعلام بی‌طرفی کرده است. انگلستان که همسایه ماست! همسایه‌ای که در دریای مدیترانه قرار دارد، ولی همیشه به عنوان همسایه مطرح بود. حضور نظامیش در آبهای خلیج فارس بود تا شیخ نشین‌ها راحت باشند. به همین مناسبت حتی بعد از استقلال آنها، انگلستان همسایه جنوبی‌ ما خطاب می‌شود. از سوی دیگر، شوروی همسایه شمالی، خاک ایران را اشغال می‌کند.
در اشغال ایران، ما را مجبور می‌کنند که متفق قلمداد شویم، یعنی وارد جنگ شویم. با متفقین همکاری کنیم. در حالی که مردم ایران تکلیف دیگری داشتند و آن مخالفت با انگلستان و شوروی است.
آیت‌الله کاشانی در این جریان هم نقش مهمی دارند. با کشورهای دیگر، از جمله فلسطین و لبنان ارتباط برقرار کرده و تلاش می‌کنند تا از این وضع نجات پیدا کنیم. فعالیت آیت‌الله کاشانی مورد توجه اشغالگران قرار گرفت و ایشان را تسلیم انگلیسی‌ها کرد و حدود دو سال در بازداشت انگلیسی‌ها در اراک بودند. بعدها هم تسلیم قوای شوروی در رشت شدند. در آخر هم، قوای شوروی او را مجدداً تسلیم انگلیسی‌ها می‌کند. در حالی که ایشان در بازداشت بودند، از سوی مردم تهران به عنوان نماینده مجلس چهاردهم انتخاب می‌شود. هدف مردم این بود که ایشان از بازداشت خلاص شود، به مجلس برود و مبارزه کند. قبل از این دوره ایشان فعالیت شدیدی داشت، منتها به طور پنهانی.
مسئله ملی شدن صنعت نفت در مقابله با انگلیس است. در زمان بازداشت اول است که، ایشان می‌گوید: «اجازه نمی‌دهیم یک قطره نفت را انگلستان ببرد.» و بعد از آزاد شدن نیز مبارزه را پی می‌گیرند. قدم به قدم مردم را آگاه و همراه می‌سازند و نهضت ملی شدن نفت را اوج می‌دهند. مرحله دوم بازداشت ایشان، دوره‌ای است که قوام‌السلطنه حکومت را به دست گرفته است. در این دوره حزب دمکرات تشکیل شده و مقدمات تشکیل مجلس پانزدهم شروع می‌شود.
در مجلس پانزدهم مسایل نفت مطرح می‌شود و به جایی نمی‌رسد. اقلیتی در این مجلس قیام می‌کنند. قرارداد گس ـ گلشائیان طرح می‌شود. قرارداد گس‌ـ گلشائیان به این دلیل است که قرارداد 1312 را به نوع دیگری تأیید کنند.
این مسئله مورد مخالفت شدید آیت‌الله کاشانی قرار می‌گیرد. آیت‌الله کاشانی در حوادث 15 بهمن 1327 به عنوان متهم در قضیه تیراندازی به محمدرضا پهلوی دستگیر می‌شود. ناصر فخر‌آرایی ـ ضارب شاه ـ خبرنگار روزنامه پرچم اسلام بود و پرچم اسلام نیز وابسته به آیت‌الله کاشانی به حساب می‌آمد. حزب توده را هم غیرقانونی اعلام می‌کنند. دستگیری آیت‌الله کاشانی با وضع بسیار فجیعی در منزلشان و با ایراد ضرب و جرح به وی انجام می‌شود. البته ایشان هم به سرهنگ دفتری که از پشت بام به منزل ایشان وارد شده بود سیلی محکمی می‌زند و سپس تسلیم می‌شود. پس از بازداشت به قلعه فلک‌الافلاک تبعید می‌شود. در زمان زندان قلعه فلک‌الافلاک در قم و تهران به عنوان اعتراض تحصن‌هایی رخ داده و تظاهراتی انجام می‌گیرد. دولت برای جلوگیری از گسترش مبارزات مردم، ایشان را از فلک‌الافلاک به لبنان می‌فرستند. اقلیت مجلس پانزدهم با مسأله نفت و قرارداد گس ـ گلشائیان روبرو می‌شود. مسأله در جامعه نیز مطرح می‌شود. آیت‌الله کاشانی مکرر از لبنان به اقلیت مجلس و ملت ایران پیام می‌فرستند که باید حقوق ملت ایران تثبیت و استیفا شود. کم‌کم مسأله ملی شدن نفت اوج می‌گیرد. آیت‌الله کاشانی در 1328 با انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی به نمایندگی مردم تهران انتخاب می‌شود و با استقبال بی‌سابقه از تبعید باز می‌گردد.
در همان روز ورود که با استقبال تاریخی همراه بود، مطرح می‌کنند که تبعید من، هم به دلیل تغییر قانون اساسی بود که انجام گرفت و هم به دلیل مسأله نفت بود که آن را باز در اختیار انگلستان قرار دهند. مبارزات و شورشها ادامه پیدا کرد. قتل هژیر مقارن انتخابات مجلس شانزدهم است. برای این که انتخابات را از مجرای خود خارج کرده بودند، انتخابات باطل شد. بعد مسئله قتل رزم‌آرا پیش آمد.
رزم‌آرا مصمم بود قرارداد گس ـ گلشائیان را به تصویب رساند. وی به طور علنی و رسمی اعلام کرده بود که ما توانایی اداره نفت را نداریم و بایستی واگذار کنیم. ترور او به وسیله فدائیان اسلام انجام گرفت. باید در اینجا اضافه کنم که فدائیان اسلام و بعد مجمع مسلمانان مجاهد دو سازمان اسلامی بودند که از رهبری آیت‌الله کاشانی استفاده می‌کردند و نیروی برجسته‌ای تشکیل داده بودند. نمازهای عیدفطر و قربان با جمعیت انبوه در تهران برگزار شد. قدرت اسلام در مقابل دنیا به نمایش گذاشه شد و مسأله نفت به صورت جدی در محافل داخلی مطرح شد. سرانجام بعد از قتل رزم‌آرا، در بیست و نهم اسفند 1329 طرح ملی شدن صنعت نفت از تصویب مجلس گذشت. دولت علا به عنوان محلل، برای مدت کوتاهی زمام‌دار شد. تشکیل دولت دکتر مصدق تنها موردی است که آیت‌الله کاشانی با آن موافقت و از آن حمایت کرد. این دولت مأموریت داشت وضع انتخابات را اصلاح کند، قانون انتخابات و ملی شدن صنعت نفت را که قانون آن تصویب شده بود، به صورت کامل به انجام رساند. تا قیام 30 تیر 1331 همه چیز به خوبی و با وحدت پیش رفت.
دوره نخست وزیری دکتر مصدق به دو مرحله تقیسم می‌شود:
مرحله اول مقابله با انگلستان است. در این مقابله، انگلستان تهدید به محاصره اقتصادی کرد. آیت‌الله کاشانی، با حمایت ملت، دولت را در امور اقتصادی حمایت، هدایت و اداره کردند. بخشی از مشکلات توسط بانک‌ها و بخشی با اوراق قرضه ملی حل شد.
زنان و جوانان، هدایا و جواهراتشان را تقدیم می‌کردند تا خرج دولت گردد. دستگاه خوابیده بود. انگلستان تهدید به جنگ کرد. کشتی‌های انگلیسی‌ به خلیج‌فارس آمدند. مسأله جهاد مسلمانان مطرح شد.
انگلستان با سوابقی که در عراق داشت، اعلام کرد که حاضر به جنگ نیست. در بعضی‌ جاها، حتی در شوروی هم، مسلمان‌ها اعلام کرده بودند که برای حمایت مردم ایران حرکت می‌کنند.
رادیوی آنها هم گفته بود که ما نمی‌توانیم مسلمان‌ها را از دستوری که از جانب رهبران شیعه داده می‌شود، باز داریم. بریتانیا شکایت از ایران را به شورای امنیت و دیوان داوری برد. آن هم به ثمر نرسید.
در مرحله دوم توطئه بزرگتری شکل گرفت. انگلستان با حمایت امریکا، نهضت مردم را در 28 مرداد در هم کوبید که داستان مفصلی دارد. بعد از 28 مرداد آیت‌الله کاشانی در مخالفت با طرح کنسرسیوم نفت تلاشهای زیادی کرده و بار دیگر بازداشت شد و تا مرحله اعدام پیش رفت. فدائیان اسلام در این مرحله اعدام شدند. این توطئه‌ها همیشه ادامه داشت، تا امروز هم ادامه دارد. انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام (ره) از تجربیات آن نهضت اسلامی بسیار استفاده کرد.
این پرونده هنوز مفتوح است؛ هم پرونده نفت و هم پرونده نهضت.


نشست تخصصی روحانیت و نهضت ملی‌ شدن صنعت نفت ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی