07 فروردین 1400
گذری بر انقلاب اسلامی در استان یزد به روایت اسناد ساواک – بخش دوم
رحلت شهادتگونهی آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی(ره)، آغازی بر پایانِ دوران حکومت چند هزار سالهی شاهنشاهی در ایران بود. رژیم شاهنشاهی پهلوی و دستگاههای امنیتیِ آن به خوبی از موقعیت و جایگاه امام خمینی(ره) در حوزههای علمیه و در میانِ علما، روحانیون و همچنین مردم مسلمان و متدین آگاهی داشتند.
به همین دلیل بود که از برپایی مراسم ترحیم و بزرگداشت فرزند برومند ایشان دچار وحشت شده و دستور مراقبت و کنترل این مراسم را با هدف پیشگیری از همگانی شدنِ انقلاب اسلامی در سراسر ایران صادر کردند.
اولین خبری که پیرامون این اتفاق در یزد به ثبت رسید، گزارش سخنرانی شیخ رضا سلیمی در مسجد قندهاری، واقع در محمودآباد یزد بود که ضمن تجلیل از امام خمینی(ره) و انتقاد از سکوت رسانههای خبری رژیم شاهنشاهی نسبت به درگذشت حاج آقامصطفی خمینی(ره)، گفته بود:
«در قم و عراق و سایر ممالک اسلامی به علت فوت[آقامصطفی] خمینی مجالسی برگزار و همه مشکی پوش شده اند، ولی در ایران هیچگونه خبری از رادیو و تلویزیون گفته نشده است.»[1]
و از این مهمتر، آنکه در همین مجلس:
«جوان 22 سالهای که موی سرش کوتاه و دارای ریش و سبیل بود و ظاهراً نشان میداد که طلبه علوم دینی است، چند مرتبه با صدای بلند از حاضرین خواست تا برای سلامتی خمینی و شادی روح فرزندش مصطفی خمینی صلوات فرستاده شود.»
و در همین جلسه، حجتالاسلام حاج شیخ محمدعلی حافظیه نیز با انتقاد از چگونگی برخورد رژیم پهلوی با دین و روحانیت گفت: «پیمانه این روش و سیاست به سر رسیده» و حجتالاسلام راشد یزدی هم، ضمن تشکر از مردمی که در این مراسم شرکت نموده بودند، اظهار داشت:
«شما با این کار، ارادت خود را به خمینی، که نماینده واقعی امام زمان میباشد، ثابت نمودهاید.»
و به دنبال آن، شعارنویسی بر روی یک صندوق پستی و درب دبیرستان ایرانشهر و آسفالت خیابان سیدگل سرخ یزد، برعلیه خاندان سلطنت و برله خمینی» صورت گرفت.[2]
متعاقب این مجلس که اولین واکنش مردم متدین یزد به خبر رحلت حاج آقا مصطفی بود، اعلام شد که در روز هشتم آبان ماه نیز مجلس بزرگداشتی به صورت کامل در مسجد جامع کبیر یزد برگزار خواهد شد. ساواک یزد که تاکنون با چنین مسالهای در محل مأموریت خود مواجه نبود، این خبر را برای اداره کل سوم ارسال و تقاضای رهنمود کرد، که پاسخ داده شد:
«برگزاری مجلس ختم فرد مورد نظر بلامانع است. دستور فرمائید با همکاری مأموران شهربانی به طور کامل از مجلس مزبور مراقبت به عمل آورده و نتیجه را سریعاً اعلام نمایند.»[3]
از چگونگی برپایی و محتویات این مجلس، گزارشی در سوابق موجود نیست، جز اینکه نوشتهاند:
«با مراقبت هائی که به عمل آمد، صبح روز جاری، مجلس ختم شخص منظور با نظم و ترتیب خاصی برگزار و هیچ گونه تظاهرات و اظهارات ضد میهنی انجام و مطرح نگردید... عباس دوست حسینی کارگر شیرینی سازی حاج خلیفه حسین روبروی مصلاح[مصلی] اظهار نمود: به کوری چشم یزید و یزیدپرستان صلوات بفرستند.» [4]
در این هنگام روش بهره گیری از ترور شخصیت که یکی از اقدامات اصلی دستگاههای امنیتی رژیم شاهنشاهی به وسیلهی تهیه و توزیع شبنامه بود به اجرا گذاشته شد و پرویز ثابتی که از اعضای تشکیلات بهائیت بود و در این جریان نقش مؤثر و هدایتگر داشت، طی بخشنامهای دستور داد:
«در نظر است تعدادی اعلامیه به آدرس روحانیون افراطی و متعصبین مذهبی در نقاط مختلف کشور ارسال شود. آدرس محل سکونت و یا کار آنها را در سطح منطقه تهیه و با اولین پیک ارسال دارند.»[5]
ساواک یزد نیز در پیِ این درخواست اسامی زیر را تهیه و ارسال کرد:
«1. حاج محمد صدوقی فرزند میرزا ابوطالب . آدرس یزد مدرسه عبدالرحیم خان
2 . سیدعلی آتشی یزدی فرزند سیدمحمد . آدرس یزد محله شاه ابوالقاسم حسینیه کوچک
3 . محمدعلی ربانی فرزند حاج حسن . آدرس یزد بلوار آریامهر کوچه نانواها پلاک 18
4 . سیدمحمدصادق سادات اخوی فرزند سیدعلی . آدرس یزد خیابان ایرانشهر کوچه آب انبار مسعودی پلاک 17
5 . روح اله خاتمی . آدرس یزد . اردکان محله چرخ آب کوچه خاتمی
6 . سیدمحمد میرغنی زاده . آدرس بافق یزد . مسجد جامع بافق
7 . شیخ علی محصل یزدی . آدرس مهریز یزد . مسجد جامع مهریز
8 . آقای حاج شیخ کاظم راشدپور . آدرس یزد خیابان شاه کوچه باغ گندم
9 . آقای حاج شیخ محمد رحیمی . آدرس زارچ یزد . شهرداری زارچ»[6]
در حالی که انقلاب اسلامی در حال فراگیری و گستردگی به وسعت ایران بود و علما و روحانیون، پرچمداری این حرکت عظیم را به عهده داشتند و مساجد، حسینیهها و جلسات خانگی به عنوان سنگر آن مطرح بودند، جوانان متدین و انقلابی شهر یزد نیز ضمن برقراری ارتباط با یکدیگر به هدفهای مبارزاتی با رژیم شاهنشاهی میاندیشند؛ کما اینکه در سانسور مکاتبات، که یکی از اقدامات کنترلی ساواک یزد در این موقع بود، نامهای از محمدعلی خلیلی اردکانی به دست آمد که در آن خطاب به دوستانش نوشته بود:
«خوشحالم که بیش از پیش این نیاز را حس کردهای و حس کرده ایم که زندگی چیست؟ مرگ چیست؟ و چه باید کرد؟ بگذار فدای نسلهای آینده شویم، بگذار ناله دردناک ما به گوش آیندگان برسد و بگذار ما قربانی راه باشیم تا دیگران حقیقت را حس کنند، بگذار ما رسواگر ستم و ستمگر باشیم. امیدوارم از مرحله ناله و درد دل گفتن به مرحله عمل هم برسیم گرچه از این گفتهها بیمناکم که نتوانم آنها را جامه عمل بپوشانیم و مورد مؤاخذه خدا قرار گیریم؛ یاایهاالّذین آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون. کَبُر مقتاً عندالله ان تقولوا ما لاتفعلون، ولی امیدوارم با توجه به همراهی و همگامی و اتحاد و یگانگی همدیگر بتوانیم اینها را جامه عمل بپوشانیم... در این زمان است که حس میکنم همگام با شما دوستان در راه آرمانمان و در میدان نبرد چون شیری خروشنده و چون کوهی پایدار و چون زنجیری متحد بر سپاه دشمن حمله میکنیم و یا نابود میکنیم و یا مرگ شرافتمندانه را با آغوش باز میپذیریم. آری بگذار این هدفهای ما اصالت اسلام را جلا بخشد و بگذار تا تازیانهها بر پشتمان خطی از خون ترسیم کند، بگذار زنجیرها بر پاهایمان بگذارند، بگذار تا خونهای بیشتری ریخته شود و تازیانههای دیگر بر برادرانمان فرود نیاید.»[7]
با نزدیک شدنِ چهلمین روز درگذشت حاج آقامصطفی خمینی(ره)، هر چند در گزارش ساواک یزد مطرح شد که: «بازاریان طرفدار خمینی و همچنین افراد متعصب مذهبی»، تصمیم به برگزاری مراسم اربعین گرفتهاند،[8] ولی این مجلس در روز نهم آذر ماه، از طرف آیتالله شهید صدوقی(ره) در مسجد حظیره برگزار شد و سخنران آن نیز حجتالاسلام راشدیزدی بود که با عبارات و القابی هیجان انگیز این روز را گرامی داشت:
«این مجلس در این روز بزرگ که عیدالله اکبر نامیده شده است به مناسبت چهلمین روز شهادت حضرت آیتالله مجاهد حاجی آقا مصطفی موسوی خمینی (صلوات حاضرین) فرزند برومند افقه الفقهاء والمجتهدین اعلم العلماء والمتفکرین یگانۀ دوران و امید شیعیان و نماینده حضرت بقیه الله امام اعظم حضرت آیتالله العظمی حاج آقا روح الله خمینی (صلوات حاضرین) مَدّه الله بظل وجوده الشریف روحی له الفداء تشکیل یافته است... شما میدانید حاج آقامصطفی اولاً از نظر علمی مردی بسیار بزرگ بوده، کتاب در فقه دارد، در اصول دارد، مردی که فلسفه را خوب فهمیده و خوب درک کرده است و امید شیعه بوده، خیلی بزرگوار. دوستانش از زهدش، از تقوایش، چه حرفها زدهاند. چه نعمت بزرگی گرفته شده از حوزههای علمیه. این مرد با این همه شهرت و بزرگواری، این مردی بود که میلیونها پول اگر میخواست میآمد زیر دستش رد میشد، از خلیج، از افغان، از هند؛ البته سهم امام، این مرد در یک منزل اجارهای که مجموعه وسعتی که داشت به اندازه یک هال منزل من و شما بوده زندگی میکرده.»[9]
به برکت برگزاری اینگونه مراسم بود که حال و هوای انقلاب اسلامی و مبارزه با ارکان اصلی رژیم پهلوی، به محیطهای آموزشی یزد نیز کشیده شد. ابتدا دانشجویان دانشسرای عالی یزد به بهانههای صنفی زبان به اعتراض گشودند[10] و پس از آن نیز در محیطهای دبیرستانی فریاد «مرگ بر شاه» سر داده شد:
«در تاریخ 23 / 8 / 36 موقعی که پیک مدرسه، روزنامهای را که تمثال اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران در صفحه اول آن چاپ شده بود، سر کلاس میبرد، غیرنظامی محمدرضا گرجی دانش آموز دبیرستان امیرکبیر یزد با صدائی بلند میگوید: مرگ بر کد 66 خائن. ضمناً اضافه مینماید: ما این روزنامه را به خاطر این عکس نمیخواهیم.»[11]
و شعارنویسیهای محیطی و تکثیر و توزیع اعلامیههای دستنویس هم فراگیر شد:
«پیش از ظهر روز 16 / 9 / 36 در دستشوئی اداره کل آموزش و پرورش استان یزد، شعار مضرهای با ماژیک نوشته شده بود که نسبت به محو آن اقدام گردید. نمونه شعار (مرگ بر مزدوران رژیم وطن فروش سلطنت پهلوی)»[12]
در سند دیگری نیز آمده است:
«طرح تیر و چند قطره خون، که به مناسبت عید قربان در چندین محل از قبیل دبیرستان رسولیان. دانشسرای راهنمائی. میدان شاه. شیشه کتابفروشی تاج و... نصب گردیده بود، از انتشارات دبیرستان رسولیان یزد میباشد. طرح مزبور به وسیله یکی از دانشجویان که حرفه اصلیش نقاشی نیست، کشیده شده و به وسیله یکی از دفاتر مهندسی تکثیر گردیده است.»[13]
دو روز پس از برگزاری مراسم اربعین حاج آقامصطفی خمینی(ره) در مسجد حظیره یزد، بنا به دعوت شیخ عباس دوست حسینی، در مسجد جامع شهر بافق نیز مراسمی تشکیل شد که سخنرانِ آن شخصِ داعی بود و در سخنان خود ضمن تعریف و توصیف از امام خمینی(ره) و چگونگیِ برخورد ایشان با مسالهی رحلت ناگهانی حاج آقامصطفی، گفت:
«بنازم به این کوه، کوه ایمان، این قهرمان شجاعی که هم در قم ثابت بود هم در نجف.»[14]
و در کنار آن سخنرانی شیخ رضا روحانی و حرام اعلام کردن گوشت یخ زده، حرکتی را در بین کارگران ذوب آهن بافق به دنبال داشت که نشان از روحیه مذهبی و تبعیت پذیری آنها از مبانی دینی و روحانیت داشت:
«شیخ رضا روحانی، در یکی از سخنرانیهای خود در امامزاده عبدالله بافق، اظهار داشته: گوشت یخ زده، ذبح اسلامی ندارد و مصرف آن حرام است؛ لذا روز 4 / 10 / 36 حدود 200 نفر و روز 5 / 10 / 36 حدود 800 نفر از کارگران ذوب آهن بافق از گرفتن غذا خودداری نمودهاند. تعداد کل کارگرانی که از غذای نیمروزی استفاده مینمایند، حدود 1200 نفر میباشند.» [15]
مبارزه منفی مردم بافق، در پی سخنرانیهای شیخ رضا روحانی، به این مساله خاتمه نیافت، بلکه این شیوهی مبارزه با بستن حسابهای بانکی مردم در بانک صادرات ادامه پیدا کرد:
«در روزهای 3 ، 4 ، 5 و 6 / 10 / 36 صبح و عصر، اهالی بافق، جهت مسدود نمودن حساب خود با بانک صادرات مراجعه مینمودند و در برخی موارد مراجعات به بانک به قدری زیاد بود که جهت برقراری نظم از وجود پلیس استفاده میگردید.»[16]
همزمان با اینگونه اقدامات، گزارش فعالیتهای انقلابی مردم در سرچشمهی زارچ،[17] ابرندآباد و دیگر مناطق یزد،[18] که به عنوان مناطق روستایی به حساب میآمدند، نویدبخش تلاشی همه جانبه برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی بود.
برای مقابله با این شرایط، برخورد با روحانیونی که در صف مقدم این مبارزه قرار داشتند در اداره کل سوم ساواک در دستور کار قرار گرفت و ابتدا با تهیه گزارشی تفصیلی از سوابق حجتالاسلام راشدپور یزدی، نوشته شد:
«مستدعی است در صورت تصویب با تقاضای سازمان اطلاعات و امنیت یزد در زمینه ممنوع المنبر نمودن او موافقت و به سازمان مذکور اعلام گردد که به نحو مقتضی با توجه به ارتباط وی با عناصر افراطی نسبت به شناسائی عاملین اقدام لازم به عمل آورند.»[19]
و پس از آن نیز احضار شیخ عباس دوستمحمدی و دادن تذکر شدید و اخذ تعهد کتبی از او، که دارای لحن آرام تری بود، عملی شد.[20]
رژیم شاهنشاهی پهلوی که در جریان برگزاری مراسم بزرگداشت فرزندِ فقیهِ امام خمینی(ره)، با پدیدهای غیرقابل تصور روبهرو شده بود برای مقابله با این پدیده در تاریخ 17 دی ماه 1356 در مقالهای که با نام مجعول«احمد رشیدیمطلق» در روزنامهی اطلاعات نوشته شد، نسبت به امام خمینی(ره)و روحانیت بیدار و متعهد اهانتهایی صورت داد.
انتشار این مقاله آتش انقلاب اسلامی را که در حال برافروختن بود، به یک باره شعلهور ساخت و سیل اعتراضات از گوشه و کنار کشور به سوی دربار و درباریان روانه شد. با تعطیلی حوزهی علمیه قم و حرکت مردم به همراه طلاب علوم دینی به سوی بیوت مراجع و تظاهرات به طرف حرم حضرت معصومه (س)، دستور کشتار بیرحمانهی جمعیت بیدفاع صادر شد، تا سنگفرش خیابانها از خون یاران دین و قرآن رنگین شود.
علمای یزد تحت زعامت آیتالله شهید صدوقی(ره) تلگرافی را در اعتراض به این اهانتها، خطاب به مراجع معظم تقلید و علمای قم ارسال کردند:
«دهن کجیها و رذالتهای بی شمار از یک نفر ناشناسِ بیشرمِ خدانشناسِ، وقیحِ، بی آزرم، در روزنامه اطلاعات، کوچکترین فرد مسلمان، خاصه جامعه روحانیت را ناراحت و سخت متأثر ساخته است. درج اینگونه مطالب، که هتک به عالم اسلام، خدا و پیغمبر است، باید از ناحیه مراجع بزرگ، جواب کوبنده و مثبت داده شود تا امثال این مزخرفات تکرار نشود. مراتب همدردی خود را اعلام و در انجام دستورات عالیه بزرگان افتخار داریم. محمد صدوقی. سیدمحمد مدرسی. محمود علومی. سیدجواد مدرسی. جلال آیت الهی»[21]
فردایِ آن روز، آیتالله صدوقی، ضمن دعوت برخی از روحانیون یزد، دستور تعطیل کردن حوزههای علمیه یزد را صادر نمود و خود نیز در روز 21 دی ماه راهی قم شد.[22]
چگونگی حضور ایشان، به همراه آیتالله حاج سید روحالله خاتمی(ره) و آیتالله حاج شیخ محمدابراهیم اعرافی(ره) در قم به شرح زیر گزارش شده است:
«روز 25 / 10 / 36 شیخ محمد صدوقی یزدی از یزد و سیدروحاله خاتمی از اردکان یزد و شیخ محمدابراهیم اعرافی از شورک میبد یزد به قم آمده بودند و با آیات و مراجع قم تماس گرفته و گفتند اگر اجازه میدهید در یزد و تابع آن به عنوان اعتراض مغازهها را تعطیل کنند و یا اگر امر دیگری هم دارید بفرمائید تا ما به مردم یزد دستور بدهیم، ولی مراجع به آنها گفتهاند فعلاً شما صبر کنید تا ما ببینیم از اقدامی که کردهایم نتیجه میگیریم یا خیر. اگر نتیجه نگرفتیم بعداً شما را خبر میکنیم لذا این سه نفر که هرکدام در شهر خودشان معروف هستند روز 28 / 10 / 36 به طرف شهرهای خود حرکت کردند. در یزد و توابع آن، نماز جماعت و روضهها تمام تعطیل است.»[23]
در همین زمان در اداره کل آموزش و پرورش یزد، اعلامیهی دست نویسی مشاهده شد که در آن آمده بود:
«مسلمانان عزیز! به خاطر اهانت سرسپردگان و نویسندگان مزدور و خائن روزنامه اطلاعات شماره 15506 به مقام بزرگ روحانیت شیعه و مرجع عالیقدر شیعیان جهان حضرت آیتالله خمینی موسوی، مدارس علمیه یزد. قم و مشهد تعطیل شد.»[24]
و پس از آن، در جریان یک حرکت هماهنگ که در سراسر کشور صورت پذیرفته بود، در یزد نیز نمازهای جماعت تعطیل شد:
«از غروب روز 24 دی ماه، به مدت یک هفته، روحانیون یزد نیز از برگزاری نماز جماعت در مساجد خودداری و بدینوسیله همبستگی خود را با روحانیون قم اعلام نمودهاند.»[25]
و بازاریان نیز در حمایت از علما و روحانیون، تعطیل کردن بازار یزد را در دستور کار قرار داده[26] که پس از یک روز، معلوم شد حجج اسلام راشد یزدی و ربانی در این حرکت نقش هماهنگی را داشتهاند.[27] بر همین اساس بود که دستور احضار آنها توسط شهربانی مورد تائید پرویز ثابتی قرار گرفت.[28]
توسعهی مجالس سخنرانی و دعوت از سخنرانان مذهبی و اطلاعرسانی و آگاهیبخشی به مردم در این موقع که مصادف با ماههای عزاداری سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) نیز بود، یکی از ضروریات در این زمان بود، و این مسالهای بود که نیروهای امنیتی شهر را به واکنشها و اظهار نظرهای عجیب وا میداشت:
«خبر رسیده گویاست بعضی از افراد ناشناس که در اصل روحانی نیستند در لباس روحانیت در محلهای مختلف شهر یزد مبادرت به سخنرانیهای ضدامنیتی نموده و سپس از محل تجمع متواری میگردند.»[29]
و این در حالی بود که روحانیون یزد با وجود آنکه برگزاری نماز جماعت را تعطیل کرده بودند، خود در مدارس علمیه خان و مصلی صفدرخان یزد، گرد هم آمده و جلسات هماهنگی و مراسم مذهبی داشتند.[30]
در این ایام از طرق مختلف اعلامیههای بسیاری به یزد میرسید و در محلههای مختلف شهرهای استان توزیع میشد،[31] و در کنارِ آن جلسات تفسیر قرآنی که تحت نظارت شهید دکتر سیدرضا پاک نژاد اداره میشد، از جمله جلساتی بود که در آگاهیبخشی به جوانان و مردم متدین یزد مؤثر بود[32] و کتابفروشی آوای اسلام و دارالکتب جوادیه، از جمله مراکزی بودند که در پخش نوارها و کتب مذهبی[33] نقش تعیین کننده داشتند.
با فرارسیدن ایام اربعین شهدای نوزدهم دی ماه شهر قم، سازمان اطلاعات و امنیت یزد که از فراوانی پخش اعلامیه در سطح شهر یزد و دیگر شهرهای استان آگاهی کامل داشت، به شهربانی یزد نوشت:
«چون امکان دارد روز 29 / 11 / 36 به مناسبت چهلمین روز درگذشت کشته شدگان واقعه اخیر قم، عدهای از متعصبین مذهبی و عوامل مخرب دست به اقداماتی بزنند، علیهذا خواهشمند است دستور فرمائید در این زمینه پیش بینیهای لازم معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند.»[34]
این هراس زمانی بیشتر شد که معلوم گردید اعلامیههای مربوط به واقعهی 19 دی قم، در منزل آیتالله صدوقی(ره) برای توزیع در سطح شهر در اختیار تعدادی از طلاب علوم دینی قرار داده شده[35] و همچنین تعداد زیادی از مغازههای شهر اردکان نیز در پی دستور آیتالله حاج سیدروحالله خاتمی که در زمان توزیع اعلامیهها در منزل آیتالله صدوقی بوده، در این رابطه تعطیل شده است.[36]
به دلیل همین فعالیتها بود که اداره کل سوم ساواک، دستور «مراقبت دقیق از ایشان، با استفاده از کلیه امکانات»[37] را صادر کرد و در همین روز اولین دستگیریهای شهر اردکان به اتهام پخش اعلامیه صورت گرفت و دو نفر به نامهای: رجبعلی ملاحسینی و مهدی شاکر که اولی بستنیفروش و دیگری متصدی بوبین بندی موتور چاه آب بود، بازداشت شدند.[38]
در این شرایطی که فضای سیاسی ایران به دلیل کشتار وحشیانهای که در جریان برپایی اربعین شهدای قم، در تبریز صورت گرفت، رو به سوی التهاب بیشتر بود؛ ساواک یزد خبری را به اداره کل سوم ساواک ارسال کرد که نشان از نگرانیهای کنترلی خود داشت:
«شخصی به نام امیر میرزائی اهل تفت... اظهار داشته که هفته قبل قریب به 50 نفر از اصفهان به یزد آمده و با عوامل خود در یزد ارتباط حاصل و در نظر دارند به زودی در شهرستان یزد دست به خرابکاری و تخریب بزنند و اعلامیههائی نیز در استان پخش نمودهاند... این افراد که اکثراً دانشجو و از اهالی یزد میباشند، به عنوان شرکت در عروسی یکی از دوستانشان به یزد آمده و به این طریق با عوامل خودتماس گرفتهاند.»[39]
در پی ایجاد همین حساسیت بود که در تاریخ یازدهم اسفندماه، طلبهای به نام محمد سالاری، که اهل کشکوئیه یزد بود و در قم تحصیل میکرد، مورد مظنونیت واقع و دستگیر شد و چون چند جلد کتاب و تعدادی نوار کاست سخنرانی آقایان فخرالدین حجازی، شهید هاشمینژاد و دیگران را به همراه داشت، جهت صدور حکم قضائی به دادگستری یزد معرفی شد[40] و این درحالی بود که ساواک یزد، در تاریخ 24 / 12 / 1356 در نامهای به اداره کل سوم نوشته بود: «در این منطقه زندانی ضد امنیتی وجود ندارد.»[41]
یکی از اقداماتی که در دوران انقلاب اسلامی در سراسر کشور صورت میگرفت، حرکتهای خودجوش جوانانی بود که برای پاسخگویی به خشونتهای مأمورین نظامی، انتظامی و امنیتی رژیم شاهنشاهی دست به کار میشدند. اینگونه حرکتها را در سطح کشور، در تهدیدهای مکتوب و ارسال آن به برخی از سردمداران رژیم و همچنین افرادی که در سطح جامعه به ترویج فساد و بیدینی مشغول بودند و یا اقدامات ایذایی، میتوان سراغ گرفت.[42]
در شهر یزد نیز با این شیوهی برخورد حرکتهایی علیه سینماهای شهر صورت گرفت. در ماه مبارک رمضان سال 1356 پس از مراسم شب احیای بیست و سوم، دو نوجوان 16 و 17 ساله به وسیلهی یک موتورگازی به سوی سینما شهرفرنگ حرکت کردند و پس از شکستن یکی از شیشههای سینما، متواری شدند؛ این اتفاق در یازدهم دی ماه همان سال که مصادف با شب عاشورای حسینی بود، مجدداً تکرار شد.[43]
در اسفند ماه سال 1356 نیز در سالن نمایش هر سه سینمای شهر یزد به نامهای: شهرفرنگ، سهیل و مهتاب، در یک فاصله زمانی مشخص که 45 دقیقه بود، انفجارات خفیفی به وقوع پیوست که تنها دارای صدا بود و خروج تماشاگران[44] از سینما را باعث شد:
«بین ساعات 1845 الی 1915 روز 26 / 12 / 2536 داخل سالن هر سه سینمای شهر یزد، سه انفجار با استفاده از زانوئی فلزی نمره 5 / 2، که داخل آن مادهای قرار داده و با درپوش مسدود نمودهاند، رخ داده که خسارت مالی و جانی نداشته است.»[45]
این انفجارها به میزانی ابتدایی صورت گرفته بود که هیچگونه خسارتی در بر نداشت و پس از بررسی معلوم شد:
«میزان خسارت وارده به سینماهای یزد بسیار جزئی و در حد خراب شدن قسمت تحتانی یک صندلی سینما بوده است.»[46] و «حتی به موزائیک کف سینما (محلی که بمب دستی روی آن قرار داشته) نیز صدمهای وارد نساخته است.»[47]
با فرارسیدن ایامِ نوروز سال 1357، آیتالله شهید صدوقی(ره)، هماهنگ با مراجع، علماء و روحانیون، اعلامیهای منتشر کرد که در آن ضمن اشاره به مصیبتهای جهان اسلام، از مردم تقاضا کرد تا مراسم نوروز را برگزار نکنند:
«بسمه تعالی شأنه
برادران ایمانی را اعلام میدارد:
سال نو با آه و ناله و افغان آغاز میشود.
سال نو با اشک چشم یتیمان پدر از دست داده آغاز میگردد.
سال نو با ناراحتی شدید مادران و پدرانی که عزیزان خود را از دست داده و غلطانِ در خون مشاهده نمودهاند شروع میشود.
سال نو با سفرههای آغشته به خون بی گناهان قم و تبریز و سایر شهرستانها که برای دفاع از حریم مقدس قرآن و روحانیت قربانی شدهاند به چشم میخورد.
از طرفی دیگر برادران مسلمان لبنان و رزمندگان مجاهد فلسطین مورد تهاجم ناجوانمردانۀ اسرائیل اشغالگر قرار گرفته و متجاوز از یکصدهزار نفر کشته، زخمی و یا آواره شدهاند.
لذا مناسب است که عموم برادران مسلمان از برگزاری مراسم نوروز خودداری فرموده و به سوگ و ماتم شهیدان بنشینند.
محمد صدوقی . یزد . دهم ربیع الثانی 1398»[48]
پخش گستردهی این اعلامیه و دیگر اعلامیههای صادره در محلههای مختلف شهر یزد و دیگر شهرهای استان و جمعآوری آن از سوی نیروهای شهربانی، یکی از اقدامات معمول در این ایام بود. هنوز چند روزی از سالِ نو سپری نشده بود که در روز پنجم فروردین ماه، فرد ناشناسی! به شهربانی یزد تلفن کرد و گفت:
«در یکی از کوچههای خیابان پهلوی، هنگام عبور مشاهده نموده دو نفر دانشجو، که آنان را نمیشناسد، با هم مشغول صحبت بوده و یکی از آنها به دیگری اظهار داشته: قرار است 40 نفر روزهای 8 و 9 / 1 / 2537 در شهر یزد مبادرت به تظاهرات و اقدامات اخلالگرانه نمایند.»[49]
فردای آن روز نیز از رفت و آمد روحانیون غیر یزدی! از جمله حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدتقی فلسفی که ممنوع المنبر بود، در یزد خبر داده شد و علت آن نیز تسلیت به آیتالله صدوقی که در غم از دست دادن یکی از فرزندانش سوگوار بود، نسبت داده شد:
«ظرف چند روز اخیر تعدادی از روحانیون غیریزدی از جمله آقای فلسفی واعظ معروف که ممنوع المنبر میباشد از شهرهای دیگر به یزد آمده و به منزل آقای محمد صدوقی رفت و آمد داشتهاند و گفته شده این کار به منظور عرض تسلیت به مناسبت فوت دختر مشارالیه میباشد.»
ولی در ذیل این گزارش، نظریهای نوشته شد که نشانگر حساسیتهای موجود بود:
«با توجه به اعلامیهای که به نام آقای محمد صدوقی پخش شده، احتمال دارد در این پوشش درباره مسائل دیگر نیز گفتگو و بحث شده باشد.»[50]
در این ایام که گروهی از مردم درحال دید و بازدیدهای نوروزی بودند و فصل خرید و فروش نیز بود، خبر رسید که برخی از بازاریان متدین، به همراه حجتالاسلام حاج سیدجواد مدرسی و برخی دیگر از روحانیون و به توصیهی آیتالله صدوقی، درحال برنامه ریزی برای تعطیل کردن بازار میباشند.[51] در همین زمان از حضور طلبههای غیریزدی و انتقال کارتنهای اعلامیه در منزل حجتالاسلام حاج شیخ محمود علومی نیز خبر داده شد[52] و اعلامیه برگزاری مراسم اربعین شهدای واقعهی تبریز در مسجد اعظم قم نیز در سطح شهر پخش گردید.[53]
انتشار اعلامیهی آیتالله صدوقی(ره) در روز هشتم فروردین ماه در خصوص برگزاری مراسم اربعین شهدای واقعهی تبریز، که در بخشی از آن آمده بود:
«... بدین وسیله پیام شهدای قم و تبریز و سایر شهرستانها را که در این هدف مقدس فداکاری نمودهاند، اینچنین به شما میرسانم.
برادران ایمانی، شما که سعادت نائل شدن به درجۀ شهادت را نداشتید اقلاً به قرائت فاتحه و آیاتی از کلامالله مجید ما را یاد کنید و به سوگ و ماتم بنشینید.
لذا روز پنجشنبه 20 ربیع الثانی مطابق با 10 فروردین 1357 از ساعت 9 الی 11 به وقت قدیم در مسجد روضه محمدیه(حظیره) برای تجلیل از ارواح عالیه شهیدان قم، تبریز و لبنان مجلس بزرگداشت خاطره جانبازی مردان راه حق برپاست و شرکت عموم طبقات را انتظار داریم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته . محمد صدوقی.»[54]
جنب و جوش نیروهای مذهبی را در شهر دوچندان کرد، به طوری که به نقل از یکی از کارمندان روزمزد شهرداری گزارش شد:
«بگذار عده قابل توجهی از مردم در این اجتماعات کشته شوند تا اوضاع و احوال مملکت از وضع فعلی بهتر شود.»[55]
متعاقب این گزارشها، که به نوعی آماده سازی و ایجاد جوّ التهاب و هراس در نیرویهای نظامی و انتظامی بود،[56] کمیسیون شورای هماهنگی استان نیز به صورت فوقالعاده تشکیل جلسه داد و ساواک یزد گزارش مباحث آن را به شرح زیر برای اداره کل سوم ساواک ارسال کرد:
«پیش از ظهر روز جاری کمیسیون فوق العاده شورای هماهنگی استان یزد تشکیل و ضمن بررسی وضع استان اعلام شد: در یزد شایع گردیده که عناصر اخلالگر و متعصب مذهبی قصد دارند حادثه قم و تبریز را در یزد به وجود آورند؛ به این جهت فرماندهان نظامی منطقه( ژاندارمری و شهربانی) مشکلات خود را از نظر کمبود پرسنل (60 نفر مأمور پلیس و 45 نفر مأمورین شهربانی) به منظور جلوگیری و مقاومت در برابر حوادث احتمالی در چند نقطه شهر مطرح و اعضاء شورا متفقاً پیشنهاد نمودند طی تلگرافی از فرمانده مرکز توپخانه و موشکهای اصفهان تقاضای اعزام و استقرار یک گروهان واحد کمکی و چهار خودرو نفربر از تاریخ 9 / 1 / 37 برای مدت چند روز در یزد بشود، که به جهت این تقاضا، تلگرافی ظهر روز جاری به مرکز توپخانه و موشکهای اصفهان مخابره شده است.»[57]
فضای امنیتی موجود، با گزارشهایی که دارای منشأ و منبع مشخصی نبود و بر آن، نام شایعه یا اطلاع واصله نهاده میشد، تشدید شد:
«در یزد شایع گردیده، قرار است تعدادی در حدود 100 نفر از دانشجویان تبریز و علمای قم، به طور پراکنده به اردکان وارد و از اردکان به تدریج با مینیبوس به یزد بیایند و در مراسم ترحیم چهلم کشته شدگان تبریز شرکت کنند.»[58]
«برابر اطلاع واصله، عدهای از دانشجویان یزدی و غیریزدی که در دانشگاههای مختلف کشور مشغول تحصیل میباشند به تدریج به یزد و شهرستانهای تابعه به خصوص اردکان و میبد و تفت وارد شده و قصد دارند در تاریخ 10 / 1 / 37 اقدامات خلاف و اخلالگری نمایند. ضمناً تاکنون تحریکاتی به منظور تضعیف روحیه اهالی و تعطیل مغازهی کسبه به صورت تلفنی و آشکار انجام دادهاند.»[59]
«اطلاع واصله حاکی است که در چند روزه اخیر، عدهای افراد ناشناس از تهران و چند شهر دیگر به یزد وارد و قصد دارند مراسم به اصطلاح چهلم کشته شدگان تبریز را در مسجد مصلی یزد با کمک و همکاری بازاریان و طبقات دیگر مردم برگزار نمایند. گفته شده است، افراد مزبور که تعداد آنان مشخص نمیباشد با تجهیزات لازم و چند نفر از آنان مجهز به سلاح بوده و قصد دارند بعد از برگزاری مراسم به اصطلاح چهلم در خیابانهای یزد متفرق شده و اقدام به تظاهرات خیابانی و اخلالگری و احیاناً آتش زدن مغازهها و سینماها و سایر مؤسسات اعم از دولتی و غیره بنمایند. مشاهده شده در چند نقطه شهر مقدار زیادی آجر تخلیه شده، از جمله در خیابان فرح جنب میوه فروشی پلنگ، که امکان دارد عوامل خرابکار از این آجرها جهت مقاصد خرابکاری و مضروب نمودن مأمورین استفاده نمایند و شایسته است در مورد جمع آوری آجرهای مذکور ظرف روز و شب جاری وسیله صاحبان مربوطه اقدام فوری به عمل آورده شود.»[60]
«برابر اطلاع، تعداد پنجاه نفر از طلاب شهرهای قم و گرگان به یزد آمده و تصمیم دارند در روز 10 / 1 / 37 دست به تظاهراتی مشابه تظاهرات تبریز و قم بزنند. در روز 7 / 1 / 37 نیز در مسجد مصلی یزد، شخصی که اسلحهای شبیه کلت داشته مشاهده شده است.»[61]
در ساعت 11 شب روز نهم فروردین ماه، عدهای از افرادی که در مراسم مسجد حظیره، که سخنرانان آن آیتالله صدوقی و جلال گنجهای بودند، شرکت داشتند. پس از اتمام مراسم به خیابان آمدند و به تظاهرات پرداختند:
«در ساعت 2250 مورخ 9 / 1 / 37 تعدادی حدود 500 نفر، پس از خاتمه مجلس ختم در مسجد حظیره به تظاهرات خیابانی پرداخته و در مسیر خود شیشههای بانکهای صادرات، سپه، رفاه کارگران، سینما سهیل و عکاسی شاهین را شکسته و یک باب مغازه تعمیر رادیو را آتش زده و متواری گردیدند. ضمناً تاکنون حدود 50 نفر دستگیر و در بازداشت به سر میبرند و قوای انتظامی درحال حاضر کلیه خیابانها و معابر را تحت کنترل دارند.»[62]
این حرکت، در گزارش نیروهای شهربانی، دارای جزئیات بیشتر و تفاوتهای چشمگیری است:
«ساعت 2215 روز 9 / 1 / 2537 پس از خاتمه سخنرانی در مسجد حظیره شهر یزد که در آغاز آن حاج شیخ محمد صدوقی منبر رفته و سخنانی تحریک آمیز بیان داشته و در خاتمه مردم را به حفظ نظم دعوت نموده بود و پس از سخنرانی جلال گنجهای واعظ، جمعیتی حدود 400 نفر از مسجد خارج و در خیابان چند بار شعار زنده باد خمینی دادند که بلافاصله توسط مأمورین شهربانی ضمن اخطار با بلندگو به تدریج متفرق گردیدند، لیکن نامبردگان پس از تفرقه در گروههای 20 – 10 نفری ضمن فرار، از تاریکی شب استفاده کرده و شیشههای 5 شعبه بانک صادرات، 1 شعبه بانک رفاه کارگران، 3 شعبه بانک ملی، 1 شعبه بانک تعاونی و توزیع، 1 شعبه بانک پارس، شعبه مرکزی بانک سپه، 1 شعبه بانک صنایع، 1 شعبه بانک عمران، 3 فروشگاه، 1 سینما، 4 مغازه، تابلو روزنامه رستاخیز، تابلو بیمه ایران را با سنگ و آجر شکستند و به طرف مأمورین شهربانی که در تعقیب آنان بودند، سنگ و آجر پرتاب کردند که بلافاصله به منظور پشتیبانی نیروی کمکی هنگ ژاندارمری یزد احضار و وارد عمل گردید و با کمک مأمورین و تیراندازی هوائی، ضمن متفرق کردن آنان 40 نفر را دستگیر کردند که تعدادی از دستگیر شدگان در اثر برخورد سنگ و آجری که خودشان پرتاب کرده بودند، جراحاتی برداشتهاند و 4 نفر از آنان به درمانگاه جهت پانسمان معرفی شدند. ساعت 2330 نظم و آرامش برقرار و اوضاع عادی شد که مراقبت ادامه دارد.»[63]
در ساعت 9:05 دقیقهی صبح روز دهم فروردین ماه، که نقطهی عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران و مبارزات مردم غیور و متدین یزد است، نیروهای اعزامی از پادگان اصفهان، که تعداد آنها را 80 نفر نوشتهاند، به سرپرستی سرگرد کیا و با تجهیزات انفرادی کامل به یزد اعزام شدند.[64]
در این روز مردمی که برای شرکت در مراسم اربعین شهدای واقعهی تبریز در مسجد حظیره اجتماع کرده بودند پس از پایان مراسم برای تظاهرات خیابانی از مسجد خارج شدند.
یکی از سخنرانان مراسم این روز حجتالاسلام حاج شیخ کاظم راشدپور یزدی بود که به علت ممنوع المنبر بودن، در کنار منبر ایستاد و گفت:
«این مجلس یادبود بهترین فرزندان این آب و خاک در تبریز میباشد که مسلسل بر روی آنان گشودند و دسته دسته برادران شما را درو کردند و من به روان پاک آنها درود میفرستم. خدا ریشه آنهائی که باعث این کشتارها چه در ایران و چه در جنوب لبنان میشوند، بکند. شماها گل سرسبد افراد این شهر میباشید. ناگفته نماند که خاک باید نابود شود تا گیاه به وجود آید و گیاه باید از بین برود تا گوسفند به وجود آید و گوسفند باید نابود شود تا انسان به وجود آید و انسانها باید کشته شوند تا عدالت اجتماعی برقرار شود و ما از کشته شدن ترسی نداریم.»[65]
در این روز، شهر وضعیت جنگی داشت و تمامی ابزار و آلات نظامی برای مقابله با مردم بیسلاح، آماده شده بود. به محض اینکه پای جمعیت به خیابان رسید، مأمورین رژیم که از قبل خود را برای واکنش جدی و خشن آماده کرده بودند، به شدیدترین وجه ممکن به مقابله با مردم برخواستند. بخشی از این شیوهی برخورد، در گزارشی که پیرامون این واقعهی خونبار توسط شهربانی یزد تهیه و برای استاندار یزد ارسال شده، چنین آمده است:
«حدود ساعت 1030 روز جاری، مجلس ترحیم چهلم واقعه تبریز در مسجد حظیره شهر یزد تشکیل شد و در همین موقع، 80 نفر نیروی کمکی پادگان اصفهان به سرپرستی سرگرد کیا به یزد وارد شدند. جمعیت اجتماع کننده در مسجد حدود 2000 الی 2500 نفر بود که پس از خاتمه مجلس، جمعیت خارج و به تظاهرات خیابانی پرداخته و در مسیر خود شیشههای مغازهها و بانکها را شکستند که بلافاصله مأمورین شهربانی با پشتیبانی مأمورین هنگ ژاندارمری یزد و مرکز توپخانه و موشکها و پادگان اصفهان به مقابله با اغتشاش کنندگان پرداخته و با اخطار با بلندگو، پاشیدن آب رنگی، شلیک تیر هوائی، جمعیت را متفرق، لیکن اغتشاش کنندگان به مقاومت ادامه داده و با پرتاب سنگ و آجر و استفاده از پنجه بکس، چاقو، زنجیر و غیره، با مأمورین درگیر شدند که بالاخره 3 نفر از اغتشاش کنندگان کشته و 6 نفر مجروح گردیدهاند که جریان به دادستانی و پزشک قانونی، جهت روشن شدن علت مرگ و جرح اعلام، که تاکنون نتیجه واصل نشده، لیکن برابر اعلام تلفنی رئیس بیمارستان پهلوی، دکتر سام زاده، کشته شدگان و مجروحین در اثر اصابت گلوله بوده است. در این جریان 11 نفر دستگیر شدند. ضمناً کلیه مغازهها تعطیل میباشد. در ساعت 1300 جمعیت متفرق و وضعیت در این ساعت عادی است. طبق گزارش شهربانی بافق وضعیت در بافق عادی، تعدادی از مغازهها تعطیل است و اعلامیههائی پخش شده که جمعآوری گردیده است. طبق گزارش تلفنی شهربانی تفت وضعیت در تفت عادی، مغازهها باز و تعدادی اعلامیه پخش و شعارنویسی شده که جمعآوری و پاک شده است. طبق گزارش تلفنی شهربانی اردکان، در ساعت 1000 تظاهراتی در خیابان صورت گرفته و تعدادی شیشه شکسته شده، اکثر مغازهها بسته و اعلامیههائی پخش شده که جمعآوری گردیده است.»[66]
با مروری به گزارش مربوط به تظاهرات ساعت 11 شب روز نهم فروردین، که در آن به شکستن شیشههای بانکهای مختلف اشاره شده، معلوم نیست چگونه از شب نهم تا صبح دهم، این شیشهها ترمیم شده، که حدود 12 ساعت بعد از آن، مجدداً توسط تظاهرکنندگان شکسته شده و موجب کشتار آنها را فراهم کرده است!
ساواک یزد در تلفنگرامی به اداره کل سوم ساواک اعلام میکند:
«ساعت 1100 روز جاری، حدود یک هزار نفر از افراد شرکت کننده در مراسم مذهبی به اصطلاح چهلمین روز کشته شدگان تبریز از مسجد حظیره یزد خارج و در مسیر خیابانهای پهلوی و شاه مبادرت به دادن شعار مضره نموده و با پرتاب سنگ با مأمورین انتظامی درگیر میشوند؛ بلافاصله از طرف مأمورین به وسیله اتومبیل آب پاش و شلیک تیر هوائی با تظاهرکنندگان مقابله و در اثر تیراندازی یک نفر کشته و تعدادی مجروح شدهاند.
درگیری مأمورین با تظاهرکنندگان هم اکنون ادامه داشته و افراد اخلالگر و خرابکار حاضر به متفرق شدن نمیباشند. ضمناً اخلالگران شیشه چند باب مغازه و بانک را نیز شکستهاند.»[67]
ساواک یزد در ساعت 1430، تلفنگرام دیگری را برای اداره کل سوم ارسال میکند که در آن، مفاد گزارش قبلی را تغییر داده و همان گزارش شهربانی یزد را تکرار میکند:
«در ساعت 1100 روز جاری حدود 2000 الی 2500 نفر از افراد شرکت کننده در مجلس چهله مسجد حظیره یزد، از مسجد خارج و به تظاهرات خیابانی پرداخته و در مسیر خود شیشه مغازهها و بانکها را شکسته، که بلافاصله وسیله مأمورین شهربانی با پشتیبانی مأمورین ژاندارمری و مرکز توپخانه اصفهان به مقابله با افراد فوق پرداخته و با اخطار، پاشیدن آب و شلیک تیر هوائی، گروه موصوف را متفرق، لیکن عناصر مذکور با پرتاب سنگ، آجر و حمله با پنجه بکس و چاقو با مأمورین مبارزه نموده و در این حادثه تاکنون دو نفر کشته و 7 نفر مجروح شدهاند که جریان به دادستان یزد و پزشک قانونی جهت هرگونه اقدام مقتضی اعلام و برابر اعلام بیمارستان پهلوی دو نفر مذکور وسیله اصابت گلوله کشته شدهاند و تاکنون یازده نفر دستگیر و در بازداشت به سر میبرند. در ساعت 1300 وضعیت موقتاً عادی شده. ضمناً اکثر قریب به اتفاق مغازههای یزد روز جاری تعطیل بوده است.
در شهرستان اردکان نیز یک گروه 100 نفری به سمت بانک سپه حرکت، لیکن به علت وجود مأمورین انتظامی از شکستن شیشه بانک خودداری و متظاهرین مبادرت به شکستن شیشه تابلو پیش آهنگی اردکان نموده و متفرق شدهاند. ضمناً تمام مغازههای اردکان روز جاری بسته بودهاند.
در شهرستانهای تفت و بافق مغازهها بسته و اعلامیههای زیادی در این زمینه وسیله افراد در شهرستان مذکور توزیع شده است.
وضع بخشهای تابعه عادی است.
در اجرای عملیات فوق در شهرستان یزد از گاز اشک آور استفاده شده لیکن نارنجکهای مربوطه عمل ننمودهاند.»[68]
برنامهریزی و سازماندهی قبلی برای این کشتار، مسالهای است که در اظهارات آیتالله صدوقی در گفت و گو با آیتاللهزاده مرعشی، به شرح زیر بیان شده است:
«دیروز تعطیل عمومی بود و هیچ مغازهای باز نبود و مجلس مجللی برگزار شد و به آقایان من گفته بودم که شعار ندهند، ولی وقتی آمدند بیرون، دولتیها آنها را اغفال کرده و راهها را بسته بودند و از پشت سر به آنها حمله کرده و حدود 11 نفر کشته شدند و 50 نفر هم زخمی داشتیم. این پیش آمد تعمدی بود و آنها مخصوصاً خواستند یک عدهای را بکشند و دستور کشتن نیز داشتند و مجروحین هم فعلاً در بیمارستانها بستری هستند.»[69]
ایشان این مطلب را نه تنها در گفتوگوی تلفنی که بعد از نماز مغرب و عشای شامگاه روز 12 فروردین بر فراز منبر مسجد حظیره نیز فریاد زد:
«این برنامه را قبلاً پیش بینی کرده بودند، ژاندارمری، بیمارستان و غیره را دیده بودند و در آن روز راهها را بسته بودند و مردم برای دفاع از خود از چوب و سنگ استفاده کردند، معلوم است هرکس پول دارد، پیروز است و کسی که مسلسل دارد در برابر بی دفاع پیروز میباشد، جوانان هم عقده دارند و شعار بدی که ندادهاند، فقط درود برخمینی فرستادند.»[70]
دراثبات این مساله، گزارش مفصلی که توسط دایرهی اطلاعات شهربانی یزد برای ریاست شهربانی کل کشور تهیه شده، دلیل مستندی بر چگونگی این برنامه ریزی است:
«مقام عالی را آگاه میسازم:
در اجرای اوامر صادره درباره آمادگی کامل پرسنل، از روز 7 / 1 / 2537 الی 11 / 1 / 2537 طرح لازم برای آمادگی مورد نظر تنظیم شد و آموزشهای لازم نیز به پرسنل داده شد. ضمناً هنگ ژاندارمری یزد، کلانتری پلیس راه آهن جنوب شرق و پاسگاه پلیس فرودگاه یزد نیز آماده گردیدند.
ساعت 1000 روز 7 / 1 / 2537 جلسه فوقالعاده شورای هماهنگی استان یزد به درخواست این شهربانی تشکیل شد و در اجرای مفاد آن دستورات لازم به یگانها صادر گردید.
ساعت 1130 روز 8 / 1 / 2537 با توجه به اوضاع و احوال و اخبار و اطلاعات واصله، مجدداً جلسه فوقالعاده شورای هماهنگی تشکیل گردید و ضمن آن پیشنهاد شد یک گروهان پیاده با همراهی 4 دستگاه نفربر زرهی از ساعت 1200 روز 9 / 1 / 2537 تا رفع نیاز در پشتیبانی شهربانی استان یزد قرار گیرد که طی تلگراف شماره 5-37 / 5-5 مورخ 8 / 1 / 2537 به ستاد عملیاتی شهربانی کشور شاهنشاهی و اداره اطلاعات گزارش شد.
ساعت 1815 روز 8 / 1 / 2537 جلسهای در دفتر کار خود با حضور کلیه افسران تشکیل داده و از هر جهت آنان را با اوضاع روز، دستورات صادره، مأموریتها و وظایف محوله و چگونگی اجرای آن توجیه نمودم...
با عنایت به مراتب فوق چون احتمال وقوع اخلالگری، تظاهرات خیابانی و تخریب و آتشسوزی وجود داشت از کلیه امکانات موجود، شامل افسران و مأمورین شهربانی و عده کمکی هنگ ژاندارمری یزد استفاده شد و پرسنل شهربانی با کلاه کاسک، سپر، گاز اشک آور و باتن[باتون] مجهز و سلاح و مهمات نیز در اختیار آنان قرار گرفت و ماشین آب پاش ژاندارمری نیز استفاده گردید و نیروی فوق با خودروها در محلهای مناسب در شهر گسترش داده شد تا از هرگونه بی نظمی و اخلالگری و تظاهرات جلوگیری به عمل آید...»[71]
و از این مهمتر، این مطلب است که در جریان این واقعه که دارای دستگیریهای فراوانی هم بود، حتی برای نمونه یک نفر از کسانی که در گزارشهای قبلی به عنوان دانشجو و طلبهی غیریزدی به آنها اشاره شده بود که از خارج یزد برای برپایی تظاهرات و اخلالگری! به یزد آمدهاند، وجود نداشت؛ جز اینکه چهار روز بعد از این ماجرا، ابوالقاسم مهریزیزاده، یکی از جوانان یزد به علت ایفای نقش در تظاهرات نهم و دهم فروردین در مقابل مسجد حظیره دستگیر شد.[72]
و زمانی که مشخصات تعدادی از مجروحین این واقعه نیز به ثبت رسید، معلوم شد که آنها، همگی اهل یزد و دارای مشاغل زیر بودهاند:
«کارگر کارخانه میخ سازی، محصل مدرسه شبانه دیهیمی، کارمند سازمان آب یزد، خانهدار، قصاب، بقال، ساعت ساز، کارمند شرکت مخابرات یزد، سیم کش برق ساختمان و محصل سال دوم مدرسه راهنمایی نمونه.»
پس از این جنایت آشکار، برای بررسی موضوع، شورای تأمین استان تشکیل[73] و تصمیم گرفته شد تا از فرماندهی پادگان اصفهان تقاضای اعزام 70 نفر نیروی دیگر شود تا جمع نیروهای اعزامی به 150 نفر برسد.[74] آیتالله صدوقی و حجت الاسلام راشدپور یزدی نیز به عنوان «محرکین اصلی اغتشاشات »[75] معرفی شدند و بر همین اساس تصمیم گرفته شد تا حجتالاسلام راشد یزدی برای مدت سه سال به شهرستان ایرانشهر تبعید شود. این تصمیم در ساعت یک و نیم بامداد روز سیزدهم فروردین ماه اجرا شد؛[76] ولی موضوع آیتالله صدوقی، به علت اینکه «از علمای سرشناس کشور بوده و در یزد و قم و کاشان و اصفهان دارای طرفداران قابل توجهی است و موقعیتی نظیر قاضی طباطبایی در تبریز را دارد، چنانچه تبعید شود امکان دارد طرفداران او دست به تحریکاتی بزنند.»[77] مسکوت گذارده شد و از همین موقع نیز، شنود مکالمات تلفنی ایشان تشدید گردید.[78]
پس از این واقعه که چهرهی شهر یزد را خونین کرد، یکی از اقداماتی که صورت گرفت، تعطیلی بازار بود[79] و در کنارِ آن رویشی بود که به برکت خون شهدایی که بر سنگفرش خیابانها ریخته شد، صورت گرفت و آن افزایش چشمگیر تعداد نمازگزاران مسجد حظیره بود. این مساله به میزانی چشمگیر بود که حساسیت نیروهای امنیتی را دوچندان کرد.[80]
تمهیداتی که برای برپایی مجالس بزرگداشت شهدای واقعهی دهم فروردین در جریان بود، مورد مراقبت و کنترل قرار داشت[81] و در این بین شهید دکتر سیدرضا پاک نژاد نیز محرک دانشجویان و افرادی که در شهر یزد به فعالیتهای مبارزاتی اشتغال دارند، معرفی شد.[82]
باوجود تردیدهایی که در بین برخی از افراد در خصوص برگزاری مجالس بزرگداشت شهدای دهم فروردین وجود داشت، اعلامیهی آیتالله شهید صدوقی(ره) در خصوص برگزاری مجلس بزرگداشت، تکلیف همگان را روشن کرد:
«... پس از نثار هزاران هزار درود و تحیات وافرات به ارواح عالیه شهداء بیگناه و بیدفاع استان یزد... روز یکشنبه غرّه جمادی الاول مطابق 20 / 1 / 57 مجلس تذکر و یادبودی برای عزیزان و شهداء یزد از ساعت 7 الی 11 در مسجد روضه محمدیه منعقد میشود... از خداوند قهار و منتقم کیفر مسببین این حادثه جانگداز را مسئلت و همه طبقات را به صبر و بردباری توصیه و سفارش مینمایم...»[83]
این درحالی بود که حضور گستردهی مردم در کنار مزار شهدای دهم فروردین،[84] و برپائی مجلس شب هفتمِ آنها در مسجد شورک میبد با حضور دو هزار نفر،[85] نگرانی ساواک یزد را به دنبال داشت.
در مقابل این حرکتهای مردمی، رژیم شاهنشاهی پهلوی که با این کشتارها مشروعیت خود را از دست داده بود، تصمیم گرفت تا با به خیابان کشاندن برخی از نیروهای وابسته به خود، میتینگ عمومی راهاندازی و از این طریق به بازسازی مشروعیت از دست رفته اقدام کند.
در بعدازظهر روز شانزدهم فروردین در یکی از خیابانهای شهر اعلامیهای با امضای جوانان یزد پخش شد که در آن ضمن افشاگری در خصوص ماهیت این نقشه، نوشته شده بود:
«میهن پرستان و برادران و خواهران ایمانی، باید بدانید تظاهرات ضد دینی، که به عنوان تظاهرات علیه آشوبگران در روز پنجشنبه 17 / 1 / 37 توسط عدهای مزدور از خدا بیخبر و عُمّال بیگانه تشکیل میگردد، اغتشاشی بیش نیست و اجتماعی برعلیه اسلام و روحانیت است، لذا از دانش آموزان، فرهنگیان و سایر طبقات تقاضا داریم از شرکت در آن خودداری نمایند تا به گرفتاریهائی دچار نشوند.»[86]
در کنار این اعلامیه، اعلامیه فضلای یزدی که دارای امضاهای فراوان و خطاب به اهالی شهرستان یزد، مبنی بر روشنگری و خنثی سازی تبلیغاتی عوامل رژیم شاه بود نیز توزیع شد. در بخشی از این اعلامیه آمده است:
«بنا به فرمان و اجراء منویات مراجع تقلید، روز پنجشنبه 10 / 1 / 57 که مصادف[با] چهلمین روز شهداء تبریز و دومین چهلم شهداء قم بود، سراسر شهر را تعطیل عمومی بی سابقهای برای اظهار همدردی و ابراز تنفّر از دستگاه جبار برقرار و برای یادبود آنان و در حقیقت به جهت یادآوری همۀ شهداء فضیلت، در این روزگار تلخ تر از زهر، که عدد آنها از حساب خارج است مانند سایر شهرهای کشور مجلس پر جمعیت در مسجد روضۀ محمدیه (حظیره) از طرف حضرت آیتالله آقای حاج شیخمحمد صدوقی دامت برکاته، منعقد گردید. عموم علماء اعلام و طبقات انام شرکت نمودند... مجلس به پایان رسید و جمعیت در خیابان مجاور مسجد، صلوات گویان، در شرف متفرق شدن بودند، که ناگهان پلیس به پشتوانۀ گارد مسلح از چهار طرف با گلوله و رگبار و باتون و غیره مردم را محاصره کردند. بر کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، اهل علم، کارمندان ادارات، شناخته و نشناخته، رحم نکردند! سه ساعت مردم بی پناه را مورد حملۀ وحشیانه قرار دادند! خدا میداند که چه کردند. زدند، کشتند، اسیر نمودند، ربودند، زندانی کردند! و بعد مانند... عربدۀ (پلیس پیروز شد. زنده باد...) در اطراف و جوانب شهر بلند شد... اگر در بوقهای رسای خود گفتند: خرابکارها در یزد به راه افتادند، دروغ است. بدانید مثل برنامۀ همه جائی آنها، مردم غیر از شعار درود برخمینی و مشابه آن چیز دیگری نداشتند...»[87]
زمانی که مردم شهر یزد در حال تهیه مقدمات برپایی مجلس ترحیم شهدای خود بودند، یک روز قبل از مراسم، شورای تأمین استان تشکیل جلسه داد تا شرایط برگزاری این مراسم را بررسی کند. در این جلسه بود که تصمیم گرفته شد، رئیس شهربانی به دیدار آیتالله صدوقی برود و نسبت به برپایی مجلس و تظاهرات احتمالی پس از آن، به ایشان هشدار دهد.
بهرغم این اقدام، باز هم برای مقابله با جمعیت داغداری که قصد شرکت در مراسم را داشتند، سازماندهی لازم صورت گرفت:
«با وجود اقدام فوق، به منظور جلوگیری از بروز هرگونه واقعه و یا تظاهرات، پیش بینیهای لازم از لحاظ آمادگی پرسنل و استفاده از کلیه وسائل و تجهیزات کنترل اغتشاشات و نیروی پشتیبانی هنگ ژاندارمری یزد و یکان مرکز توپخانه و موشکها و پادگان اصفهان به عمل آمد و روز 19 / 1 / 2537 در جلسهای با حضور افسران، آموزشهای ضروری به آنان داده شد که با رعایت کلیه جوانب امر از هرگونه بی نظمی در خارج از مجلس جلوگیری به عمل آورند و وظایف هر یک گوشزد گردید.»[88]
این مراسم در ساعت 9:30 صبح روز بیستم فروردین در زیر سایهی سنگین تجهیزات و ادوات نظامی و با حضور گسترده نیروهای نظامی و انتظامی با حضور قابل توجه مردم در مسجد حظیره برپا شد و حجتالاسلام حاج شیخ ابوالقاسم مناقب در آن سخنرانی کرد.[89] برپایی مراسم تجلیل از شهدای یزد منحصر به شهرهای استان یزد نشد و در دیگر شهرهای کشور نیز به همین نام و با هماهنگی با آیتالله صدوقی(ره) مراسمی برپا شد که نویدبخش حرکتهای بعدی بود.[90] به همین دلیل پرویز ثابتی در نامهای به ساواک یزد نوشت:
«با توجه به موقعیت شیخ محمد صدوقی نظر آن سازمان را در مورد خنثی کردن تحریکات مشارالیه در منطقه اعلام دارند.»[91] و ساواک یزد پاسخ داد:
«به نظر این سازمان، چنانچه از طرف حزب رستاخیز ملت ایران در یزد و به وسیله سخنرانان متبحر و ورزیده و مسلط به اوضاع سیاسی مملکت، در کنفرانسهای متعددی در نقاط مختلف شهر یزد اقدامات اخیر روحانیون این استان را که منجر به وقوع حادثه شب و روز 10 / 1 / 37 گردیده، تشریح و محکوم گردد؛ ضمناً مقصر اصلی این واقعه را، روحانیون طراز اول و متعصب مذهبی، که نامبرده نیز یکی از این افراد میباشد، قلمداد و معرفی نمایند در خنثی نمودن تحریکات مشارالیه اثر به سزائی خواهد داشت. با تقویت روحانیون موافق دولت و برگزاری مجالس سخنرانی مذهبی در مساجد و تکایا، افکار عمومی را در مورد اقدامات اخیر روحانیون یزد که با دستورات کتاب آسمانی و دین مبین اسلام مغایرت داشته، روشن نموده و در این زمینه آیاتی از قرآن مجید دال بر تائید موضوع قرائت و ترجمه نمایند...»[92]
در این موقع که دستگاه امنیتی رژیم پهلوی در حال بررسی راههای تضعیف آیتالله شهید صدوقی(ره) در یزد بود، یکی از مجروحین واقعهی روز دهم فروردین، به نام حسین پارسائیان در بعدازظهر روز 21 فروردین به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان به شهادت رسید.[93] ده روز بعد نیز گزارشی از دانشسرای مقدماتی دختران یزد به اداره کل سوم ساواک ارسال شد که نشاندهنده شدت خشم آحاد مردم از رژیم سلطنتی شاه بود:
«در نیمه شب روز 30 / 1 / 37 به وسیله چند نفر، تمثالهای مبارک شاهنشاه آریامهر، شهبانو و ولیعهد که در کلاسهای اول الف . ب . ج . د و دوم الف . ب . ج ، در داخل قاب بوده، شکسته و پاره شده است.»[94]
پینوشتها:
[1] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، جلد دوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره: 1824 / 26 / ﻫ - 6 / 8 / 2536
[2] . همان. سند شماره: 1825 / 26 ﻫ - 7 / 8 / 2536
[3] . همان، اسناد ضمیمه سند شماره: 5116 / 312 – 7 / 8 / 2536
[4] . همان. سند شماره: 1848 / 26 ﻫ - 8 / 8 / 2536
[5] . همان. سند شماره: 5700 / 312 - 26 / 8 / 2536
[6] . همان، اسناد ضمیمه 1969 / 26 ﻫ - 3 / 9 / 2536
[7] . همان. سند شماره: 19572 / 26 ﻫ-30 / 8 / 2536
[8] . همان. سند شماره: 1973 / 26 ﻫ - 6 / 9 / 2536
[9] . همان. سند شماره: 2009 / 26 ﻫ- 12 / 9 / 2536
[10] . همان. اسناد شماره: 5 - 19 / 8 / 2536 و شماره: 1934 / 26 ﻫ - 26 / 8 / 2536 و شماره: 2032 / 26 ﻫ - 17 / 9 / 2536
[11] . همان. سند شماره: 115 / 26 / 2 / 501- 14 / 9 / 2536
[12] . همان. سند شماره: 2027 / 26 ﻫ - 16 / 9 / 2536
[13] . همان. سند شماره: 2029 / 26 ﻫ – 16 / 9 / 2536
[14] . همان. سند شماره: 2036 / 26 ﻫ - 19 / 9 / 2536
[15] . همان. سند شماره: 2104 / 26 / ﻫ - 5 / 10 / 2536
[16] . همان. سند شماره: 2160 / 26 ﻫ - 13 / 10 / 2536
[17] . همان. سند شماره: 30 = 35 / 5 - 5 - 24 / 9 / 2536 و شماره: 6595 / 312 - 1 / 10 / 2536
[18] . همان. سند شماره: 2096 / 26 ﻫ - 1 / 10 / 2536
[19] . همان. سند بدون شماره - 29 / 9 / 2536
[20] . همان. سند شماره: 6901 / 312 - 11 / 10 / 2536
[21] . همان. سند بدون شماره - 19 / 10 / 2536
[22] . همان. سند شماره: 2221 / 26 ﻫ - 26 / 10 / 2536
[23] . همان.سند شماره: 8009 / 21 ﻫ - 3 / 11 / 2536
[24] . همان. سند شماره: 2198 / 26 ﻫ - 21 / 10 / 2536
[25] . همان. سند شماره: 2216 / 26 ﻫ - 25 / 10 / 2536
[26] . همان. سند شماره: 17 / 40 / 66 / 401 – 35 - 26 / 10 / 2536
[27] . همان. سند شماره: 2223 / 26 ﻫ - 27 / 10 / 2536
[28] . همان. سند شماره: 7374 / 312 - 27 / 10 / 2536
[29] . همان. سند شماره: 17 / 47 / 66 / 401 / 35 - 27 / 10 / 2536
[30] . همان. اسناد شماره: 616 / 04 / 507 / 430 - 28 / 10 / 2536 و شماره: 2239 / 26 ﻫ - 29 / 10 / 2536 و شماره: 2235 / 26 ﻫ - 29 / 10 / 2536
[31] . همان. سند شماره: 2305 / 26 ﻫ - 12 / 11 / 2536
[32] . همان. اسناد شماره: 2213 / 26 ﻫ - 24 / 10 / 2536
[33] . همان. سند شماره: 8652 / 312 - 2 / 12 / 36 و شماره: 8= 35 / 5 – 5 - 9 / 1 / 2537
[34] . همان. سند شماره: 2369 / 26 ﻫ - 25 / 11 / 2536
[35] . همان. سند شماره: 2393 / 26 ﻫ - 29 / 11 / 2536
[36] . همان. سند شماره: 2394 / 26 ﻫ - 29 / 11 / 2536
[37] . همان. سند شماره: 8838 / 312 - 7 / 12 / 2536
[38] . همان. اسناد بدون شماره - 29 / 11 / 2536 و شماره: 857 / م - 30 / 11 / 2536 و شماره: 2414 / 26 / ﻫ - 4 / 12 / 2536
[39] . همان. سند شماره: 2439 / 26 ﻫ - 11 / 12 / 2536
[40] . همان. سند شماره: 2447 / 26 ﻫ - 11 / 12 / 2536
[41] . همان. سند شماره: 2503 / 26 ﻫ - 24 / 12 / 2536
[42] . همان. اسناد شماره: 2419 / 26 ﻫ - 4 / 12 / 36 و شماره: 7 / 10 / 06 / 501 - 7 / 1 / 2537
[43] . همان. اسناد شماره: 167 / 9 / 6 / 2 / 3 - 12 / 10 / 2536 و شماره: 2183 / 26 ﻫ - 15 / 10 / 2536
[44] . همان. سند شماره: 2524 / 26 / ﻫ - 27 / 12 / 2536
[45] . همان. سند شماره: 5 – 37 / 5 – 5 - 27 / 12 / 2536
[46] . همان، اسناد ضمیمه شماره 3096 / 26 ﻫ – 22 / 1 / 2537
[47] . همان. سند شماره: 2544 / 26 ﻫ - 29 / 12 / 2536
[48] . همان. سند شماره: 2546 / 26 ﻫ - 29 / 12 / 2536
[49] . همان. سند شماره: 3 – 35 / 5 – 5 - 6 / 1 / 2537
[50] . همان. اسناد شماره: 4 – 35 / 5 – 5 - 6 / 1 / 2537 و شماره: 2 – 35 / 5 – 5 - 6 / 1 / 2537
[51] . همان. اسناد شماره: 5 = 35 / 5 – 5 - 7 / 1 / 2537 و شماره: 3001 / 26 / ﻫ - 8 / 1 / 2537
[52] . همان. اسناد شماره: 1 = 23 / 5 – 5 - 8 / 1 / 2537
[53] . همان. سند شماره: 1 = 23 / 5 – 5 - 8 / 1 / 2537
[54] . همان، اسناد ضمیمه
[55] . همان. سند شماره: 3001 / 26 / ﻫ - 8 / 1 / 2537
[56] . همان. سند شماره: 3009 / 26 ﻫ - 8 / 1 / 2537
[57] . همان. سند شماره: 3013 / 26 ﻫ - 8 / 1 / 2537
[58] . همان. سند شماره: 13 / 10 / 06 / 501 – 9 / 1 / 2537
[59] . همان. سند شماره: 3030 / 26 / ﻫ – 9 / 1 / 2537
[60] . همان. اسناد شماره: 3031 / 26 ﻫ - 9 / 1 / 37 و شماره: 3032 / 26 ﻫ – 9 / 1 / 2537
[61] . همان. سند شماره: 93 / 312 - 9 / 1 / 2537
[62] . همان. شماره: 3033 / 26 ﻫ - 9 / 1 / 2537
[63] . همان، اسناد ضمیمه
[64] . همان. شماره: 201 / 40 / 1 / 4 / 29 - 10 / 1 / 2537 و شماره: 2 / 5 – 37 / 5 – 5 - 10 / 1 / 2537
[65] . همان. سند شماره: 3048 / 26 / ﻫ - 11 / 1 / 2537
[66] . همان. سند شماره: 2 / 5–37 / 5 – 5-10 / 1 / 2537
[67] . همان. سند شماره: 3042 / 26 ﻫ - 10 / 1 / 2537
[68] . همان. سند شماره: 3043 / 26 ﻫ - 10 / 1 / 2537
[69] . همان. سند شماره: 3049 / 26 / ﻫ - 11 / 1 / 2537
[70] . همان. سند شماره: 26- 17– 56 - 13 / 1 / 2537
[71] . همان. سند شماره: 18 / 5-37 / 5-5 - 15 / 1 / 2537
[72] . همان. سند شماره: 3082 / 26 ﻫ - 17 / 1 / 2537
[73] . همان. سند شماره: 5 / 5 – 37 / 5–5-10 / 1 / 2537
[74] . همان. سند شماره: 3045 / 26 ﻫ - 10 / 1 / 2537
[75] . همان. سند شماره: 7 / 5 – 37 / 5– 5 - 10 / 1 / 2537
[76] . همان. سند شماره: 3055 / 26 / ﻫ - 12 / 1 / 2537
[77] . همان. سند بدون شماره - 10 / 1 / 2537
[78] . همان. سند شماره: 3049 / 26 / ﻫ - 11 / 1 / 2537
[79] . همان. سند شماره: 23 / 10 / 06 / 501-12 / 1 / 2537
[80] . همان. سند شماره: 26-17-56 - 14 / 1 / 2537
[81] . همان. سند شماره: 38 – 10 – 06 – 501 - 14 / 1 / 2537
[82] . همان. سند شماره: 149 / 14 / 66 / 401 / 36 - 14 / 1 / 2537
[83] . همان. سند شماره: 29 / 5-37 / 5-5 - 16 / 1 / 2537
[84] . همان. سند شماره: 3060 / 26 ﻫ - 16 / 1 / 2537
[85] . همان. سند بدون شماره و تاریخ
[86] . همان. سند شماره: 3071 / 26 ﻫ - 17 / 1 / 2537
[87] . همان. سند شماره: 1- 23 / 5- 5 - 20 / 1 / 2537
[88] . همان. سند شماره: 043 / 5- 37 / 5- 5 - 21 / 1 / 2537
[89] . همان. سند شماره: 3092 / 26 ﻫ - 20 / 1 / 2537
[90] . همان. سند شماره: 5258 / 9 ﻫ 1-21 / 1 / 2537
[91] . همان. سند شماره: 783 / 312 - 26 / 1 / 2537
[92] . همان، اسناد ضمیمه بدون شماره و تاریخ
[93] . همان. سند بدون شماره – 21 / 1 / 2537
[94] . همان. سند شماره: 3158 / 26 ﻫ - 31 / 1 / 2537
http://historydocuments.ir/?page=post&id=2487