
21 مهر 1404
مصاحبه نشریه «ایرانپست» با علی امینی در مهرماه ۱۳۵۷ (قسمت دوم)
من به آمریکاییها سمپاتی دارم
س: همانطور که اطلاع دارید در بسیاری از شهرهای مملکت مقررات حکومت نظامی حاکم است و از اجتماعات بیش از سه نفر جلوگیری میشود. به این ترتیب تکلیف فعالیتهای سیاسی، بهویژه فعالیتهای شما، چه میشود؟
امینی: من فعالیت سیاسی خاص ندارم و در اندیشه تأسیس حزب و یا جمعیتی هم نیستم، زیرا به وجود آوردن یک حزب زمان میخواهد، چون هرگز قصد درست کردن یک بنگاه کاریابی در زیر نقاب حزب را نداشتهام. اما به هرحال من هم یکی از افراد این مملکت هستم و به مملکت علاقهمندم. مسائلی هست که باید بگویم که میگویم. آن راهحلهایی که پیشنهاد کردهام از نظر شخص خودم است، چون نه ادعای نخستوزیری دارم و نه طالب آن هستم. حکومت نظامی یک مسأله جداگانه است و وقتی هم ضرورت ایجاب کند من هم آن را تأیید میکنم، منتها حکومت نظامی بدون کشت و کشتار را. حالا اوضاع آرام است، اما این آرامشی ظاهری است، و اگر شما دنبال از بین بردن ریشه مرض نباشید، دوباره به صورت بدتری عود میکند. دولت اگر میخواهد اقدامات بنیادی کند، باید به دنبال ریشههای نارضایی مردم برود. باید دید ریشه اصلی درد کجاست؟ اگر شما ریشۀ اصلی دردهای اقتصادی و اجتماعی را پیدا نکنید، درد چاره نمیشود. مثلاً آمدید تاریخ را دوباره عوض کردید، بسیار خب، اصلاً بیخود از اول عوض کرده بودید،(۱) مگر اینها شوخی است؟! شما خیال کردهاید که با این کارها تمام روحانیون و طبقات مختلف مردم راضی شدهاند و مسائل حل شده است؟! آیا روحانیون و مردم فقط این را میخواستند که رفتن به مکه آزاد شود و تاریخ برگردد به جای اولش؟! اینها فقط قسمتهای جزئی از درد بزرگ اجتماع ماست، و شما کار را رها میکنید و دنبال اینگونه کارهای ظاهری میروید. به نظر من باید به نسل جوان روی آورد و آنها را برای گرداندن چرخهای مملکت آماده کرد، برای اینکه حالا ممکن است یک وزیر یا نخستوزیری هم پیر باشد، اما اینها دیگر به این سن و سال نمیتوانند کارهایی اجرایی انجام دهند، همانطور که خود من، امینی بیست سال پیش نیستم که بتوانم روزی ۱۸ ساعت کار کنم. باید از لحاظ اداری، تشکیلاتی را پایهگذاری کنیم که قادر به انجام وظائفش باشد، چون در حال حاضر بعضی از اشخاص را در بعضی از مقامها جای دادهاند که نه صلاحیت دارند و نه تجربه، که این به نظر من یک خلأ اداری است؛ خلأ بزرگی که منبع ناراضیتراشی است و قبل از هر چیز باید اینها را سازمان داد.
س: خیلیها درست یا غلط شما را آمریکایی میدانند و یکی از اعضای برجسته «سازمان سیا». آیا پاسخی برای این افراد دارید؟
امینی: این مسأله برای من جنبه شوخی و مسخرهای دارد. آمدند و گفتند که جان کندی من را به دستگاه ایران تحمیل کرد.(۲) حال به ماهیت مسأله فکر کنید؛ آمریکاییها آمدند و گفتند آدمی که میتواند ۳۵ میلیون دلار پول را به درستی[!] خرج کند و هر دو طرف به او اطمینان داشته باشیم، کیست؟ مرا انتخاب کردند. حال میخواهم بدانم این آقایانی که نشاندار هستند و همه هم آنها را میشناسند کجایی هستند؟ آیا ما باید با غرب کار کنیم یا شرق؟... ما از نظر ایدئولوژی غربی هستیم، یعنی کمونیست نیستیم. خب، غرب هم مرکب از آمریکا و قسمتهایی از اروپا و جاهای دیگر است. حالا دکتر امینی در آمریکا سفیر بوده و کندی را دیده، دالس را ملاقات کرده، اینها دلیل بر این نمیشود که عضو سیا باشد و سرسپرده آمریکاییها. خب بنده غربی[=غربگرا] هستم و انکار هم نمیکنم. به آمریکاییها هم سمپاتی دارم، چون قسمت عمده ما با آمریکاییهاست. اما این مسائل دلیل نمیشود که عدهای نشاندار که دو پاسپورت در جیبهایشان دارند، بیایند و بگویند من آمریکایی هستم! اینها آمریکایی نیستند، اما من که جدّ و آبادم در این مملکت بودهاند، آمریکایی هستم، و آنها نیستند! جدّ من به انگلیسیها تمایل داشت، یعنی ناگزیر بود یا روسها را انتخاب کند و یا انگلیسیها را. او معتقد بود روسها مردم مستبد و خشکی هستند، و در مقابل انگلیسها را مردم دمکراتی میدانست[!]. خب، جدّ من «آنگلوفیل» بود، اما این دلیل نمیشود که نوکر انگلیسها بوده است! عدهای هستند که همه مردم آنها را میشناسند. آنها یا عامل انگلیس هستند یا آمریکا؛ کاری جز ایجاد سوءظن و تفرقه انداختن در مملکت ندارند. من نمیدانم چه شد که من «آژان» آمریکاییها شدهام و آنهای دیگر که سرشناس هم هستند و ارتباط دارند، ناسیونالیست هستند. در هر حال این حرفها جز مشتی تبلیغات مزخرف چیزی دیگر نیست، که برای گلآلود کردن آب و ماهی گرفتن عنوان میشود.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
۱- رژیم پهلوی در اسفندماه ۱۳۵۴ تاریخ هجری شمسی را به تاریخ شاهنشاهی تغییر داد. اما در شهریورماه ۱۳۵۷ همزمان با اوجگیری انقلاب اسلامی مجبور شد دوباره تاریخ هجری شمسی را بازگرداند.
۲- علی امینی با فشار جان اف کندی، رئیسجمهور وقت آمریکا، در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۰ به نخستوزیری رسید. شاه، گرچه از امینی دل خوشی نداشت، ولی در برابر خواسته آمریکاییها تسلیم شد.