06 فروردین 1396
اعلام جرم علیه هویدا
اعلام جرم ملت ایران علیه هویدا و کلیه وزراى اسبق و سابق و کنونى وی
تاریخ 4 /56
از آنجایى که برخلاف اصل 26 متمم قانون اساسى که قواى مملکت ناشى از ملت است و طریقه استعمال آن قوى را قانون اساسى
معین مىکند، دولت آقاى هویدا این حق قانونى ومسلم ملت ایران را در اثر استقرار یک نظام پلیسى آمیخته با خشونت و شکنجه و محاکمات غیرقانونى و توقیفها و بازجوییها و محکومیتهاى غیرقانونى سلب نموده است و قواى مملکت اکنون نه در چارچوب قانون اساسى بلکه در زیر سلطه یک استبداد مطلق پلیسى قرار دارد.
از آنجایى که برخلاف اصل 27 متمم قانون اساسى که قواى مملکت بر سه شعبه تجزیه مىشود آقاى هویدا و دولت او کلیه اختیارات قانونى قوه مقننه و قضائیه را تحت سیطره قوه اجرائیه و سیستم پلیسى آن درآورده و جریان قانونى و حیاتى این قواى مملکت را که استقلال و آزادى عمل آنها ضامن حقوق و آزادیهاى اساسى ملت ایران مىباشد به طور مطلق تعطیل و تعلیق کرده است
از آنجایى که برخلاف اصل 28 متمم قانون اساسى که قواى مقننه و مجریه و قضائیه براى همیشه از یکدیگر ممتاز و منفصل مىباشند دولت آقاى هویدا مجلس شوراى ملى را به صورت آلتى جهت قانونى کردن اعمال خلاف قانون رژیم درآورده و اختیارات قوه قضائیه را به مراجع غیرقانونى که هیچگونه صلاحیتى براى رسیدگى به امور قضائى ندارند سپرده است.
متأسفانه قوه مقننه و قوه قضائیه قادر به جلوگیرى از تجاوزات مکرر دولت آقاى هویدا به اصول
قانون اساسى و حقوق و آزادیهاى قانون ملیت ایران نیستند. قوه مقننه برخلاف اصل 32 قانون اساسى صلاحیت قانونى خود را به عنوان مرجع طرح نظریات و انتقادات اجتماعى ملت ایران از شرایط پلیسى و تجاوزات غیرقانونى که به طور مستمر از سوى دولت هویدا و سازمانهاى پلیسى و امنیتى آن به ملت ایران تحمیل مىشود از دست داده است و قوه قضائیه از رسیدگى به همه شکایات مربوط به توقیفها و بازجوییهاى غیرقانونى و شکنجههاى وحشیانه مأمورین سازمان امنیت و رفتار غیرانسانى زندانبانان رژیم استبداد نسبت به هزاران نفر زندانى بیگناه سیاسى و محاکمات غیرقانونى نظامى محروم شده است، به این جهت این اعلام جرم به نام ملت ایران به پیشگاه تاریخ و عموم آزادیخواهان و روشنفکران جهان که در مبارزه براى حقوق انسانى و بر علیه استبداد و شکنجه در یک صف قرار دارند تقدیم مىشود. و به این وسیله ما صداى مظلومانه دهها هزار زندانى سیاسى بیگناه و دهها هزار خانواده ایرانى را که فرزندان و پدران و خواهران و خویشان آنها به دست مأمورین سازمان امنیت شکنجه شده و یا در زیر شکنجههاى وحشتناک به قتل رسیدهاند و یا در خیابانها و کوچهها هدف گلوله آنها قرار گرفته و یا در محاکم رژیم استبداد به اعدام محکوم شدهاند به گوش ملل جهان و همه آزادیخواهان و مبارزین راه حقوق انسانى مىرسانیم و از آنها مىخواهیم که صداى مظلومانه یک ملت بىپناه را در محافل و مراجع صلاحیتدار جهانى منعکس نمایند واز دولتهاى خود مصرا بخواهند که در روابط سیاسى و اقتصادى خود با یک رژیم جبار و خودکامهاى که به هیچ یک از اصول قانونى و طبیعى حقوق انسانى کوچکترین احترام و توجهى ندارد تجدیدنظر نموده و او را به رعایت حقوقى که در قانون اساسى ما و اعلامیه جهانى حقوق بشر پیشبینى شده است وادار نمایند.
آقاى هویدا که بارزترین خصوصیت اخلاقى او دروغگویى است در رأس دولت خود که اکنون سیزده سال از این ریاست مىگذرد به طور مستمر مرتکب بزرگترین تجاوز به قانون اساسى ملت ایران شده است. آقاى هویدا و کلیه وزراى اسبق و سابق و کنونى او به طور دقیق 56 اصل از مهمترین اصول قانون اساسى ملت ایران را زیرپا گذاشتهاند، و با زیرپا گذاشتن این اصول کلیه جریان طبیعى قانونگذارى و استفاده ملت ایران را از حقوق و آزادیهاى قانونى خود معلق کردهاند. و ما چون در این اعلام جرم فرصتى براى طرح همه این اصول و موارد آشکار تجاوزهاى دولت آقاى هویدا به قانون اساسى نداریم این اعلام جرم را در سه قسمت و به طور خلاصه طرح مىکنیم:
قسمت اول :
طبق اصل 44 متمم قانون اساسى : (شخص پادشاه از مسئولیت مبرى است و وزراى دولت در هرگونه امور مسوول مجلسین هستند.)
طبق اصل 45 متمم قانون اساسى : کلیه قوانین و دستخطهاى پادشاه در امور مملکتى وقتى اجرا مىشود که به امضاى وزیر مسوول رسیده باشد و مسوول صحت مدلول آن فرمان و دستخط همان وزیر است.
طبق اصل 57 متمم قانون اساسى : اختیارات و اقتدارات سلطنتى فقط همان است که در قوانین مشروطیت حاضر تصریح شده است.
طبق اصل شصتم متمم قانون اساسى : وزراى مسوول مجلسین هستند.
طبق اصل شصت و یکم متمم قانون اساسى : وزرا علاوه بر اینکه به تنهایى مسوول مشاغل مختصه وزارت خود هستند به هیئت اتفاق نیز در کلیات امور در مقابل مجلسین مسوول و ضامن اعمال یکدیگرند.
طبق اصل شصت و چهارم متمم قانون اساسى : وزرا نمىتوانند احکام شفاهى و یا کتبى پادشاه را مستمسک قرار داده سلب مسوولیت را خودشان بنمایند.
با توجه به مدلول این شش اصل که در واقع جوهر و عصاره انقلاب مشروطه و قیام مسلحانه پدران ما در برابر حکومت استبدادى قاجار مىباشد مىبینیم که آقاى هویدا و کلیه وزراى اسبق و سابق و کنونى او در زمینه انجام وظایفى که خطوط اصلى آن از طرف قانون اساسى ترسیم شده است از کلیه حقوق و اختیارات و مسوولیتهایى که قانون اساسى براى دولتها و وزراى رژیم مشروطه معین کرده است عدول نموده و یکجا آن را بر مقام سلطنت واگذار کردهاند، اگر آقاى هویدا و وزراى او قانون اساسى و اصول مصرحه در آن را درباره وظایف و مسوولیتهاى غیرقابل تجزیه و تفکیک و غیرقابل گذشت دولت قبول دارند بنابراین اعمال و روشهاى آقاى هویدا و وزراى ایشان در عدول از قبول مسوولیت در برابر مجلسین و در قبول فرامین کتبى و شفاهى مقام سلطنت بدون امضاى وزرا و بدون قبول مسوولیت مشترک وزرا در برابر اعمال یکدیگر و بدون توجه به این اصل قانون اساسى که پادشاه از مسوولیت مبرى است برخلاف قانون اساسى و تجاوز به قانون اساسى است و آقاى هویدا و کلیه وزراى اسبق و سابق و کنونى او در برابر این عدول علنى و تجاوز آشکار گناهکار و از نظر قانونى قابل تعقیب هستند.
قسمت دوم :
سازمان اطلاعات و امنیت کشور یعنى وسیله و ابزار اصلى خفقان و وحشت و شکنجه دولت ایران و آزادیخواهان ایران جزیى از تشکیلات نخستوزیرى است. رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور در تشکیلات آقاى هویدا سمت معاونت نخستوزیر را دارد و به این اعتبار در واقع آقاى هویدا رئیس مستقیم و متبوع سازمان امنیت و اطلاعات کشور است. آقاى هویدا و کلیه وزراى اسبق و سابق و کنونى دولت او نسبت به همه جنایات و شکنجهها و بازجوییها و بازداشتهاى غیرقانونى که سازمان امنیت نسبت به ملت ایران و قربانیها و زندانیان سیاسى رژیم مرتکب شده است داراى مسوولیت مستقیم هستند سازمان امنیت در سالهاى حکومت آقاى هویدا جنایتهایى مرتکب شده است که بشریت از تکرار و تذکار آن در صفحات تاریخ شرمنده است.
پروندهسازیهاى سازمان امنیت درباره جوانان آزادیخواه، هجومهاى غیرقانونى به خانههاى مردم، بازداشتهاى غیرقانونى، شکنجههاى غیرانسانى به وسیله آلات موحش شکنجه و تعذیب از جمله مسائلى است که در حوزه مسؤولیتهاى آقاى هویدا و وزراى او و همچنین در قلمرو مسؤولیت شخص هویدا به خاطر ریاست بر این سازمان قرار دارد طبعا دولت هویدا و منجمله رئیس سازمان امنیت ایشان و وزیر دادگسترى دولت هویدا هرگز فرصت تشکیل یک پرونده قضائى را براى دادگسترى مملکت و رسیدگى به این جنایات و فجایع ایجاد نخواهند کرد و رژیم استبداد حاضر نخواهد بود در ... سازمانى که پایه و اساس قدرت دیکتاتورى مطلقه و غارتگریهاى افسانهاى او را تشکیل مىدهد افکار عمومى ملت ایران و مردم جهان را آگاه کند ولى ما بدینوسیله مسوولیت مستقیم آقاى هویدا و وزراى دولت او را در این جنایات و فجایعى که دهها هزار خانواده ایرانى را عزادار و سى میلیون ملت ایران را به خاموشى و وحشت کشانده است گوشزد مىکنیم و تعقیب او و وزراى دولت او را به خاطر اعمال غیرقانونى سازمان امنیت یادآورى مىنمائیم.
قسمت سوم :
اصل 21 متمم قانون اساسى ایران به صراحت مىگوید که انجمنها و اجتماعاتى که مولد فتنه دینى و دنیوى و مخل به نظم نباشند در تمام مملکت آزاد است.
ماده بیستم اعلامیه جهانى حقوق بشر مىگوید : هر کس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیتهاى مسالمتآمیز تشکیل دهد. بند دوم همین ماده از اعلامیه جهانى حقوق بشر مىگوید : هیچکس را نمىتوان مجبور به شرکت در اجتماعى کرد.
بند چهارم از ماده بیست و سوم همین اعلامیه مىگوید : هر کس حق دارد که براى دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیهها نیز شرکت کند. با توجه به این اصول نیازى به تذکار این واقعیت نداریم که آقاى هویدا و دولت او حق ملت ایران را در آزادى شرکت در مجامع و احزاب سیاسى و اتحادیههاى صنفى واقعى سلب کرده و در مقابل شرکت بسیارى از افراد جامعه مخصوصا کارمندان دولت و اصناف را در حزب رستاخیز به صورت اجبار و تهدید و ارعاب عملى نموده است.
حاجت به تذکار نیست که طرح مسئله حق آزادى تشکیل مجامع و جمعیتهاى مسالمتآمیز در قانون اساسى خود مبین این حقیقت است که در قانون اساسى، اصل تنوع عقاید و افکار و اختلاف روشهاى سیاسى و اجتماعى افراد و اصل انعکاس این افکار و عقاید مخالف و متنوع در مجامع و جمعیتهاى مسالمتآمیز صریحا به رسمیت شناخته شده است و مفهوم مخالف آن این است که روح قانون اساسى ما با انعکاس افکار و عقاید افراد ملت به طور یک پارچه در یک حزب واحد دولتى طرد شده است، بنابراین تشکیل یک حزب واحد از سوى دولت و اختصاص میلیونها تومان از بودجه عمومى مملکت براى مخارج حزب رستاخیز مفهومى جز انکار تنوع و اختلاف عقاید سیاسى و اجتماعى افراد ملت از طرف دولت و انعکاس آن در مجامع مختلف ندارد، به این ترتیب هرگونه وجوهى که براى حزب رستاخیز از بودجه عمومى کشور خرج شود در حقیقت طبق مدلول اصل 21 متمم قانون اساسى در حکم حیف و میل اموال عمومى محسوب و از نظر قضایى جرم و قابل تعقیب مىباشد.
همانطور که گفتیم بارزترین خصوصیت اخلاقى آقاى هویدا که اکنون به صورت مزمنى همه دستگاههاى دولتى را فرا گرفته است دروغگویى و بىاعتقادى او به همه مبادى اخلاقى و انسانى و به همه فضایل و مکارم بشرى است. این دروغگویىهاى مداوم درباره مسائلى از ضروریات اجتماعى و اقتصادى ملت ایران صورت مىگیرد که مردم فقدان آن را هر روز و هر ساعت و هر لحظه در زندگى خود حس مىکنند. آقاى هویدا اخیرا در صحبتهاى خود حرف از آزادى قلم و آزادى فکر مىزند و مىگوید دولت به هیچوجه درباره سانسور قلم و کتاب و فیلم و توقیف و زندانى و شکنجه جوانها به علت خواندن کتاب و ممنوع بودن نویسندگان از نویسندگى و انتشار کتاب دخالت ندارد. آقاى هویدا مىگوید فساد و دزدى و فقر و شکنجه وجود ندارد،بازداشتهاى غیرقانونى بازجوئىهاى غیرقانونى همراه با شکنجههاى هولناک وجود ندارد، محکومیتهاى ظالمانه و غیرقانونى در دادگاههاى نظامى و بدون حضور هیأت منصفه و بدون کوچکترین حمایت قضائى و قانونى وجود ندارد و محکومینى وجود ندارند که پس از پایان حکم ظالمانه دادگاههاى نظامى ماههاست که در زندان ماندهاند و یا کسانى که ماههاى دراز بدون محاکمه همچنان در بازداشت بسر مىبرند. براى آقاى هویدا کلیه گزارشهاى محافل بینالمللى و ناظران خارجى مبنى بر وجود شکنجه در زندانهاى ایران دروغ است، بدنهاى داغشده و سوخته، پاهاى اره شده، چشمهاى کور شده، مغزهاى کوبیده شده، دستهاى شکسته ـ گوشها و شکمهاى دریده شکنجهشدههاى کمیته سازمان امنیت براى آقاى هویدا دروغ است، محکومیت ابدى دختر هفده ساله خانواده رضائى به خاطر نوشتن یک انشاى ضدانقلاب شاه و ملت دروغ است. آقاى هویدا از این خانواده چهار نفر تیرباران شده و زیر شکنجه مردهاند ((سه مرد جوان و یک زن جوان)) و دختر و مادر این خانواده عزادار نیز در زندان رژیم انقلابى شما بسر مىبرد، این است کارنامه شرمناکترین رژیم پلیسى جهان در دولت شما که اگر یک طرفه دروغ نمىگوئید و ادعاى راستى و درستى دارید اعلام کنید تا این خانوادهها از پشت تلویزیون و رادیو ماجراى زندگى خود را براى ملت ایران و مردم جهان بگویند اگر راست مىگوئید در زندانها را به روى مردم باز کنید تا بدانند رژیم پلیسى شما با یک مشت مردم اسیر چه معاملهاى مىکند. آقاى هویدا اگر دروغ نمىگویید از زندان خود بپرسید که چرا زندانىها را به جرم تشکیل مجلس ختم براى دکتر على شریعتى1 کتک زدید و شکنجه دادید. چرا مأمورین خود را به اسم نمایندگان صلیب سرخ جهانى به زندانیهاى بدبخت و از همه جا بى خبر جا زدید و زبان آنها را در شرح فجایعى که سازمان امنیت بر سر آنها آورده است نامردانه گشودید و سپس آنها را به زیر
شلاق و شکنجه گرفتید. اگر همه اینها دروغ است بیائید تا با همدیگر و به اتفاق هم این دروغها را ثابت کنیم و به اطلاع مردم برسانیم. براى آقاى هویدا همه تنگناها و بنبستهاى موجود اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى، فقر شدید اکثریت ملت ایران و ثروتهاى افسانهاى گروه حاکمه و محارمان و دوستان آنها دروغ است.
براى آقاى هویدا فقر اکثریت و ثروت اقلیت، نابودى کشاورزى، فقدان آب و برق و غذا، اختناق و شکنجه و دزدى و غارتگرى طبقه حاکمه و متابعت از بیگانگان براى جلب حمایت آنها همه و همه علامات رشد و پیشرفت و نشانه نعمتهایى است که از دولت سر آقاى هویدا و رژیم اختناق او به ملت ایران ارزانى شده است!!!! در حالى که آقاى هویدا از آزادى قلم حرف مىزند و دخالت دولت را در اختناق فکر و اندیشه مردم ایران انکار مىکند، بلندگوهاى مطبوعاتى و قلم به مزدهاى سانسور و تبلیغات دولت هویدا به نویسندگان آزادیخواه و روشنفکران واقعى کشور فحش و ناسزا مىدهند. آرى در دولت آقاى هویدا آزادى وجود دارد، آزادى شکنجه و زندان، آزادى هجوم به منازل مردم بیگناه، آزادى کشتن جوانها در خیابانها به دست مأمورین سازمان امنیت آزادى دروغ گفتن و دروغهاى بسیار بزرگ گفتن، آزادى تجاوز به نوامیس مردم در بیابانهاى اطراف تهران ـ آزادى باز کردن کازینوها و اماکن فساد و عشرتکدههاى جوازدار و صاحب پروانه، آزادى استفاده یک طرفه و مطلق از رادیو و تلویزیون براى دروغپراکنى مداوم، آزادى سانسور و اختناق فکر و کتاب و اندیشه و هنر.
آقاى هویدا در آخرین مصاحبه خود در روزنامه کیهان صداى مخالفین آزادیخواه ایران را صداى ارباب خارجى مىنامد که با بلند شدن آن لعبتهاى خندهدار هم به قر و غمزه افتادهاند.
آقاى هویدا، آیا از پشت همان تریبونى که اکنون از سالها قبل به طور دربست در اختیار گرفتهاید حاضرید به این سؤال جواب بدهید که این کدام ارباب است که اکنون صداى او بلند شده است؟ آیا همان اربابى نیست که با کودتاى 28 مرداد 1332 و با دلارهاى خود حکومت استبدادى و رژیم پلیسى کنونى را بر ملت ایران تحمیل کرد. ما در اینجا از همه اسناد و مدارکى که در این بیست و چهار سال درباره دخالت آمریکا و سیا در کودتاى 28 مرداد 1332 و ساقط کردن دولت ملى و وطندوست دکتر مصدق از طرف محافل خارجى و حتى خود امریکاییها منتشر شده است صرفنظر مىکنیم و فقط به ذکر یک شاهد از تازهترین شهودى که بر این واقعیت گواهى مىدهد مىپردازیم.
آقاى هویدا به ماهنامه لوموند دیپلماتیک و به آخرین شماره آن یعنى شماره 280 ماه ژوئیه 1977 آن مراجعه کنید. در این شماره مقاله مفصلى در سراسر صفحات دوم و سوم ماهنامه به قلم مارک پلاس زیر عنوان ـ «استقرار سیاست استراتژیک آمریکا ـ رقابت ایران و عربستان سعودى در خلیج» منتشر شده است، در این مقاله تاریخچه تقویت نظامى ایران و فروش سلاحهاى پیشرفته آمریکایى به دولت ایران مخصوصا در دولت نیکسون و فورد تشریح شده است و همچنین تاریخچهاى از تحکیم سیاست نظامى آمریکا در ایران با دخالت در سقوط دکتر مصدق و کمک به کودتاى 28 مرداد 1332 ذکر مىکند و ما از آن همه مطالب فقط چند جمله کوتاه از آن را براى اینکه صداى ارباب به رغم آقاى هویدا و جهت آن بهتر شناخته شود نقل مىکنم.
آقاى مارک پلاس مىنویسد: از سال 1953 (یعنى از کودتاى 28 مرداد 1332) دولت آمریکا با ساقط کردن مصدق و برقرار کردن قدرت مطلقه شاه با تصمیمى قاطع خود را به صورت حامى اصلى رژیم سلطنتى ایران درآورد. و در جاى دیگر همین مقاله مىگوید:
حکومت نیکسون بر تمایلات شاه براى تقویت نظامى و خرید سلاحهاى جنگى جواب بسیار مساعدى داد و در تمام دوران حکومت نیکسون فروش سلاحهاى پیشرفته و پیچیده به ایران رو به افزایش نهاد و به موازات آن نفوذ آمریکا در منطقه گسترش یافت.
آقاى ریچارد هلمز به سمت سفیر آمریکا در تهران منصوب شد و به صورت محور اصلى روابط بین دو کشور ایران و امریکا درآمد و همراه با آن ستاد عملیاتى اداره جاسوسى و ضدجاسوسى آمریکا یعنى سیا از نیکوزیا پایتخت قبرس به تهران منتقل شد و زیر ریاست هلمز که خود رئیس سابق این سازمان بود قرار گرفت. اهمیت روزافزونى که خلیج براى منافع اقتصادى غرب پیدا کرده بود که شامل 60 درصد واردات نفتى براى غرب و نود درصد واردات نفتى براى ژاپن است. افزایش قیمت نفت در اثر بحران اعراب و اسرائیل و تضعیف دو قدرت طرفدار غرب در منطقه یعنى حبشه و پاکستان و ناتوانى سازمانى و خدماتى ارتش عربستان سعودى براى دخالت نظامى در خارج از مرزهاى خود انتخاب ایران را از قبل به عنوان ژاندارم منطقه به وسیله حکومت نیکسون و فورد تو2
آقاى هویدا : مىبینید که یک ناظر و محقق خارجى چگونه با صراحت ارباب رژیم کنونى ایران را نشان مىدهد و مىگوید اولاً کودتاى 28 مرداد را آمریکاییها انجام دادند و ثانیا با سقوط مصدق قدرت مطلقه و دیکتاتورى در ایران برقرار کردند و ثالثا با تصمیمى قاطع در پشت سر این قدرت مطلقه قرار گرفتند و سپس ارتش ایران را به خرج ملت بینواى ایران و به قیمت به دست آوردن میلیادرها دلار پول از طریق فروش سلاحهاى خود براى حفظ منافع نفتى غرب به صورت ژاندارم منطقه درآوردند. و به این وسیله خود را از حضور مستقیم و پرخرج و بدنامکننده خود در منطقه خلاص کردند. اگر اربابى که آقاى هویدا در مصاحبه خود اشاره مىکند همین است پس بنابراین معلوم مىشود که این ارباب یا مىخواهد نوکرهاى خودش را عوض کند و یا از زور فشار و غارتگرى رژیم استبدادى ایران منافعش به خطر افتاده است. زیرا همین آقاى مارک پلاس در همین مقاله در زمینه ضرورت تعویض سلطان قرون وسطایى عمان یعنى سعید بن تیمور و براى وزاندن یک نسیم تجددطلبى مصنوعى در عمان طبق مفاد دکترین نیکسون3 که بایستى نوکران نوکران قدیمى و کهنه و از مد افتاده را به نفع رژیمهاى قابل قبولترى رها کرد که بتوانند بستههاى خوشظاهرنماترو ظاهرفریبترى از تجدد و آزادى را به مردم عرضه کنند صحبت مىکند. نمىدانم اگر مقصود آقاى هویدا از ارباب همین است چرا و به چه علتهایى هویدا از صداى او ناراحت شده است مگر این ارباب همان ارباب نیست که میلیاردها دلار سلاح به دولتهاى هویدا فروخت؟ همان اربابى نیست که دولت هویدا بیش از 50 میلیارد دلار حساب تجارتى و دادوستد براى او باز کرده است و به اصرار از او دعوت مىکند که چرا از این گنجهاى افسانهاى که ما در اختیار شما مىگذاریم استفاده نمىکنید؟ همان اربابى نیست که دولت آقاى هویدا مىخواهد 7 فروند از گرانترین هواپیماهاى نظامى جهان را که رادارهاى پرنده هستند از او به قیمت یک میلیارد و دویست میلیون دلار بخرد؟ و همان اربابى نیست که مسوولین سیاسى ایران و منجمله سفیرش در واشنگتن به کرات او را بهترین دولت و متحد ایران مىدانید و از کمکها و حمایتهاى فراوان او تشکر مىکنید؟ آقاى هویدا چطور است که در ایران هر کس خواهان حقوق انسانى و آزادیهاى قانونى و موقوف شدن شکنجه و آزاد شدن زندانیان بىگناه و طرد افراد فاسد و وطنفروش از مقامات عالى مملکتى بشود نوکر بیگانه است؟ آقاى هویدا جاى شما و اعضاى دولت شما در اتحاد مثلث (فراماسونرى ـ بهائى ـ یهودى) که اکنون به جاى ملت ایران حق حاکمیت او را غصب کرده است در کجا قرار دارد؟ آیا ممکن است از دادگسترى ایران بخواهید که سوابق ـ مذهبى ـ سیاسى ـ و روابط و وابستگىهاى اقتصادى و مالى و سیاسى ناشى از سوابق اعضاى محترم دولت و مقامات عالى حکومت شما را مورد بررسى قرار دهد و گزارش آن را به اطلاع ملت ایران برساند تا همه آگاه شوند که ستون فقرات قدرت رژیم پلیسى شما و سیستم عصبى او به چه مراکز بینالمللى استعمارى پیوند دارد و از اتحاد مثلث چگونه بر مراکز اصلى قدرت سیاسى و اقتصادى و مالى ملت ما چیره شده و چگونه منابع ثروت ما و سرنوشت فرهنگ و استقلال ملى وطن ما را قبضه کرده است؟ آقاى هویدا شما در آخرین مصاحبه خود مىگویید که تنها دادگسترى و دادگاههاى کشورند که باید نشان دهند کدام اتهام به حق و کدام ناحق است. اگر اعلامیه 65 وکیل دادگسترى را بخوانید مىبینید که در دولت شما براى ملت ایران چیزى به نام دادگسترى واقعى که مدافع حقوق و آزادیهاى ملت ایران باشد باقى نمانده است. شما حرف از آزادى قلم و اندیشه و موافق بودن دولت شما با حق بیان و آزادى عقیده مىزنید اما چهل نفر از نویسندگان و هنرمندان کشور ما با بیانیه خود اعلام کردند که در دولت شما چیزى به نام آزادى اندیشه و فکر وجود ندارد. ولى شما به جاى جواب به آنها و یا اجازه به مطبوعات براى نشر بیانیه آنها به نویسندگان و روشنفکران مملکت ناسزا گفتید و قلم به مزدان شما در مطبوعات به آنها حمله کردند. شما با آزادى کامل از رادیو و تلویزیون که به ملت ایران تعلق دارد و از پول ملت اداره مىشود همه دروغهاى خود را پخش مىکنید اما از ساعتهاى طولانى تبلیغى که شما و وزرا و اعضاى دولت شما از رادیو و تلویزیون صرف شست و شوى مغزى و تحمیق ملت ایران مىکنید حتى یک لحظه آن را هم در اختیار کسانى که مىتوانند به دروغهاى شما جواب دهند نمىگذارید و حتى حاضر نیستید در یک مصاحبه با همین لعبتهاى خندهدار که اکنون به قول شما به صداى ارباب بیدار شدهاند شرکت کنید. دستگاه دروغپراکنى شما مىنویسد که همه مخالفین شما در ایران و سایر کشورها از هزار و چهارصد نفر تجاوز نمىکند. آیا شما میلیاردها ریالى که در بودجه مملکت براى اداره سازمانهاى انتظامى و امنیتى رژیم منظور مىکنید براى مبارزه با همین هزار و چهار[صد ]نفر است...؟
آقاى هویدا آیا شما حاضرید این اعلام جرم را براى تعقیب نویسنده آن به دادگسترى احاطه [احاله ]کنید؟ تا در همین دادگسترى موجود که در زیر فشار قدرت پلیسى شما له شده است پروندههاى تجاوزهاى علنى شما و دولت شما به قانون اساسى و آزادیها و حقوق انسانى ملت ایران مطرح شود، تا ملت ایران و مردم جهان بفهمند که دروغگو و لعبت خندهدار کیست، و چه کسانى هستند آنهایى که اگر صداى ارباب براى آنها لالایى نخواند حتى یک لحظه هم از ترس انتقام دهها هزار خانواده عزادار و میلیونها ایرانى غارت شده و اسیر خواب راحت بر چشمشان نمىرود. تا مردم ایران از میزان پروندههاى بایگانى شده دزدیها و غارتگریهاى طبقه حاکمه و بسازوبفروشهاى عالى مقام و کازینودارهاى بسیار محترم در بازرسى شاهنشاهى و در دادگسترى و در دفتر ویژه آگاه شوند و از میزان اندوختههاى بانکى و مستغلات آنها در داخل و خارج کشور مطلع گردند تا آشکار شود که مثلث جهنمى و مشئوم ((فراماسونرى ـ بهائى ـ یهودى)) بر سر ملت ایران در سالهاى دراز حکومت شما چه کرده است؟ آقاى هویدا شما گناه از کار افتادن نیروگاهها و خاموشىهاى برق را در گرماى سوزان تابستان به دروغ و جعل به گردن تکنولوژى ضعیف غرب یا تکنولوژى آن مىاندازید، در حالى که همین غربى که انسان را با تکنولوژى خود در ماه پیاده مىکند و پیچیدهترین سلاحهاى جنگى را به شما مىفروشد، همین غرب است که تکنولوژى آن در برابر دزدها و پورسانتاژهایى که در دولت شما از خرید لوازم و سلاحها و نیروگاهها و تأسیسات گرفته مىشود دچار ضعف مىگردد!!! و دموکراسى آن زشت مىشود!!! ـ و اصول پارلمانى و آزادیهاى اجتماعى آن مردم را به تنبلى و فزونخواهى عادت مىدهد!!ـ اما همین غرب هنگامى که با سازمان اطلاعاتى و با دلارها و با حمایت خود از شما پشتیبانى مىکند و تا آنجا که به حمایت خود بىقیدوشرط ادامه مىدهد براى شما سادهترین چیز آن است که همه ثروت ملت را و همه حقوق و آزادیهاى آن را در راه جلب حمایت آن پیشکش کنید.
آقاى هویدا خوب بود قبل از اینکه براى استراحت و تفریح به سواحل یونان و نیس مىرفتید و ملت ایران را در گرماى سوزان تابستان بدون برق و آب و در چنگال گرانى وحشتناک مواد غذایى و مسکن و کمبود آهن و آجر و سیمان و خفقان پلیسى سازمان امنیت رها مىکردید سرى هم به کنسولگرى آمریکا در تهران مىزدید تا مىدیدید که مردم ایران و خانوادههاى ایرانى چگونه از ساعات تاریک شب براى فرار از بهشتى که شما و دولت شما و رژیم مطلقه پلیسى شما براى ملت ایران ساخته است نوبت مىگیرند و ساعتهاى دراز براى گرفتن اجازه خروج از ایران و مهاجرت از سرزمین انقلاب شاه و ملت در انتظار نوبت در کنار خیابان مىخوابند. آرى وقتى طاعون در کشتى من افتد نخست موشها خود را به دریا مىاندازند. موشهایى که به خیال خود با استشمام خطر باید جان و مال خود را نجات دهند. آیا لعبتهاى خندهدار خود نیز با اولین صداى اعتراض فرار را بر قرار ترجیح نمىدهند!!!؟
تهران تیرماه 1356
علىاصغر حاج سیدجوادى4
1ـ دکتر على شریعتى در سال 1312 ه . ش در مزینان از توابع سبزوار متولد شد. پدرش محمدتقى شریعتى اولین معلم او بود. تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهاى مشهد به پایان برد و پس از گذراندن دورهاى در دانشسراى تربیت معلّم، آموزگار یکى از روستاهاى خراسان شد. چندى بعد با ورود به دانشگاه مشهد در رشته ادبیات و زبان فارسى فارغالتحصیل شد. دکتر شریعتى براى ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن این کشور در رشته زبان شناسى درجه دکترا گرفت . آشنایى وى با لویى ماسینیون، ژان پل سارتر، ژان برگ، جرج گورویچ و فرانتس فانون بر عمق یافتههاى علمى او افزود. تلاشهاى سیاسى دکتر شریعتى در خارج از کشور، به طور جدى ادامه یافت تا جایى که وقتى در سال 1343 به ایران بازگشت در مرز ترکیه دستگیر شد و 6 ماه به زندان افتاد. پس از آزادى، سخنرانیهاى او در دانشگاه مشهد و حسینیه ارشاد تهران توانست جوانان فراوانى را به پاى افکار و آراء او بنشاند. وى در سالهاى 1347 ـ 1350 در حسینیه ارشاد سخنرانىها و سمینارهایى پیرامون جامعهشناسى و موضوعات و مباحث اسلامى و دینى ترتیب مىداد. دکتر شریعتى در سال 1356 به انگلستان رفت و پس از اندکى در خرداد ماه سال 1356، به طرز مشکوکى درگذشت و پس از انتقال به سوریه در زینبیه دمشق دفن شد.
2ـ در اصل سند افتادگى دارد.
3ـ ریچارد نیکسون متولد 1913 م. دوران کودکى خود را با فقر و فلاکت طى کرد. پس از سپرى کردن تحصیلات حقوقى از دانشگاه هاروارد وارد نیروى دریایى امریکا شد و به اقیانوس آرام سفر کرد. در 1850 در انتخابات مجلس سنا پیروز شد. پس از انتخاب آیزنهاور به عنوان ریاست جمهورى در سن 39 سالگى به عنوان معاون وى انتخاب شد. در انتخابات بعدى به رقابت با کندى پرداخت و با اختلاف اندکى شکست را پذیرا شد. پس از شکست به کالیفرنیا بازگشت. در سال 1949 به نیویورک سفر کرد و در یکى از کارخانههاى مشهور وال استریت مشغول شد. در انتخابات بعدى به ریاست جمهورى امریکا رسید. از مهمترین کارهاى او خارج کردن سربازان آمریکا از ویتنام و تجدید روابط با چین بود. لیکن در 1947 پس از رسوایى ماجراى موسوم به «واترگیت» از سمت خود استعفا داد. وى در سن 81 سالگى در 1994 درگذشت.
4ـ علىاصغر حاج سید جوادى در سال 1304 ش در تهران متولد شد. کارشناسى رشته حقوق را در دانشگاه تهران و دکتراى فلسفه را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفت. حاج سید جوادى ابتدا به عضویت حزب توده ایران درآمد. در جریان انشعاب همراه خلیل ملکى و جلال آل احمد به حزب زحمتکشان ملت ایران و سپس نیروى سوم پیوست. پس از کودتاى 28 مرداد به عضویت جامعه سوسیالیست هاى نهضت ملى درآمد و در کنار کار سیاسى به فعالیت هاى مطبوعاتى روى آورد. در روزنامه «داریا» حسن ارسنجانى مقاله مىنوشت. زمانى با روزنامه اطلاعات و سپس کیهان همکارى مىنمود با تأسیس کانون نویسندگان به عضویت کانون درآمد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى «جنبش سیاسى » را پایه گذارى نمود. با شدت فعالیت هاى منافقین به سازمان پیوست. پس از 30 خرداد 1360 به فرانسه پناهنده شد و به عضویت شوراى مقاومت ملّى پذیرفته شد. پس از مدّتى از شورا اخراج گردید و به کار مقاله نویسى در نشریات ملى بعضا نزدیک به محافل سلطنت طلبان مشغول شد.
از آثار اوست:
بحران ارزشها، حکایت همچنان باقى است، فرهنگ جهان سوم، اعراب و اسرائیل و...