20 شهریور 1400
نگاهی به زندگی و آثار
فقیه اخلاقی علی احمدی میانجی
آیت اللّه علی احمدی میانجی، چهارم محرم الحرام 1345 ه . ق (1306 ش) در روستای پورسخلو دیده به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی را در چنین محیط خانوادگی، که سرشار از تلاش و کوشش، صفا و صمیمیت و عبودیت و معنویت بود، سپری کرد و در دامن مادری از سلاله رسول اکرم (ص) کاملاً تربیت اسلامی یافت. وی آموزش کتاب های «نصاب الصبیان»، «گلستان سعدی»، «منشأت امیر نظام»، «ابواب الجنان»، «تاریخ نادر» و مقدمات عربی را نزد پدر گذرانیده و با پشتکار خود توانست حدود دویست بیت از «نصاب» را حفظ کند و تا حدودی به زبان فارسی مسلط شود. [1]
خانواده:
آیت اللّه احمدی میانجی، در یادداشت های پراکنده خود ویژگی های اخلاقی و فعالیت های اجتماعی والدینش را چنین بیان می کند: «... مادرم از فرزندان حضرت رسول (ص) و مرحوم پدرم طبق نوشته خودش، که در آخر جلد دوم «شرح لمعه» آمده، در سال 1335 ق «شرح لمعه » می خوانده است و در سال 1336 ق. که قحطی بزرگ اتفاق افتاد و پدرم ترک تحصیل نموده و مشغول تبلیغ و خدمت در محل شده است. پدرم خود زارع بود و کشاورزی داشت. خود در باغ ها در آبیاری کردن و حفر چشمه ها و درختکاری، و وقت خرمن کوبیدن گندم، کار می کرد و هر سال زکات و خمس می داد. در ایام ماه رمضان و محرم منبر می رفت و در طول سال به کارهای شرعی مردم، تبلیغ احکام، رفع منازعات و اصلاح بین الناس می پرداخت. به حضرت امام حسین (ع) علاقه خاصی داشت. گاهی تنها برای خودش روضه می خواند و گریه می کرد. حتی در صحرا و در باغ، هنگام کارکردن، و در مجالس مختلف که برای مردم صحبت می نمود، در آخر روضه می خواند. من در ایشان حرص بر دنیا، و حسد به هم نوع ندیدم؛ بلکه بر عکس، خدمت به هم نوع و احترام را لازم می دید و در رفع حوایج مردم کوشش می کرد...» [2]
اساتید:
سال 1358 ه . ق (بهار 1318) در سن دوازده سالگی، پدرش او را به شهر میانه آورد و فرزندش را به دست مرحوم حضرت آیت اللّه آقا میرزا ابومحمد حجتی که به تازگی رهبری مذهبی مردم میانه را بر عهده گرفته بود، سپرد تا به صورتی که خود مصلحت می داند، تعلیم و تربیت کند.
آیت اللّه احمدی میانجی نخست آموزش نحو را به تنهایی پیش استاد آغاز کرد. بدین جهت او روزها و گاه شب ها در منزل استاد به سر می برد. استاد با مشاهده تلاش و استعداد و علاقه و خلوص اولین شاگردش، حتی بیش از فرزندان خود زمینه های رشد و شکوفایی او را فراهم آورد. استاد هر روز مقداری تلاوت قرآن توصیه می کرد. بعد چند حدیث یاد می داد و سپس درس روز گذشته را می پرسید. اگر او خوب آموخته بود، آن گاه درس جدید را شروع می کرد.
او علاوه بر کتب علم نحو، کتاب حاشیه در منطق، معالم در اصول، مطول در معانی و بیان و بخش های عمده شرح لمعه و قوانین الاصول را هم در خدمت استاد فرا گرفت. سپس قسمت باقیمانده از کتاب شرح لمعه و قوانین را نیز در محضر حضرت آیت اللّه حاج شیخ لطفعلی زنوزی که به تازگی به میانه وارد شده بود و حجة الاسلام و المسلمین حاج میرزا مهدی جدیدی آموخت. در مجموع، تحصیلات و توقف وی در این شهرستان، حدود پنج یا شش سال طول کشید.
به توصیه و اصرار اساتید، رهسپار تبریز شد و در مدرسه «حسن پاشا» ساکن گردید. ایشان خود در این باره نقل می کرد: «... بعد از استقرار در مدرسه، خواستم به خدمت علامه طباطبایی برسم و سفارش نامه آیت اللّه حجتی را تقدیم کنم. لذا از طلاب و اساتید و سایر علمای شهر، آدرس منزل ایشان را خواستم؛ اما هیچ کس ایشان را نمی شناختند و می گفتند ما تا به حال یک همچون اسمی و شخصی را نشنیده و ندیده ایم. به مدارس دیگر مانند طالبیه رفتم، آنها هم چنین گفتند. چند روز به همین سبب معطل شدم تا این که بالاخره پس از مدتی با مشقت بسیار آدرس منزل ایشان را به دست آوردم. فوری به خدمتشان رسیدم و نامه را تحویل دادم. ایشان مرا مورد لطف قرارداد و به آیت اللّه میرزا رضی زنوزی که در آن ایام از مدرسین بزرگ حوزه تبریز بود، معرفی کرد...» [3]
آیت اللّه احمدی، درمدت کوتاهی که در حوزه تبریز بود، از محضر اساتید بزرگ از جمله آیت اللّه میرزا رضی زنوزی کسب فیض نمود؛ اما بنا به دلایلی در همان سال به میانه برگشت و از آنجا به سوی شهر مقدس قم روانه شد. آیت اللّه احمدی چون وارد شهر مقدس قم شد، در یکی از حجره های مدرسه دارالشفاء ساکن شد. او در این شهر، سطوح عالی را نزد مرحوم آیت اللّه سید حسین قاضی آموخت و بخش دیگری از آن را هم در محضر حضرت علامه طباطبایی (صاحب تفسیر المیزان) که به تازگی از تبریز به قم مشرف شده بود، فرا گرفت.
آیت اللّه احمدی پس از اتمام سطوح عالی فقه و اصول، درس خارج اصول را در خدمت مرحوم آیت اللّه آقا میرزا احمد کافی الملک یاد گرفت. همزمان با این درس، دروس خارج فقه را در ابواب مختلف، از محضر بزرگانی چون بروجردی، گلپایگانی، محقق داماد و علامه طباطبایی (ره) بهره می جست و حتی در درس خصوصی مرحوم محقق داماد و علامه طباطبایی نیز شرکت می کرد. البته با مرحوم علامه طباطبایی انس بیشتری داشت و به طور خصوصی در زمینه فقه، اصول و اخلاق بهره ها برد.
آیت اللّه احمدی درباره آشنایی خود با علامه نقل می کرد: «اوائل، با این که از طریق مرحوم آیت اللّه زنوزی به ایشان معرفی شده بودم، اما چندان توجهی به من نمی کردند تا این که بعداً مأنوس شدیم و رفت و آمدم به خدمت ایشان زیاد شد و معظم له نیز به بنده لطف داشتند. ولی همیشه در ذهنم بود که چرا آقای طباطبایی در اوایل این طور برخورد می کردند؟ یک روز که فرصتی پیش آمد، این سؤال را با ایشان در میان گذاشتم، فرمودند: اول تصورم این بود که می خواهید بی جهت وقت مرا بگیرید و عمر خودتان را هم ضایع کنید. این بود که نمی خواستم این طور بشود. اما بعد دریافتم این طور نیست. لذا نظرم عوض شد...» [4].
جلسات بحث و تفسیر
او در کنار تحصیل، با همکاری و همفکری تنی چند از دوستان فاضل خود، همچون آیات: سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید مهدی روحانی و سید ابوالفضل میرمحمدی، آقا موسی زنجانی، احمد آذری قمی، احمد پایانی، موسوی زنجانی و... اقدام به برگزاری بحث تفسیر هفتگی کردند. این محفل علمی، به طور مرتب در هر هفته برگزار می شد. اعضای جلسه هر کدام به تفاسیر مختلف مراجعه می کردند و پیرامون آیات مباحث مفیدی را مطرح می نمودند. گاهی بحث و گفتگو در میان اعضا به قدری طولانی می شد و آقایان مبانی همدیگر را مورد مناقشه و نقض قرار می دادند که در نهایت جمع بندی بحث ها را مشکل می کرد. در این مورد آیت اللّه احمدی نقل می کرد: «من هنگام جمع بندی جلسه به شوخی می گفتم: یک فایده جلسه تفسیر ما این است که با این اشکالات و مباحثات، آیات محکمه خداوند، متشابه می شود؛ چون آقایان آن قدر دقت و موشکافی می کردند که آن احتمال و نظری که انسان هنگام مطالعه داشت، از او گرفته می شد.» [5]
تربیت شاگردان:
وی از همان دوران طلبگی ضمن تحصیل، به تدریس نیز اهتمام داشت و درس های پیشین را به طلاب و فضلای پایین تر از خود می آموخت. آیت اللّه احمدی در حوزه علمیه قم جزو اساتید شناخته شده در سطوح عالی به شمار می رفت. به فقه و بخصوص به کتاب ارزشمند مکاسب شیخ انصاری، عنایت و علاقه خاصی داشت و هر سال آن را برای عده ای تدریس می نمود. او در امر آموزش طلاب، با شهید آیت اللّه قدّوسی در مدرسه حقّانی همکاری داشت و از اساتید سرشناس این مرکز علمی و انقلابی محسوب می شد. [6]
درس اخلاق ایشان نیز در سطح حوزه علاقمندان زیادی داشت. لذا از مدارس مختلف، مانند مدرسه شهیدین، مدرسه معصومیه و مدرسه کرمانی ها، دعوت می شد و برای طلاب و فضلا در سطح های گوناگون درس اخلاق، که با جذابیت ویژه ای توأم بود، ارائه می داد. او که یک عمر فقه را با اخلاق به هم آمیخته بود، تبلور عینی یک «فقیه اخلاقی» بود.[7]
سال 1341، که قیام مراجع معظم تقلید به رهبری حضرت امام خمینی بر ضد لایحه «انجمن های ایالتی ولایتی» آغاز شد، آیت اللّه احمدی حضور متعهدانه خود را در این نهضت بزرگ اسلامی به خوبی نشان داد. او در هر رخداد مهمی، در صورت لزوم، نخست به خدمت حاج آقا روح اللّه خمینی و سایر مراجع معظم می رسید. بعد از کسب رهنمودهای لازم عازم میانه می شد و پیام آنان را به روحانیت و مردم آن سامان می رساند و با سازماندهی روحانیت و روشنگری مردم، در جهت آرمان های نهضت اسلامی گام های مؤثر و بلندی برداشت. وی سعی می کرد به دور از احساسات و افراط کاری ها، بیشتر با منطق و استدلال قوی، منشأ اختلاف میان روحانیت و رژیم شاه را برای مردم بازگو کند و آنها را از ماهیت ضد اسلامی رژیم آگاه سازد. به همین علت جلسات سخنرانی ایشان، در مراحل حساس و سرنوشت ساز آن دوران بسیار سودمند و پربار جلوه می نمود. [8]
عید نوروز و خرداد سال 1342، که به فرمان حضرت امام خمینی، در سرتاسر کشور عزای عموی اعلام شد، آیت اللّه احمدی نیز به منظور اجرای امر مقتدای خود، وارد شهرستان میانه شد و با ایجاد همانگی بین روحانیت آنجا، در مجالس و محافل متعدد به وجه مقتضی به ایفای نقش پرداخت، چنانکه در یکی از گزارش های اسناد ساواک آمده است:
شهربانی کل اطلاعات
آقای میرزا علی احمدی - یکی از وعاظان مبرز و سخنور این شهرستان شمار می رود که به تازگی برای عزاداری از قم وارد شده بود، پیوسته اعمال و رفتار و مراوده وی زیر نظر مأمورین مربوطه قرار و در نتیجه معلوم گردید، نامبرده از طرفداران آیت اللّه خمینی بوده که برای انجام مأموریت وارد شده تا این که با تبانی و تشریک مساعی آقایان امام جمعه و فرماندار، اخیراً از میانه خارج، به قم یا به کرج عزیمت نموده است.
5 / 11 / 91342 / 3 / 20
سروان سمیعی رئیس شهربانی میانه
پس از قیام 15 خرداد 1342، آیت اللّه احمدی نیز از قم به تهران آمد و به جمع علمای مهاجر و متحصن پیوست. این حرکت، در آن فضای اختناق، نسبت به شخصیت های درجه دو و سه، کار بسیار خطرناکی به شمار می رفت و شجاعت بیشتر می طلبید.
وقتی نهضت پرشکوه اسلامی در آبان سال 1356، با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی به اوج خود رسیده بود، او نیز در این مقطع به صحنه آمد و به مبارزات خود عمق بیشتری بخشید. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، همواره در مراحل مختلف انقلاب اسلامی، بخصوص با صدور اطلاعیه ها و بیانیه های روشنگرانه خود، در جهت بیداری افکار عمومی و پشتیبانی از نهضت الهی امام خمینی (ره) سهم به سزایی داشته است. در این میان از جمله اعلامیه تاریخی جامعه مدرسین در مورد خلع سلطنت از شاه بود که امضای این عالم مجاهد را نیز در آن مشاهده می کنیم.
ایشان که عرصه مبارزه را بسیار فراتر از حد صدور اعلامیه ها می دید، در شهر خود، «میانه» نیز از ستیز با طاغوت غفلت نمی ورزید و در سنگر انجمن دین و دانش، مدرسه علمیه و مسجد آقا یارسلطان، به ایفای نقش می پرداخت؛ چنان که در بخشی از صورتجلسه «شورای هماهنگی تأمین شهرستان میانه» مورخه 1356 / 9 / 17 که با حضور فرماندار، رئیس شهربانی، فرماندهان پادگان و ژاندارمری، جهت زمینه سازی برای دستگیری ایشان و روحانی مبارز شهر حاج سید سجاد حججی، تشکیل شده بود، چنین آمده است:
«... 2 - آقای میرزا علی احمدی که از قم آمده و در منزل برادرش سکونت دارد که نامبرده در دین و دانش و مساجد، تبلیغات وسیعی را بر علیه رژیم و قانون اساسی و تخریب و آتش سوزی اماکن عمومی شروع و ادامه می دهد و همه مردم را به عناوین مختلف جمع نموده؛ مخصوصاً دانش آموزان و جوانان را به تظاهرات و قیام مسلحانه ترغیب و تحریک می نماید و توسط همین اشخاص بارها وسایل موتوری نیروهای انتظامی تخریب و مأمورین به وسیله پرتاب سنگ مجروح که نامبردگان دستگیر و توسط مأمورین اعزامی بدرقه و معرفی می شدند...» [9]
در پی این نشست، بلافاصله حکم دستگیری آیت اللّه احمدی به جرم (به اصطلاح) اخلال در نظم و امنیت و ایجاد اغتشاش در منطقه، صادر شد. ساعت 3 بامداد روز شنبه، هشتم محرم سال 1357 مزدوران ساواک مغول وار به منزل وی هجوم بردند، در حیاط و پنجره ها را شکسته و وارد اتاق خواب شدند. ایشان را با لباس خواب و با اهانت و جسارت و ضرب و شتم به وسیله قنداق تفنگ به کوچه کشاندند و در سرمای آذر 57، با خودروی ارتش او را به پاسگاه ژاندارمری انتقال دادند.
این عالم فداکار پس از استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، با درک موقعیت حساس زمانی، تمام وقت خود را وقف انقلاب، اسلام، رهبری و مردم کرد و با حضور خستگی ناپذیر خود در عرصه های مختلف، به دفاع از حریم نهضت برخاست؛ چنان که حضرت امام خمینی (ره) طی سه حکم جداگانه در تاریخ های: 19 فروردین، 7 تیر و 7 شهریور 1358 وی را به عنوان قاضی شرع، مسؤول رسیدگی به امور دادگاه ها و ساماندهی اوضاع جاری مناطق و برای رفع مشکلات و ایجاد وحدت میان اقشار مختلف منصوب کردند متن حکم در ذیل می آوریم:
حکم انتصاب آقای علی احمدی میانجی به سمت قاضی شرع در میانه
زمان حکم : 7 تیر 1358 / 3 شعبان 1399
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای احمدی میانجی ـ دامت افاضاته
لازم است جنابعالی مسافرتی به شهرستان میانه بروید و از نزدیک به وضع کمیته ها رسیدگی نموده و در اصلاح آنها بکوشید. و در مورد زندانیان و پاسداران نیز بررسیهای لازمه را بنمایید و به هر نحو صلاح می دانید سر و سامانی به وضع آنها بدهید. وضمناً برای اصلاح وضع زندانیها و رسیدگی به کار آنها، جنابعالی به عنوان قاضی شرع منصوب می شوید که در تشکیل دادگاهها اقدام نموده و پس از تشکیل دادگاه در آنها شرکت نمایید؛ و در احکام صادره نظارت کامل داشته و در هر حال مراعات احتیاط را بکنید. از خدای تعالی موفقیت جنابعالی را خواستارم. به تاریخ سوم شعبان المعظم 1399 روح الله الموسوی الخمینی [10]
علاوه بر آن، وی طی حکم های متعدد از سوی «دفتر عملیاتی حضرت امام خمینی (ره) » مستقر در قم، «دفتر جامعه مدرسین» و «دادسرای انقلاب کل کشور» به عنوان سرپرست هیأت های منتخب، جهت رسیدگی به وضع دادسراها و دادگاه های انقلاب و سایر امور جاری به استان های: خوزستان، لرستان و آذربایجان غربی عازم شد و به نحو مقتضی انجام وظیفه نمود.
آیت اللّه احمدی در رخدادهای مهم کشور از جمله: انتخابات خبرگان قانون اساسی، غائله حزب جمهوری خلق مسلمان، ماجراهای بنی صدر و منافقین، به طور جانانه در دفاع از حریم انقلاب و ولایت فقیه وارد صحنه می شد و با اقدامات سریع و به موقع خود جلوی بسیاری از توطئه ها و ترفندهای دشمن در منطقه میانه و حومه را می گرفت.
خدمات فرهنگی و اجتماعی:
عمده خدمات فرهنگی - اجتماعی مرحوم آیت اللّه احمدی میانجی در دو شهر میانه و قم بود. در اواسط دهه سی که نهضت «مدارس ملی» با ابتکار شخصیت های روحانی مانند آیت اللّه شهید دکتر بهشتی و امام موسی صدر در شهر قم آغاز شد، در شهر میانه نیز آیت اللّه احمدی، با پیروی از این دو شهید، اوایل دهه چهل، با همکاری چند تن از افراد نیکوکار «مدرسه رضوی» را راه اندازی کرد. این مرکز آموزشی، در تربیت دینی و مذهبی کودکان و نوجوانان میانه بسیار مؤثر بود.
در سال 1348 آیت اللّه احمدی در یک اقدام دیگر، مرکز فرهنگی - مذهبی مهمی را تحت عنوان «انجمن دین و دانش» بنا نهاد که در آن مقطع در رشد و تعالی فکری، عقیدتی و اخلاقی جوانانِ دبیرستانی و دانشگاهی نقش اساسی و تاریخی داشت به طوری که اغلب تربیت یافتگان این مرکز، به نیروهای بالقوه انقلاب اسلامی تبدیل شدند و هنگامی که انقلاب در سال 1356 به مرحله بحرانی خود رسید، همه در خدمت آن قرار گرفتند و از جان خود برای پیشبرد نهضت اسلامی مایه گذاشتند.
مؤسسه قالیبافی و صندوق قرض الحسنه مهدیه، دو خدمت دیگری بود که تقریباً همزمان با تأسیس انجمن دین و دانش، به همّت آیت اللّه احمدی و با همیاری تنی چند از معتمدین میانه انجام پذیرفت.
مؤسسه قالیبافی اگر چه بعد از چند سالی به علت مشکلات و موانعی به تعطیلی گرایید، امّا صندوق قرض الحسنه هنوز هم فعال است و بیش از 30 سال است که بخشی از نیازهای قشر محروم را آبرومندانه تأمین می کند.
صندوق ذخیره علوی، مؤسسه خیریه الزهراء (س) و جامعه ناصحین قم از جمله مراکز مهم و مؤثر در قم به شمار می آیند که آیت اللّه احمدی جزء مؤسسین پرتلاش آن بود. اهمیت هر کدام در جهت رفع مشکل مادی و معنوی مردم و احیای امر به معروف و نهی از منکر در سطح شهرستان قم بر کسی پوشیده نیست.
اشتیاق آیت اللّه احمدی برای خدمت به مردم، بدان حد بودکه محل اقامه نماز جماعت ایشان (مسجد عبداللهی واقع در سه راه بازار قم)، به عنوان محلی جهت رفع نیاز نیازمندان شناخته شده بود و در طول سال ها امامت ایشان در آن مسجد، گره از مشکل صدها انسان آبرومند و حاجتمند گشوده می شد.[11]
آثار و تالیفات
آیت اللّه احمدی میانجی، در وادی قلم و تحقیق نیز به حق نبوغ، نوآوری، استعداد و تلاش طاقت فرسای خود را به وضوح در معرض دید و قضاوت تاریخ گذاشته است. آثار این دانشمند فرزانه از جهات مختلف قابل توجه و تأمل می باشد. کتب «مکاتیب الرسول»، مواقف الشیعه، التبرک، الاسیر فی الاسلام، السجود علی الارض، مالکیت خصوصی، احادیث اهل البیت عن طرق اهل السنة، لزوم وزارت اطلاعات در حکومت اسلامی، اطلاعات و امنیت در حکومت اسلامی، حاشیه و تعلیقه بر کتاب های «معادن الحکمه» مرحوم فیض کاشانی و «شیعه در اسلام» مرحوم علامه طباطبایی از آثار به چاپ رسیده آیت اللّه احمدی به شمار می آید.[12]
با توجه به نگرش پویای آیت اللّه احمدی در فقه و سایر مسائل اسلامی، حضرت آیت اللّه خامنه ای، رهبر معظم انقلاب،طی حکمی ایشان راهمراه باحضرات آیات سید مهدی روحانی،شیخ محمد ابراهیم جنّاتی،سید محمود هاشمی شاهرودی و... جهت بررسی موضوعات جدید و پاسخگویی به مسائل روز جهان اسلام منصوب کردند. [13]
آیت اللّه احمدی میانجی در بُعد اخلاقی و عرفانی به سطح بسیار والایی نایل گردیده بود. او به عنوان یکی از اساتید بزرگ اخلاق در حوزه علمیه، سیر و سلوک ویژه و منحصر به فردی داشت که البته از قرآن و سیره امامان معصوم (ع) سرچشمه می گرفت. وی هرگز این بُعد از شخصیت ممتاز خویش را بروز نمی داد و در مجالس و محافل عمومی به خصوص هنگام اقامه نماز جماعت، عبادات واجب و مستحب خود را به صورت خیلی ساده و در عین حال دقیق انجام می داد. در طول شصت سال زندگی در قم کوچک ترین تظاهری از این عالم عامل دیده نشد. رابطه عاشقانه و جانسوز خود با خدا را در حد بسیار عمیق همواره در خلوت و به دور از چشم مردم و حتی نزدیکان انجام می داد. [14]
مرحوم آیتاللّه احمدی میانجی در بخشی از وصیت نامه خود، توصیه هایی پدرانه خویش را چنین به یادگار گذاشتند: «شما را به تقوا و پرهیز از گناه شدیدا توصیه می کنم. روابط خود را با اهل بیت علیهم السلام روز به روز زیادتر کنید. همواره توسل داشته باشید ولو با خواندن زیارت جامعه یا امین اللّه یا زیارت عاشورا. با آنان درد دل کنید و به در خانه غیرآنان نروید. با امام زمان علیه السلام همیشه رابطه برقرار کنید.»[15]
یکی از خاطرات شگرف از زندگی سراسر معنویت آیت اللّه احمدی میانجی رحمه الله چنین است: ایشان پس از شهادت فرزندشان شهید آقا جعفر احمدی، هنگامی که پیکر پاک فرزند شهیدش را برای تشییع و خاک سپاری به قم آوردند، در مراسم تشییع حاضر شد و پس از طواف حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام و اقامه نماز میت، پیکر فرزند را مشایعت کرد، امّا هنگام خاک سپاری، به منزل بازگشت. به ایشان گفتند: آقا این جمعیت برای تشییع و تدفین فرزند شما آمده اند و شما به منزل برمی گردید؟! ایشان فرمودند: آن چه را در راه خدا داده ام، دیگر به دنبالش نمی روم. مراسم شب هفت فرزند هم با شکوه خاصی برگزار شد، اما پدر در این مراسم هم شرکت نکرد و همان سخن را تکرار نمود.
یکی از نزدیکان آیت اللّه احمدی میانجی رحمه الله نقل می کند که ایشان پس از پایان یافتن آخرین جلد از کتاب مکاتیب الرّسول صلی الله علیه و آله توسط رؤیایی از نزدیک شدن زمان ارتحال آگاه گردید. بعد از این آگاهی، به تنظیم وصیت نامه پرداخت و سپس آخرین سفرهای معنوی خود را به زیارت عمره، زیارت کربلا و مشهد مقدس انجام داد و با این کار، به آماده سازی کامل خود برای سفر نهایی و ابدی خویش به سوی سرای دیگر، اقدام کرد.[16]
این عالم فرزانه پس از هفتاد و سه سال زندگی توأم با تلاش، تحقیق و پژوهش، بامداد روز دوشنبه، بیست و یکم شهریور 1379 چشم از جهان فرو بست و روح بلندش به سوی معبود متعال پرواز کرد. پیکر این فقیه خستگی ناپذیر، با حضور مراجع معظّم تقلید، علمای اعلام، طلاب و فضلا و انبوهی از مردم قم، میانه، تهران و... از مسجد امامِ قم به حرم حضرت معصومه (س) تشییع شد و با تجلیل فراوان، در جوار کریمه اهل بیت (ع) جنب مرقد علامه طباطبایی و شهید مرتضی مطهری به خاک سپرده شد. با درگذشت این عالم ربّانی، از سوی برخی از حضرات آیات عظام و علمای اعلام، پیام ها و بیانیه های تسلیتی صادر شد که در اینجا به ذکر بیانیه آیت اللّه خامنه ای - مدّ ظلّه العالی - اکتفا می کنیم.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
با تأسّف فراوان اطلاع یافتم که عالم جلیل القدر و فقیه اخلاقی و پارسا و پرهیزکار آیت اللّه آقای حاج میرزا علی احمدی میانجی دنیا را بدرود گفته و حوزه ی علمیه ی قم به فقدان این استاد وارسته و با فضیلت، دچار گشته است. ایشان در شمار عالمان و برگزیدگان بودند که علم را با عمل، و تقوا را با جهاد، و فقاهت را با تبلیغ دین، و برجستگی رتبه دانش و تحقیق را با کمال فروتنی و زهد و کم توقعی در هم آمیخته و در عرصه ی دین و معنویت همچون میدان حضور و نشاط انقلابی، از پیشروان و گوی سبقت ربودگان بودند. آزمون شهادت فرزند همچون دیگر محنت های دوران مبارزه ی علمی و جهاد سیاسی، بر صبر و صفا و وارستگی این مرد بزرگ افزوده و اسوه یی برای فضلای جوان و شاگردان و ارادتمندان ایشان پدید آورده بود. فقدان خسارتبار این روحانی عالی مقام را به حضرت بقیة اللّه روحی فداه و حوزه ی علمیه ی قم و خاندان محترم و فرزندان مکرّم ایشان تسلیت عرض می کنم و علوّ درجات ملکوتی ایشان را از خداوند رحیم مسئلت می نمایم. سیّد علی خامنه ای 22/ 6 / 1379
مرحوم خسروشاهی پس از ذکر زندگی و فعالیتهای تحصیلی و علمی آیت الله احمدی میانجی مینویسد: از خصوصیات اخلاقی ایشان نخست «اخلاص در عمل» بود؛ یعنی او در همه کارها خدا را در نظر میگرفت و از هوی و هوس دوری میکرد، از ریاکاری و تظاهر، هم در زمینههای علمی و هم در مکارم اخلاقی، شدیداً پرهیز مینمود. ایشان نه تنها گوشهگیری و عزلت را تقوی نمیدانست و انزوا را در مفهوم مثبت آن در میان مردم و اجتماع زیستن و خدمت به مردم و اسلام عینیت میبخشید. ایشان به احکام حکومتی شدیداً معتقد بود و بدان انقیاد داشت. حتی رعایت قوانین و مقررات دولت اسلامی را لازم میدانست و میفرمود: «اگر کسی مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت نکند و پلیسی هم حضور نداشته باشد، لازم است جریمه مقرر را به صندوق دولت بپردازد!»
ایشان در پاسخ به سوال یکی از طلاب حوزه علمیه قم درباره این که یک طلبه برای سیر و سلوک چه کارهایی باید انجام بدهد، مینویسند: «طلبهها مخصوصاً طلبههای جوان باید خوب بخورند، خوب بخوابند، خوب استراحت و تفریح کنند و بقیه را برای درس مشغول شوند والا این عبادات و مستحبات مانع درسی است و طلبهها را یک مقدس بیسواد خواهد کرد. طلبهها باید واجبات را به جا بیاورند و حرام را دقیقاً ترک کنند و مستحبات را به حدی که مانع درس و بحث و حفظ الصحه نیست، انجام دهند.»
آیت الله احمدی از انجام کارهایی که بعد از انقلاب به ایشان محول میشد، کوتاهی نمیکرد و با تمام توان در راه تحقق بخشیدن به اهداف انقلاب کوشا بود… نمونههای زیادی از اقدامات اصلاح طلبانه و آشتی جویانه ایشان در نقاط مختلف کشور و در ایام بحرانهای سیاسی اوایل انقلاب، نشانگر این اخلاص و اقدام است… تبعیت از ولایت، نمودار کامل این اخلاص و اقدام بود و ایشان در همه زمینهها، دنبالهروی رهنمودهای امام خمینی و بعدها رهبری معظم انقلاب آیت الله خامنهای بود که نمونه بارز آن اعلام نظریه فقهی در مورد مسأله قمه زنی بود که همراه علما و فضلای حوزه، به صراحت عدم جواز آن را تأیید نمود. به عبارت دیگر آیت الله احمدی ضمن دخالت و شرکت همه جانبه در مبارزه از آغاز نهضت تا پیروزی انقلاب، پس از پیروزی هم در استحکام پایههای نظام با تمام توان کوشا بود و حتی در موارد سخت هم خود را از معرکه کنار نکشید.
در طول مدت همکاری، هرگز احساس نکردم که آیت الله میانجی، نوعی «خود برتربینی» داشته باشد و حقیر را که اختلاف سنی زیادی با ایشان داشتم و در واقع ایشان به مثابه استاد من محسوب میشد، کوچکتر از خود بداند و به عنوان استاد و شاگرد برخورد کند، همان طور که استاد علامه مرحوم طباطبایی هم در یادداشت تشکر خود، فرقی بین ما قائل نشده است.»
برخی از اسناد به جا مانده از ساواک که به نوعی به مبارزات آیت الله احمدی میانجی اشاره دارد:
تلگراف عدهای از آقایان حجج اسلام و فضلاء حوزه علمیه قم به دولت
تاریخ سند: اسفند 1342
تلگراف عدهای از آقایان حجج اسلام و فضلاء حوزه علمیه قم به دولت
متن سند: بسمه تعالی رونوشت: حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی مدظله رونوشت: آیتالله قمی1دامت برکاته جناب آقای منصور 2 نخست وزیر ایران در دولت سابق تجاوزهایی به حریم مقدس دین و قانون اساسی کشور و اصول دموکراسی و ساحت قدس روحانیت انجام گرفت. به طوری که قاطبه ملت از آن متنفر و منزجر شدند. کشتارهای وحشیانه، شکنجههای قرون وسطی، سلب آزادی قلم و بیان، و پرکردن زندانها از افراد آزاده ملت نشان داد که گویا دولت سابق از اصول دموکراسی جز خونریزی و زندان کردن و ایجاد خفقان عمومی چیزی فرا نگرفته است. آقای منصور در عصری که ملتهای استعمار زده بندهای اسارت و استبداد را پاره میکنند، نمیتوان مردم رشید و آزاده ایران را به زنجیر کشیده و نیروی عظیم احساسات مذهبی و ملی ایشان را نادیده گرفت و با وعدههای پوچ و سیاست دفعالوقت سرگرم نمود.
آقای نخستوزیر! ملت مسلمان ایران بهخصوص جامعه روحانیت دیگر تاب تحمل و زندانی بودن مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی خمینی و آیتالله قمی و حجت الاسلام طالقانی3 را ندارند و با بیصبری هرچه تمامتر منتظر خلاصی ایشان هستند. اگر بناست در دولت شما به خواستههای ملی توجهی شود، باید همه زندانیان آزاد، تصویبنامههای ضددینی که به حکم قانون اساسی رسمیت ندارد، ملغی و اصول ضد انسانی و آزادیکش متروک، و به وضع رقتبار اقتصاد مملکت رسیدگی شود. در خاتمه پیروزی نهایی ملت رشید ایران و ترقی و تعالی میهن عزیز را تحت رهبری زمامداران لایق و دیندار از پروردگار متعال خواستاریم.
4 ابوالفضل النجفی الخونساری ـ محمد تقی مصباح ـ حسینعلی منتظری ـ ربانی شیرازی ـ هاشمی ـ اسدالله نورالهی ـ سید مهدی حسینی لاجوردی ـ محمد موحدی لنکرانی ـ حسین نوری ـ علی اصغر مروارید ـ علی مشکینی ـ ابوالقاسم خزعلی ـ نعمت الله صالحی نجف آبادی ـ مهدی الحائری الطهرانی ـ ناصر مکارم ـ جعفر سبحانی ـ عباس محفوظی ـ علی دوانی ـ سید حسین طاهری خرمآبادی ـ محمد محمدی ـ احمد پایانی اردبیلی ـ عبدالجواد اصفهانی ـ علی قدوسی ـ عبدالعظیم محصلی ـ هاشم تقدیری ـ علی احمدی ـ السیدکاظم حسینی ـ الاحقر محمدتقی ستوده ـ الاحقر مصطفی اعتمادی ـ میرآقا موسوی زنجانی ـ محمد مهدی ربانی ـ ابوالفضل علمایی سرابی ـ غلامحسین عابدی ـ حسین شبزندهدار ـ محمدعلی گرامی ـ غلامرضا صلواتی ـ رفسنجانی ـ احمد آذری قمی ـ مهدی الحسینی الروحانی ـ بهاء الدین العراقی ـ علی حیدری ـ محمد حقی ـ احمد صابری همدانی ـ علی اکبر مسعودی ـ سیدموسی شبیری زنجانی ـ علی حجتی ـ عبدالله جوادی ـ الشیخ محمد همدانی.[17]
متن تلگراف اساتید و مدرسین حوزه علمیه قم بزعیم و مرجع عالیقدر آیهاله العظمی خمینی مدظله العالی تاریخ سند: 14 خرداد 1349
متن سند: بسمهتعالی محضر مبارک حضرت آیتاله العظمی مرجع بزرگ شیعه آقای خمینی متع الله المسلمین به طول بقائه رحلت حضرت آیت الله العظمی آقای سید محسن حکیم1 قدس سرهالشریف موجب تأسف عمیق قاطبه مسلمین خصوصاً جامعه روحانیت گردید حوزه علمیه قم این فاجعه عظیم را به ساحت مقدس حضرت بقیهالله امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و محضر آن مرجع عظیمالشأن تسلیت میگوید عظمت اسلام و مسلمین و ترقی روز افزون جامعه روحانیت و حوزههای علمیه را در ظل توجهات امام زمان و رهبری ارزنده حضرت مستطاب عالی از پیشگاه خداوند قادر خواستار است محمد حسین مسجد جامعی، ربانی شیرازی، حسینعلی منتظری صادق خلخالی عبدالعظیم محصلی محسن حرم پناهی حسین نوری علی مشکینی اردبیلی ابوالفضل نجفی خوانساری ناصر مکارم شیرازی ابوالقاسم خزعلی احمد جنتی سیدعباس ابوترابی علی حیدری مرتضی بنی فضل2 احمد دانش محمد مؤمن3محمدمهدی ربانی محمدعلی گرامی مرتضی مقتدائی 4 حسین مظاهری هاشم تقدیری محمد ابطحی محمد موحدی حسن طاهری 5 محمد محمدی محمدعلی احمدی یعقوب موسوی زنجانی عباس محفوظی صالحی نجفآبادی ابراهیم امینی رضا توسلی یوسف صانعی یحیی انصاری شیخ محمد واصف حسین شبزندهدار 6 حسین تربیت اسماعیل عابدی حسین سدادی محمد شاهآبادی محمدعلی فیض علی قدوسی جلال گلپایگانی علیاکبر مسعودی محمدتقی مصباح یزدی7 سیدمهدی شریفی محیالدین فاضل 67912 ـ 18355 بایگانی شود 23 /4 /49 در پرونده محمد موحدی فاضل ضمیمه وارائه شود316 ـ 18 /4 /49[18]
تاریخ سند: 16 مرداد 1352
موضوع: وصول 1410 کاشف ـ 4 عطف: 4780/312 ـ 15/5/52
متن سند: از: قم به: کل سوم312 شماره: 776 /1م در بررسیهائیکه بعمل آمده و باتوجه به سوابق موجود افراد مشروحه زیر که در حوزه علمیه قم صاحب نفوذ میباشند از طرفداران جدی و فعال خمینی بوده و هر یک در آن اداره کل نیز سوابقی دارند و با انجام تبلیغات و صرف وجوهات طلاب حوزه را به طرفداری از خمینی تشویق مینمایند ضمن عرض اینکه سال تحصیلی اوایل مهرماه شروع خواهد شد به منظور جلوگیری از فعالیتهای آینده آنان این ساواک پیشنهاد مینماید که قبل از شروع نامبردگان را احضار و تعهدی از آنان اخذ گردد که بطورکلی منطقه را ترک و در محل دیگری غیر از شهرستانهای قم ـ تهران ـ مشهد اقامت نمایند و در صورت عدم اجرای این دستور با تشکیل کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی نسبت به طرد آنان از منطقه اقدام شود که به او ن ع ک ی ب ی ت از فعالیتهای طلاب طرفدار خمینی که تعداد کثیری میباشند در حد وسیعی کاسته شده و آرامش نسبی فراهم خواهد شد ضمناً آنچه به نظر میرسد این اقدام ابتدا بدون عکسالعمل نیست زیرا سنگر طرفداران خمینی شکسته خواهد شد و امکان انجام اقداماتی ازقبیل تهیه و توزیع اعلامیه در این زمینه و ایجاد اجتماعات و تظاهراتی از جانب طلاب جوان حوزه و همچنین فشار به مراجع به منظور تعطیل درس و نماز و تحریکاتی در بازار قم به حمایت از این عده مقصودات که بایستی بدواً پیشبینیهای لازم جهت ش ق ت ت ل و ی ج کادر امنیت داخلی این ساواک معمول و شدیداً هرگونه فعالیتی را بموقع در نطفه خفه کرد.
باید به عرض برساند که کادر موجود باتوجه به حجم کار کسر بود پرسنل همانطور که طی گزارشات مکرر بعرض رسیده و مورد تصویب نیز واقع شده قادر به انجام امور جاری ساواک نیز نبوده و با شروع اقداماتی که بعرض رسید و درگیریهای زیاد که در پی خواهد داشت مسلماً دچار نارسائی بیش از حد گردیده و نتیجه قطعی و غائی عاید نمیگردد این نکته لازم به توضیح است که پیشنهادات این ساواک همیشه به موقع تقدیم و براساس احتیاجات تقاضای ایجاد تسهیلات برای انجام آن شده لکن ستاد به علت درگیریهای زیاد در اکثر موارد به اینگونه پیشنهادات هیچگونه پاسخی ندارد و علیهذا مقرر فرمائید پس از بررسیهای لازم درصورت تصویب و موافقت با این پیشنهاد نظریه عالی را امر به ابلاغ فرمایند تا در اجرای آن اقدام و نتیجه بعرض برسد.
تهران به عرض میرساند 17 /5 1ـ فوری کلیه طرفداران خمینی باید از منطقه طرد شوند.
مراتب به ساواک قم ابلاغ شود 2ـ به شهربانی شرحی نوشته شود که چنین تصفیهای در قم شروع شده مراقبت و تقویت نمائید 3ـ دو مورد که به سازمان ساواک قم بررسی و فعلاً [ناخوانا] به عنوان مورد اعزام شوند.
17 /5 /52 1ـ شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی 2ـ شیخ حسینعلی منتظری 3ـ شیخ حسن صانعی 4ـ شیخ احمد منتظری 5ـ شیخ احمد جنتی کادانی 6ـ شیخ محمدعلی گرامی 7ـ نعمتاله صالحی 8ـ علیاکبر فیضالهی معروف به مشکینی 9ـ شیخ صادق صادقی خلخالی 10ـ شیخ محمدصادق کرباسی معروف به تهرانی 11ـ شیخ علی اصغر احمدی 12ـ شیخ احمد آذری بیگدلی 13ـ شیخ ابوالقاسم خزیلی1 14ـ شیخ یحیی انصاری شیرازی 15ـ شیخ مهدی ربانی املشی 16ـ شیخ محمد جعفری گیلانی 17ـ فتحاله امید 18ـ شیخ محسن عندلیب شیرازی 19ـ عبدالمجید معادی خواه(مرادی خواه) 20ـ شیخ محمد یزدی 21ـ محمد واعظ عبائی 22ـ عبدالمجید مولانا 23ـ محمدفاضل لنکرانی 24ـ شیخ محمد مؤمن 25ـ شیخ عباس محفوظی 26ـ سیدمحمد ورامینی 27ـ احمدی میانجی [19]
اعلامیه جمعی از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم درمورد حوادث اخیر تبریز
متن سند: بسم الله الرحمن الرحیم فاجعه اسفانگیز و کشتار بیرحمانه مردم مسلمان تبریز،1توسط مأمورین دولت، بار دیگر قلوب ملّت مسلمان خصوصاً جامعه روحانیت و بالاخص مراجع عالیقدر و تقلید مدّظلهم را جریحهدار نموده از آنجا که همیشه تحریف و دگرگون ساختن حوادث و رویدادها وسیلهای برای استفادههای تبلیغاتی دشمن بوده است وسائل تبلیغاتی هیئت حاکمه ایران این حادثه جانگداز را برای لوث کردن جنبش مذهبی ملّت ایران به گونه دیگری نشان داده و عوامل و انگیزههای آن را غیرمذهبی معرّفی نموده است درصورتی که ملّت مسلمان ایران میداند که این حادثه در چهلمین روز فاجعهی خونین قم به وجود آمده روزی که ملّت ایران برای احترام به مقام شامخ روحانیت و اظهار پشتیبانی جدّی از مقدسات مذهبی و به دنبال اعلام عزای عمومی از طرف مراجع تقلید به مناسبت حادثه قم از کسب و کار دست کشیده و شهرستانهائی چون مشهد، اصفهان، شیراز، قم، اهواز، کاشان، فسا، کازرون و زنجان و بازار تهران تعطیل شده بودند و در پارهای از شهرهای دیگر چون آبادان، خرمشهر، یزد، رفسنجان، بندرعباس و ... .
تظاهرات آرام و مجالس ختم برگزار بود و در سراسر ایران نگرانی مردم مسلمان به وضوح قابل مشاهده بوده تبریز هم بدنبال اعلام عزای عمومی از طرف مراجع و اعلامیهای که علمای عظام شهر دادند چون دیگر شهرها عموماً تعطیل شد و مردم برای بزرگداشت مقتولین بیگناه قم و برگزاری مجالس ترحیم به مساجد روی آوردند ولی مأمورین دولت مانع از اجتماع مردم در مساجد گردیده و در مساجد را به روی آنها بستند طبیعی است: مردمی که احساسات مذهبی آنان به شدت جریحهدار شده هنگامی که با خشونت و شدت عمل پلیس روبرو شوند و حتّی شاهد پاره کردن اعلامیّۀ مراجع و توهین به مقدسات و مقام شامخ روحانیت از طرف مأمورین باشند و پاسخ اعتراض آنها بر این عمل شلیک گلوله و کشتن یک مسلمان بیگناه باشد به شدت خشمگین و برانگیخته شده و دست به تظاهرات خواهند زد پس نقطه شروع حادثه پلیس و مامورین دولت بودند.
اکنون باید از مسئولان و مصادر امور سئوال شود که عامل اصلی این فاجعه مردم بودند یا مامورین دولت؟؟ و از طرفی آیا باورکردنی است که مأمورین دولت بدون داشتن دستور از مصادر امور به چنین اقدامی دست بزنند؟ چنانکه در فاجعه قم هم نمیتوان باور نمود که آن کشتار بیرحمانه توسط مأمورین بدون دریافت دستور بوده است و اگر دولت بنا داشت بدون خونریزی به تظاهرات خاتمه دهد آیا برای او امکان نداشت؟ آیا این حادثه هم چون حادثه خونین قم نمونهای از عدم توجه دولت و بیارزش بودن جان مردم در نزد اولیاء امور نیست؟ آیا باید به روی جمعیتی که به طرفداری از اسلام و پشتیبانی از روحانیت با شعار «اللهاکبر»و «لااله الا الله»رو به مساجد آوردهاند آتش گشوده شود و سپس این افراد به عنوان کمونیست و مارکسیست اسلامی و اجانبی که از خارج کشور وارد شدهاند معرفی شوند؟ آیا معقول است که دهها هزار نفر از خارج مرز وارد کشور شوند و از چشم مقامات امنیّتی مخفی بمانند؟ یا اینکه اساساً اجانبی در کار نبودند و آنچه در تبریز اتفاق افتاد نتیجه خشمی بود که توسط پلیس برافروخته گردید؟ باز پرسش دیگری برای همه مطرح است و آن اینکه دراخبار رادیو گفته شد «مراکز رفاهی مورد حمله و تخریب قرار گرفته است» چه مرکزی از مراکز رفاه عمومی مورد حمله قرار گرفته؟ آیا مشروبفروشیها و دیگر اماکن فساد جزو مراکز رفاه عمومی محسوب میشوند؟ جمعیتی که شعارش «اللهاکبر» و انگیزهاش دفاع از اسلام و روحانیت است هرگز به تخریب اماکن رفاهی دست نمیزند گویا هیئت حاکمه ایران از تظاهراتی که در قم و سایر شهرستانها برای سرکوبی و محکوم ساختن «به قول خودش» عمّال ارتجاع به راه انداخت نتیجه صحیح و مثبتی نگرفت لذا دست به این فاجعه خونین زد تا افکار عمومی را از تعطیلی که ملت برای پشتیبانی از روحانیّت نمود منصرف سازد و با وارونه نشان دادن ماهیّت آن اساس این حرکت و جنبش مذهبی را لکّه دار کند.
همچنانکه در تظاهرات آرام قم هم که بخاطر توهینی که در روزنامهی اطلاعات به مقام مقدس روحانیّت خصوصاً مرجع عالیقدر و بزرگ شیعه حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی متعالله المسلمین بطول بقائه الشریف شده بود طلاب علوم دینی و مردم مسلمان و بیگناه قم را به رگبار گلوله بستند و بعد برای توجیه اعمال وحشیانه و ضدّانسانی خود متوسّل به یک سلسله یاوهگوئیها و دروغپردازیها شدند که هر هوشمندی را در شگفت قرار داده این نوع خلافگوئیها و تحریفها برای آنان تازگی ندارد.
این روزها بنابر آنچه در روزنامه کیهان شماره 10383 و رستاخیز 834 موّرخه 15 بهمن 1356 نگاشته شده بود، نماینده ایران در سی و دومین اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل، قطعنامهای را مبنی بر محکوم کردن شکنجه و مجازاتهای ضدّ انسانی و تحقیرآمیز امضاء میکند و دولت ایران تصمیم خود بر اجراء آن را اعلام میدارد.
مقارن صدور همین قطعنامه میبینیم که مردم قم و تبریز را به آتش گلوله میکشند و صدها نفر را مجروح و مقتول مینمایند و یا بعضی از اساتید تبعیدی قم را هنگام دستگیری، با لگد و سیلی و تهدید به قتل پذیرائی میکنند! و در نقاط مختلف مملکت افرادی را به جرم انتشار اعلامیه مراجع تقلید یا بهانههای دیگر دستگیر نموده و کمترین عملی که در حقّ آنان انجام میدهند اهانت و رفتارهای تحقیرآمیزی است که آن را محکوم نمودهاند و در همین روزها صدها نفر از اهالی محترم و متدیّن تبریز دستگیر میشوند و بنابر آنچه در روزنامه کیهان شماره 10397 سهشنبه 2 /12 /56 آمده است. جرم عدهای از آنها نشر اعلامیّه در شهرها و بخشهای آذربایجان بوده است. میدانیم که منظور از این اعلامیهها اعلام عزای عمومی از طرف مراجع عالیقدر میباشد.
از طرف دیگر قوانین ضدّاسلامی وضع میکنند، تاریخ اسلام را که روشنگر جنبش و نهضت آزادیبخش اسلامی است، به تاریخ کفر و اختناق تبدیل مینمایند، علماء و اساتید حوزهعلمیه در زندانها و تبعیدگاهها به سر میبرند از یک سو از آزادی دم میزنند و از سوی دیگر روزنامهها و وسائل ارتباط جمعی را میبینیم که از عنوان کردن تعطیل عمومی شهرها که وسیعترین و عمومیترین نمونههای تجلّی افکار عمومی به پشتیبانی از روحانیّت واعتراض به اعمال خلاف رویّه هیئت حاکمه است و همچنین از اخبار مربوطه به مجالس دهها هزار نفری اخیر خودداری مینمایند! این کتمان حقایق تا آنجاست که در حادثه تبریز، اخبار مربوط به آتشسوزی و تخریب، مفصلاً با عکسهای گوناگون درج میشود ولی به رگبار گلوله بستن مردم از طرف قوای انتظامی، حتّی اشارهای هم نمیشود! ما ضمن محکوم کردن این اعمال وحشیانه و ضدّاسلامی، اعلام میداریم که اکثریّت قاطع ملت ما تا آخرین حدامکان از پای نخواهند نشست و این مصیبتها را به پیشگاه حضرت ولّی عصر عجلّالله تعالی فرجهالشریف و مراجع عظام دامت برکاتهم و علما و اهالی محترم شهر تبریز تسلیت گفته، توفیق همگان در دفاع از اسلام و مسلمین را خواستاریم.
به تاریخ 5 /12 /1356= 15 ربیع الاوّل 1398 جواد تبریزی ـ ابوالفضل النجفی الخوانساری ـ العبد مسلم ملکوتی ـ الاحقر محمد شاهآبادی ـ الاحقر محمدحسین مسجد جامعی ـ احمد رضوانی نجفی زنجانی ـ سیدموسی شبیری زنجانی ـ علی مشکینی ـ مرتضی مطّهری ـ محمّد فاضل ـ سیدمهدی روحانی ـ محسن حرم پناهی ـ علی احمدی میانجی ـ سیدیوسف مدنی ـ عبدالله جوادی ـ حسین راستی کاشانی ـ محسن دوزدوزانی ـ شریعتمداری شیرازی ـ محمد محمّدی گیلانی ـ سیدابوالفضل موسوی ـ محمدحسن مرتضوی لنگرودی ـ مرتضی بنی فضل ـ حسین مظاهری ـ یدالله دوزدوزانی ـ جلال طاهری ـ عباس محفوظی ـ یحیی انصاری شیرازی ـ سیدمحمد حسینی ـ سیدعلی محقق ـ یوسف صانعی ـ محیالدین فاضل ـ رضا توسلی ـ محمد مومن ـ علی اکبر مسعودی ـ اسماعیل صالحی ـ محمدعلی فیض ـ حسن تهرانی ـ سیدمحمدنقی شاهرخی ـ رضا گلسرخی کاشانی ـ محمدعلی شرعی ـ سیدحسن طاهری [20]
اعلامیه جمعی از اساتید فضلای حوزه علمیه قم در مورد حوادث اخیر ایران
متن سند: بسم الله الرحمن الرحیم . «وَلا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَنّتُمْ اَلاَعلون اِن کُنْتُمْ مُؤمِنینْ»:1سستی نکنید، اندوهگین نباشید اگر ایمانی راستین داشته باشید، شما پیروزید.
« یا اَیُهَا الْذینَ آمَنُوا اِنْ تَنْصُروُالله یَنْصُرکُمْ وَ یُثَبِتُ اَقْدامَکُمْ»:2 ای مومنان اگر به یاری خدا برخیزید، خدا شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میسازد.
برای آنها که از دور اخبار ایران را میشنوند یا از نزدیک شایعاتی به گوششان میرسد و نمیدانند در این مملکت چه خبر است و حقیقت جریانها چیست و احیاناً ممکن است حوادث را واژگون دریابند، لازم است واقعیتها را چنانکه هست شرح دهیم و صدای این ملت ستمدیده را به گوش همگان برسانیم: به دنبال یاوه سرائی روزنامه اطلاعات (17 دی 1356)3و هتاکی فوقالعاده نسبت به عموم مراجع تقلید و به خصوص مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی دامت برکاته احساسات پاک مردم مسلمان ایران برانگیخته شد.
نخست در قم مرکز روحانیت، طلاب و محصلین و عموم طبقات به دادخواهی به منازل علما و مدرسین پناه بردند و در راه بازگشت نیروهای پلیس بدون هیچگونه مقدمهای به روی مردم بیدفاع آتش گشودند و دهها نفر را به خاک و خون کشیدند. جمعی را کشتند. گروهی را مجروح کردند و عدهای مراجع و مدرسین از یکسو و دستگیر کردن و زدن و دست و پا شکستن، حملات وحشیانه و خردکردن در و پنجره بعضی از مغازهها و مدارس و ارعاب و تهدید توسط مأمورین از سوی دیگر ادامه داشت در این مدت جمعی از فضلا و اساتید حوزه و برخی از افراد غیور بازار قم را تبعید کردند مسافران زوار افراد از همه جا بیخبر، زنها و کودکان همه مورد هجوم قرار گرفتند. مأمورین گستاخ تا داخل حرم حضرت معصومه علیها سلام با چکمه رفتند و با باتون به جان مردم افتادند. شبانه به مدرسه حضرت آیتالله بروجردی ریختند، پنجره حجرات و سر و دست طلاب را شکستند و همه زندگی آنها را درهم ریختند.
این بود مختصری از ماجرای سه ماهه «قم» در چهلم شهداء قم ، اهالی غیور تبریز را رژیم حاکم با حملات زمینی و هوائی ـ که گوئی به جنگ ارتش مسلح بیگانه رفته بودـ به رگبار گلوله بست و صدها کشته و مجروح روی زمین افکند و جمع بسیاری را بازداشت کرد.
در آنجا هم هنوز درگیریها ادامه دارد.
سپس به مناسبت چهلمین روز شهیدان تبریز بسیاری از شهرها مانند «زنجان» ـ «اصفهان» ـ « شیراز» ـ «مشهد» ـ «یزد» ـ «جهرم» ـ «گرگان» ـ «ساری» ـ «کاشان» ـ «قم» ـ «منطقه آذربایجان» و «بازار تهران» تعطیل شد و مردم به سوگواری پرداختند. و در شهرهای دیگر چون: «اهواز» ـ «آبادان» ـ «خرم آباد» ـ «کرمان» ـ «سیرجان» ـ «قزوین» ـ «بابل» ـ «رشت» ـ «کرمانشاه» ـ و «همدان» مجالس ترحیم برپا شد و احیاناً مردم دست به تظاهرات زدند و با شعارهای حاد و شورانگیزی خشم و تنفر خود را از رژیم حاکم اظهار نمودند و در بسیاری از این موارد با هجوم بیرحمانه پلیس روبرو شدند که از همه چشم گیرتر واقعه یزد[ناخوانا]، اهواز و اصفهان بود که صدها کشته و مجروح داشت. گرچه هنوز آمار دقیق از آنها به دست نیامده است. افراد دستگیر شده در این جریانها با ضربات سخت و سبعانه، مواجه میشدند و بدن آنها کبود و گاهی مجروح میشد. در این روزها وضع زندانیان سیاسی نیز بسیار رقت بار بود. این جوانان عزیز و غیرتمند، نخست برای رسیدگی به درخواستهای قانونی و مشروعشان از جمله بهبود وضع غذا ـ بهداشت ـ آزادی در استفاده از وسایل ارتباط جمعی ملاقات حضوری ـ و ملاقات بستگان درجه دوم، اعتصاب ملاقات کردند و پس از آنکه از این طریق به نتیجه نرسیدند دست به اعتصاب غذا زدند و در حدود 27 روز از خوردن غذا خودداری کردند.
بدنها نحیف شد رنگها پرید و نیروها از دست رفت.
جمعی به بیمارستان منتقل شدند و زیر سرم قرار گرفتند تا سرانجام به برخی از خواستههای ناچیز و مشروع خود دست یافتند. کسان آنها هم که برای ملاقات میرفتند مکرر در دائره زندان مورد یورش بیدادگران واقع شدند و حتی زنها هم کتک خوردند.
این بود گوشهای از ماجرای دو سه ماهه اخیر ایران که هنوز هم به صورتهای مختلف ادامه دارد.
اما دستگاههای تبلیغاتی رژیم، پیوسته مردم شریف را که از طبقات مختلف روحانی، دانشگاهی، بازاری، کارگر و غیره دست به دست هم دادهاند و هماهنگ و یک صدا از این دستگاه پلیسی اظهار انزجار میکنند به اخلالگری متهم میکند.
آنها را مرتجع و مارکسیست و تحریک شده میخواند و فورمولهای همیشگی دیکته شده را تکرار میکند حقایق را به رسم دیرینه واژگون جلوه میدهد و مسائلی را که چون آفتاب روشن است با کمال وقاحت انکار میکند جمعیتهای متجاوز از ده هزار و پانزده هزار و گاهی همه مردم یک شهر را که برای اعلام تنفر و انزجار خود از رژیم در مساجد و اماکن دیگر اجتماع میکنند«گروهی اندک» میشمارد.
به مراجع عظام تقلید، علما، طلاب و دانشجویان و مردم مسلمان برچسب «ارتجاع» یا «مارکسیسم» میزند و هر چه دلش میخواهد میگوید.
آمار کشتهها و مجروحین را تا بتواند پایین میآورد.
و اخیراً که دریافته است نه آن تبلیغات آب رنگی دارد و نه گلولههای پلیس کاری از پیش میبرد.
به فکر تازه افتاده و این بار مأموران و مزدوران را به عنوان«کمیتههای جناح پیشرو» و اعضای نیروی پایداری بسیج کرده است.
پیش بینی میشود که رژیم میخواهد به وسیله این مزدوران، هرج و مرج به راه اندازد و غارتگری و ویرانگری کند، ترور نماید، از هرگونه تهمت و افترا و توطئه و شایعه سازی برای لکهدار کردن افراد موثر در نهضت استفاده کند و نقشههای شومی را که در سر دارد به وسیله آنها پیاده نماید.
غافل از آنکه مردم بیدار ایران هرگز فریب این ماسکهای قلابی را نمیخورند و این حرفهای بیاساس را باور نمیکنند چنانچه نه در جریان 25 شوال «مدرسه فیضیه» کسی باور کرد که آن همه مأمور مسلح دهقانند و نه در واقعه عید قربان [در] کاروانسرای سنگی، کسی مأموران را با کارگان [کارگران] اشتباه کرد. این حناها برای ملت ایران هرگز رنگی ندارد.
ما ضمن قدردانی و ستایش از پایداریها و مقاومتهای مردم مسلمان ایران، تنفر و انزجار خود را از اعمال وحشیانه و ضد انسانی دستگاه جبار اظهار میداریم و پیروزی این جنبش اسلامی و موفقیت نهایی مردم از جان گذشته و فداکار را در سایه عنایات خاصه حضرت ولیعصر ـ اروحنا له الفداه ـ از خداوند متعال خواستاریم.
(6/ج /1 /98 مطابق با 25 /1 /1357) ابوالفضل النجفی الخوانساری ـ العبد مسلم ملکوتی ـ الاحقر محمد شاهآبادی ـ احمد رضوانی النجفی الزنجانی ـ الاحقر محمدحسین مسجد جامعی ـ مرتضی مطهری5 ـ مهدی الحسینی الروحانی ـ سید موسی شبیری زنجانی ـ علی مشکینی ـ علی احمدی میانجی ـ محمد فاضل ـ جعفر سبحانی ـ عبدالله جوادی ـ محسن حرم پناهی6 ـ محمد محمدی گیلانی ـ عبدالرسول شریعتمداری جهرمی ـ احمد جنتی ـ الاحقر محمدتقی المجلسی ـ یحیی انصاری شیرازی ـ محمدحسن المرتضوی النگرودی ـ محمدتقی مصباح ـ جلال طاهری گلپایگانی ـ حسین راستی کاشانی ـ حسین مظاهری ـ مرتضی بنی فضل ـ عباس محفوظی ـ اسماعیل صالحی ـ سیدعلی محقق ـ محیالدین فاضل هرندی ـ یوسف صانعی ـ رسول موسوی تهرانی ـ محمد مؤمن ـ سید محمد حسینی کاشانی ـ رضا توسلی ـ علی اکبر مسعودی7 ـ سید حسن طاهری ـ حسن تهرانی ـ محمدعلی شرعی ـ محمدعلی فیض [21]
تاریخ سند: 25 اردیبهشت 1357
موضوع : ملاقات در منزل شیخ حسین لنکرانی
متن سند: از : 20 ه 12 به : 312 شماره : 21185/ 20 ه 12 در ملاقاتی که در روز 20 /2 /37 با شیخ حسین لنکرانی در منزل وی انجام گرفت نامبرده دو برگ اعلامیه به وقایع اخیر به امضاء عده ای از روحانیون و تکثیر «فجر اسلام» به یکی از دوستان خود داده است.
نظریه شنبه : نظری ندارد.
نظریه یکشنبه : شنبه مورد اعتماد است و خبر فوق صحت دارد.
ضمنا عین اعلامیه های موصوف به پیوست ایفاد می گردد.
قهرمان نظریه سه شنبه : نظریه یکشنبه مورد تأیید می باشد.
حاتم نظریه چهارشنبه : نظریه سه شنبه تأیید می گردد.
آرزو فیش بررسی و ارائه فرمایند.
58301 اعلامیه جمعی از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم در مورد حوادث اخیر ایران بسم اللّه الرحمن الرحیم وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَ اَنْتُمُ الاعْلونَ اِنَ کُنتُمْ مؤمنین : سستی نکنید، اندوهگین نباشید.
اگر ایمانی راستین داشته باشید، شما پیروزید.
یا اَیُّهااْلذینَ آمَنُوا اِنْ تَنصِروااللّه َ یَنْصُرُکم و یثبت اقدامکم : ای مؤمنان اگر بیاری خدا برخیزید، خدا شما را یاری می کند و گامهایتان را استوار می سازد.
برای آنها که از دور اخبار ایران را می شنوند یا از نزدیک شایعاتی بگوششان می رسد و نمی دانند در این مملکت چه خبر است و حقیقت جریانها چیست و احیانا ممکن است حوادث را واژگون دریابند، لازم است واقعیتها را چنانکه هست شرح دهیم و صدای این ملت ستمدیده را بگوش همگان برسانیم : به دنبال یاوه سرائی روزنامه اطلاعات (17 دی 1356) و هتاکی فوق العاده نسبت به عموم مراجع تقلید و بخصوص مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی دامت برکاته احساسات پاک مردم مسلمان ایران برانگیخته شد.
نخست در قم مرکز روحانیت، طلاب و محصلین و عموم طبقات به دادخواهی به منازل علماء و مدرسین پناه بردند، و در راه بازگشت نیروهای پلیس بدون هیچگونه مقدمه ای به روی مردم بی دفاع آتش گشودند و دهها نفر را به خاک و خون کشیدند.
جمعی را کشتند.
گروهی را مجروح کردند و عده ای را دستگیر نمودند.
از آن روز تا حدود نیمه فروردین مرتب تظاهرات و شعار و نشر اعلامیه های مراجع و مدرسین از یک سو و دستگیر کردن و زدن و دست و پا شکستن.
حملات وحشیانه و خرد کردن در و پنجره بعضی از مغازه ها و مدارس و ارعاب و تهدید توسط مأمورین، از سوی دیگر ادامه داشت.
در این مدت جمعی از فضلا و اساتید حوزه و برخی از افراد غیور بازار قم را تبعید کردند مسافران زوار افراد از همه جا بی خبر، زنها و کودکان همه مورد هجوم قرار گرفتند.
مأمورین گستاخ تا داخل حرم حضرت معصومه علیها سلام با چکمه رفتند و با باتون بجان مردم افتادند.
شبانه به مدرسه حضرت آیت الله بروجردی ریختند، و دروپنجره حجرات و سر و دست طلاب را شکستند و همه زندگی آنها را در هم ریختند.
در چهلم شهداء قم، اهالی غیور تبریز را رژیم حاکم با حملات زمین و هوائی ـ که گوئی بجنگ ارتش مسلح بیگانه رفته بود به رگبار گلوله بست و صدها کشته و مجروح روی زمین افکند و جمع بسیاری را بازداشت کرد.
در آنجا هم هنوز درگیری ها ادامه دارد.
سپس به مناسبت چهلمین روز شهیدان تبریز بسیاری از شهرها مانند : زنجان، اصفهان، شیراز، مشهد، یزد، جهرم، گرگان، ساری، کاشان، قم، منطقه آذربایجان و بازار تهران تعطیل شد و مردم به سوگواری پرداختند.
و در شهرهای دیگر چون : اهواز، آبادان، خرم آباد، کرمان، سیرجان، قزوین، بابل، رشت، کرمانشاه و همدان مجالس ترحیم برپا شد و احیانا دست به تظاهرات زدند و با شعارهای حاد و شورانگیزی خشم و تنفر خود را از رژیم حاکم اظهار نمودند.
و در بسیاری از این موارد با هجوم بیرحمانه پلیس روبرو شدند که از همه چشمگیرتر واقعه «یزد»، «جهرم»، «اهواز» و اصفهان بود که صدها کشته و مجروح داشت.
گرچه هنوز آمار دقیقی از آنها بدست نیامده است.
افراد دستگیر شده در این جریانها با ضربات سخت و سبعانه، مواجه می شدند و بدن آنها کبود و گاهی مجروح می شد.
در این روزها وضع زندانیان سیاسی نیز بسیار رقت بار بود.
این جوانان عزیز و غیرتمند، نخست برای رسیدگی به درخواستهای قانونی و مشروعشان از جمله بهبود وضع غذا ـ بهداشت ـ آزادی در استفاده از وسایل ارتباط جمعی ملاقات حضوری ـ و ملاقات بستگان درجه دوم، اعتصاب ملاقات کردن و پس از آنکه از این طریق به نتیجه نرسیدند دست به اعتصاب غذا زدند و در حدود 27 روز از خوردن غذا خودداری کردند.
بدن ها نحیف شد رنگها پرید و نیروها از دست رفت.
جمعی به بیمارستان منتقل شدند و زیر سرم قرار گرفتند تا سرانجام به برخی از خواسته های ناچیز و مشروع خود دست یافتند.
کسان آنها هم که برای ملاقات می رفتند مکرر در دائره زندان مورد یورش بیدادگران واقع شدند و حتی زنها هم کتک خوردند.
این بود گوشه ای از ماجرای دو سه ماهه اخیر ایران که هنوز هم به صورتهای مختلف ادامه دارد.
اما دستگاههای تبلیغاتی رژیم، پیوسته مردم شریف را که از طبقات مختلف روحانی، دانشگاهی، بازاری، کارگر و غیره دست بدست هم داده اند و هماهنگ و یک صدا از این دستگاه پلیس اظهار انزجار می کنند.
به اخلالگری متهم می کند.
آنها را مرتجع و مارکسیست و تحریک شده می خواند و فورمولهای همیشگی دیکته شده را تکرار می کند حقایق را به رسم دیرینه واژگون جلوه می دهد و مسایلی را که چون آفتاب روشن است با کمال وقاحت انکار می کند جمعیت های متجاوز از ده هزار و پانزده هزار و گاهی همه مردم یک شهر را که برای اعلام تنفر و انزجار خود از رژیم در مساجد و اماکن دیگر اجتماع می کند «گروهی اندک» می شمارد.
به مراجع عظام تقلید، علماء، طلاب و دانشجویان و مردم مسلمان برحسب «ارتجاع» یا «مارکسیسم» می زند و هر چه دلش می خواهد می گوید.
آمار کشته ها و مجروحین را تا بتواند پایین می آورد.
و اخیرا که دریافته است نه آن تبلیغات آب و رنگی دارد و نه گلوله های پلیس کاری از پیش می برد، به فکر تازه افتاده و این بار مأموران و مزدوران را به عنوان کمیته های جناح پیشرو و اعضای نیروی پایداری بسیج کرده است.
پیش بینی می شود که رژیم می خواهد به وسیله مزدوران، هرج و مرج به راه اندازد و غارتگری و ویرانگری کند، ترور نماید از هرگونه تهمت و افترا و توطئه و شایعه سازی برای لکه دار کردن افراد و مؤثر در نهضت استفاده کند و نقشه های شومی را که در سر دارد به وسیله آنها پیاده نماید.
غافل از آنکه مردم بیدار ایران هرگز فریب این ماسکهای قلابی را نمی خوردند و این حرفهای بی اساس را باور نمی کنند چنانکه نه در جریان 25 شوال مدرسه فیضیه کسی باور کرد که آن همه مأمور مسلح دهقانند، و نه در واقعه عید قربان کاروانسرای سنگی کسی مأموران را با کارگان [کارگران] اشتباه کرد.
این حناها برای ملت ایران هرگز رنگی ندارد.
ما ضمن قدردانی و ستایش از پایداریها و مقاومتهای مردم مسلمان ایران.
تنفر و انزجار خود را از اعمال وحشیانه و ضد انسانی دستگاه جبار اظهار می داریم و پیروزی این جنبش اسلامی و موفقیت نهایی مردم از جان گذشته و فداکار را ـ در سایه عنایات خاصه حضرت ولی عصر ارواحناالفداه ـ از خداوند متعال خواستاریم.
(6 / ج 1 /98 مطابق با 25 /1 /1357) ابوالفضل النجفی الخوانساری ـ العبد مسلم ملکوتی ـ الاحقر محمد شاه آبادی ـ احمد رضوای النجفی الزنجانی ـ الاحقر محمدحسین مسجد جامعی ـ مرتضی مطهری ـ مهدی الحسینی الروحانی ـ سید موسی شبیری زنجانی ـ علی مشکینی ـ علی احمدی میانجی ـ محمد فاضل ـ جعفر سبحانی ـ عبداللّه جوادی ـ محسن حرم پناهی ـ محمدمحمدی گیلانی ـ عبدالرسول شریعتمداری ـ جهرمی ـ احمد جنتی ـ الاحقر محمدتقی المجلسی ـ یحیی انصاری شیرازی ـ محمدحسن المرتضوی النگرودی ـ محمدتقی مصباح ـ جلال طاهری گلپایگانی ـ حسین راستی کاشانی ـ حسین مظاهری ـ مرتضی بنی فضل ـ عباس محفوظی ـ اسماعیل صالحی ـ سید علی محقق ـ محی الدین فاضل هرندی ـ یوسف صانعی ـ رسول موسوی تهرانی ـ محمد مؤمن ـ سید محمدحسین کاشانی ـ رضا توسلی ـ علی اکبر مسعودی ـ سید حسن طاهری ـ حسن تهرانی ـ محمدعلی شرعی ـ محمدعلی فیض.[22]
گزارش خبر موضوع : سخنرانی وعاظ در مسجد جامع میانه
تاریخ سند: 1 آذر 1357
متن سند: ساعت 0930 روز 17 /8 /57 دو نفر واعظ در مسجد جامع میانه مبادرت به سخنرانی ضد ملی بشرح زیر نمودند.
1ـ میرزاعلی تقدیسی واعظ و ساکن میانه در مورد اعتصاب و تظاهرات سخنرانی و مطالبی در مورد مخالف با نظام سلطنتی ایراد و حاضرین در مسجد با صدای بلند می گفتند «احسن» صحیح است.
2ـ میرزا مهدی احمدی فرزند میرزاعلی احمدی فرستاده ویژه از طرف خمینی از قم که اخیرا به میانه آمده و در منزل پدرش علی احمدی اقامت دارد در نهایت بی انضباطی سخن رانده و اضافه نموده که اسلام با سلطنت مخالف است مخصوصا با مذاق شیعه «یعنی سلطنت اصولاً با مذاق شیعه سازگار نیست» و صراحتا خود را نماینده رهبران مذهبی قم معرفی و به نمایندگی علمای شهرستان میانه به اهالی اظهار داشت پیام رهبر ما شریعتمداری و خمینی این است که رژیم سلطنتی باید عوض شود و علنا بخانواده کد 66 اهانت نموده و ضمن سخنراین خود دوره قاجار را بهتر از دوره پهلوی دانستند و حاضرین گفته های ایشان را با گفتن جمله «صحیح است» تایید مینمودند.
واعظ مذکور نطق و فرمایشات دو روز قبل شاهنشاه را بباد مسخره گرفته و با کمال پرروئی کد 66 را بیک مار زخم خورده تشبیه کرد.
ضمنا نامبرده اعلامیه های مختلفی بین جوانان میانه توزیع نموده است.
نظریه شنبه : موضوع صحت دارد، عاملین و محرکین و تشکیل دهنده این اجتماعات شیخ هادی نیری (روحانی) بهداد.
حاج محمدنیکخواه و جعفر نیری میباشند.
نظریه یکشنبه : به صحت خبر میتوان اطمینان داشت مراتب به شهربانی محل منعکس گردیده است.
راغب نظریه چهارشنبه : در مأموریت است.
نظریه جمعه : نظریه یکشنبه مورد تایید است. [23]
مشاهیر
تاریخ سند: 18 آذر 1357
متن سند: گزارش خبر شخصی بنام ربانی از قم با عبدالمجید معایخواه1 تماس و مذاکراتی بشرح زیر عنوان نمودند.
م ـ تلفات دیروز اینجا حداقل 30 نفر بودند.
ر ـ اینجا هم امروز تلفات داشته بعضی ها می گویند 40 تا 50 نفر کشته و زخمی داشته و فردا و پس فردا هم در قم راه پیمائی هست.
م ـ در میانه مأمورین ریختند بمنزل احمدی میانجی و سید سجاد حججی و کتک مفصلی به هر دو نفر زدند و بی لباس آوردند تحویل تبریز دادند و آنها هم تحویل آقای قاضی این موضوع را باطلاع مراجع برسانید ضمنا اینجا محمدعلی قاضی طباطبائی و سید حسن انگجی اعلامیه ای صادر نموده اند که فردا مردم دست به راه پیمائی بزنند.
ضمنا آن چیزهائیکه اینجا می آید تویش فضله موش هست آخر اینرا حل نکردید؟ ر ـ پنبه همه اینها را زده ام و راجع به فرار سربازها هم به آقای قاضی بفرمائید که این قضیه از طرف آقا (منظور خمینی) حکم است و آقای گلپایگانی هم تقریبا نظرشان همین است چون سربازی از وی سئوال کرده بود اگر ما مردم را نکشیم آنها ما را می کشند و ایشان جواب داده اند اگر دیدید شما آنها را بکشید و اگر نمی توانید فرار بکنید.
آقای نجفی که نظری ندارند.
به شریعتمداری هم هر چه می خواهد بگوید.
نظریه یکشنبه : صحت مراتب مورد تأیید است.
موضوع راه پیمائی به فرمانداری نظامی منعکس شده است.
نظریه چهارشنبه : نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
نظریه جمعه : نظریه چهارشنبه تأیید می گردد. [24]
تاریخ سند: 25 آذر 1357
متن اعلامیه جمعی از اساتید و فضلا حوزه علمیه قم در زمینه کشتارهای پی در پی شاه (در شهرستانها و اعلام عزای عمومی روز دوشنبه 17 محرم الحرام 99)
متن سند: بسمالله الرحمن الرحیم ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص«سورة صف آیه 4» ترجمه: همانا خداوند آنان را که چون بنیادی پولادین در مقابل دشمن، صف کشیده، پیکار میکنند دوست دارد.
روزهای تاسوعا و عاشورا با برگزاری پرشکوهترین راهپیماییهای تاریخ به صورت رفراندمی برضد شاه و رژیم شاهنشاهی در سراسر مملکت سپری شد.
بیش از بیست میلیون نفر در تمام شهرهای مملکت چون سیل خروشان به حرکت آمدند و با نظمی کامل و ترتیبی چشمگیر و شعارهایی مانند(مرگ بر شاه) رژیم شاهنشاهی سرچشمه فساد است، مشتی محکم بر دهان یاوهسرایان زدند که میخواستند با تبلیغات رسوا و زهرآگین خود، نهضت را غیر اسلامی جلوه دهند یا مردم مبارز را مشتی خرابکار و یا تجزیهطلب و ... معرفی کنند. شعارها و قطعنامهها با صراحت به وضوح به دنیا نشان داد که: 1ـ شاه و رژیم شاهنشاهی به هیچوجه پایگاهی در میان مردم ایران ندارد و ملت حتی در زیر فشار سرنیزه و مسلسل هم آن را تحمل نمی کند و قهراً حکومتی که پایگاه ملی نداشته باشد در هیچ جای دنیا رسمیت ندارد. 2ـ رهبری مرجع عالی قدر نائب الامام حضرت آیت الله العظمی خمینی دام ظله، بدون چون [و] چرا مورد تایید قاطع ملت است و بدون برآوردن خواستههای مذهبی و ملی معظمله هیچ راه حلی برای مشکلات ایران وجود ندارد.
3ـ هرگونه تلاشی که از ناحیه رژیم برای تحریف حقایق روشن صورت گیرد ملت در اولین فرصت آن را خنثی خواهد کرد.
4ـ ملت مسلمان ایران با وجود خشم فراوانی که نسبت به رژیم دارد و آن را عامل ریختن خون دهها هزارتن از عزیزترین فرزندان اسلام و قرآن و عامل جنایات بیشمار دیگر میداند دارای چنان رشدی است که میتواند هر وقت لازم بداند متانت خود را حفظ کند.
5ـ مبارزه ملت در مرزی حساس قرار گرفته و مردم بیصبرانه در انتظارند که رهبری نهضت در روند تکاملی مبارزه، دستور جدیدی صادر نماید تا بتوانند با آمادگی بیشتر به وحشیگریهای رژیم پاسخ دهند. پس از پایان این رفراندم بزرگ سراسری انتظار میرفت دستگاه بر سر عقل آید و سرنوشت ملت را به خودشان بسپارد. اما با کمال تأسف از شب یازدهم محرم باز درندگیها و قتل و غارتها به صورت فجیعتر و شدیدتری از سر گرفته شد. مسلسلها به صدا درآمد، جلادان مأمور و کولینماهای مزدور و روستائیان اغفال شدة مجبور به خیابانها ریختند و با حالتی انتقامجویانه جان ومال و شرف مردم را به مخاطره افکندند. حتی عابرین بیخبر را کشتند. به بیمارستانها در مشهد و شیراز و... حمله کردند. دکتر و پزشکیار و بیمار را به قتل رساندند. مساجد و منازل علماء و داروخانهها را به آتش کشیدند مردمی را که برای اهدای خون صف کشیده بودند به گلوله بسته، کشتند. شیشه مغازهها و اتومبیلها را شکستند. اموال مردم را از مغازهها و خانهها به غارت بردند و بسیاری از خانهها و مغازهها را آتش زدند و سوزاندند و در شهرهای زیادی مانند اصفهان، نجفآباد، یزد، اراک، رضائیه، رشت، کاشان، تهران، آبادان، شیراز، قم با اینگونه حرکات سبعانه خاطرة مغول را تجدید کردند. مردم را به دادن شعارهای ضد مذهبی مجبور نمودند. از داخل هلیکوپترها ملت را به مسلسل بستند و مردم را در داخل خانههاشان کشتند. نتیجه این یورش بیشرمانه که تحت عنوان طرفداری از شاه ترتیب داده شده بود علاوه بر خسارتهای مالی فراوان صدها کشته و هزاران زخمی بود. آری این است معنی رژیم شاهنشاهی که جز با سرنیزه و زور و فریب و دروغ به هیچوجه قابل تحمیل بر مردم نیست و این است معنی احترام به حقوق بشر که ابر قدرتها از آن دم میزنند. خوشبختانه مردم دیگر رژیم فاسد و جنایات آن را تحمل نمیکنند.نه فریب تبلیغات سراپا دروغ را میخورند و نه از توپ و تانکها میهراسند. ملت ما پیرو امامی هستند که وقتی کولیهای معاویه به شهر شیعه نشین انبار ریختند و کشتند و غارت کردند و از جمله زیور زنان غیر مسلمان را هم به غارت بردند فرمود... « اگر مسلمانی از این غم بمیرد به جا است. » پیروان این علی علیه السلام حاضرند از همه چیز خود بگذرند اما حاضر نیستند به حکومت زورگویان مستبد داخلی و خارجی تن دهند و ناظر از دست رفتن دین و دنیای خویش باشند. بر همه مسلمانان است که به حکم وظیفه شرعی و وجدانی دفاع، روز به روز آمادهتر شوند و به مبارزات قهرمانانه مخصوصاً به اعتصاب در کلیه مؤسسات دولتی به ویژه صنعت نفت که عامل فلج کنندة رژیم جبار است ادامه دهند و رضای بیشتر خداوند متعال و خشنودی اولیاء حق صلواتالله علیهم و شرف دنیا و آخرت را به دست آرند. بدیهی است ملتی که در راه هدف از جان و مال مضایقه ندارند، از تهدیدهای توخالی دولت هراسی به خود راه نمیدهد.
ما روز دوشنبه 17 محرم99 مطابق 27 آذر 57 را که مصادف با هفتم شهدای 11 محرم اصفهان و نجف آباد و شهرستانهای دیگر میباشد روز عزای عمومی و تعطیل اعلام میکنیم و از همه مسلمانان عزیز می خواهیم که در سراسر مملکت به این رفتارهای وحشیانه چنگیزی اعتراض کنند و باز هم تنفر خود را از رژیم وحشت و ترور که هیچ اصلی از اصول انسانی را رعایت نمیکند اعلام دارند.
جمعی از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم ابوالفضل النجفی الخوانساری ـ سید اسدالله مدنی ـ محمدحسین مسجد جامعی ـ مسلم ملکوتی2 ـ حسینعلی منتظری ـ الاحقر محمد شاهآبادی عفی عنه ـ علی مشکینی ـ احمد آذری قمی ـ محمد فاضل ـ حسین نوری ـ محمد محمدی گیلانی ـ احمد جنتی ـ مهدی حسینی روحانی3 ـ محسن دوز دوزانی4 ـ محسن حرم پناهی ـ محمد یزدی ـ ابوالفضل موسوی ـ علی احمدی میانجی5 ـ سید حسن برقعی ـ محمد مؤمن ـ صادق خلخالی ـ حسین راستی کاشانی ـ علیاکبر مسعودی ـ محیالدین فاضل هرندی ـ محمد مهدی ربانی ـ علیرضا الهی ـ حسن تهرانی ـ یحیی انصاری ـ ابوالحسن مصلحی اراکی ـ رضا توسلی ـ سید محمد ابطحی کاشانی ـ سید علی محقق ـ رضا استادی ـ سید محمدتقی شاهرخی ـ عباس محفوظی ـ یوسف صانعی ـ مرتضی بنی فضل ـ محمدعلی شرعی ـ موسوی قافله باشی ـ سیدحسن طاهری [25]
پی نوشت ها :
[1] خاطرات آیت اللّه احمدی میانجی، عبدالرّحیم اباذری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1380. ص۱-۳
[3] همان.
[4] خاطرات آیت اللّه احمدی میانجی، عبدالرّحیم اباذری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1380.
[5] همان.
[6] اباذری، حاج میرزا علی احمدی میانجی.
[8] خاطرات احمدی میانجی، ص ۱۵۵-۱۵۶.
[9] تاریخ انقلاب اسلامى شهرستان میانه، عبدالرحیم اباذرى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، تهران، 1380 فصل اول.
[10] صحیفه امام ، جلد هشتم ، ص 323.
[11] خاطرات احمدی میانجی، ص۷۹-۸۶.
[12] همان.
[13] روزنامه اطلاعات ، شماره 19806 ، به تاریخ نهم دی ماه 1371 .
[14] اباذری، حاج میرزا علی احمدی میانجی.
[15] همان.
[16] خاطرات احمدی میانجی،۱۵۵-۱۵۶.
[17] کتاب آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 2.
[18] همان.صفحه: 81.
[19] همان. صفحه: 102
[20] همان.صفحه: 236.
[21] همان. صفحه: 229.
[22] همان. صفحه: 578.
[23] کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 15
[24] کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 19 صفحه: 194
[25] کتاب آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه: 261
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی