10 آبان 1393

خاطراتی از دیدار شواردنادزه با امام خمینی(ره)


محمود فاضلی

خاطراتی از دیدار شواردنادزه با امام خمینی(ره)

ادوارد شواردنادزه رئیس جمهور سابق گرجستان و وزیر خارجه پیشین شوروی سابق در سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰ در سن ۸۶ سالگی درگذشت. شواردنادزه(1) به خاطر آوردن پیام میخائیل گورباچف رئیس جمهوری وقت شوروی برای امام خمینی(ره) نامی آشنا برای ایرانیان است. یکی از مهم‌ترین چهره‌های خارجی که در جماران به دیدار امام آمد، شواردنادزه بود. او برای ارایه پاسخ گورباچف به نامه امام خمینی(ره) به ایران آمده بود. اضطراب او قبل از ملاقات با امام و نیز بی‌قراریش هنگام مکالمه با ایشان از مشهورات است. شواردنادزه در دیدار با امام خمینی(ره) در هفتم اسفند 67 سخنان مبسوطی داشتند.(2)

دکتر علی‏اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت، جریان دیدار شواردنادزه وزیر خارجه شوروی با امام خمینی(ره) را چنین شرح می‌دهد:«امام خمینی(ره) قبل از این که نامه تاریخی خود را به آقای گورباچف بنویسند، مشورت‌هایی با وزارت امور خارجه انجام دادند. امام خمینی(ره) در مسائل کلان و مهم کشور اهل مشورت بودند. تصمیم اولیه کار از جانب خود امام خمینی(ره) بود اما مشورت‌هایی هم انجام شد و من در جریان مشورت‌ها بودم. بالاخره امام به این تصمیم رسیدند و نامه‌ای خطاب به آقای گورباچف نوشتند. آقای گورباچف به نامه امام خمینی(ره) پاسخ دادند. پاسخ آقای گورباچف را آقای ادوارد شواردنادزه به تهران آورد. به ما خبر دادند و ما خدمت امام منتقل کردیم، قول و قرارها گذاشته شد و به اتفاق آقای شواردنادزه رفتیم منزل امام(ره). از حیاط پشت حسینیه جماران که وارد اتاق امام شدیم، آقای شواردنادزه ننشست .اصولاً پروتکل روس‌ها و اروپای شرقی این بود که اگر وارد می‌شدند در اتاقی یا سالنی و اگر کسی قرار بود از آنها استقبال کند، این‏ها نمی‌نشستند تا میزبان وارد شود. معمول این است که می‌نشینند تا میزبان وارد شود، اما پروتکل روس‌ها و اروپای شرقی خلاف این آداب بود. آقای شواردنادزه و همراهان وقتی وارد اتاق امام شدند، ننشستند و ایستادند تا امام بیاید. در این فاصله امام وارد شدند. امام لباس رسمی روحانیت به تنشان نبود. رسم امام این بود که در اتاق خودشان بدون عبا وارد می‌شدند. آن روز هم بدون عبا و عمامه وارد شدند و یک سره رفتند روی کاناپه نشستند. به هیچ وجه هم به آقای شواردنادزه و دیگران نگاه نکردند. این کار امام برای آقای شواردنادزه خیلی جدید و بدیع بود. امام نشستند. مرحوم حاج احمد آقا به من اشاره کردند که بگویید بنشینند و مطلبشان را بگویند یا بخوانند.

هنوز نامه آقای گورباچف به امام خمینی(ره) به پایان نرسیده بود که امام فرمودند: «ایشان (آقای گورباچف) جواب من را ندادند». قریب به این مضمون؛ خیلی کوتاه. بعد هم تشریف بردند. آقای شواردنادزه همه آن صحنه (هم کلیتش و هم اجزایش) برایش جدید و غریب بود. با هیچ پروتکل مرسوم امروز دیپلمات‌ها سنخیت نداشت. به نظر من امام خمینی(ره) خیلی حساب شده این برخورد را کردند. به هیچ عنوان به آقای شواردنادزه نگاه نکردند، هیچ اعتنایی نکردند. سر به پایین آمدند و رفتند. آقای ادوارد شواردنادزه وزیرخارجه یکی از ابرقدرت‌های آن روز جهان بود. اما امام خمینی(ره) جوری برخورد کرد که گویی ما ابرقدرت هستیم و آنها یک کشور جهان سومی هستند. آن متانت و سناریوی برخورد با آقای شواردنادزه خیلی حساب شده و دقیق و ظریف بود. من این توضیحات را می‌دهم تا خواننده تصور نکند که امام با تکبر برخورد کرد. برخورد امام طوری بود که آقای شواردنادزه را به تکریم و احترام و کرنش و تواضع وادار کرد. آقای ادوارد شواردنادزه بعد از رفتن امام واقعاً مدت طولانی بهت زده بود و نمی‌دانست چه کار بکند و انسجام رفتاری خودش را از دست داده بود. چون رفتار امام را پیش‌بینی نکرده بود، بنابراین تا مدتی واکنش او، واکنش وزیرخارجه ابرقدرت اتحاد جماهیر شوروی نبود.

اصل سخنان امام خمینی(ره) در پاسخ به سخنان وزیر خارجه شوروی و پیام گورباچف، چنین است: «به ایشان (گورباچف) بگویید که من می‌خواستم جلوی شما یک فضای بزرگ تری باز کنم من می‏خواستم دریچه‌ای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محوراصلی پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند.» (3)

حجت‏الاسلام والمسلمین عبدالکریم بی‌آزار شیرازی یکی از شاگردان امام خمینی(ره) که برای شرکت در سمیناری با علمای مسیحی در گرجستان حضور یافته و ملاقاتی با ‏ادوارد شوارد نادزه در گرجستان داشته است خاطره خود از این دیدار را چنین توضیح می‌دهد: «در این دیدار، خاطرات دیدارش با امام را برای ما تعریف کرد. ایشان بیان می‌کند که من بعد از اینکه امام نامه‌ای نوشتند به «گورباچف» و آن نامه 6-7 صفحه بود که امام مطالب فلسفی خیلی جالبی را در آن بیان کرده بودند و از سویی به شجاعت «گورباچف» اشاره کرده بودند و راجع به این که چگونه ناتوانی کمونیست دارد آشکار می‌شود. من عین عبارت ایشان و در واقع برداشت ایشان را عرض می‌کنم، می‌گفت: وقتی که نامه آمد من و آقای گورباچف متحیر شدیم که حالا چه جوابی بدهیم، می‌گفت ما به این نتیجه رسیدیم که جوابی که می‌دهیم ارتباط بدهیم به روابط بین ایران و شوروی و در آن باره فقط بحث بکنیم، می‌گفت: وقتی پاسخ را تهیه کردیم. از سوی گورباچف این نامه به من داده شد که من حامل این نامه به امام باشم.

«می‌گفت ما را بردند در یک منطقه کوهستانی در حالیکه برف می‌بارید و سرمای شدیدی بود جایی که هم سرد بود و هم بسیار ساده. خانه بسیار زاهدانه بود. می‌گفت: من خودم را خیلی آراسته کرده بودم، لباس آنچنانی، جوراب نازک، کفش بسیار فانتزی و با این حالت وارد شدیم. اصلاً هیچ فکر نمی‌کردیم که حالا آنجا وارد شدیم باید کفشمان را در بیاوریم. خلاصه ما مثل دیگران کفشمان را درآوردیم و وارد شدیم و نشستیم. دیدم در این سرمای سخت پای من دارد توی آن جوراب نازک هی سرد می‌شود تا جایی که کرخ شد. می‌گفت ما درست ربع ساعت آنجا منتظر آمدن امام شدیم، برای من تعجب‌آور بود. چرا که من از طرف گورباچف و ‏شوروی آمده بودم، از طرف گرجستان که نیامده بودم. جلسه هم کاملاً ساکت بود، من بودم و چند نفر از همراهان تصوراتی همین طوری در ذهن من می‌گذشت از تاریخ. تا این که بعد از ربع ساعت دیدم فرزند امام آمدند و با ادب و متانت و خوشرویی گفتند: امام دارند می‌آیند. ورود امام را به من خبر دادند و من منتظر شدم. تا اینکه دیدم یک شخصیتی بسیار ساده روحانی و لاغر اندام با یک کلاهی که بر سر داشتند وارد جلسه ما شدند و من را معرفی کردند به ایشان. وزیر امور خارجه ایران به من یادآوری کردند که شما باید در طی ربع ساعت یا حداکثر 20 دقیقه تمام محتوای نامه گورباچف را برای امام نقل کنید. من در حالی که خیلی هم سردم شده بود، شروع کردم به بیان محتوای این نامه و دیدم که امام چند مرتبه در برخی نقاط سر تکان دادند و بعد فرمودند که این نامه پاسخ نامه من نبود. من هدف اصلی‌ام این بود که آقای گورباچف را ببرم به یک دنیای جاوید، دنیای پس از مرگ و با یک عالم دیگر آشنا کنم و این جواب من نبود و خلاصه با یک حالتی ایشان از این جلسه بلند شدند. می‌گفت من یک احساس نارضایتی کردم. احساس کردم که خیلی تحویل گرفته نشدم و مثل این بود که یک توهینی به من شده باشد.

«بیرون آمدم و حتی به ذهنم رسید که سایر ملاقات‌هایم را هم لغو کنم و برگردم. آقای دکتر ولایتی بعداً به من در هتل تلفن کردند و گفتند: امام از آن صحبت‌ها ناراضی نبودند فقط آن مسأله‌ای را که می‌خواستند بیان بدارند از این که جوابی دریافت نکرده بودند از آن بابت فقط، والا ایشان ناراحت نشدند و خلاصه این ملاقات به صورت خوبی تلقی شده در روزنامه‌ها و در تلویزیون و شما می‌توانید این‏ها را ملاحظه بکنید و ایشان گفتند همین الآن شما تلویزیون را بگیرید و من گرفتم و مترجم هم برای من ترجمه کردند دیدم نه خلاصه به صورت مثبتی این دیدار تلقی شده و من یکی دو روز ماندم و دیدارهای بعدی‌ام را با مسئولان ایران انجام دادم.»(4)

ناصرنوبری سفیر وقت ایران در مسکو خاطره خود را از این دیدار چنین شرح می‌دهد:«شواردنادزه تنها وزیر خارجه‏ای ‏بود که با امام یک دیدار دیپلماتیک داشت. زمانی که به ایران آمد خیلی نگران بود که چگونه با امام ملاقات کند و بسیار مضطرب بود. وقتی وارد تهران شد به من گفت که من می‌خواهم از شما خواهش کنم که فردا ساعت هشت که ملاقات داریم شما زودتر بیا من هم زودتر می‌آیم تا ببینم که چگونه باید رفتار کنم چون من می‌خواهم این ملاقات یک ملاقات مثبتی باشد و گفت من هفت ونیم آنجا هستم. من هم روز بعد ساعت هفت به دفتر امام آمدم و دیدم اصلاً کسی نیست انگار نه انگار که قرار است یک ملاقات مهمی صورت بگیرد! پرسیدم محل ملاقات کجاست؟ گفتند همین اتاق همیشگی ملاقات‌های امام. من هم گفتم این جوری که نمی‌شود! روس‌ها که نمی‌توانند زمین بنشینند اصلاً بلد نیستند عادت ندارند که روی زمین بنشینند! گفتم اقلاً به تعداد هیئت روس صندلی بیاورید. خلاصه ما از اطراف همه صندلی‌ها را جمع کردیم و صندلی‌های الوان چوبی و فلزی و .. جمع کردیم دیدم به تعداد هیئت روس جمع شده اما نمی‌شد که هیئت روس روی صندلی بنشیند و هیئت ایرانی روی زمین بنشیند. خلاصه چند تا صندلی دیگر هم پیدا کردیم و در آخر هم باز صندلی کم آمد و در فیلم ملاقات هم می‌بینید که عده‌ای سرپا ایستاده‌اند.

«هفت و نیم شواردنادزه آمد و پرسیدم که نگرانیت چیست؟ گفت من خیلی نگرانم. من این همه با آمریکایی‌ها و دیگر مقامات کشورها مذاکره و ملاقات کرده‌ام اما هیچ وقت با چنین رهبری ملاقات نکرده‌ام. من هم توضیح دادم که هیچ مشکلی نیست شما پیام را می‌خوانی و ایشان هم جواب می‌دهند. گفتند که نه من خیلی استرس دارم به نظر شما هیچ مشکلی پیش نمی‌آید؟ گفتم نه هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. به او توضیح دادم که رفتار امام با شما دوستانه خواهد بود و هیچ مشکلی نیست و محتوای نامه امام را هم که دیده‌اید. گفت یعنی وقتی امام آمد من بروم جلو دست بدهم؟ گفتم شما به امام نگاه کن اگر ورود امام طوری بود که شما می‌توانستی بروی جلو و دست بدهی اقدام کن ولی اگر ایشان مستقیم آمد و ‏رفت جای خودش نشست شما هم سر جای خودت قرار بگیر و کلاً به حرکت امام دقت کن و از آن تبعیت کن. که همین طور هم شد یعنی امام رفت جای خودش نشست و ایشان هم جای خودش نشست. بعد از ملاقات هم که شواردنادزه می‌خواست سوار ماشین شود ‏دوباره گفت: جناب آقای سفیر چطور بود؟ خوب شد؟ گفتم بله خیلی خوب بود. گفت من احساس می‌کنم کار خیلی بزرگی را از سرم رد کرده‌ام که این ملاقات را به پایان رساندم و الان سریع گزارش می‌دهم که ملاقات مثبت تمام شد.»(5)

محمد‌جواد لاریجانی نیز حضور شواردنادزه در جماران برای ابلاغ پاسخ نامه گورباچف را چنین توضیح داده است: «احمدآقا گفت امام حاضر نیستند به استقبال شواردنادزه بیایند. ایشان بنا داشتند آقای جوادی آملی همراه شواردنادزه وارد اتاق شوند و امام هم به احترام جوادی آملی از جایشان بلند شوند. ما این طور پیش‌بینی کردیم که برویم اتاق دیگری تا امام وارد اتاق شوند. همینطور هم شد؛ ما فکر می‌کردیم امام با لباس رسمی وارد می‏شوند، اما چند دقیقه قبل از تشریف فرمایی ایشان، حاج احمد آقا گفت امام حاضر نیستند لباس رسمی بپوشند. نگاه امام بسیار نافذ بود، شواردنادزه به پت پت افتاده بود، پس از رفتن امام شواردنادزه به من گفت من در مقابل نگاه‌های امام بی‌پناه بودم.»(6)

یکی از محافظان امام نیز این دیدار را چنین شرح می‌دهد: «وقتی شواردنادزه داشت پیام را می‌برد، حاج احمد به ما گفت که تخت منزل امام را بیرون ببرید و 4 تا صندلی در اتاق امام بگذارید که این‌ها روی صندلی بنشینند. ما برای اولین بار صندلی گذاشتیم، زیرا امام هم روی نیمکت می‌نشست. امام هم برخلاف همه ملاقات‌هایش که روی نیمکت می‌نشستند رفتند پشت پرده روی صندلی نشستند، زیرا اگر امام روی نیمکتش می‌نشست شاید توقع داشتند امام جلو پایشان بلند شود ولیکن امام برای اینکه هم آنها توقع نداشته باشند و هم این حرکت انجام نشود به پشت پرده رفتند و این‌ها آمدند و وسط اتاق ایستادند تا امام از پشت پرده آمد و این‌ها تعظیم و سلام کردند و وقتی امام نشست این‌ها هم روی صندلی نشستند. شواردنادزه شروع به خواندن پیام کرد. دیدم که آقای شواردنادزه واقعا رنگش پریده و دارد با لکنت زبان جواب را می‌خواند.»(7)

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1- ادوارد آموروسیویچ شواردنادزه ۲۵ ژانویه ۱۹۲۸ در منطقه لانچ خوتی شوروی سابق به دنیا آمد. در سال ۱۹۵۱ از مدرسه کمیته مرکزی حزب کمونیست جمهوری سوسیالیست گرجستان فارغ التحصیل شد. در سال ۱۹۵۹ مدرک تخصصی در رشته تاریخ را از مؤسسه کوتایسی دریافت کرد. وی در سن ۲۰ سالگی به حزب کمونیست گرجستان پیوست و به سرعت پله‌های ترقی را طی کرد و به ریاست این حزب در گرجستان رسید. از سال ۱۹۶۸ به سمت وزارت کشور گرجستان منصوب شد. وی تا سال ۱۹۷۲ این سمت را در اختیار داشت و در این سال به عنوان دبیر کل کمیته شهری تفلیس از حزب کمونیست گرجستان انتخاب شد. فعالیت سیاسی شواردنازده همزمان با اجرای پرسترویکا در اتحاد جماهیر شوروی شد. در ۱۹۸۵ گورباچف رئیس جمهور شوروی سابق شواردنادزه را به عنوان وزیر خارجه پیشنهاد کرد. وی به یکی از همراهان اصلی و نزدیک گورباچف برای اجرای سیاست‌های شوروی سابق تبدیل شد. وی در سال ۱۹۹۱ از سمت وزیر خارجه شوروی کناره گیری و ریاست سازمان سیاست خارجی را بر عهده گرفت. در سال ۱۹۹۲ شواردنادزه به گرجستان بازگشت تا ریاست شورای دولتی جمهوری این کشور را بر عهده گیرد. در اکتبر همان سال پس از برگزاری انتخابات پارلمانی به نخست وزیری انتخاب شد. ۵ نوامبر ۱۹۹۵ با اکثریت مردم گرجستان به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. ۹ آوریل ۲۰۰۰ وی بار دیگر با کسب 80 درصد آرای مردم به ریاست جمهوری گرجستان رسید.

2- برای اطلاع از متن کامل سخنان شواردنادزه نگاه کنید به :«می‌خواستم دریچه‌ای به دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم»، پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، 7/12/1392.

3- «برخورد جالب امام خمینی(ره) با وزیرخارجه شوروی»، جام نیوز، 5/10/1392.

4- «شواردنادزه می‌گفت، امام ابرمرد تاریخ است»، جماران،11/10/1392.

5- «روایت ناشنیده از رد و بدل نامه میان رهبران دو کشور»، جماران، 9/12/1390.

6- «محمدجواد لاریجانی: هدف نامه طراحی روابط پس از فروپاشی شوروی بود»، جماران، 12/10/1388.

7- «ناگفته‌های محافظ امام از دیدار تاریخی شواردنادزه با رهبر کبیر انقلاب»، جام نیوز 19/11/1392.


هفته نامه تاریخ شفاهی ، شماره 167 ، 25 تیر 1393