18 اسفند 1401
اختلافافکنی ساواک بین طلاب و روحانیون در ماجرای کتاب «شهید جاوید»
شاه: نوکرانِ خمینی را تار و مار کنید
در سال ۱۳۴۹ کتابی به نام «شهید جاوید» به قلم نعمتالله صالحی نجفآبادی، از روحانیون مبارز ضد رژیم شاهنشاهی منتشر شد. نویسنده تلاش کرده بود از زاویهای جدید، قیام امام حسین(ع) و نهضت عاشورا را بررسی کند. حرف اصلی کتاب این بود که امام حسین(ع) برای «تشکیل حکومت اسلامی» به سمت کوفه حرکت کرده، ولی سیر حوادث به گونهای شد که قیامشان به واقعه عاشورا و شهادت منجر شد. نگاهی که به تعبیر برخی، مستلزم انکار علم امام معصوم(ع) بود. اما آنچه بر اهمیت این کتاب میافزود، تأیید و تقریظی بود که دو تن از استادان مبارز و برجسته و سرشناس حوزه که از نظر علمی نیز جایگاه بالایی داشتند و هر دو از مشاهیر طرفداران امام خمینی بودند، بر آن نوشته بودند: یعنی مرحومان آیتالله منتظری و آیتالله مشکینی. پس از انتشار کتاب شهید جاوید، موجی از نارضایتیها و انتقادات به سوی نویسنده و تقریظنویسانش سرازیر شد و برخی جریانات حوزوی و متدین با تکیه بر این نکته که کتاب، عاشورا و نهضت امام حسین(ع) را تحریف کرده به مخالفت پرداختند. مهمترین مخالف کتاب، آیتالله گلپایگانی بود و چون ایشان یکی از مراجع تقلید، دارای مقلّدان نسبتاً زیاد و نمایندگان متعدد در شهرهای مختلف بود، جریانی گسترده از منبریها و روحانیون تأثیرگذار شهرها بر ضد این کتاب بسیج شدند. موج مخالفتهای گسترده منبریهای کشور که با هدایت آیتالله گلپایگانی فعال شده بود، طلاب مبارز و حامی امام را به فکر مقابله به مثل میاندازد.
در این میان ساواک که در پی تضعیف نهضت مبارزه و امام خمینی از سویی، و تضعیف آیتالله گلپایگانی از سوی دیگر بود، نقشهای طراحی کرد تا بر اساس آن از طریق «تشدید اختلافات»، هم روحانیت حوزوی با محوریت آیتالله گلپایگانی و هم جریان روحانیت سیاسی مبارز با محوریت امام خمینی را به جان هم اندازد و وقت و نیرویی را که باید صرف مبارزه با رژیم شاهنشاهی شود مصروف و مشغول این کار کنند. تندی برخی مخالفان کتاب شهید جاوید در منابر و سخنرانیها و توهین نسبت به نویسنده کتاب و تقریظنویسان آن که با اصرار و پافشاری صالحی نجفآبادی و برخی انقلابیون بر دفاع از کتاب شهید جاوید همراه بود و تشدید این اختلافات توسط ساواک باعث شد در فضای آن روزها این دوگانه جا بیفتد که «هرکس انقلابی و طرفدار مبارزه و امام است، حامی شهید جاوید» و «هرکس حامی مبارزه و امام نیست، مخالف شهید جاوید است». حامیان امام و مبارزه، مخالفان را ساواکی، مزدور و در بهترین حالت فریبخورده بدانند و مخالفان شهید جاوید هم مبارزین حامی شهید جاوید را، سنی، وهابی و ضدّ ولایت بخوانند.
اما از آنسو، امام خمینی(ره) علیرغم حجم اختلافات به وجود آمده در ماجرای کتاب شهید جاوید، با هوشیاری کامل هیچگونه ورودی به این ماجرا نکرده و به عبارت بهتر، خود را در دوگانهی القاءشده توسط رژیم که تا حدی ناآگاهانه به وسیله هر دو طرف تشدید شده بود قرار ندادند. زیرا ایشان اساساً مشاجرات و اختلافات در جامعه را، حربه رژیم شاه و ساواک برای انحراف مردم و روحانیت از مبارزه با شاه میدانستند. راجع به مواضع ایشان که در آن زمان در نجف بودهاند، میتوان به دو نامه ایشان اشاره کرد. نامه اول نامهای خطاب به آیتالله محمد یزدی در تاریخ ۵۰/۱/۵، یعنی اوایل به وجودآمدن تنشها و اختلافات، است. در بخشی از این نامه چنین آمده است:«آنچه اخیراً مورد تأسف اینجانب است اختلافاتی است که نمیدانم با چه دستی در حوزە علمیە قم و بین اهل منبر بلکه محراب حادث شده است، و همین نحو بین اهل علم تهران و اهل منبر آنجا حادث شده است؛ همان نحو اختلافی که بین علمای مسیحی در وقتی که ممالک آنها را میگرفتند حاصل شد. امروز که اصول احکام در دستبرد اجانب و نوکرهای آنهاست، به جای وحدت کلمه، این نحو تفرق و توهین بعضی از بعضی و تکفیر بعضی موجب کمال تأسف است، و کاشف از عدم رشد جامعه است. امثال جنابعالی کوشش کنید شاید موفق شوید آقایان را از این خواب گران بیدار کنید، قبل از اینکه همه چیز آنها به باد رفته باشد؛ اگر نرفته باشد. و الی الله تعالی المشتکی. والسلام علیکم. روحالله الموسوی الخمینی». دومین نامه، نامهای است که امام در سال ۱۳۵۲ به فرزندشان سیداحمد خمینی درباره اختلافات پیشآمده نوشتهاند:«شما در اختلافات بین طلاب و اهل منبر راجع به کتاب[شهید جاوید] و هر چیز دیگر وارد نشوید؛ انشاءاللهتعالی خداوند اصلاح میفرماید». همچنین ایشان به مناسبتهای مختلف در قبل و حتی پس از انقلاب، چندینبار به این ماجرا اشاره کردند. از آن جمله در بیانات خود در جمع ایرانیان مقیم خارج از کشور به تاریخ ۹ آبان ۱۳۵۷ در نوفللوشاتو پیرامون حفظ وحدت و اجتناب از اختلاف، با اشارهای به ماجرای کتاب شهید جاوید اینچنین فرمودند:«ما دیدیم که دو سال، سهسال، -حالا هم تتمهاش هست- کتاب شهید جاوید! چه بساطی درست کردند برای کتاب شهید جاوید! با هم اختلافات؛ اهل منبر و اهل محراب و اهل بازار و اهل کذا. یکی از آن طرف کشید و یکی از آن طرف کشید؛ و یک ماه مبارک، یک ماه محرم، و سایر ایام خودشان را صرف کردند و قوا را هدر بردند، و «اعلیحضرت» با کمال آرامش اموال این ملت را خورد و سلطه خودش را تحکیم کرد بر آنها! آقایان هم، همه متحفظند که کجای کتاب شهید جاوید چیچی نوشته، کجایش چیچی نوشته، مقصودش این است، مقصودش آن است! دعوا کردند سر این مطلب و اختلافات؛ و منبرهایی که باید صرف این بشود که این سدی که سد برای اسلام، برای پیشرفت اسلام، برای پیشرفت مملکت است بشکنند، این سد محمدرضاشاهی را بشکنند، همه قوا صرف کتاب شهید جاوید شد و اختلافات سر کتاب شهید جاوید! هدر دادند قوای خودشان را چند سال».
اسناد پیش رو که تعدادی از آنها مربوط به سال ۱۳۵۰ و تعدادی دیگر مربوط به سال ۱۳۵۲ میباشد، نمایانگر بخشی از تلاش ساواک در شعلهورکردن آتش اختلافاتِ ناشی از این ماجرا در آن سالها است. در یکی از این اسناد، ساواک به دنبال گزارش خود اینگونه آورده است:«اوامر ملوکانه در این مورد چنین شرفصدور یافت:"از موقعیت استفاده کنید و نوکران خمینی را تار و مار کنید"»، که به وضوح نشانگر عمق دشمنیِ شاه با امام خمینی و پیروان ایشان است.