14 مرداد 1400

کمیته مجازات، مؤسسین و قربانیان آن


 یکی از پدیده های جنگ جهانی اول در ایران، کمیته تروریستی جدیدی بود که مؤسسین کمیته، آن را «کمیته مجازات» می نامیدند. پس از آنکه این کمیته کشف و متلاشی شد، معلوم گردید که اعضای اصلی و مؤسس آن عبارت بوده اند از «ابراهیم منشی زاده»، «میرزا اسدالله خان ابوالفتح زاده» و «نظرخان مشکوة الممالک». این سه تن در سال 1295 خورشیدی کار خود را آغاز کرده بودند.
    «منشی زاده» پسر میرزا کریم خان منشی اف، از خانواده های سرشناس ایروان قفقاز بود. میرزا کریم خان در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمد و با کسب اجازه از شاه، تبعه ایران شد و در قزاقخانه استخدام گردید. میرزا کریم خان به دلیل سرکشی و درگیری هایش با فرماندهان روسی قزاقخانه، بزودی از بریگاد قزاق اخراج شد. ابراهیم به علت اخراج پدرش، کینه افسران روسی را در دل گرفت و او نیز مانند پدر با افسران بالادست خوددر قزاقخانه درگیر می شد. سرانجام «کلنل لیاخوف» فرمانده بریگاد سواره قزاق همایونی که فرمانده ای سختگیر و مقتدر بود، سرهنگ ابراهیم خان را نیز از قزاقخانه بیرون کرد. در همین ایام صاحب منصب دیگری به نام سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده نیز از قزاقخانه مستعفی شد.
    خروج این دو افسر از بریگاد قزاق همزمان بود با رویداد انقلاب مشروطیت. بزودی سرهنگ منشی زاده و سرتیپ ابوالفتح زاده، دو افسر اخراجی از بریگاد قزاق، به مشروطه خواهان پیوستند و چون در تیراندازی و جنگ و گریز تبحر داشتند در میان مشروطه خواهان گل کردند و پس از پیروزی مجاهدین بر مستبدان و فتح تهران توسط اردوی شمال، مقاماتی یافتند. سرتیپ اسدالله ابوالفتح زاده نیز تبار قفقازی داشت، پدرش میرپنج ابوالفتح خان (میرپنج درجه ای بالاتر از سرتیپی بود) از مهاجران قفقازی بود. توضیح آنکه: پس از شکست ایران در جنگ های بیست ساله ایران و روس در زمان فتحعلی شاه قاجار و جدا شدن 17 شهر قفقاز ایران، گروهی از اتباع متعصب ایرانی زیر بار تبعیت دولت روس نرفتند. اینان که غالباً از اشراف و نظامیان قفقاز بودند به داخل مرزهای جدید ایران مهاجرت کردند و مورد حمایت شاهان قاجار قرار گرفتند. این مهاجران به دلیل تعصب ایرانی بوده و وطن دوستی مقام خاصی در دربار قاجار داشتند و بعدها که در زمان ناصرالدین شاه بریگاد سواره قزاق به فرماندهی افسران قزاق روسی تشکیل شد، قدرت و اهمیت یک گروهبان مهاجر از یک سرتیپ ایرانی بیشتر بود.
    باری اسدالله خان ابوالفتح زاده هنگامی که انقلاب مشروطیت آغاز شد به مشروطه خواهان پیوست و از قزاقخانه استعفا داد. سرتیپ اسدالله خان در بسیاری از جنگ های مشروطه خواهان با نیروهای استبداد شرکت داشت و در جنگ جهانی اول نیز به گروه مهاجران پیوست و با آنکه در حکومت مشروطه به مقاماتی رسیده بود، سرکشی هایش مانع مفید بودن خدماتش می شد.
    باری در تشکیلات مخفی «کمیته مجازات» رئیس کمیته سرهنگ منشی زاده بود و سرتیپ ابوالفتح زاده ریاست کمیته اجرایی را برعهده داشت و «عماد الکتاب» خطاط معروف، نوشتن اعلامیه ها را برعهده داشت.
    ر.ک به کتاب «نصرت الدوله فیروز از رؤیای پادشاهی تا زندان رضا شاه» دکتر باقر عاقلی 1373، نشر نامک، نخستین اقدام کمیته مجازات، ترور رئیس انبار غله دولتی بود.
    عبدالله بهرامی که در آن روزها معاون اداره تامینات (آگاهی) پلیس سوئدی در تهران بود، می نویسد: «در آن روزهایی که من معاون کل اداره بودم یک روز صبح در حیاط «تامینات» قدم می زدم کمیسر محل با تلفن اطلاع داد که میرزا اسماعیل خان، رئیس انبار غله را جلوی اداره با دو گلوله کشته اند. میرزا اسماعیل خان در آن موقع، رئیس آن اداره که از مشاغل پرمنفعت آن دوره بود، شده بود و قبل از آن مدتی مامور پرداخت حقوق اعضای نظمیه بود وغالباً او را در آنجا ملاقات می کردم.
    معروف بود که مشارالیه با سفارت انگلیس روابط نزدیک دارد و پدر او هم خیلی با سفارت مرتبط بوده است و اغلب کارهای اشخاصی را که با سفارت تماس پیدا می کردند او انجام می داد. ضمناً در تهران پیشکار و عامل شوکت الملک امیر قائنات بود. او چندین بار اصرار داشت که با شرایطی مرا وارد خدمت وزارت مالیه نموده، به پیشکاری دارایی بیرجند اعزام دارد. چون شرایط او مطابق میل و مسلک من نبود قبول نکردم، ولی روابط ظاهری خود را با او حفظ نموده بودم. من در آن موقع معاون تشکیلات، تامینات (آگاهی) نظمیه سوئدی بوده و امور تامینات به عهده یک نفر سوئدی بود. معهذا از شنیدن خبر ترور میرزا اسماعیل خان که او را خوب می شناختم و از موقعیت او در سفارت خوب باخبر بودم، سخت متوحش شدم و «وستداهل» رئیس سوئدی شهربانی به من دستور داد که این قضیه را شخصاً تعقیب و تحت نظر قرار دهم. در آن ایام در اطراف میدان غله جمعیت و ازدحامی نبود و مانند امروز دکان ها و انبارهای متعدد وجود نداشت و مردم هم برای تماشا جمع نشده بودند. من از چند نفر اشخاصی که می بایستی شاهد واقعه بوده باشند تحقیقاتی نمودیم ولی اظهارات آنها متضاد بود و پایه محکمی نداشت، فقط درشکه چی میرزا اسماعیل خان اظهار داشت که من مواظب اسب ها بودم که آهسته از توی گودال آب که شب پیش به واسطه باران ایجاد شده بود عبور نمایم و جلوی خود را نگاه می کردم که صدای تیر برخاست، سر خود را برگردانده مشاهده کردم که دو نفر فرار می کنند، یکی از آنها چکمه به پا داشت و دیگری مرد بلندقدی بود. اربابم توی درشکه یک پهلو افتاده بود، فریاد کشیده مردم را به کمک طلبیدم. از بیرون کسی به طرف ما نیامد ولی از انبار دو سه نفر حمال دویده و خود را به درشکه رسانیده جلوی اسب ها را گرفتند و ما توانستیم جنازه را به مریضخانه نظمیه بیاوریم.
    میرزا اسماعیل خان با همان تیر اول که به قلبش اصابت کرده بود فوت نموده بود...»
    ر.ک به کتاب «خاطرات عبدالله بهرامی».
    دومین اقدام کمیته مجازات ترور «کریم دواتگر» یکی از تروریست های کمیته مجازات بود که روز 13 اردیبهشت 1296 خورشیدی در مجاورت کلیسای ارامنه، ساعت 5/9 انجام یافته بود.
    چند روز پس از این قتل سه نفر به نام های «رشید السلطان»، «سید مرتضی» و «میرزا عبدالحسن ساعتساز» دستگیر و به تامینات جلب شدند. این سه نفر در جریان تحقیقات، به قتل میرزا اسماعیل خان و کریم دواتگر اعتراف کردند.
    تحقیقات نشان می داد که کریم دواتگر برای کشتن میرزا اسماعیل خان، از کمیته مجازات 600 تومان پول گرفته، از این مبلغ 110 تومان به رشید السلطان و 60 تومان به سید مرتضی پرداخته بود و باز مطالبه پول می کرد. چون از گرفتن پول مایوس شده بود، خود را توسط ملک الشعرای بهار به وثوق الدوله و نصرت الدوله نزدیک ساخته بود و تصمیم به افشاگری داشت که توسط دوستان خود ترور شد. کریم دواتگر از مجاهدین آذربایجان بود. او یک بار هم دست به ترور شیخ فضل الله نوری زده بود که شیخ او را مورد عفو و بخشش قرار داد. روی هم رفته مردی فقیر و مستاصل بود.
    سومین ترور کمیته مجازات قتل میرزاعبدالحمید خان متین السلطنه بود که در اول خرداد 1296 ساعت 5/8 بعدازظهر در دفتر کارش واقع در خیابان قوام السلطنه به قتل رسیده بود. متین السلطنه فرزند حاجی میرزا عبدالباقی تهرانی و برادر دکتر اعلم الدوله ثقفی و تحصیلکرده انگلستان بود. چندی در گمرک اشتغال داشت و مدتی هم روزنامه طلوع را در بوشهر انتشار داد. در دوره دوم از خراسان به وکالت مجلس انتخاب شد و موقعی که ذکاءالملک فروغی رئیس مجلس بود، او نیابت ریاست را عهده دار شد. پس از اتمام دوره مجلس روزنامه معتبر و سیاسی «عصر جدید» را در تهران انتشار داد که از جهات عدیده بر سایر روزنامه های تهران به واسطه صحت اخبار و مقالات جدی و اصولی ترجیح داشت.
    چهارمین قتل کمیته مجازات در روز 17 خرداد 1296 اتفاق افتاد. این بار یکی از مجتهدین متنفذ و با قدرت آن روز در خون خود غلتید. مقتول کمیته مجازات حاج آقا محسن مجتهد برادر صدرالعلما و داماد آیت الله بهبهانی بود که در آن روز اولین قدرت روحانیت با او بود و از دوستان نزدیک وثوق الدوله و قوام السلطنه بود. او به ضرب هفت گلوله در دم جان سپرد. در همان روز منتخب الدوله خزانه دار و برادر امیراعلم داماد وثوق الدوله در خیابان امیریه به قتل رسیدند.
    در آن ایام یک هفته ای بود که وثوق الدوله از کار کناره گیری نموده و سلطان احمدشاه، میرزا محمدعلی خان علاءالسلطنه را به رئیس الوزرایی تعیین نموده بود. رئیس الوزرا در اجرای دستور سلطان احمدشاه، مستشارالدوله صادق وزیر داخله را مامور دستگیری و محاکمه اعضای کمیته مجازات و تروریست های آن کمیته نمود. وی دستور داد عبدالله بهرامی رئیس نظمیه گیلان که سابقاً معاون اداره تامینات بود به تهران احضار شد و به ریاست تامینات منصوب گردد. پس از ورود عبدالله بهرامی و قرار گرفتن در راس اداره تامینات، اعضای کمیته مجازات مشخص و طی پاکت لاک و مهر شده ای به رئیس الوزرا تسلیم گردید. علاءالسلطنه بدون اینکه پاکت را باز کند روی پاکت نوشت همه کسانی که در این لیست هستند و من از نام و هویتشان خبر ندارم دستگیر و بازداشت شوند. اداره تامینات براساس دستورالعمل نخست وزیر اقدام کرد و عده ای از اعضای کمیته را دستگیر نمود. چند نفر به محض اطلاع از خبر دستگیری فرار کردند. مشکوة الممالک به مازندران رفته در آنجا مخفی شد، احسان الله خان به قفقازیه گریخت و پس ازچندی به گیلان وارد شده در جرگه میرزاکوچک خان داخل گردید، سرانجام با سردار سپه بیعت کرد و با درجه سرهنگی وارد قشون شده و بالاخره در جنگ با سمیتکو کشته شد.
    اعضای کمیته مجازات تماماً توسط عبدالله بهرامی دستگیر و در زندان نظمیه زندانی شدند، ولی از محاکمه آنها خبری نشد. دولت عین الدوله و دولت مستوفی الممالک هم در این زمینه قدمی برنداشتند ولی دولت صمصام السلطنه تمام آنها را از زندان رها کرد تا اینکه وثوق الدوله به زمامداری رسید و در همان روزهای اول صدارت خود، دستور دستگیری همه آنها را صادر کرد. وثوق الدوله با مشورت نصرت الدوله وزیر عدلیه محاکمه ای را برای آنها ترتیب داد. بنابر آشنایی و علاقه ای که رئیس الوزرا به میرزا احمدخان اشتری داشت او را به ریاست دادگاه جنایی برای محاکمه اعضای کمیته مجازات تعیین نمود و نصرت الدوله نیز ابزار کار او را از هر جهت فراهم کرد. دادگاه نیازی به بازپرسی نداشت زیرا چندین بار در تامینات(اداره آگاهی) از همه آنها بازجویی به عمل آمده بود و تماماً اعتراف به اعمال خود نموده بودند و حتی برخی گستاخی را به جایی رسانده بودند که عمل خود را یک اقدام وطن پرستانه تلقی می کردند. مجموع دستگیرشدگان قریب 20 نفر بودند.
    محاکمه به سرعت آغاز و اختتام یافت. حسین لله و رشید السلطان که منفرداً و متفقاً مرتکب چندین فقره قتل شده بودند محکوم به اعدام شدند و حکم آنها در میدان توپخانه روبه روی ساختمان نظمیه به مرحله اجرا درآمد و به دار آویخته شدند.
    ابراهیم منشی زاده و اسدالله ابوالفتح زاده که مؤسسین کمیته بودند و دستور قتل ها از طرف آنها صادر می شد، ظاهراً محکوم به 15 سال زندان و تبعید به کلات نادری شدند و هنگام انتقال آنها به کلات، در سمنان گلوله باران شدند و به قتل رسیدند. ارداقی و مشکوة الممالک هرکدام محکوم به پنج سال حبس شدند. بقیه نیز به 5 تا 15 سال حبس محکومیت یافتند. عبدالحسین مسعود انصاری که از دیپلمات های مشهور ایرانی است و در آن روزگار شاهد وقایع بوده در خاطرات خود می نویسد:
    «در 1297 شمسی بساط کمیته مجازات برچیده شد و دسته ای که قریب یک سال رعب و وحشت در دل های مسئولین امور آن زمان انداخته بود از بین رفت. چند نفر از عاملین آن می خواستند از راه تهدید و ارعاب مال و منالی برای خود فراهم سازند. من باب مثال می توان گفت که منتخب الدوله را بدون این که هیچ دلیل موجهی در دستشان باشد کشتند و بعدها در بازجویی خودشان هم اعتراف کردند که یکی از اعضای کمیته روی عناد و دشمنی شخصی دست به این کار زده است. کار باج خواهی کریم دواتگر به جایی رسید که عاملین کمیته برای این که از شر او خلاص شوند خودشان او را به وسیله رشیدالسلطان از بین بردند و در قتل متین السلطنه هم سودجویی کریم دواتگر بی تاثیر نبوده است.
    خانم زیبایی به نام سکینه خانم در خانواده ما رفت و آمد می کرد. او برای ما نقل می کرد که چند روز قبل از این که تروریستها متین السلطنه را از بین ببرند نامه های مرموزی به متین السلطنه رسیده بود و از او به مبلغ هنگفتی پول خواسته بودند.
    در کابینه وثوق الدوله همه عاملان این کمیته بازداشت شدند و به مجازات قانونی رسیدند به استثنای دو نفر که به آنها دسترسی پیدا نشد بقیه یا اعدام شدند یا به نقاط دوردست تبعید شدند...»
    عبدالله بهرامی رئیس اداره آگاهی نظمیه سوئدی در کتاب خاطرات خود درباره محاکمه و محکومیت اعضای کمیته مجازات چنین می نویسد: «پس از این که نفوذ انگلیس ها در ایران مستقر گردید، قبل از انعقاد قرارداد 1919 کابینه وثوق الدوله تشکیل شد. اولین اقدام او این بود که «دوسیه» (پرونده) کمیته مجازات را از دادگستری مسترد داشته و پس از مطالعه، رسیدگی آن را به میرزا احمد خان اشتری رجوع نمود. میرزا احمدخان یک شخص وارسته و درستکاری بود که نظیر او در میان ماموران آن زمان کمتر دیده می شد و به مال و مقام اهمیتی نمی داد ولی نسبت به وثوق الدوله ارادت فوق العاده داشت و طرف مشاوره او واقع شده بود. میرزا احمدخان «دوسیه» را مطالعه کرده و نظر خود را به وثوق الدوله گفته بود. من از گزارش او اطلاعی نداشته و آن را نخوانده ام و نمی توانم اظهار دارم که احکامی را که وثوق الدوله برای مجازات این جمعیت صادر نمود مطابق نظریه او [میرزااحمدخان اشتری] بوده یا از روی نظریات شخص خودش مکافات این اشخاص را تعیین کرده است.»
    احمدعلی سپهر (مورخ الدوله) در کتاب معروف خود به نام «ایران در جنگ بزرگ» بخشی از کتاب خود را به کمیته مجازات اختصاص داده و در ارتباط با این رویداد اطلاعات و خاطرات خود را به رشته تحریر درآورده است.
    مورخ الدوله سپهر درباره سرهنگ منشی زاده افسر قزاق، رئیس کمیته مجازات و سوابق کار او در قزاق می نویسد:
    1- میرزا ابراهیم خان منشی زاده پسر میرزا کریم خان منشی اف از خانواده های سرشناس و اصیل ایروان هستند. محمدرضا بیک «کلانتر ایروان» که در 28 صفر 1126 هجری قمری از طرف شاه سلطان حسین صفوی به دربار لویی چهاردهم به سفارت فرستاده شد از سران همین خانواده بوده. کریم خان پدر منشی زاده در سفر آخر ناصرالدین شاه به اروپا در آغاز سال 1307 قمری تقاضای مهاجرت به ایران می کند و با فرزند خود ابراهیم که آن وقت 11 ساله بود، در جمادی الاخر 1307 وارد تهران می شود. کریم خان در قزاقخانه، علیه روسها دسته بندی هایی می کند و در نتیجه کاسکوفسکی به وحشت افتاده دستور می دهد او را در مهمانی در قصر قاجار آزار دهند. منشی زاده پس از پدرش وارد قزاقخانه می شود و در تمام دوره خدمتش علیه روسها می کوشد.
    بالاخره مغضوب لیاخوف می شود و در صفر 1325 با رفیق خود سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده از قزاقخانه بیرون می آیند و به مجاهدین مشروطیت می پیوندند. پس از استقرار مشروطه منشی زاده ماموریت های نسبتاً مهم مختلف داشته: چندی رئیس نظمیه فارس بوده (1328)، چندی ریاست تحدید تریاک یزد و کرمان را داشته، بعد پیشکار مالیه غار و فشافویه و بعد در 1332 قمری امین مالیه خوار و فیروزکوه می شود. اسدالله خان ابوالفتح زاده پسر ابوالفتح خان میرپنج و اصلاً سلماسی است با رتبه سرتیپی از قزاقخانه کناره جویی می کند.»
    در اینجا لازم است این نکته را برای خوانندگان گرامی این گزارش های تاریخی روشن کنیم تا خوانندگان گرامی تصور نکنند که تنها منشی زاده و ابوالفتح زاده و پدران آنها بودند که در قزاقخانه سرکشی می کردند، بلکه اصولاً سرکشی «مهاجرین» در قزاقخانه یک امر عادی و جاری بود «کلنل کاساکوفسکی» که در اواخر دوران ناصری و در عهد مظفری تا اواخر دوران سلطنت مظفرالدین شاه فرمانده بریگاد قزاق بود در مورد سرکشی «مهاجرین» می نویسد:
    «وقتی که من از طرف نایب السلطنه امپراتوری روسیه و ستاد ارتش اوکه در تفلیس بود، مامور ایران شدم و به تهران آمدم، قزاقخانه دچار هرج و مرج بود. در آن زمان دو دسته مشخص در قزاقخانه خدمت می کردند. دسته اول «مهاجرین» بودند و دسته دیگر ایرانی ها. مهاجرین اصلیت قفقازی داشتند و فرزندان و نوادگان کسانی بودند که پس از شکست دولت ایران از روسیه تزاری و جدا شدن 17 شهر قفقاز از ایران و قرارداد ترکمانچای به خاطر عدم تمکین از روسها و حفظ ملیت ایرانی خود به داخل مرزهای جدید ایران مهاجرت کرده بودند و به همین جهت «مهاجرین» نامیده می شدند. این افراد غالباً از طبقات اشراف قفقاز بودند و چون به خاطر عرق وطن دوستی زادگاه خود را ترک کرده و دار و ندار خود را در قفقاز گذاشته و به ایران آمده بودند بی نهایت مورد احترام شاهان قاجار بودند. مهاجرین از سوی عباس میرزا نایب السلطنه و پس از او پسرش محمدشاه و پس از او ناصرالدین شاه همیشه مورد حمایت بودند و مستمری بگیر دولت بودند. ناصرالدین شاه در اواسط سلطنتش وقتی تصمیم گرفت یک هنگ سواره نظام برای حفاظت کاخ های سلطنتی تشکیل دهد سرهنگ ستاد کلنل دومانتویچ را استخدام کرد و او «بریگاد سواره قزاق همایونی» را تشکیل داد و به فرمان شاه «مهاجرین» را به استخدام قزاقخانه درآورد.
    «مهاجرین» به قوانین قزاقخانه احترام نمی گذاشتند و بویژه نسبت به اعضای ایرانی زورگویی می کردند. مهاجرین در ضمن احساسات مذهبی شدیدی هم داشتند و یک بار در اوایل تشکیل قزاقخانه بر اثر این شایعه که ممکن است روسها افسران قزاقخانه را مجبور به ترک دین خود کنند دست به اعتصاب زدند و ترک خدمت کردند.
    «کلنل کاساکوفسکی» درخاطراتش می نویسد:«وقتی من فرمانده قزاقخانه شدم اشرافیت بر قزاقخانه حکومت می کرد، بدین معنی که «مهاجرین» به دلخواه خود هر وقت که می خواستند به مرخصی می رفتند و هر وقت که اراده می کردند بر می گشتند و ضمناً بعضی کارها مثل تمیزکردن اصطبل و قشو زدن اسبها را در شان خود نمی دانستند و می گفتند ما فقط سوارکار هستیم، خدمات دیگر را باید غیر«مهاجرین یعنی ایرانی ها انجام دهند.» کاساکوفسکی می نویسد: «پیش از من، در قزاقخانه یک گروهبان مهاجر بیشتر از یک سرتیپ ایرانی قدرت داشت.»
    کاساکوفسکی اشرافیت را در قزاقخانه ریشه کن نمود و طبق قوانین جدید افراد مهاجر و غیرمهاجر در قزاقخانه یکسان شدند، ولی در عمل مشاهده می کنیم افسران مهاجر در سال های بعد نیز همچنان بانفوذتر و مورد اعتمادتر از ایرانی ها بودند. چنانچه همین کاساکوفسکی وقتی مظفرالدین شاه در پی ترور ناصرالدین شاه بی خبر به تهران آورده می شود، حفاظت از کالسکه شاه را به افسران مهاجر می سپارد. این توضیح از آن نظر داده شد که خوانندگان گرامی بدانند سرکشی، افسران مهاجر درقزاقخانه ازجمله سرهنگ منشی زاده و سرتیپ ابوالفتح زاده و عدم اطاعت آنها از مافوق، در قزاقخانه سابقه داشته است.مورخ الدوله سپهر درمورد بازپرسی و اقرارهای متهمان می نویسد: سه نفر از متهمان یعنی رشیدالسلطان و سیدمرتضی و میرزا عبدالحسین ساعت ساز در جریان بازپرسی گفته بودند:
    «کریم دواتگر از دوستان ما و همکاران کمیته مجازات بود. او تاریخچه تشکیل یک کمیته ای را که هدفش ترقی و تعالی ایران است به طور مختصر برایمان تعریف کرده بود. ما می دانستیم که این کمیته برای پاک کردن صحنه کشور از وجود عناصر خائن تشکیل یافته است. در میان اشخاصی که باید از بین بروند نام میرزا اسماعیل خان رئیس انبار غله دولتی هم ثبت شده بود، زیرا او جاسوس انگلیس ها به شمار می رفت و می بایستی در نخستین مرحله از میان برداشته شود و ایران از وجود این چنین افراد خائن پاک گردد.»
    تحقیقات از میرزا عبدالحسین ساعت ساز نشان می داد که کریم دواتگر برای کشتن میرزا اسماعیل خان از کمیته 600 تومان پول گرفته ، از این مبلغ 110 تومان به رشیدالسلطان داده و 60 تا 70 تومان نیز به سیدمرتضی پرداخته است. به هرحال دستگیرشدگان از محل و مشخصات کمیته هیچ نوع اطلاع دقیقی به پلیس ندادند و این ابهام برای دستگاه انتظامی باقی ماند که آنهایی که دستور قتل اشخاص را صادر می کنند کیستند؟


روزنامه ایران، شماره 4206 به تاریخ 20/2/88، صفحه 15 (تاریخ)