31 شهریور 1400

مرتضی حاجی: حضور او به جمع ما وزانت می بخشید


محمد مهدی اسلامی

مرتضی حاجی: حضور او به جمع ما وزانت می بخشید

 متن زیر اظهارات آقای مرتضی حاجی از اعضای حزب ملل اسلامی و مدیر موسسه باران است که در سال 1387 و در سی‌امین سال پیروزی انقلاب راجع به شخصیت مرحوم هاشم امانی ابراز داشته است:

 من ایشان را قبل از زندان ندیده بودم. در خبرهائی که درباره ترور منصور در روزنامه‌ها می‌آمد، اسم ایشان را دیده بودم، اما آشنائی حضوری نداشتم. از گروه ما، عده‌ای دو مرحله دادگاه و بازجوئی را گذراندند و باقی ماندند،‌ تقریبا 55 نفر می‌شدند. در مراحل قبل، مدتی در زندان پادگان جمشیدیه بودیم و دادگاه نظامی ما هم در همان‌جا برگزار می‌شد. بعد از اینکه محاکمه مرحله دوم و تجدیدنظر تمام شد، به زندان قصر منتقل شدیم. ورود ما در زندان قصر و قبل از اینکه جاهایمان مشخص شود، در یکی از اتاق ملاقات‌های زندان قصر بود که به‌طور موقت، ما را آنجا جا دادند تا جابه‌جا شدیم. ما در آنجا وضعیت نابسامانی داشتیم، نه جایمان مشخص بود که جیره غذایی داشته باشیم و نه جائی برای استراحت داشتیم. در آنجا مواجه شدیم با پذیرائی با غذای مطبوعی که در آن اتاق ملاقات برای ما آوردند و مطلع شدیم که این کار را دوستان زندانی ما از جمعیت مؤتلفه انجام داده بودند. ماندن ما در اتاق ملاقات خیلی طول نکشید تا عصر که ما را تقسیم کردند و تعدادی به زندان شماره 3 و عده‌ای به زندان شماره 4 و بنده و یکی دو نفر دیگر، از جمله آقای حسن طباطبائی را که سنمان کمتر از 18 سال بود،‌ برای فرستادن به دارالتأدیب جدا کردند. این کار مورد اعتراض ما واقع شد، چون دارالتأدیب محیط نامناسبی بود. هم دوستان حزب ملل اسلامی به این موضوع اعتراض کردند، هم با اینکه ما هنوز با دوستان مؤتلفه روبرو نشده بودیم، آنها هم آمدند و جوی درست شد که مجبور شدند در این تقسیم‌بندی تجدیدنظر کنند و ما و دوستانمان در زندان شماره 3 باقی بمانیم و خطر رفتن به دارالتأدیب که محیط مناسبی نبود، رفع شود. در دارالتأدیب افراد بزهکار و چاقوکش و امثال اینها بودند، اما زندان شماره 3 و 4 مملو بود از آدم‌های فرهنگی و مبارز و ما می‌توانستیم در کنار اینها زندگی سالم و رو به رشدی داشته باشیم. من فکر می‌کنم حمایت دوستان مؤتلفه در نگهداشتن ما دو سه نفر در زندان قصر و نجاتمان از دارالتأدیب نقش اساسی داشت

 بعد هم تعدادی از دوستان ما را در بند زندانیان عادی نگه داشتند، ولی پس از چند روز اعتراض و تهدید به اعتصاب غذا، آنها را هم داخل زندان سیاسی آوردند. عده‌ای از دوستان مؤتلفه هم در بند شماره 3 بودند، از جمله حاج آقا هاشم امانی، شهید عراقی، حاج‌آقا عسگراولادی، آقای حاج ابوالفضل حیدری، آقای شهاب و جمعِ  زندانیان مسلمان، جمع اکثر و قوی‌تری شد.

 بچه‌ها در زندان به ایشان می‌گفتند امام. حاج هاشم بسیار انسان محجوب، محترم، آرام، با طمأنینه‌ای بود و چهره قشنگ و آرامش بخشی داشت. بسیار مورد احترام دوستان مؤتلفه و دوستان ما بود و در واقع می‌شود گفت که حضور ایشان در جمع ما وزانت و شخصیت برتری را برای مجموعه ما ایجاد می‌کرد. کارهای اجرائی دستش نبود، ولی پیدا بود که نقش رهبری و گردانندگی فکری مؤتلفه را به عهده دارد و از او حرف‌شنوی داشتند و خودش هم کلاس‌های درس و بحث را دائر کرده بود و بیشتر وقتش به مطالعه و گفتگو و بحث‌های علمی می‌گذشت. یادم هست وقتی روحانیون مثل آقای حجتی کرمانی حضور نداشتند، حاج هاشم امانی امام جماعت می‌شدند و نماز خواندن پشت سر ایشان هم بسیار برای ما جالب بود.