10 مرداد 1393
مرحلة چهارم، آزادسازی خرمشهر
کتاب «کالکهای خاکی» خاطرات سرلشکر محمدعلی (عزیز) فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به کوشش گلعلی بابایی و حسین بهزاد است که سال گذشته منتشر شد و تاکنون به چاپ سوم رسیده است. این کتاب به مرور خاطرات سرلشکر جعفری از سال 1335 و دوران کودکی تا عملیات الی بیت المقدس در تابستان 1361 میپردازد. خاطرات سرلشکر جعفری درباره چگونگی این عملیات و فتح خرمشهر را میخوانیم.
«سرانجام شمارش معکوس برای آغاز مرحلة چهارم عملیات الیبیتالمقدس، از بعد از ظهر روز شنبه، 1 خردادماه 1361، با استقرار گردانهای خطشکن قرارگاه عملیاتی نصر در پشت خاکریزهای کانال عرایض، شروع شد. کانال عرایض محلی بود که دشمن در طول آن بیست شبانهروز از شروع عملیات تلاش میکرد جای پایش را پشت آن محکم کند؛ یعنی با ایجاد موانع و استقرار تیپ 22 زرهی مانع پیشرَوی نیروها از آن محور به سمت خرمشهر بشود. چند روزی هم که در اجرای عملیات وقفه افتاد فرصت خوبی به دشمن داد تا به مقصودش برسد. البته بچههای ما هم در این مدت بیکار ننشستند. در روزهایی که گردانها برای بازسازی رفتند، نیروهای اطلاعات و تخریب هم، با اعزام تیمهای عملیاتی، شناساییشان را تکمیل کردند تا گردانها بتوانند عملیات خطشکنی را به نحو احسن انجام بدهند.
مطلب مهمی که لازم است در اینجا به آن اشاره کنم این است که ما در مراحل اول و دوم عملیات مأموریت خطشکنی چندانی نداشتیم؛ یعنی در مقابلمان مین و سنگر دفاعی نزدیکی وجود نداشت. فقط در مرحلة سوم عملیات چنین وضعیتی داشتیم که آنجا هم به مشکل برخوردیم. در مرحلة چهارم با خطی مواجه بودیم که هم میدان مین داشت، هم سیمخاردار، هم کانال، و هم سنگرهای دفاعی مستحکم.
در چنین اوضاع و احوالی، ساعت 22:30 شامگاه شنبه، 1 خردادماه 1361، مرحلة چهارم عملیات الیبیتالمقدس، با اعلام رمز مقدس یامحمدبنعبدالله(ص)، از بیسیم فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا به واحدهای عملکننده، شروع شد تا به حول و قوة الهی منجر به آزادسازی خرمشهر بشود...
در مجموع باید بگویم در کسب این پیروزی بزرگ و آزادسازی خرمشهر عزیز همة مردم ایران و رزمندگان نیروهای مسلح، اعم از لشکرها و تیپها و گردانهای سپاه و ارتش، و سنگرسازان بیسنگر و فداکار جهاد سازندگی نقشی بیبدیل و ایثارگرانه ایفا کردند؛ اما از حق نباید بگذریم که در این میان نقش رزمندگان تیپ 27 محمدرسولالله(ص) از بقیه برجستهتر بود. چرا؟ الان عرض میکنم. این تیپ، در مرحلة اول، به واسطة پاتکهای سنگینی که دشمن روی آنها انجام داد، بهشدت آسیب دید. در مرحلة دوم عملیات روی دژ مرزی کوتسواری باز هم، به دلیل باز بودن جناح چپ آن، در معرض شدیدترین فشارهای دشمن قرار گرفت و آسیب فراوانی به آن وارد شد. در نبرد ناموفق مرحلة سوم تقریباً دو تا سه گردان از نیروهایش ذوب شد. در مرحلة پایانی عملیات هم، به دلیل قرار گرفتن در نوک حملة پاتکهای زرهی و مکانیزة دشمن، در منطقة شلمچه و نهر خیّن، باز هم بیشترین فشارها را متحمل شد؛ طوری که بعدها مطلع شدم از تیپ 27 در این عملیات دو فرمانده محور، حدود دَه فرمانده و معاون گردان، و صدها تن از نیروهای زبدة سپاهی و بسیجی به شهادت رسیدند.
نمونهای از نحوة جنگیدنِ این بچهها را به یاد دارم. صبح روز دوشنبه، 3 خردادماه، رفته بودم سمت نهر عرایض؛ جایی که راه فرار نیروهای عراقی بسته شده بود و بهشدت با نیروهای تیپ 27 درگیر بودند تا بتوانند راه فراری پیدا کنند. همزمان با جنگیدن نیروهای دو طرف میان نخلستانهای عرایض، یک هلیکوپتر [M.i8] دشمن آمد تا فرماندهان عراقی محاصرهشده را نجات بدهد. دیدم یکی از همین بچههای تیپ 27 با آرپیجی هلیکوپتر عراقی را هدف قرار داد و سرنگون کرد. سقوط این هلیکوپتر جلوی چشم بچهها آنها را بیاندازه خوشحال کرد؛ طوری که صدای تکبیرشان فضای نخلستان را پر کرد.
سوره مهر