07 اردیبهشت 1397
مروری بر تاریخچه روابط تهران و ریاض
روز هفتم اردیبهشت 1367 و یک روز پس از اعلام قطع رابطه عربستان با جمهوری اسلامی ایران از تلویزیون ریاض، دولت عربستان با احضار سفیر ایران در ریاض و اعلام یک مهلت یک هفتهای برای خروج وی از آن کشور، عملاً روابط خود را با ایران قطع کرد.
روابط ایران وعربستان سعودی در 1307، بعد از تأسیس حکومت سعودی برقرار شد، ولی سفارت ایران در ریاض در 1309 دایر شد. با این حال مناسبات دو کشور به دلیل تفاوت نگرش ایدئولوژیک دو دولت چندان صمیمانه و مستحکم نبود. سفارت ایران در عربستان نیز توسط سفیر اکرودیته ایران در مصر اداره میشد. این مناسبات کم وبیش تا 1322 ادامه یافت. در این سال درگیریهای خونینی بین شیعیان و مقامات عربستان و اتباع ایرانی و سعودی در گرفت. همچنین یک حاجی ایرانی به نام «ابوطالب یزدی» در ملاء عام، گردن زده شد. این حادثه روابط دو کشور را تیره تر از قبل ساخت.
دولت ایران طی یادداشتی به وزارت خارجه عربستان نسبت به این اقدام رژیم سعودی اعتراض کرد، اما دولت ریاض اقدام خود را مطابق با قوانین شرع دانست. سفارت ایران نیز که پاسخ دولت سعودی را غیرمنطقی میدید تأکید کرد تا وقتی که جان و حیثیت ایرانیان در عربستان محفوظ نباشد ودولت عربستان عذرخواهی نکند ایران در سیاست خود نسبت به عربستان تجدیدنظر نخواهد کرد. دولت سعودی نیز در پاسخ فقط در مورد آینده تضمینهایی داد. دولت ایران هم این تضمینها را نپذیرفت و روابط سیاسی خود را با عربستان قطع کرد. بدین ترتیب تا سالها بعد، از عزیمت حجاج ایرانی برای انجام مراسم حج جلوگیری شد.
4 سال پس از این واقعه ـ در 1326 ـ هیأت حسن نیتی از طرف عربستان سعودی جهت تجدید روابط دو کشور وارد ایران شد. در همین سال سفیر ایران در مصر مجدداً اکرودیته در عربستان سعودی شد.
روابط ایران و عربستان تا قبل از تشکیل اوپک در چارچوب حفظ دو رژیم سلطنتی، ادعای مشترک حاکمیت دو دولت در مورد حاکمیت بر مسلمانان و دشمنی مشترک هر دو کشور با جمال عبدالناصر خلاصه میشد. اما بعد از تشکیل این سازمان، روابط ایران و عربستان سعودی از جنبههای فوق فراتر رفته و خط مشی سیاسی و اقتصادی را نیز دربر گرفت. دو کشور همچنین در زمینه مسائل اوپک، فلسطین و سازمان کنفرانس اسلامی، هماهنگی داشته و هر دو با یک دیدگاه به امریکا و شوروی مینگریستند. دکترین نیکسون نیز هر دو کشور را به زرادخانه سلاحهای امریکایی تبدیل کرده بود.
سیر روابط ایران و عربستان بعد از سقوط حکومت پهلوی فراز ونشیبهای بسیاری به خود دیده است. عربستان در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران سیاست احتیاط، سکوت و نظارت را در پیش گرفت، ولی پس از مدتی هیأتی بلندپایه به سرپرستی دبیرکل «رابطه العالم اسلامی» را برای تبریک پیروزی انقلاب اسلامی به ایران فرستاد. ملک خالد در اولین عکسالعمل خود برپایی حکومت اسلامی را در ایران مقدمه نزدیکی و تفاهم هرچه بیشتر دو کشور خواند. فهد ولیعهد وقت عربستان نیز گفت: «برای رهبری انقلاب ایران احترام زیادی قائل هستیم.» اما رویکرد سیاست خارجی ایران در حمایت از جنبشهای آزادیبخش در منطقه و جهان اسلام و همچنین برگزاری اولین حج توأم با برائت از مشرکین توسط حجاج ایرانی، موجب سردی روابط دو کشور شد. مطبوعات و مقامات دو کشور مواضع تندی علیه هم اتخاذ کردند. ترس مقامات سعودی از انقلاب اسلامی بعد از قیام سلفیهای تندرو و اشغال مسجدالحرام در 1400 هـ. ق و قیام شیعیان در منطقه «شرقیه» به فاصله کمی از آن، دو چندان گشت. بر این اساس عربستان خود را برای مقابله با جمهوری اسلامی و «صدورانقلاب» آن، آماده کردند. به همین سبب با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، عربستان با کمکهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و تبلیغاتی خود، در کنار عراق قرار گرفت. مجموع این اقدامات باعث سردی و تیرگی روابط شد ومناسبات دو کشور را تا سطح کاردار تنزل داد.
در سال 1363 حادثه ربوده شدن یک فروند هواپیمای سعودی و فرود آن در فرودگاه مهرآباد و اقدامات مثبت جمهوری اسلامی ایران در پایان دادن به این حادثه، باعث شد روابط دو کشور تا حدودی رو به بهبود نهد. در همین مرحله، در 1364 سفر وزیرخارجه عربستان به جمهوری اسلامی و سفر وزیر خارجه وقت ایران به عربستان رخ داد. این سفرها باهدف بهبود روابط و حل پارهای از مشکلات فیمابین چون حج و جنگ ایران و عراق صورت گرفت، اما نتیجهای در پی نداشت. در 1365، عربستان برای فشار بر جمهوری اسلامی ایران و با افزایش صدور نفت، قیمت را کاهش داد که به تیرگی مجدد در روابط دو کشور انجامید.
سردی حاکم بر روابط دو کشور و تشدید آن توسط امریکا با هدایت جریانات منطقهای بر ضد ایران، همچنین شهادت 400تن از حجاج ایرانی در مراسم حج 1366 که اعتراض شدید جمهوری اسلامی رابه دنبال داشت و در نهایت حمله تظاهرکنندگان تهرانی به سفارت عربستان در تهران ـ 26 مرداد 1366 ـ که کشته شدن یک دیپلمات سعودی ـ الغامدی ـ را به همراه داشت، تیرگی روابط دو کشور را به اوج خود رساند. سرانجام در ششم اردیبهشت 1367 عربستان اقدام به قطع یک جانبه مناسبات سیاسی با جمهوری اسلامی ایران کرد و این قطع رابطه حدود سه سال به طول انجامید.
علاوه بر مذاکرات سیاسی در طول سالهای قطع روابط دو کشور، موضوع پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل توسط جمهوری اسلامی ایران گام مؤثری در تجدید رابطه با عربستان بود. عربستان قبول قطعنامه از سوی ایران را یک اقدام شجاعانه توصیف و از آن استقبال کرد. در این شرایط، جبههگیری مطبوعاتی عربستان علیه جمهوری اسلامی متوقف شد و فهد شخصاً اعلام کرد که با ایران اختلافی ندارد که قابل حل نباشد. تهران نیز آمادگی خود را برای شروع مذاکرات مستقیم باریاض اعلام کرد.
تجاوز عراق به کویت در 1369 و مواضع ایران در این حادثه و هم نیاز شورای همکاری خلیج فارس به حمایت ایران، باعث شد تا کشورهای حاشیه خلیجفارس، به ویژه عربستان برای تجدید رابطه با جمهوری اسلامی ایران تلاش کنند.
اولین دیدار مقامات ایران وعربستان بین وزرای خارجه دو کشور در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد ـ شهریور 1369 ـ و دیدار بعدی در ژنو انجام گرفت. در 15 اسفند 1369 نیز وزرای خارجه دو کشور در مسقط با هم ملاقات کردند. به دنبال این دیدار در 27 اسفند 1369 بیانیه مشترکی در زمینه برقراری مجدد روابط سیاسی دو کشور همزمان در تهران و ریاض منتشر شد. سعودالفیصل وزیر خارجه عربستان پس از دیدار با آقای ولایتی وزیر خارجه وقت در مصاحبهای اعلام کرد، عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران در حل تمام مشکلات فی مایبن به تفاهم رسیدهاند.
سرانجام پس از سه سال قطع رابطه سیاسی، در پی مذاکرات وزرای خارجه دو کشور، تجدید روابط متقابل اعلام شد و مقامات تهران و ریاض در فروردین 1370 سفارتخانههای خود را در پایتختهای یکدیگر گشودند. بین سالهای 1370ـ شروع مجدد روابط دو کشور ـ تا 1376 که سال آغاز کار دولت آقای خاتمی است، دوره تنشزدایی و بسترسازی روابط دو کشور به شمار میآید.
ورود امیرعبدالله ولیعهد پادشاهی سعودی به تهران در آذر 1376 برای شرکت در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، نقطه اوج روند رو به بهبود مناسبات سیاسی دو کشور در دهه 1370 بود. پس از این سفر رفت و آمد بلندپایگان دوکشور به پایتختهای یکدیگر فزونی یافت.
گرایشهای منطقهای امیرعبدالله تاحدی توانسته بود روند تشنج زدایی در مرزهای این کشور را عملیاتی کند. تلاش برای تحکیم روابط تهران و ریاض، به ویژه از سال 1380 که امریکا اسامه بن لادن سعودی الاصل را متهم به رهبری حادثه 11 سپتامبر کرد و دولت ریاض مورد سوءظن و تعرض سیاسی امریکاییها قرار گرفت، اهمیت به سزایی یافت. درپی این حادثه و رفتار تحقیرآمیز امریکا با عربستان و اتباع سعودی، مقامات ریاض تلاش کردند حتی الامکان به تجدید نظر در برخی سیاستهای منطقهای و بین المللی خود بپردازند و آثار روانی ناشی از افشای نقش سعودی در حادثه تروریستی 11 سپتامبر را از اذهان عمومی بزدایند.
با این حال از بهمن 1393 که پس از مرگ امیر عبدالله، امیر سلمان جانشین وی شد سیاستهای منطقه ای عربستان خصمانه شد و وی به تخریب هر آنچه که سلفش در روابط با همسایگان به وجود آورده بود پرداخت. سعودیها کینه پنهان خود را نسبت به ایران آشکار کردند. بی کفایتی آنان در حفظ جان و مال زائران ایرانی و فجایعی که هر از چند گاه یکبار در مناسک حج رخ میدهد و عده ای را به کام مرگ میکشد و معمولاً سعودیها خود را طلبکار آنها نشان میدهند، به تخریب هرچه بیشتر روابط دو کشور منجر شد.
در سالهای اخیر نیز پیدایش پدیده منفوری به نام داعش که از آبشخور سعودیها تغذیه میکند و نتیجه این تغذیه را به روشنی در عراق و سوریه میبینیم، نیز بر عمق شکاف موجود میان ایران و عربستان افزوده است.
امروز به طور جدی این تلقی وجود دارد که دلیل اصلی حمایت آمریکایی ها و صهیونیستها از سعودیها که به خاطر آن حتی چشم خود را بر نقش آشکار افراد و اتباع سعودی در فاجعه 11 سپتامبر میبندند، سیاست اعلام شده ای است که هدفش بدنام کردن و تخریب چهره نورانی اسلام در منطقه پر حادثه خاور میانه است و سعودیها و هم پیمانان عرب آنها در منطقه نیز یا آگاهانه مجری این سیاست شده اند چون آن را متضمن بقای خود در برابر ملتهای ناراضی خود میدانند و یا ناآگاهانه ابزار اجرای این نقشه شیطانی شده اند.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی