01 شهریور 1400
زندگی و مبارزات شهید سید اسدالله لاجوردی
با آغاز نهضت امام، شهید لاجوردی در خدمت این حرکت اسلامی قرار گرفت و تا پایان عمر آن را ادامه داد. وی از آن دسته افرادی بود که در این مسیر هرگز دچار انحراف و التقاط نگشت و تبلیغات گروههای مختلف سیاسی او را به خود جلب نکرد. او اصول و معیارهای اصیل اسلام فقاهتی و ولایتی را درک کرده بود و در این مسیر حرکت میکرد.
شهید سیداسدالله لاجوردی در سال 1314 در یکی از محلات جنوب شهر تهران و در خانوادهای متدین به دنیا آمد. حوادث شهریور سال 1320 و سپس حرکت اسلامی آیتالله کاشانی در رهبری نهضت ملی شدن صنعت نفت و اقدامات نواب صفوی و فداییان اسلام در شکلگیری شخصیت سیاسی اسدالله لاجوردی که در آن روزها،دوران کودکی و نوجوانی را سپری میکرد، نقش بسزایی داشت. آشنایی شهید لاجوردی با شهید صادق امانی، باعث جذب وی به گروه شیعیان شد که تشکلی سیاسی و دینی به شمار میرفت و در آن، اصل بر فرهنگ خودسازی و دیگرسازی بود.
هنگامی که کودتای 28 مرداد باعث ایجاد یأس و ناامیدی نسبت به مسایل سیاسی در بین مردم شد،این یأس تا حدودی بر اعضای گروه شیعیان نیز تأثیر گذاشت؛ لذا در فاصلهی میان 28 مرداد 1332 تا سال 1341 و آغاز نهضت امام خمینی (ره)، لاجوردی و سایر اعضای گروه به خودسازی پرداختند. این امر از آموختن مبانی اسلامی و دروس حوزوی شروع شد و تا به سطح عالی رسید. حضور علامهی شهید مرتضی مطهری، در تهران،و ارائهی دیدگاههای اصیل اسلامی بر شناخت عمیق لاجوردی از اسلام افزود.
با آغاز نهضت امام، شهید لاجوردی در خدمت این حرکت اسلامی قرار گرفت و تا پایان عمر آن را ادامه داد. وی از آن دسته افرادی بود که در این مسیر هرگز دچار انحراف و التقاط نگشت و تبلیغات گروههای مختلف سیاسی او را به خود جلب نکرد. او اصول و معیارهای اصیل اسلام فقاهتی و ولایتی را درک کرده بود و در این مسیر حرکت میکرد.
تشکیل هیآتهای مؤتلفهی اسلامی با هدایت امام (ره) باعث شد تا اقدامات ضد رژیم لاجوردی و هم فکرانش در مسیر واحدی قرار بگیرد. تا سال 1343، مؤتلفهی اسلامی با برپایی تظاهرات گسترده در تهران و سایر شهرستانها، صدور اعلامیه و اطلاعیهها به مناسبت مختلف و برپایی مراسم بزرگداشت برای شهدای 15 خرداد و فیضیه، به فعالیتهای خود علیه رژیم پهلوی ادامه داد. با تبعید امام (ره) در 13 آبان 1343 و اقدامات حسنعلی منصور برای تصویب لایحهی سنگین کاپیتولاسیون، مؤتلفهی اسلامی، گروه جهاد مسلح خود را بسیج کرد تا با اجرای حکم الهی در مورد منصور، ضمن حذف این چهرهی خائن و عامل تبعید امام، به سایر مهرههای رژیم نیز گوشزد کند که اگر بر ضد اسلام حرکت کنند، به سرنوشت بدی دچار خواهند شد.
اعدام انقلابی منصور سبب دستگیری گستردهی اعضای مؤتلفه شد. در این میان لاجوردی نیز پس از دستگیری زیر شکنجههای فراوان قرار گرفت، اما اعترافی نکرد و آزاد شد. بار دیگر در اسفند سال 1343 دستگیر شد. این بار نیز به رغم تحمل 57 روز انفرادی در قزل قلعه و 67 روز در زندان عشرتآباد، بدون آن که اعترافی کند،به زندن عمومی قصر منتقل شد و سرانجام نیز در دادگاه نظامی به دو سال حبس محکوم گردید.
پس از آزادی و تا سال 1349، در ارتباط مستقیم با شهید مطهری، به همکاری با گروههای مخفی اسلامی مسلح و سیاسی پرداخت. در این سال و در جریان مسابقهی فوتبال بین دو تیم ایران و رژیم اشغالگر اسراییل، به دلیل جرم ایجاد انفجار در مقابل شرکت هواپیمایی اسراییل و حضور گسترده و مؤثر در تظاهرات مردمی دستگیر شد. لاجوردی این بار به شدت زیر شکنجه قرار گرفت، به طوری که کمرش شکست، زانوهایش صدمه خورد، مهرههای گردنش دچار مشکل شد و بینایی چشمانش کاهش یافت. او این صدمات را تا پایان عمر به عنوان یادگاری از دوران ستمشاهی به همراه داشت.
شهید لاجوردی در این زمان به چهار سال زندان محکوم شد. نکتهی مهم دربارهی این بخش از زندگی ایشان، مقاومت بسیار زیادی است که در برابر آزار و اذیت مأموران رژیم نشان میداد و این استقامت به حدی بود که همهی زندانیان او را به عنوان "مرد پولادین" میشناختند.
حکم محکومیت لاجوردی در تاریخ 30/1/1353 خاتمه یافت. اما از این زمان زیر نظر مستقیم مأموران ساواک قرار گرفت. یک سال بعد مجددا دستگیر شد و به استناد دلایلی چون «کشف کتب مضره از منزل او» و «گزارش ساواک»، هم چنین «دو فقره محکومیت قبلی» به 18 سال زندان محکوم گردید (2/9/1354) لاجوردی این بار در زندان با افرادی رو به رو بود که با ظاهر اسلامی، تفکرات مارکسیستی را مبنای کار خود قرار داده و زمزمهی تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق را مطرح میکردند. رفتار مارکسیستها او نیز با شناخت که نسبت به اسلام داشت،شروع به افشاگری دربارهی جریانات داخل زندان و تفکرات استقاطی منافقین نمود.
محکومیت هجده سالهی لاجوردی پس از گذشت دو سال، با مطرح شدن فضای باز سیاسی و آزادی زندانیان به پایان رسید او در تاریخ 27/5/56 از زندان آزاد شد و برای ادامهی مبارزه به همرزمان و همسنگران دیرینهی خود پیوست تا نقش فعال خود را در سازماندهی حرکتهای انقلابی دنبال کند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، لاجوردی به صلاحدید حضرت امام (ره) و شهید دکتر بهشتی در مسند یکی از دشوارترین مسئولیتهای نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و سمت دادستانی انقلاب را پذیرفت.
اقدامات لاجوردی در این دوران،کار طاقتفرسا و شبانهروزی او باعث شد منافقین که قصد ایجاد انحراف در انقلاب را داشتند کاملا منفعل شوند و یا به قولی «چشم فتنه کور شود» اما چند سال بعد شرایط اقتضا میکرد که نظام جمهوری اسلامی خط مشی دیگری در مقابل معاندین خود در پیش گیرد. لذا لاجوردی مسند خود را به آقای رازینی سپرد و بی آنکه هیچ ادعا یا چشمداشتی داشته باشد. مغازه خود در بازار تهران بازگشت. با این حال دیری نپایید که بار دیگر عهدهدار مسئولیت دیگری شد. لاجوردی این بار در مسند ریاست سازمان زندانهای کشور ظاهر گردید. در این زمان، او علاوه بر خدمات فراوانی که در عرصهی مدیریت، سازماندهی، ساماندهی و بهبود وضعیت سازمان زندانها و اقدامات تأمینی، تربیتی کشور انجام داد،باعث شد بسیاری از فریبخوردگان خط نفاق و آنان که دارای خمیری پاک بودند،به دامان اسلام بازگشتند.
لاجوردی در سال 1376 مسئولیت خود را در سازمان زندانها به پایان برد. آن گاه بار دیگر زندگی روزمرهی خود را از سر گرفت و تا اول شهریور سال 1377 که توسط اعضای سازمان منافقین در بازار تهران به شهادت رسید جز یک منزل ساده و دوچرخهای که تنها مرکب او محسوب میشد هیچ ملکی نداشت.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی