17 اسفند 1398
شاپور بختیار ؛ روند استحاله شدن یک سیاستمدار
اشاره
با آنکه او را شـاهپور مـیخواندند،او خـود شاپور امضا میکرد؛«تا زمانی که این توهم مبنی بر عدم عنایات اعلیحضرت برجاست،دسـتگاه دولت از ایجاد تضییقات و حقکشیها دست نخواهد کشید. شاپور بختیار 1 امضای اصلی او نیز چهار حـرف نسبتا خوانای لاتین بـود: doxt ؛بـه نشانه آنکه گلیم او در آن سوی آبها بافته و بساط شده است. وی نوجوانی و جوانی خود را در خارج از کشور و مشخصا در فرانسه گذراند. یک دهه و اندی از بخش پایانی عمر 76،77 و یا احتمالا 78 ساله او نیز در فرانسه گذشت.عـمر او نیز در این کشور به سرآمد و همانجا هم درگذشت.تنها ازدواج او،با دختری فرانسوی و در فرانسه بوده است.در گزاری کتبی بازجویی به تاریخ 4/8/1346 وی فرزندان خود را چنین معرفی کرده است:«1-گیو2در فرانسه مشغول کـار 27 سـال؛2-پاتریک دانشجوی پزشکی در فرانسه 32 سال؛3-ویویان 35 ساله،شوهر نموده است؛4-فرانس فعلا در ایران نزد خود من 18 سال»3 وی که به گفته خود،«در دانشگاه پاریس دکتر حقوق شناخته»میشد و به«آخرین مـدارج تـحصیلی دکترا از دولت فرانسه»دست یافته،تنها یک کتاب نوشته؛آن هم:«به زبان فرانسه کتابی به نام روابط سیاست با مذهب در دنیای قدیم نوشتهام.»4
آنچه سالها بعد با نام یکرنگی و دیـگری 37 روز در فـرانسه منتشر کرد،جز یادداشتها و خاطرات پراکندهاش نبود. بختیار از خدمت وظیفه عمومی،به نوشته خودش در بازجویی پیشگفته،«معافیت قانونی» داشته است.اماوی در ارتش فرانسه به خدمت اجباری یا وظیفه بـرده شـده اسـت:«در جنگ جانی دوم با درجه افـسری بـه صـورت اجباری در قشون فرانسه داخل شد و قریب دو سال در ارتش بود.»5
تولد و تبار
درباره زمان و محل تولدش گفتهها متفاوت است.عاقلی مینویسد:«شـاپور بـختیار فـرزند سردار فاتح بختیاری در 1294 در چهارمحال متولد شد.»6اما در تـقاضا نـامهای که بختیار در تاریخ 11/11/1351 برای دریافت گذرنامه تنظیم کرده زمان تولد خود را 1292 اعلام کرده است.7نیز در متن بازجویی مورخ 29/11/1332،خـود را مـتولد 1293 خـوانده است: «شاپور بختیار فرزند مرحوم محمد رضا خان بختیاری(سـردار فاتح)متولد سال 1293-در بختیاری.»8در عبارت فوق،زادگاه وی«بختیاری»آمده است.اما در فرم تقاضای گذرنامه، خود را دارای شماره شـناسنامه 8334 صـادره و مـتولد اصفهان معرفی کرده است.9
بختیار از خاندانی سرشناس و جویای نام و اقتدار بـود؛پدرش«سـردار فاتح بختیار»و در اصل محمد رضا و مادرش،«ناز بیگم»بود.
چنانکه در خاطرات خود به حبیب لاجوردی10گـفته،در مـنطقه بـختیاری به دنیا آمد.در هفت سالگی مادرش را از دست داد.خاندان مادریاش سرشناستر بودند.پدربـزرگ مـادریاش،نـجفقلی خان بختیاری(صمصام السلطنه)،دوبار در سالهای 1291 و 1297 ش و در دوران سلطنت احمد شاه قاجار رئیس الوزرا شد.11
خـاندان پدری وی نـیز از دیرباز در عداد چند خاندان حکومتگر بختیاری و رقیب در کسب قدرت،موجب نگرانی حکومت مرکزی و بـویژه پهـلویها به شمار میرفت.این نگرانی در سالهای جوانی محمد رضا پهلوی و از خلال ازدواج وی با ثـریا بـختیاری،در زمـانهای که ازدواجها ابزار سیاست و تعدیل و موازنه به نظر میرسید،مشهود بود.ایل بختیاری پس از کـشف نـفت در خوزستان و صدور و فروش آن به نفع انگلیس،نگهبان لولههای نفت بود.12 رضا خان سـرکرده قـزاقان،تـوسط انگلیسیها از اردوی روسها به سرقت رفت و آدم انگلیسیها شد و به کمک آیرونساید و دیگر ژنرالهای انگلیسی،کودتا کـرد و بـا برانداختن سلسله قاجار به حکومت رسید.هرکس را نیز بر سر راه خود مـییافت بـا مـسمومیت،13 اعدام و امثال آن به کام مرگ روانه میکرد.
در فروردین 1313،همزمان با مرگ سردار اسعد در زندان،عـده دیـگر از سـران بختیاری و قشقایی و بویر احمدی که در دادگاه نظامی محاکمه و محکوم به اعدام شـده بـودند،در محوطه زندان قصر اعدام شدند.اعدامشدگان عبارت بودند از:محمد رضا خان بختیار(سردار فاتح، پدر شاپور بـختیار)آقـا گودرز بختیاری،محمد جواد اسفندیاری،سردار اقبال)،علیمرادخان و مراد جان بویر احـمدی.14بـنابراین شاپور در بیست سالگی پدر خود را از دست داد.
سیاستمداران زود رِس
بـه نـوشته حبیب اللّه لاجوردی،نویسنده مقدمه تاریخ شفاهیها روارد بـرخـاطرات بختیار،تحصیلات ابتدایی شاپوردر«شهرکرد»آغاز شد.اوسپس برای گذراندن تحصیلات دبیرستانی روانـه اصـفهان شد.پس از چندی عازم بـیروت گـردید و دیپلم مـتوسطه را در رشـته ریـاضی از مدرسهای فرانسوی در بیروت دریافت کرد.15
در سـال 1313 عـازم فرانسه شده بود که خبر اعدام پدر و چهار تن از اعضای خانوادهاش به دسـتور رضـا شاه،به او رسید16و به ایران بـرگشت.
بختیار میگوید:«تحصیلات اولیـه را در نـزد آموزگار در خانه-سپس در شهرکرد و اصـفهان- انـجام دادم. بعد از کلاس 3 دبیرستان به بیروت و سپس به پاریس رفتم.»17او در یکی از بازجوییهایش نـیز مـینویسد:«اغلب ممالک اروپا را دیدهام.اول چهار سـال در بـیروت بـودم و سپس ده سـال در فـرانسه-پاریس-بودم.(1325 -1309) 18
لاجوردی در مـقدمه خـاطرات بختیار چنین نوشته که در«[1315]عازم فرانسه شد.»میتوان حدس زد که در فاصله شانزده ساله 1309 تـا 1325،پس از«چـهار سال در بیروت»بودن،دو سال در ایران مـانده آنـگاه در 1315 عازم فـرانسه گـردیده اسـت.«در رشته فلسفه در دانشگاه سـوربن در بهار سال 1318 دیپلم علوم سیاسی ولیسانس فلسفه و حقوق گرفت.»19 در همان سال با یک خانم فـرانسوی ازدواج کـرد.
به رغم اینکه عاقلی در شرححال رجـال سـیاسی و نـظامی مـعاصر ایـران،خدمت بختیار در ارتـش فـرانسه را«خدمت اجباری»یا وظیفه قلمداد کرده،محمد علی سفری این خدمت را داوطلبانه میداند:«در سال 1319 در ارتش فـرانسه بـه صـورت داوطلب وارد خدمت شد و پس از پایان جنگ دوم جـهانی دوبـاره بـه سـوربن رفـت و مـوفق به اخذ دکتری دولتی شد.»20
اطلاعات در مورد تحصیل او دقیق نیست.عاقلی از دو مدرک دکتری بختیار خبر میدهد: «دکترای حقوق بین الملل از دانشگاه پاریس گرفت و در دانشگاه سوربن هم مـدتی علوم سیاسی خواند و دکترای دیگری دریافت کرد.»21
اگر 1293 را به عنوان سال تولد شاپور بختیار بدانیم،بنا به اسناد،وی در 28 سالگی وارد فعالیتهای سیاسی شده است:بختیار فعالیت خود را از سال 1321 در حزب ایران آغـاز و هـمزمان با تشکیل جبهه ملی و روی کار آمدن مصدق،به نفع وی،در جبهه مذکور و حزب ایران فعالیتهایی را در پیش گرفت.از جمله در رسیدگی به وضع کارگران شرکت ملی نفت،از طرف مصدق مأموریتهایی به وی مـحول شـد.22این مأموریتها در سالهایی انجام میگرفت که وی به گفته خود در پاریس اقامت داشت.
او سال 1325 به ایران آمد و در وزارت کار و تبلیغات استخدام شد.اولین سمتی کـه بـه وی ارجاع شد ریاست اداره کـل کـار خوزستان بود.در دوره تلاش برای خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس و بویژه از 1326 تا 1328 مدیرکل کار خوزستان بود.23نقش وی در این مدت محل تأمل است.در پرونده وی نـامهای اسـت بسیار باارزش و روشنگر.سـفیر انـگلستان به دولت متبوعش مینویسد:«فورا متن نطق آقای شاهپور بختیار را که قرار است در کنفرانس کار ژنو که در سال 1948[1327]تشکیل گردد و از شرکت نفت[ایران و انگلیس و به نفع انگلیس]دفاع نماید فورا بفرستید.»24جـهانگیر تـفضلی25معتقد است که از همان سالها مورد عنایت انگلیس بوده است:«از کارگران شرکت نفی(پیش از ملی شدن نفت)که مهمترین جمعیت کارگران بودند و قسمت مهمی از آنها به حزب توده متمایل شـده بـودند،به وزرات کـار،به خصوص اسکی،26اعتنایی نداشتند.تنها شاهپور بختیار که نماینده وزارت کار در خوزستان بود با موافقت شرکت نـفت[ایران و انگلیس]در امور کارگران نفت،کموبیش نفوذ به هم رسانده بود.»27
هـمچنین بـخشی از اسـناد گویای عضویت شاپور بختیار در دو لژ«بزرگ ایران»و«اصفهان» است.استاکیل،مأمور سفارت امریکا،به عنوان رابط با مـحافل فـراماسونری عمل میکرد. بختیار در«تشکیلات فراماسونری در ایران»،«جاسوس انگلیس،امریکایی،ماسون»معرفی شده اسـت.28
حـسن قـیومی در یکی از تحلیلهای شب نامهای خود مینویسد:«اسناد به دست آمده از سدان، مأمور جاسوس انگلیسی،در گـرماگرم ملی شدن صنعت نفت ایران در سالهای 30 و 31 نشان داد که سرنخ آقای دکتر بختیار بـه کجا بند است؟»29وی از بختیار بـه عـنوان کسی یاد میکند که در پرداخت غرامت به شرکت سابق نفت ایران و انگلیس و تحمیل اینبار سنگین بر شانههای ناتوان ملت دخالت مستقیم داشته است.30 بر اساس بازجوییهای ساواک از بختیار،فعالیت گستردهتر ویـ در حوزه سیاست از حدود سال 1328 شکل گرفته است.در این سال وی به عضویت کمیته مرکزی حزب ایران درآمده است.در تیرماه سال بعد که جبهه ملی فعالیت خود را آغاز کرد،او با حفظ مـوقعیت خـود درحزب ایران به جبهه ملی پیوست.وی که تا خرداد 1329 عضو کمیته اجرایی این جبهه نیز بود، پس از انتخابی درون تشکیلاتی به عضویت شورای جبهه ملی برگزیده شد.31
در این ایام و همزمان بـا انـتخابات مجلس-مرداد 1329-که شاه خود را برگزارکننده انتخابات آزاد قلمداد میکرد؛پست نخستوزیری را از 6 تیر 1329 به رزمآرا سپرد و همه او را آلترناتیو شاه و مورد عنایت قدرتهای خارجی دانستند.«هردو قدرت به این نتیجه رسـیده بـودند که رزمآرا نجاتدهنده ایران از خطر کمونیسم است و شاه معتقد شده بود که در این کشور باید به یک تحولی که از بالا شروع بشود دست بزنیم.اگر نکنیم ممکن است بـه یـک تـحول از پایین دچار شویم.»32شاه در یـک سـخنرانی در مـورد آزادی انتخابات میگوید:«هرفردی از افراد میتواند بگوید من کاندیدای مجلس هستم و برود هرمقدار رأی که میتواند فراهم کند و این آراء آزادانه در صندوق انتخابات ریـخته شـود و بـدون کموکاست قرائت شود و اگر این شخص اکثریتی پیـدا کـرد از خود،به نمایندگی مردم به مجلس برود.»
در اطلاعیه انتخاباتی کاندیداتوری بختیار و هم جبهه وی از آبادان،ضمن تیتر کردن جملات شـاه،مـردم آبـادان را مخاطب قرار میدهد:«مردم شرافتمند آبادان،کارگران،مهندسین،اصناف، بـا توجه به بیانات شاهانه در انتخابات شرکت کرده با دادن رأی به دکتر شاپور بختیار و مهندس حسن ایزدی،رشد فکری خـود را نـشان دهـید.33
اولین دستگیری
«غیر نظامی دکتر شاهپور بختیار فرزند محمد رضا خـان در تـاریخ 28/11/29 به اتهام فعالیت علیه دولت و تحریک نویسندگان برای نوشتن مقالات مضره و اهانتآمیز بر علیه دربـار دسـتگیر»34 مـیشود. بختیار در 36 سالگی دستگیری را برای نخستین بار تجربه میکند،و این زمانی است کـه گـسترش فـعالیت و همکاری سازمانیافته مبارزاتی بین نیروهای مسلمان و بویژه فداییان اسلام و آیت اللّه کاشانی در یک سو و در سـوی دیـگر سـازماندهی مبارزه تشکیلاتی با استفاده از تودهایها،ملی گراها و از جمله اعضای حزب ایران و به نوعی بـا مـحوریت مصدق در برابر رژیم،دولت رزمآرا را نگران کرده بود.
با روی کار آمدن دولت مصدق،بختیار مـورد تـوجه قـرار میگیرد.از جمله تا پس معاونت وزارت کار بالا میرود.35و هم جبههایهای ملی گرای مصدق با اسـتفاده از فـرصت به وجود آمده،به ضرورت کادر سازیث و پرورش نیرو اهتمام میورزند:«هممسلک محترم آقـای دکـتر بـختیار در نظر است برای بالا بردن سطح معلومات اجتماعی و حزبی افراد،کلاسی تشکیل گردد و چون قـسمتی از دروس ایـن کلاس به عهده جنابعالی محلو است خواهشمند است برای تهیه مقدمات افـتتاح کـلاس و تـنظیم برنامه این به محل حزب تشریف بیاورید.14/4/31 دبیرکل حزب ایران مهندس احمد زیرک زاده.»36حزب ایـران ارائه دو درس:1-بـیان تـاریخ و عقاید احزاب سیاسی ایران و جهان 2-بحث تفصیلی عقاید حزبی را بر عهده بـختیار گـذاشته بود.
گویا کلاس داری و کادر پروری بختیار تجربه موفقی از آب درمیآید.چرا که در 17 بهمن 31 یعنی روزهایی که محوریت حـزب ایـران در جبهه ملی و دکتر سنجابی در حزب ایران افزایش پیدا کرده بود،این نـامه بـه دست بختیار میرسد:«هممسلک محترم آقای دکـتر بـختیار چـون بر طبق تصویب پنجمین کنگره حزب ایـران آن هـممسلک گرامی به سمت عضویت کمیسیون تدوین و تفسیر عقاید حزب انتخاب شدهاید مراتب بـدینوسیله ابـلاغ و موفقیت شما را خواستار است.جـاوید بـاد ایران،رئیـس پنـجمین کـنگره حزب ایران-دکتر کریم سنجابی.»37
بـختیار،مـفسر عقاید سیاسی حزب به دقایق بازی دوجانبه واقف است.در فاصله دو کودتای 25 مـرداد-شـامل عزل مصدق و برکناری تمام وزرا و فرماندهان،کـه به دستگیری نصیری آورنـده فـرمان عزل،و تصرف چند مرکز و پادگـان مـهم توسط طرفداران مصدق در ارتش و فرار شاه و ثریا از کشور منجر میشود38- و 28 مرداد-برکناری و دسـتگیری مـصدق و استقرار دولت نظامی زاهدی-از تأیید حـرکت مـصدق و مـثلا پایین کشیدن عـکسهای شـاه خودداری میکند:«تا روز 28 مـراد در وزارت کـار بودم و در فاصله 25 تا 28 مرداد در تمام وزارتخانه عکس شاه را پایین آورده بودند جز من.گفتم تـا دکـتر مصدق ننویسد پایین نمیآورم.»39
وی در دولت کودتای زاهـدی بـه عنوان مـشاور وزیـر حـکم میگیرد:«روز 28 مرداد اینجانب مـعاونت وزارت کار بودم و ساعت 3 بعد از ظهر همان روز به خانه رفته چند روز بلاتکلیف بودم تا حکم مـشاور وزارت کـار از طرف آقای ابو القاسم انصاری وزیـر کـار وقـت بـرای ایـنجانب صادر شد.»40
بـا ایـن حال،پس از 27 مراد،عدهای از اعضای-به زعم ساواک،«افراطی»-جبهه ملی اقدام به تشکیل نهضت مـقاومت مـلی نـموده،فعالیتهای مخفیانهای را به نفع مصدق دنبال مـیکنند:41اولیـن نـشست ایـن گـروه درمـنزل آیت اللّه زنجانی بود.42در جلسات بعد،از مهندس مهدی بازرگان،دکتر ید اللّه سحابی،دکتر شاپوربختیار،حسین شاهحسینی و فتح اللّه بنی صدر دعوت به عمل آمد.به پیشنهاد دکتر شـاپور بختیار، نام«نهضت مقاومت ملی»برای این سازمان انتخاب شد.43
این قبیل فعالیتها به مذاق کارگزاران حکومت کودتا خوش نیامد.ازاینرو«فرماندار نظامی شهرستان تهران»در نامهای به تاریخ 25/8/32 نگرانی خـود را بـه نخستوزیر کودتا چنین منتقل کرد:«جناب آقای نخستوزیر!دکتر بختیار مشغول جمعآوری وجه بوده و از این طریق با دولت آن جناب مخالفات و به نفع دکترمصدق و طرفداران او فعالیت مینماید.»بـنا بـه پاسخ«رئیس کل دفتر نخستوزیر»:«به عرض جناب نخستوزیر رسید. فرمودند:اگر صحیح است تحت تعقیب و توقیف درآید.»بختیار کمتر از بیست روز بعد تـوقیف مـیشود:«آقای دکتر شاهپور بختیار سـاکن خـیابان شمیران احضار و بدینوسیله به آن فرمانداری44اعزام و معرفی میشود.متمنی است آموزش فرمایند رسید او را اعلام دارند.از طرف رئیس اداره اطلاعات»45البته به نظر میرسد که شـتاب در تـوقیف وی در 16 آذر 1332 متأثر از واقعه شانزدهم آذر و تـحرکات مـنجر به این واقعه باشد.پیشتر نیز نوع محاکمه دکتر مصدق در دادگاه نظامی زمینه تحریکاتی را فراهم آورده بود؛ از جمله تظاهرات شدیدی در روزهای 14 و 15 آذر در دانشگاه تهران صورت گرفت.روز دوشنبه 16 آذر 1332 حضور کماندوها و محاصره دانشکده فـنی، مـهندس عبد الحسین خلیلی رئیس دانشکده فنی را نگران کرد.به همین جهت دستور داد تا کلاسها تخلیه شود و مستخدمین دانشکده را مأمور کرد تا از طرف او به دانشجویان ابلاغ کنند هرچه زودتر بدون تـظاهرات از دانـشکده را مأمور کـرد تا از طرف او به دانشجویان ابلاغ کنند هرچه زودتر بدون تظاهرات از دانشکده خارج شوند.اما کماندوها بدون دلیـل به روی دانشجویان آتش گشودند و سه تن به نامهای:احمد قـندچی،مـصطفی بـزرگ نیا و مهدی شریعت رضوی را به شهاد رساندند.46
کنترلها افزایش یافت.دکتر غلامحسین مصدق47پسر دکتر محمد مـصدق نـشانی بختیار را- «خیابان شمیران مقابل خیابان تختجمشید یک کوچه به سمت انتهای کوچه درب مـقابل تـه کـوچه بنبست عمارت نوساز»-نوشته،به جوانی میدهد و او را در نامهای به زنان فرانسه اینگونه به بختیار مـعرفی میکند:«شخص جوانی را که میتواند در راه نهضت ملی با ما همکاری کند نـزد تو میفرستم.نامبرده بـیچاره چـندین دفعه به وسیله نظامیها دستگیر و آزار دیده است.مصدق 25/11/32»48این جوان مأمور ساواک است:«آقای دکتر غلامحسین مصدق اینجانب را به مطب خود دعوت نمود.پس از چند بار رفتوآمد از من دعوت نمود که بـا نهضت مقاومت ملی تشریکمساعی نمایم و ضمن معرفی به آقای دکتر شاپور بختیار پاکتی به عنوان معرفینامه داده شد. 25/11/32»49
بنا به گزارش این مأمور که بهمن نام داشته یا به این نام امـضا کـرده،غلامحسین مصدق از او میخواهد که«بر علیه مقامات درباری مقالات موهن و زننده تهیه تا به چاپ برسانند.»بررسیکننده گزارش در ساواک،ذیل آن چنین نظر میدهد:«رکن 2 سعی شود مقاله با خط دکـتر بـختیار گرفته شود.»احتمالا برای آنکه در سندسازی علیه بختیار و تأدیب وی به کار آید،چرا که اصل اتهام تحریک،محرز است.سه روز بعد فرمانداری نظامی شهرستان تهران به رکن 2 چنین مـینویسد:«شـخص یادشده بالا[بختیار]در تاریخ 28/11/32 به اتهام فعالیت بر علیه دولت و تحریک نویسندگان برای نوشتن مقالات مضره و اهانتآمیز علیه دربار و دولت دستگیر و از تاریخ30/11/32 برابر ماده 5 بازداشت در بازجویی معموله مخالفت با دولت را تأیید»کـرد.50
بـختیار بـا تعهد به آرام بودن مینویسد:«ایـنجانب دکـترشـاپور بختیار اعتراف مینمایم که تاکنون هیچگونه اقدام بر خلاف قانون و مصالح مملکت ننموده و تعهد مینمایم که من بعد هم کلیه قـوانین و مـقررات مـملکتی را محترم بشمارم.دکتر شاپور بختیار 28/12/32.»ذیل همین بـرگه مـوافقت میشود:«مرخص شوند 28/12/32.»51
دلاّل تودهای ها و ملیّ ها
بختیار در سال 1332 به عضویت کمیته بین الاحزاب نهضت مقاومت ملی پذیرفته میشود. در این کـمیته،غـیرازبـختیار،داریوش فروهر52محمد علی خنجی،53محمد نخشب54هم عضو بـودند.اهم وظایف این کمیته،هماهنگ ساختن فعالیت احزاب سیاسی با دیگر ارگانهای نهضت مقاومت بود.55
اما از شروع سـال،سـاواک اعـمال بختیار را تحت کنترل گرفته بود: «نامبرده قبل از عید به خارج از تـهران مـسافرت نموده و مراجعت مشار الیه نامعلوم میباشد.»56و آقای شاهپور بختیار چند روز است از مسافرت مراجعت کرده و طبق تـحقیقاتی کـه بـه عمل آمده عمل برخلافی از او مشاهده نگردیده است.57
به نظر بختیار در ابتدای سـال 1333،تـلاشهایی بـرای تخریب وی بویژه از طریق شرکت نفت ایران و انگلیس آغاز شده بود:«نظر نمایند و ببینند کـه چـگونه شـرکت سابق در گزارش سالانه خود که در دفتر شرکت ملی نفت موجود است نسبت به ایـنجانب اظـهار نظر میکند و چگونه از نفوذ و محبوبیت اینجانب در بین کارگران جنوب نگران بوده.»58این در حـالی اسـت کـه شرکت سابق نفت به دخالت در امور داخلی ایران از طریق بختیار متهم بود.هنگامی کـه مـصدق به شورای امنیت و دادگاه لاهه رفت،سندی را که از منزل سدان59به دست آمـده بـود بـه قضات و اعضای شورای امنیت نشان داد.به موجب این سند،شرکت سابق نفت به سفارت انـگلستان در سـوئیس تلگراف کرده بود که نطق دکتر شاهپور بختیار را با پست هوایی بـه سـفارتخانه فـرستادهایم، بلافاصله به او تسلیم کنید تا در کنفرانس بین المللی کار بخواند.عجیب است که دکتر مـصدق ایـن تـلگراف را به عنوان دخالت شرکت سابق نفت در امور داخلی ایران ارائه میکند و بعد از مـراجعت بـه ایران،شاهپور بختیار را به معاونت وزارت کار برمیگزیند.
در سوم خرداد 1333 فرماندهی نظامی تهران در گزارشی ،بختیار را فردی معرفی میکند کـه در پی راهاندازی یک تشکل نظامی است:«[بختیار]مسئول سازمان شهرستانها و افسران نهضت [مقاومت مـلی]است.از مـن صورت افسران مورد اعتماد را که باید در آیـنده مـصدر شـغل حساس شهربانی باشند خواست و قرار شد دوشـنبه 10/3[33]بـه ایشان بدهم.»60و پس از آنکه«اشیاء و اوراق مشکوک»در منزل بختیار کشف میشود،دستور بازداشت وی نیز صـادر مـیگردد:
«در حضور امضاکنندگان زیر61 در ساعت 15 : 12 الی 1700 روز 10/6/33 از مـنزل مـسکونی آقای دکـتر شـاهپور بـختیار بازرسی به عمل آمد و اشیاء و اوراق زیـر بـه نظر مشکوک رسید.نشریه شماره 2 و نشریه سیاست استقلال مربوط به حزب ایـران،دو قـطعه عکس دکتر مصدق مربوط به تـاریخ فروردینماه 33 به یادبود تـأسیس یـازدهمین سال حزب ایران،یک قـطعه عـکس دکتر مصدق که به رسم یادبود از زندان لشکر زرهی در اردیبهشت 33 به آقای دکـتر دادهـ است،یک جلد تقویم سـال 1954 کـه صـفحه اول آن را پاراف کـردهاند.»
«بـه ریاست اداره زندان شهربانی.
غـدغن فـرمایند شاهپور فرزند محمد رضا خان شهرت بختیار را طبق ماده 5 فرمانداری نظامی بازداشت نموده و نـتیجه را اعـلام دارند.فرماندار نظامی شهرستان تهران-سـرتیپ تـیمور بختیار. 11/6/33»
بـختیار کـه پس از کـشف سازمان افسری حزب تـوده،متهم شده بود که«برای فعالیت بر علیه دولت با سازمان افسری حزب توده به وسـیله سـروان شهربانی صادقی،عضو سازمان مزبور تـماس گـرفته و آنـها را دعـوت بـه همکاری نموده»،در بـازجویی اعـتراف کرد که با سروان صادقی مشرف تودهای میباشند.از آن رو،بختیار«زندانی انفرادی بدون ملاقات»شد.62
امضای«دکـتر مـحمد مـصدق»پای عکسی که به بختیار هدیه کرده بـود،پرونـدهاش را سـنگین کـرد:«بـه جـناب آقای شاهپور بختیار اهدا میشود،هشتم اردیبهشتماه 1333 در زندان لشکر 2 زرهی،دکتر محمد مصدق».دکتر بختیار اظهار داشته که این عکس،وسیله سرهنگ بزرگمهر، وکیل مدافع مصدق بـه او رسیده است.گزارش مورخ 12 مهر 33 چنین پاراف شده:گزارشی تهیه شود که از شرف عرض پیشگاه شاهانه در روز 18/7/بگذرد.در شرف عرض مکتوب دستور داده میشود که بختیار باید مورد توجه قرار گیرد:«به فـرموده از دکـتر شاهپور بختیار بازجویی به فرمایشات شاهنشاه خدمات غیر قابل انکار را به مملکت کرده.درباره وقایع 28 مرداد و نظریه خود چنین جواب داده:گمان نمیکنم در صلاحیت دادگاهی باشد که تفتیش عقیده نـماید.»
در حـاشیه این قبیل تحقیق و تفحصها،برخی عوامل مرتبط با رژیم از جمله در مطبوعات نیز برای ایجاد فضای مناسب کمک میکردند.نشریه پیک ایران در شماره 64259نـوشته بـود:«این آقا در سال 1327 زمانی کـه رئیـس اداره کار خوزستان بود با همان پشتهماندازی و دسیسهها که مختص حزب توده است به سمت نمایندگی دولت در کنفرانس بین المللی نفت،که از طرف دفتر بـین المـللی کار در ژنو هرچند سـال یـک مرتبه تشکیل میشود،منصوب شد و به اتفاق محمدی نام، از سران حزب توده که به عنوان نماینده کارگران مؤسسات نفتی جنوب در این کنفرانس شرکت میکرد،به ژنو رفت و نطقی نوشت و بـه دسـت محمدی داد و محمدی نوشته او را در این کنفرانس بین المللی رسما ایراد کرد و در آن به تمام مقدسات ملی مملکت توهین و اسائه ادب نمود و هرچه خواست گفت.»
همین روزنامه-که به صاحبامتیازی سید احمد یزدانبخش مـنتشر مـیشد-آورده بـود که:«در اخبار جراید خواندیم دکتر شاهپور بختیار عضو حزب ایران و معاون وزارت کار دکتر مصدق طبق اسناد و مـدارک قطعی که در ضمن رسیدگی به کار افسران خائن تودهای به دسـت آمـده،شـده است جزو عمال حزب توده و بین مصدق و حزب مزبور واسطه و رابطه بوده است و او را توقیف کردهاند.»65
از همین مـطالب بـه عنوان سند در رسیدگی به اتهامات بختیار استفاده شد:
«فرمانداری نظامی تهران روزنامه پیـک ایـران شـماره 259 مورخ 17 مهرماه شرحی راجع به دکتر شاهپور بختیار نوشته و اشاره به سوابق نامبرده نموده.لازم اسـت با مراجعه به مقاماتی که روزنامه نامبرده به آنها استشهاد کرده،سوابق امـر با بخواهند که در مـوقع رسـیدگی به اتهام دکتر شاهپور بختیار مورد استفاده قرار گیرد.رئیس کل دفتر نخستوزیر 19/7/33».
نتیجه ارزیابی از سروان صادقی نیز اینگونه گزارش شد:«سروان صادقی واسطه بین دکتر شاپور بختیار و سازمان نظامی حـزب توده بوده.»66
عکس مصدق
درباره عکس مصدق که در منزل بختیار پیدا شدهی بود،بختیار را با بزرگمهر،وکیل مصدق، مشخص گردد؟ج-چون بیش از سی و شش ساعت است که اعتصاب غذا نمودهام،قوای بـدنی و فـکری اجازه چنین تجسمی را نمیدهد.»67
اما مصدق ماجرا را چنین بازگو میکند:«یکی از روزها که سرکار سرهنگ بزرگمهر وکیل من اظهار نمودند که آقای دکتر شاهپور بختیار معاون وزارت کار در زمان تصدی مـن،تـقاضای عکس ازمن نمودند که به رسم یادگار در خانه خود نگه دارند،این عکس را من به اسم ایشان نوشته و به آقای سرهنگ بزرگمهر تسلیم نمودم.»68
بختیار در پاسخ به اتهام مـطرح شـده مبنی بر مخالفت با مقام سلطنت و مشارکت در طراحی کمیته انتقام و نهضت مقاومت،همراه با ارتباط با حزب توده که باعث شده بود دادستان«در کیفرخواست حدّ اشدا مجازات را وارد»بداند،مـیگوید:
«در آنـ مـوقعی که تحصیلات میکردم اگر چـنانچه خـدا نـخواسته کسی به رژیم سلطنت مخالفت میکرد بدون هیچ مداهنه با تمام قوا با آن شخص مخالفت میکردم و همیشه در تقویت رژیم سلطنت کـوشا بـوده و هـستم.خدا را شکر میکنم که بنده رژیم سلطنت را خـواهان بـوده و در این مورد اتهام بسیار بسیار متأثر هستم.»
وی برای آنکه ثابت کند عقده مقامخواهی ندارد و با حزب توده نیز هـمکاری نـکرده اسـت، میگوید:«از ابتدای صفوی خانواده بنده تشکیل یافته است و از زمان شـاه طهماسب صفوی ما و خانواده ما همیشه مقام فرمانداری داشتهاند و در تمام این موقع هیچوقت داخل فساد نبوده و با حـزب تـوده کـمک نکرده.»69اما این دفاع مؤثر واقع نمیشود:«از لحاظ اهانت به مـقام شـامخ سلطنت، متهم(دکتر شاپور فرزند محمد رضا شهرت بختیار)را به سال سال زندان تأدیبی محکوم و از نـظر اقـدامات بـر علیه امنیت داخلی کشور طبق بند 3 ماده 168 به دو سال زندان تأدیبی مـحکوم اسـت دربـاره متهم با احتساب مدت بازداشت(بدو بازداشت 11/6/33)قابل اجر است.رئیس دادگاه جنحه 1 فـرمانداری نـظامی تـهران سرهنگ ستاد منوچهر آذرپی.»70
دادگاه تجدیدنظر با تأخیر در 21 خرداد 34 برگزار شد.در مورد اتهام همکاری بـختیار بـا سروان صادقی منسوب به حزب توده،دفاع وکیل وی نکته جالبی دارد:ارتباطی که مـوکل بـا آقـای سروان صادقی داشته به مراتب کمتر از ارتباطی بوده که ریاست شهربانی با افسر مـزبور داشـت.دادگاه رأی دادگاه قبل را تأیید کرد.با احتساب مدتی که در بازداشت به سر بـرده،11 شـهریور 36 بـه عنوان تاریخ خاتمه مدت محکومیت بختیار تعیین میشود.71
بختیار 40 یا 41 ساله،پس از چند ماه،اظهار کـسالت قـلبی میکند:«اینجانب دکتر شاپور بختیار مدتی است به کسالت قلبی مبتلا مـیباشم.تـرتیبی داده شـود که اینجانب تحت نظر پزشک متخصص معالجه نمایم.»72و دکتر انوری،پزشک معتمد اداره بهداری شهربانی،بـیماری ویـ را گـواهی میکند:«دچار تاکی کاردی 98 در دقیقه و اریتمی و کمخونی میباشد و احتیاج به مداوا تـحت نـظر متخصص میباشد.»73در 26 دی 34،بختیار با نامه دادسری نظامی آزاد میشود: «زندانی مزبور 50 هزار ریال کفیل داده برای معالجه مـشخص شـود.»اما در اصل کسی به نام سهراب اسعد بختیاری آزادی وی را کفالت کرده بود:«ایـنجانب سـهراب شهرت اسعد بختیاری که دارایی من کـفاف پرداخـت مـبلغ پایین را مینماید کفالت مینمایم که هروقت از مـقامات صـلاحیتدار نامبرده را بخواهند،او را تسلیم و هرگاه بر خلاف رفتار نمودم متعهد هستم مبلغ پنجاه هـزار ریـال بدون درنگ کارسازی نمایم.»
بـنا بـه اعلام بـازپرس شـعبه 4 سـرهنگ اعلامی،وی«به قید عدم خـروج از حـوزه قضایی تهران از زندان فعلا مرخص گردیده پس از خاتمه معالجه دو مرتبه به زنـدان جـهت گذراندن بقیه ایام محکومیت عودت نـماید.»اما«دکتر شاپور بـختیار درخـواست یک درجه عفو کرده و اظـهار داشـته به سه سال حبس محکوم شده و قریب 11 ماه زندانی بوده و اخیرا به عـلت بـیماری با قید کفیل از زندان آزاد گـردیده اسـت.»74بـا این حال درخـواست وی در اداره فـنی دادگستری مورد موافقت قـرار مـیگیردی:با بخشودگی نامبرده موافقت حاصل است.زمینه آزادی وی را نیز دادستان فرمانداری نظامی تهران و راهآهن،ایـنگونه فـراهم میکند:«درباره دکتر شاهپور فرزند مـحمد رضـا شهرت بـختیار کـه بـه سه سال زندان از تـاریخ 11/6/33 محکومیت حاصل نموده بوده است با یک درجه تخفیف کیفری و تبدیل آن به یک سال اقـامت اجـباری که بابت مدت توقف وی در زندان احـتساب شـود مـوافقت گـردیده اسـت.علی هذا نـامبرده را چـنانچه به اتهام دیگری بازداشت نباشد آزاد نمایند.»75
نامزد نمایندگی
بختیار آزاد میشود.اما همچنان تحت کنترل است:«روزهـای جـمعه در حـدود 5 یا 6 نفر از افراد مؤثر نهضت مقاومت مـلی مـن جـمله اشـخاص زیـر:
1-مـهندس حسیبی 2-دکتر شاهپور بختیار 3-دکتر غربی به عنوان کوهنوردی به نواحی پس قلعه میروند.»76
او در سال 39 به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی درآمد.پس به همین عنوان نیز مدت کـوتاهی بازداشت شد.در شورای مرکزی جبهه ملی،سرپرستی کمیته دانشجویان دانشگاه وابسته به جبهه ملی به بختیار محول میشود.سپس تصمیم میگیرد تا بخت خود را برای راهیابی به مجلس شورای مـلی بـیازماید.اما تیمور بختیار،رئیس سازمان امنیت و از خویشان بختیار با چنین تصمیمی مخالف است:«به دکتر بختیار بگویید از این کارها دست بردارد.»و بختیار در نامهای پس از«قربانت شوم»برای عرض ارادت مـینویسد:«در شـهر آبادان الساعه 8 نفر مشغول فعالیت هستند.چه مانعی دارد که یکی از آنها هم بنده باشم؟»77بختیار در نامه دیگری از دستگیری چند نفر از فعالان ستاد تبلیغاتی خـود،بـه تیمور بختیار گله میکند کـه:«قـربانت گردم.اطلاع حاصل شده که در حدود 10 نفر از افرادی که به من کمک میکردند ولی اغلب بختیاری بودند توقیف شدهاند.»78
شاهپور بختیار و مهندس حسن ایزدی در آبـادان بـه عنوان کاندیداهای جبهه مـلی وارد مـیدان رقابت شدند.حسن ایزدی ضمن کار در شرکت سهامی تصفیه نفت ایران،دبیر کانون مهندسین شعبه آبادان نیز بود.79اما بختیار با احتمال ناکامی و عصبانیت،سخنرانیهای تبلیغاتی خود را برگزار میکرد:«بـه جـای سه روز اخذ آراء،دو روز تعیین گشته و روز جمعه را که تعطیل عمومی است حذف نمودهاند.ما بالطبع مجبوریم روزهای چهارشنبه و پنجشنبه کارگران را از کار خود بازداشته و برای دادن رأی به مساجد بفرستیم و اگر وقفهای در امور پالایشگاه[آبادان]حاصل شـود مـسئولت آن نیز بـه عهده مسئولین امر میباشد.و چنانچه مأمورین یا اشخاص دیگری مانع رأی دادن ما شوند،من در جلو و شماها در عـقب به صندوقها هجوم مینماییم.»این انتخابات در زمان نخستوزیری اقبال برگزار شـد.بـختیار در واکـنش به تقلب احتمالی در انتخابات گفته بود: «هیئت بیشرف نظار از کثیفترین افراد تشکیل شده و صندوقها را خارج از شهر گـذاشتهاند تـا ما نتوانیم رأی بریزیم.نمیگذاریم صندوقسازی کنند.صندوقها را بر سر هیئت نظار خواهیم کـوبید.80
انـتخابات آبـادان به دستور تیمور بختیار متوقف شد.مهندس مهدی بازرگان عضو هیئت اجرائیه جبهه ملی81و چـند نفر دیگر دستگیر شدند:«[بختیار]حدود ساعت 18 در بلوار کرج روی دوش چند محصل رفته و مردم را تـهییج به مقاومت نموده اسـت.»82و هـنگامی که از احتمال برگزاری انتخابات در آبادان با خبر شد به تیمور بختیار رئیس ساواک نامه نوشت که:«من به جنابعالی قول میدهم که با کمال متانت و با ابراز احترام مثل همیشه نـسبت به اعلیحضرت همایونی،وارد مبارزه انتخاباتی شوم.»83
بختیار وقتی از ناممکن بودن راهیابی به انتخابات و مجلس مطمئن شد،با سنجابی به بازسازی حزب ایران پرداخت.حزب ایران تا آن زمان یعنی آبان 1339 به عـنوان شـاخهای از جبهه ملی فعالیت میکرد.84امریکاییها در این زمان وی را ایدهآلیستی جوان میدانستند،که احساسات و ایدهآلهای افراطی امثال او باعث شکست مصدق شده بود.85
او در 18 اردیبهشت 1340 به عنوان عضو شورای مرکزی جبهه ملی پای قطعنامه اعـتراض بـه انتخابات مجلس را امضاء کرد.86در همین ایام در میتینگ امجدیه که گویا جمعیت زیادی در آن شرکت کرده بودند سخنرانی کرد و سپس به عنوان یکی از سخنرانان میتینگ دستگیر شد.87چندی بعد در 24 آبان 1340 دولت امـینی دوبـاره وی را همراه با عدهای دیگر به اتهام عضویت در جمعیت مدافعین قانون اساسی و فعالیتهای تحریکآمیز،دستگیر کرد88و پس از گرفتن التزام به عدم خروج از تهران آزاد نمود.
پایههای همکاری سنجابی و بختیار در فعالسازی حزب ایـران-بـه زعـم داریوش فروهر،در اثر جاهطلبی و خـودخواهی بـختیار و بـه هم خوردن روابط این دو-سست شد.پس از آنکه چند دانشآموز از دبیرستان دار الفنون اخراج و مستمری دانشجویان دانش سرای عالی قطع شد، زمینهای بـرای طـراحی اعـتراض دانشجویی به دست آمد.بختیار و سنجابی نیز بـه عـنوان طراحان اعتراض دستگیر شدند.در ملاقات کشاورز صدر،مسئول انتشارات و تبلیغات و سخنگوی جبهه ملی ضمن حمله به وی،مصرا میخواهند کـه کـمیته دانـشگاه به خاطر آزادی آنان، دانشجویان را وادار به اعتصاب کنند.شگرد دفاعی بـختیار در محاکمه تازهاش که پس از این بازداشت انجام شد،استثنا کردن شاه و اعتراض به بقیه است.او در 24 مرداد 41 میگوید:«در قانون اسـاسی دو فـصل مـهم وجود دارد.یکی حقوق سلطنت و دیگری حقوق ملت ایران.بر ماست کـه حـقوق سلطنت را محترم بشماریم.تاریخ آینده زمانی که هیچیک از ما زنده نباشیم با بیغرضی و که حزب ایـران و جـبهه مـلی با وجود اینکه دائما مورد بیمهری اعلیحضرت پادشاه واقع میشدند طرفدار سـلطنت مـشروطه بـودند.»بختیار که پس از هفت ماه و نیم بازداشت،محاکمه میشد،با قرار التزام به عدم خـروج از حـوزه قـضایی تهران،از زندان آزاد شد.
پارهای از نیروهای سیاسی معتقد بودند که بختیار بر اساس کینهای دیـرینه در مـیدان مبارزه مانده است.از جمله در 25/5/41 ساعت 18،در جلسه حزب استقلال ایران که در میدان بهارستنان تـرتیب یـافته بـود،یکی از سخنرانها به نام اسلامی،مؤسس کمیته حزب ملیون در اصفهان،اظهار داشت:«از زمان روی کـار آمـدن رضا شاه و قیام بختیاریها و بعد تسلیم شدن آنها و اعدام عدهای از بختیاریها این کـدورت هـمیشه وجـود داشته است.»
بختیار در اولین کنگره جبهه ملی به تارخی 11 دی 41 به عضویت شورای مرکزی جبهه مـلی درآمـد.اما هرتحرک او با یک دستگیر شد و بازجویی همراه بود.در سوم بهمن 41،هـنگامی کـه بـه مشاوره حقوقی میپرداخت،دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت.او به دلیل تذبذب ذاتی خود مـعتقد بـود:«اللهـیار صالح فرد خوش نیتی هستند ولی درستی و خوش نیتی تنها کافی نیست.»امـا بـر انتخاب اللهیار صالح به عنوان رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی اصرار میکرد. صالح از قبول مسئولیت را قـبول نـکند،شکست و عواقب سوئی که نصیب جبهه ملی و نهضت ملی در آینده خواهد شـد،مـستقیما مسئولیت آنها را به گردن وی خواهند گذاشت.آنـها او را مـجاب بـه پذیرش این سمت کردند.89دو ماه بعد،روز سـهشنبه هـشتم بهمن 42 در جلسهای با شرکت اکثریت سران جبهه ملی در تهران،اللهیار صالح گفت:«فـعلا وضـع دولت مستحکم است و با ایـن وضـع بهترین راه،سـکوت مـیباشد.»امـا بختیار که بر مسئولیتپذیری صالح90اصـرار داشـت، در انتقادی تند میگوید:«آقای صالح در این مدت سکوت کرده و با وجود داشـتن اخـتیارات تاکنون هیئت اجرائیه را تشکیل نداده و فـعلا همعقیده دارند که بـا وضـع فعلی باید سکوت کرد و چـنانچه مـا باید سکوت کنیم دیگر احتیاجی نیست که به آقای صالح اختیار بدهیم و ایـشان هـم به فرض تشکیل هیئت اجـرائیه بـاز سـکوت کنند و اگر بـرنامه سـکوت است،خود ما سـکوت مـیکنیم و احتیاج به این حرفها نیست.«با تمام محاسن شما به درد مبارزه نمیخورید و بهتر اسـت ول کـنید و پی کارتان بروید.» با این گـفتگو جـلسه سران جـبهه مـلی بـه هم میخورد.
بختیار کـه به نظر نور الدین کیانوری-از رهبران تراز اول حزب توده-مأمور امریکاییها در جبهه ملی بود،91مـورد تـوجه تودهایها و قطعا شوروی نیز قرار گـرفت:«حـزب تـوده کـه در جـبهه ملی نفوذ دارد بـا تـز شاهپور بختیار در جبهه ملی،که شدت مبارزه را خواستار است موافق میباشد.» بنا به این تحلیل،چـنانچه طـرح شـاهپور بختیار و داریوش فروهر مبنی بر استعفای شـورای مـرکزی و تـشکیل کـمیته مـوقت،تـصویب نشود و به جای تز صالح،مبنی بر آرامش و سکوت تصویب شود،حزب توده دو شادوش بختیار و فروهر و نخشب،برای تشکیل جهبه واحد ضد استعمار و استبداد،فعالیت میکند.92بـه نظر اللهیار صالح،قصد بختیار و کسانی چون فروهر،نابودی جبهه ملی بود:«ما از سوء نیت شما نسبت به جبهه ملی اطلاع داریم و با تمام قوا از اعمال نفوذ و دخالت شما جـلوگیری مـینماییم و نمیگذاریم جبهه ملی از بین برود.»93
واقعیت آن بود که بختیار،تکرویهایی را در جبهه ملی و حزب ایران آغاز کرده بود.وی در کودتایی تشکیلاتی در حزب ایران،ضمن بخش نامهای به کلیه حوزهها اعلام کـرد:«کـمیته مرکزی و دستگاه رهبری هیچگونه سمت و مسئولیتی ندارند و دستورات من به عنوان دستورات مطلق حزبی باید اجرا شود.»94در نامه 14 اسفند 42 علی راسخ افشار از طـرف هـیئت اجرایی اروپایی جبهه ملی،خـطاب بـه مصدق چنین آمده:«پیشگاه مقدس جناب آقای دکتر مصدق پیشوای ملت ایران.امروز اختلاف سران جبهه ملی یک مسئله بازاری است.بچههای سر کـوچه هـم آن را میدانند.اختلافات آقـایان خـنجی و حجازی95با آقای فروهر،قهر و آشتیهای حزبداران و بیحزبها،وجود نهضت آزادی،اختلافات شدید آقایان مهندس بازرگان و دکتر بختیار بر سر مذهب،مسائلی هستند که سازمانهای جبهه را چه در ایران و چه در خارج دچـار تـشنج کردهاند.»96 با این حال،بختیار به عنوان یکی از اعضای کمیته هفت نفره مرکزی حزب ایران انتخاب میشود97و حزب ایران همچنان یکی از سازمانهای جبهه ملی بود.
در آرزوی دبیرکلی
بختیار با اطلاع از ایـنکه مـصدق کسی را شـایستهتر از وی برای رهبری حزب ایران نمیداند، خیال دبیرکلی حزب ایران را در سر میپروراند؛اما شورای مرکزی حزب ایران در اواسـط خرداد سال 43 اللهیار صالح را به رغم پارهای فعالیتها از سوی سازمان جـوانان حـزب عـلیه صالح و له بختیار98به این سمت برگزید.
بختیار به تدریج به عنصری تبدیل شد که از نظر شـاه چـندان خطرساز نبود.شاه در ملاقاتی با مهندس روحانی،وزیر آب و برق،وقتی سخن از بختیار بـه مـیان آمـده بود،گفت:«او آدم بیچارهای است فقط راه میرود و فحش میدهد.»روحانی از همکاری بختیار به عنوان مـشاور عالی با یکی از شرکتهای فرانسوی خبر داده بود که مقاطعهکار سازمان سدّ سفیدرود اسـت و شاه گفته بود:«بـاشد،چـه مانعی دارد.»99اما ساواک مراقب اعمال اوست:«اعمال و رفتار دکتر شاهپور بختیاری را در مدت اقامت در سازمان به طور غیرمحسوس تحت نظر قرار داده و نتیجه را با مشخصات کامل ملاقاتکنندگان اعلام نمایند.»100در گزارشی دیگر با اشـاره به مطالب تند علیه رئیس دانشگاه تهران در نشریه پیام دانشجو،بختیار نیز از عوامل تحریک اعلام میشود: «اشخاصی به نامهای ضیاء ظریفی،داریوش[فروهر]،کشاورز صدر،شاپور بختیار دانشجویان را تحریک میکنند.»101
اینبار نـیز خـیز دوباره او برای احراز پست دبیرکلی حزب ایران نتیجه نداد.102و به نظر ساواک کمک به او که در شرایط مالی سختی قرار گرفته و تصمیم به ترک وطن دارد،میتواند در مصادره یک چهره سیاسی مـؤثر،مـفید باشد.در گزارش 12 آذر 43 ساواک مربوط به بختیار -به عنوان یک رجل سیاسی پنجاه ساله ولی شکست خورده و ناکام از نیل به آرزوهای سیاسی- چنین آمده:«ممکن است در خارج از ایران اگر هـم شـخصا مایل به انجام فعالیتهای خلاف مصالح نباشد منحرفین سیاسی او را تحت فشار قرار داده و وادار به فعالیت نمایند.بنابراین چون نامبرده در حال حاضر از لحاظ مادی سخت در مضیقه بوده و انگیزه اصلی او جهت جـلای وطـن هـمین موضوع میباشد،به نظر مـیرسد چـنانچه تـرتیبی داده شود که کماکان در ایران اقامت و به نحوی مورد تحبیب قرار گرفته مساعدت گردد،اقدام سودمندی خواهد بود.»103این تحلیل در حالی اسـت کـه بـختیار طی نامهای به شاه،تقاضای عنایت و موافقت بـا مـهاجرت کرده است:«اکنون که از پیشگاه همایونی تقاضای اجازه مهاجرت با فرزندانم را دارم میتوانم با صراحت و صداقت ذاتی به عرض بـرسانم کـه نـزد وجدانم همواره خود را یک فرد صدیق وفادار و اصولی نسبت بـه اعلیحضرت
همایونی و کشور ایران میدانم.با وجود اشکالات مسلمی که اقامت در یک کشور بیگانه آن هم بدون سرمایه و پس از گـذراندن ایـام جـوانی در بر خواهد داشت،امیدوارم تقاضای چاکر مورد قبول ذات مبارک واقـع شـود.چاکر-شاپور بختیار.»104
شاه دستور رسیدگی میدهد:«به اظهارات این شخص رسیدگی شود.»105و ساواک نتیجه رسـیدگی را چـنین اعـلام میکند:«از نظر بخش 312 به مصلحت نمیباشد.»106البته ساواک بر اساس همان تـحلیل،هـمچنان بـر ضرورت کمک به بختیار اصرار میورزد:«نامبرده از لحاظ وضع مالی در مضیقه میباشد و مبلغی مـقروض اسـت.»107
مـماشات رژیم نسبت به نیروهای ملی،باعث میشد تا گهگاه انتقادهایی تند بر زبان بـعضی از آنـان جاری شود.بختیار که چشم به تفقد شاه دوخته بود و احتمالا دریافته بـود کـه هـرجا سخنی میگوید،آن سخن به سمع ساواک میرسدا؛در مورد رابطه شاه با غربیها میگوید:«شـاه و خـانوادهاش دربست در اختیار انگلستان هستند زیرا هنوز خاطره پدرشان را فراموش نکردهاند ولی از نظر سیاسی و اقـتصادی نـفوذ امـریکا زیاد است.»108آنان مطمئن بودند که شاه این حد از خطا را بر آنان خواهد بخشود.در یـکی از جـلسات سران جبهه ملی چنین گفته میشود:«دستگاه عقیده دارد جوانان مملکت احتیاج بـه رهـبری سـیاسی مسالمتآمیزی دارند.شاه گفته است:اگر ما افراد مصلح چون جبهه ملی را از فعالیت و رهبری خـودمان مـنع و دور کـنیم،جوانان به وسیله دستجات راست و چپ منحرف و گمراه و در نتیجه برای مملکت زیـانهایی بـار میآورند.»
وضعیت بختیار از نظر مالی،در گفتگوهای سران و چهرههای اصلی جبهه ملی به میان آمده است.ابـراهیم کـریمآبادی در منزل خواهر شاهحسینی میگوید:«دکتر شاهپور بختیار به واسطه قروض زیادی کـه داشـت میخواست خودکشی کند ولی به سروقتش رسیده و مـانعش شـدهاند.شـاهحسینی گفت:بله وضعش خیلی خراب است.پانـصد هـزار تومان لازم دارد تا کارش روی غلتک بیفتد.»109بختیار هم وضعیت خود را پنهان نمیکند.گاه از پسـرش مـیگوید که مقیم فرانسه است و بـا زن و فـرزند او را به سـربازی آن هـم در بـرلن فرستادهاند و اینکه«خیلی از این بابت نـاراحت هـستم.»110و گاه از قبض روحیاش خبر میدهد:«تنهایی خیلی رنجم میدهد111و اغلب به مـشروب پنـاه میبرم و میترسم این رفیق شما یـک روز معتاد شود،زیرا وضـع مـن طوری است که به سـینما و خـیابانگردی و کافه نمیتوانم بروم و در مهمانیها هم تنها رنج میبرم.»112وی برای غلبه بر تنهایی و سـرخوردگیاش بـه دوستان پناه میبرد:«روز جمعه بـه اتـفاق شـما میخواهیم به تـوچال بـرویم.به من اطلاع بـدهید کـه چند نفر هستیم تا من خوراک و ودکای لازم را تهیه نموده بیاورم.»113
بختیار در آن یکی دو سال بـه شـدت از بیلیاقتی اللهیار صالح،114دبیرکل حزب ایـران و سـران جبهه مـلی بـرآشفته بـود،بویژه آنکه از طرف صـالح،این رقیب دیرین و ذینفوذ،توجهی به وضعیت او نشده بود:«دیگر وضع مملکت ایجاب مینماید کـه دکـتر صدیقی115صالح و امثال آنها کنار بـروند زیـرا نـمیتوانند کـاری از پیـش بردارند.افتخار آقـای صـالح این است که مثلا صبح زود پیادهروی میکند و یا شب فقط با یک سیب به سر مـیبرد.ایـن فـرد فقط خشنود است که لطمه به خـوشنامیاش نـخورد و درسـت شـبیه دخـتری اسـت که 70 ساله،بیریخت و شلخته و همه عیوب را هم داشته باشد و فقط خوشحال باشد که باکره است.این باکره بودن سرش را بخورد.»116
بختیار با مرگ مصدق در 14 اسفند 1345 یکی از حـامیان خود را از دست میدهد.وی که از معدود حاضران در مرسام تدفین مصدق بود پس از پیوند خوردن با فرانسویها و رسیدن به پارهای فرصتهای اقتصادی،بر مشکلات خود فائق آمد.در یکی از گزارشهای ساواک چنین آمده اسـت:«بـه قرار مسموع خود را فیدل کاستروی ایران خوانده و همواره با احراز موقعیتهای مناسب به فعالیت مضره مبادرت نموده.»117به دنبال«فعالیت مضره»ای،«برای پارهای مذاکرات در ساعت 8 صبح روز پنجشنبه 4/8/46»بـه آدرس اعـلام شده احضار شد:«از سال 1329 من در حزب ایران عضو بودم و اکنون نیز با وجود عدم فعالیت،خود را عضو حزب ایران متوسط»زبانهایی است کـه او بـا آنها آشنایی دارد.دو پسرش گیو و پاتـریک118هـمچنان در فرانسهاند.
در این زمان دکتر شاهپور بختیار به دلیل ورشکستگی و انحلال شرکت هامون در شرکت فرانسوی ساسر واقع در خیابان ویلا،مشغول به کار است،اما حـقوق وی فـوق العاده و شک برانگیز اسـت.مـأموران ساواک مأمور تحقیق میشوند که آیا وی«دارای آن مقدار ارزش کار میباشد که شایستگی دریافت مبلغ 40000 ریال از یک شرکت داشته باشد119و یا برای منظورهای خاصی به مشار الیه کمک مالی میگردد.سعی گـردد واقـعیت اصلی حمایت مدیران شرکت مورد بحث را از نامبرده تعیین و اعلام نمایند.»معلوم میشود که نامبرده«در شرکت ساسر مسئول امور حقوقی و قضایی میباشد و برابر لیست مربوطه،ماهیانه مبلغ 25000 ریال حقوق میگیرد و عـلاوه بـر حقوق مـاهیانه مبلغ 15000 ریال نیز به وی کمک میشود.»120
شک ساواک وقتی تشدید شد که گزارشهایی مبنی بر تجدید فـعالیت جبهه ملی همراه با پیگیری بختیار به آنها رسید:«گفتگوی آنـها[ابو الفـضل قـاسمی و بختیار]درباره تجدید فعالیت جبهه ملی بود.»
تماس تلفنی دختر یکی از سران جبهه ملی با بختیار در مورد کـوه رفـتن پدرش کافی بود تا چنین دستوری صادر شود:«دکتر حسینی شناسایی و روابط او با بـختیار مـشخص شـود.»121ساواک میدانست که بختیار در شرکت ساسر،مقاطعهکار فرانسوی ساختمان سدّلتیان،کار میکند اما میخواست بـداند چرا«در تاریخ 10/5/47 وی با عدهای از فرانسویان که در هتل مایسن اقامت دارند تماس حـاصل و مذاکراتی با آنان بـه زبـان فرانسه به عمل آورده است.»ساواک،نگران از اینکه بختیار دوباره به عنصری دردسر ساز تبدیل شود،حتی احتمالات ملاقاتهای او را پیشبینی میرکد:«هادی عکاشه فرزند دوم اسفندیار شماره شناسنامه 95 فیضآباد متولد 1307 که دبیر سـندیکای شماره 1 کارگران صنعت نفت آبادان و از آشنایان قدیمی شاپور بختیار میباشد اخیرا به تهران عزیمت و به احتمال قوی با نامبرده ملاقات و مذاکره خواهد نمود.»122در این بین بعضی مذاکرات بختیار بر نگرانیهای سـاواک مـیافزاید:«اخیرا تحولی صورت خواهد گرفت و ما باید آمادگی داشته باشیم.بایستی 7 الی 8 نفر از دوستان را جمع کرده و به آنها بگوییم که با من ارتباط داشته باشند و به این صورت میتوان مـخفیانه هـمه جا تشکیلاتی داشته باشیم تا در صورت پیش آمدن فرصت بتوانیم استفاده نماییم.»123
انصراف سیاسی
بیراه نیست اگر سالهای 1348 تا 1355 را سالهای انصراف از فعالیتهای سیاسی و پرداختن به فعالیتهای اقتصادی بختیار بـدانیم.البـته در این سالها نیز پارهای ارتباطهای وی مشکوک به نظر میرسید و حتی برای شناخت فردی به نام«تبریزی»که با بختیار مرتبط بود،پرونده هشت نفر با شهرت«تبریزی»را بررسی کـردند.امـا رونـد زندگی بختیار در آن سالها با رکـود مـواجه بـود. حتی گاه وی به بهانه دوستیهای قدیم،نزدیکی به دربار را مظنّه میکرد:«روزی آقای هویدا نخستوزیر ایران که یکی از همکلاسان سابق من اسـم مـرا بـه شام دعوت کرد.من دیدم اگر بخواهم تـنها بـروم،فردا خواهند گفت که بختیار فلان حرف را زده.بهتر دیدم که یک یا دو نفر از دوستان ایشان حضور داشته باشند.»124
چـندی بـعد خـبر از رفتوآمد وی به اصفهان داده شد و گویا یک کارخانه موزائیکسازی در ایـن شهر دائر کرده بود.125وی خود به عنوان مدیر داخلی کارخانه وطن،مشغول به فعالیت بود:«رفتار مشار الیه بـا کـارگران بـسیار مطلوب بوده و اغلب از آنان طرفداری مینماید.»126
نکته جالب آنکه تغییر رویـه و رفـتار بختیار با تغییر نام خانوادگی وی و لو برای مدتی کوتاه همراه بود.نام خانوادگی وی در بعضی اسناد،همکاری بـا شـرکت سـاسر یا بانک توسعه صنعت و معدن-مشخصا در مورخ 25/5/50-«ملکوت بختیار»است.گرچه وی مـشغول فـعالیتهای اقـتصادی بود و به عنوان«مدیر داخلی کارخانه وطن،روزهای یکشنبه هرهفته از تهران به اصفهان وارد و روزهـای پنـجشنبه بـه تهران عزیمت مینماید.در مدقت توقف خود در اصفهان،ضمن رسیدگی به امور کارخانه وطن،در هـتل ایـران تور سکونت اختیار مینماید.»127نام او،استخدام برادرش، عبد الرسول بختیار بختیاری را در پست مـعاونت هـمکایهای بـین المللی سازمان برنامه،با مشکل مواجه کرد128اما مشکل جدّی نبود.مدتی است کـه بـختیار مشکلآفرین نبوده:«این شخص در سنوات اخیر فعالیت چندانی به نفع حزب مزبو[حزب ایـران]و جـبهه بـه اصطلاح ملی سابق نداشته.»129
«شاپور ملکوت بختیار»در 9 بهمن 51 تقاضای صدور گذرنامه به قصد اروپای غربی کـرد. نـکته قابل ملاحظه آن است که به رغم مستند نبودن تغییر رسمی و سـجلی نـام خـانوادگی«بختیار» به«ملکوت بختیار»،هیچ جا در اسناد،تأملی در این تغییر به چشم نمیخورد.بنا بـه مـندرجات فـرم تقاضای گذرنامه در 11/11/51،همچنان«مجرد»است و میخواهد به عنوان مدیر کارخانه وطن اصـفهان بـرای مطالعه و سفارش ماشینآلات کارخانه با ارفرانس و با قصد توقف در انگلیس و اسپانیا به فرانسه برود.ساواک بـر خـلاف گذشته که نگران تأثیرپذیری بختیار از منحرفین خارج از کشور بود و مخالف سفر خـارجی وی،دیـگر از این بابت نگرانی ندارد: «صدور گذرنامه جـهت نـامبرده بـالا به مقصد کشور فرانسه از لحاظ سیاسی از نـظر ایـن اداره کل بلامانع است.»ساواک برای رفع شبهات گذشته اضافه میکند که«نامبرده بـالا مـمنوع الخروج نمیباشد.»130دادستان ارتش نـیز در 20/11/52 بـا قرار مـنع پیـگرد،مـوافقت نموده است.
در اواخر سال 1354،بختیار کـارمند شـرکت ساختمانی شاهین شهر است.«شرکت ساختمانی شاهین شهر در نظر دارد برای شاهپور بـختیار کـه مستخدم آن شرکت است محل مسکونی فـراهم نماید.لذا خانه آقای خـیر اللّه بـارانی که کارمند ساواک میباشد بـرای سـکونت شاهپور بختیار در نظر گرفته شده»131یک سال بعد وی به عنوان مدیرکل عامل شـرکت داکـیترن مشغول فعالیت است:«نامبرده مـدیرعامل شـرکت داکـیترن[است]که با سرمایه 16000000 تـأسیس و نـوع فعالیت شرکت ساختمان یـک کـارخانه جهت تولید لولههای آهنی قابل انعطاف و اتصالات شیر و سایر محصولات چدنی و فروش محصولات مـذکور بـه طور مستقیم و غیر مستقیم است.»132
مـأموریت
در حـالی که بـختیار پس از دوازده سـال دوری از فـعالیتهای سیاسی133-از 1343 تا 1355 -حضور مـحسوسی در صحنههای سیاسی نداشت،به ناگاه-در شرایطی که دیگر امواج بزرگ انقلاب اسلامی سراسر کشور را فـراگرفته بـود-همراه با چند چهره ملی دیـگر در صـحنه سـیاسی ظـاهر شـد.در اوایل سال 1356 وی و دو تـن دیـگر از سران جبهه ملی یعنی سنجابی-که بارها با جاهطلبیهای بختیار مشکل پیدا کرده بود-و فروهر-کـه بـه رغـم دوستی،انتقادهای تندی ازبختیار بر زبان مـیراند-در حـرکتی تـعجببرانگیز،مـشترکا نـامه سـرگشادهای به شاه نوشته منتشر کردند.آنان در این نامه ضمن آنکه مقدمات فعالیت سه گروه یا حزب تازه از طرفداران جبهه ملی را فراهم کردند،134شاه را به ترک حکومت اسـتبدادی فراخواندند:«تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهایی که آینده ایران را تهدید میکند،ترک حکومت استبدادی،تمکین مطلق به اصول مشروطیت،احیاء حقوق ملت،احترام واقـعی بـه قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر،انصراف از حزب واحد،آزادی مطبوعات و اجتماعات،آزادی زندانیان و تبعیدشدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طـبق قـانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند.»135با در نظر گرفتن سابقه مبارزه بختیار تا سال 43 و واگذاری نخست وزیی به بختیار در سال 57 از سوی رژیمی که در این سـال در پی آرام کـردن فضای پرالتهاب سیاسی بود، نـگارنده ورود نـاگهانی،چشمگیر و حتی غیر منتظره و به اعتباری قهرمانانه بختیار پس از دوازده سال دوری از مبارزه به این صحنه را بر اساس مأموریتی اعلام نشده و برای مصادره انقلاب اسـامی و مـنحرف کردن مسیر مبارزه مـیداند.بـه نوشته روزنامه فاینشنال تایمز در آن زمان،«اگر نامهای چنین انتقادآمیز و مستقیم یک سال قبل نوشته میشد جای امضاکنندگان آن،اوین،یکی از دو زندان اصلی سیاسی تهران میبود.عدهای از آنها که این نامه را خـواندهاند مـیگویند که بدون حفاظ سیاست حقوق بشر کارتر،کسی جرئت چنین عملی نداشت.»136
البته در این روزها پرونده انفرادی بختیار،خالی از اثر کنجکاویهای معمول ساواک نیست: «به نظر میرسد که شاپور بـختیار یـک دستگاه مـاشین پلیکپی در اختیار دارد.از محل اختفای ماشین مذکور اطلاعی به دست نیامده.»137یا:«فروهر دوستش را به بختیار معرفی[کرد]و گـفت ایشان از افراد مورد اطمینان هستند که خیلی از کارهای ما را به تـنهایی انـجام مـیدهند.در این موقع شاپور بختیار خطاب به دوست فروهر گفت:پس حالا که اینطور است شما سعی کنید جـای امـنی برای دستگاه پلیکپی ما پیدا کنید.»138گاه داراییهای او مورد پرسوجو و تهیه گزارش قـرار مـیگیرد: «قـبل از اجرای قانون اصلاحات ارضی،املاک در منطقه گندمان از توابع شهرستان بروجن به نام کنک داشته کـه به فروش رسیده.اکثرا املاک پدرش در منطقهداران و خوزستان میباشد.»139
بختیار از نظر ساواک،در عداد چـهرههایی است که«گردانندگی گـروه رادیـکال»را بر عهده دارند،140اما اغلب فعالیتها در قالب نگارش بیانیه و نامه صورت میگرفت:«آنها141با فرستادن نامهای سرگشاده به دبیرکل سازمان ملل چگونگی شکنجههای منظم و حساب شده، دادگاههای نظامی و بازداشتهای گسترده رژیـم را برای ارعاب مخالفان تشریح میکردند.»142در این بین بروز اختلافات،شیرازه همان حرکتهای محدود را نیز گسست:«فروهر اضافه کرد بین او و شاپور بختیار و سنجابی سخت به هم خورده و اینها هفدی جز خیانت کـردن بـه ملت و کشور ندارند و سودجو و طالب مقام هستند.»143
اعتراضات گسترده مردم مسلمان ایران که با شعارهای اسلامی به میدان آمده بودند،سران جبهه ملی را واداشت تا در برابر قیام عمومی ملت مـسلمان سـرتعظیم یا اعتراف فرود آورند.از آن پس تلاشهایی برای پیوند خوردن به رهبری نهضت اسلامی،یعنی روحانیت و پیشاپیش روحانیان و ملت،امام خمینی از ناحیه بختیار و دیگر سران جبهه ملی به چشم میخورد:«پیـش از ظـهر 6/8/2536[1356]داریوش فروهر به اتفاق حدود پنجاه نفر(که اغلب آنان بازاری به نظر می سیدند)و دکتر شاپور بختیار و علی خلیلیان در مجلس ختم مصطفی خمینی که از طرف مدرسین حوزه عـلمیه قـم در مـسجد اعظم برگزار شده بود شـرکت سـپس هـمگی برای گفتن تسلیت به منزل مرتضی پسندیده برادر[امام]خمینی عزیمت و بعد از خروج از منزل[امام]خمینی به هتل ارم مراجعه و ناهار را در آنجا صرف و حدود سـاعت 30/14 قـم را بـه صوت تهران ترک نموده و اظهار داشتهاند که بـرای شـرکت در مجلس ختم خانواده[امام]خمینی به تهران میروند.»از این پس نگرانی ساواک جدّی میشود و پس از مدتی،بختیار را در 20 آبان 56 فراخوانده،بازجویی میکنند:«ایـنجانب بـالغ بـر سه سال است که تماسی با نهضت مقاومت ملی نـدارم و فقط عضو حزب ایران بوده و هستم.»
داریوش فروهر هنگامی که کمتحرکی بختیار را مشاهده میکند،با استفاده از فرصت، تـلاش مـیکند تـا نقشی هدایتی به خود اختصاص دهد:«داریوش فروهر از دوستان و بازاریان خـواسته اسـت که با وی همکاری نزدیک و صمیمانهای داشته باشند از جمله دکتر شاپور بختیار.»144
حاصل پیگیریهای فروهر،همکاری بـختیار در شـکلگیری«اتـحاد نیروهای جبهه ملی ایران» شامل حزب ایران به مسئولیت بختیار،حزب مـلت ایـران بـه مسئولیت فروهر و جبهه سوسیالیستهای نهضت ملی به مسئولیت رضا شایگان میشود.145اولین گردهمآیی بـعد از ایـن تـشکل،اول آذر 56 از ناحیه کسانی که در گزارش ساواک«گروهی از کارگران میهنپرست» خوانده شدهاند به زدوخورد میانجامد.بـختیار نـیز در این زدوخورد زخمی شد:«از ناحیه دست دچار شکستگی شده.در بیمارستان مهر تهران بـستری اسـت.»مـحمد علی سفری در قلم و سیاست کسانی را که در کاروانسرا سنگی146به تجمعکنندگان حمله کردهاند،«مأموران سـاواک و چـماقداران شاه»خوانده است.147فروهر حملهکنندگان را نیروهای ارتش اعلام کرده بود و به عیادتکنندگان خـود در بـیمارستان آبـان گفته بود:«چیزی نبود جز اینکه لشکریان مغول به ما حمله کردند.همه را مضروب نـمودند،مـاشینها را در هم شکستند،حتی لاستیکهای چهار چرخ ماشینها را با کارد پاره کردند.»148
در 28 آبان 56 از«سـید مـصطفی خـمینی فرزند برومند مرجع تقلید شیعیان جهان»با تعظیم و تکریم یاد میکنند.در اطلاعیه شماره 3 اتحادیه نـیروهای جـبهه مـلی ایران چنین آمده:«دستگاه استبداد که از گردهمآییهای مردم به سختی بیمناک مـیباشد از بـرپایی هرگونه آیینی در چهلمین روز مرگ حضرت آیت اللّه سید مصطفی خمینی فرزند برومند مرجع تقلید شیعیان جهان در تـهران و بـیشتر شهرستانها جلوگیری کرد.اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران،رفع همه فشارهایی را کـه بـر جامعه روحانیت وارد میشود و بازگشت فوری روحانیان تـبعید شـده و آزادی بـرگزاری آیینهای مذهبی را طلی میکند.»149در دهم بهمن 56 نـیز اعـلامیهای از طرف«اتحاد نیروهای جبهه ملی»در پشتیبانی از اقدامات طلاب علوم دینی در قم و تعطیل بـاز مـنتشر شد.در محاسبه آنان روحانیت مـیتواند بـه عنوان سـپر مـورد اسـتفاده قرار گیرد:«جلسه کمیته اتحاد نـیروهای جـبهه ملی ایران با شرکت دکتر شاپور بختیار،داریوش فروهر و...در منزل علی اردلان تـشکیل گـردید.همه افراد حاضر موافقت کردند اگـر روحانیون[مبارزه با رژیم در مـراسم چـهلم شهدای قم را]شروع نمودند، مـا هـم نیز همکاری خواهیم کرد.»150
گزارشها همچنان حاکی از اختلاف نظر چهرههای اصلی جبهه مـلی اسـت:«فروهر با سنجابی و مهندس بـازرگان و بـختیار شـدیدا اختلاف نظر دارنـد.»151«ایـن اختلافات در سال 57 نیز ادامـه یـافت،اما در مراعات مصالح و منافع!تردید نیست:«جلسهای با حضور عدهای از سران و اعضاء مؤسس و مـؤثر جـمعیت به اصطلاح نهضت آزادی و جبهه به اصـطلاح مـلی به اسـامی داریـوش فـروهر،دکتر شاپور بختیار،دکـتر کریم سنجابی تشکیل شد.پیرامون همکاریهای جبهه به اصطلاح ملی با[امام]خمینی بحث شد و اکثریت مـعتقد و اظـهار نمودند که لزومی به جلب هـمکاری ویـ نـیست لیـکن روش مـا طوری خواهد بـود کـه خود نشانگر همکاری مورد نظر باشد.»152چرا که بنا به گزارش معترفانه ساواک در 25 مرداد 57«رویدادهای اخـیر مـملکت تـماما فعالیتهای مذهبی بوده.»در این گزارش با تـوجه بـه«مـوج مـخالفت گـروههای مـختلف سیاسی و مذهبی که سمت فعالیت آنها کاملا مشخص بوده یعنی برانداختن رژیم و ایجاد یک حکومت اسلامی»پیشبینی شده که«جبهه به اصطلاح ملی هم در آینده چنانچه وضـع به همین منوال پیش برود تحت الشعاع فعالیتهای مذهبیون قرار خواهند گرفت.»
رژیم با توجه به سابقه مبارزه بعضی سران جبهه ملی که ممکن است روزی با واگذاری مسئولیت به آنـان بـه عنوان منتخبان از میان مردم انقلابی!به کار اغفال ملت بیایند،زمینههای جذب آنان را بررسی میکند.«شاپور زندنیا نویسنده روزنامه رستاخیز153در گفتگوهایی که با شاپور بختیار و داریوش فروهر از فعالین جـبهه مـذکور داشته به آنها یادآور شده است چنانچه عناصر جبهه ملی از خواستههای خود در مورد اینکه شاهنشاه آریامهر نباید در امور مملکتی مداخله نمایند وطبق قـانون اسـاسی باید مقام غیر مسئول بـاشند دسـت بردارند،شاید بتوان ترتیبی فراهم نمود که جبهه به اصطلاح ملی بیشتر در امور مملکتی وفعالیتهای سیاسی مشارکت داده شود که این امرهم به نـفع آنـها وهم[به نفع]مملکت خواهد بـود.»154
بـختیار،«دکترای حقوق و فوقلیسانس علوم سیاسی فرانسه»در 11 شهریور 57 ضمن گفتگو باروزنامه اطلاعات علاقهمندی خود را با بازیابی و بازسازی جبهه ملی نشان میدهد: «همه رهبران و مسئولان و اعضای این حزب155در اختیار رهبری واحد جـبهه مـلی ایران خواهند بود.»این در حالی بود که کارکنان بانک مرکزی اسامی 175 نفر از کسانی را اعلام کردند که ظرف دو ماه شهریور و مهر 57 معادل 13 میلیارد تومان ارز خارج کردهاند.ازهاری156خروج ارز توسط این افـراد را تـکذیب کرد و مـوضوع برای رسیدگی به دادسرا ارجاع شد.نتیجه تحقیق مثبت بود.بختیار نیز به عنوان «مقاطعهکار» 150 میلیون دلار از کـشور خارج کرده بود.157
بختیار اکنون دم از مصلحت و منفعت همصدایی با حرکت و نـهضت اسـلامی مـلت مسلمان به رهبری روحانیت میزند:«جبهه ملی ایران با مبارزات روحانیون پیوند کامل دارد و حقانیت این روحانیت کـه هـموار پیشگامان نیروهای مردمی بوده است یاری میطلبد.»158
بختیار این روزها در تقسیم کاری کـه شـده،بـه عنوان«مسئول امور تشکیلات»جبهه ملی مصاحبه میکند159در حالی که خبرهایی از بروز سه دستگی در شـورای جبهه ملی میرسد: «در شورا،حسین شاهحسینی،دکتر عباس عاقلی زاده و قاسم لباسچی و حاج مـحمود مانیان و دکتر[احمد]مدنی از طرفداران[امام]خمینی و ابـو الفـضل قاسمی و ادیب برومند میانهرو و عدهای نظیر دکتر شاپور بختیار و رضا شایان،توجهی به مسائل مذهبی ندارند.»160با این حال،بختیار که از چندی پیش با گرایش غربیها به برکشیدن و طرح ملیها-در بـرابر نیروهای مذهبی- تصویر مصاحبههایش به صفحات تلویزیونهای غربی راه یافته161به بازی ادامه میدهد: «دکتر شاپور بختیار دبیرکل حزب ایران در یک گفتگوی کوتاه تلفی در 15 مهر 1621357 گفت:نفی بلد و تبعید حضرت آیت اللّه العـظمی خـمینی رهبر شیعیان جهان بر خلاف اصول قانون اساسی و آزادیهای دمکراتیک جوامع بشری است و به همین دلیل هم بایستی ایشان مخیر و مختار باشند که در هرنقطهای از ایران یا خارج از ایران که تـمایل داشـته باشند بتوانند آزادانه اقامت فرمایند.»
چهرهای که اعتماد رژیم را جلب کرده باشد و با این حال،به عنوان ناراضی سیاسی از عهده بازی برای جلب نظر مردم مسلمانی برآید که یـکپارچه بـه دنبال امام خمینی و روحانیت به راه افتادهاند،احتمالا میتواند گزینهای مناسب برای بر عهده گرفتن پس نخستوزیری حکومتی در حال اضمحلال و خواباندن التهابات باشد.
تکروی تا نخستوزیری
مظفر بقایی163یکی از گـزینههای نـخستوزیری در مـاههای پایانی عمر رژیم پهلوی بـود.در اواخـر مـهر 57،اردشیر زاهدی بر سر راه خود به تهران،در نیویورک توقف کرد و از رفیعزاده خواست تا ملاقاتی با بقایی ترتیب دهد.وی قصد داشت بـقایی را بـه نـزد شاه ببرد تا برای رفع بحران چارهاندیشی کـند و از او خـواست شرایط خود را برای به دست گرفتن قدرت به عنوان نخستوزیر،بیان کند.بقایی شانس ماندن شاه را ده در صدد میدانست.164
امـا اولیـن اقـبال در این مقطع به بختیار،از ناحیه امریکاییهاست:«شخصی به نام ظـاهرزاده که خود را از دوستان نوریزاده،از اداره اطلاعات معرفی مینمود با داریوش فروهر تماس[گرفت]و پس از احوالپرسی اظهار داشت گروه تلویزیونی سی.پی.بـی.اس بـه ایـنجا آمده و قرار است با نامبرده یا شاپور بختیار مصاحبه کند.»165بـختیار،«سـخنگوی جبهه ملی»است:بخش فارسی رادیو لندن،ساعت 15/20،18/8/57 به نقل از خبرگزاری پارس:«در برخورد بین مأمورین و معلمان در مـسجد سـلیمان دو نـفر کشته و عدهای زخمی شدند.»در مصاحبه مطبوعاتی 20/8/57،کمی قبل از شروع،رهبران جبهه مـلی سـنجابی و فـروهر که آماده مصاحبه بودند، شخصا و در محل توسط ژنرال اویسی دستگیر شدند،اما بختیار و سـخنگوی جـبهه و بـازاریان برجسته که حاضر بودند،دستگیر ندشند.166شاید به این دلیل که او هماهنگ یا نـاهماهنگ قـائل و پیگیر شیوههایی است که رژیم میپسندد:«در شرایط کنونی،نهاد سیاسی قدرتمند و محکمی نـیست کـه بـتواند علیه[امام]خمینی مبارزه مؤثری بکند و لذا لازم است که با شیوههای زیرکانه در مقابل او زمینههای تدریجی مبارزه را فـراهم نـمود و این تنها راه راهایی از بنبست کنونی است.»
بختیار به تدریج در جایگاهی قرار گرفته بـود کـه مـیپنداشت این امکان و نفوذ را پیدا کرده تا بر روند تحولات تأثیر بگذارد.در دوم آذر 57 با بیان مطالبی کـه در راسـتای منافع رژیم است- پس از ترمیم رهبری جبهه ملی و پر کردن جای خالی سنجابی و فـروهر کـه از مـدتها پیش با بختیار اختلاف داشتند-میگوید«جبهه ملی با بروز اعتصاب در سازمانهای تأمینکننده ضروریات زنـدگی روزمـره مـردم از قبیل اعتصاب کارکنان شرکت ملی نفت موافق نیست و تلاش میکند که ایـن اعـتصابات را خنثی کند.»
بنا به تحلیل بختیار،جبهه ملی میتواند آخرین تیر ترکش رژیم برای خروج از بـحران بـاشد: «مخالفت صریح و آشکار با[امام]خمینی در شرایط فعلی سبب میشود که نیروی در حال شـکلگیری جـبهه ملی متلاشی و بیاثر شود.جبهه ملی خـود را آخـرین تـیر ترکش برای نجات وطن میداند و باید کـوید کـه این تیر بیهوده شلیک نشود و کارآمدی خود را از دست ندهد.»167وی با همین تحلیل،صـدور اعـلامیه سنجابی را که نوعی ابراز مـخالفت بـا رژیم شـاه تـلقی مـیشد توجیه میکند:«رهبری جبهه ملی بـا تـوجه به شرایط موجود و درک این واقعیت که نمیتوان در مقابل[امام] خمینی به مخالفت آشـکار و مـقاومت محسوس برخاست ناگزیر شده که ظـاهرا با وی همگامی نشان بـدهد تـا بتواند نیروهای او را تضعیف و موقعیت خـود را تـثبیت کند.جبهه ملی به جهت ترس از تکفیر او فعلا اعلامیه مورد بحث را منشر کـرده امـا باید توجه داشت که در ایـن اعـلامیه جـبهه ملی حاضر بـه قـبول چند نکته اساسی از طـرف[امام]خمینی نـشده است:1-اعلام جمهوریت 2-قبول حکومت اسلامی 3-قبول تغییر رژیم 4-قبول تغییر سلسله سلطنتی.»168البـته بـختیار در این بازی نسبتا پیچیده در پی تسویهحساب بـا رژیـم پهلوی کـه اعـدامکننده پدر وی و سـران بختیاری بود و نیز حـرکت به سمت کسب قدرت را از نظر دور نمیدارد.در گزارش 5 آذر 57 ساواک آمده:«اخیرا شاپور بختیار عضو هیئت اجـرایی جـبهه ملی و مخالف رژیم شاهنشاهی ایران پسـر جـهانشاه بـختیاری اسـتاندار سـابق استان خوزستان را کـه بـا هم خویشاوندی نزدیک دارند مأمور نموده و در شهرستانهای دزفول و شوشتر و مسجد سلیمان با فریفتن خوانین و بزرگان ایـل بـختیاری و اهـالی شهرها و آبادیها آنان را بر علیه رژیم شـاهنشاهی ایـران تـحریک و بـه پیـوستن بـه جبهه ملی تشویق نماید.»
بختیار اکنون در حدّ عضوی از کابینه مورد توجه قرار گرفته است.دکتر غلامحسین صدیقی169یکی دیگر از چهرههای ملی گرا و از سران سابق جبهه ملی،گـزینه مورد نظر شاه برای نخستوزیری است:«من هنوز نخستوزیری را قبول نکردهام و تا یکشنبه وقت خواستهام.»170اما به دوستی میگوید که احسان نراقی و شاپور بختیار را برای وزارت تعیین کرده است.جبهه مـلی در تـشکیل کابینه به صدیقی روی خوشنشان نمیدهد.مجله آلمانی اشپیگل در 25 دسامبر 1978(4 دی 1357)مصاحبه خبرنگار خود را با شاپور بختیار منتشر کرد.اشپیگل از بختیار در این مصاحبه گفت که آرزوی جبهه ملی و تمامی مـلت ایـران ساختن جبهه یاد کرد.بختیار در این مصاحبه گفت که آرزوی جبهه ملی و تمامی ملت ایران ساختن جامعهای مترقی و دمکراتیک است.بختیار هم چنین هـرنوع تـماس رسمی و غیر رسمی با شـاه را رد کـرد و گفت:«ما هیچ تماسی با حکومتی که از نظر ما غیر قانونی و بدتر از آن نالایق است نمیپذیریم.این نظامیان در وضعیتی نیستند که حکومت کنند،آنـها بـاید بروند،باید سریع بـروند.» امـا دو روز پس از انتشار این مصاحبه زنگ تلفن اتاق منصور رفیعزاده،رئیس شعبه ساواک در امریکا،به صدا درآمد.آنطرف خط ناصر مقدم رئیس ساواک بود.مقدم به رفیعزاده گفت:«از بین کاندیداهای در نـظر گـرفته شده برای پست نخستوزیری شاپور بختیار از همه بیشتر نظر وی را به خود جلب کرده است.بختیار بر خلاف سایرین که از پذیرش این پست سرباز زدند و یا برای پذیرش آن شرایط قایل بـودند،مـایل بود بـدون قید و شرط قدرت را بپذیرد.»171مقدم از رفیعزاده خواست از سیا بخواهد تا از دولت بختیار حمایت کنند.
در 7 دی 1357 بختیار به دربـار دعوت شد و پس از دیدار و گفتوگو با شاه قرار شد ظرف ده روز کـابینهای تـشکیل دهـد.بختیار در کتاب یکرنگی مینویسد:«من با شتاب هرچه تمامتر دوازده نفر را دعوت کردم و از آنها خواستم تمام پیـشنهادها و قـطعنامههایی که ظرف سال گذشته در تجمعات و میتینگها مورد بحث قرار گرفته است بـرایم گـرد آورنـد. پس از مقایسه آنها به این نتیجه رسیدم که از زمان آموزگار تا آن روز از گروه چپیهای تندرو گـرفته تا سلطنتطلبان همه در هفت مورد با هم توافق دارند.»172
بختیار در قبول نخستوزیری بـا اعضای جبهه ملی نـیز مـشورت نکرد.کریم سنجابی وقتی از طریق خبرگزاریهای خارجی از نخستوزیری بختیار اطلاع پیدا کرد تلفنی به او گفت:«این کار به منزله خودکشی ما خواهد بود.»173
زخم اختلافات دیرین-اکنون که شاه در تشکیل کـابینه آماده واگذاری قدرت به جبهه ملی شده -سرباز کرده:«دکتر سنجابی[در 12/10/57]در بیمارستان امیر اعلم واقع در خیابان سعدی شمالی نرسیده به دروازه دولت برای اجتماعکنندگان در بیمارستان فوق سخنرانی[کرد]و اظهار داشتند که شاهپور بـختیار را سـی سال است میشناسم.فردی است محیل و دورو و جاسوس پیشه. از وی اطاعت نکنید و به مبارزه خود ادامه دهید.»174بختیار گویا علاوه بر تأیید،توصیه و تأکید حامیان غربی شاه را نیز پشت سر خود داشـت.
«امـریکا و انگلیس به این نتیجه رسیده بودند که باید محمد رضا موقتا از کشور خارج شود.در کنفرانس گوادلوپ سران غرب امید خود را به بختیار بستند.175شاه میگفت:من با اکراه و تـحت فـشار خارجیها و امریکاییها موافقت کردم که او را به نخستوزیری منصوب کنم.من همیشه او را انگلوفیل و عامل نفت انگلیس میدانستم.پایگاه سیاسی او خیل عمیق نبود.او به من اعتراف کرد که تمامی اعضای جـبهه مـلی فـقط 27 نفر بودند.»176
پیش از این نـیز اعـضای جـبهه ملی در منزل جهانگیر حقشناس گردهم آمدند و همگی با نخستوزیری بختیار مخالفت کردند.در این جلسه که شاپور بختیار نیز حضور داشت اعـضای جـبهه مـلی به او گفتند:«حرفی را که دیروز زدید با آنـچه امـروز میگویید منافات دارد.»بختیار نیز با عصبانیت جلسه را ترک کرد و پیش از ترک جلسه گفت:«موافقت آیت اللّه خمینی را حتما جلب خـواهد کـرد و یـقین دارد که با رفتن شاه،ارتش در اختیارش باقی خواهد ماند.»177
در حـالی که مردم ایران به دعوت امام خمینی در سالگرد قیام 19 دی 1356 قم مصادف با 9 دی 1357(سالگرد قمری)در عزای عمومی و اعتصاب بـه سـر مـیبردند،شاه نخستوزیرجدید را به اعضای هیئترئیسه مجلسین معرفی کرد.در همین حـال شـاپور بختیار از جبهه ملی اخراج شد؛همچنین از ریاست حزب ایران.
شاپور بختیار در 11 دی 1357 در نطقی رادیو-تلویزیونی از مردم خـواست بـا بـرقراری آرامش او را در برقراری حکومت«سوسیالدمکراسی»در ایران یاری کنند.کارکنان اداره برق تهران نیز هـمزمان بـا نـطق بختیار،برق سراسر تهران را قطع کردند،اما پس از پایان سخنان بختیار به مناسبت آغاز سـال نـو مـیلادی،دوباره برق شهر وصل شد.در همین حال سایروس ونس بار دیگر حمایت آمریکا را از دولت جـدید ایـران اعلام داشت و گفت:«دولت امریکا از نیروهای مسلح ایران خواسته است تا از دولت غیرنظامی جـدید حـمایت کـنند.»178
در همین روز بیش از یکصد هزار نفر از مردم تهران به مناسبت هفتمین روز شهادت استاد کامران نـجات اللهـی در قطعه 24 بهشت زهرا گردهم آمدند و علیه بختیار تظاهرات کردند.مردم در تظاهرات خود شـعار دادنـد:«نـه شاه میخواهیم،نه شاپور/لعنت به هردو مزدور.»درباره بحران ایران دو نظریه در امریکا وجود داشـت؛گـروهی اعتقاد داشتند که شاه را باید رها کرد و با مخالفان رژیم برای آیـنده مـنافع امـریکا در ایران تماس گرفت،اما گروهی دیگر معتقد بودند که باید شدیدا از شاه در مقابل مخالفان حـمایت کـرد.امـریکاییها در 12 دی 1357 تصمیم گرفتند رابرت هایزر را به ایران اعزام کنند تا ارتش را در حمایت از بـختیار تـشویق کند179و در صورت شکست دولت جدید در ایران دست به کودتا بزنند.180
روز شنبه 16 دیماه 57 روزنامهها پس از 60 روز اعتصاب و تعطیل دوباره مـنتشر شـدند،بر پیشانی خودفرمانی به امضای«روح اللّه الموسوی الخمینی»داشتند که در حقیقت اجـازه انـتشار مجدد مطبوعات از سوی رهبری انقلاب بود.بـختیار در نـخستین روز تـصدی نخست وزیریاش نتوانست به مدرم وانمود کـند کـه او شرایط آزادی بیان و قلم را فراهم آورده است.181
اولین مواضع بختیار به عنوان نخستوزیر،نـشان داد کـه او بسیار کوچکتر از پستی است کـه پذیـرفته است.ویـ،هـنگامی کـه در 17/10/57 بر صفحه تلویزیون ظاهر شد،کـوشید تـا رضایت مخالفان را جلب کند.او اعلام کرد که شاه برای گذراندن تعطیلات،کـشورا را تـرک خواهد کرد و قول داد حکومتنظامی را لغو و انـتخاباتی کاملا آزاد برگزار کند.وی طـی هـفته بعد چند قرار داد تسلیحاتی بـه ارزش هـفت میلیارد دلار را لغو،فروش نفت به افریقای جنوبی182و اسرائیل را متوقف و اعلام کرد که ایـران از سـازمان سنتو3183خارج شده است و دیـگر ژانـدارم خـلیجفارس نخواهد بود. او هـمچنین بـرخی وزرای پیشین را دستگیر و زندانیان سـیاسی بـیشتری را آزاد کرد.او وعده داد ساواک را منحل میکند. داراییهای بنیاد پهلوی را ضبط کرد واعلام کرد که آیـت اللّه خـمینی،«گاندی ایران»!میتواند به کشور بـازگردد. 184
امـا در واقع بـختیار آمـده بـود تا فرصت لازم را فـراهم کند به آنها که میخواهند بتوانند فرار کنند: «جناب آقای یحیی صادق وزیری،وزیر دادگـستری.خـواهشمند است دستور فرمایید خروج تیمسار ارتـشبد غـلامرضا ازهـاری و جـناب آقـای اردشیر زاهدی185از کـشور بـه مراجع مربوط بلامانع اعلام گردد.19/10/57 نخستوزیر-دکتر شاپور بختیار.» شاه نیز با انتصاب بختیار به عـنوان عـضو شـورای سلطنت از کشور میگریزد:
«جناب دکتر شاپور بـختیار نـخستوزیر چـون عـازم خـارج از کـشور هستیم،بر اساس اصل چهل و دوم،به موجب این فرمان شما را به عضویت شورای مزبور منصوب و مقرر میداریم که در جلسات آن حضور به هم رسانیده و به وظایف خـود عمل نمایید.کاخ نیاوران،به تاریخ بیست و ششم دیماه 1357 شمسی، محمد رضا پهلوی.»186این همان تاریخی است که شاه از کشور خارج شد.
بختیار پس از کسب رأی اعتماد مجلس در 25 دیماه 1357 از گفتگویی تـفاهمآمیز بـا امام خمینی در گذشته خبر داد. 187امام خمینی نیز در اعلامیه هفتم بهمن 57 به شدت این شایعه را تکذیب کردند:
«آنچه ذکر شده است که من شاهپور بختیار را با سمت نخستوزیری میپذیرم دروغ اسـت. بـلکه تا استعفا ندهد او را نمیپذیرم.چون او را قانونی نمیدانم.من با بختیار تفاهمی نکردهام و آنچه سابق گفته است که گفتگو بین من و او بوده،دروغ محض اسـت.»
از زمـانی که در 9 دی 1357 نخستوزیری بختیار اعلام شـد نـه تنها از تظاهرات مردمی کاسته نشد بلکه بر آن افزوده شد.به طوری که در طول یک هفته اول(9 دی تا 15 دی 1357) در سراسر کشور علیه او تظاهرات بود.در مقابل نظامیان نـیز بـه سرکوب شدید مردم پرداخـتند کـه در نتیجه صدها نفر شهید و هزاران نفر مجروح شدند.اوج درگیریها در 9 و 10 دی 1357 در مشهد بود که طی این دو روز بر اساس گزارش ارتش حدود 300 نفر شهید شدند.188این درگیریها در طول هفته بعد نیز ادامه داشـت.هـمزمان هایزر جلسات مشترکی با سران ارتش برگزار میکرد تا آنان را در حمایت از دولت بختیار مصمم کند و در صورت شکست دولت نیز آماده کودتا باشند.
امام خمینی در 12 بهمن 57 وارد ایران شد و ده روز بعد،در 22 بهمن 57 با اعلام بـیطرفی ارتـش به عـنوان آخرین سدّ دفاعی رژیم،بختیار در اندیشه جان به در بردن از ورطهای بود که با آتش خشم ملت بـه جان آمده از ظلم ستمگران و منافقان برپا گردیده بود.او خود را در نجات ازایـن مـهلکه مـدیون پونیا تفسکی،وزیر کشور پیشین فرانسه و سفیر ژیسکار دستن،رئیس جمهوری وقت فرانسه در تهران میداند:«باید از ایـن بـابت از او تشکر کنم.آدمکشان حرفهای در تعقیب من بودند و او کمکم کرد.»189چند ماه بعد،هـنگامی کـه بـختیار دوباره رحل اقامت در فرانسه افکند،یک خبرنگار فرانسوی به صراحت،خامی سیاسی بختیار را به روی او مـیآورد: «سرژ ژولی:در ایران چه گذشت که دهها هزار نفر به ضرب و تکرار به خـاطر بازگشت[امام]خمینی به خیابان مـیآمدند و مـیمردند.آشکار است که یک جنبش فرهنگی بسیار عمیق در مملکت ایران به وجود آمده و من با شنیدن حرفهای شما استنباطم این نیست که این پدیده را فهمیده باشید.امیدوارم این اصطلاح را ببخشید.
بـختیار:از این بابت توضیح دادهام،در یک مصاحبه طولانی به همکارتان در نوول ابسرواتور، نمیدانم خواندهاید یا نه. سرژ ژولی:بله.»190
قتل بختیار
بختیار در سالهای اقامت در فرانسه،فعالیتهای گستردهای علیه انقلاب اسلامی انجام داد که یـکی از آنـها راهاندازی یک رادیوی ضد انقلاب اسلامی بود.191وی یک بار از عملیاتی تروریستی در صبح روز جمعه 27 تیر 1359 در حومه پاریس جان به در برد.192در مورد هویت حملهکنندگان،جلال الدین فارسی در کتاب خاطرات خود به نام زوایای تـاریک مـینویسد: «آنان گروهی معتقد به انترناسیونالیسم هستند و پاسداران اسلام در جهان میباشند.کسی که کودتاگر است و میخواهد مراکز تجمع مسلمانان را بمباران کند و ایادیش افرادی از نیروی هوایی و پاسداران ما را میکشند مسلما مـورد انـتقام قرار خواهد گرفت.»193
فارسی که این مطالب را همراه با حمایت از ترور بختیار در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی بازگو کرده بود،در ادامه خاطراتش مینویسد:«شاپور بختیار در دادگستری فرانسه علیه مـن بـه عـنوان طراح و آمر ترورش اعلام جـرم و اقـامه دعـوا کرد.پروندهای جنایی تشکیل شد و ورودم به خاک فرانسه به مشکل برخورد.194بختیار سرانجام در 15 مردادماه 1370 در ویلای مسکونیاش در حومه پاریس به قـتل رسـید؛ بـیآنکه معلوم باشد چه کسانی او را به قتل رساندهاند.
بـه راسـتی،گروهی معتقد به انترناسیونالیسم و شامل پاسداران اسلام در جهان-چنانکه جلال الدین فارسی به تلویح پنداشته است-قتل بختیار را طـراحی کـرده بودند؟قرائنی بـر مدخلیت بختیار در توطئه علیه سرزمین اسلامی ایران و طراحی بمباران مـراکز تجمع مسلمانان وجود دارد.وی پس از فرار از ایران، در همان ماههای نخست به قصد دسیسه علیه انقلاب اسلامی حرکات و اقداماتی حساب شـده را آغـاز کـرد و متقابلا اولین ارتباطهای تشکیلاتی با بختیار برقرار شد.بنا به اعـترافات یـکی از سران کودتای نوژه،دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب،اولین تماس بین مأموران سیا و یکی از دوستان بـنی عـامری-از عـوامل کودتا-در اروپا برقرار شد و آنها بنی عامری را در خط بختیار قرار دادند.
ناصر رکـنی یـکی از عـوامل بختیار و از اعضای اصلی کودتای نوژه نیز میگوید:«در پانزدهم اسفند 58 که قرار بود دکتر بـختایر بـه ایـرن بیاید،قرار بود که به تبریز یا خوزستان برود.اگر تبریز در جریان اقدامات حـزب خـلق مسلمان تصرف میشد و نیروی زمینی و پایگاه هوایی آنجا تبعیت میکرد،بختیار به آنـجا وارد مـیشد و آذربـایجان را به عنوان ایران آزاد اعلام مینمود.البته آذربایجان به علت نزدیکی با مرز شوروی و حـساسیت روسـها به آن از لحاظ جمهوریهای مسلماننشین خودش در مرحله دوم بود.مرحله اول خوزستان بود که قرار بـود بـا یـک تهاجم گسترده هوایی و زمینی توسط عراق و مصر تصرف شده و به عنوان ایران آزاد اعلام و در اختیار بـختیار قـرار گیرد.»
با عقیم ماندن این توطئه،در سال 59 ستاد کودتایی در پاریس به سـرکردگی بـختیار و مـتشکل از عناصری مانند جواد خادم،لطفعلی صمیمی،حسن نزیه،سرلشکر امیر فضلی و سرهنگ بای احمدی تـشکیل شـد.طـراحی این ستاد و اقدامات آن تا بدان پایه دقیق بود که بنابر اعتراف سـران کـودتا موسوم به کودتای نوژه،مدتی بر سر تقدم کودتای نوژه یا آغاز جنگ تحمیلی بحث شـد و سـرانجام پس از سفر بنی عامری از عوامل اصلی و داخلی کودتا به پاریس،جنگ تحمیلی در مـرتبه دوم قـرار گرفت و اولویت به کودتا داده شد.195
تمام هماهنگیهای لازم بین کشورهای عـضو بـازار مشترک اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام گرفت.نماینده سیا مستقر در دفتر دکـتر بـختیار در پاریس،هماهنگی لازم را بین اسرائیل و کـشورهای مـنطقه نظیر عـربستان،مـصر و عـراق برقرار کرده بود.تأمین هزینههای مـادی،چـه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم نظیر چک دو میلیون دلاری عربستان سعودی، تـوسط امـریکا صورت میگرفت.شناسایی افراد مخالف در داخـل یا خارج از کشور و مـعرفی آنـها به بختیار و تقویت امکانات آنـها انـجام شده بود.نیز با در اختیار گذاردن امکانات لازم به آنها، نظیر معرفی پالیزبان،کـه در یـکی از دهات عراق مخفی بود و تـوسط سـازمان جـاسوسی اسرائیل شناسایی و مـعرفی شـد و هماهنگی لازم بین او و بختیار صـورت گـرفته بود.196
با این حال اگر پذیرفته باشیم که ترور اول بختیار کار«پاسداران انتر نـاسیو نـالیست اسلام در جهان»بوده است،قرینهای در دسـت نـیست که تـرور دوم و مـؤثر بـختیار را همان گروهی صورت داده بـاشد که ترور اول را طراحی کرده بود.
از جمله اقدامات توطئه گرانه او علیه انقلاب اسلامی میتوان به مـواردی اشـاره کرد:شاپور بختیار در سفر محرمانه 24 سـاعته بـه مـصر بـا شـاه دیدار و گفتگو کـرد.در جـلسه مذاکره شاپور بختیار و انورسادات،سفرای اسرائیل و عراق در قاهره نیز حضور داشتند.گفته میشود این دیدار بـه مـنظور ایـجاد هماهنگی در زمینه اقداماتی که علیه انقلاب اسـلامی صـورت مـیگیرد، انـجام یـافته و در ایـن دیدار انور سادات قول همهگونه همکاری را به شاپور بختیار داده است.197
شاپور بختیار اعلام کرد:«برای سرنگونی رژیم[امام]خمینی آمادهام.»198و هنگامی که صدام جنگ را آغاز کرد،ضمن حمایتی تـلویحی را آغاز جنگ،در اطلاعیه مورخ 25/7/59 گفت: «رژیم کنونی ایران به هیچوجه نمیتواند نماینده منافع کشور محسوب شود.»وی صریحا نیز به حمایت از صدام میپرداخت:«چرا باید عراق در خلیجفارس ساحل نداشته باشد امـا ایـران دارای بیش از دو هزار کیلومتر ساحل در این آبراه باشد.»199
بختیار در راستای حمایت از صدام،یک بار در سفری به لندن از شرکتهای غربی خواست که از ارسال قطعات یدکی به ایران خودداری کنند تـا دولت جـمهوری اسلامی ایران بدینوسیله شکست بخورد.200در اواسط سال 62 که پیروزیهای پیدرپی نیروهای نظامی جمهوری اسلامی،دشمنان را دچار ترس و سردرگمی ساخته بود،از طرق مختلف عـراق را تـشویق به زدن جزیره خارک مـیکرد.وی در مـصاحبهای با پاری ماچ در آذر 62 میگوید:«بهتر بود عراقیها سه سال پیش به جای دون کیشوت بازی و کشتن دهها هزار ایرانی به ترمینال خارک حمله میکردند که بـا قـطع شاهرگ حیاتی نفت ایـرانیها،زیـر پای[امام]خمینی خالی میشد و ایران از درآمد نفت محروم میشد.»
فرض دیگر در قتل بختیار شاید این باشد که وی تاوان نوعی کنارهگیری از مدیریت مبارزه با جمهوری اسلامی را پرداخته باشد.خبرگزاری آلمان در تاریخ 18/5/20170طـی مـطلبی به قلم بیژن ترابی در پاریس،ضمن اشاره به گونهای تصفیه،گزارش میدهد:«بختیار که رهبری جنبش مقاومت ملی متشکل از گروههای لیبرال ایران،سوسیالدمکرات و سلطنتطلب تبعیدی را 1989 و به دنبال دومین ازدواج وی آغاز شـد.پس از سـال 1990 اغلب روزنـامههای تبعیدیان را تعطیل کرد و به فعالیت دو ایستگاه رادیویی تحت اختیار گروه خود در مصر و عراق خاتمه داد.»حال آنکه تـا پیش از آن،حتی در مورد بالاترین مقام در تشکل سلطنتطلبها تصمیم میگرفت:«به او [رضـا فـرزند مـحمد رضا پهلوی]گفتم که شاه باشد نه نخستوزیر.او باید بر فراز سیاستهای حزبی بماند و چون مظهر گروههایی کـه بـا رهبری جمهوری اسلامی میجنگند،عمل کند.»202
یک ماه از افشای توطئه نوژه نگذشته بـود کـه روزنـامه کیهان گزارش داد:روز جمعه 20 تیرماه در آپارتمانی در بلوار راسی پای پاریس اجتماعی با شرکت شاپور بختیار،هوشنگ نـهاوندی، حسن نزیه،علی طباطبایی و دو ژنرال اسرائیلی تشکیل شد.این گروه برای هماهنگی نـقشههای آینداه علیه انقلاب اسـلامی ایـران گرد آمده بودند.هماکنون سی هلیکوپتر شنوک از سوی امریکا در اختیار توطئهگران قرار گرفته است203و بالاخره 26 روز پس از ماجرای نوژه،یعنی 14 مرداد 1359،نهضت مقاومت ملی ایران توسط بختیار در پاریس اعلان موجودیت کرد.
سازمان و تـشکیلات نهضت،یکی از پیچیدهترین مکانیسمهای ارتباطی در میان دیگر گروهکها بویژه طیف سلطنتطلب بود و از سه شاخه نظامی و سیاسی و عشایری و یک شبکه مخفی و بالاخره شورای مرکزی تشکیل شده بود.شاخه نظامی عامل اصلی ایـجاد هـستههای نظامی در داخل کشور بود و از جمله فعالیتهای آن میتوان به جاسوسی در جبهه،شهرها، ادارات دولتی،ارسال بمب به داخل کشور،بمبگذاری،ترور و طرحهای مربوط به تخریب برخی مناطق حساس اشاره کرد.شـاخه سـیاسی به عنوان رکن دوم نهضت،چند هدف عمده را دنبال میکرد؛اول:طرح دیدگاهها و اندیشههای رهبریت نهضت درباره رویدادهای سیاسی و ارائه خطمشی مبارزاتی به زیرمجموعهها و هستههای مقاومت در داخل کشور؛دوم:معرفی هرچه بـیشتر شـخص بختیار و نهضت مقاومت ملی به عنوان تنها آلتر ناتیو نظام اسلامی؛و سوم: مطرح ساختن فرهنگ باستانی ملی و تجدید حیات اندیشههای ناسیونالیستی در برابر دیدگاههای مکتبی.
نهضت برای شاخه عشایری کـه رکـن سـوم تشکیلات آن به شمار میآمد،شـش بـخش پیـشبینی کرده بود که ایلهای بویر احمدی(در استان کهگیلویه و بویر احمد)،قشقایی(در استان فارس)، بختیاری(در استان چهار محال و بختیاری)،طایفه بلوچ(در بـلوچستان)،کـردها(در کـردستان)و طوایف گیل(در استان گیلان)را در بر میگرفت.در این بـین وظـیفه اصلی شبکه مخفی،ایجاد هماهنگی با پایگاههای نظامی در ترکیه و فرانسه و ارائه خطمشی و تاکتیکهای مناسب به هستههای داخلی در کشور بود و شـورای مـرکزی نـیز مجمعی محسوب میشد که خطمشی،اهداف و تاکتیهای عملی نهضت را مـشخص میکرد.عزل و نصب مسئولیت شاخهها،شبکه مخفی و دفاتر نهضت در کشورهای مختلف نیز بر عهده همین شورا بود.
هـمزمان بـا شـکلگیری نهضت مقاومت ملی،سازمان سیا در عراق،دو ایستگاه رادیویی علیه انقلاب اسـلامی دایـر کرد،همراه با شورایی ویژه برای برنامهریزی عملیات تخریبی علیه انقلاب اسلامی.204این ایستگاههای رادیویی یـک مـاه بـعد در اختیار بختیار قرار گرفت و از این طریق ارتباطی تنگاتنگ بین بختیار و عراق بـه وجـود آمـد که آماده حمله به ایران میشد.
نهضت مقاومت ملی در کنار ایستگاه رادیویی،نشریاتی نـیز بـرای مـبارزه با انقلاب اسلامی ترتیب داده بود:نشریه نهضت که مدیرمسئول آن شخص بختیار بود و اولین شـماره آن در 23 مـهرماه 1360 در فرانسه منتشر شد.این هفتهنامه بعدا جای خود را به قیام ایران داد که هـمان اهـداف را دنـبال میکرد.نشریه پیام ایران نیز وابسته به نهضت بود و از سوی بختیار تأمین مالی مـیشد.ایـن نشریه از سال 1361 به طور هفتگی و در روزهای یکشنبه در لسآنجلس امریکا در ده برگ منتشر میشد.
ایـن فـعالیتها بـا حمایت غربیها امکان مییافت.بختیار گاه به جلسات بحث و گفتگو در مجلس سنای فرانسه که بـا شـرکت نایبرئیس ستاد و رؤسای فراکسیونهای پارلمانی تشکیل میشد،شرکت میکرد و امکان بیان مـواضع مـییافت.205حـمایت امریکا را نیز بختیار از اولین روزهای فرار از ایران،در پیوند با دستگاه جاسوسی این کشور تأمین کـرده بـود:«سـری-تلگرام غیر فوری 28 مهری 58 از واشنگتن 535504 به تهران...بعد از اینکه پ/2061به طرف مـا آمـد ما به او اطلاع دادیم به بختیار بگوید برای عرضه نظریاتش به سیا از پ/1 به عنوان رابط اسـتفاده کـند. پاسخ بختیار این بود که او از تهیه این کانال ممنون است.»207از نظر سـیاسی امـریکا پشتیبان نهضت ضد انقلابی مقاومت ملی بـود،تـا جـایی که بارها در کنگره این کشور به عـنوان جـانشین حکومت ایران مطرح شده اعلامیههای آن خوانده شده بود.208 پس از کشته شدن بختیار،خبرگزاری فـرانسه گـفته سخنگوی ریاستجمهوری امریکا را چنین نـقل کـرد:«هیچ اطـلاعی از عـاملان ایـن قتل و موقعیت آن نداریم.»209
درباره عاملان و انـگیزههای ایـن قتل احتمالات متنوعی داده شد تا جایی که یک روزنامه سعودی اعلام کـرد:«رژیـم عراق در نقشه قتل بختیار در پاریس دخـالت داشته باشد.»روزنامه الیـوم چـاپ عربستان در شماره روز دوشنبه خود نـوشت:«رژیـم عراق برای بر هم زدن روابط ایران و فرانسه و لغو دیدار فرانسوا میتران از تهران از طـریق مـزدوران خود سعی در ایجاد مانع و جـلوگیری از نـزدیکی ایـران و فرانسه کرده اسـت.»210
امـیر طاهری،سر دبیر سـابق روزنـامه کیهان در رژیم شاه،طی مصاحبهای با کانال دو تلویزیون فرانسه در مورد این احتمال که بـختیار قـربانی اختلافات درونگروهی و در واقع تسویهحساب داخلی نـهضت مـقاومت ملی شـده بـاشد مـیگوید:«در واقع انحلال اخیر نـهضت مقاومت ملی توسط شاپور بختیار موجب شده بود تا منبع درآمد بسیاری از افراد بویژه افـسران سـابق ارتش و ساواک که برای این سـازمان فـعالیت مـیکردند،قـطع شـود.»211سهل است کـه اخـتلاسهای کلان بختیار- همراه با برومند-از بودجه نهضت نیز در ازدیاد خشم بعضی نیروهای نهضت مقاومت ملی، مـزید و مـؤثر واقـع شده باشد.خبرگزاری آلمان سه روز پس از قتل بـختیار در 18/5/70 بـه نـقل از بـیژن تـرابی،فـعال سیاسی مقیم پاریس گفته بود:افراد ناراضی در درون تشکیلات بختیار،وی و برومند را به بالا کشیدن 60 میلیون دلار کمکهای عراق به جنبش مقاومت ملی طی سالهای 1980 تا 1990 متهم میکنند.بـختیار ضمن ردّ این اتهامات اعلام کرده بود کمکهای عراق در قالب وام بدون بهره ارائه شده و تماما برای فعالیتهای جنبش مقاومت ملی علیه دولت ایران خرج شده است.
پانوشتها
(1)-بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،پرونـده انـفرادی شاپور بختیار.از این پس«پرونده انفرادی»نامیده میشود.
(2)-در ترجمه نامه فرانسوی یکی از فرزندان،گی خوانده شده است.
(3)-پرونده انفرادی.
(4)-همان.در سند مورخ 29/5/1351 ساواک،وی لیسانس حقوق دانسته شده است.
(5)-عاقلی،بـاقر،شـرححال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران،3 مجلد،ج اول،1380،تهران،نشر گفتار-نشر علم؛ج 1،ص 282.از این پس؛شرح حال رجال.
(6)-همان.
(7)-پرونده انفرادی.
(8)-همان.
(صفحه 224)
(9)-همان.
(10)-بختیار،شاپور،شـاپور بـختیار(آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی)،ویـراستار:حـبیب لاجوردی،تهران،زیبا،رقعی.چ اول[1380].این مجموعه و سلسله خاطرات از رجال سیاسی معاصر با عنوان«کتاب هاروارد»شناخته میشود و در خارج از کشور تنظیم شده برای اولیـن بـار منتشر شده است.
(11)-سـفری،مـحمد علی،قلم و سیاست،4 مجلد،ج 4،سرگذشت رژیم شاهنشاهی در واپسین روزها،چ اول،1380، پروین-نامک،ص 171.
(12)-عمدهترین انتقاد نمایندگان مجلس عوام انگلیس در جلسه 17 ژوئن 1914،«روی چگونگی کنترل تأسیسات نفت در داخل ایران متمرکز بود.آنها نسبت به عـاقلانه بـودن سیاست دولت بریتانیا در واگذاری امنیت منطقه نفت به بختیاریها تردید داشتند.»(ر.ک:رئیس طوسی،رضا،نفت و بحران انرژی،چ دوم،زمستان 1363،انتشارات کیهان،صص 18 و 19).
(13)-سردار اسعد در زندان[آبان 1312]به سبب سوء ظنی که داشت فـقط و فـقط از تخم مـرغهایی که خود میپخت تغذیه میکرد ولی یک روز از طرف مدیر زندان به او اخطار شد که این کار نوعی اعـتصاب است و از نظر مقررات زندان مجاز نیست.ازاینرو مجبور به خوردن غـذای زنـدان شـد؛در نتیجه سردار اسعد شاد و سرحال به همان مرگ تیمورتاش،دیده از جهان فروبست.در خاطرات دکتر جلال عبده کـه در مـحاکمه مختاری،آخرین رئیس شهربانی رضا شاه و همکارانش سمت دادستانی داشته است میخوانیم:«سـردار اسـعد بـختیاری را پزشک احمدی با تزریق سم در زندان به دیار نیستی میفرستاد.» (طلوعی،محمود،پدر و پسر،چ هفتم،1380،نـشر علم،[تهران]،صص 314 و 315).
(14)-همان.
(15)-نقل در:قلم و سیاست،ج 4،ص 171.
(16)-محمد علی سفری،دستور اعدام را مـتعاقب«یک نزاع به دلیـل اخـتلافات عشایری»میداند.(ر.ک:قلم و سیاست،ج 4،ص 171.
(17)-پرونده انفرادی.
(18)-پرونده انفرادی.
(19)-قلم و سیاست،ج 4،ص 171.
(20)-همان،صص 171 و 172.
(21)-شرح حال رجال،ج 1،ص 282.
(22)-پرونده انفرادی.
(23)-شرح حال رجال،ج 1،ص 282 و پرونده انفرادی.
(24)-پرونده انفرادی.
(25)-ر.ک:خاطرات جهانگیز تفضلی،یعقوب توکلی،چ اول،1376،تـهران،دفتر ادبیات انقلاب اسلامی،صص 201- 208.
(26)-اتحادیه سندیکای کارگری ایران.خسرو هدایت از چهرههای انگلوفیل سرشناس سالهای پس از شهریور بیست،در جهت حمایت از سیاستهای انگلستان در ایران،«اتحادیه سندیکای کارگری ایران)را در جهت مقابله با «شورای مـتحده مـرکزی کارگران و زحمتکشان ایران»(اتحادیه کارگری حزب توده به ریاست رضا روستا)به وجود آورد.
قخسرو هدایت به عنوان یکی از عوامل سرشناس انگلیسیها در رأس آن قرار داشت.(ر.ک:خاطرات جهانگیر تفضلی، صص 71،85،86).
(27)-هـمان،ص 85.
(28)-مـیر،حسین،تشکیلات فراماسونری در ایران/با اسامی و افراد منتشر نشده،چ دوم،شرکت چاپ و انتشارات علمی، تهران،1371،صص 225 و 247.
(29)-26/6/56 ساواک به نوشتههای وی اقبال نشان میداد و امیدوار بود انتشار چنین نوشتههایی در مورد مخالفان رژیـم افـزایش پیدا کند.(پرونده انفرادی)چنین به نظر میرسد که ساواک سوابق مربوط به چهرههای سیاسی را مکتوم نگه میداشت و در بزنگاهها بخشی از این سوابق را برای ایجاد نقطهضعف در افراد منتشر میکرد.
(30)-پرونـده انـفرادی.
(31)-هـمان.
(32)-بهنود،مسعود،ازسید ضیأ تـا بـختیار،چ هـشتم،اسفند 1378،تهران،سازمان انتشارات جاویدان،ص 313.
(33)-پرونده انفرادی،26/5/1329.
(34)-پرونده انفرادی.
(35)-وی تاکودتای 28 مرداد 1332 این سمت را در اختیار داشت.(ر.ک.شرح رجال،ج 1،ص 282).
(36)-پرونده انفرادی.
(37)-همان.
(38)-در مـورد ایـن کـودتای شاه و ضدودتای سریع مصدق،ر.ک:صنعتی:محمد حسن،پایـان پادشـاهی(با تجدیدنظر و اضافات)،چ اول،پاییز 1382،تهران،شرکت چاپ و نشر بین الملل وابسته به مؤسسه انتظارات امیرکبیر،ص 172.
(39)-پرونده انفرادی.
(40)-همان.
(41)-هـمان.
(42)-مـحمد عـلی سفری مینویسد:درباره آغاز مبارزه«ملیون»بعد از 28 مرداد،همه دسـت در کاران و فعالان متفق القول هستند که این مبارزه به زعامت روحانی آزاده و روشنفکر،شادروان آیت اللّه حاج سید رضا زنـجانی و در مـنزل ایـشان واقع در خیابان فرهنگ با شرکت تنی چند از یاران دکتر مصدق پایـهگذاری شـد.(قلم و سیاست،ج 2،ص 46).
(43)- Rsistance نامی بود که به جنبش مقاومت مخفی فرانسه،هنگام جنگ جهانی دوم پس از شکست ارتـش فـرانسه از آلمـان اطلاق میشد و هدف آن مبارزه مردم فرانسه علیه اشغالگران آلمانی و ایتالیایی بود.(نـجاتی-غـلامرضا،تـاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران،از کودتا تا انقلاب،چ ششم،دو مجلد،مؤسسه خدمات فرهنگی رسا،تـهران،1379،ج 1، صـص 99 و 100).
(44)-فـرمانداری نظامی تهران.
(45)-پرونده انفرادی،16/9/32.
(46)-واکنشهای بعدی دولت کودتا و اعلام اینکه در دانشگاه توطئههایی برای مـخالفت بـا ورود نیکسون معاون رئیسجمهور امریکا(18 آذر 1332)وجود داشت و دولت ناگزیر به مقابله بود توأم با دلیـلتراشیهای دیـگر،هـمگی از دستپاچگی و پریشانی شاه از نتیجه این عمل حکایت میکرد.(قلم و سیاست،ج 2،صص 106 و 107).
(47)-وی در 1284 در تهران تولد یـافت.وقـتی که دکتر مصدق برای ادامه تحصیلات عازم سوئیس شد فرزند خردسال خود غـلامحسین را بـا خـود برد.وی کلیه تحصیلات خود را اعم از ابتدایی و متوسطه و عالی در سوئیس گذرانید و درجه دکترای پزشکی در رشته زنـان گـرفت.در 1316 به ایران آمد و مدتها ریاست بیمارستان نجمیه،موقوفه مادر مصدق السلطنه بـا او بـود.در 1369 در تـهران درگذشت.(شرح حال رجال،ج 3،ص 1452).
(48)-پرونده انفرادی.
(49)-همان.
(50)-همان.
(51)-همان.
(52)-داریوش فروهر در سال 1307 هـ ش در اصفهان بـه دنـیا آمـد و از دوران نوجوانی به فعالیتهای سیاسی علاقه نشان داد.این فعالیت به هنگام تحصیل رشـته حـقوق در دانشگاه تهران پر رنگتر شد.اول بار در سال 1329 به زندان افتاد و بعدها همسو شد،داریوش فروهر مخفیانه اعـلامیهای مـنتشر کرد که به دنبال آن بازداشت شد و نزدیک به دو سال به زندان افـتاد.او در اواخـر سال 1355 حزب ملت ایران با با جـلب نـظر هـم فکران خود-که پس از متلاشی شدن جبهه مـلی در سـالهای 1344 و 1345 به حال تعطیل درآمده بود-احیا کرد.پس از انقلاب اسلامی فروهر به وزارت کـار در دولت مـهندس مهدی بازرگان رسید.داریوش فـروهر و هـمسرش پروانه اسـکندری در پایـیز سـال 1377 در منزل مسکونی خود با ضربات کـارد بـه قتل رسیدند.
(جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک،چ اول،مرکز بررسی اسناد تـاریخی وزارت اطـلاعات،زمستان 1379،ص 151)-.
(53)-محمد علی خنجی یـکی از مؤسسین و رهبران حزب سـوسیالیست ایـران بود که فعالیت سیاسی خـود را ابـتدا از حزب توده شروع کرد.در سال 29 وارد حزب زحمتکشان ملت ایران شد و تا سال 31 در ایـن حـزب با دکتر مظفر بقایی و خـلیل مـلکی هـمکاری داشت.خنجی در سـال 31 بـه همراه خلیل ملکی و مـسعود حـجازی از حزب زحمتکشان منشعب شد و به اتفاق آنها نیروی سوم را به وجود آورد و تا 28 مرداد 32 از گـردانندگان حـزب بود.بعد از سال 32 اختلاف نظرهایی بـا سـایر رهبران نـیروی سـوم بـه وجود آمد که مـنجر به انشعاب خنجی و حجازی از نیروی سوم شد.خنجی در سال 34 حزب سوسیالیست را ایجاد کرد.وی پس از تجدید فـعالیت جـبهه ملی،جزو اولین افرادی بود کـه در احـیاء ایـن جـبهه فـعالیت کرد و از اعضای شـورای مـرکزی آن بود.خنجی در سال 50 درگذشت.(جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک،ص 215).
(54)-محمد نخشب،پس از کودتای 28 مرداد 1332 رهبری گـروهی از انـشعابیون حـزب ایران را بر عهده داشت که حزب مـردم ایـرن را تـشکیل دادنـد.ایـدئولوژی حـزب ملت ایران سوسیالیسم با تکیه بر ضرورت اعتقاد به مذهب و حفظ مالکیت خصوصی بود.وی که مدتی در نیویورک اقامت داشت،با حفظ گرایش سوسیالیستی-مذهبی خود برای ایـجاد سازمان دانشجویان جبهه ملی در سال 1339 به فعالیت پرداخت.در شهریور 1339 همزمان با فعالیت جبهه ملی در ایران برای اولین بار هفده تن از دانشجویان ایرانی به سرپرستی صادق قطب زاده و محمد نخشب تظاهراتی عـلیه مـحمد رضا شاه در مقابل ساختمان سازمان ملل در نیویورک ترتیب دادند.در آغاز سال 1340 روزنامه اندیشه جبهه به مدیریت نخشب ارگان ملیون بود.سازمان دانشجویان جبهه در امریکا به طور مستقل عمل مـیکرد بـسیار فعال و پویا بود و پس از وابستگی به کنفدراسیون جهانی دانشجویان در سال 1342 با آن همکاری و وحدت داشت و به کنگرههای فدراسیون نماینده
قمیفرستاد.محمد نخشب سال 1347 در کنگره چـهارم جـبهه ملی،جزو شورای پانزده نـفره مـرکزی جبهه ملی انتخاب گردید.(تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران،صص 155،211،464،465).
(55)-همان،ص 108.
(56)-پرونده انفرادی،21/1/33.
(57)-همان،15/2/33.
(58)-همان،27/2/33.
(59)-کشف اسناد خانه سدان جمعی از روزنامهنگاران،نمایندگان،سناتورها،وزرا و مـسئولین درجـه اول کشور را متهم به خـیانت بـه کشور ساخت.اسنادی فاش شد که معلوم میکرد دخالت این شرکت تحت کنترل انگلیس[شرکت نفت سابق] میکردهاند.(ر.ک:پایان پادشاهی،صص 147 و 148).
(60)-پرونده انفرادی.
(61)-دکتر شاپور بختیار،حسن رضایی،مأمور فرمانداری نـظامی،سـرگرد فرمند افسر فرمانداری نظامی،سرهنگ 2 میر خانی نماینده دادستانی فرمانداری نظامی.
(62)-پرونده انفرادی،21/6/33.
(63)-مقاومت ملی.
(64)-صاحبامتیاز:سید احمد یزدانبخش.
(65)-پرونده انفرادی،17/7/33. گویا«یزدانبخش»خانواده مورد عنایتی!در همان شماره به صـاحبامتیازی سـید احمد یـزدانبخش که علیه بختیار افشاگری شده،این خبر نیز به چاپ رسیده:«دریافت نشان به فرمان مبارک اعـلیحضرت همایون شاهنشاهی سرکار سروان سید محمد یزدانبخش رئیس اجرائیات شهربانی کـل کـشور کـه از افسران لایق و فعال میباشد به دریافت یک قطعه نشان تلاش مفتخر گردید.»از نظر دور نماند که محور اصـلی ایـن افشاگری،کشف رابطه بختیار با افسران تودهای شهربانی بوده است.
(66)-همان،1/8/33.
(67)-همان،2/8/33.
(68)-هـمان،3/8/33.
(69)-هـمان،30/11/33.
(70)-هـمان،10/12/33.
(71)-همان،25/3/34.
(72)-همان،22/10/34.
(73)-همان،23/10/34.
(74)-همان،4/11/34.
(75)-همان،4/11/34.
(76)-همان،8/9/37.
(77)-همان.
(78)-همان،3/5/39.
(79)-همان،26/5/39.
(80)-همان،31/5/39.
(81)-همان،30/6/39.بختیار و سنجابی نیز عـضو این هیئتاند.
(82)-همان،12/6/39.
(83)-همان،13/6/39.
(84)-همان،7/8/39.
(85)-قلم و سیاست،ج 2،صص 507 و 508.
(86)-این روایت معطوف به اسـنادی شکل گرفته که در پرونـده انـفرادی بختیار وجود دارد و علی القاعده تحرکات نیروهای ملی، عمدتا در آن نمود یافته است.به بیانی آنچه میآید،تصویر جامع رویدادها و تحولات سیاسی معاصر نیست چرا که در این سالها عمیقترین و گستردهترین فعالیتها از ناحیه نـروهای مذهبی کشور را فراگرفته بوده است.این نوشته بدون آنکه در موضع ارائه تاریخ معاصر باشد،تنها بخشی از این رویدادها را آن هم در حدّی بازگو میکند که به حیات سیاسی بختیار به عنوان یکی از چـهرههای مـطرح در بین نیروهای ملی مربوط است.
(87)-مدنی،جلال الدین،تاریخ سیاسی معاصر ایران،چ دوم،دو مجلد،دفتر انتشارات اسلامی،بهمن 1361،ج 1،صص 355 و 356.
(88)-فردوست،حسین،ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،چ پنجم،دو مجلد،انتشارات اطلاعات،تـهران،پایـیز 1371،ج 2،ص 348.این دستگیریها معمولا با بازجویی و مدت کوتاهی بازداشت خاتمه مییافت.وی پس از حضور در مزار شهدای سهی تیز نیز در تاریخ 29/4/40 بازداشت و بازجویی شده و با تبدیل قرار به عدم خروج از تهران آزاد گـردیده اسـت. وی که دکترای حقوق داشت در بازجوییها ساده و مؤثر سخن میگفت:«روز سی تیز بر طبق قانون موشح اعلیحضرت همایونی روز قیام ملی و تعطیل عمومی است.»(پرونده انفرادی،دفاعیه،تیرماه 1340).
(89)-پرونده انـفرادی،30/8/42.
(90)-بـا فـراستی که از بختیار سراغ است بـعید بـه نـظر میرسد در همان زمان که بر مسئولیتپذیری صالح اصرار میکرد،بختیاری به ناتوانی وی در قبول این مسئولیت اذعان نداشته باشد.
(91)-خاطرات نور الدیـن کـیانوری،انـتشارات اطلاعات،تهران،1371.
(92)-پرونده انفرادی،19/11/42.
(93)-همان،20/11/42.
(94)-همان،22/11/42.
(95)-دکتر مـسعود حـجازی از چهرههای سیاسی و عضو کمیته دانشگاه نهضت مقاومت ملی.
(96)-قلم و سیاست،ج 2،ص 565.
(97)-پرونده انفرادی،24/12/42.
(98)-همان،24/3/43.
(99)-همان،4/4/43.
(100)-همان،22/4/43.
(101)-همان،17/6/43.
(102)-همان،17/7/43.
(103)-همان،12/9/43.
(104)-هـمان،12/9/43.
(105)-هـمان،26/9/43.
(106)-هـمان،5/10/43.
(107)-همان،1/12/43.
(108)-همان،27/12/43.
(109)-همان،30/2/44.
(110)-همان،14/12/44.
(111)-زمانی است که بختیار همسرش را نـیز طلاق گفته است.
(112)-پرونده انفرادی،17/12/44.
(113)-همان،3/3/45.
(114)-وزیر دارایی و دادگستری در چندین کابینه در سالهای دهه 1320،نماینده مجلس شورای ملی،سـفیر ایـران در امـریکا،تولد 1276،فوت 1360.وی در 31/6/45 در جلسهای گفته است:«من اکنون سنم از 70 سال گذشته.مـبتلا بـه چند مرض میباشم.من پیر و بازنشسته شدهام دیگر نمیتوانم در مبارزات شرکت کنم.»وی در مورد دلسرد شدن از مـبارزه مـیگوید:«مـن به امریکاییها از همهکس نزدیکتر بودم.از 14 سالگی به مدرسه امریکایی میرفتم.هفت بـار بـه امـریکا مسافرت نموده و ده سال با آنها کار کردم.هرخواهشی از آنها میکردم عملی میشد.ولی مـن نـه تـنها خواهی از آنها نکردم بلکه بیشتر اوقات از آنها انتقاد نمودم و تمام این فداکاریها به خـاطر مـصدق بود.لیکن ایشان یکباره همه را نادیده گرفتند.»(پرونده انفرادی بختیار،31/6/45).
(115)-دکتر غلامحسین صـدیقی از رهـبران جـبهه ملی و وزیر کشور در کابینه دکتر مصدق پس از واقعه 28 مرداد زندانی شد.در دوره انقلاب پیشنهاد شاه را بـرای تـشکیل دولت رد کرد.استاد جامعهشناسی و فلسفه.از اولین محصلین اعزامی به فرانسه در زمان رضا شاه.تـولد 1284،فـوت 1370.
(116)-پرونـده انفرادی،18/5/45.
(117)-همان،29/5/46.
(118)-پاتریک بختیار در شهریور 1348 با د ختر مهندس کاظم جفرودی نماینده مجلس سنا ازدواج کـرده بـود.
(119)-در سال 1346.
(120)-پرونده انفرادی،5/10/46.
(121)-همان،6/4/47.«مسئله کوهنوردی افراد سابقهدار حائز اهمیت است.»
(122)-هـما،16/5/47.
(123)-هـمان،26/3/48.ایـن مذاکرات در زمانی است که تیمور بختیار رئیس سازمان اطلاعات و امنیت شاه با دستگاه مخاف شـده و بـه شـدت مشغول مبارزه است.
(124)-همان،22/11/49.8ن،
(125)-همان،28/1/50.
(126)-همان،31/1/50.
(127)-همان،11/7/50.
(128)-همان،12/3/50.
(129)-همان،29/5/51.
(130)-همان،18/11/51.
(131)-همان،22/11/54.احـتمالا ایـن شرکت در زیرمجموعه شرکت گاز فعالیت میکرد،چرا که بختیار«کاندیدای کارمندی شرکت ملی گاز»معرفی شـده اسـت.
(132)-این شرکت در تاریخ 13/11/1355 تأسیس شد و 35 درصد سهام آن متعلق به فرانسویها بود.
(133)-وضـعیت وخـیم اقتصادی وی پس از سال 1343 در کنار سرخوردگی شدیدش از اینکه نـتوانسته بـود بـه دبیرکلی حزب ایران دست پیدا کند عـملا تـا سال 1355 وی را به سمت فعالیتهای اقتصادی سوق داده از صحنه سیاست دور کرده بود.
(134)-حزب ایـران بـه رهبری شاپور بختیار،حزب مـلت ایـران به رهـبری داریـوش فـروهر و جامعه سوسیالستها به رهبری رضا شـایان.
(135)-پرونـده انفرادی،22/3/56.این بخش از نامه سه نفره در روزنامه فای ناشنال تایمز انعکاس مـییابد.
(136)-هـمان،33/3/56.
(137)-همان،28/4/56.
(138)-همان،16/5/56.
(139)-همان،14/6/56.
(140)-همان،30/6/56.
(141)-در پاییز 1356،29 تـن از رهبران مخالف از جمله بـازرگان،سـنجابی،بختیار،متین دفتری،لاهیجی،نـزیه و حـاج سید جوادی،جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر را تشکیل داده بودند.
(142)-آبراهامیان،یرواند،ایران بـین دو انـقلاب،ترجمه احمد گل محمدی،مـحمد ابـراهیم فـتاحی ولی لایی،چ چهارم،نـشر نـی،تهران،1378،ص 621.
(143)-پرونده انفرادی،4/7/56.
(144)-هـمان،26/8/56.
(145)-تـاریخ سیاسی معاصر ایران،ج 2،ص 253.
(146)-محلی در راه تهران-کرج به نام باغ حسین گزار که پارهـای از هـواداران جبهه ملی در آنجا جمع شده بـودند.
(148)-در حـاشیه گزارش،«نـظریه»ایـن اسـت که:«منظور فروهر از لشـکریان مغول،عوامل نیروهای ارتش شاهنشاهی میباشد.»
(149)-قلم و سیاست،ج 3،صص 594 و 595.
(150)-پرونده انفرادی،22/11/56.
(151)-همان،16/2/57.
(152)-همان،21/5/57.
(153)-شاپور زنـدنیا در سـال 1306 متولد شد.از سرآکتین دکتری فلسفه داشـت و از دانـشگاه تـهران نـیز در عـلوم سیاسی و اقتصاد مـدرک دکـتری گرفته بود.وی مدتی دبیر سرویس خارجی روزنامههای اطلاعات و آیندگان بود.زندنیا علاوه بر فارسی با زبـانهای انـگلیسی،عـربی،آلمانی و فرانسه نیز آشنایی داشت.شاپور زنـدنیا پس از هـمکاری نـزدیک بـا داریـوش هـمایون، چهره اطلاعاتی رژیم-به یکی از مهمتین نظریهپردازان حزب رستاخیز-حزب رژیم پهلوی-تبدیل شد.(شاهدی،مظفر، حزب رستاخیز،اشتباه بزرگ،2 مجلد،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،چ اول،تهران،زمـستان 1382،ج 1، صص 184 و 185.)
(154)-پرونده انفرادی،1/6/57.
(155)-حزب ایران،که دبیرکلی آن عملا به بختیار رسیده بود.
(156)-نخستوزیر شاه از 15 آبان تا 17 دی 57.
(157)-تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج 2،ص 306.
(158)-روزنامه اطلاعات،11/6/57.
(159)-روزنامه کیهان،11/6/57.
(160)-پرونده انفرادی،28/6/57.
(161)-«از ساعت 30/22 الی 23 روز 2/7/57 کانال دو تـلویزیون ایـتالیا که توسط کمونیستها اداره میشود برنامهای را که در ایران تهیه شده بود نمایش داد و مصاحبهای را که با داریوش فروهر،شاپور بختیار و کریم سنجابی تهیه شده بود پخش کرد.نامبردگان ضمن طرفداری از اقـدامات مـصدق،فعالیتهای انجام شده در مورد وضع نابسامان کشاورزی و خرید اسلحه را تخطئه و در مورد دولت آقای شریف امامی گفتند ایشان حدود 25 سال است از دولتهای قبلی مصدر کـار بـودهاند.چطور میتوانند این اوضاع در هـم ریـخته و نابسامان را سر و صورت دهند.»(پرونده انفرادی،2/7/57).
(162)-روزنامه اطلاعات 15/7/57.
(163)-دکتر مظفر بقایی در سال 1290 در کرمان به دنیا آمد.پدرش میرزا شهاب رئیس فرقه دمکرات کرمان بود کـه در دورهـ چهارم به نمایندگی مـجلس شـورای ملی رسید.مظفر در هجده سالگی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و قبل از گرفتن درجه دکتری در تعلیم و تربیت و فلسفه به ایران بازگشت.در سال 1326 به عنوان کاندیدای حزب دمکرات کرمان به مـجلس پانـزده راه یافت.بقایی در اردیبهشت 1330 حزب زحمتکشان ملت ایران را با کمک خلیل ملکی و دیگر انشعابیون حزب توده تأسیس کرد.در مردادماه 32 به اتهام دخالت در قتل سرتیپ محمود افشار طوس رئیس شهربانی دولت مصدق دسـتگیر شـد و تا کـودتای 28 مرداد در زندان بود.در کودتای 28 مرداد علیه مصدق نقش فعال داشت.بقایی امیدوار بود بعد از کودتا به نـخستوزیری برسد.بقایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای علیه انقلاب کرد و در 27 دیماه 1364 بـه دعـوت مـنصور رفیع زاده عامل سیا به امریکا سفر کرد و پس از بازگشت به ایران دستگیر شد و در 26 آبان 1366 در به دعوت منصور رفـیع زاده عـامل سیا به امریکا سفر کرد و پس از بازگشت به ایران دستگیر شد و در 26 آبان 1366 در بیمارستان مـهر تـهران درگـذشت.(حلال آل احمد به روایت اسناد ساواک،صص 1 و 2).
(164)-آبادیان،حسین،زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی،چ اول،تـهران،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،ص 314.
(165)-پرونده انفرادی،17/8/57.
(166)-اسناد لانه جاسوسی،ش 25،ص 157.
(167)-پرونده انفرادی،2/9/57.
(168)-پرونـده انفرادی،مذاکرات سران جـبهه مـلی،2/9/57.
(169)-پیشتر معرفی شده است.
(170)-پرونده انفرادی،20/9/57.
(171)-رفیع زاده،منصور،خاطرات منصور رفیع زاده،تهران،اهل قلم،1376،صص 374-372.
(172)-بختیار،شاپور،یکرنگی،پاریس،انتشارات آلبن میشل،1361 ش،صص 160-159.
(173)-سنجابی،کریم،خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی،تـهران،صدای معاصر،1381،صص 345-344.
(174)-پرونده انفرادی،12/10/57.
(175)-ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،ج 1،صص 570 و 571.
(176)-قلم و سیاست،ج 4،ص 151.
(177)-زیرک زاده،احمد،پرسشهای بیپاسخ در سالهای استثنائی،تهران،نیلوفر،1376،صص 231-229.
(178)-عاقلی،باقر،روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی،ج 2،تـهران،نـشر گفتار،1372،ص 385.
(179 )-Kamrqva,Mehran-RevoIution In Iran The Roots of Turmoit-London and Newyork-RoutIedge-1990p.48.
(180)-طلوعی،محمود،داستان انقلاب،تهران،نشر علم،1370،ص 405.
(181)-از سید ضیأ تا بختیار،ص 854.
(182)-رژیم نژادپرست افریقای جنوبی در آن زمان تحت سلطه استعماری و نژادپرستانه انگلیسیها اداره میشد.
(183)-سنتو CENTO:centraI treaty organization سازمان پیمان مرکزی در 21 اوت 1959 به عنوان جـانشین پیـمان بغداد به وجود آمد.در این پیمان دولتهای عضو پیمان بغداد-ایران،انگلستان،پاکستان و ترکیه-بهجز عراق شرکت کردند.ایالات متحده امریکا عضو این پیمان نبود،اما بر آن نظارت داشـت و در مـانورهای آن شرکت میکرد و به اعضای آن کمک نظامی میداد.سازمان پیمان مرکزی،حلقه مرکزی سیستم دفاعی غرب شناخته میشد.این پیمان سرانجام در سال 1979 با خروج ایران-پس از پیروزی انقلاب اسـلامی-و سـپس پاکـستان و ترکیه از میان رفت.(آشوری،داریـوش، دانـشنامه سـیاسی،چ دوم،انتشارات مروارید،تهران،1370،ص 22.)
(184)-ایران بین دو انقلاب،ص 647.
(185)-تولد 1307،وزیر امور خارجه،سفیر شاه در امریکا و انگلستان،فرزند سپهبد فضل اللّه زاهدی-مجری کودتای 28 مـرداد 32-و هـمسر اول شـهناز پهلوی.
(186)-پرونده انفرادی،26/10/57.
(187)-میلانی،عباس،معمای هویدا،چ یـازدهم،نـشر اختران،تهران،اردیبهشت 1381،ص 409.
(188)-گزارش زمستان 57،سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران،1372،ص 128.
(189)-پرونده انفرادی،«مصاحبه با باشگاه مطبوعات پاریـس»،9/7/58.
(190)-هـمان.
(191)-ر.ک:حـزب رستاخیز اشتباه بزرگ،ج 1،ص 397.
(192)-فارسی،جلال الدین،زوایای تاریک،چ اول،دفتر ادبـیات انقلاب اسلامی،تهران،بهار 1373،ص 535.
(193)-همان،ص 537.
(194)-همان،ص 538..
(195)-کیهان هوایی،25/4/65،به نقل از:کودتای نوژه،ص 36.
(196)-همان،ص 37.
(197)-روزنامه جمهوری اسلامی،14/4/59.
(198)-نشریه ویـژه 218،خـبرگزاری پارسـ.
(199)-کیهان هوایی،شماره 923،ص 4.
(200)-تلکس واحد مرکزی خبر،6/12/62،شماره 7.
(201)-سه روز پس از قتل بـختیار.
(202)-کـیهان،15/5/1359.
(204)-جمهوری اسلامی،14/4/1359.
(205)-نشریه«نهضت»شماره 129،2/8/1364.
(206)-اس.دی.پیررا.
(207)-اسناد لانه جاسوسی،ج 38،صص 14-9،نقل در:روزنامه جمهوری اسلامی،14/6/1371.
(208)-نشریه«قـیام ایـران»،شـماره 16،مورخ 15/12/1364.
(209)-اطلاعات،شماره 1939،19/5/70.
(210)-همان،شماره 19398،23/5/70.
(211)-از قول سرتیپ منوچهر هاشمی که در نهضت مـقاومت مـلی مـسئولیت اداره«سازمان اطلاعات بختیار»یا«ساب»را به عهده داشته،نقل شده است که هـزینه حـفاظت بـختیار در حدود یکصد هزار فرانک معادل دویست هزار تومان در روز بوده است.
فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 6 ، بهار 1384 - شماره 6 صفحات 189 تا 233