جنبش دانشجویی در دوران پهلوی دوم


فاطمه السادات باقی پور


حوادث مهمی در تاریخ ایران رخ داده‌اند که هر یک سرآغازی برای اتحاد و همبستگی و سرانجام پیروزی در ۲۲ بهمن ۵۷ گردیدند. در این حوادث هر چند عده زیادی کشته و زخمی شدند؛ امّا خود سرچشمه خیر و موفقیت در گرفتن سرنوشت کشور گردیدند. هر چند رژیم سابق در دوران محمدرضا شاه،‌ تمام توان و نیروی خود را در سرکوبی قیام مردم به کار گرفت؛ امّا هرگز نتوانست، قیام را به مدت طولانی خاموش نماید، در نتیجه این کشتارها بود که انگیزه بیشتری به مردم برای مبارزه با استبداد و دیکتاتوری می‌داد، تا انتقام خون عزیزان خود را بگیرند. یکی از این قیام¬ها، حادثه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ بود که علیه حضور امریکایی‌ها در ایران عموماً و در دانشگاه به طور خصوصی بود. اعتراضی که به خاک و خون کشیده شد؛ امّا سال¬هاست که از آن به عنوان یکی از عوامل پیروزی انقلاب یاد می‌شود و شهدای دانشجو همواره نه تنها مورد تکریم و احترام بوده‌اند؛ بلکه سرمشق و الگوی مبارزه با استبداد و استعمار بوده‌اند.
حضور استعمار در ایران
یکی از هدفهای اساسی استعمارگران امریکایی و انگلیسی، باز گرداندن جریان نفت ایران به غرب (پس از ملی شدن نفت) بود، ‌به این منظور تصمیم گرفته شد؛ ابتدا روابط سیاسی ایران و انگلیس که از پاییز ۱۳۳۱ به اهتمام مصدق قطع شده بود، ‌در محیط آرام دوباره تجدید گردد. نهضت مقاومت و رهبری آن نیز قصد داشت، صدای اعتراض مردم ایران را به گوش جهانیان برساند و تلاش انگلیس و امریکا را که می‌خواستند، با مشروع جلوه دادن رژیم کودتا (دولت زاهدی) امتیازات مورد نظر خود را از حکومت،‌ زاهدی در محیط آرام و بدون سر و صدا به دست آورند، خنثی سازد. اجرای این برنامه به عهده کمیته هماهنگی و دانشگاه گذاشته شد.[۱]
 
ریچارد نیکسون در ملاقات با شاه سه ماه بعد از کودتا. سه تن دانشجوی شهید دانشکده فنی دانشگاه تهران
تظاهرات و اعتراضات دانشجویان:
تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، ‌به عنوان اعتراض به ورود «دنیس رایت» کاردار جدید سفارت انگلیس در ایران، ‌از روی ۱۴ آذر ۱۳۳۲ آغاز گردید. دانشجویان دانشکده های حقوق و علوم سیاسی،‌ علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکده‌های خود تظاهرات پرشوری علیه رژیم کودتا و مقاصد آن بر پا کردند. روز ۱۵ آذر ماه تظاهرات به خارج از دانشکاه کشیده شد و مأموران نظامی در زد و خورد با دانشجویان،‌ شماری را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی کردند.
حادثه ۱۶ آذر ۳۲
روز دوشنبه ۱۶ آذر، تعداد سربازان در داخل دانشگاه افزایش یافت. پیش از ظهور آن روز بین دانشجویان دانشکده‌های حقوق و علوم و مأموران فرمانداری نظامی، برخورداهایی روی داد؛ ولی در دانشکده فنی، ‌به علت حضور یکی از گروهبانان در سر کلاس، برای دستگیری دانشجویانی که شعار داده بودند، کار به خشونت کشیده شد.[۲]
هنگامی که گروهبان مزبور به کلاس درس هجوم می‌آورد، با اعتراض یکی از اساتید مواجه می‌شود و دانشجویان نیز علیه حضور نظامیان در کلاس درس اعتراض می‌کنند. نظامیان نیز دانشجویان معترضی را تعقیب کرده و در سرسرا و سالن دانشکده فنی، آنها را به گلوله می‌بندند. در نتیجه سه تن از دانشجویان به نامهای مصطفی بزرگ نیا،‌ مهدی شریعت رضوی و احمد قندچی کشته می‌شوند و عده‌ای نیز مجروح می‌گردند.[۳] دکتر علی اکبر سیاسی، رئیس دانشکاه تهران حادثه روز ۱۶ آذر را بدین شرح نقل می‌کند:
«روز ۱۶ آذر هنگامی که آنها (نظامیان) از جلو دانشکده فنی می‌گذشتند، چند دانشجو آنها را مسخره می‌کنند و گویا کلمات زننده‌ای بر زبان می‌رانند و به سرعت وارد دانشکده(فنی) می‌شوند. سربازان آنها را دنبال می‌کنند. در این هنگام زنگ دانشکده به صدا در می‌آید و دانشجویان از کلاسها بیرون ریخته و سرسرای دانشکده با سربازان رو به رو و با آنها گلاویز می‌شوند. تیراندازی مفصلی صورت می‌گیرد و به سه دانشجو اصابت می‌کند و آنها را از پای در می‌آورد.
گزارشی که به من رسید، بیدرنگ با سپهبد زاهدی تلفنی تماس گرفتم و شدیداً اعتراض کردم که «با این حرکات وحشیانه مأمورین انتظامی شما، ‌من دیگر نمی‌توانم، اداره امور دانشگاه را عهده دار باشم گفت: «متأسف خواهم بود، دولت رأساً از اداره امور آنجا عاجز نخواهد ماند». فردای آن روز، در جلسه رؤسای دانشکده¬ها،‌ دو ساعت درباره این جریان و خط مشی خود بحث کردیم. نخستین فکر این بود که جمعاً استعفا دهیم، بعد دیدیم که این کناره¬گیری نتیجه قطعی-اش این خواهد بود که آرزوی همیشگی دولتها بر آورده خواهد شد و استقلال دانشگاه را که قریب دوازده سال در استقرار و استحکامش زحمت کشیده بودیم، از بین خواهد برد و یک نظامی یا یک غیر نظامی قلدر را به ریاست دانشگاه خواهند گماشت. در نتیجه این مذاکرات و ملاحظات تصمیم گرفته شد که سنگر را خالی نکنم و به مقاومت بپردازم.»
«از شاه وقت خواستم و در نظر داشتم نسبت به عمل جنایتکارانه قوای انتظامی اعتراض کنم. شاه مجال نداد و به محض رسیدن من، دست پیش گرفت و گفت: این چه دسته گلی است که همکاران دانشکده فنی شما به آب داده‌اند، چند صد دانشجو را به جان سه چهار نظامی انداخته¬اید که این نتیجه نامطلوب را به بار آورد؟ گفتم معلوم می‌شود که جریان را آن طور که خواسته‌اند، ساخته و پرداخته، به عرض رسانده‌اند. شاه گفت: ‌به دروغ نگفته‌اند، عقل هم حکم می‌کند که جریان همین بوده است. گفتم هر چه بوده،‌ نتیجه¬اش این است که سه خانواده عزادار شده‌اند و دانشگاهیان ناراحت و سگوارند.»[۴] ریچارد نیکسون در حال دریافت دکترای افتخاری از دست عوامل شاه پس از کشتار دانشجویان
رئیس دانشگاه تهران با هیأت دولت(زاهدی) نیز مذاکراتی داشته که از زبان خودش بیان می‌شود:
«… وزرا گوش تا گوش دور میزی دراز نشسته بودند. نخست وزیر (فضل ا… زاهدی) به احترام من از جای برخاست وزیران نیز به او تأسی کردند. … معلوم شد، گفتگو درباره دانشگاه است… نوبت به وزیر جنگ سپهبد هدایت رسید او با حدّت و شدت بیشتری به دانشگاه حمله کرد و در پایان سخنانش نتیجه گرفت که «اگر عضوی از اعضای بدن فاسد شود،‌ آن را قطع می‌کنند، تا بدن سالم بماند. دانشگاه را هم در صورت لزوم برای حفظ مملکت باید از بین برد و منحل کرد… به آرامی گفتم، این نظریه قابل تأمل است. اولاً تشبیه دانشگاه به یک عضو بدن و احتمال قطع آن صحیح نیست، عضو بدن را که قطع می‌کنند، از خود مقاومت نشان نمی‌دهد،… . در صورتی که دانشگاه از هزاران استاد و دانشجو و کارمند زنده و پویا تشکیل گردیده و اگر مورد حمله قرار گیرد، به مقاومت خواهد پرداخت و از خود دفاع می‌کنند… فردای آن روز،‌مأمورین انتظامی که پس از سقوط مصدق در دانگشاه، راه یافته بودند، آنجا را ترک کردند».[۵]
روز ۱۶ آذر ۳۲ روزی بود که دانشجویان در اعتراض به برقراری روابط سیاسی ایران و امریکا، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران دست به تظاهرات با شکوهی زدند که پلیس آنها را محاصره کرده و با ورود به دانشکده بر روی دانشجویان آتش گشودند که در نتیجه آن سه دانشجو شهید و عده ای مجروح و دستگیر شدند، دو روز بعد، ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور امریکا و همسرش وارد تهران شد، یک تظاهرات وسیعی در اعتراض به ورود او و نیز به مناسبت بزرگداشت، شهادت شهدای دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شد که منجر به برخوردهای شدید در میان پلیس و مردم گردید.[۶]
انعکاس واقعه ۱۶ آذر در ایران و جهان
شهادت سه دانشجو در دانشگاه تهران تأثیر عمیق در اجتماع باقی گذاشت و هر سال این روز با تعطیل دانشگاه و به تظاهرات مخالف دولت تبدیل گردید، با وجود سرکوبی و اعمال خشونت و قتل دانشجویان، دو روز بعد از آن تظاهراتی بر ضد نیکسون (رئیس جمهور وقت امریکا) بر پا شد و به عنوان سوّم شهدا دانشگاه تبدیل به اعتراض عمومی و برخورد‌های شدید با رژیم گردید و صدها تن در این روز بازداشت شدند.[۷]
خبر تظاهرات ۱۶ آذر و کشته شدن دانشجویان به سرعت در سراسر جهان انتشار یافت و بسیاری از دانشگاه¬های اروپا و امریکا،‌ با دانشگاه تهران ابراز همدردی کردند. در مراسم برگزاری سومین روز شهدا، ده¬ها هزار تن از مردم تهران و شهرستان¬ها بر سر مزار شهیدان در امامزاده عبدا… گرد هم آمدند. کوشش مأمورین انتظامی که قصد داشتند، حرکت دسته جمعی هزاران دانشجوی عازم شهر ری، جلوگیری کنند،‌ با شکست مواجه شد.[۸] دانشجویان مراسم وداع با یاران شهید خود را شکوهمندانه برگزار کردند و به عنوان اعتراض به جنایت¬های دولت کودتا، ‌مدت پانزده روز از شرکت در کلاس¬های درس خودداری نمودند.
حادثه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به عنوان یک روز «مقاومت تاریخی» در دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس همه ساله به رغم کوشش رژیم و ساواک، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه¬های ایران، مراسم و تظاهراتی به یاد شهیدان آن روز بر پا کردند. ۱۶ آذر نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران در مقابله با رژیم کودتا نیز محسوب می‌شود.
________________________________________
[۱] – نجاتی، غلامرضا، تاریخ بیست و پنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب) ج ۱، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ سوّم، ۱۳۷۱، ص ۱۱۲٫
[۲] – همان،‌ ص ۱۱۲٫
[۳] – اسناد نهضت مقاومت ملی، گزارش عملیات ۳۴ ماهه نهضت مقاومت ملی، ص ۲۷۴ به نقل از همان، پیشین، ص ۱۱۳٫
[۴] – نجاتی، غلامرضا، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، پیشین، ص ۱۱۳-۱۱۴٫
[۵] – دکتر علی اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، لندن: ۱۳۶۶،‌ص ۲۳۴-۲۳۸٫
[۶] .باقی، اعمادالدین؛ جنبش دانشجویی ایران؛ تهران،جامعه، ۱۳۷۹،ج ۱، ص ۴۷- ۴۸٫
[۷] – مدنی،‌سید جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۱، قم: انتشارات حوزه علمیه قم، تابستان ۵۹، ص ۳۰۱-۳۰۲٫
[۸] – نجاتی،‌غلامرضا، تاریخ بیست و پنج ساله ایران،‌پیشین، ص ۱۱۵٫