04 مهر 1399
درباره نقش و تاثیرگذاری آیت الله تسخیری
اشاره :
در مصاحبه پیش رو با آیتالله محمد امامی کاشانی به مناسبت چهلمین روز درگذشت آیتالله محمدعلی تسخیری به بررسی تاریخچه و معدلی از فعالیتهای فرهنگی پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران پرداخته شده است که در اینجا بازنشر می گردد.
*****
مرحوم تسخیری یکتنه، کار یک سازمان را انجام میداد!
روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر چهلمین روز رحلت زندهیاد آیتالله محمدعلی تسخیری است. به همین مناسبت و در بررسی تاریخچه فعالیتهای فرهنگی پیش و پس از انقلاب اسلامی و نیز تکاپوی پیوسته مرحوم تسخیری، با حضرت آیتالله محمد امامی کاشانی گفتوشنودی انجام دادهایم که نتیجه آن، در پی میآید.
به نظر حضرتعالی نقش نهادها و مجموعههای فرهنگیای که از دل انقلاب بیرون آمدند، تا چه حد مؤثر بود و با توجه به اینکه انقلاب اسلامی، اساسا یک انقلاب فرهنگی بود، این مجموعهها تا چه حد توانستند وظایف خود را به درستی انجام بدهند؟
بسمالله الرحمن الرحیم.الحمدلله رب العالمین و صلیالله علی محمد و آله الطاهرین(ع). انقلاب اسلامی ایران در واقع، یک تحول در دینداری فردی و اجتماعی بود و حضرت امام، قرائت اصیلی از اسلام را ارائه کردند که موجب حرکت جامعه شد و کشور و ملت با جنب و جوش و خروشی که انقلاب پدید آورد، از شرّ نه تنها رژیم پهلوی که رژیم 2500 ساله شاهنشاهی رها شد. این خود در جامعه ما، زمینههای یک حرکت گسترده فرهنگی را فراهم آورد و به همین دلیل هم، نهادهای فرهنگی متعددی تأسیس و بعضا فعالیتهای گسترده و مؤثری انجام دادند. درباره میزان موفقیت هریک از آنها، باید شرایط و موقعیتها را سنجید و اظهار نظر کرد.
رژیم پهلوی برای مقابله با دینداری اجتماعی، از شیوههای گوناگونی استفاده میکرد. از شرایط آن دوره، خاطراتی دارید؟
یادم هست که استاد شهید آیتالله مطهری (رضوانالله تعالی علیه) را به ساواک احضار و مدتی زندانی کردند. بعد از اینکه از زندان بیرون آمدند، من خدمتشان رفتم. ایشان فرمودند: پرویز ثابتی در بازجویی به من گفت: «شما دارید دین و قرآن را به عنوان دستورالعمل اجتماعی و سیاسی اجرا میکنید. معلوم است که رژیم روی این جنبه از حرفهای ما، خیلی حساس است و به بقیه چیزها کاری ندارد!». این ماجرا خود سمبلی از حساسیت ها و ممانعتهای ساواک در آن دوره است.
سخنرانان انقلابی و در عین حال نظریهپرداز آن دوره، چه کسانی بودند؟
شهید آیتالله مطهری، شهید آیتالله بهشتی، مرحوم آیتالله مهدوی کنی، خود من و دوستان دیگری که در میان دانشگاهیها صحبت میکردیم. من گاهی هم که به قم میرفتم و در حوزه علمیه قم برای طلاب صحبت میکردم، میدیدم که با چه شوق و ذوقی یادداشت برمیدارند و روی مباحث دقت دارند. البته شرایط هم به گونهای بود که این عطش، در جوانان وجود داشت.
با توجه به تجربه رضاخان، رژیم پهلوی نمیتوانست با دین مواجهه مستقیم داشته باشد؛ لذا تلاش میکرد دینی را که با آن تضادی پیدا نمیکند ترویج کند. ارزیابی جنابعالی دراینباره چیست؟
همینطور است. رژیم پهلوی در پی ترویج دین، به عنوان یک امر تشریفاتی بود، درست مثل مسیحیان که در روزهای یکشنبه، به عبادتگاه میروند و یکسری کارهای مناسکی را انجام میدهند، اما کاری به حکومت ندارند. رژیم بهشدت تلاش میکرد چنین نقشی را برای مسجد تعریف کند و روحانیت شیعه هم، نقشی بیشتر از کشیش و اسقف نداشته باشد. اما فعالیت روحانیت مبارز و معتقد به اسلام اصیل، خواب دستگاه را آشفته کرده بود. البته در آن دوره، نهاد و تشکیلاتی نبود که از مبلغان قرائت ناب از اسلام حمایت کند. هریک از افراد خود به تنهایی، به اندازه یک مؤسسه و نهاد فعالیت میکردند و همانها هم بودند که پس از انقلاب، متصدی امور فرهنگی و تبلیغی شدند و اکثرا هم به شهادت رسیدند.
چگونه یک فرد میتوانست بیش از یک نهاد و تشکیلات، در ایجاد تحرک در جامعه مؤثر باشد؟
به دلیل انگیزه بالا! سخنان سخنرانان انقلابی، برای جوانان بسیار جذاب بود و با دقت به حرفهای آنها گوش میدادند و سپس هریک به عنوان یک رسانه مؤثر، آن حرفها را برای دیگران نقل میکردند. بعد از انقلاب، متأسفانه این انگیزهها کم شد! طبیعی هم هست، چون انقلابها و حرکتها پس از پیروزی، دیگر آن تپش و شور اولیه را ندارند!
چرا؟
چون افراد تصور میکنند پیروزی انقلاب یعنی رسیدن به هدف، درحالیکه این تازه اول کار است. پس از انقلاب، باید آثار منحوس فرهنگ ترویجی رژیم پهلوی ــ که در واقع بخش منحط فرهنگ غربی بود ــ از بین میرفت و نهادهایی هم متولی این کار شدند، ولی تأثیر آن افراد باانگیزه، به مراتب بیشتر و عمیقتر بود. متأسفانه روند فرهنگی پس از انقلاب، آنچنان که شایسته بود، پیش نرفت!
از نظر جنابعالی، علت این امر چیست؟
خلاصه حرفم این است که شرایط فرهنگی امروز جامعه ما، ابدا با دهه اول انقلاب قابل قیاس نیست. جوانانی که زیر فشار تبلیغات رژیم پهلوی راه را گم کرده بودند، با اقبال به اسلام راستین به صورت شگفتانگیزی متحول شدند و انقلاب اسلامی و سپس جلال و شکوه هشت سال دفاع مقدس را رقم زدند. امروز متأسفانه دیگر آن وضعیت وجود ندارد. برای فهم علل این ماجرا، باید به قبل بازگشت و دوران مبارزات منتهی به انقلاب اسلامی. دشمنی ریشهدار رژیم پهلوی با اصل اسلام ــ که حتی به صورت تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی هم خود را نشان داد ــ غارت کشور توسط آمریکا و صهیونیستها، حمایت رژیم پهلوی از اسرائیل، رفتن آبروی ملت ایران در بین کشورهای اسلامی به عنوان اخالیهود و خیانتهای متعدد رژیم، باعث شده بود که تمام اقشار کشور علیه آن بسیج شوند و منتظر یک اشاره باشند! بیانیهها و روشنگریهای حضرت امام، این احساس را در تمام مردم بهوجود آورد که مبارزه با رژیم شاه، یک وظیفه است و هر کسی که در راه مبارزه با این رژیم سفاک کشته شود، شهید است! این تفکر، ایران را تبدیل به سد محکمی در برابر دشمن کرد. با پیروزی انقلاب، این دشمن از کشور رفت و دست صهیونیستها از کشور کوتاه شد و این تصور در اذهان پدید آمد که کار تمام است و دشمن، دست از دشمنی خود برخواهد داشت! از سوی دیگر، علما و روحانیونی که با انگیزه بالا و تبلیغات گسترده خود به روشنگری میپرداختند و ترفندهای دشمن را به مردم گوشزد میکردند و به موقع هشدار میدادند، بنا به مقتضیات زمانه، مشغول کارهای اجرایی شدند. چارهای هم نبود و نمیشد انقلاب را تحویل کسانی داد که معلوم نبود به کجا وصل هستند! لذا وارد عرصه اجرایی شدند و در نتیجه، از کار تبلیغی بازماندند. از سویی دشمن که با دقت تمام وضعیت اجتماعی ما را رصد میکرد، از این خلأ نهایت استفاده را کرد و وارد عرصه فرهنگی شد تا با ترویج سبک زندگی غربی، جوانان را از آرمانها و اهداف انقلاب منفک کند. علاوه بر این، جامعه بهشدت درگیر مسائل اقتصادی و فرهنگی بود و مردم در زمینههای اشتغال، مسکن، ازدواج و...، مشکلات عدیدهای داشتند. دستگاههای فرهنگی هم آنگونه که باید و شاید، به وظایف خود عمل نکردند.
نقد اساسی شما به دستگاههای فرهنگی چیست؟
بعضی از آنها که جنبه مردمی قوی دارند، کموبیش جهتگیری درستی دارند.
مثلا کدامین دستگاهها؟
مثلا حوزههای علمیه و تا حدودی سازمان تبلیغات اسلامی. با این همه در برخی از آنها، عملکردهای سلیقهای هم وجود دارد. از جمله وضعیت آثار نمایشی در فیلمهای سینمایی و حتی تلویزیون، که مثلا در زمینه حجاب، بهشدت کمکاری میکنند و جوانان تحتتأثیر قرار میگیرند و بدیهی است که نهایتا جامعه آسیب میبیند.
در حال حاضر، در آستانه اربعین رحلت مرحوم آیتالله محمدعلی تسخیری هستیم. ارزیابی شما از کارنامه تبلیغی ایشان چیست؟
من ایشان را از قدیم میشناختم. ایشان شاگرد برجسته شهید آیتالله محمدباقر صدر بودند و دوره اخیر حیات خود، در اداره مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، بسیار موفق عمل کردند. نمونه همان افرادی بودند که یک تنه، کار یک سازمان یا نهاد را انجام دادند. ایشان در کشورهای مختلف و در میان علمای برجسته آنها، کاملا شناختهشده بودند و ازآنجاکه به زبان عربی تسلط کامل داشتند، در کشورهای دیگر سخنرانیهای بسیار مؤثری در معرفی انقلاب اسلامی ایراد کردند و در این زمینه حقیقتا یگانه و بینظیر بودند. خداوند به تلاشهای ایشان به نظر قبول بنگرد و آن بزرگوار را در جوار رحمت واسعه خود قرار دهد.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران