حماسه 29 بهمن تبریز
شهر تبریز از زمان مشروطه نقش فعال و موثر در تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران داشته است. یکی از بارزترین صحنههای مبارزاتی این شهر، مبارزات مردم در نهضت امام خمینی بوده است. مردم شهر تبریز از بدو شروع نهضت امام خمینی همواره با رهبران نهضت در تماس بوده و در تمامی صحنهها حضور چشمگیر داشتهاند. همچنین ارتباط وسیعی بین شهر قم، کانون مبارزات و شهر تبریز از زمان نهضت امام خمینی تا پیروزی انقلاب اسلامی برقرار گردید. حمله به مدرسهی طالبیه تبریز مقارن با حمله کماندوهای رژیم به مدرسهی فیضیهی قم در سال 1342 بود. ارتباط بعدی مربوط میشود به قیام 19 دی 56 مردم قم بر علیه مقالهی توهینآمیز به امام خمینی، با نام ارتجاع سرخ و سیاه، که مردم تبریز در 29 بهمن در چهلم شهدای قم قیام کردند. این اربعین سرسلسله اربعینهای مختلف شد. در اربعین شهدای تبریز مردم یزد به خاک و خون کشیده شدند، در اربعین شهدای یزد، مردم جهرم و دیگر شهرها دست به قیام علیه رژیم زدند و بدین سان استراتژی چهلمها منجر به سقوط رژیم پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی گردید.[1]
شاه که از گسترش نهضت مذهبی و انتشار وسیع اعلامیهها و نوارهای سخنرانی امام خمینی و پیروی روزافزون مردم از وی، به شدت خشمگین و نگران شده بود،[2] دستور داد تا به مناسبت سالگرد 17 دی 1314 و سالروز اصلاحات ارضی، مقالهی سراسر توهینآمیزی در روزنامهی اطلاعات علیه امام خمینی نوشته شود.[3] در این مقاله قیام عظیم 15 خرداد 1342، توطئهی ارتجاع سرخ و سیاه معرفی شده بود که استعمارگران، امام را مناسبترین فرد برای مقابله با انقلاب سفید انتخاب نمودند و به این بهانه ننگینترین توهینها به ساحت وی روا شده بود.[4] روزنامهی رستاخیز نیز در همان روز تظاهرات زنان چادری مشهد را تظاهری از یک اتحاد نامقدس سرخ و سیاه نامید.[5] اقدامات کلیشهای این روزنامه در آن شرایط بحرانی، به خوبی حکایت از یک حرکت برنامهریزی شدهی قبلی داشت.[6]
به دنبال انتشار این مقاله در روزنامهی اطلاعات، شهر قم حالتی غیر عادی به خود گرفت.[7] فردای آن روز حوزهی علمیه، بازار و مغازههای شهر قم به کلی تعطیل شد.[8] صدها نفر از علما، فضلا و طلاب حوزه به همراه جمع کثیری از مردم به خانههای مراجع رفتند و اعتراض شدید خود را نسبت به این اهانت به امام بیان کردند.[9] و از مراجع خواستند تا نسبت به رفع این توهین اقدام مقتضی به عمل آورند. در روز 19 دی ماه در قم اعتراضات شکل گستردهای و خشونتآمیز به خود گرفت[10] که با برخورد مأموران، دست کم 5 نفر به شهادت رسیده و دهها تن زخمی شدند.[11]
حماسه 29 بهمن 56 تبریز
جامعهی روحانیون تبریز طی اعلامیهای به مناسبت چهلمین روز حادثهی خونین و شهادت عدهای از فضلا و طلاب حوزهی علمیهی قم و اهالی، به منظور ابراز انزجار و اظهار تنفر از اعمال وحشیانهی دشمنان دین و انسانیت و حمایت از حوزهی مقدسهی قم و پشتیبانی از مراجع عظام، روز شنبه دهم ربیع الاول 1398 مطابق با 29/11/56 را عزای عمومی اعلام کردند و به همین مناسبت از مردم تبریز دعوت شد از ساعت 10 الی 12 صبح همان روز در مسجد حاجی میرزا یوسف (قزلی) واقع در سرباز، اول خیابان فردوسی در مجلس سوگواری شرکت کنند.[12]
11 تن از علمای جامعهی روحانیون تبریز که این اعلامیه را داده و امضاء کرده بودند، عبارت بودند از: سید محمدعلی قاضی طباطبائی، سید حسن انگجی، جعفر الاشراقی، سید یوسف الهاشمی، عبدالحمید شریبانی، عبدالمجید واعظی، عبدالحسین غروی، کاظم دینوری و عبدالله سرابی.[13]
اینبار با برنامهریزیهای قبلی تلاش شده بود تا از این طریق صدای اعتراض و اسلامخواهی مردم به گوش جهانیان برسد و نفرت و انزجار از طاغوت به دنیا اعلام شود. در جلسات متعددی در محضر آیتالله قاضی طباطبایی راجع به این روز صحبت شد. ساعت 9 صبح روز 29 بهمن مردم در پاسخ به دعوت روحانیون، در مقابل مسجد قزلی تجمع کردند و منتظر شروع مراسم شدند. نیروهای انتظامی رژیم نیز در آن منطقه مستقر شدند. به دستور سرهنگ حقشناس، رئیس کلانتری 6 تبریز، درب مسجد بسته شد و ضمن اهانت به مسجد از مردم خواسته شد که متفرق شوند.[14]
شهید محمد تجلا (اولین شهید آن روز) در پاسخ به اهانتهای سرهنگ حقشناس با او درگیر میشود و هدف گلوله قرار میگیرد. به دنبال این جریان مردم به خشم آمدند و جنازهی شهید را بالای دست گرفتند و به این نحو، تظاهرات به شکل گستردهای آغاز شد. مردم با سر دادن شعارهایی چون درود بر خمینی، مرگ بر شاه (برای اولین بار) به خیابانهای اطراف هدایت شدند.[15] در اثنای این تظاهرات، شیشههای تعدادی از بانکها شکسته شد و بعضی از آنها به آتش کشیده شدند. بسیاری از سینماها و مشروب فروشیها و مراکز فساد شکسته و ویران شدند. طبق سازماندهی که شده بود، بیشتر مراکزی مورد حمله قرار میگرفت که در اختیار بهائیها بود. چند قرارگاه پلیس و محل حزب رستاخیز مورد تهاجم قرار گرفت. در بسیاری از نقاط تابلوی مربوط به شاه و فرح و پسرش را آتش زدند به مجسمهها حمله کردند. دهها اتومبیل و وسیلهی نقلیهی نظامی و ارتش طعمهی حریق شد.[16]
قیام به حدی گسترده شد که تقریبا تمام تبریز در حال درگیری بود. آنگونه که شهر از کنترل دولت خارج شد.[17] تا اینکه حوالی ظهر به دستور آزموده، استاندار آذربایجان ارتش برای سرکوب مردم وارد عمل شد و شماری از مردم را به شهادت رساند. استفاده از ارتش یکی دیگر از اشتباهات فاحش رژیم بود که فاصله دولت و ملت را افزایش داد و بر عمق تنفر مردم از شاه و رژیمش افزود.[18]
چهارراه تپهلیباغ، میدان قطب، میدان باغ گلستان، بلوار دانشگاه، مقابل حزب رستاخیز، و خیابان امین و... از جمله مناطقی بود که ضرب و جرح مردم در آنجا به وقوع پیوست.[19] بعد از ظهر تظاهرات مردم تا اندازهای فروکش کرد اما شهر تا ساعت 12 شب همچنان درگیری و صدای گلولهها میآمد و حکومت نظامی برقرار شده بود.[20] بعد از وقوع قیام تبریز تا سال 57، باز تبریز دچار تعطیلی و بعضا نیمه تعطیل بود. البته بعد از 29 بهمن، علمای منطقه با صدور اعلامیههایی از مردم خواستند که کسب و کار خود را از سر بگیرند تا مرکز استان دچار رکود اقتصادی نگردد. مردم هم دعوت را اجابت کردند و بازار و تجارتخانهها بازگشایی شده ولی مجددا و به اندک بهانهای مغازهها تعطیل میشد و بازاریان اعتصاب میکردند.[21]
واکنش رژیم
قیام مردم تبریز زنگ خطر مجددی برای رژیم بود. به دنبال این قیام، رژیم شاه با تمام توان سعی کرد از هر راهی قیام مردم را خدشهدار کند و نهضت را از مسیرش منحرف نماید. به همین جهت دستگاه تبلیغاتی رژیم، قیام مردم تبریز را به مارکسیستهای اسلامی، کمونیستها و بیگانگان که از خارج مرز وارد شدهاند نسبت داد.[22] بعد از قیام دولت مرکزی چند هیأت برای رسیدگی به تبریز آمد، همچنین جمشید آموزگار، نخستوزیر وقت، با یک هیأت، روز سوم اسفند 56 به تبریز آمد و در مقابل بانک ملی مرکز، در میدان بانک ملی برای مردم سخنرانی کرد.[23] دولت جمشید آموزگار، طغیان مردم تبریز را برانگیختهی دست بیگانگان شمرد و اعلام کرد که در میان آشوبگران یک تن هم تبریزی واقعی نبوده است. دولت حتی میخواست جنبهی قوی مذهب را در قیام مردم تبریز نادیده بگیرد.[24]
شاه در مصاحبهای با خبرنگاران بیبیسی گفت: «شورشهای قم و تبریز نتیجه اتحاد نامقدس بین کمونیستهای اسلامی و اشخاص بسیار مرتجع است.[25]شاه همچنین در واکنش به این قیام مأموران ساواک را توبیخ و تنبیه نمود و همچنین استاندار آذربایجان، سپهبد اسکندر آزموده را به علت عدم پیشبینی و سرکوب نکردن قیام برکنار و به جای او ارتشبد شفقت را انتخاب نمود.[26]
مجلس دورهی 24 شورای ملی که اکثر نمایندگانش وابسته به دربار بودند، طبق نشستهایی که تشکیل دادند، در نهایت به این نتیجه رسیدند که قیام تبریز از سوی خارجیان هدایت شده است.[27]
کنسول امریکا، مایکل میرنکو در تبریز در گزارش خود، بیشتر تظاهرکنندگان 29 بهمن تبریز را جوانان و بیکاران دانسته است که به اماکن دولتی، سینماها و مشروبفروشیها حمله کردند. همچنین اعتراف نمود که نیروهای ملی و مذهبی چنان سریع عمل کردند که جلوگیری از عملیات آنها دشوار بود.[28]
واکنش امام خمینی
امام خمینی در پیامی در 8 اسفند 1356، ضمن تجلیل از مردم غیور آذربایجان فرمودند: «درود بر مردانی که در مقابل دودمان بسیار خطرناک پهلوی قیام کردند و با فریاد مرگ بر شاه خط بطلان بر گزافهگوییهای او کشیدند! زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز،که با نهضت عظیم خود مشت محکم بر دهان یاوهگویانی زدند که با بوقهای تبلیغاتی، انقلاب خونین استعمار را که ملت شریف ایران با آن صد در صد مخالف است انقلاب سفید شاه و ملت مینامند و این نوکر اجانب و خودباختهی مستعمرین را نجاتدهندهی کشور میشمارند... من از مقدار جنایات و عدد مقتولین و مجروحین اطلاع صحیح ندارم ولی از بوقهای تبلیغاتی معلوم میشود که جنایتها بیش از تصور ماست. با این وصف شاه افراد پلیس را که به قتل و عام به دلخواه او دست نزدهاند به محاکمه میخواهد بکشد. خاطرهی بسیار اسفانگیز قم هنوز ما را در رنج داشت که فاجعهی بسیار ناگوار تبریز پیش آمد که هر مسلمی را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شما اهالی معظم آذرباییجان نوید میدهم، نوید پیروزی نهایی. شما آذربایجانیان غیور بودید که در صدر مشروطیت برای کوبیدن استبداد و خاتمه دادن به خودکامگی و خودسری سلاطین جور بپا خاستید و فداکاری کردید... اهالی آذربایجان بدانند که در این راه حق و استقلال و آزادطلبی و درحمایت از قرآن کریم تنها نیستند، شهرهای بزرگ چون شیراز، اصفهان، اهواز و دیگر شهرها و مُقدم از همه قم مرکز روحانیت و پایگاه حضرت صادق –سلامالله علیه- و تهران بزرگ با آنها همصدا و هممقصد، و همه و همه در بیزاری از دودمان پلید پهلوی شریک شمایند. امروز شعارها در کوچه و برزن هر شهر و هر ده، مرگ بر شاه است و هرچه عمال کثیف کوشش میکنند که جنایات را از مرکز اصلی که شاه است منحرف و به دولت یا مأموران متوجه کنند کسی نیست که باور کند..»[29]
امام خمینی همچنین در 4 فروردین 1357 در اربعین شهدای تبریز پیامی را صادر نمودند.
واکنش اشخاص و تشکلها
از دیکر کسانی که در حمایت از مردم تبریز و محکوم کردن رژیم اعلامیه دادند میتوان به موارد زیر اشاره کرد: جامعهی روحانیت ایران، نامهی آیتالله العظمی شیرازی به علمای تبریز، حوزهی علمیه قم، نامهی جمعی از روحانیون تهران به مراجع تقلید، جمعی از فضلای حوزهی علمیهی قم، روحانیون مبارز خراسان، جمعی از روحانیون تهران، طلاب گیلانی رشتی مقیم قم، طلاب مازندارانی مقیم قم، نامهی آیتالله العظمی گلپایگانی به علمای تبریز، طلاب اصفهانی مقیم قم، آیتالله سیدکاظم شریعتمداری، حاج سیدمحمد وحیدی، نامهی آیتالله العظمی مرعشی نجفی به علمای تبریز، روحانیت کاشان، جمعی از فضلا و محصلین همدانی حوزهی علمیهی قم، روحانیون مبارز ایران مقیم بیروت و....[30]
کشتهها، زخمیها و دستگیر شدگان
در برخی منابع رسمی رژیم، از جمله روزنامهی کیهان، تعداد کشتهشدگان، 6 تا 9 مورد ذکر شده بود.[31] همچنین روزنامهی رستاخیز نیز این تعداد را گزارش داده بود که آمار حقیقی کشتهشدگان نبود. بعضی منابع نیز با توجه به ابعاد و وسعت قیام و کشتاری که نیروهای امنیتی و مأموران ساواک به راه انداخته بودند، اعتقاد داشتند که این تعداد بالغ بر پانصد، ششصد نفر میباشد. همچنین اعلامیهای که از سوی اتحادیهی انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا در نهم اسفند 1356 منتشر شده تعداد شهدا را 400 نفر ذکر کرده بودند.[32] در مورد تعداد واقعی شهدای این روز تا به امروز آمار دقیقی به دست نیامده، لکن تاکنون تعداد سیزده نفر شناسایی شدهاند که عبارتند از: محمد تجلا، ضربعلی فتحی، محرم جبرائیلی، پرویز حسنزاده، سعید فیض صالح الوندی، محمدباقر رنجبر آذر قلم، حبیب نقینژاد شتربانی، غلامعلی نجفیانپور، قربانعلی شاکری، سید حسن جدیری گلابی، بهمن ارهچی صدر، اصغر علیزاده، شیخ احمدلو، بالا آقا کشاورز، جعفر درگاهی.[33]
علاوه بر شهادت عدهای، تعدادی نیز در این درگیریها زخمی شدند. اکثر منابع تعداد مجروحان حادثه را 125 نفر ذکر کردهاند و گفته شده در بیمارستان پهلوی، 87 زخمی بستری شده بودند.[34] عدهای از جمعیت قیامکننده نیز به دست عوامل رژیم دستگیر شدند که در مورد تعداد دستگیرشدگان نیز آمار و ارقام مختلفی ذکر شده است، عدهای این تعداد را 504 نفر، برخی منابع 608[35] نفر بعضی منابع نیز کمتر از این تعداد گزارش کردهاند.[36] دربارهی خسارات و خرابیها نیز گفت و شنود در این زمینه بسیار است، آنچه شاهدان عینی گزاراش رژیم، مطبوعات رژیم و... گفته و نوشتهاند، میلیونها تومان خسارت به اماکن و دوایه دولتی وارد شده است که این مطلب نیز حکایت از عمق و گستردگی قیام دارد.[37]
پیامدها و اهمیت حماسهی 29 بهمن تبریز
قیام 29 بهمن تبریز از چند جهت حائز اهمیت است:
1. برملا شدن چهرهی ضد مردمی رژیم بیش از هر زمان دیگر.
2. حضور چشمگیر جوانان دانشجو در جریان واقعهی 29 بهمن تبریز، که حدود 50 درصد از نیروهای فعال آن روز دانشجویان بودند.
3. علنی شدن شعار مرگ بر شاه.
4. حضور گستردهی روحانیت و سازماندهی اعتراضات مردمی.
5. استفاده از مراسم چهلم شهدا برای نشان دادن اوج اعتراض و صدای انقلاب به طوری که در چهلم شهدای تبریز مردم یزد، قم، مشهد، کرمان، شیراز، اهواز، جهرم، خمین، اصفهان، نجف آباد، میانه، رضائیه و... به پا خواستند.[38] در یزد منجر به کشته و زخمی شدن چندین نفر شد.[39] روزهای نهم و دهم فروردین 57 مردم یزد نقش فعالی را ایفا کردند. آنان مثل مردم سایر شهرها به تبعیت از رهبری انقلاب عید را تحریم کردند و برای بزرگداشت شهدای تبریز خود را مهیا ساخته و در چهارشنبه 9 فروردین در روضهی محمدیه مجلسی برقرار و در خاتمهی جلسه مردم به خیابان ریختند و با شعارهای اللهاکبر و لاالهالاالله، و درود بر خمینی و مرگ بر شاه به راهپیمایی پرداختند و در مسیر خود شیشههای چند بانک و سینما و مشروبفروشی را شکستند و گیشههای روزنامهی اطلاعات و رستاخیز را درهم کوبیدند و روز بعد پنجشنبه 10 فروردین با دعوت آیتالله صدوقی تعطیلی عمومی کردند و در مسجد گرد آمدند و با سخنرانیهای پرشور بازگشت امام را از تبعید، آزادی زندانیان سیاسی و از جمله آیتالله منتظری و طالقانی، و از بین رفتن رژیم دیکتاتوری را خواستار شدند و بازهم در خاتمهی جلسه به صورت اجتماع در خیابان راه افتادند اما با تمرکز قوای پلیس و ارتش مواجهه شدند. تیراندازی شروع گردید جمعی کشته شدند و عدهی زیادی مجروح گردیدند.[40] در اربعین شهدای یزد، مردم جهرم و دیگر شهرها دست به قیام علیه رژیم زدند و بدینسان استراتژی چهلمها منجر به سقوط رژیم پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی شد.[41]
------------------------------------------------------------------
[1] . شیرخانی، علی؛ حماسهی 29 بهمن 1356 تبریز، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، چاپ اول، صص 10.6.
[2] . هویدا، فریدون؛ سقوط شاه، تهران، اطلاعات، 1373، چاپ اول، جلد اول، صص35.30.
[3] . طالبی دارابی، ابراهیم؛ جایگاه قیام 19 دی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1377، چاپ اول، صص135.133.
[4] . مدنی، سیدجلالالدین؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، چاپ اول، جلد دوم، صص245.243.
[5] . منصوری، جواد؛ سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، 1379، چاپ سوم، ص311.
[6] . ؟؟؟؟؟
[7] . امینی، علیرضا؛ تاریخ روابط خارجی ایران در دورهی پهلوی، تهران، صدای معاصر، 1381، چاپ اول، ص242.
[8] . افراسیابی، بهرام؛ ایران و تاریخ، تهران، علم، 1367، چاپ اول، ص504.
[9] . نظرپور، مهدی؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، زمزم هدایت، 1388، چاپ چهارم، ص 106.
[10] . زونیس، ماروین؛ شکست شاهانه، ترجمهی عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1370، چاپ چهارم، ص441.
[11] . شیرخانی، علی؛ حماسهی 19 بهمن 1356 قم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، چاپ اول، ص19.
[12] . شیرخانی، علی؛ حماسه 29 بهمن 1356 تبریز، پیشین، ص228.
[13] . همان، ص229.
[14] . طحان، محمد؛ تاریخ شفاهی قیام هفده شهریور 1357، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، چاپ اول، صص26.25.
[15] . شیرخانی، علی؛ پیشین، ص18.
[16] . امینی، علیرضا؛ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دورهی پهلوی، تهران، صدای معاصر، 1381، چاپ اول، ص 337 و نظرپور، مهدی؛ پیشین، ص161 و مدنی، سیدجلالالدین؛ پیشین، ص248.
[17] . بهنود، مسعود؛ از سید ضیاء تا بختیار، تهران، جاویدان، 1369، چاپ چهارم، ص747.
[18] . جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی ایران، قم، دفتر نشر معارف، 1386، چاپ ششم، ص100.
[19] . خاماچی، بهروز؛ اوراق پراکنده از تاریخ تبریز، تبریز، مهد آزادی، 1372، چاپ اول، ص 369.
[20] . مدنی، سید جلالالدین؛ پیشین، ص248.
[21] . شیرخانی، علی؛ پیشین، ص32.
[22] . همان، ص31.
[23] . همان، ص30.
[24] . امینی، علیرضا؛ پیشین، ص337.
[25] . مدنی، سید جلالالدین؛ پیشین، ص248.
[26] . نجاتی، غلامرضا؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج سالهی ایران، تهران، موسسهی خدمات فرهنگی رسا، 1371، چاپ اول، جلد دوم، ص 73.
[27] . شیرخانی، علی؛ پیشین، ص45.
[28] . نجاتی، غلامرضا؛ پیشین، ص 73.
[29] . رجبی، محمدحسین؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی از آغاز تا هجرت به پاریس، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1369، چاپ اول، جلد دوم، ص37.
[30] . شیرخانی، علی؛ پیشین، صص229.177.
[31] . همان، صص15.14.
[32] . موحد، هـ؛ دو سال آخر، رفرم تا.. انقلاب، تهران، امیر کبیر، 1363، چاپ اول، ص 106.
[33] . شیرخانی، علی؛ پیشین، ص15.
[34] . دربارهی قیام حماسهآفرینان قم و تبریز، بیجا، بینا، 1356، چاپ اول، جلد اول، ص77.
[35] . موحد، هـ؛ پیشین، ص104.
[36] . شیرخانی، علی؛ پیشین،صص15.14.
[37] . همان، ص16.
[38] . طحان، محمد؛ پیشین، ص27.
[39] . نجاتی، غلامرضا؛ پیشین، ص73.
[40] . مدنی، سید جلالالدین؛ پیشین، صص 249.248.
[41] . بازرگان، مهدی؛ انقلاب ایران در دو حرکت، تهران، مولف، 1363، چاپ اول، 28 و براهنی، رضا؛ در انقلاب ایران چه شده است و چه خواهد شد، تهران، کتاب زمان، 1358، چاپ اول، صص 76.55. آموزگار، جمشید؛ فراز و فرود دودمان پهلوی، ترجمهی جهانگیر آموزگار، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1375، چاپ اول، صص453.449 و شیخ فرشی، فرهاد؛ تحلیلی بر نقش سیاسی عالمان شیعی در پیدایش انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، چاپ اول، صص 241.239.
پژوهشکده باقرالعلوم