13 تیر 1393
آیت الله گلپایگانی : دولتیها از من خوششان نمىآید
موضوع : آیتاله گلپایگانى
از : 21 تاریخ 4/4/48
به : 316 شماره : 1624/21
ساعت 11 صبح روز 2/4/48 یک نفر ناشناس که از همدان به قم آمده با آیتاله گلپایگانى ملاقات و به ایشان مىگوید چه کار کنیم رئیس سازمان همدان ترابى1 خیلى مرد کثیفى است زیرا خودش گفته من مسلمان هستم ولى با بهائیها2 تماس دارد و منزل آنها مىرود و مىگوید این بهائیها از مسلمانها بهتر هستند ضمنا شخص ناشناس یادآور شد که پرونده اختلافات مسلمانها و بهائیها را به کرمانشاه بردیم و ژاندارمرى گفت شما حرف نزنید والا مىگویم این تحریکات از ناحیه شما آخوندهاست و با ده هزار تومان وجهالضمان آنها را آوردیم. شخص ناشناس افزود اگر اوضاع به این نحو باشد خیلى بد است بهائیها در حال حاضر مبلّغ آوردهاند به اطراف همدان و یک مقدار زمین وسیعى خریده و مىخواهند محفل درست کنند ما هم در مقابل یک قطعه زمین خریدهایم براى یک مهدیه و مسجد ولى باز هم زمزمه است که این ترابى کثیف رئیس سازمان مخالفت مىکند و اضافه کرد آقاى آخوند3 نه نفیا و نه اثباتا مداخلهاى نمىکند گلپایگانى پاسخ داد آخوند مىترسد.
شخص ناشناس ادامه داد که آقاى (بنىصدر4 یا بنىفضل) خیلى مرد خوبى است او مبلغ یکهزار و پانصد تومان به مهدیه کمک کرده و مشغول ساختمان هستیم گلپایگانى پاسخ مىدهد راه کار این است که یک نفر را که با نصیرى رئیس کل سازمان رفیق است ببینید و به نصیرى بگوئید که این رئیس سازمان همدان ترابى شما را متهم مىکند و به ضرر شما کار مىکند و با این ترتیب یا او را عوض مىکند و یا دستور مىدهد دیگر مداخله نکند و اضافه کرد من دخالت نمىکنم زیرا دولتیها اول به سکوت من راضى بودند ولى حالا به سکوت حاضر نیستند نامبرده اضافه کرد دولتیها میگویند بیا با ما همکارى بکن من نه آن وقت دعوا مىکردم و نه با کارهاى آن موافقت مىنمودم و اینها مىخواهند لااقل من یک تلگراف بکنم نکردم و بعد دستور دادند به روزنامه فرمان و روزنامه آیندگان به ما توهین کردند خصوصا اینکه آقایان علما تلگراف کردند ولى من نکردم و صدر نماینده قم چندى قبل در مقابل صحن اسم از شریعتمدارى برد و تجلیل کرد ولى به من توهین کرد البته اسم مرا نبردند ولى به کنایه گفتند آنها که سکوت کردند. دولتیها از من خوششان نمىآید زیرا من هم ایراد مىکنم و هم موافقت نمىکنم. گلپایگانى اضافه کرد دولتیها وقتى مدرسه فیضیه را گرفتند من اقدام کردم و مجددا پس دادند و بعد دولتیها گفتند خوب بود تلگرافى اظهار تشکر مىکردید گلپایگانى افزود دولتیها مىخواهند ما را به طرف خود بکشند ولى من موافقت نمىکنم زیرا توقع زیاد دارند لذا صلاح نیست من با آنها تماس بگیرم و در واقع آشتى کنم گلپایگانى به شخص ناشناس مىگوید بالاخره یا شما بروید تهران یک نفر را نزد نصیرى بفرستید و یا با آقاى شریعتمدارى تماس بگیرید زیرا دولتیها به حرف شریعتمدارى گوش مىدهند و مىتوانید یکى از مریدان شریعتمدارى را پیدا کنید و نزد او بفرستید و بگوید ترابى از بهائیها طرفدارى مىکند او درست مىکند. گلپایگانى افزود بعضىها مىگفتند که سازمان با بهائیها موافق است ولى یک جریانى براى مسلمانها پیش آمد و سازمان مداخله کرد و به نفع مسلمانها تمام شد و معلوم شد سازمان با بهائیها رابطه خوبى ندارد. گلپایگانى افزود در جریان اختلاف مسلمانها با بهائیها دکتر ایادى5 به بهائیها کمک مىکرد ولى سازمان نمىکرد وى اضافه کرد آقایان یک تلگراف کرده بودند براى رئیس جمهورى عراق دیدید مخاطب وى گفت چرا اسم آقاى خوانسارى نبود گلپایگانى میگوید خوانسارى هم مثل من سکوت کرده و مداخله نمىکند و بنابراین اظهارات على صافى مىگوید آن دولت بازى درآورده است. هر جا سیاست اقتضا کند به روحانیت جلوه مىدهد و روحانیت را آزاد مىگذارد و هر جا سیاست اجازه ندهد فورا روحانیت را سرکوب مىکند وى افزود در تمام این مدت چرا امام جمعه تلگراف نکرد سپس گلپایگانى مىگوید چرا وکلا و وزراء به آقاى حکیم تلگراف نکردند خوب بود وزراء هم به آقاى حکیم تلگراف مىکردند. صافى مىگوید خلاصه اینها بازى درآوردهاند یک مرتبه دستور مىدهند فلان آقا تلگراف به اوتانت بکند یک مرتبه به رئیس جمهورى و یک مرتبه به حکیم و یک مرتبه سکوت مىکنند.
گلپایگانى سئوال مىکند بالاخره اروندرود چه شد صافى در جواب مىگوید این دولت یک هدف داشت و آن را خوب انجام داد و آن هدف این بود که مىخواست داخل عراق را خراب کند و خراب هم کرد و اوضاع داخلى عراق را به هم ریخت و حکیم را با دولت عراق بد کرد و همین کافى است که وضع عراق به هم خورد و در واقع دولت ایران کار خودش را کرد و کنار نشسته ببیند چه مىشود. صافى مىگوید بالاخره آیتاله حکیم یک وزنهاى است بین اعراب و همین مخالفت رئیس جمهور با حکیم اوضاع عراق را به هم مىزند و از طرفى عشایر و دولت ایران کار خودش را کرد و سکوت نمود.
نظریه منبع : نظرى ندارد.
نظریه رهبر عملیات : مفاد گزارش صحیح است گلپایگانى به منظور کسب وجهه بیشتر اغلب در ملاقات با افراد خود را از مخالفین دستگاه معرفى و براى تضعیف موقعیت آقاى شریعتمدارى که رقیب سرسخت اوست مشارالیه را وابسته به دولت قلمداد مىنماید ضمنا جهت شناسائى شخص ملاقاتکننده اصلح است تحقیقاتى معمول گردد. مرشد
نظریه امنیت داخلى : مفاد گزارش مورد تأیید و آنچه استنباط مىشود این است که فرد مشورتکننده با گلپایگانى یکى از روحانیون همدان بوده و از مریدان گلپایگانى است ضمنا چنین موقعیتى را نزد گلپایگانى داشته که هرگونه مطلب را در اختیار وى میگذاشته و همچنین راهنمائیهاى لازم را نیز نموده است که آگاهى ساواک مربوطه از موضوع ضرورى ضمنا توجه آن اداره کل را به نقش على صافى در دستگاه گلپایگانى جلب مىنماید وى اصولاً در هر مورد به انتقاد از دولت پرداخته و اکثرا در مسائل آموزش دهنده گلپایگانى مىباشد و امور تهران و ملاقات با رجال را صافى به نمایندگى از طرف آقا انجام مىدهد.
رئیس ساواک : کمیسیون مشورتى گلپایگانى تشکیل شده از خود گلپایگانى و سیدمهدى و على صافى هر سه فکر منجمد و تنها راه رسیدن به پول را مخالفت با دولت مىدانند و به هر نحو که شده ملاقات کنندگان را به این موضوع که ما مخالف دولت هستیم روشن مىنمایند. مهران
آقاى شکورى
1ـ خلاصهاى تهیه تا به عرض برسد.
2ـ ساواک تهران را در جریان گذارده و بخش 321 را مطلع نمایند.
3ـ بهرهبردارى شود 15/4
1ـ سرتیپ حسین ترابى از مأموران امنیتى و اطلاعاتى رژیم پهلوى در سال 1297 (ش) به دنیا آمد. در رشته نظامى لیسانس گرفت. پس از تأسیس ساواک به عضویت این سازمان درآمد و مدتها در سمت رئیس ساواک شهرستانهاى قم، همدان، چهار محال و بختیارى و اراک به رژیم خدمت کرد. مدتى نیز فرماندار الیگودرز بود و مدتى نیز ریاست اداره یکم عملیات اداره کل سوم ساواک را به عهده داشت. پس از پیروزى انقلاب اسلامى دستگیر و محاکمه شد.
2ـ در سال 1260 (ه ق) فردى به نام على محمد که خود را «باب» امام و وسیله تماس مردم با امام زمان (عج) معرفى نمود و سپس دعوت مهدویت کرد و گفت که در آینده از میان بابیها پیامبرى قیام خواهد کرد و دین تازهاى خواهد آورد. به دستور ناصرالدین شاه و امیرکبیر بسیارى از پیروان با دستگیر و کشته شدند و مابقى به عراق تبعید و شخص «باب» نیز تیرباران شد (1266 ه ق) در میان اتباع «باب» دو برادر مورد توجه بودند که مدعى جانشینى وى شدند. لیکن بین آن دو برادر اختلاف افتاد. گروهى پیرو برادر اول مشهور به «یحیى صبح ازل» «ازلىها» «بابیها» و عدهاى دیگر پیرو برادر دوم بهاءاللّه (بهاییها) شدند. در نزاع سختى که بین این دو و اتباع آنان در گرفت بسیارى از طرفین کشته شدند. دولت عثمانى «بهاءاللّه و طرفدارانش را به «عکّا» (فلسطین اشغالى) و.... را با یارانش به جزیره قبرس روانه کرد. فعالیتهاى بهاء در عکاء و همکارى با یهودىها باعث شد تا بیشتر با بیان و به ویژه با بیان ایران پیرو او شوند آئین «بها» جز زن پدر، ازدواج با همه زنان (مادر، خواهر، دختر، دختر برادر، عمه و خاله) را جایز مىداند. در پیدایش این مسلک مأموران روسیه نقش مهمى داشتند. سپس انگلیسیها بهائیت را در کشورهاى اسلامى به ویژه ایران ترویج مىکردند. بدین ترتیب بهائیت از بدو پیدایش تاکنون به اسم یک عقیده مذهبى ولى در واقع با قدرت یک حزب سیاسى در خدمت استکبار بوده و هم اکنون نیز آمریکا و رژیم صهیونیستى از حامیان قوى این مسلکاند. در حکومت محمدرضا پهلوى علىرغم مبارزه روحانیت شیعه علیه این فرقه، بهائیان موقعیتى ویژه داشتند و آنها از حمایت شاه بهرهمند بودند و همیشه افرادى از سران این فرقه در دربار بودند و در تصمیمگیرىهاى دولت و سیاست خارجى تأثیر جدى داشتند و به نفع صهیونیسم جهانى فعالیت مىکردند. امیر عباس هویدا بهایى براى سیزده سال پست نخست وزیر را در اختیار داشت. ر. ک : کوثر، انتشارات مؤسسه نشر امام خمینى، ج 1، صفحه 76.
3ـ مرحوم آیتاللّه آقاى آخوند ملاعلى معصومى همدانى است.
4ـ مرحوم آیتاللّه سید نصراله صدر فرزند صدرالعلماء همدانى در شهر همدان متولد شد. وى مقدمات را در شهر همدان گذرانده و آنگاه به نجف اشرف مهاجرت نمود و از محضر آیتاللّه میرزا حسین نائینى و آیتاللّه آقا ضیاءالدین عراقى و آیتاللّه اصفهانى استفاده نمود. ایشان سپس به همدان مراجعت و منشأ اثر خدمات ارزندهاى گردید. آقاى بنىصدر در سال 1391 (ه ق) در بیروت به رحمت حق پیوسته و در نجف اشرف به خاک سپرده شد. (ر. ک: محمد شریف رازى، گنجینه دانشمندان، ص 397).
5ـ سپهبد عبدالکریم ایادى بهائى معروف دربار، وى پزشک مخصوص شاه بود که 25 سال بر این سمت باقى بود قبل از این عنوان، مشاور سازمانهاى تعاونى ارتش در سازمان شیلات جنوب بود که در این راستا توانست با همکارى و قدرت ارتش به سود خود و به ضرر ماهیگیران مظلوم اجحاف و ستم زیادى نماید.
حسین فردوست در ص 203 خاطرات خود ضمن اشاره به فساد ایادى مىنویسد: ایادى مشهور به راسپوتین ایران بود و واقعا چنین بود. هیچ زن زیبایى از دست او سالم در نمىرفت! او اینگونه زنها را به مشاغل مىرساند و یا پول گزاف مىداد محل ملاقات او با زنها در مطب خود یا دربار بود! درجات افسران بهدارى ارتش و پزشکان نیروهاى مسلح با موافقت او به وسیله شاه داده مىشد. ایادى در شاه نفوذ زیادى داشت تا جائى که رؤساى ستاد ارتش و مقامات مهم مملکتى اعم از وزراء و نمایندگان مجلس دستورات و توصیههاى او را که در ظاهر به صورت خواهش اعلام مىشد به سرعت اجرا مىکردند. او در کلیه مسافرتهاى خارجى همراه محمدرضا شاه بود. فردوست مىنویسد : او تا توانست وزیر بهائى در داخل کابینه هویدا وارد کرد که بدون اجازه او حق هیچ کارى نداشتند. در زمان ایادى بهائى بیکارى در ایران وجود نداشت.» شاه از او خیلى حساب مىبرد و بدون مشورت او حتى قرص مسکن نمىخورد و نسبت به شکایاتى که از او مىشد سکوت مىکرد: پدر ایادى از رهبران برجسته بهائى در ایران بوده است. در اسناد لانه جاسوسى، ج 7، ص 23 درباره او چنین نوشته شده است : مىگویند حتى در ماه عسل شاه و ثریا با آنها بود. امتیاز انحصار صید میگو از طرف شاه به او داده شده که به کمک کشتىهاى روس و ژاپن هزاران تن ماهى صید مىکند.» درج ـ 17 نیز آمده است : «سپهبد ایادى پزشک خصوصى شاه در چندین شرکت مانند شرکت نفت پاریس بین 15 تا 40% سهام دارد که در بعضى موارد سهام او به نامهاى عبدالکریم و کریم ایادى و... به ثبت رسیده است.»
مرحوم آقاى فلسفى در ماه رمضان سال 1344 در منبرى که هر روز در مسجد شاه داشت از شاه خواست این پزشک بهایى را برکنار کند. شاه این کار را کرد ولى پس از ماه رمضان مجددا او را به سرکار بازگردانید و در سفرى که به مکه رفت او را به همراه خود برد و به زور به او احرام پوشانید تا افکار عمومى را فریب بدهد. به دلیل خیانتهایى که ایادى نسبت به ملت و مملکت ایران داشت در لیست ترور شهید مهدى عراقى به منظور حسنعلى منصور، اقبال و نصیرى قرار داشت. با اوجگیرى تظاهرات مردم مسلمان در سال 1357 رژیم شاه در مهر همان سال به بهانه اصلاحات ایادى را از کار برکنار و وى را بازنشسته اعلام نمود. ایادى پس از این برکنارى به فرانسه گریخت و در مصاحبههایى که مىکرد به شاه ناسزا مىگفت که چرا نگذاشته است اول ارتشبد بشود بعد بازنشسته گردد. ایادى در پاریس مرد و پس از انقلاب کلیه اموال و دارائى او به نفع بیتالمال مصادره گردید.
از : 21 تاریخ 4/4/48
به : 316 شماره : 1624/21
ساعت 11 صبح روز 2/4/48 یک نفر ناشناس که از همدان به قم آمده با آیتاله گلپایگانى ملاقات و به ایشان مىگوید چه کار کنیم رئیس سازمان همدان ترابى1 خیلى مرد کثیفى است زیرا خودش گفته من مسلمان هستم ولى با بهائیها2 تماس دارد و منزل آنها مىرود و مىگوید این بهائیها از مسلمانها بهتر هستند ضمنا شخص ناشناس یادآور شد که پرونده اختلافات مسلمانها و بهائیها را به کرمانشاه بردیم و ژاندارمرى گفت شما حرف نزنید والا مىگویم این تحریکات از ناحیه شما آخوندهاست و با ده هزار تومان وجهالضمان آنها را آوردیم. شخص ناشناس افزود اگر اوضاع به این نحو باشد خیلى بد است بهائیها در حال حاضر مبلّغ آوردهاند به اطراف همدان و یک مقدار زمین وسیعى خریده و مىخواهند محفل درست کنند ما هم در مقابل یک قطعه زمین خریدهایم براى یک مهدیه و مسجد ولى باز هم زمزمه است که این ترابى کثیف رئیس سازمان مخالفت مىکند و اضافه کرد آقاى آخوند3 نه نفیا و نه اثباتا مداخلهاى نمىکند گلپایگانى پاسخ داد آخوند مىترسد.
شخص ناشناس ادامه داد که آقاى (بنىصدر4 یا بنىفضل) خیلى مرد خوبى است او مبلغ یکهزار و پانصد تومان به مهدیه کمک کرده و مشغول ساختمان هستیم گلپایگانى پاسخ مىدهد راه کار این است که یک نفر را که با نصیرى رئیس کل سازمان رفیق است ببینید و به نصیرى بگوئید که این رئیس سازمان همدان ترابى شما را متهم مىکند و به ضرر شما کار مىکند و با این ترتیب یا او را عوض مىکند و یا دستور مىدهد دیگر مداخله نکند و اضافه کرد من دخالت نمىکنم زیرا دولتیها اول به سکوت من راضى بودند ولى حالا به سکوت حاضر نیستند نامبرده اضافه کرد دولتیها میگویند بیا با ما همکارى بکن من نه آن وقت دعوا مىکردم و نه با کارهاى آن موافقت مىنمودم و اینها مىخواهند لااقل من یک تلگراف بکنم نکردم و بعد دستور دادند به روزنامه فرمان و روزنامه آیندگان به ما توهین کردند خصوصا اینکه آقایان علما تلگراف کردند ولى من نکردم و صدر نماینده قم چندى قبل در مقابل صحن اسم از شریعتمدارى برد و تجلیل کرد ولى به من توهین کرد البته اسم مرا نبردند ولى به کنایه گفتند آنها که سکوت کردند. دولتیها از من خوششان نمىآید زیرا من هم ایراد مىکنم و هم موافقت نمىکنم. گلپایگانى اضافه کرد دولتیها وقتى مدرسه فیضیه را گرفتند من اقدام کردم و مجددا پس دادند و بعد دولتیها گفتند خوب بود تلگرافى اظهار تشکر مىکردید گلپایگانى افزود دولتیها مىخواهند ما را به طرف خود بکشند ولى من موافقت نمىکنم زیرا توقع زیاد دارند لذا صلاح نیست من با آنها تماس بگیرم و در واقع آشتى کنم گلپایگانى به شخص ناشناس مىگوید بالاخره یا شما بروید تهران یک نفر را نزد نصیرى بفرستید و یا با آقاى شریعتمدارى تماس بگیرید زیرا دولتیها به حرف شریعتمدارى گوش مىدهند و مىتوانید یکى از مریدان شریعتمدارى را پیدا کنید و نزد او بفرستید و بگوید ترابى از بهائیها طرفدارى مىکند او درست مىکند. گلپایگانى افزود بعضىها مىگفتند که سازمان با بهائیها موافق است ولى یک جریانى براى مسلمانها پیش آمد و سازمان مداخله کرد و به نفع مسلمانها تمام شد و معلوم شد سازمان با بهائیها رابطه خوبى ندارد. گلپایگانى افزود در جریان اختلاف مسلمانها با بهائیها دکتر ایادى5 به بهائیها کمک مىکرد ولى سازمان نمىکرد وى اضافه کرد آقایان یک تلگراف کرده بودند براى رئیس جمهورى عراق دیدید مخاطب وى گفت چرا اسم آقاى خوانسارى نبود گلپایگانى میگوید خوانسارى هم مثل من سکوت کرده و مداخله نمىکند و بنابراین اظهارات على صافى مىگوید آن دولت بازى درآورده است. هر جا سیاست اقتضا کند به روحانیت جلوه مىدهد و روحانیت را آزاد مىگذارد و هر جا سیاست اجازه ندهد فورا روحانیت را سرکوب مىکند وى افزود در تمام این مدت چرا امام جمعه تلگراف نکرد سپس گلپایگانى مىگوید چرا وکلا و وزراء به آقاى حکیم تلگراف نکردند خوب بود وزراء هم به آقاى حکیم تلگراف مىکردند. صافى مىگوید خلاصه اینها بازى درآوردهاند یک مرتبه دستور مىدهند فلان آقا تلگراف به اوتانت بکند یک مرتبه به رئیس جمهورى و یک مرتبه به حکیم و یک مرتبه سکوت مىکنند.
گلپایگانى سئوال مىکند بالاخره اروندرود چه شد صافى در جواب مىگوید این دولت یک هدف داشت و آن را خوب انجام داد و آن هدف این بود که مىخواست داخل عراق را خراب کند و خراب هم کرد و اوضاع داخلى عراق را به هم ریخت و حکیم را با دولت عراق بد کرد و همین کافى است که وضع عراق به هم خورد و در واقع دولت ایران کار خودش را کرد و کنار نشسته ببیند چه مىشود. صافى مىگوید بالاخره آیتاله حکیم یک وزنهاى است بین اعراب و همین مخالفت رئیس جمهور با حکیم اوضاع عراق را به هم مىزند و از طرفى عشایر و دولت ایران کار خودش را کرد و سکوت نمود.
نظریه منبع : نظرى ندارد.
نظریه رهبر عملیات : مفاد گزارش صحیح است گلپایگانى به منظور کسب وجهه بیشتر اغلب در ملاقات با افراد خود را از مخالفین دستگاه معرفى و براى تضعیف موقعیت آقاى شریعتمدارى که رقیب سرسخت اوست مشارالیه را وابسته به دولت قلمداد مىنماید ضمنا جهت شناسائى شخص ملاقاتکننده اصلح است تحقیقاتى معمول گردد. مرشد
نظریه امنیت داخلى : مفاد گزارش مورد تأیید و آنچه استنباط مىشود این است که فرد مشورتکننده با گلپایگانى یکى از روحانیون همدان بوده و از مریدان گلپایگانى است ضمنا چنین موقعیتى را نزد گلپایگانى داشته که هرگونه مطلب را در اختیار وى میگذاشته و همچنین راهنمائیهاى لازم را نیز نموده است که آگاهى ساواک مربوطه از موضوع ضرورى ضمنا توجه آن اداره کل را به نقش على صافى در دستگاه گلپایگانى جلب مىنماید وى اصولاً در هر مورد به انتقاد از دولت پرداخته و اکثرا در مسائل آموزش دهنده گلپایگانى مىباشد و امور تهران و ملاقات با رجال را صافى به نمایندگى از طرف آقا انجام مىدهد.
رئیس ساواک : کمیسیون مشورتى گلپایگانى تشکیل شده از خود گلپایگانى و سیدمهدى و على صافى هر سه فکر منجمد و تنها راه رسیدن به پول را مخالفت با دولت مىدانند و به هر نحو که شده ملاقات کنندگان را به این موضوع که ما مخالف دولت هستیم روشن مىنمایند. مهران
آقاى شکورى
1ـ خلاصهاى تهیه تا به عرض برسد.
2ـ ساواک تهران را در جریان گذارده و بخش 321 را مطلع نمایند.
3ـ بهرهبردارى شود 15/4
1ـ سرتیپ حسین ترابى از مأموران امنیتى و اطلاعاتى رژیم پهلوى در سال 1297 (ش) به دنیا آمد. در رشته نظامى لیسانس گرفت. پس از تأسیس ساواک به عضویت این سازمان درآمد و مدتها در سمت رئیس ساواک شهرستانهاى قم، همدان، چهار محال و بختیارى و اراک به رژیم خدمت کرد. مدتى نیز فرماندار الیگودرز بود و مدتى نیز ریاست اداره یکم عملیات اداره کل سوم ساواک را به عهده داشت. پس از پیروزى انقلاب اسلامى دستگیر و محاکمه شد.
2ـ در سال 1260 (ه ق) فردى به نام على محمد که خود را «باب» امام و وسیله تماس مردم با امام زمان (عج) معرفى نمود و سپس دعوت مهدویت کرد و گفت که در آینده از میان بابیها پیامبرى قیام خواهد کرد و دین تازهاى خواهد آورد. به دستور ناصرالدین شاه و امیرکبیر بسیارى از پیروان با دستگیر و کشته شدند و مابقى به عراق تبعید و شخص «باب» نیز تیرباران شد (1266 ه ق) در میان اتباع «باب» دو برادر مورد توجه بودند که مدعى جانشینى وى شدند. لیکن بین آن دو برادر اختلاف افتاد. گروهى پیرو برادر اول مشهور به «یحیى صبح ازل» «ازلىها» «بابیها» و عدهاى دیگر پیرو برادر دوم بهاءاللّه (بهاییها) شدند. در نزاع سختى که بین این دو و اتباع آنان در گرفت بسیارى از طرفین کشته شدند. دولت عثمانى «بهاءاللّه و طرفدارانش را به «عکّا» (فلسطین اشغالى) و.... را با یارانش به جزیره قبرس روانه کرد. فعالیتهاى بهاء در عکاء و همکارى با یهودىها باعث شد تا بیشتر با بیان و به ویژه با بیان ایران پیرو او شوند آئین «بها» جز زن پدر، ازدواج با همه زنان (مادر، خواهر، دختر، دختر برادر، عمه و خاله) را جایز مىداند. در پیدایش این مسلک مأموران روسیه نقش مهمى داشتند. سپس انگلیسیها بهائیت را در کشورهاى اسلامى به ویژه ایران ترویج مىکردند. بدین ترتیب بهائیت از بدو پیدایش تاکنون به اسم یک عقیده مذهبى ولى در واقع با قدرت یک حزب سیاسى در خدمت استکبار بوده و هم اکنون نیز آمریکا و رژیم صهیونیستى از حامیان قوى این مسلکاند. در حکومت محمدرضا پهلوى علىرغم مبارزه روحانیت شیعه علیه این فرقه، بهائیان موقعیتى ویژه داشتند و آنها از حمایت شاه بهرهمند بودند و همیشه افرادى از سران این فرقه در دربار بودند و در تصمیمگیرىهاى دولت و سیاست خارجى تأثیر جدى داشتند و به نفع صهیونیسم جهانى فعالیت مىکردند. امیر عباس هویدا بهایى براى سیزده سال پست نخست وزیر را در اختیار داشت. ر. ک : کوثر، انتشارات مؤسسه نشر امام خمینى، ج 1، صفحه 76.
3ـ مرحوم آیتاللّه آقاى آخوند ملاعلى معصومى همدانى است.
4ـ مرحوم آیتاللّه سید نصراله صدر فرزند صدرالعلماء همدانى در شهر همدان متولد شد. وى مقدمات را در شهر همدان گذرانده و آنگاه به نجف اشرف مهاجرت نمود و از محضر آیتاللّه میرزا حسین نائینى و آیتاللّه آقا ضیاءالدین عراقى و آیتاللّه اصفهانى استفاده نمود. ایشان سپس به همدان مراجعت و منشأ اثر خدمات ارزندهاى گردید. آقاى بنىصدر در سال 1391 (ه ق) در بیروت به رحمت حق پیوسته و در نجف اشرف به خاک سپرده شد. (ر. ک: محمد شریف رازى، گنجینه دانشمندان، ص 397).
5ـ سپهبد عبدالکریم ایادى بهائى معروف دربار، وى پزشک مخصوص شاه بود که 25 سال بر این سمت باقى بود قبل از این عنوان، مشاور سازمانهاى تعاونى ارتش در سازمان شیلات جنوب بود که در این راستا توانست با همکارى و قدرت ارتش به سود خود و به ضرر ماهیگیران مظلوم اجحاف و ستم زیادى نماید.
حسین فردوست در ص 203 خاطرات خود ضمن اشاره به فساد ایادى مىنویسد: ایادى مشهور به راسپوتین ایران بود و واقعا چنین بود. هیچ زن زیبایى از دست او سالم در نمىرفت! او اینگونه زنها را به مشاغل مىرساند و یا پول گزاف مىداد محل ملاقات او با زنها در مطب خود یا دربار بود! درجات افسران بهدارى ارتش و پزشکان نیروهاى مسلح با موافقت او به وسیله شاه داده مىشد. ایادى در شاه نفوذ زیادى داشت تا جائى که رؤساى ستاد ارتش و مقامات مهم مملکتى اعم از وزراء و نمایندگان مجلس دستورات و توصیههاى او را که در ظاهر به صورت خواهش اعلام مىشد به سرعت اجرا مىکردند. او در کلیه مسافرتهاى خارجى همراه محمدرضا شاه بود. فردوست مىنویسد : او تا توانست وزیر بهائى در داخل کابینه هویدا وارد کرد که بدون اجازه او حق هیچ کارى نداشتند. در زمان ایادى بهائى بیکارى در ایران وجود نداشت.» شاه از او خیلى حساب مىبرد و بدون مشورت او حتى قرص مسکن نمىخورد و نسبت به شکایاتى که از او مىشد سکوت مىکرد: پدر ایادى از رهبران برجسته بهائى در ایران بوده است. در اسناد لانه جاسوسى، ج 7، ص 23 درباره او چنین نوشته شده است : مىگویند حتى در ماه عسل شاه و ثریا با آنها بود. امتیاز انحصار صید میگو از طرف شاه به او داده شده که به کمک کشتىهاى روس و ژاپن هزاران تن ماهى صید مىکند.» درج ـ 17 نیز آمده است : «سپهبد ایادى پزشک خصوصى شاه در چندین شرکت مانند شرکت نفت پاریس بین 15 تا 40% سهام دارد که در بعضى موارد سهام او به نامهاى عبدالکریم و کریم ایادى و... به ثبت رسیده است.»
مرحوم آقاى فلسفى در ماه رمضان سال 1344 در منبرى که هر روز در مسجد شاه داشت از شاه خواست این پزشک بهایى را برکنار کند. شاه این کار را کرد ولى پس از ماه رمضان مجددا او را به سرکار بازگردانید و در سفرى که به مکه رفت او را به همراه خود برد و به زور به او احرام پوشانید تا افکار عمومى را فریب بدهد. به دلیل خیانتهایى که ایادى نسبت به ملت و مملکت ایران داشت در لیست ترور شهید مهدى عراقى به منظور حسنعلى منصور، اقبال و نصیرى قرار داشت. با اوجگیرى تظاهرات مردم مسلمان در سال 1357 رژیم شاه در مهر همان سال به بهانه اصلاحات ایادى را از کار برکنار و وى را بازنشسته اعلام نمود. ایادى پس از این برکنارى به فرانسه گریخت و در مصاحبههایى که مىکرد به شاه ناسزا مىگفت که چرا نگذاشته است اول ارتشبد بشود بعد بازنشسته گردد. ایادى در پاریس مرد و پس از انقلاب کلیه اموال و دارائى او به نفع بیتالمال مصادره گردید.