30 آذر 1395
نگاهی به روش تاریخنگاری طبری
ابوجعفر محمدبن جریربن کثیربن غالب الطبری، در سال 224 یا225 ه. ق در آمل زاده شد. درگذشت وی در سن 86 سالگی و در سال 310 هجری در بغداد رخ داد.1 جسد وی را از ترس حنبلیان، پنهانی در خانهاش به خاک سپردند و مرثیههای بسیاری دربارهی او سرودند. از جمله، از مرثیهی ابندرید میتوان یاد کرد. 2
خطیب بغدادی مینویسد: «گروه بسیاری بر جنازة طبری گرد آمدند که شمار آنها را غیز از خداوند عالیمان، کسی نمیداند. مردم چند ماه روز و شب بر سر قبر او نماز خواندند و مرثیههای بسیاری سرودند.» 3
طبری در روزگار خویش، بیشتر به عنوان دانشمندی دینی و سخنگوی نامی شهرت داشت تا یک تاریخنگار. 4 در نخستین سفر برای فراگرفتن دانشِ حدیث به شهر ری رفت. 5 در آن زمان، دانش حدیث از مهمترین دانشهای انسانی بود و شهر ری نیز یکی از مراکز علمی و جایگاه رفت و آمد دانشمندان بود. از استادان مشهور طبری در این شهر، یکی محمدبن حمید رازی ود یگری مثنیبن ابراهیم ابلی را میتوان برشمرد. چنان که مشهور است، طبری نزدیک به هزار حدیث از ابنحمید نوشت. در منابع، چگونگی تحصیل طبری در ری و دولاب به تفصیل بیان شده است. 6
مهمترین اثر طبری، تاریخ چند جلدی پیامبران و شاهان است که نوشتهی کامل آن به جا نمانده7 و آنچه برجاست، در بردارندهی 30 جلد میباشد که برای نخستین بار در پایان سدهی گذشته (1879م) به چاپ رسیده است. 8 «تاریخ طبری» از آغاز نگارش و انتشار، آوازه و شهرتی بسزا پیدا کرد و با استقبال همگان روبهرو شد. در حالی که از تاریخ درگذشت طبری 50 سال نگذشته بود، کتاب وی در سال 352 هجری به زبان فارسی برگردان شد. 9وی در بخش تاریخ که جنبهی تاریخ عمومی دارد، از منابع کهنتر به زبان عربی که روایت عربی کتاب «خودتای نامک» نیز در بین آنها بوده، استفاده کرده و تاریخ زمان حضرت محمد(ص) را از روایت ابن اسحق برگرفته است. در بخش مربوط به آغاز تاریخ عربها، منبع طبری کتاب هاشم بن محمد کلبی دربارة شجرهی عربها بوده است. 10 وی از نوشتههای واقدی، ابنسعد و ابن مقفع نیز استفاده کرده است. 11 بنابراین، طبری افزون بر جستارهایی که خود جمعآوری کرده، از روایتهای تاریخی هم که نویسندگان پیش از او گردآوری کردهاند، بهره جسته است. وی داستان «حضرت آدم و حوا» و چگونگی فریبخوردن آنان از ابلیس را بیان و سپس به گفتن داستانها و تاریخ پیامبران الوالعزم و غیرالوالعزم، پادشاهان ایران، روم و ملوک الطوایف (اشکانیان) پرداخته تا این که رشتهی جستار را به میلاد و مبعث حضرت رسول اکرم (ص) رسانده و تاریخ اسلام را تا سال 302 هجری قمری شرح داده است. روش طبری در بیان رویدادهای پس از اسلام، از روی تاریخ هجری و سال به سال است. 12
طبری شیوهی نوینی به نام «گردآوری تاریخ بر پایهی دانش حدیث» پیریزی کرد و به وسیلهی او، «مکتب اخباری در گردش استقرایی بر پایهی حولیات پیگیری رخدادها بر حسب سال رخداد» پا در پهنهی تاریخنگاری اسلامی نهاد. 13
طبری دربارهی پادشاهان ایران، مطابق کتابهای «سیرالملوک» یا «شاهنامه» شرح گستردهای بیان کرده است. دربارهی ساسانیان که به زمان نویسنده نزدیکتر بوده و مآخذ و روایتهای بیشتری در دسترسش قرار داشته، مفصلتر جستار کرده و این جستارها روشن و مفیدتر است. 14 همچنین دربارهی سیاست خارجی و داخلی ایران دورهی ساسانی و مناسبتهای متقابل شاهان و بزرگان، آگاهیهای زیادی ارائه میدهد. 15 اما طبری چون مسلمان بوده، بیشتر جستارهای کتاب خود را دربارهی عربها نوشته است؛ به ویژه عربهای بادیهنشین. با روی آوردن به جنبهی عمومی بودن کتاب طبری، در مییابیم که کتابش براستی تاریخ اسلام است و هم روزگاران وی نیز این کتاب را همچون تاریخ اسلام ارزیابی کردهاند؛ زیرا طبری به تاریخ یمن، داستان کودکی پیامبر (ص) و نبرد زوقار به تفصیل بیشتری پرداخته است؛ اما دربارهی نبردهای ایران در شمال شرقی، آگاهیهای بسیار همگانی داده است. 16 به همین دلیل تاریخ طبری مأخذ عمدهی کسانی است که پس از او به نوشتن تاریخ اسلام پرداختهاند؛ زیرا همهی کسانی که پس از او به نگارش تاریخ اسلام دست زده اند، روایتهای او را برگرفتهاند و از آنها استفاده کردهاند. 17 بدرستی هدف عمدهی طبری آن بوده است که همه آگاهیهای مهم مسلمانان دربارهی تاریخ را جمعآوری و ضبط کند.18
باید یادآور شویم که طبری بخشی از کارکنان فرمانروایی عباسی به حساب میآمد. بنابراین، در نوشتههای خود سوی فرمانروایان را نگه میداشت و به سود آنان نگاشته است. چنان که دربارهی زنگیان که بیش از نویسندگان دیگر به آن پرداخته، این موضوع آشکا است؛ به ویژه هنگامی که علیبن محمد رهبر زنگیان را خبیث مینامد، این سوگیری به گونهای آشکار میشود. 19
کتاب طبری با نام آن برابری دارد؛ زیرا بدرستی، تاریخ پیامبران و پادشاهان است. در این کتاب، وضع داخلی دولتها در دوران مختلف به عنوان ثمرهی کامیابی یا ناکامی پادشاهان، نگاره شده است. برای نمونه در کتاب طبری از حسن توجه هرمز چهارم به قشر تهیدست و ستم وی بر بزرگان اشاره شده و نوشته است که نخستین گروه از هرمز پشتیبانی کرده و گروه دوم از او نفرت داشتهاند؛ ولی طبری دلیل پشتیبانی هرمز از قشر تهیدست را روشن نمیکند و بهرام چوبین را به گونهای ساده،زورستان مینامد؛ در صورتی که شیوهی برخورد هرمز با بهرام درستکارانه نبوده و هرمز به دنبال خارج کردن بهرام از صحنهی قدرت بوده است. 20 بنابراین، چون در درستی مآخذ و روایتها ژرفاندیشی نکرده و همواره خود روایتها را بیان کرده، کتابش با وجود فراگیری و گستردگی از دیدگاه اعتبار و ارزش نوشتهها همهجا مورد قبول نیست و به دلیل نداشتن هماهنگی و تناسب روایتها با زمان و جایگاه رویدادها، آن را دور از گسترهی دانش تاریخ میدانند. 21
به هر حال آن روح نقادی و آن دقتنظری که نیاز چنین کاری است، در کتاب او پاس داشته نشده است؛ به ویژه هرچه به رویدادهای زمان زندگی نویسنده نزدیکتر شده است، از آن فراگیری و تفصیل هم که در بخشهای پیشین کتاب موجود است، اندکاندک کاسته میشود. این کاستی به ویژه در رخدادهای دوران زندگی وی بیشتر مشهود است. همانا چنان که بروکلمان مینویسد، دلیلش رسیدن او به دورهی پیری میباشد. 22
کولسنیکف مینویسد: تاریخ طبری مجموعهای از جستارهای گوناگون است و او سعی نکرده آن جستارها را به یکدیگر پیوند دهد. شرح رویداد به هم پیوند ندارند و از منابع گوناگون برگرفته شدهاند. طبری روایتهای مختلف در مورد رویدادها را میآورد، بدون این که برای هیچکدام از آنها برتری قائل شود؛23 اما با وجود این اشکالها، اثر طبری ارزش بسیاری دارد؛ زیرا در این کتاب، جستارهای راستین نیز به جا مانده است. طبری چنان که در پیشگفتار کتاب خویش مینویسد، بر آن نیست که روایتها را در ترازوی سنجش گذارد و یا تعدیل کند و دربارهی آنها سخنی گوید. در هر صورت، تاریخنویسان از او جستارهای بسیاری گرفتهاند و برپایهی نگرش خویش بدان جستارها شکل و سوی ویژهای دادهاند. 24
طبری در دفاع از خویش مینویسد:
«آگاهیاز حوادث گذشته و اخبار رویدادهای جاری، برای کسانی که زمان آنها را درک نکرده و یا خود ناظرشان نبودهاند، حاصل نمیشود. مگر از راه اخبار مخبران و نقل ناقلان و اینها نباید استنتاج عقلی یا استنباط ذهنی را در آن دخالت دهند.» 25
و باز مینویسد:
«اگر ناظران و شنوندگان اخبار این کتاب به برخی داستانها و قصهها برخورند که عقل وجود آنها را انکار کند و جامعه شنیدن آنها را ناخوش دارد، نباید بر من خردهگیری و عیبجویی کنند. چه، آن که این گونه اخبار را دیگران و پیشینیان برای ما نقل کردهاند و ما نیز آنها را چنان که شنیدهایم، در کتاب خود آوردهایم.» 26
هدف عمدهی طبری، گردآوری مایههای تاریخ و ارائه همگی آنها به خواستاران تاریخ است. «تاریخ طبری» سرچشمهای جوشان از روایتهای درست و نادرست است که وی آنها را به آهنگ نگهداری در کتاب خویش گردآورده است. 27 و بررسی درستی آنها را به عهدهی خوانندگان واگذار کرده است. 28
بنابراین، کتاب طبری مجموعهای از اندیشههای دیگران است؛ زیرا وی تنها بازگویی واژه و بازگو کردن از دیگران را ضامن درستی جستار میداند. 29 طبری جستارهای منابعی را که با یکدیگر اختلاف داشتهاند، بدون هیچگونه دخل و تصرفی در کنار یکدیگر گذاشته است؛ اما همین روش ارزش کاری او را تا اندازهای بالا برده است؛ زیرا به این آرایش، رویدادهای کهن دل آسودهتر و برگزیدهتر به دست ما رسیده است. 30 طبری سندها را تا رسیدن به گویندهی اصلی دنبال میکند و از منابعی که استفاده کرده است، آشکارا نام میبرد و گاهی از نویسندگان بدون ذکر نام کتاب یاد میکند. وی رویدادهای تاریخ را همچون رشتهای مینگرد که از آغاز تا پایان بیکم و کاست و بدون پیشداوری ذهن و عقل سیر الهی خود را برابر با خواست خداوند میپیماید. 31
بنابراین، راهی که طبری در تاریخنگاری و آرایش تاریخ خود پیموده، همان راهی است که حدیث گویان اهل سنت در بازگو کردن حدیث و نقد رجال پیمودهاند. 32 اینگونه تاریخنویسان که بیشتر به تاریخنویسان ثقه مشهورند، در بازگو کردن رویدادها تلاش و کوشش خود را صرف جرح و تعدیل زنجیرهای سندها کردهاند و غالباً از بیان بازگو کردن اندیشههای دیگران در تاریخشان خودداری میکنند. 33
اما طبری کمال امانت داری و راستگویی را از خود نشان میدهد و تاریخ ملتهای کهن را که جز بازگویی سینه به سینه از گذشتگان به آیندگان وحفظ کردن نسلهای بعدی نیست، در نظر داشته است و با بازگو کردن گفتههای افراد برگزیده، کتاب خویش را گسترش داده است. 34
به هر حال، اتکای تاریخنویسان به طبری، گرچه از جهتهایی سودمند بوده، ولی نباید منکر زیانهایی که دیدگاه طبری در برداشته و تاریخنویسان را تحت تأثیر قرار داده است، بشویم، طبری که فرمانروایان زمان را به عنوان اولوالامر پذیرفته بود، هرگز نمیتوانست نسبت به انقلابها و شورشهایی که علیه نظام رخ داد، خوشبین باشد و از آنها به نام فتنه و خروج یاد نکند. در دیدگاه طبری، «انقلابیون» زورستانانند و رهبر آنان پست و از فرومایگان. 35 وی چون ابناثیر، نویری و دیگران، پیروزی انقلاب را از آفتهایی میدانند که خداوند برای آزمایش مسلمانان را به آن دچار میکند. طبری در دانشهای دیگر نیز یگانهی زمان خویش بود. ذهبی مینویسد: «اودر علوم عصر خود همتایی نداشت. قرآن را از حفظ و در احکام آن فقیه بود. به گفتار اصحاب و تابعین آشنا و نسبت به زندگانی و اخبار مردم زمان خویش بصیر بود.»
وی علاوه بر کتاب معروف: تاریخالامم «کتابهای دیگری از جمله «تفسیر قرآن» که مثل او کسی ننوشته و همچنین کتاب «تهذیب الآثار» که از لحاظ معنی کسی مثل آن ندیده است، به رشته تحریر درآورده است؛ ولی طبری موفق به اتمام تهذیبالآثار نشد. 36
منابع:
1. شهابی، علیاکبر، احوال و آثار طبری، چاپ دوم، انتشارات اساطیر، 1363، ص 1 و 2.
2. مدرس، محمدعلی ریحانۀالادب، چاپخانه شفق، تبریز، بیتا، 4/42.
3. همان 4/43.
4. روزنتال، تاریخنگاری در اسلام، ترجمه اسدالله آزاد، آستان قدس، 1365، ص 68.
5. طبری در بصره، کوفه و شهرهای سوریه، فستات (قاهره قدیم) که مراکز علمی جهان اسلام بود، دانش بسیاری آموخت و بیشتر سالهای عمرش در بغداد به سربرد و در همانجا درگذشت.
6. شهابی، علیاکبر، پیشین، ص 3.
7. طبری جز تاریخ، فقه و تفسیر قرآن که شغل و تخصص اصلی او بود، به شعر و فقهاللغه، صرف و نحو، ریاضیات، پزشکی و علمالاخلاق نیز میپرداخت.
8. کولسنیکف، ایران در آستانهی یورش تازیان، ترجمه یحیایی، انتشارات آگاه، 1355، ص 75 / شهابی، پیشین، ص 48.
9. تاریخنامه طبری، به تصحیح و تحشیه محمد روشن، نشر نو، 1366، 1/12.
10. کولسنیکف، پیشین، ص 75 / شهابی، پیشین، ص 48.
11. حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات آگاه، 12366، ص 449.
12. شهابی، پیشین، ص 40.
13. آیینهوند، صادق، علم در تاریخ اسلام، وزارت ارشاد، 1364، ص 63.
14. شهابی، پیشین، ص 44.
15. کولسنیکف، پیشین، ص 78.
16. تاریخنامه طبری، ص 11 / کولسنیکف، پیشین، ص 77.
17. عبدالحسین زرینکوب، تاریخ مردم ایران بعد از اسلام، امیرکبیر، 1362، ص 26، 27.
18. همان، ص 26.
19. آژند، یعقوب، قیام زنگیان، امیرکبیر 1364، ص 10.
20. کولسنیکف، پیشین، ص 78.
21. عسکری، مرتضی، نقد متد تاریخنگاری طبری، کیهان اندیشه، سال پنجم، مرداد و شهریور 68، ص 25.
22. عبدالحسین زرینکوب، پیشین، ص 26.
23. کولسنیکف، پیشین، ص 76.
24. محسن مهدی، فلسفه تاریخ ابن خلدون، ترجمه مجید مسعودی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1358، ص 174.
25. تاریخنامه طبری، پیشین، 1/11 / آئینهوند، پیشین، ص 44، 74.
26. همان، 1/12/همان، ص 51.
27. مسکویه،پیشین،1/35.
28. زرین:وب، عبدالحسین، تاریخ در ترازو، امیرکبیر،1354، ص 68.
29. اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه فلاطوری، انتشارات علمی و فرهنگی، 1364، 1/21.
30. تاریخنامه طبری، 1/11.
31. آیینهوند، پیشین، ص 73.
32. همان.
33. همان، ص 5.
34. ابناثیر مینویسد: «من در میان مورخان به طبری اعتماد دارم؛ زیرا براستی، پیشوایی درستکار است و جامع دانش و صحت عقیده و راستگو...»
35. آیینهوند، پیشین، ص 8.
36. ذهبی، شمسالدین محمد، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام، دارالکتب العربی، بیروت، 1414، 23/280.
رشد آموزش تاریخ، سال سوم،شماره 6