اطرافیان مصدق و سرنوشت نهضت ملی کردن نفت
یکی از سؤال برانگیزترین اقدامات سیاسی مصدق این بود که وقتی اسناد خیانت سرتیپ دفتری به وی ارائه میشود، بیاعتنا به آن، در یک روز مانده به کودتای 28 مرداد، حکم ریاست شهربانی را به نام وی صادر میکند! فرزند مصدق در این رابطه مینویسد: «سرتیپ دفتری، در کودتای 25 و 28 مرداد با سرلشکر زاهدی ودیگر کودتاچیان ارتباط و همکاری داشت»
سیری در وقایع گذشته و حال عرصه سیاسی کشور بخوبی گواه نقش تاثیر گذار «اطرافیان» در جهت گیری ها و حتی ریزشهای اشخاص بزرگ در این عرصه می باشد.
علقه های شخصی و فامیلی و یا منفعتی را می توان مهمترین عاملی دانست که برخی از مشاهیر دیروز و امروز را از تصمیم گیری قاطع در برابر وساوس اطرافیان باز میدارد.
سرنوشت نهضت عظیم ملی کردن صنعت نفت، که در آغاز موجی از امید برای رهایی از چنگال استعمار و پس از آن استبداد را در دل ایرانیان ایجاد نموده بود، مصداقی واضح از برای تاثیر بریدن از اقارب دلسوز و پیوند با اطرافیان سود جو می باشد.
ملی شدن صنعت نفت به عنوان دستاوردی بزرگ که حاصل تلاش سه جریان رهبری شهید نواب صفوی، دکتر مصدق و آیت الله کاشانی بود می توانست با مدیریت صحیح از سویی کشور را از استعمار برهاند و از سویی طومار ستمشاهی را که در آن مقطع در اوج ضعف و مذلت قرار گرفته بود در هم بپیچد.
اما اینکه چه شد که این نهضت پس از فتح نخستین قله، دیری نمی پاید و نه تنها به دستاوردی دیگر نمی رسد که فتوحات ماضی را نیز به نوعی بر باد میدهد امری است که پیش از برجسته سازی نقش خارجی باید پاسخ آن را در رفتار عوامل داخلی جستجو نمود.
هرچند در اینکه ایالات متحده با تحریک و لابی استعمار پیر عامل مباشر کودتا علیه مصدق بود شکی وجود ندارد اما مسئله ای که تعمدا از سوی روشنفکران مسکوت گذارده می گردد اینست که چرا این نهضت عظیم چنان از درون تهی می گردد که با اندک اشاره آمریکا و با استخدام چند اوباش و روسپی، ماحصل خود را در چند ساعت بر باد می دهد.
بررسی جامع رفتار های مصدق که پس از پیروزی نهضت، سکان امور را بدست می گیرد در این مجال نمی گنجد. اما یکی از مهمترین این رفتارها که مستقیما در سقوط زودهنگام وی نقش داشت نحوه تقابل و تعامل وی با اطرافیان بود.
مصدق در این بعد در سه عرصه به خطا گام بر می دارد:
1. راندن همسنگران صدیق از خود:
برخی اشتباهات مصدق که از آغازین حرکات اجرایی وی در مقام نخست وزیری همچون انتخاب کابینه آغاز و با قدرت طلبی و در خواست انحلال مجلس به اوج می رسد رنجش خاطر یاران صدیق وی که با تکیه بر آنان به این مقام دست یافته بود را فراهم می نماید.
پشت نمودن به آیة الله کاشانی که نه تنها پست نخست وزیری خود را مرهون وی بود که در بازگشت وی به قدرت در حماسه سی تیر نقش نخست را برعهده داشت در راس این مصادیق قرار دارد.
اما جدایی از رهبر جریان مذهبی تنها نتیجه رفتارهای مصدق نبود و به گفته آیة الله کاشانی :
«... بهترین دوستان خود... از قبیل آقا حسین مکی، دکتر بقایی و حائری زاده را از دست داده است و با این وضع، نمیتوان با ایشان همکاری کرد.»[1]
2. چینش کابینه و رفتار در قبال خائنین:
دکتر مصدق خلاء دوستان دیروز را با برگزیدن اطرافیانی پر مینماید که نقشی به سزا در ناکارامدی دولت وی ایفا نمودند.
اولین و در عین حال زیربناییترین اشتباه دکتر مصدق در دوران نخست وزیری ، انتصابات و نوع چینش کابینهی وی بود. امری که بیست و هفت سال بعد عینا از جانب شاگرد مکتب وی، مهندس بازرگان تکرار میگردد.
مصدق محافظهکارانه عوامل و ایادی گذشته را بر سر کار میگمارد. چهل درصد وزرای کابینه، دقیقا از میان کابینه مستعفی و وابسته حسین علاء انتخاب شدند. مسئولیت دادن به برخی مهرههایی که به اذعان ملّیون جاسوسهای نشاندار انگلیس بودند نیز بر ابهامات و البته نومیدی مردم و دوستان مصدق افزوده و موجبات اختلاف درونی در جبههی ملّی را فراهم آورد.
سرلشکر وثوق، مشاور نظامی قوام و فرمانده کل ژاندارمری و عامل جنایت علیه مردم، از سوی مصدق به معاونت وزارت دفاع ملّی منصوب شد.
علیرغم اینکه با گذشت روزها، اسناد جاسوسی یاران مصدق یک به یک لو میرفت. امّا وی که در ظاهر مرد مبارزه با انگلیس شناخته میشد، نه تنها خائنین به وطن را مجازات ننمود بلکه هیچ ابایی از ادامه همکاری با مهرههای نشاندار انگلیس از خود بروز نداد؛ جاسوسهایی که حتی خود مصدق با عامل بیگانه بودن آنان اعتراف داشت.[2]
الطاف این خائن نوازی مصدق شامل قوام، سفاک حادثه سی تیر که دستش به خون مردمی که به دعوت آیة الله کاشانی آلوده بود نیز گردید!
با پیروزی قیام 30 تیر، خواست ملت این بود که مسببین جنایات 30 تیر، مورد مجازات قرار گیرند که مجلس نیز قوام را عامل کشتار شناخت واز او سبب مالکیت کرد. دهها هزار نفر از مردم تهران نیز در تظاهرات خواستار محاکمه وی شدند. امّا مصدق در اقدامیسؤال برانگیز، قوام را تحت عنایت و الطاف خود قرار داد و دکتر فاطمیرا مأمور حمایت از وی کرد! و به دستگاه دادگستری از پیگیری جنایات وی منع شد.
اما رفتار مصدق در قبال خائنین بدین جا ختم نمیگردد. نامه تاریخی آیة الله کاشانی به مصدق که یک روز پیش از کودتا نگاشته و به وی ابلاغ شد و البته با کنایه و بی اعتنایی مصدق همراه می شود، از زاویه دیگر از این رفتارها و اینبار در قبال زاهدی پرده برمی دارد:
«بر من مسلّم است که میخواهید مانند سی ام تیر کذایی یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانه بروید... زاهدی را که من با زحمت تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم، با لطائف الحیل خارج کردید و حالا همانطور که واضح بوده، در صدد به اصطلاح کودتاست ... این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی که مطابق با نقشهی خود شماست، آگاه کردم. اگر به راستی در این فکر اشتباه میکنم، با اظهار تمایل شما، سید مصطفی و ناصر خان قشقایی را برای مذاکره خدمت میفرستم.»[3]
دکتر کریم سنجابی از اعضای برجسته جبههی ملّی و وزیر کابینهی مصدق در این باره اعتراف دارد:
«... در کابینهی اول مصدق، خود او آشکارا به ما میگفت: آقا ما باید از اینها برای پیشرفت کارمان استفاده کنیم؛ یک عده ای از افراد که جزء مبارزین و مجاهدین آزادی خواهی و وطندوستی نبودند، حتی شهرت خوبی هم نداشتند یا مشکوک و متهم بودند بر اینکه ممکن است ارتباطی با خارجیها داشته باشند را وارد کابینه کرد...»[4]
اینچنین است که آیت ا... کاشانی کابینه مصدق را شامل "اشخاص خائن و بدسابقه"[5] میداند و این رفتار مصدق را عامل جدایی خود از او معرفی می کند.
3. فامیل محوری در تصمیم گیریها
انتصاب نزدیک به بیست نفر از اعضای خانواده مصدق به پستهای مختلف، آنهم در حالیکه برخی از آنان به اعتراف خود مصدق جاسوس مسلم انگلستان بودند گواه این امر است.[6] در این میان رفتار مصدق در قبال داماد و برادر داماد خود نمودی خاص داشته است.
"وقتی اسناد و جاسوسی و مصدق برده میشد تا علیه متین دفتری [برادر زاده و داماد مصدق] استفاده شود، مصدق در حالیکه غش میکرد چنین میگفت: «آقا من جواب دخترم و نوه ام فاطمه را چه بدهم؟ دست از سرم بردار و موضوع را فراموش کن!» با این وجود وی اصراری فراوان در حضور متین دفتری در جمع هئیت اعزای به شورای امنیت سازمان ملل داشت: «شما گرفتاریهای مرا نمیدانید. متین دفتری سوگل خانم است و خانم دو پا راتوی یک کفش کرده که او جزء هیأت باشد و اگر او را نبرم، خانم این چند تا شوید باقیمانده را (اشاره به موی سر خود) میکند!» و اینها در حالی بود که مصدق براحتی اسم متین دفتری را در ردیف سر سپردگان دولت انگلیس بشمار میآورد".[7]
اما عجیبترین رفتار مصدق، انتصاب سرتیپ دفتری به ریاست شهربانی است. دکتر مصدق در همان آغاز زمامداری برادر داماد خود، سرتیپ دفتری را از اروپا احضار و به سمت ریاست گارد گمرک منصوب کرد. در پی آن همچنین حکم فرمانداری نظامی تهران را به نام او امضا کرد. سرتیپ دفتری از افسران هوادار شاه بود. او در سال 27، آیه ا... کاشانی را بازداشت کرده، به دژبانی انتقال داده بود و آنگاه به خرم آباد تبعید کرده بود؛ «در دژبانی به قدری مشارالیه را کتک زده اند که خون استفراغ نمود».[8]
یکی از سؤال برانگیزترین اقدامات سیاسی مصدق این بود که وقتی اسناد خیانت سرتیپ دفتری به وی ارائه میشود، بیاعتنا به آن، در یک روز مانده به کودتای 28 مرداد،[9] حکم ریاست شهربانی را به نام وی صادر میکند!فرزند مصدق در این رابطه مینویسد:
«سرتیپ دفتری، در کودتای 25 و 28 مرداد با سرلشکر زاهدی ودیگر کودتاچیان ارتباط و همکاری داشت»[10]
روح الله حسینیان نیز مینویسد:
«ناشنوایی مصدق نسبت به اندرزهای حکیمانه کاشانی و دوستانش به جایی رسید که عده ای نصب سرتیپ دفتری ... به عنوان رئیس کل شهربانی را دلیل بر این بگیرند که کودتا با همکاری مصدق صورت گرفته است»[11]
آری این اقدام مصدق، بر نزدیکترین یاران مصدق نیز مخفی نمانده است. دکتر سنجابی وزیر فرهنگ مصدق جریان فوق را با جزئیات بیشتری مطرح میکند:
«ریاحی به او گفت: اجازه بدهید ما تیمسار دفتری را دستگیر بکنیم. میدانیم دفتری پسر عموی مصدق بود. مصدق گفت چکار کرده است؟ گفت در این کار آلوده است. س) توی کدام کار؟ ج) توی همان عمل کودتا و توطئهها، مصدق گفت بگیرید... فردا صبح من نزد مصدق رفتم، توی پلهها به همین تیمسار دفتری برخوردم. دیدم دارد گریه میکند. گفتم چرا گریه میکنی؟ گفت: من جگرم میسوزد. عموی من مورد تهدید قرار گرفته و حالا میخواهند مرا دستگیر بکنند. من رفتم به مصدق گفتم که تیمسار دفتری در راهرو ایستاده و گریه میکند. گفت بگو بیاید تو، به نظرم 27 مرداد بود... مصدق بلافاصله گفت چه خبر است عمو جان [!] برو شهربانی را تحویل بگیر»[12]!.
دفتری نیز در اولین روز کاری خود از گردانندگان اصلی کودتای 28 مرداد میشود.
کوتاه سخن آنکه در واکاوی سرنوشت نهضت عظیم ملی کردن صنعت نفت بیش و پیش از آنکه ضربه نهایی آمریکا مدنظر قرارگیرد، بایستی به عواملی توجه نمود که دولت برامده از مردم را از سویی از حمایت نخبگان صدیق و از سویی از پشتیبانی مردم تهی نمود.
پرواضح است که برونداد کابینه و اطرافیانی که شرح آن گذشت جز پیکری پوسیده برای نهضت نخواهد بود. کودتای 28 مرداد 1332 ضربهای کممایه بود که این پیکر را متلاشی ساخت. وقوع این کودتا، بزرگترین دستاورد مبارزات چند سالهی مردم و نخبگان را بر باد داد و به اذعان ابراهیم یزدی:
«انگلیسیها دوباره برگشتند آن دستاوردی که ما نفت را ملّی کردیم وانگلیسیها رابیرون کردیم ، آن دستاورد را از ما پس گرفتند.»[13]
پی نوشت ها
[1]. حدادی، نصر ا...، سالهای بحران خاطرات صولت قشقایی ، رسا، تهران، 1371، ص347
[2]ـ رک. علی اصغر حسینی، سالهای خاکستری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص67
[3]. آیت، حسن، نگرشی کوتاه بر نهضت ملّی ایران، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1362 ص85ـ84
[4]. سنجابی، کریم، خاطرات سیاسی، صدای معاصر، تهران، 1381، ، ص186
[5]. حدادی، نصر ا...، سالهای بحران خاطرات صولت قشقایی ، رسا، تهران، 1371، ص347
[6]ـ رک. علی اصغر حسینی، پیشین، ص67
[7]ـ همان، صص 67ـ65
[8]ـ استیضاح حسین مکی و مظفر بقایی و ابوالحسن حائری زاده، انتشارات امیرکبیر ، 1357، ص3
[9]. برخی منابع، 26 و یا حتی 28 مرداد را روز انتصاب دفتری دانسته اند.
[10]. نجاتی، غلامرضا، در کنار پدرم مصدق، خاطرات غلامحسین مصدق، رسا، تهران، 1369، ص159
[11]. حسینیان، روح الله، 20 سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1381، ص192
[12]. سنجابی، پیشین، ص159
[13]. قانعی فرد، عرفان، هنوز عصربیداری ایرانیان ادامه دارد، گفت و گو با ابراهیم یزدی ، سایت اینترنتی مدیا
مرکز اسناد انقلاب اسلامی