17 دی 1403

بررسی زمینه‌ها و مقدمات اعلام کشف حجاب در ایران


مهدی صلاح

بررسی زمینه‌ها و مقدمات اعلام کشف حجاب در ایران

هر چند حافظه جمعی، مقطع تاریخی ۱۷ دی‌ماه را به عنوان روز کشف حجاب به یاد سپرده است، اما، کشف حجاب در ایران از ۱۷ دی‌ماه ۱۳۱۴ آغاز نگردید، بلکه در این تاریخ با توجه به بسط زمینه‌های قبلی، رسمیت یافت. جریان کشف حجاب پیش از آن که زمینه‌های داخلی داشته باشد، دارای ریشه‌های خارجی است و بر بستر همین شرایط بود که مقدمات اجرای آن در ایران با دخالت عوامل متعدد - که در جای خود شرح داده خواهند شد - در داخل کشور فراهم گردید. در حقیقت، تأثیرگذاری فرهنگ و آداب و رسوم غربی به اسم تجدّدخواهی در میان ایرانیان خصوصاً در میان آنهایی که برای مدتی هر چند کوتاه، افکار و زندگی متجدّدانه غربی را تجربه کرده بودند، و اشاعه آن توسط حکام و دولتمردان با توجه به تفاوت‌هایی که در نگرش به مبانی حقوق غرب و ایران ملحوظ بود، در ایجاد زمینه و پیشبرد این جریان - که با دیدی تجددگرایانه بدان نگریسته می‌شد - تأثیر عمده‌ای داشته است. گفتیم، تغییر در ظاهر، به تأسی از اروپا نخست از حرمسرای ناصرالدین شاه آغاز شد و آنگاه به دیگران سرایت کرد. مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا و مشاهده بالرین‌های پترزبورگ در روسیه که شلوار بافته‌ای چسبان و نازک به تن می‌کردند و جامه بسیار کوتاهی روی آن پوشیده، و روی انگشت پا می‌رقصیدند، شاه را بر آن داشت تا زن‌های حرم را به این لباس در آورد، و از آنجا که مد لباس‌های دارالخلافه همواره از اندرون شاه صادر می‌شد، ابتدا به شاهزاده‌ خانم‌ها(۱) و زنان اعیان و بعد به سایرین سرایت کرد. از این‌رو، زن‌ها شروع به کوتاه کردن زیر جامه کردند. بعد تدریجاً زیرجامه خانم‌های شیک‌پوش و مدرن آن روزگار از پشت قدم تا سر کاسه زانو بالا رفت ... تا بالاخره ... زیرجامه‌های کوتاه منسوخ گشت و نیم‌تنه و چادرنماز جای این لباس جلف را گرفت.(۲) همین تقلید از ظواهر اروپا بعدها اثرات خود را در جامعه ایران گذارد، به طوری که بعد از مشروطه و حکومت قانون، زن‌ها در پی استحقاق حقوق اجتماعی خود با درج مقالات متعدد در روزنامه‌ها و مجلات، تا بدان‌جا پیش رفتند که فکر می‌کردند حجاب مانع و سد عمده راه ترقی و پیشرفت آنان است. در حالی که معضل اصلی، به بنیان‌های فرهنگی و تربیتی ناصحیح جامعه مربوط می‌شد. در مقالات مندرج در مجلات آن زمان با مبالغه و عراق به تعدیات نسبت به حقوق زنان اشاره شده از جمله در مجله عالم نسوان، در مقاله‌ای تحت عنوان زن در ایران، چنین آمده است:«زن‌های ایرانی کاملاً از حقوق بشریت و حظوظ معیشت و خانه‌داری و حیات محروم و ممنوع هستند و حکم زنده به گور را دارند. رفتاری که رجال این مملکت در قرن بیستم با زنان می‌کنند هرگز آن اعراب زمان جاهلیت نمی‌کردند. آنها زن را زنده به گور می‌کردند و یک دفعه از قید حیات خلاصی می‌دادند ولی اینها زن را برای شکنجه و عذاب نگاه داشته کم کم او را به دیار نیستی سوق می‌دهند.»(۳) آنگاه نویسنده مقاله به مقایسه زن‌های دنیای متمدن با زنان ایرانی، پرداخته و می‌نویسد:«زن‌های دنیای متمدن مثل مردها در امور اجتماعی دخالت می‌نمایند و مردها با یک احترام مخصوص با آنها رفتار می‌کنند در کوچه و خانه مراعات آنها را نموده و همیشه بر خودشان مقدم می‌دانند اما ما بیچاره‌ها هنوز عضو این هیأت جامعه شمرده نمی‌شویم».(۴)

این حرکت انتقادآمیز از وضعیت نابهنجار حقوقی زنان، چنانچه به تبعیت بی‌چون و چرا از الگوهای غربی منجر نمی‌شد، نه تنها مورد ایراد نبود، بلکه قابل تقدیر هم بود. البته، در ابتدا، سردمداران این حرکت مدعی بودند که «مقصود ما این نیست که زنان ایرانی هم عیناً پیروی غربی‌ها را کنند بلکه مقصود ما آن است که زن‌های ایران هم کار کنند، تحصیل نمایند و بالاخره آنها هم در دنیا مانند یک انسان از حقوق بشریت برخوردار گردند و حتی اذعان می‌کردند که قصدشان برانداختن حجاب و پوشش زنان نیست و چنانچه سوء تفاهمی برای طرفداران مخدرات محجوبه ایرانی روی داده مرتفع گردد».(۵) اما بعد از مدتی عامل اصلی تمامی این محرومیت‌ها و بی‌اعتنایی‌ها نسبت به زنان را حجاب دانستند و رفع آن را برای به دست آوردن حقوق و موقعیت اجتماعی، لازم و ضروری فرض کردند. برای این منظور نخست از ادبیات منظوم شروع و در قالب شعر به جنگ حجاب یا به زعم آنان عامل بدبختی و ویرانگری شتافتند و به قول نویسنده مجله زن روز، در ابتدا اشعاری مانند: «از حجاب است که این قوم خرابست، خراب» و یا «ای رجال ایران زن مگر بشر نیست؟» یا «زنان کشور ما زنده‌اند و در کفنند»، «خدایا تا کی این مردان بخوابند؟» «زنان تا کی گرفتار حجابند؟» دهان به دهان و سینه به سینه منتشر می‌گردید.(۶) پیشقراولان چنین اشعاری عارف قزوینی، ایرج ایرانشهر، ملک‌الشعراء بهار و عشقی بودند. مجله ایرانشهر در برلین و مجله عالم نسوان در تهران به تدریج موضوع حجاب را در دستور کار روزانه و در سرلوحه اصلاحات قرار دارند به طوری که مسئله حجاب، نقل مجالس و محافل گردید. در مجله عالم نسوان، شماره ششم، سال هشتم، در قسمتی از مقاله‌ای تحت عنوان «زن مگر بشر نیست» پس از بیان پیشرفت‌های زنان در زمینه رفع حجاب در کشورهای ترکیه و افغانستان، به عقب‌ماندگی جامعه ایران اشاره کرده و حجاب را مانع ترقی و تکامل این جامعه معرفی می کند و می‌نویسد:«جامعه ایران به واسطه حجاب نصف هیأت خود را گندانده به طوری که به انجام هیچ‌گونه امری قادر نیست و با نصف دیگر (اگر چه این تیم دیگر هم نیم‌گندیده است) می‌خواهد جاده پر خم و پیچ تکامل را بپیماید.»(۷) نویسنده مقاله آنگاه داروی بهبودی این درد را تأسی جستن از دو کشور همسایه می‌داند «ملت ایران هم باید به این دو ملت همجوار اسلامی (افغانستان و ترکیه)، تأسی جسته و در رفع نقایص اجتماعی بکوشد...». سپس طرفداران حجاب را مخاطب ساخته و اذعان می‌دارد که مقاومت آنها بیهوده است و باید تسلیم شوند:«طرفداران حجاب بدانند که برافتادن حجاب انقلابی است فکری که به خودی خود به ظهور پیوسته و خواه ناخواه نتیجه خود را خواهد بخشید.» در پایان مقاله از دولت درخواست می‌کند تا کشف حجاب را که استیفای حقوق اجتماعی زنان است «رسماً بر عهده بگیرد چنان‌چه ترک‌ها کرده‌اند و افغانستان هم می‌کند». همین مجله در شماره دیگر حجاب را تحفه قوم وحشی و بربر عرب(۸) می‌داند که: «چهارده قرن پیش توحش و بربریت و بی‌ادبی قوم عرب چادر سیاهی بر سر زنان افکنده، لازم نیست همه وقت تا حال هم که تمدن و علم و دانایی هزاران مراحل را پیموده‌اند چادر به سر کنند و زن بدبخت ایرانی چون زنده به گورشدگان زیر پرده حجاب مستور و در خانه‌های چون گور، محجوب و مهجور بمانند».(۹)

مجله ایرانشهر نیز به همین‌گونه همه بدبختی‌های زن ایرانی را ناشی از حجاب می‌داند و حتی علت اول و آخر ازدواج جوانان تحصیلکرده ایرانی با دختران فرنگی را، حجاب زن ایرانی دانسته و چنین می‌نویسد:«...علت شیوع این مسئله دو جهت است؛ اول، حجاب. دوم، جهالت که آن هم ثمره حجاب است. چرا که به قول خانم دولت‌آبادی «اگر آنها را می‌دیدند یک مرد ایرانی پست‌ترین دختر ایرانی را به بهترین دختر اروپایی ترجیح می‌داد».(۱۰) در جایی دیگر انجام همه شنایع و قبایح، به حجاب نسبت داده شده:«در سایه حجاب، زن مرتکب همه شنایع و قبایح می‌شود. در صورتی که کسی او را نمی‌شناسد و حال آنکه در حالت بی‌حجابی خود زن اعمال ناشایست انجام نمی‌دهد و اگر هم انجام دهد همه واقف می‌شوند و به زودی جلو گیری می‌شود.» همین مجله در مقاله‌ای دیگر، تحت عنوان کانون بدبختی‌ها که اشاره به کشور ایران دارد از قول یکی از ایرانیان (دانشجوی طب) مقیم مصر به همین مطلب اشاره دارد و حجاب را مانع و سد راه ترقی و ام‌العلل تمامی بدبختی‌های زن ایرانی می‌انگارد و می‌نویسد:«تا روزی که این پرده سیاه که مایه بدبختی زنان ایرانی است و عبارت از سد بزرگی است که در مقابل ایرانی و تمدن اروپا حایل شده است از میان برداشته نشود؛ تا روزی که این کفن سیاه، زن‌های ایرانی را زنده به خود پیچیده و روحیات دختران امروزی و مادران فردای ایران را خواهی نخواهی خفه نموده است، به هم پیچیده نشود، و بالاخره تا روزی که این پرده سیاه که اساس تمام هرزه‌کاری‌ها و قبایح است ... از میان برداشته نشود ایران ترقی نخواهد نمود.» وی در پایان مقاله خود چنین تجویز می‌کند:«اگر ایرانی بخواهد ترقی نماید باید انقلاب فکری و اجتماعی نموده جسماً و روحاً فرنگی‌مآب شود».(۱۱) مقالاتی که در ارتباط با لزوم ترقی و پیشرفت مملکت در این مجلات منتشر می‌گردید مشحون از حمله به حجاب به عنوان مانع و سد راه ترقی و تکامل است. بنابراین، باید به هر ترتیبی است زن ایرانی را به اجتماع کشاند و حجاب را از سرش برگرفت، غافل از آنکه تنها تغییر در ظاهر مشکلی را حل نمی‌کرد. بنابراین، نسخه کشف حجاب برای زن ایرانی پیچیده شده که نه تنها گرهی از مشکلاتش را به صورت بنیانی حل نکرد، بلکه، بر بحران‌های وی افزود. این تغییر و تحولات در نقش اجتماعی زن ایرانی، چنانچه در ابعاد مثبت سیر می‌کرد می‌توانست به نتایجی چون تضعیف مردسالاری در خانواده و بالا رفتن سطح سواد و پیشرفت فکری جامعه بینجامد، اما، متأسفانه چنین نشد و بیشتر به جانب ظواهر میل نمود.

 

پانوشت‌ها:

۱- یکی از این شاهزاده‌ خانم‌ها، تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه است که از پیشگامان تفکر کشف حجاب در ایران محسوب می‌گردد. وی در زمرۀ اندیشه‌گرانی است که از وضعیت موجود زنان زمانه خود شکایت دارند؛ خصوصاً از اینکه راه ترقی و سعادت را به روی تمام زن‌ها مسدود نموده و این بیچارگان را در منتهای جهل و بی‌اطلاعی نگاه داشته‌اند. تاج‌السلطنه [مسبب] تمام عیوب و مفاسد اخلاقیه، که در مملکت تولید و نشر شده است را عدم علم و اطلاع زن‌ها می‌داند و عامل این عدم علم زنان را نقاب و حجاب معرفی می‌کند:«هزارها مفاسد اخلاقیه از همین روی بستن زن‌ها در این مملکت نشر داده شده است» تاج السلطنه پس از مدتی با تشویق معلمش به عقاید طبیعیون متمایل شد. در این زمینه می‌نویسد:«اول کاری که کردم تغییر لباس دادم، لباس فرنگی، سربرهنه، در حالتی که هنوز در ایران زن‌ها لباس فرم قدیم را داشته. پس از لباس، ترک نماز و طاعت را هم کردم، زیرا که ... با آستین‌های تنگ لباس‌های چسبیده وضو ساختن و نماز کردن مشکل بود». هر چند وی، بعدها از این نوع نگرش خود اظهار ندامت و پشیمانی کرده است، اما آنچه تا به این حد نگرش تاج‌السلطنه را دگرگون کرده بود، آن است که وی در حال و هوای مشروطیت در ایران رشد کرد و چندان هم دور از ذهن نمی‌نماید که با آن تربیت درباری به طرفداری از آزادی و مساوات زنان با مردان که در این زمان، خاص محافل روشنفکری است، بپردازد.(نقل، همراه با تلخیص از: خاطرات تاج‌السلطنه، به کوشش خانم دکتر منصوره اتحادیه و آقای سیروس سعدوندیان).

۲- نجمی، ناصر؛ دارالخلافه تهران؛ ص ۲۶۶.

۳- قائم‌مقامی، کوکب آغاخانم؛ مجله عالم نسوان، سال هفتم، تیرماه ۱۳۰۶؛ شماره‌های هفتم و هشتم؛ ص ۲۶۰.

۴- همان؛ ص ۲۶۳.

۵- همان؛ ص ۲۶۸.

۶- زن روز؛ شماره مخصوص؛ ۱۷ دی سال ۴۵.

۷- عالم نسوان؛ شماره ششم؛ سال هشتم؛ ص ۲۰۷.

۸- مخبرالسلطنه راجع به تاریخچه حجاب در ایران می‌نویسد:«چادر رسم ایرانیان بوده و در شاهنامه از آن ذکر شده است: منیژه منم دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب.(نک به هدایت، مهدیقلی‌خان؛ خاطرات و خطرات؛ ص ۲۴۲. نهرو نیز معتقد است که حجاب از ایران و روم (دو دنیای متمدن آن زمان) به هند آمده و تاریخچه آن بسیار قدیمی است».(روزنامه اطلاعات؛ شماره ۱۹۰۳۵، مورخ ۶۹/۲/۱۶).

۹- عالم نسوان؛ شماره ششم، سال سیزدهم؛ ص ۳۰۰.

۱۰- ایرانشهر(مجله)، شماره‌های ۱۱ و ۱۲؛ ص ۷۱۲.

۱۱- همان؛ ص ۶۸۷.

 

منبع: کشف حجاب، زمینه‌‌ها، پیامدها و واکنش‌ها؛ مهدی صلاح؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ صص ۹۱ تا ۹۷