18 مرداد 1399
17 مرداد سالگرد درگذشت آیت الله سید محمدهادى حسینى میلانى
نام و نسب
حضرت آیتاللّه العظمى آقاى حاج سید محمد هادى حسینى میلانى فرزند آیتاللّه حاج سید جعفر حسینى میلانى از علماى نجف اشرف و از مراجع بزرگ تقلید بود. جد آیتاللّه میلانى مرحوم آیتاللّه آقا سیداحمد حسینى میلانى از شاگردان مرحوم آیتاللّه العظمى شیخ محمدحسن نجفی صاحب کتاب جواهر و مادر ایشان دختر مرجع بزرگ مرحوم آیتاللّه آقاى حاج شیخحسن مامقانى بود.[1]
ولادت آیتاللّه میلانى در هشتم محرم الحرام 1313 هجرى قمرى(10 / 4 / 1274 شمسی) در نجف اشرف بوده است. دوران کودکى را در آنجا سپرى کرد و در پنج سالگى قرآن مجید را آموخت. در هفت سالگى فارسى و کتاب نصاب الصبیان و مقدمات حریرى را خواند و جامع المقدمات را به پایان رسانید. در سن ده سالگى ادبیات عرب و سطوح اولیه را فرا گرفت. هنوز شانزده بهار را پشت سر نگذاشته بود که سطوح عالیه را تماماً خوانده بود. در همین ایام بود که والد بزرگوارش را در یازدهم رجب المرجب 1329 قمری(16 / 4 / 1290ش) از دست داد.
اساتید آیتاللّه میلانى
مؤلف کتاب محاضرات فى فقه الاَمامیه کتاب الزکات، اساتید آقاى میلانى را در بحثهاى فقه و اصول چنین یاد کرده است:
1ـ مرحوم آیتاللّه آقاى آخوند خراسانى.
2ـ مرحوم آیتاللّه حاج شیخ فتحاللّه معروف به شیخ الشریعه اصفهانى، یک دوره کامل از درس اصول فقه ایشان استفاده کردهاند.
3 ـ آیتاللّه آقا ضیاءالدین عراقى (متوفاى 1361ق) آیتاللّه میلانى نزدیک به دو دوره از بحث اصول فقه ایشان بهرهمند شده است.
4 ـ آیتاللّه حاج شیخ محمدحسین نائینى (متوفاى 1355ق) از محضر درس اصول فقه ایشان نیز بیش از یک دوره کامل بهره برده است.
5 ـ آیتاللّه حاج شیخ محمّدحسین غروى اصفهانى (متوفاى 1361ق) آقاى میلانى دو دوره اصول فقه و همه بحثهاى فقهى این علامه فرزانه را شرکت کرده که مدت بیست و پنج سال به طول انجامیده است.
6 ـ فلسفه را نزد عالم جلیل القدر مرحوم آقاى حاج سیدحسین بادکوبه و نیز علامه و فیلسوف بزرگ شیخ محمدحسین اصفهانى آموخت.
7 ـ تفسیر و کلام و مناظره را از آقاى حاج شیخ جواد بلاغى فرا گرفته است.
8 ـ ریاضیات را نزد مرحوم عارف متأله آیتاللّه آقاى سیدعلى قاضى طباطبائى فراگرفت.
9ـ سیر و سلوک و معارف معنوى را نزد معلم و سالک الىاللّه مرحوم آقا سید عبدالغفار مازندرانى. [2]
حوزه تدریس آیتاللّه میلانى
آقاى میلانى در کربلاى معّلى براى جمعى از مشتاقان معارف قرآن تفسیر سورههاى «جمعه و تغابن» را گفتهاند که به چاپ رسیده است و حدود شصت سال عمر خود را به ترتیب طلاب در نجف اشرف و کربلا و مشهد مقدس گذرانده است.
شاگردان برجسته آیتاللّه میلانى
شاگردان محضر درس آیتاللّه میلانى که در اکناف و اطراف ممالک اسلامى به وظایف دینى و خدمت به اسلام و مسلمین مشغول بودهاند، زیادند. ما در اینجا به ذکر نام برخى از ایشان بسنده مىنماییم:
1ـ حجتالاسلام و المسلمین آقا سید محمد سعید عبقاتى فرزند مرحوم میرحامد حسین (صاحب عبقات الأنوار)
2ـ آیتاللّه حاج سید ابراهیم علمالهدى
3ـ آیتاللّه شهید سید محمدعلى قاضى طباطبائى
4ـ آیتاللّه حاج شیخ مرتضى حائرى فرزند مرحوم آیتاللّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى مؤسس حوزه علمیه قم.
5ـ آیتاللّه علامه آقاى حاج شیخ محمدتقى جعفرى
6ـ آیتاللّه علامه آقاى حاج سید مرتضى عسکرى
7ـ آیتاللّه محقق آقا سید جلالالدین حسینى ارموى
8ـ آیتاللّه حاج سید عباس میلانى[3]
هجرتهای آیتاللّه میلانى
آیتاللّه میلانى در زمان حیات علمى خود (علاوه بر سفر براى تشرّف به حج در سال 1370ق(پائیز 1330 ش) و سفر به سوریه و لبنان در سال 1359ق(1319 ش) و نیز مسافرتهاى مقطعى به ایران) دو هجرت داشتهاند، اولین بار در سال 1356ق(1316 ش) که مبتلا به تب شدید شدند، معالجه پزشکان نجف اشرف در بهبود کسالت ایشان فایده نبخشید. لذا پس از بررسیها و معاینات لازم پزشکان آنجا متفقاً نظرشان این بود که براى مدتى باید ایشان مسافرت نماید. از این رو شهر مقدس کربلا را براى توقف سه ماهه تابستان اختیار کردند. حضور ایشان درکربلا موجبات خوشحالى طلاب و فضلاء آن حوزه مقدّسه را به همراه داشت. طلاب با اصرار و اشتیاق زیاد از آقاى میلانى خواستار تشکیل حوزه تدریس شدند. آقاى میلانى دعوت طلاب را (با همان حالت کسالت) پذیرفته و چند قاعده فقهى را تدریس فرمودند. پس از آن که کسالت ایشان تا حدودى در کربلا مرتفع گردید و جهت مراجعت به نجف اشرف آماده مىشدند طلاب و فضلاء کربلا فرصت را از دست نداده تقاضاى مکرر داشتند که آقاى میلانى براى همیشه در کربلا اقامت نمایند و آنان حضرت آیتاللّه سیدحسین قمى را نیز واسطه قرار دادند تا بلکه بتوانند آقاى میلانى را براى ماندن در کربلا متقاعد نمایند.[4]
آیتاللّه قمى (ره) ابراز علاقه و اصرار فضلاء و طلاب کربلا را به آقاى میلانى گفته و خود ایشان نیز از آقاى میلانى خواستند در کربلا ساکن گردیده و حوزه علمیه کربلا را که بعد از مرحوم آیتاللّهالعظمى آقا میرزا محمدتقى شیرازى کم رونق شده بود، تجدید حیات نمایند. آقاى میلانى دعوت ایشان را اجابت فرمود و مدت هیجده سال در کربلا اقامت گزیدند. حوزه درس آیتاللّه میلانى در این مدت از موقعیت ویژه علمى برخوردار بوده و علماء و فضلاى زیادى در آن پرورش یافتند که بعدها هر کدام از آنان از اعاظم روحانیت و حوزههاى علمیه بودند.[5]
هجرت دوم آقاى میلانى را نیز این بار بیمارى سبب شد، زیرا کثرت اشتغالات علمى و کارها و گرفتاریهاى اجتماعى ایشان باعث مریضى معظمله شد و با مراجعه مکرر به پزشکان کربلا از درمان آنها مأیوس گردیده براى معالجه به پزشکان بغداد مراجعه نمودند. پزشکان آنجا پس از معاینات لازم تغییر آب و هوا و مسافرت را براى ایشان لازم تشخیص دادند، لذا آقاى میلانى از بغداد به سوى تهران حرکت کردند و حدود یک ماه تحت معالجه پزشکان تهران بودند در این موقع حال ایشان بهتر شد از این رو تصمیم تشرف به زیارت حضرت على بن موسىالرضا (علیه آلاف التحیه والثناء) را به مدت چهل روز گرفتند. ایشان در سال 1373ق(18 مرداد 1333) و در روز عرفه به مشهد مقدس مشرف و بنا به دعوت آقاى حاج شیخ مهدى نوغانى به منزل مرحوم آیتاللّه آقاى حاج شیخ علىاکبر نوغانى که از علماء برجسته و مدرسین به نام حوزه علمیه مشهد بود وارد شدند.[6] در مهاجرت آقاى میلانى به مشهد مقدس نیز علماء، فضلاء و طلاب حوزه علمیه مشهد به طور جدّى و با اصرار خواهان سکونت ایشان در جوار حرم ملکوتى حضرت ثامن الحجج على ابن موسى الرضا(ع) شدند. آقاى میلانى که مردّد بودند، موضوع را موکول به خواست خدا و استخاره از قرآن کریم نمودند. استخاره گرفته شد. جواب استخاره این آیه شریفه آمد: «و اتبع ما یوحى الیک و اصبر حتى یحکم اللّه و هو خیر الحاکمین»[7] ایشان با ملاحظه پاسخ قرآن کریم براى چند دقیقه تأمل فرموده و به مقتضاى جمله «و اصبر» تصمیم به قصد اقامت در مشهد مقدس را براى مدت سه ماه گرفتند. ایشان در اولین فرصت حوزه درس خود را تحت عنوان «اجاره» در مشهد مقدس شروع فرموده، علماء و فضلاء زیادى در حوزه علمیه خراسان از محضر درس ایشان بهرهمند مىشدند. پس از گذشت مدت قصد اقامت در مشهد، با توجه به اصرار علماء و خصوصاً اصحاب حوزه درس ایشان، تصمیم گرفتند به طور دائم در مشهد مقدس اقامت نمایند،[8] لذا از این تاریخ مدت 22 سال در کنار قبه منوره حضرت رضا (علیهالسلام) و در سنگر مرجعیت و روحانیت منشأ خدمات زیادى به شریعت مقدسه و حوزههاى علمیه گردیدند.[9]
مبارزه علیه بهائیت
آیتالله میلانى در سنگر دفاع از حریم حضرت ولى عصر (عج) با فرقه و ولیده استعمار ضد اسلام، بهائیت مبارزه مىکرد. در ماه مبارک رمضان 1334ش که خطیب عالیقدر مرحوم حجتالاسلام و المسلمین شیخ محمدتقى فلسفى به امر مرحوم آیتاللّه العظمی سیدحسین بروجردى در مسجد سلطانى تهران منبر مىرفت. ایشان در سخنرانیهاى خود فرقه ضالّه بهائیت را مورد انتقاد شدید قرار داد و پرده از جنایات و عملیّات و فعالیت آنان در داخل و خارج ایران برداشت و فساد و فتنه انگیزى آنان را برملا ساخت. به شاه و دولت هشدار داد براى جلوگیرى و سرکوبى این فرقه ساختگى و وابسته به بیگانگان اقدام و موضع خود را در این خصوص روشن نمایند. در همین زمان مرحوم آیتاللّه العظمى آقاى بروجردى از علماى شهرستانها خواستند آنها هم از پاى ننشسته علیه فرقه ضالّه بهائیت اقدام نمایند. آقاى میلانى با تشکیل جلسهیى که در آن آقایان حاج میرزا احمد کفائى، حاج میرزا حسین فقیه سبزوارى و حاج آقا حسن قمى حضور داشتند، طى سخنانى نظر آیتاللّه بروجردى را مطرح نمودند. آقایان به اتفاق کلمه اظهار داشتند باید آیتاللّه بروجردى را در این امر مهم یارى نمود.
در جلسه دوم که در مشهد مقدس برگزار شد از آقایان علماء و مدرسین حوزه دعوت به عمل آورده و با حضور آقاى حاج شیخ کاظم دامغانى، آقاى شیخ هاشم قزوینى، آقاى حاج شیخ مجتبى قزوینى، آقاى حاج میرزا جواد تهرانى، آقاى شیخ حسنعلى مروارید و آقا میرزا احمد مدرس یزدى، قرار شد در درسها آقایان ذهن طلاب را متوجه این خطر بزرگ بنمایند. در این خصوص جلسه سومى نیز تشکیل گردید. آقاى میلانى در این جلسه که جمعى از اساتید دانشگاه حضور داشتند، اظهار داشتند: این اقدام و حرکت، تنها جنبه دینى ندارد، جنبه سیاسى و مملکتى نیز دارد. مصلحت نیست عمال بیگانه بر مملکت تسلط داشته باشند. باید دست آنان از مداخله و تسلط بر امور مسلمین کوتاه گردد.[10] در جلسه چهارم از برخى تجار و کسبه خراسان دعوت به عمل آوردند و در اجتماع آنان فرمودند: «معامله با بهائیان جایز نیست و مورد رضایت حضرت ولى عصر (عج) نمىباشد.» رژیم پهلوى از این موضعگیرى آیتاللّه میلانى به شدت عصبانى و پیغامهاى تهدیدآمیز هم داده بود. لیکن ایشان به فعالیتهاى خود ادامه دادند و در پنجمین جلسه نیز از جمعیتهاى زیر دعوت به عمل آوردند:
1 ـ کانون نشر حقایق اسلام 2 ـ انجمن تبلیغات اسلام 3 ـ انجمن پیروان قرآن
آقاى میلانى در جمع آنها فرمودند: «نظر به اینکه جوانان و افراد تحصیل کرده در انجمنها هستند، وظیفه دارید خطر فرقه ضاله را براى آنان بیان و در مبارزه از آنان استفاده نمایید. آقاى میلانى همواره شخصیتهاى حوزوى و دانشگاهى و بازارى را در یک صف و با عناوین محترمانه از آنها نام برده و سعى مىکردند همه و همه را در مسئله مبارزه علیه دست پروردگان استعمار انگلیس، بسیج نمایند. تا آنکه بالاخره در جلسه ششم، وعاظ و گویندگان را جمع نمودند، آقاى میلانى در جمع وعاظ خراسان که از جمله آنان، آقاى شیخ مرتضى شهیدى عیدگاهى، آقا شیخ عبداللّه یزدى، آقاى شیخ على اکبر مدقق، آقاى شیخ محمد محدث و آقاى سید عبدالحسین ضیاء بودند، فرمودند:
«ماه مبارک مىرسد، مؤمنین و توده مردم از منابر آقایان استفاده مىبرند. آیتاللّه بروجردى پرچمدار اسلامند. یارى ایشان یارى دین و مذهب و مملکت است، پیام ایشان را به مردم برسانید و در این امر مهم یاریشان نمائید.»
در همین راستا آقاى میلانى با علماى شهرستانهاى خراسان مکاتبه و موضوع را به اطلاع آنان رساندند. و در سایه همین پیگیرىها بود که ماه مبارک 1334 شمسى در استان خراسان تبلیغ علیه بهائیت شدت گرفت و بازاریان و کسبه مسلمان با آنان خرید و فروش نمىکردند.
بالاخره با توجه به پیگیریها و موضعگیریهاى قاطع و هماهنگ فقهاء بزرگوار شیعه و افشاگرى به موقع وعاظ و به ویژه مرحوم آقاى فلسفى بود که رژیم به تنگ آمده، در 16 / 2 / 1334 سرتیپ تیمور بختیار که در آن دوران فرماندار نظامى بود به اتفاق سرلشکر باتمانقلیچ رییس ستاد ارتش مجبور به تعطیل حظیره القدس بهائیان شدند.[11]
در سنگر مبارزه و سیاست از لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی(سال 1341) تا سال 1348
مبارزات آیتاللّه میلانى علیه دستگاه پهلوى در دو جبهه «منفى» و «مثبت» انجام مىگرفت که به چند نمونه اشاره میشود.
1ـ آقاى میلانى به طور مکرّر لوایح و مصوبات دولت و قوانینى که برخلاف مصالح اسلام و مسلمانان در مجلسین شوراى ملى و سنا به تصویب مىرسید، مورد انتقاد قرار داده و به نحو ممکن نارضایتى و موضع خود را به اطلاع مردم مسلمان ایران مىرساندند.[12]
در جریان لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى که توسط رژیم پهلوى به اجراء گذاشته شد آیتاللّه میلانى با پیامها و بیانیههاى متعدد به افشاگرى اهداف ضد اسلامى رژیم پرداخت و از جمله در بیانیه آبان 1341 خطاب به اسداللّه علم نخست وزیر وقت، مىفرماید: «. . . وظیفه خود مىدانم با استمداد از حضرت بقیهاللّه ارواحنا فداه براى سومین بار صریحاً اعلام بدارم تصویبنامه دولت شما در مورد انجمنهاى ایالتى و ولایتى با عدم رعایت شرط اسلام در انتخاب شوندگان و تبدیل قسم به قرآن مجید، به قسم کتاب آسمانى ملت مسلمان ایران و خاصه علماى اعلام را بى نهایت خشمگین ساخته است.»[13]
2ـ هرگاه رژیم در امور حوزههاى علمیه و طلاب مداخله مىکرد، آقاى میلانى عکسالعمل نشان مىدادند، و با صدور اعلامیه و اقدامات متناسب و اعلام مخالفتها (مانند دستور ایشان به ائمه جماعت که براى اعتراض به سیاستهاى رژیم در نماز جماعت حاضر نشوند) در مقابل قوانین مغایر با اسلام و مصالح مسلمین مىایستاد و به دستگاه حاکمه ایران هشدار لازم را مىداد[14] و از طلاب مىخواستند «بر ملاحظات رژیم توجه ننمایند و موضع منفى خود را در برخورد با نظام ضد دینى پهلوى حفظ کنند.»[15]
3ـ در مجالسى که در منزل و مدرسه و یا اماکن دیگر که به نام ایشان برگزار مىگردید اجازه نمىدادند کمترین بهره بردارى را عوامل رژیم از آنها به عمل آورند. وعاظ هر چند گاه در منزل و مدرسه ایشان منبر مىرفتند، از رژیم انتقاد مىکردند، مورد اعتراض و هجوم قرار مىگرفتند و آنها را بازداشت مىنمودند که مرحوم حجتالاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ عباسعلى اسلامى از این قبیل بود.[16] و در این راستا رژیم تضییقاتى را علیه آیتاللّه میلانى به وجود مىآورد.
عناصر ساواک وقتى این موضعگیرى را از آقاى میلانى دیدند جهت در تنگنا قرار دادن ایشان دست به اقدامات زیادى زدند، از جمله فردى را که در کسوت روحانیت بود آماده کردند و پس از اقامه نماز جماعت ایشان در صحن مطهر به منبر رفته، تا این گونه وانمود کنند «که مجلس مزبور از سوى آقاى میلانى برگزار مىشود» آیتالله میلانی از موضوع اطلاع یافتند با قاطعیت اعلام کردند: از شب آینده در نماز جماعت حاضر نخواهند شد و گفتند اجازه نمىدهم نماز جماعت من مقدمه براى بیان هر سخن بشود. این اعتراض به سرعت در سطح مشهد مقدس پخش شده و عوامل رژیم که متوجه شدند توطئهشان برملا شده دست به اقدامات ظاهراً دل جویانه زدند. استاندار وقت، رییس تشریفات آستان قدس را به همراه رییس خدام آستان قدس رضوى جهت عذرخواهى به بیت آقاى میلانى روانه کرد. اقدام استاندار «مبنى بر عذرخواهى» از آقاى میلانى مورد رضایت، ساواک خراسان واقع گردید به همین جهت گفتگوها و مکاتباتى میان آنان رد و بدل شد.[17]
4ـ در واقعه 15 خرداد 42 و جریان دستگیرى و بازداشت حضرت امام خمینى (ره) و حضرات آقایان محلاتى و قمى، آقاى میلانى از مشهد به تهران عزیمت کرده و موضوع نهضت را پیگیرى مىنمودند و علما و مراجع دیگر نیز از قم و شهرستانها به تهران مهاجرت کرده بودند، علماى مهاجر آیتاللّه میلانى را به عنوان رییس برگزیدند. آقاى میلانى در این سفر به طور خستگىناپذیر به مدت صد روز در تهران اقامت گزیدند و به پشتیبانى قاطع خود از نهضت 15 خرداد ادامه دادند.[18]
در این ایام وقتى یک نسخه از اعلامیه آیتاللّه گلپایگانى به دست ایشان رسید، آن را بوسیده فرمودند: «اینها را جمع کنید تا به آنهایى که مىگویند یک مشت آخوند، دست به این تحریکات زدهاند، به موقع خود نشان دهم که اینها نه تنها چند نفر آخوند نیستند بلکه جمیع مراجع تقلید شیعیان هستند که یک صدا علیه ستم و بى دینى و تنها به منظور اجراى قانون اساسى قیام کرده و تا جان در بدن دارند از تعقیب و اجراى هدف مقدس منصرف نخواهند شد.[19]
5 ـ در طول مدت اقامت آیتاللّه میلانى در مشهد هر از چند گاهى عوامل رژیم ایشان را در تنگناى ملاقات با شاه قرار مىدادند. همان طور که در سند مورخه 12 / 3 / 48 مىخوانیم استاندار به آقاى میلانى پیغام مىفرستد مصالح کشور و مردم ایجاب مىکند که ایشان با شاه ملاقات نمایند! مطالعه اسناد مربوط نشان مىدهد عوامل رژیم به طور مکرر اصرار داشتند اگر ایشان تمایل به ملاقات عمومى با شاه را که از رسانهها پخش شود، ندارد، در حرم مطهر حضرت رضا(ع) به تنهایى ملاقات داشته باشد لیکن معظمله هرگز ملاقات با شاه را نپذیرفتند، رژیم وقتى دید آقاى میلانى را نمىتواند براى ملاقات با شاه متقاعد نماید، در سفرى که شاه به مشهد آمده بود، روزنامه کیهان به دروغ نوشت: «آقاى میلانى با شاهنشاه در حرم مطهر امام رضا (ع) ملاقات کردند.» فرداى آن روز از سوى بیت آیتاللّه میلانى، تکذیب نامهیى به رسانهها داده شد، و روزنامه اطلاعات اعلام کرد، چنین ملاقاتى از سوى آیتاللّه میلانى با شاه صورت نگرفته است[20] و به این وسیله توطئه و دروغ رژیم را برملا ساختند.
عوامل رژیم پهلوى وقتى دیدند طرح و برنامههاى آنان در به سازش کشاندن آیتاللّه میلانى، حتى از رهگذر ملاقات ایشان با شاه با شکست مواجه گردیده دست به طرحهاى خصمانه و انتقام جویانه علیه وی زدند. ساواک طى سند شماره: 15281 / 9 ه ـ 30 / 8 / 47 در خصوص ایجاد عملیات در جهت تحقیر و انزواى آیتاللّه میلانى با استفاده از موقعیت علمى برخى علماء مىگوید: «بدیهى است مىتوان از وجود او در زمینه کوچک نمودن میلانى استفاده و از این رویه بهرهبردارى نمود و از طرفى چون مشارالیه با چند جلسه تدریس مورد توجه طلاب واقع گردیده است، از این جریان مىتوان بهترین بهرهبردارى را در زمینه هتک حیثیت و وجهه میلانى نمود...» مفاد سند شماره 1111 / 9 ه ـ 28 / 1 / 44 حاکى است «با محدودیتى که براى میلانى گرفته شده پیشبینى مىشود یا تسلیم کافى شود و یا از کشور خارج گردد.» ناصر مقدم که در آن تاریخ مدیر کل اداره سوم ساواک بود، طى دستورالعملى به ساواک خراسان ابلاغ مىنماید. اشعار موهنى بر وزن آهنگهاى محلى که توسط تصنیف فروشان محل انتشار مىیابد به منظور هتک حرمت آقاى میلانى و استهزاء او در انظار اجتماع تهیه و منتشر نمایید، ساواک مزبور تأکید مىنماید: «حتى ترتیبى داده شود که روى نوار ضبط و منتشر شود»
برابر سند شماره 7288 / ه 1 ـ 20 / 6 / 46 ساواک خراسان در پاسخ به دستورالعمل فوق، چنین اظهار نظر مىنماید:
«با بررسیهایى که به عمل آمده، ساواک خراسان معتقد است هرگونه اقدام علیه مراجع به صورت شعر و غزل و ترانه علاوه بر اینکه نتیجهاى ندارد و باعث تحریک متعصبین مذهبى که واحد قابل توجهى هستند، شده و آنها را جرىتر مىنماید، و علما را مظلوم و بىگناه نشان مىدهد، به نظر این سازمان به طورى که تاکنون عمل شده و نتیجه هم به دست آمده، تفرقهاندازى بین آیات بوده ـ و به نحوى برنامهریزى و وانمود شده است که ـ به دست خود آنها صدور اعلامیه علیه دیگرى مىباشد و هر چه این اعلامیهها مستندتر و با مدرک باشد نتیجه آن بهتر و مردم را از اطراف آنها پراکنده مىنماید، ساواک خراسان این عمل را انجام داده، ساواک مزبور در این گزارش اضافه مىنماید:
«این ساواک غیر محسوس طبق روش همیشگى هر چند ماه یکبار اعلامیهاى به نام یکى از آنها با مدرک لازم علیه دیگرى در تمام کشور منتشر نماید، کافى است» بدیهى است چنانچه میلانى جزئىترین فضولى نمود، با شدیدترین وجهى کوبیده خواهد شد، معذلک سراینده شعر و ترانه در اختیار این ساواک است، چنانچه تیمسار ریاست معظم معتقد به سرودن اشعار باشند، مجدداً مراتب را ابلاغ تا اقدام شود.» بالاخره اداره کل سوم ساواک طبق سند شماره 45110 / 316 ـ 8 / 7 / 46 به ساواک خراسان دستور تنظیم اشعار موهن همراه با آهنگهاى مبتذل را صادر مىنماید. بىشک روش ساواک در برخورد با سوژههاى روحانى و به ویژه مراجع تقلید که مخالف رژیم ستمشاهى پهلوى بودند منحصر به روش فوق نبود، مطالعه اسناد ساواک در پرونده انفرادى آیتاللّه میلانى نشان مىدهد، ساواک از هر اقدام و شگردی که موجبات تضعیف و بىحیثیتى ایشان را در میان جامعه فراهم آورد، کوتاهى نکرده، گاهى با پخش اعلامیه و شبنامه از قول یک شخصیت روحانى علیه دیگرى[21] و زمانى با بسیج عوامل خود و براساس طرح معروف استعمار پیر «اختلاف بینداز و حکومت کن» سعى مىکرد جوّ اختلاف و بدبینى را در حوزههاى علمیه و خصوصاً علماى طراز اول حوزه دامن زده تا از این رهگذر، اقتدار روحانیت را بزوال و نابودى بکشاند.[22] و زمانى دیگر با ارسال کارت تبریک عید توسط نصیرى رییس کل ساواک براى اعاظم روحانیت و از جمله آیتاللّه میلانى و اعلام آن در رسانههاى جمعى مىخواهد با این ترفند طرح هماهنگى آنها را با رژیم در میان مردم القاء نماید. در سند شماره:9558 / ه ـ 28 / 9 / 45 مىخوانیم، نتیجه این ترفند ساواک «باعث تعبیر وابستگى آنها به دستگاه شده و در نتیجه اطرافیان آیات مزبور آنها را سازشکار دانسته و سلب اعتماد از آنها خواهند نمود، و این موضوع باعث بهرهبردارى ساواک خواهد شد.» برابر سند شماره 669 ـ 7 / 7 / 42 رییس ساواک خراسان در خصوص مراجعت اجبارى آیتاللّه میلانى به مشهد پس از مهاجرت به تهران در واقعه 15 خرداد 42 به رییس کل ساواک پیشنهاد مىکند: «براى لجن مال نمودن نامبرده وسیله مأمورین ساواک و وسیله ماشینهاى ارتش تظاهر به استقبال از نامبرده شود و مراجعت وى را به صورت فرمایشى که عامل آن ساواک بوده است، وانمود نمایند.»
ساواک که همواره گوش به زنگ نکته یا سوژه اختلافآمیز بود، تا هر چه بیشتر زمینههاى فتنه و فتنهگرى را در میان روحانیت و مقامات شاخص روحانیت توسعه دهد، به مجرّد آنکه متوجه شد در رؤیت هلال ماه شوال و عید سعید فطر بین آقایان میلانى و قمى اختلاف نظر به وجود آمده است سعى نمود از این اختلاف بهرهبردارى لازم را در جهت تضعیف موقعیت و نفوذ آقایان به عمل آورد.[23]
6 ـ کمک به زندانیان سیاسى که براى پیشبرد اهداف اسلام و روحانیت اسیر سیاه چالهاى رژیم پهلوى شده بودند و نیز حمایت از خانوادههاى آنان و همچنین حمایت از روحانیون و شخصیتهاى علمى و دانشگاهى که رژیم آنها را به مناطق مختلف کشور تبعید مىکرد، آقاى میلانى از هر طریق ممکن سعى مىنمودند آنان را مورد تفقد و پشتیبانى کامل قرار دهد، به ویژه با توصیههایى که به علماء و مؤمنین مناطق مىکردند و یا افرادى را جهت رفع مشکلات ایشان به آن مناطق اعزام میکردند، در حد امکانات و مقدورات خود اجازه نمىدادند آنها در خارج از محیط زندان و یا تبعیدگاه بدون پشتیبان باشند.[24]
برابر مفاد سند شماره 521 / 312 ـ 11 / 5 / 46 آقاى میلانى از سال 41 به هر یک از روحانیون که به علت مبارزه با رژیم پهلوى به زندان مىافتادند مبلغ 2 و 3 تا 5 هزار ریال کمک مالى مىنمودند.[25] مطابق گزارش این سند کمک ایشان به زندانیان همچنان ادامه داشته است.[26]
از جمله اقدامات آیتاللّه میلانى در خصوص زندانیان سیاسى، ایجاد تمرکز در جهتگیرى مبارزه از طریق هماهنگى با سایر علما بود. با اینکه در قضیه ترور حسنعلى منصور نخست وزیر وقت در بهمن سال 1343، ایشان از متهمین پرونده مطروحه قلمداد شدهاند؛ سرنخهاى رسیده به ساواک حاکى از آن بود که ایشان فتوى قتل منصور را صادر نمودهاند. با این وصف معظمله با صدور نامههایى براى علماء خواستار وساطت همگانى آنها براى آزادى قاتلین منصور شدند و خود نیز در ملاقاتی که با پاکروان رییس ساواک داشتند اعتراض رسمى خود را به دستگیرى و شکنجه مردم مسلمان و روحانیون متعهد توسط ساواک و عوامل رژیم ستمشاهى اعلام نمودند.[27]
7 ـ در جریان انتخابات دوره بیست و یک شوراى ملى(شهریور 1342) آیتاللّه میلانى به مردم توصیه نمودند «کارت الکترال» یا تعرفه نامه انتخاباتى را براى ایشان به منظور جمعبندى تعداد آراء و نیز مشخص شدن آراى تقلبى ارسال دارند تا در صورت لزوم و بىتوجهى رژیم به خواست و حقوق مردم به مجامع بینالمللى اعلام نمایند.[28]
8 ـ آیتاللّه میلانى دلایل مهاجرت خود از مشهد به تهران را در واقعه 15 خرداد 42، تحکیم احکام مقدس اسلام و مبارزه با دشمنان اسلام اعلام فرموده و با صدور اعلامیههاى متعدد حمایت صریح خود را از حضرت امام خمینى و مشروعیت مبارزه ایشان با رژیم پهلوى و تأکید بر ادامه مبارزه تا حصول پیروزى اعلام داشته و به مردم مسلمان ایران گفتند:
«عقیده خود را درباره حضرت آیتاللّه خمینى دامت برکاته آشکارا اظهار نمایید که ایشان یکى از مراجع تقلید عالیقدر امت اسلامى هستند و گفته ایشان گفته همه ملت مسلمان است و حق مشروع قانونى دارند، هرگونه انتقاد و اعتراض نمایند...»[29] حضرت امام نیز فرمودند: «گفتههاى میلانى گفته همه علما است.»[30]
9ـ حضور آیتاللّه میلانى در واقعه نهضت پانزده خرداد 42 و پافشارى ایشان در حفظ و حراست از دستآوردهاى آن نهضت بزرگ و به ویژه همگامى و علاقه خاص ایشان به امام خمینى (ره) برکات فراوانى را براى سربلندى و پیروزى امت اسلام و شکست طرحهاى امپریالیسم و صهیونیسم بینالملل به وجود آورد، مطالعه دقیق مکاتبات ایشان با حضرت امام خمینى نشان دهنده عمق علاقه و شناخت ایشان از وجود مغتنم و منحصر حضرت امام براى ادامه مبارزه و شکست طرحهاى دشمن مىباشد.
10 ـ نظام سلطنت پهلوى که در وقایع قبل و بعد از واقعه 15 خرداد 42، خود را در معرض ضربات پى در پى مردم مسلمان و روحانیت و حوزههاى علمیه مىدید، در یک طرح سازمان یافته و در واقع به منظور عقده گشایى خود، و نیز ایجاد تفرقه در سازمان روحانیت و فروپاشى کانون متحد مبارزه، تصمیم به اعزام اجبارى طلاب علوم دینى به سربازى گرفت، در این میان آیتاللّه میلانى به طلاب توصیه نمودند: «از رفتن به سربازى خوددارى نمایند.»[31] و به مبارزه خود علیه طرحهاى رژیم ادامه دهند.
آیتاللّه میلانى در عرصه ارتباطات جهانى
گستره شعاع مرجعیت در نظام فقهى و اجتماعى شیعیان محدود به کشور یا منطقه خاص نمىتواند باشد بلکه با عنایت به توانمندىهاى علمى، معنوى و مدیریتى شخص مرجع و در چارچوب رابطه مقلِّد و مقلَّد و نیز کشش دو سویه این رابطه تا حدودى مىتواند فرایند نفوذ مرجع دینى را در جامعه مسلمانان شیعى تعیین نماید. از آنجا که آیتاللّه میلانى یکى از مراجع تقلید و از استوانههاى علمى عصر خود بود، رابطه و نفوذ ایشان در میان مسلمانان کشورهاى مختلف، از ملازمات موقعیت علمى و معنوى معظمله بوده است، که با توجه به مقتضیات و نوع رویدادها در اماکن مختلف اسلامى حضور داشتهاند، معظمله با مراکز اسلامى و شخصیتهاى علمى و مذهبى، مراجع رسمى بینالمللى و خبرنگاران خارجى به منظور افشاگرى دیکتاتورى حکومت پهلوى و تبیین اهداف روحانیت در مبارزه علیه رژیم ستمشاهى ارتباطاتى داشتهاند که در اینجا به برخى از آنها که در اسناد ساواک آمده است اشاره مىنماییم:
1ـ پیام آیتاللّه میلانى به کنگره انجمن اسلامى دانشجویان اروپا.[32]
2ـ افشاگرى مظالم و جنایات هیئت حاکمه ایران در مصاحبه با خبرنگاران خارجى و مجامع بینالمللى.[33]
3ـ حمایت از مرکز اسلامى هامبورگ و تأمین نیازهاى مادى و معنوى آن و تشویق آیتاللّه شهید دکتر محمدحسین بهشتى براى مسافرت و اداره آن مرکز پس از مراجعت مرحوم آیتاللّه دکتر محمد محققى نماینده مرحوم آیتاللّه بروجردى.[34]
4ـ ارتباط با دانشگاه الازهر مصر و پیام به شیخ محمود شلتوت مفتى اعظم و رییس آن دانشگاه در خصوص فجایع رژیم غاصب فلسطین و آتش زدن مسجد الاقصى و نیز ملاقات با دکتر شیخ محمد فحام رییس الازهر پس از فوت شیخ شلتوت.[35]
5ـ ارتباط با مسلمانان آسیاى مرکزى، مسلمانان شوروى طى دعوتنامهیى از آیتاللّه میلانى جهت سفر به شوروى دعوت به عمل آوردند.[36]
6ـ تماس با آیتاللّه امام سیدموسى صدر، رهبر شیعیان لبنان، به ویژه در جریان اشغال سرزمینهاى اسلامى توسط رژیم اشغالگر قدس.[37]
7ـ بخشى از ارتباطات ایشان، شامل تماس با مجامع معتبر بینالمللى و یا شخصیتهاى سیاسى جهان بوده است. از آن جمله مکاتبه با انجمن برتراند راسل، به منظور اعلام حمایت آنان از زندانیان سیاسى ایران و نیز مکاتبه با لیندن جانسون معاون رییس جمهور آمریکا به هنگام مسافرت وى به ایران و افشاگرى در خصوص سیاستهاى استعمارى و ضد دینى رژیم پهلوى و اعتراض به اهداف سلطه جویانه آمریکا مىباشد.[38]
8ـ عنایت خاص آیتاللّه میلانى به طلاب خارجى که در ایران مشغول تحصیل بودند. سیاست ایشان در خصوص این طیف از طلاب بر این منوال بود که «طلاب خارجى را بدون هیچگونه قید و شرط دست و پاگیر ادارى در حوزههاى علمیه پذیرفته و حداکثر حمایت از آنان به عمل آید.» زیرا به هرحال آنها در مدت تحصیل در ایران به آداب و رسوم این مملکت علاقمند مىشوند و این کشور را وطن دوم خود تلقى مىنمایند و پس از بازگشت به موطن اصلى خویش مىتوانند به عنوان بازوى تبلیغى مؤثر در ترویج دین و خدمت به اسلام و تشیع مؤثر باشند.[39]
9ـ ارسال پیام و نماینده جهت کنگره هزاره آیتاللّه نوراللّه شوشترى (رحمتاللّه علیه) در هند.[40]
خدمات ارزنده و آثار جاودانه
یکى از لوازم اثباتى مقام مرجعیت در عرف فقه و اندیشه کلامى شیعه، حضور فقیه در عرصههاى گوناگون سیاسى، اجتماعى و فرهنگى جامعه است. مطالعه اسناد ساواک در پرونده آیتاللّه میلانى نشان مىدهد که ایشان در مدت اقامت در مشهد مقدس به طور خستگىناپذیر در عرصههاى مختلف فعال بودهاند در ذیل به چند مورد از اقدامات فرهنگى اجتماعى آن فقیه بزرگ اشاره مىنماییم.
1 ـ همه روزه در طول زندگانى خود در مشهد (به جز اوقاتى که مریض بوده) از ساعت 8 الى 10 صبح وقت خود را به مراجعین اختصاص داده بود.[41]
2 ـ هر از چند گاهى براى افتتاح طرحهاى عمرانى و افتتاح مساجد تازه تأسیس و امور خیریه، مدارس، بیمارستان، حمام، دارالایتام، غسالخانه، به یکى از شهرها، بخشها و قراء استان خراسان مسافرت مىفرمودند.
دانشمند محترم حجتالاسلام آقاى سید فاضل حسینى میلانى در مقدمه کتاب «محاضرات فى فقه الامامیه» صفحه 38 مىنویسد: «و نستطیع القول انه ما من مؤسسة خیریهٍ فى منطقه خراسان الا و کان سیدنا المترجم، له دور فعال فى انشائها و دعمها...»
با جرأت مىتوان گفت که مؤسسه خیریهاى نیست در خراسان مگر اینکه آیتاللّه میلانى در تأسیس و راه اندازى آن سهم به سزایى داشتهاند. البته این امر منحصر به خراسان نبوده است، بلکه در نواحى دیگر ایران و همچنین کشورهاى خارج، از این قبیل خدمات زیاد داشتهاند.
3 ـ از جمله خدمات آیتاللّه میلانى، اعزام طلاب فاضل جهت تبلیغ احکام شرع به نقاط مختلف کشور و به ویژه به نقاط محروم بوده است. طبق طرح و برنامه منظم در مقاطعى از سال در شبهاى جمعه، ایام محرم و صفر، و ماه مبارک رمضان به دستور ایشان جمعى از طلاب و مبلغین واجد شرایط لازم به نقاط مزبور اعزام مىگردیدند، از این رهگذر مردم مسلمان را به وظایف دینى، اجتماعى و سیاسى خویش آشنا مىنمودند، این اقدام آیتاللّه میلانى، عصبانیت ساواک را به طور مکرر در پى داشت و همواره تضییقاتى را براى ایشان و طلاب اعزامى به وجود مىآورد، لیکن با همه مشکلات ایشان تا آخر عمر این برنامه را ادامه دادند. ساواک در گزارشهای خود آورده است: «آقاى میلانى به طلاب مبلّغ سفارش مىکردند راضى نیستم در این سفرهاى تبلیغى نامى از من برده شود.»[42] و یا مىفرمودند: «نام مرا هم در جایى نبرید من راضى نیستم که کسى براى من تبلیغ کند و نام من را ذکر کند.»
4 ـ توجه به مشکلات معیشتى و رفاهى مردم مسلمان به ویژه در هنگام بروز حوادث و آسیبهاى طبیعى، بخش دیگرى از اقدامات و فعالیتهاى اجتماعى آیتاللّه میلانى بوده است. به طور مثال: در حادثه زلزله سال 1347 جنوب خراسان فعالیتهاى گستردهیى از سوى ایشان جهت امدادرسانى به حادثه دیدگان انجام گرفت و با صدور اعلامیه و فراخوانى عمومى جهت کمک به آسیب دیدگان و اعزام نماینده مخصوص به منطقه زلزله زده، نوع دوستى و کمال رأفت و عواطف اسلامى را به منصّه ظهور رساندند و با وجود کبر سن در حالى که خود نیز قصد عزیمت به آن منطقه را داشتند و برابر آنچه در اسناد ساواک آمده است «ساواک از رفتن ایشان به منطقه مزبور جلوگیرى کرد و نه تنها مانع رفتن ایشان به منطقه زلزله زده شد، بلکه سعى مىکرد از جمع آورى اعانات مردم مسلمان که به دستور ایشان برنامهریزى و به همین منظور حسابى در بانک افتتاح شده بود جلوگیرى به عمل آورد.» در عین حال معظم له دامنه امدادرسانى را به حادثه دیدگان گسترش دادند.
ملکات اخلاقى و فضایل نفسانى آیتاللّه میلانى
سجایاى اخلاقى و سیر و سلوک معنوى آیتاللّه میلانى همانند مقام علمى و شم و حزم سیاسى ایشان در مرحله کاملى بوده است. آیتالله میلانی انسانى وارسته، مدیر، مدبّر با روحیه نوع دوستى و رأفت، قدرت جذب بسیار بالا، تیزبینى و دور اندیشى «در حرف و عمل»[43] که هیچ گاه تحت تأثیر جو جنجالهاى سیاسى قرار نمىگرفت. مطالعه اسناد ساواک نشان مىدهد: «پاسخ او در مقابل تقاضاى بسیار تند افراد عموماً این بود: من به وظیفه خود عمل خواهم کرد.» لیکن از بیان کم و کیف تصمیم و نحوه اقدام آن (شاید به ملاحظه پرهیز از هرگونه سوءاستفاده احتمالى، و یا لو رفتن تصمیم و یا...) خوددارى مىفرمود. همواره از اعمالى که کوچکترین شائبه خودنمایى داشت پرهیز و در انتخاب تاکتیکهاى مبارزاتى از هرگونه حرکت خشونتآمیز و یا اقدامى که وجهه ژورنالیستى داشت و یا باعث واکنش شدید ساواک مىگردید، نیز خوددارى مىفرمود. در عین حال راضى به سرد شدن تنور مبارزه یا خوشحالى عناصر رژیم پهلوى و احیاناً تضعیف انقلابیون نشد.
3ـ ساواک در سند شماره 11064 / ه ـ 15 / 4 / 49 در خصوص پرهیز آیتاللّه میلانى از شهرتطلبى چنین اظهار نظر مىکند: «در مدت فوت آیتاللّه حکیم در تمام مجالس که در این باره تشکیل شد، شرکت نمود و هیچ عملى که وى را داوطلب این مقام نماید از خود نشان نداد.»
تألیفات علمى و آثار قلمى
از مرحوم آیتاللّه میلانى آثار علمى و تألیفات ارزشمندى باقى مانده است که هر کدام از آنها مىتواند بیانکننده عظمت روحى و توان فکرى بلند ایشان باشد. از جمله آنها آثار ذیل مىباشد:
1ـ محاضرات فى فقه الامامیه، در ده مجلد مىباشد. 2ـ کتاب استدلالى در مزارعه و مساقات.
3ـ حاشیه المکاسب 4 جلد. 4ـ قواعد فقهیه و اصولیه، یک جلد. 5ـ رساله فى المشتق.
6ـ کتاب استدلالى فى الاجاره. 7ـ تفسیر سورة الجمعه و التغابن جزء واحد.
8ـ رساله فى منجزات المریض. 9ـ تعلیقات على العروه الوثقى.
10ـ تعلیقات على کتاب الهدى الى دین المصطفى. 11ـ رساله فى التأمین و الیانصیب (قرعهکشى).[44]
12ـ کتاب فى صلاه الجمعه و الجماعه و المسافر. 13ـ قادتنا کیف نعرفهم در 9 جلد.[45]
14ـ یکصد و ده پرسش. 15ـ شرح استدلالى بر مباحثى از کتاب صلوه شرایع.
16ـ کتاب در بحث اوامر تا آخر استصحاب . 17ـ حاشیه بر وسیله النجاه.
18ـ نخبه المسائل در سال 1370 ق در نجف اشرف به طبع رسیده است.
19ـ مختصر الأحکام. 20ـ مناسک حج، در سال 1347 ه ق چاپ شده است.
21ـ رساله در احکام جلود و غیره.
22ـ رساله در تحقیق صلوهالجمعه.[46]
وفات آیتاللّه میلانى
آیتاللّه میلانى در اول فروردین ماه 1354 احساس ناراحتى شدید در معده کردند و جهت مداوا در بیمارستان شاهینفر مشهد بسترى شدند، با توجه به وخامت روز افزون حال ایشان و پس از یک سلسله آزمایشات پزشکى و عکسبردارىهاى لازم، پزشکان اعزام ایشان را به بیمارستانهاى تهران لازم تشخیص دادند، لذا به بیمارستان پارس تهران منتقل گردیدند. نتیجه معاینات پزشکى نشان داد متأسفانه مبتلا به سرطان معده، کبد و کلیه هستند، از این رو بسترى بودن ایشان در بیمارستانهاى تهران یا مشهد چندان فرقى براى بهبود حال ایشان نداشت، لذا بنا به میل خود به مشهد مراجعت فرموده و مجدداً در بیمارستان شاهینفر مشهد بسترى شدند. با گذشت زمان حال این فقیه ربانى وخیمتر مىگردید و تلاش پزشکان چندان فایدهیى در بهبود کسالت نداشت. سرانجام روح مطمئنه آن فقیه صمدانى پس از تحمل آلام و به ویژه رنجهاى روحى در ظهر روز جمعه 29 رجب 1395 هجرى قمرى برابر هفدهم مرداد ماه 1354 هجرى شمسى به عالم ابدى پیوست. پیکر پاک آن فقید سعید را روز شنبه اول ماه شعبان سال 1395 هجرى قمرى(18 / 5 / 1354) در ساعت 10 صبح از خانه ایشان در یک تشییع کم نظیر به سمت حرم مطهر حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا علیه السلام تشییع و در قسمت بالاسر آن حضرت دفن گردید.
پینوشتها:
[1]ـ تاریخ سلسله این فقیه عالیقدر را عارف احمد عبدالغنى در کتاب «تاریخ امراء المدینة المنورة» نگاشته است و سلسله سادات حسینى اکنون در مدینه منوره متجاوز از یازده طایفهاند که یکى از آنها شجره طیبه و شرفاء مدینه منوره جد اعلاى آقاى میلانى مىباشد. و ر. ک محاضرات فى فقه الامامیة، کتاب الزکاة جلد 1 ص 5 و 6 و گنجینه دانشمندان، جلد 7، صفحه 99 و مفاخر آذربایجان، جلد 1، صفحه 356.
[2]ـ ر. ک: همان، ص 14 / 13 و مفاخر آذربایجان جلد 1 ص: 7 / 356.
[3]ـ ر. ک: همان، صفحه 16.
[4]ـ مرحوم آیتاللّهالعظمى حاج آقا حسین قمى بعد از واقعه مسجد گوهرشاد مشهد مقدس در سال 1354 هجرى به عراق تبعید و در کربلاء ساکن بودند.
[5]ـ ر. ک: محاضرات فى فقه الامامیة، کتاب الزکاة جلد اول: 23.
[6]ـ ر. ک: سند تاریخ 17 / 9 / 41.
[7]ـ و اى رسول تو خود از وحى که برتو مىرسد پیروى کن و راه صبر پیش گیر تا وقتى که خداوند میان تو و مخالفان ـ حکم کند که او بهترین حکم فرمایان است. سوره یونس، آیه 109.
[8]ـ ر. ک: گنجینه دانشمندان، جلد 7، صفحه 103.
[9]ـ ر. ک: محاضرات فى فقهالأمامیة کتاب الزکاة، جلد اول، صفحه 24 و25 و الشیخ حزرالدین، معارفالرجال، جلد 3، صفحه 265.
[10]ـ نفوذ و قدرت روز افزون بهاییان در پستهاى حساس سیاسى، اقتصادى و ادارى کشور و تشنّج آفرینىها و جنایات هولناک صهیونیست مآبانه آنان،نسبت به مسلمانان در جاى جاى کشور، و همدستى عوامل دولتى با ایشان در طول حکومت پهلوى در آن ایام، نگرانیهاى زیادى را براى علماء و حوزههاى علمیه به وجود آورده بود توجه خوانندگان محترم را بعنوان نمونه،به موقعیت یکى ازآنها جلب مىنماییم: او دکتر ایادى بهائى عامل صهیونیست معروف مىباشد که بعنوان پزشک شاه به دربار راه یافت در حالى که با علم پزشکى آشنایى کافى نداشته، پرفسور ژانبرنار پزشک مخصوص شاه به اسداللّه علم وزیر دربار گفته بود: «دکتر ایادى، پزشک مخصوص شما چاقوى جراحى را از بیلچه باغبانى تشخیص نمىدهد. » ر. ک: گفتگوهاى من با شاه خاطرات محرمانه اسداللّه علم، زیر نظر عبدالرضا هوشنگ مهدوى، تهران طرح نو، چاپ سوم تابستان 1371، صفحه 616.
حسین فردوست مهره دیگر دربار شاهنشاهى در خاطراتش از ایادى چنین یاد مىکند:
«. . . ایادى با نفوذترین فرد دربار و به تدریج با نفوذترین فرد کشور شد. او براى خود حدود 8 شغل در سطح کشور درست کرده بود، مشاغلى که همه مهم و پولساز بود! رئیس بهدارى کل ارتش بود و در این پست ساختمان بیمارستانهاى ارتش به امر او بود. وارد کردن وسائل این بیمارستانها به امر او بود. وارد کردن داروهاى لازم به امر او بود. دادن درجات پرسنل بهدارى ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود، و هیچ پزشک سرهنگى بدون امر ایادى سرتیپ نمىشد، و هرگونه تخطى از اوامر او همراه بابرکنارى و مجازات بود.
ایادى رئیس «اتکاى» ارتش و نیروهاى انتظامى بود و در این پست کلیه نیازمندیها باید به دستور او تهیه مىشد. هر چه او اراده مىکرد، و لو در کشور موجود بود، باید براى ارتش از خارج، به ویژه انگلیس و آمریکا، وارد مىشد. تعیین سهمیه و صدها کار دیگر و حتى تعیین رؤساى اتکاها و پرسنل آن با او بود.
سازمان دارویى کشور نیز تماماً تحت امر ایادى بود. چه داروهایى و به کدام مقدارباید تهیه شود، ازکجاخریدارى و به کدام فروشنده و به چه میزان داده شود، چه داروهایى باید و چه داروهایى نبایدواردشود،همه وهمه بنابرمصالح بهائیگرى دائما درتغییر بود. شیلات جنوب دراختیارایادى بود وتعیین این که به کدام کشورها وشرکتها اجازه صیادى داده شود و به کدام داده نشودنیز دراختیارایادى بود. در نتیجه سیاست هاى اوتا انقلاب ،صیدایران با بدوىترین وسائل انجام مى شد. تعیین رییس وپرسنل شیلات نیز با ایادى بود.
من یکبار مشاغل او را کنترل کردم و به 80 رسید به محمدرضا گزارش کردم. محمدرضا در حضور من از او ایراد گرفت که 80 شغل را براى چه مىخواهى؟ ایادى به شوخى جواب داد و گفت: «مىخواهم مشاغلم را به 100 برسانم!». این خود نمونه کوچکى است از شیوه حکومت محمدرضا!
در دوران هویدا، ایادى تا توانست وزیر بهایى وارد کابینه کرد و این وزراء بدون اجازه او حق هیچ کارى نداشتند. من مىتوانم ادعا کنم که یک هزارم کارهاى ایادى را نمىدانم، ولى اگر پروندههاى موجود ارتش و نیروهاى انتظامى و سازمانهاى دولتى بررسى شود، موارد مستندى مشاهده مىگردد که به نظر افسانه مىرسد، و براین اساس مىتوان کتابى نوشت که: آیا ایادى بهایى برایران سلطنت مىکرد یا محمدرضا پهلوى؟!
تمام ایرانیان رده بالا چه در ایران باشند و چه در خارج، خواهند پذیرفت که سلطان واقعى ایران ایادى بود؛ حقیقتى که پیش از انقلاب جرأت بیان آن را نداشتند.
در زمان حاکمیت ایادى بود که بهاییها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ایران بهایى بیکار وجود نداشت. در دوران قدرت ایادى تعداد بهایىهاى ایران به 3 برابر رسید. بسیارى بهاییها در مقابل مذهب مىنوشتند: «مسلمان» و حال آن که بهایى بودند». ر. ک: حسین فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد اول تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى چاپ پنجم ص: 202 ـ 203 ـ 374
[11]ـ ر. ک: روز شمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامى، باقر عاقلى، جلد 1 صفحه 51 و خاطرات و مبارزات حجهالاسلام فلسفى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ص: 190 تا 200.
[12]ـ ر. ک: اسناد شماره: 5906 / گ 1 ـ 8 / 11 / 41 و اعتراض به دولت علم دایر بر اجراى لوایح خلاف شرع مقدس که موضوع اعلامیه پیوستى سند شماره 1097 / 311 ـ 4 / 9 / 41 و پیوست سند 3424 ـ 21 / 3 / 42 و همچنین 240 ـ 11 / 3 / 42 و موضعگیرى ایشان در خصوص موارد خلاف شرع «در لایحه خانواده موضوع سند شماره:1048 / 9 ه ـ 12 / 1 / 46.
[13]ـ ر. ک: اسناد انقلاب اسلامى، جلد اول، صفحه 40.
[14]ـ ر . ک: اسناد شماره 240 ـ 11 / 3 / 42 و 12753 / د 2 ـ 20 / 5 / 42 و 3 / 11 / 41.
[15] ر. ک: اسناد شماره 5564 / م الف 11 ـ 22 / 7 / 42 و سند شماره: 14828 / 316 ـ 2 / 3 / 46 و پیوست سند شماره 4563 / ه ـ 21 / 4 / 46 و . . .
[16]ـ ر. ک: به اسناد شماره: 116ـ / 9 ـ 6 / 6 / 41 و 7365 / م الف 11 ـ 5 / 7 / 41.
[17]ـ ر. ک: اسناد تاریخ 27 / 6 / 45 و 12 / 5 / 45.
[18]ـ ر. ک: سند 16 / 4 / 42.
[19]ـ ر. ک: 16 / 4 / 42.
[20]ـ ر. ک: سند شماره: 5619 ـ 16 / 1 / 41 و تاریخ 21 / 1 / 41 و 5525 / 8 ه ـ 17 / 8 / 46 و 723 / 316 ـ 7 / 7 / 46 مطابق مفاد سند 21 / 3 / 48 وقتى اصرار استاندار وقت خراسان مبنى بر لزوم ملاقات آیتاللّه میلانى با شاه عقیم ماند ساواک در تحلیلهاى خود به این نتیجه مىرسد که که اگر طرح رژیم در این خصوص در میان مردم افشاء گردد، اسباب تقویت موقعیت آقاى میلانى در میان روحانیون انقلابى فراهم مىشود. بدیهى است که در این صورت مقابله با نامبرده به سهولت انجام نمىگیرد.
[21]ـ ر. ک: اسناد شماره: 8919 / 9 ه ـ 16 / 8 / 45 و 550 ـ 10 / 9 / 45.
[22]ـ ر. ک: سند شماره 6223 / 9 ه ـ 3 / 5 / 45 و در سند شماره 1310 / 316 ـ 1 / 5 / 43 آمده است چنانچه از اختلاف حاصل بین آیتاللّه قمى و میلانى خوب استفاده شود کاملاً بین آن دو جدائى خواهد افتاد و خود طرفداران هر یک دیگرى را منفور خواهند کرد.
[23]ـ ر. ک: اسناد شماره 670 / 23 ـ 23 / 10 / 45 و 9894 / ه 1ـ10 / 11 / 45.
[24]ـ ر. ک: اسناد اداره یکم عملیات 763 / دایره 1 بخش 311 ـ 3 / 2 / 42 و 16 / 1 / 42 و 35692 / 316 ـ 14 / 6 / 46 و 3769 / 316 ـ 24 / 2 / 45 و 10969 / 9 ه ـ 4 / 4 / 49 و پیوست آن.
[25]ـ حجتالاسلام و المسلین آقاى هاشمى رفسنجانى در ضمن خاطرات دوران مبارزه با رژیم پهلوى در این خصوص نیز اشاره کرده است، ر. ک: هاشمى رفسنجانى دوران مبارزه جلد اول، ص 505، 548، 550.
[26]ـ براى توضیح بیشتر علاوه بر اسناد مزبور به اسناد ـ 16 / 1 / 42 و 7 / 8 / 42 نیز نگاه کنید.
[27]ـ ر. ک: سند: 6730 / 9 ه ـ 10 / 4 / 44 و براى آزادى طلاب که در سیاهچالهاى ساواک زندان بودند. ر. ک اسناد: 3769 / 316 ـ 24 / 2 / 45 و 73 ـ 22 / 2 / 43 و 1145 / 9 ه ـ 4 / 2 / 44 و تا آنجا که مقدور بوده، از حمایت سیاسى و معنوى خود از زندانیان سیاسى غفلت نکرد. سند شماره 763 دایره 1 بخش 311 ـ 2 / 3 / 42.
[28]ـ ر. ک: اسناد: 5510 / 2 الف 11 ـ 21 / 5 / 42 و 11548 / س ت ـ 4 / 6 / 42.
[29]- ر. ک: پاورقى سند تاریخ 14 / 12 / 43.
[30]- ر. ک: سند: 22 / 9 / 42 برابر 27 رجب 83.
[31]ـ ر. ک: سند شماره 8427 / م الف 11 ـ 30 / 9 / 42.
[32]ـ ر . ک: سند و پیوست شماره: 9657 ـ 3 / 10 / 42.
[33]ـ ر . ک: سند شماره 2921 ـ 12 / 6 / 42.
[34]ـ ر . ک: سند شماره 1759 / الف11 ـ 13 / 2 / 40.
[35]ـ ر . ک: سند شماره 12039 / 9 ه ـ 4 / 5 / 50.
[36]ـ ر . ک: سند شماره 9165 / الف 11 ـ 1 / 9 / 41.
[37]ـ ر . ک: سند شماره 10294 / ه1 ـ 7 / 8 / 52.
[38]ـ ر . ک: سند شماره 227 ت / 3 ـ 8 / 2 / 43.
[39]ـ ر . ک: سند شماره 10132 / ه1 ـ 7 / 10 / 51.
[40]ـ ر. ک: سند شماره 11927 / 9 ـ 9 / 7 / 49 و محاضرات فى فقه الأمامیة، کتاب الزکاة، ص: 5 / 30.
[41]ـ ر . ک: سند شماره 5978 / م / الف 11 ـ 21 / 8 / 40 و 10661 / 312 ـ 6 / 3 / 40.
[42]ـ ر. ک: اسناد: 13242 / ه 1 ـ 20 / 11 / 49 و تاریخ 29 / 7 / 49 و در سند شماره 10203 / 9 ه ـ 20 / 12 / 49 مىفرماید «نام مرا هم در جااى نبرید، من راضى نیستم که کسى براى من تبلیغ کند و نام مرا ذکر کند» و 15ـ28ـ57 ـ 29 / 7 / 49 و 12679 / ه 1 ـ 2 / 10 / 49 و 9751 / 9 ه ـ 26 / 7 / 50.
[43]ـ ساواک طى یک برنامه ریزى دقیق، طرح اغواء و انحراف برخى علماء را از مسیر مبارزه و در نهایت تسلیم و سازش با رژیم پهلوى را داشت لیکن در هنگام اجراء این طرح در خصوص آقاى میلانى با ناکامى مواجه گردید، ساواک مرکز در ضمن سند شماره 1919 / 316 ـ 21 / 4 / 49: خطاب به استاندار و رییس ساواک خراسان مىگوید: «متأسفانه هنوز شما و نه استاندار، میلانى را نمىشناسید. [44]ـ این فقیه سعید اولین فقیهى است که در مورد بیمه و بلیتهاى بختآزمایى، رساله مستقلى نوشته است.
[45]ـ مشتمل بر یک دوره زندگانى و فضایل و مناقب چهارده معصوم(ع) از مدارک شیعه و سنى.
[46]ـ ر. ک: مفاخر آذربایجان جلد 1 ص : 9 / 358 و گنجینه دانشمندان جلد 6 ص : 5 / 104
مرکز بررسی اسناد تاریخی