23 دی 1399
سیاست حقوق بشر کارتر و فضای باز سیاسی
شعیب بهمن
«فضای باز سیاسی» اصطلاحی است که به شرائط سیاسی ایران از زمستان 1355 تا سقوط رژیم شاهنشاهی اطلاق شده است. این دوره که با پیروزی جیمی کارتر و شکست جمهوریخواهان در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا آغاز شده بود، در نهایت به واسطه شرایطی که بوجود آورد، به روند سقوط محمدرضا پهلوی کمک فراوانی نمود.
آغاز به کار کارتر در دی ماه 1355 مقارن با اهمیت یافتن مسائلی چون حقوق بشر و عدم فروش تسلیحات به رژیمهای دیکتاتوری در سیاستهای آمریکا بود. شاه که همواره درصدد جلب رضایت بیگانگان بود، این بار نیز سعی کرد خود را با سیاستهای جدید واشنگتن هماهنگ سازد.
اگر چه در آغاز رژیم شاه به اشکال مختلف در برابر مسأله حقوق بشر مقاومت میکرد و با اشاره به خطر رخنه کمونیسم در ایران، سابقه 2500 سالهی شاهنشاهی و فرامین کوروش را به عنوان نخستین منشور حقوق بشر به رخ جهانیان و از جمله آمریکاییها میکشید، اما در نهایت به دنبال تحولاتی که در سطح جهانی به وقوع پیوسته بود، رژیم ناچار به پذیرش و اعمال برخی از جنبههای حقوق بشر شد.
با وجودی که در طول تاریخ ایران، سلطنت به طور مکرر دست به دست شده بود، اما اساس آن هیچگاه عوض نشده بود. ماهیت سیاسی و شکل حکومتی رژیم پهلوی نیز به گونهای بود که علیرغم تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی، از نقطه نظر سیاسی کمترین تحولی در آن روی نداده بود و از این دیدگاه، ایران در دوره محمدرضا شاه با ایران در دوره شاهان مستبد قاجار تفاوتی نداشت. در هر دو رژیم امر و فرمان ظلالله وخدایگان و شاهنشاه بر امور ریز و درشت مملکتی حاکم بود، وزیر و وکیل، نخستوزیر، استاندار، سفیر، سناتور، فرماندهان نظامی و انتظامی و امرا براساس منویات ملوکانه عزل و نصب میشدند. شاه، اول و آخر امور و حاکم مطلق بود و مابقی ایران، فقط گوش به فرمان بوده، وظیفهای جز اطاعت از اوامر ملوکانه نداشتند. 1
از این رو هر تغییر و تحولی در شخص شاه به کل نظام سیاسی نیز تسری مییافت. به همین دلیل هنگامی که شاه تحت فشارهای روانی ناشی از سیاست حقوق بشری کارتر اقدام به آزادسازی فضای سیاسی ایران نمود، تمام ارکان رژیم وی نیز تحتالشعاع سیاست فوق قرار گرفتند.
شاه که با تکیه بر ارتش بزرگ و نیروی قهریه ساواک در مقابل فشارهای داخلی برای کاهش استبداد ایستادگی میکرد، در مقابل فشارهای خارجی علیالخصوص فشارهای آمریکا همواره کرنش مینمود. زیرا آنچه در نگاه محمدرضا پهلوی اهمیت داشت، کسب مشروعیت و مقبولیت خارجی بود. در واقع شاه بیش از آنکه خواستار مقبولیت از جانب مردم ایران باشد، در پی کسب محبوبیت در میان رهبران خارجی، به ویژه رؤسای جمهور آمریکا بود. 2
شاه که پیشتر تحت فشار ایالات متحده آمریکا به اصلاحات ارضی و انقلاب سفید مبادرت ورزیده بود، بار دیگر ناچار بود تحت فشار واشنگتن تغییراتی را در سیاستهای خود بوجود آورد.
وحشت شاه از انتخاب کارتر بدین سبب بود که وی در مبارزات انتخاباتی خود، شعارهایی مبنی بر حمایت از گسترش حقوق بشر و آزادی ملتها را عنوان کرده بود از این رو هنگامی که کارتر دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر رقیب جمهوریخواه خود پیروز شد، دستگاه حکومت جدید این احساس را در او بوجود آورد که گرچه ایالات متحده هنوز او را یک متحد مهم تلقی میکند، اما روزهای فروش نامحدود اسلحه و نادیده گرفتن شکنجههای ساواک در آمریکا سپری شده است. 3 بنابراین سیاستهای دفاع از حقوق بشر کارتر به عنوان زنگ خطری برای دیکتاتوریهای هم پیمان ایالات متحده علیالخصوص رژیم شاه در آمد.
با این پیش فرض، تزلزل پایههای رژیم نیز آغاز گشت. از اینرو در 12 بهمن 1355 روزنامهها خبر از ممنوعیت شکنجه در ایران دادند و دو روز بعد خبرها حکایت از باز بودن زندانها برای دیدار افراد بیطرف داشتند. علاوه بر این طی سال 56 تعداد 561 زندانی سیاسی آزاد شدند و سازمانهای بینالمللی ناظر بر حقوق بشر پس از سالها انتظار راهی ایران شدند. تغییر در شیوه دفاع از متهمین دادگاههای نظامی، کاهش اختناق و امکان نسبی اظهار نظر انتقادآمیز و درج اخبار برخی از فعالیتهای مخالفین رژیم از جمله نمودهای عینی فضای تازه بود. 4
در این بین سفر شاه در 23 آبان 1356 به ایالات متحده و تظاهرات دانشجویان ایرانی در واشنگتن در برابر کاخ سفید نیز لطمه شدیدی به موقعیت بینالمللی شاه زد. در حالی که پلیس آمریکا برای متفرق کردن ناراضیان ایرانی از گازهای اشکآور استفاده کرده بود، شبکههای تلویزیونی در سراسر جهان، صحنههای اغتشاش را به تصویر میکشیدند و شاه را که با چشمانی اشکریز به خوشآمد گویی کارتر ـکه او خود نیز اشک میریخت ـگوش فرا میداد را نشان میدادند. 5
از سوی دیگر مخالفان داخلی نیز که به خوبی از تغییرات ایجاد شده آگاهی یافته بودند، فعالیتهای خود را علنیتر نمودند. نامهی سرگشاده روشنفکران مذهبی، وکلا و حقوقدانان خطاب به شاه که طی آن خواستار رعایت قانون اساسی، آزادی زندانیان سیاسی، احترام به آزادیهای سیاسی و حقوق بشر، انحلال ساواک و انجام انتخابات آزاد در ایران شده بودند، در مهر ماه 1356 انتشار یافت. 6
امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی که همواره در رأس مخالفان رژیم شاه قرار داشت نیز خواستار انتشار نامههایی با همین شکل و محتوا از سوی روحانیون شد. 7
تشکیل جمعیت طرفداران آزادی و حقوق بشر، برپایی شبهای شعر از سوی کانون نویسندگان، اجتماعات عمومی و سخنرانیها و تظاهرات اسلامی نیز از جمله پیامدهای دیگر فضای باز سیاسی بود که از سوی مخالفین به کار گرفته شد. 8
اگر چه فضای باز سیاسی پیامد سیاستهای اعلانی حقوق بشر از سوی کارتر بود، اما به واقع آن سیاستها هیچگاه در قبال ایران به اجرا در نیامد و تنها تأثیر روانی خاص خود را بر اوضاع از هم گسیخته حکومت پهلوی گذاشت. زیرا دولت کارتر که در آغاز کار تبلیغات بسیاری برای ارتقاء حقوق بشر در سطح جهانی نموده بود، در نهایت در قبال ایران همان رهیافتی را در پیش گرفت که دولتهای نیکسون و فورد اتخاذ کرده بودند. در واقع پیش از آنکه دولت کارتر بتواند یک استراتژی نوین جهانی را تنظیم کند، یا حتی یک رهیافت نوین را دربارهی ایران در پیش گیرد، نخستین نشانههای انقلاب ایران نمایان شده بود. 9
این مطلب را به وضوح میتوان در سفر رسمی جیمی کارتر به ایران در دی ماه 1356 مشاهده نمود. زیرا این سفر یک استثنای مهم بود و افکار عمومی جهان، ایران را متحده بدون قید و شرط ایالات متحده میانگاشت. در واقع دیدار کارتر از تهران که ابتدا قرار بود کوتاه و تنها چند ساعت به طول انجامد، عملاً تبدیل به سفری اساسی با هدف ستایش از پادشاه ایران شد. از این رو میتوان این چنین عنوان داشت که جیمی کارتر، با سخنان دوستانه و صمیمانهاش که حاوی ستایشی تأکیدآمیز و استثنایی از شاه نیز بود، میخواست به او ثابت کند که یک رئیسجمهور دمکرات آمریکا نیز میتواند به اندازه یک رئیسجمهور جمهوریخواه، دوستی راستین برای او باشد 10 و از روند سرکوب مخالفین حمایت کند.
کارتر که میخواست اعتباری دوباره به شاه بدهد، ستایش خود از شاه را چنین آغاز کرد: «ایران، با رهبری خردمندانهی شاه، به جزیرهی صلح و ثبات در یکی از پرتلاطمترین مناطق جهان تبدیل شده است. هیچ کشور دیگری در جهان، از نظر امنیت نظامی، به اندازهی شما به ما نزدیک نیست. هیچ کشور دیگری در جهان وجود ندارد که ما در مورد مسائل منطقهای که نگرانمان میسازد، با آن مشورتهایی چنین دقیق کنیم. و هیچ رهبر دیگری نیست که من برای او احترامی عمیقتر و دوستی صمیمانهتر داشته باشم.» 11
در ظاهر امر چنین به نظر میرسید که فضای باز سیاسی بوجود آمده در پی سیاست حقوق بشر کارتر، منجر به گسیختگی روند طبیعی نظام استبدادی شاه و از دست دادن ابزار لازم برای کنترل و مهار بحران و شورش گردیده و روند سرکوب، شکنجه، اعدام و محرومیت از حقوق سیاسی ـ اجتماعی کاهش یافته است. 12 با این حال نمیتوان انقلاب اسلامی و پیروزی آن را وامدار فضای باز سیاسی و سیاست حقوق بشر کارتر دانست. اگر چه این فضا به حرکتهای مخالفانه جنبهی عینیتری بخشیداما در مجموع انقلاب دیر یا زود به وقوع میپیوست و عامل اصلی آن تضادهای درونی جامعه ایران بود و نه فضای باز سیاسی که در پی سیاست حقوق بشر کارتر بوجود آمده بود. 13
این مطلب را میتوان در نارضایتیهای رو به گسترش داخلی مشاهده نمود. نارضایتیهای عمومی شرایط را به گونهای تغییر داده بود که محمدرضا پهلوی که در طول سلطنت خود، مردم را موظف به اطاعت و سپاسگذاری از شخص اول مملکت میدانست و هرگونه مخالفت از سوی آنان را بر نمیتافت به جای تأکید بر روی شعارهائی چون رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ، انقلاب سفید، اصلاحات ارضی و صنعتی شدن کشور، مجبور به شنیدن «صدای انقلاب مردم» گردید.
پینویسها:
1. صادق زیبا کلام، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، تهران، روزنه، 1380، ص 141.
2. ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، انتشارات طرح نو، 1370، ص 123.
3. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، 1369، ص 152.
4. پیشین مقدمهای بر انقلاب اسلامی، صص 219 ـ 224.
5. هوشنگ نهاوندی، آخرین روزها، پایان سلطنت و درگذشت شاه، ترجمه، مریم سیحون، لسآنجلس، شرکت کتاب، 1383، ص 55.
6. علیرضا امینی، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، 1381، ص 235.
7. صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج 3، ص 252.
8. مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، بیجا، بی نام، 1363، صص 25ـ 26.
9. مارک ج.گازیورسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه، جمشید زنگنه، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1373، صص 227ـ 228.
10. پیشین، آخرین روزها، پایان سلطنت و درگذشت شاه،صص 47ـ 66.
11. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر پیکان، 1380، صص 468ـ 469.
12. عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، کتاب طوبی، 1375، ص 1328.
13. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی زمینهها و پیامدها، قم، دفتر نشر و پخش معارف، 1380، ص 139.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
«فضای باز سیاسی» اصطلاحی است که به شرائط سیاسی ایران از زمستان 1355 تا سقوط رژیم شاهنشاهی اطلاق شده است. این دوره که با پیروزی جیمی کارتر و شکست جمهوریخواهان در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا آغاز شده بود، در نهایت به واسطه شرایطی که بوجود آورد، به روند سقوط محمدرضا پهلوی کمک فراوانی نمود.
آغاز به کار کارتر در دی ماه 1355 مقارن با اهمیت یافتن مسائلی چون حقوق بشر و عدم فروش تسلیحات به رژیمهای دیکتاتوری در سیاستهای آمریکا بود. شاه که همواره درصدد جلب رضایت بیگانگان بود، این بار نیز سعی کرد خود را با سیاستهای جدید واشنگتن هماهنگ سازد.
اگر چه در آغاز رژیم شاه به اشکال مختلف در برابر مسأله حقوق بشر مقاومت میکرد و با اشاره به خطر رخنه کمونیسم در ایران، سابقه 2500 سالهی شاهنشاهی و فرامین کوروش را به عنوان نخستین منشور حقوق بشر به رخ جهانیان و از جمله آمریکاییها میکشید، اما در نهایت به دنبال تحولاتی که در سطح جهانی به وقوع پیوسته بود، رژیم ناچار به پذیرش و اعمال برخی از جنبههای حقوق بشر شد.
با وجودی که در طول تاریخ ایران، سلطنت به طور مکرر دست به دست شده بود، اما اساس آن هیچگاه عوض نشده بود. ماهیت سیاسی و شکل حکومتی رژیم پهلوی نیز به گونهای بود که علیرغم تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی، از نقطه نظر سیاسی کمترین تحولی در آن روی نداده بود و از این دیدگاه، ایران در دوره محمدرضا شاه با ایران در دوره شاهان مستبد قاجار تفاوتی نداشت. در هر دو رژیم امر و فرمان ظلالله وخدایگان و شاهنشاه بر امور ریز و درشت مملکتی حاکم بود، وزیر و وکیل، نخستوزیر، استاندار، سفیر، سناتور، فرماندهان نظامی و انتظامی و امرا براساس منویات ملوکانه عزل و نصب میشدند. شاه، اول و آخر امور و حاکم مطلق بود و مابقی ایران، فقط گوش به فرمان بوده، وظیفهای جز اطاعت از اوامر ملوکانه نداشتند. 1
از این رو هر تغییر و تحولی در شخص شاه به کل نظام سیاسی نیز تسری مییافت. به همین دلیل هنگامی که شاه تحت فشارهای روانی ناشی از سیاست حقوق بشری کارتر اقدام به آزادسازی فضای سیاسی ایران نمود، تمام ارکان رژیم وی نیز تحتالشعاع سیاست فوق قرار گرفتند.
شاه که با تکیه بر ارتش بزرگ و نیروی قهریه ساواک در مقابل فشارهای داخلی برای کاهش استبداد ایستادگی میکرد، در مقابل فشارهای خارجی علیالخصوص فشارهای آمریکا همواره کرنش مینمود. زیرا آنچه در نگاه محمدرضا پهلوی اهمیت داشت، کسب مشروعیت و مقبولیت خارجی بود. در واقع شاه بیش از آنکه خواستار مقبولیت از جانب مردم ایران باشد، در پی کسب محبوبیت در میان رهبران خارجی، به ویژه رؤسای جمهور آمریکا بود. 2
شاه که پیشتر تحت فشار ایالات متحده آمریکا به اصلاحات ارضی و انقلاب سفید مبادرت ورزیده بود، بار دیگر ناچار بود تحت فشار واشنگتن تغییراتی را در سیاستهای خود بوجود آورد.
وحشت شاه از انتخاب کارتر بدین سبب بود که وی در مبارزات انتخاباتی خود، شعارهایی مبنی بر حمایت از گسترش حقوق بشر و آزادی ملتها را عنوان کرده بود از این رو هنگامی که کارتر دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر رقیب جمهوریخواه خود پیروز شد، دستگاه حکومت جدید این احساس را در او بوجود آورد که گرچه ایالات متحده هنوز او را یک متحد مهم تلقی میکند، اما روزهای فروش نامحدود اسلحه و نادیده گرفتن شکنجههای ساواک در آمریکا سپری شده است. 3 بنابراین سیاستهای دفاع از حقوق بشر کارتر به عنوان زنگ خطری برای دیکتاتوریهای هم پیمان ایالات متحده علیالخصوص رژیم شاه در آمد.
با این پیش فرض، تزلزل پایههای رژیم نیز آغاز گشت. از اینرو در 12 بهمن 1355 روزنامهها خبر از ممنوعیت شکنجه در ایران دادند و دو روز بعد خبرها حکایت از باز بودن زندانها برای دیدار افراد بیطرف داشتند. علاوه بر این طی سال 56 تعداد 561 زندانی سیاسی آزاد شدند و سازمانهای بینالمللی ناظر بر حقوق بشر پس از سالها انتظار راهی ایران شدند. تغییر در شیوه دفاع از متهمین دادگاههای نظامی، کاهش اختناق و امکان نسبی اظهار نظر انتقادآمیز و درج اخبار برخی از فعالیتهای مخالفین رژیم از جمله نمودهای عینی فضای تازه بود. 4
در این بین سفر شاه در 23 آبان 1356 به ایالات متحده و تظاهرات دانشجویان ایرانی در واشنگتن در برابر کاخ سفید نیز لطمه شدیدی به موقعیت بینالمللی شاه زد. در حالی که پلیس آمریکا برای متفرق کردن ناراضیان ایرانی از گازهای اشکآور استفاده کرده بود، شبکههای تلویزیونی در سراسر جهان، صحنههای اغتشاش را به تصویر میکشیدند و شاه را که با چشمانی اشکریز به خوشآمد گویی کارتر ـکه او خود نیز اشک میریخت ـگوش فرا میداد را نشان میدادند. 5
از سوی دیگر مخالفان داخلی نیز که به خوبی از تغییرات ایجاد شده آگاهی یافته بودند، فعالیتهای خود را علنیتر نمودند. نامهی سرگشاده روشنفکران مذهبی، وکلا و حقوقدانان خطاب به شاه که طی آن خواستار رعایت قانون اساسی، آزادی زندانیان سیاسی، احترام به آزادیهای سیاسی و حقوق بشر، انحلال ساواک و انجام انتخابات آزاد در ایران شده بودند، در مهر ماه 1356 انتشار یافت. 6
امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی که همواره در رأس مخالفان رژیم شاه قرار داشت نیز خواستار انتشار نامههایی با همین شکل و محتوا از سوی روحانیون شد. 7
تشکیل جمعیت طرفداران آزادی و حقوق بشر، برپایی شبهای شعر از سوی کانون نویسندگان، اجتماعات عمومی و سخنرانیها و تظاهرات اسلامی نیز از جمله پیامدهای دیگر فضای باز سیاسی بود که از سوی مخالفین به کار گرفته شد. 8
اگر چه فضای باز سیاسی پیامد سیاستهای اعلانی حقوق بشر از سوی کارتر بود، اما به واقع آن سیاستها هیچگاه در قبال ایران به اجرا در نیامد و تنها تأثیر روانی خاص خود را بر اوضاع از هم گسیخته حکومت پهلوی گذاشت. زیرا دولت کارتر که در آغاز کار تبلیغات بسیاری برای ارتقاء حقوق بشر در سطح جهانی نموده بود، در نهایت در قبال ایران همان رهیافتی را در پیش گرفت که دولتهای نیکسون و فورد اتخاذ کرده بودند. در واقع پیش از آنکه دولت کارتر بتواند یک استراتژی نوین جهانی را تنظیم کند، یا حتی یک رهیافت نوین را دربارهی ایران در پیش گیرد، نخستین نشانههای انقلاب ایران نمایان شده بود. 9
این مطلب را به وضوح میتوان در سفر رسمی جیمی کارتر به ایران در دی ماه 1356 مشاهده نمود. زیرا این سفر یک استثنای مهم بود و افکار عمومی جهان، ایران را متحده بدون قید و شرط ایالات متحده میانگاشت. در واقع دیدار کارتر از تهران که ابتدا قرار بود کوتاه و تنها چند ساعت به طول انجامد، عملاً تبدیل به سفری اساسی با هدف ستایش از پادشاه ایران شد. از این رو میتوان این چنین عنوان داشت که جیمی کارتر، با سخنان دوستانه و صمیمانهاش که حاوی ستایشی تأکیدآمیز و استثنایی از شاه نیز بود، میخواست به او ثابت کند که یک رئیسجمهور دمکرات آمریکا نیز میتواند به اندازه یک رئیسجمهور جمهوریخواه، دوستی راستین برای او باشد 10 و از روند سرکوب مخالفین حمایت کند.
کارتر که میخواست اعتباری دوباره به شاه بدهد، ستایش خود از شاه را چنین آغاز کرد: «ایران، با رهبری خردمندانهی شاه، به جزیرهی صلح و ثبات در یکی از پرتلاطمترین مناطق جهان تبدیل شده است. هیچ کشور دیگری در جهان، از نظر امنیت نظامی، به اندازهی شما به ما نزدیک نیست. هیچ کشور دیگری در جهان وجود ندارد که ما در مورد مسائل منطقهای که نگرانمان میسازد، با آن مشورتهایی چنین دقیق کنیم. و هیچ رهبر دیگری نیست که من برای او احترامی عمیقتر و دوستی صمیمانهتر داشته باشم.» 11
در ظاهر امر چنین به نظر میرسید که فضای باز سیاسی بوجود آمده در پی سیاست حقوق بشر کارتر، منجر به گسیختگی روند طبیعی نظام استبدادی شاه و از دست دادن ابزار لازم برای کنترل و مهار بحران و شورش گردیده و روند سرکوب، شکنجه، اعدام و محرومیت از حقوق سیاسی ـ اجتماعی کاهش یافته است. 12 با این حال نمیتوان انقلاب اسلامی و پیروزی آن را وامدار فضای باز سیاسی و سیاست حقوق بشر کارتر دانست. اگر چه این فضا به حرکتهای مخالفانه جنبهی عینیتری بخشیداما در مجموع انقلاب دیر یا زود به وقوع میپیوست و عامل اصلی آن تضادهای درونی جامعه ایران بود و نه فضای باز سیاسی که در پی سیاست حقوق بشر کارتر بوجود آمده بود. 13
این مطلب را میتوان در نارضایتیهای رو به گسترش داخلی مشاهده نمود. نارضایتیهای عمومی شرایط را به گونهای تغییر داده بود که محمدرضا پهلوی که در طول سلطنت خود، مردم را موظف به اطاعت و سپاسگذاری از شخص اول مملکت میدانست و هرگونه مخالفت از سوی آنان را بر نمیتافت به جای تأکید بر روی شعارهائی چون رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ، انقلاب سفید، اصلاحات ارضی و صنعتی شدن کشور، مجبور به شنیدن «صدای انقلاب مردم» گردید.
پینویسها:
1. صادق زیبا کلام، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، تهران، روزنه، 1380، ص 141.
2. ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، انتشارات طرح نو، 1370، ص 123.
3. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، 1369، ص 152.
4. پیشین مقدمهای بر انقلاب اسلامی، صص 219 ـ 224.
5. هوشنگ نهاوندی، آخرین روزها، پایان سلطنت و درگذشت شاه، ترجمه، مریم سیحون، لسآنجلس، شرکت کتاب، 1383، ص 55.
6. علیرضا امینی، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، 1381، ص 235.
7. صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج 3، ص 252.
8. مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، بیجا، بی نام، 1363، صص 25ـ 26.
9. مارک ج.گازیورسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه، جمشید زنگنه، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1373، صص 227ـ 228.
10. پیشین، آخرین روزها، پایان سلطنت و درگذشت شاه،صص 47ـ 66.
11. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر پیکان، 1380، صص 468ـ 469.
12. عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، کتاب طوبی، 1375، ص 1328.
13. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی زمینهها و پیامدها، قم، دفتر نشر و پخش معارف، 1380، ص 139.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی