08 اردیبهشت 1393
در پایتخت فراموشی
نویسنده سازنده سریال مستند «حماسه ناتمام» یا شیردره پنجشیر در رابطه با احمد شاه مسعود یکی از فرماندهان قدیمی افغانستان است. حکایت چند روز زندگی او در خط مقدم جبهه است. این مستند پائیز 1380 از شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. در تابستان سال 1380 طالبان بیش از 90 درصد افغانستان را تصرف نمودند و تنها استان بدخشان در شمال شرق این کشور در کنترل مخالفان با فرماندهی احمد شاه مسعود بود. مسعود در 9 سپتامبر 2000 (20 شهرویور 1380) ترور شد و نویسنده تیرماه همان سال میهمان شخصی وی بوده است. در شهریور ماه 81 دولت افغانستان و بنیاد تازه تاسیس «احمد شاه مسعود» نخستین سالگرد او را با شکوه هرچه تمامتر برگزار کرد. اولین سالگرد بزرگداشت، همیشه مهم و تاثیرگذار است. صدها چهره بین المللی از سراسر جهان به افغانستان دعوت شدند. نویسنده نیز در چند نوبت در این مراسم حضور داشته است.
یکسال پس از مرکز مسعود، نویسنده که در گذشته رایزن فرهنگی ایرن در افغانستان بوده، به میان دوستان وی رفته است. در این سفر «بهروز افخمی» که در آن دوره نماینده مجلس ایران بوده نیز در آخرین لحظات همراغ نویسنده شده است. البته در این سفر چند ایرانی (غیردولتی) دیگر نیز در میان این مراسم بودند که طرف افغانی خود آنها را به این مراسم دعوت کرده بود. این مراسم برای نویسنده به دلایل مختلف از ارزش تاریخی خاصی برخوردار بوده است که مهمترین آن گذشت یک دهه آتش جنگ داخلی های و انتخاب حامد کرزای و شروع تاریخ افغانستان پس از جنگ است.
وی در سفرهای معتدد خود به این دیدار، یادداشت های پراکنده ای با عنوان«چگر در ولایت جنرالها» نوشته است که بخشی از آنها در چند نشریه داخلی ایران انتشار یافته است. مهمترین بخش این یادداشت ها سفر وی به قندهار و مناطق تحت کنترل طالبان و ملاقات های وی با «ملا محمد عمر» بوده است که گویا مورد توجه مخاطبان نشریات قرار گرفته است. نویسنده تاکید دارد که یادداشت هایش در آستانه انتشار قرار دارد.
نویسنده معتقد است نوشتارش که تلاش دارد تصویری از نخستین ماههای افغانستان و کابل پس از یکی دهه جنگ و خونریزی را نشان دهد، حائز اهمیت است. وی تاکید دارد در افغانستان در هنگام یادداشت هایش در سال 1381، با کشور کنونی تفاوت زیادی دارد و تلاش دارد یادداشت هایش همان روحیه و حس دوره خود را داشته باشد و امیدوار است این یادداشت های پراکنده در مراودات فرهنگی این دو سرزمین بزرگ که به یک زبان تکلم می کنند، ایفای نقش نماید.
وی همان قدر که به سرزمین پدری اش ایران بزرگ عشق می روزد، مهر آن یار و دیار (افغانستان) در سینه اش دیده می شود. «من یک صبح هرات را با یک عمر زندگی در پاریس و لندن و لس آنجلس عوض نمی کنم» (صفحه 87 کتاب) کتاب شامل شش فصل است؛ «از تهران تا به کابل، کابل چند ماه پس از خروج طالبان، سمینار آغاز می شود، از کوهسنگی تا پارک زرنگار، سفر به پنجشیر، بازگشت به کابل و حکایت آخرین روزها».
همه چیز از یک تلفن ستاد بزرگداشت سالگرد «احمد شاه مسعود» از کابل آغاز می شود که خبر برگزاری مراسم را به اطلاع وی میرساند. به گفته وی:«این رسم جوانمردی نیست. عشق من افغانستان بوده و عمرم در این سرزمین صرف شده است، فیلم ها و کتاب های بسیار در این باره ساخته و نوشته ام. شاید یکی از مهمترین مستندهای جهان را به اذعان عمده دستاندرکاران و خاصه خود افغانها درباره مسعود را ساخته و علاقه دوطرفه ای میان این دو برقرار بوده پس چرا وی باید آخرین نفر باشد از سفر مطلع شود. بخصوص آنکه وی در ساختن سریال مستند«حماسه ناتمام» سختی های زیادی دیده است و بدون امکانات، یک تنه و یک پایی این اثر را ساخته است. وی از 16 سالگی به افغانستان سفر کرده و سالها در آنجا سکونت کرده و پایش را در کوهستان های«قره کمر» بدخشان از دست داده است.
در بخش «نایت کلوپ در کابل» نویسنده بدرستی تفاوت هیات اعزامی از جمهوری اسلامی ایران با هیاتی اعزامی سفارت افغانستان در تهران را که هیچ ربطی به جمهوری اسلامی ایران ندارد و اینکه آنها منتخب مقامات رسمی ایران نیستند را تشریح نموده است. وی در فصل سوم به دلایل عدم شرکت مقامات رسمی ایرانی در این مراسم سالگرد احمد شاه مسعود اشاره ای ندارد و در دو نوبت غیر مستقیم آنرا مورد انتقاد قرار داده است:«با وجود مناسبات عالی احمد شاه مسعود با تهران و علاقه ای که همه ما به او داشتیم و داریم، بدبختانه هیچ مقام رسمی ایران در مراسم شرکت نکرده. حتی جناب سفیر (ایران) هم در مراسم نیستند. بنا بوده یک هیات رسمی که از تهران برای شرکت در این مراسم می آید، پیام آقای خاتمی را نیز خطاب به سمینار یاد شده همراه بیاورد که با نیامدن آن حضرات، کل ماجرا منتفی شده است. چقدر ما ایرانی ها در این قبیل موارد منظم و هوشیار عمل می کنیم! بنظر میرسد انتقادهای نویسنده در موضوعات تشریفاتی و دیپلماتیک، نشانگر کم اطلاعاتی از چگونگی دعوت های رسمی از مقامات رسمی یک کشور در مراسم هایی از این قبیل است.
هرچند نویسنده در کتابش اطلاعات خوبی از وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان ارائه داده است و ذکر بعضی خاطرات و ماجراهای جذابی را شرح داده است و همین امر بر جذابیت کتاب افزوده است، اما بنظر می آید این سفر که برای شرکت در مراسم سالگرد صورت گرفته است، نویسنده در بسیاری مواقع از خاطرات سالهای قبل خود و نه اجلاس اخیر خود کمک گرفته است. نویسنده در پاره ای از مواقع احمد شاه مسعود و دیگر شخصیت های این کشور را می ستاید:«عمرم در افغانستان صرف شده است، فیلمها و کتابهای بسیار در اینباره ساخته و نوشته ام، یک پایم را در این کشور از دست داده ام، چقدر احمد شاه مسعود را دوست داشتهام و…» بارها در کتاب به زبان های مختلف تکرار شده است.
همچنین مناسب بود نویسنده از سایر گروههای جهادی افغانستان نیز نام میبرد. وی از ارتباط احمد شاه مسعود با شیعیان افغانستان نیز سخنی نگفته است. تاریخ کابل، جبهه بندی احزاب و گروههای مختلف که بعضی از آنها روزی با مسعود سر جنگ داشته اند و حالا در مراسم بزرگداشت وی سخنرانی میکنند(!)، معرفی و ارائه سوابق فرماندهان و مبارزانی که تا حالا فقط اسمشان را شنیدهایم. انتشار این کتاب و خاطرات وی هرچند بسیار دیرهنگام بوده است و سالها از خاطرات وی گذشته است اما همچنان برای ایرانیان خواندنی است اما شاید انتشار این کتاب برای اتباع این کشور دیرهنگام بوده است اما در مجموع کتاب برای افغانها نیز جذاب بنظر می رسد. کتاب فاقد ارائه اطلاعات مقدماتی فرهنگی، سیاسی، جغرافیایی و تاریخی در خصوص افغانستان و حتی شخص احمدشاه مسعود است. در کتاب خطاهای تایپی زیادی دیده میشود که نشان از سرعت در انتشار کتاب دارد که امید است در چاپ های بعدی اصلاح شود.
تاریخ شفاهی