15 اردیبهشت 1400
شکلگیری بهائیت در آمریکا و حمایت ۱۰۰ ساله از آن
در مورد اعضای بهایی که وارد سازمان اداری اقتصادی پهلوی شدند باید گفت که خیلی از اینها نمی پذیرند که بهایی بودند هرچند در خلوت خودشان به این امر مباهات می کنند. پدر امیر عباس هویدا از کسانی بوده است که نزدیک به سران این تشکیلات بوده است اما خود هویدا این را به گردن نمی گیرد.
حمیدرضا اسماعیلی نویسنده و پژوهشگر حوزه بهائیت با حضور در برنامه سرچشمه مطالبی را درباره تاریخچه و فعالیت بهائیت از ابتدا تا کنون بیان کرد.
وی با بیان اینکه بهایئت با بابیت ارتباط دارد، گفت: بابیت مادر سازمان بهائیت است و اگر بخواهیم درباره بهائیت بدانیم باید درباره بابیت مطالبی را بدانیم.
اسماعیلی ادامه داد: در زمان محمد شاه قاجار و زمانی که سید علی محمد باب ادعای بابیت کرد هیچ وقت ادعای پیامبری نکرد اما بعدا به مرور زمان مورخان گفتند که باب ادعای پیامبری کرده و بعد از آن هم که بهائیت از دل بابیت بیرون آمد مدعی شدند که دین جدیدی است.
این پژوهشگر بهائیت ادامه داد: خودشان ادعا می کنند که بهائیت یک دین است اما باید به واقعیت های تاریخی هم توجه داشته باشیم تا ببینیم این پدیده چگونه است. این پدیده در بغداد و نجف و کربلا ظهور کرد و حسین علی نوری به عنوان موسس آن ادعا کرد که من پیامبری در عصر جدید هستم.
وی تصریح کرد: آنها این ادعا را مطرح کردند و دو قرن است که به نام دین سعی می کنند افرادی را جذب کنند. اما حقیقت را نباید از نگاه آنها دید و خود ما به عنوان پژوهشگران باید با دقت بیشتری به موضوع نگاه کنیم. حقیقت این است که سازمان بهائیت که ادعای دین دارد حدود 100 سال است که در ایالات متحده متولد شده و در آنجا کسانی آمدند و یکسری از نیروهای بهایی را سازماندهی کردند. از سال 1892 که جرج خیر الله به آنجا می رود سعی می کند ارتباطاتی بگیرد و یکسری نیروهایی را جذب می کند. کم کم هم آنجا فعال می شوند و نیروهای آمریکایی وارد تشکیلات می شوند و آنها هستند که تشکیلات بهائیت را راه می اندازند.
در آمریکا سازمانهایی را راه اندازی می کنند و محفل ملی که بعدا شکل می گیرد آنجا ایجاد می شود و هسته اصلی اش در آمریکا ایجاد می شود. از این زمان به بعد بهائیت دیگر یک پدیده ایرانی نیست هرچند خیلی از نیروهای ایرانی هستند اما مدیریت و رهبری ماجرا دست کسانی دیگری است و در حقیقت ما با یک اسب تروای ایرانی مواجه هستیم. اما راس این تشکیلاتی در واقع در ایران نیست و منشا آن هم ایرانی نیست. هرچند این موضوع به نام حسین علی نوری ثبت شده اما بهائیت در واقع یک تشکیلات اداری است که در آمریکا شکل گرفت و در ابتدای قرن بیستم کاملا تکمیل شد.
این پژوهشگر بهائیت در مورد فعالیت های سازمان بهائیت در دوره پهلوی عنوان کرد: در سال 1342 شورای رهبری بهائیت بهسازی می شود و یک شورای رهبری به نام بیت العدل رهبری بهائیت را بدست می گیرد. تا قبل از آن یعنی تا سال 1336رهبری تشکیلات فردی بود. تا زمانی که خود حسینعلی نوری هست تشکیلات یک فرقه است که به صورت خاندانی و بسیار محدود و در واقع بیشتر باقی مانده بابیت در آن فعالیت می کردند و اساسا آن چیزی که ما امروز از بهائیت می شناسیم نبوده است و یک فرقه کاملا سنتی بوده است. اما از زمانیکه عبدالبها فرزند نوری رهبری تشکیلات را به عهده می گیرد در واقع از یک شم سیاسی نسبتا خوبی برخوردار بوده و در زمانیکه آمریکا در حال قدرت گرفتن بود سعی می کند تا با آمریکایی ها ارتباط بگیرد.
فکت های فراوانی هم در تاریخ در این باره وجود دارد وخود بهایی ها هم کتب و مقالات فراوانی در این مورد دارند- هرچند آنها سعی می کنند با لحنی مقدس مابانه در این باره بنویسند- اگر ما واقعی به موضوع نگاه کنیم خیلی چیز ها مشخص می شود.
وی اظهار داشت: در زمان حکومت قاجار بابیت یک جریان ترویستی بودند و دوبار سعی کردند ناصرالدین شاه را ترور کنند که در مرتبه اول موفق نبودند و سران آنها به همین دلیل دستگیر و اعدام شدند. اما در مرتبه دوم بابیت ناصرالدین شاه را ترور کردند و او به قتل رسید. اینها خیلی از نیروهای ایران را ترور کردند و به عنوان تروریست شناخته شدند. مهمترین پرونده امنیتی دوران قاجار این جریان بودند و وقتی گفته می شد کسی بابی است به چشم یک انسان تروریست خیلی خطر ناک به او نگریسته می شد.
اسماعیلی عنوان کرد: در زمان حکومت پهلوی چون خود حکومت پهلوی یک جریان غربگرا است فضا برای رشد بهایی ها فراهم می شود و آنها با استفاده از این فضا سعی می کنند در ساختارهای اداری و نظامی و دربار نفوذ پیدا کنند.
در مورد اعضای بهایی که وارد سازمان اداری اقتصادی پهلوی شدند باید گفت که خیلی از اینها نمی پذیرند که بهایی بودند هرچند در خلوت خودشان به این امر مباهات می کنند. پدر امیر عباس هویدا از کسانی بوده است که نزدیک به سران این تشکیلات بوده است اما خود هویدا این را به گردن نمی گیرد. یا پرویز ثابتی (از سران ساواک) کاملا مشخص است که خانواده اش بهایی است اما خودش می گوید لائیک است اما مشخص نمی کند این لائیک بودن به چه معنا است.
وی افزود: واقعیت این است که نخبگانی که خانواده بهایی دارند می دانند که آخر این موضوع چیزی نیست. آنها نقاط ضعف و قوت را می دانستند و خیلی هم مقدس نبودند. لذا اینکه ما تصور کنیم که هویدا یا ثابتی خیلی مومنانه به بهائیت ایمان دارند اینطور نیست.
این پژوهشگر بهائیت مطرح کرد: منابع قدرت شامل قدرت اقتصادی، سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و فرهنگی است. بهائیت برای همه این منابع فکر کرده بود و برنامه ریزی داشت. در حوزه قدرت اقتصادی سعی کرده بود تا جای ممکن به منابع قدرت اقتصادی ایران وصل شود. در حوزه زمین داری وقتی اصلاحات ارضی اتفاق می افتد زمین از زمین داران پیشین گرفته می شود و به زمین داران جدیدی که بیشتر یهودی و بهایی هستند داده می شود. دشت قزوین، دشت گرگان و دشت مغان از این جمله هستند. خود هژبر یزدانی هزاران هکتار زمین داشت یا کسانی مثل ثابت پاسال زمین های فراوانی داشتند. در واقع بزرگان بهایی در دوره پهلوی رشد کردند و قدرت اقتصادی را به دست گرفتند در حوزه صنعت و کشاورزی و معدن و در بخش های دیگر نیز حضور یافتند.
در ارتش نیز یکی از محققین معاصر پژوهشی کردند که بیش از 50 تیمسار بهایی را در ارتش شاه شناسایی کردند. ما یک سازمان سیاسی را می بینیم که 50 تیمسار در ارتش دارد. وقتی این موضوعات را کنار هم قرار می دهیم تصویری از بهائیت بدست می آید که با مبانی ایدئولوژیک آنها انطباق دارد.
در مبانی بهائیت، ایران باید فتح بشود و آنها به این معتقد هستند.
اسماعیلی درباره فعالیت های جاسوسی بهاییان هم گفت: در مورد جاسوسی باید یک چیز را روشن کنیم. اینطور نیست که هر فرد بهایی جاسوس باشد بلکه منظور ما از جاسوسی، سازمان و تشکیلات بهائیت است. تمام اعضای بهایی موظف هستند در لوژنه ها مختلف عضو شوند و به جمع آوری اطلاعات بپردازند و ارتباط آنها با بهائیت یک ارتباط سیستماتیک است. مثل اسلام یا مسحیت نیست که فردی بگوید من مسلمان هستم و شاید سال ها هم مسجد نرود ولی یک فردی که می گوید من بهایی هستم حتما باید در جلساتی که از هر عباداتی واجب تر شمره می شود حضور پیدا کند و در آنجا حضور و غیاب صورت می گیرد و اگر فردی حضور نداشته باشد باید پاسخگو باشد. اگر یک فرد بهایی می خواهد از شهری به شهر دیگر برود باید از محفل بهایی شهرهای مبدا و مقصد مجوز بگیرد. و هر بهایی مکلف است در یک تشکیلات فعالیت کند.
در یک سازمان اطلاعاتی هم همه نیروها نیروهای عملیاتی نیستند و در آنجا کارمندهای معمولی هم هستند. طبیعی است که وقتی گفته می شود سازمان بهائیت یک سازمان جاسوسی است اینطور نیست که همه در یک سطح باشند و مثلا فردی که در روستا حضور دارد همان کاری را بکند که یک فعال سیاسی انجام می دهد. ولی آنها هم به اندازه خودشان اطلاعات جمع آوری می کنند و دستور دارند نسبت به محیطشان هرچه می بینند را جمع آوری کنند.
وی درباره فعالیت بهاییان بعد از انقلاب تصریح کرد: زمانیکه انقلاب می شود حدود 30 هزار نفر از بهاییان از ایران می روند و عموما هم به آمریکا می روند. فضای انقلاب از سال 56 خودش را نشان می دهد و طبقه ممتاز حکومت پهلوی که عموما بهایی هم بودند کم کم از کشور خارج می شوند و سرمایه ها را هم با خود می برند.
بعضی از روسای این تشکیلات از ایران رفتند و بعضی هم ماندند. علت اینکه برخی از آنها ماندند این بود که نیروی تاپ نبودند و مدیران اصلی بهائیت کسانی بودند که در اسرائیل و در بیت العدل بودند؛ اینها که ماندند مدیران درجه 2 و 3 بودند و الا مدیران اصلی بهائیت این ریسک را نکردند و از ایران رفتند. در ابتدا اینها می گفتند به صورت رسمی به ما اعلام نشده است که فعالیت نکنیم. لذا در شهریور سال 62 دادستان انقلاب به صورت رسمی اعلام می کند که فعالیت برخی سازمان ها ممنوع است که یکی از آنها هم بهائیت است. از آنجا به بعد مجبور می شوند اعلام کنند که فعالیت های خود را تعطیل می کنند. از آنجا به بعد شورای ملی 9 نفره بهائیت به یک شورای سه نفره به نام شورای یاران تبدیل می شود و اعلام می کنند که همه فعالیت هایمان را تعطیل می کنیم الا فعالیت هایی که مربوط به تمشیت امور بهائیان است. در دهه 60 قدری فضا برای آنها سخت می شود اما در دهه 70 اوضاع به صورت دیگری می شود.
اسماعیلی ادامه داد: در دهه 70 تحولات اجتماعی ایران متفاوت می شود و تحولات دیگری در حکومت شکل می گیرد که بهاییان با توجه به تحولاتی که در حوزه بین الملل وجود دارد سعی می کنند سازمانی را که در سال 57 ضربه خورده بود را احیا کنند. لذا در سال 75 طرح چهارساله ای را نوشته و به اجرا می گذارند. بر اساس این طرح، تلاش بر این است که فعالیت های بهاییان دوباره گسترش پیدا کرده و برای سازمان نیرو جذب کنند و به یک توسعه پایدار برسند.
اساسا این اولین طرح است که در سال 79 به پایان می رسد و بعد از آن یک طرح یکساله تعریف می شود و پیرو آن 4 طرح پنج ساله تعریف می کنند که در واقع ما در سال های پایانی نقشه چهارم هستیم. روح این طرح ها این است که دوباره فعالیت های سازمان بهائیت را احیا کنند.
این پژوهشگر بهائیت گفت: سازمان بهائیت در طول تاریخ خودش یک سازمان تبلیغی بوده است و سعی می کردند افرادی را جذب خودشان کنند. اما آنها می دیدند که افرادی را که جذب خودشان می کنند بعد از سال ها از بهائیت می رفتند. لذا در نقشه های دهه 70 به بعد روی این موضوع تمرکز می کنند که جذب خیلی خوب است اما باید روی ماندن افراد هم کار کرد لذا مفهوم توسعه پایدار را مطرح می کنند. یا اینکه جریان و روند و توسعه را مطرح می کنند.
وی با اشاره به فعالیت بهاییان در عرصه هنر خاطر نشان کرد: در عرصه هنر مهم این نیست که فعالیت بهائیت فردی است یا تشکیلاتی؛ مهم است زمانیکه قرار است روی موضوعی مانور تبلیغاتی بدهند این کار را می کنند.
مثلا هوشنگ ابتهاج در واقع فردی است که با بهائیت ارتباط دارد و پدر و عمویش هم از مشاهیر بهائیت هستند. اما خودش به دین اعتقادی ندارد و مارکسیست بوده است و لذا نمی توان به این فرد بهایی گفت اما آنها می دانند که اگر او را منصوب به خود کنند ابتهاج سکوت می کند و این سکوت به منزله تایید حرف آنها تلقی می شود. در حوزه هنر فعالیت بهایی ها چشمگیر و قابل توجه است. در حوزه آموزش موسیقی و آموزش رقص که به صورت غیر رسمی صورت می گیرد فعال هستند و در حوزه تئاتر و سینما هم فعال هستند. در حوزه موسیقی خواننده هایی هستند که در داخل و خارج ایران فعال هستند.
اسماعیلی ادامه داد: در سال 88 هم اکثر اپوزیسیون جمهوری اسلامی همه با هم در یک جبهه قرار گرفتند که بهائیت هم در آنها بود. این تشکیلات از سال 86 فعالیت های خودش را معطوف به سمت جنبش های اجتماعی کرده بود و در کلاس هایی که در کشورهای همسایه برگزار می کرد روش های نافرمانی مدنی را به سرپل های خودش آموزش می داد. در سال 88 هم در رسانه و هم در میدان فعالیت داشتند.
در روز عاشورای سال 88 تعدادی از اینها بازداشت شدند که به خاندان های رهبری بهایی متصل بودند. مثل خانم خانجانی که به خاندان خانجانی که مهترین خاندان فعلی بهائیت است متصل بوده است.
این پژوهشگر حوزه بهائیت گفت: امروز تشکیلات بهایئت با بحران مواجه است و خیلی از تحلیلگران در زمان خودشان معتقد بودند که الان زمانی است که این تشکیلات و سازمان باید از بین میرفت اما نرفت. اگر حمایت قدرت های خارجی نبود این سازمان الان نبود. هر وقت آنها رو به زوال می روند با نامه نگاری های متعدد سعی در بقای خود دارند. لذا تشکیلات بهائیت از ابتدا با بحران مواجه بود و امروز هم با بحران مواجه است. بحرانی که نسل جدید می داند آنچه به عنوان دین در حال مطرح شدن است دین نیست.
برنامه تلویزیونی سرچشمه، قسمت پنجم