07 فروردین 1392
صهیونیست ها در دربار قاجار
با روی کار آمدن میرزاتقیخان امیرکبیر به عنوان صدراعظم ناصرالدین شاه، در فاصلهای بسیار کوتاه، تحولات اصلاحی بسیار اساسی و عمده در حوزه امنیت سیاسی و اجتماعی ایران صورت پذیرفت. این اصلاحات و تحولات در حوزههای نظامی، صنایع، چاپارخانه و آموزشی... نیز بسیار جدی و چشمگیر بود که تأسیس مدرسه دارالفنون سرآمد آنها بود. برای نمونه تدابیر و اقدامات منحصر به فرد در زمینه بهداشت و مبارزه با بیماریهای مسری از طریق آبلهکوبی و... در دوران او، آنچنان قابل توجه بود که بعضی از اروپائیان را در همان زمان به اعتراف و تحسین واداشته بود.
امیرکبیر توانسته بود فتنه ماسونی – صهیونی باب را خاموش سازد؛ فتنه و توطئهای که عوامل و محافل یهودی برای برهم زدن ثبات سیاسی، ساختار اجتماعی و هویت فرهنگی مردم ایران طراحی کرده و حتی بسیاری را تحتتأثیر قرار داده بودند. این تدابیر و اقدامات امیرکبیر در ایران، با برنامهای که از طریق قدرتهای جهانی و تحت دسیسه همان کانونهای یهودی طراحی و پیاده میشد. کاملاً ناسازگار بود. هوشمندی امیرکبیر در ساماندهی امور داخلی از یک سو و خنثی کردن توطئههای فتنهانگیز دشمنان از سوی دیگر او را بسیار برجسته و مغضوب غرب کرده بود؛ آن چنان که م. واتسون، تاریخنگار معروف انگلیسی به صراحت اعتراف کرده که امیرکبیر در میان همه رجال مشرق زمین مقام بینظیری داشت. همه اینها دلیل محکمی بود تا او از سر راه برداشته شود. این چنین بود که با برنامهریزی و طراحی کانونهای صهیونی و لژهای ماسونی و عوامل و ایادی داخلی آنها و به دستور ناصرالدینشاه قاجار امیرکبیر در حمام فین کاشان به قتل رسید.
با حذف امیرکبیر از صحنه قدرت و سیاست ایران، میرزاآقاخان نوری به جای او صدراعظم ایران شد. در دوران او نه فقط حضور و نفوذ بیگانگان در سیاستگذاری و برنامهریزی کشور افزایش یافت، بلکه شیرازه امنیتی که امیرکبیر برپا و برقرار ساخته بود از هم گسست و اوضاع مملکت دچار بینظمی و هرج و مرج گردید. عوامل یهودی و عوامل بیگانه و عناصر وابستة انگلیسی، ماسونی و صهیونی در این زمان برای تضعیف ایران، علاوه بر ایجاد فتنه و همه این حوادث در مناطق پیرامونی تأثیر و تبعات اقتصادی، سیاسی و بلکه روانی، به خصوص بر روی دولتمردان وقت داشت که کشور ایران نیز از آن به دور نماند. قتل میرزاتقیخان امیرکبیر توسط ناصرالدینشاه قاجار و تحت دسیسه برخی اشخاص ذینفوذ از جمله مهدعلیا مادر شاه از جمله حوادث تلخ و تکاندهنده آن دوران است. این رویداد، آنگاه اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم هم ناصرالدینشاه تحت نفوذ اسرارآمیز پزشک یهودی خود یعقوب ادوارد پولاک و پس از او دکتر ژوزف دزیره تولوزان بود و هم مهدعلیا تحتتأثیر حکیم یحزقل معروف به حق نظر طبیب یهودی مخصوص و مورد علاقه خود قرار داشت.
حضور و نفوذ حکیم یحزقل در دربار قاجار، چه زمان محمدشاه و چه ناصرالدینشاه آن چنان بود که محافل یهودی از او به عنوان مُردخای دربار قاجار یاد کرده و او را معادل مُردخای در دربار خشایارشا دانستهاند و به همین دلیل از او به بزرگی در میان قوم یهود نام بردهاند.
علاوه بر این انگلیسیها با استفاده از شخصیتهای دسیسهگر فراماسون مثل میرزاآقاخان نوری، و نیز دامن زدن به هرج و مرج به وسیله عوامل داخلی خود، زمینه جداسازی افغانستان از ایران را فراهم آوردند.
بدون شک رویدادها و تحولات ایران آن دوران را نمیتوان با سیر حوادث و رخدادهای مشابه در امپراتوری عثمانی بیارتباط و یا اتفاقی دانست. نمایندگان اعزامی از سوی کانونهای یهودی از یک سو و نمایندگان سفارتخانههای اروپایی مستقر در ایران از سوی دیگر، وضعیت داخلی ایران را کاملاً تحت نظر داشتند. علاوه بر این، مستنداتی وجود دارد که برخی رهبران و پیشوایان یهود ایران با زرسالاران و کانونهای یهودی مستقر در اروپا ارتباط داشتند. مکاتبه رهبران یهودی همدان با موشه مونتفیوری در ماه مارس 1865 یهودی و نامههای ارسالی ملاربی اسحق پیشوای یهودیان تهران به سازمان صهیونیستی «آلیانس اسرائیلیت اونیورسال» یعنی همان اتحادیه جهانی یهود، مستقر در فرانسه، در سال 1865 از این واقعیت حکایت میکند. مذاکرات و گفت و گوهای کمیته مرکزی آلیانس در جلسه ماه مه 1865، در خصوص اوضاع داخلی و مسائل مربوط به یهود ایران و تصمیمگیری اعضای کمیته جهت برپایی مراکز ویژه وابسته به آلیانس در ایران، همه نشان از برنامههای سازمانهای صهیونی در ایران دارد. این کانون در همان دوران و به طور دقیق در سال 1862 در تتوان مراکش، در سال 1864 در طنجه مراکش، در سال 1865 در بغداد و در سال 1867 در آدرنه عثمانی موفق شده بود شعبههای آلیانس یا اتحادیه جهانی یهود را که یک سازمان کاملاً صهیونیستی بود دایر کنند. بر این اساس آنها همزمان در ایران نیز دست به تکاپوی جدی و گسترده زدند و در این راه از حمایت و پشتیبانی جدی سفارتخانههای انگلستان و فرانسه نیز برخوردار بودند. حتی نمایندگان سازمان یاد شده در قالب یک هیأت علمی انگلیسی به تهران اعزام شدند.
این تکاپو تا سفر اول ناصرالدینشاه به اروپا در سال 1873 به طور بیوقفه ادامه داشت. تا این که در سفر یادشده نمایندگان و رؤسای سازمانها و کانونهای ذینفوذ یهودی اروپا با شاه ایران ملاقات و مطالبات خود را که از جمله آن ایجاد شعب مؤسسه صهیونیستی آلیانس در ایران بود به او اعلام کردند. شاه و میرزاحسینخان سپهسالار، صدراعظم، نیز ضمن اعلام موافقت، قول دادند که در تهران خواستههای آنها را دنبال و اجرا و عملی سازند.
به هر روی در زمان مظفرالدینشاه قاجار و حدوداً در سال 1898م مراکز وابسته به آلیانس در تهران و یکی پس از دیگری در نقاط مختلف ایران برپا شد تا اهداف و برنامه این تشکیلات صهیونیستی را در سرزمین ایران تعقیب و دنبال کند. به هر روی این تکاپو تا زمان جنگ جهانی اول به طرز شگفتانگیز و خزنده در ایران استمرار و جریان داشت.
پی نوشت:
1. . غلامحسین مصاحب، دایرهالمعارف فارسی، ج اول، چ سوم، 1381، صص 353-352.
2. . یاکوب ادوارد پولاک یهودی از سال 1855 تا 1860م/ 1234 تا 1239ش، به عنوان پزشک مخصوص ناصرالدینشاه قاجار از موقعیت و نفوذی شگرف در دربار شاه برخوردار بود.
3. . دکتر ژوزف تولوزان معروف به حکیمباشی نیز از سال 1859 تا 1897 به مدت 38 سال، تا مدتی پس از قتل ناصرالدینشاه طبیب مخصوص دربار بود و از نفوذ و تأثیر بسیاری در دربار قاجار برخوردار بود. آنچنان که نوشتهاند امتیاز تأسیس بانک و انحصار تنباکو به وسیلة او به خارجیها واگذار شد. وی در سال 1897 مبلغ 6000 تومان حقوق از دربار دریافت میکرد که کمنظیرترین در ایران آن زمان بود.
4. . حبیب لوی نویسنده یهودی در جلد سوم کتاب تاریخ یهود ایران، ص 635، به علاقه مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه به یحزقل طبیب یهودی خود تصریح کرده است.
5. . غلامحسین مصاحب، دایرهالمعارف فارسی، ج 2، صص 2594-2593.
6. . مراجعه شود به: حبیب لوی، تاریخ یهود ایران، ج سوم، چ اول، 1339، ص 696.
7. . ر.ک: همان، صص 695، 698، 699 و 670.
آرشیو موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی