زندگی، تالیفات و مبارزات سیاسی شهید مصطفی خمینی
زندگینامه
تولد ـ تحصیلات
شهید آیهاللّه حاج سید مصطفى خمینى، اولین فرزند حضرت امام خمینى (ره) در 21 آذر 1309 ه ش برابر با 21 رجب 1349 ه ق در محله الوندیه شهرستان قم در منزل اجارهاى متولد شد.
به مناسبت نام پدر بزرگ پدرىاش «شهید سیدمصطفى موسوى1» او را نیز مصطفى نامیدند. مادر گرامىاش خانم خدیجه ثقفى در انتخاب این اسم براى فرزندش مىگوید :
«من خیلى دوست داشتم که نامش مصطفى باشد و نمىدانم آقا چه دوست داشتند، ولى من ایشان را راضى کردم و گفتم که چون نام پدرتان مصطفى بوده است، بسیار مناسب است و آقا هم راضى شدند و اسمش را محمد گذاشتیم، لقبش را مصطفى و کنیهاش را ابوالحسن گذاشتیم، ابوالقاسم نگذاشتیم که هر سه مشابه حضرت رسول (ص) نشود.2»
سید مصطفى دیرتر از کودکان دیگر زبان باز کرد، بهگونهاى که تا چهار سالگى فقط چند کلمه را مىتوانست بگوید؛ اما دیرى نپایید، او را به مکتبخانهاى در نزدیکى منزلشان گذاشتند. این اقدام تأثیر فراوانى در حرف زدن وى بر جاى گذاشت و نگرانى اطرافیانش برطرف شد.3
او در دامن مادرى با تقوا و پدرى دانشمند و در محیطى آکنده از معنویت و عرفان رشد کرد. گرچه در بسیارى از رفتارهاى فردى و اجتماعى مانند سایر کودکان بود، ولى گهگاه با رفتار و کردارش که از نبوغ و استعدادى سرشار حکایت مىکرد، دیگران را به شگفتى وا مىداشت. مصطفى کودکى لاغر اندام ولى شجاع و جسور بود. پس از طى دوران کودکى راهى دبستان شد. تا پنجم ابتدایى در دبستان «باقریه» و «سنایى» قم به تحصیل پرداخت.4 در چهارده سالگى به تحصیل مقدمات علوم و معارف دینى پرداخت. او داراى نبوغ و هوش سرشارى بود و بدین جهت به سرعت از همردیفان خود پیشى گرفت. آیهاللّه حاج شیخ جعفر سبحانى از اساتید بنام حوزه علمیه قم و یکى از مراجع تقلید درباره نبوغ او چنین مىگوید:
«از جمله خصوصیات ایشان در درس، در درجه اول استعداد قویشان بود؛ حافظهاى قوى هم داشت. بیشتر اشخاص خوش فهم و خوش فکر، از حافظهاى قوى برخوردار نیستند؛ ولى ایشان در عین حال که فهمى خوب و دقتى بسیار داشت، داراى حافظه خوبى هم بود؛ به همین دلیل با اصرار من ؛ ایشان همه الفیه ابن مالک را حفظ کرد و نه تنها حفظ مىکرد، بلکه خوب هم مىخواند. گاهى که من مطلبى درباره زندگى علما نقل مىکردم، ایشان علاقهمند شد که آن بخش از کتاب نخبهالمقال را (کتابى در موضوع تراجم و رجال) که راجع به علما بود، حفظ کند. بعدها که معقول را نزد دیگران مىخواندند، قسمتى از اشعار منظومه را هم حفظ کرده بودند و مىخواندند. هم عمق فکرى و هم ذکاوت داشت و در کنار این دو، داراى حافظهاى قوى بود.
یکى از مواهبى که ایشان داشت، فکر زایا بود. گاهى در یک مسأله، اگر طرف مقابل هم مثل ایشان حال و حوصله داشت، شاید یک ساعت و نیم بحث مىکردند. ایشان مىتوانست مسأله را به صورت ممتد با طرف مقابل بحث کند.5»
به علت علاقه و استعداد درخشان توانست طى مدت دو سال و چند ماه کتابهاى سیوطى، حاشیه ملاعبداللّه، معالمالاصول، شمسیه، مطول و بخشى از شرح لمعه را به پایان برساند.6
در هفده سالگى، پس از پایان دوره مقدمات حوزه معمم شد خانم فریده مصطفوى، خواهر ایشان در این مورد مىگوید:
«... به یاد دارم در روزى که ایشان ملبس شد، حضرت امام در یک مجلس مهمانى، عدهاى از دوستان را براى ناهار دعوت کردند تا ایشان تشویق شود و با تشریفات خاصى عمامه بر سر ایشان گذاشتند. این براى ما یک خاطره جالبى بود که مىدیدیم، او با شادى و خوشحالى زیادى با لباس جدید از مهمانها پذیرایى مىکند.7»
دوره سطح حوزه را به مدت پنج سال نزد حضرات آیات: مرتضى حائرى یزدى، محمدجواد اصفهانى، شهید محمد صدوقى و سیدمحمدباقر سلطانى فرا گرفت. ضمن اشتغال به فراگیرى فقه و اصول، فلسفه را نیز نزد آیهاللّه سید رضا صدر آغاز کرد و منظومه حکمت سبزوارى را نزد وى فرا گرفت و خود نیز به تدریس آنها در مدرسه حجتیه قم پرداخت.
پس از آن جهت فراگیرى «اسفار» به حوزه درس آیهاللّه سیدابوالحسن رفیعى قزوینى و علامه سیدمحمدحسین طباطبایى روى آورد.8
سید مصطفى در بیست و یک سالگى در درس خارج آیات عظام سیدحسین طباطبایى بروجردى، و سیدمحمد حجت کوهکمرى حضور یافت. نزدیک به سیزده سال فقه و اصول را نزد والد گرامىاش فرا گرفت. از محضر درس آیهاللّه سیدمحمد داماد نیز بهره گرفت.9
در آن زمان مرحوم آیهاللّه العظمى بروجردى امتحانى را در سطح طلاب شاخص حوزه علمیه قم گذاشته بودند که پس از اعلام نتایج، حاج آقا مصطفى یکى از چهار نفر طلبه ممتازى بود که معرفى شد.10
برفراز کرسى اجتهاد
حاج آقا مصطفى پس از تلاش فراوان در 27 سالگى به درجه اجتهاد نائل آمد، اجازه اجتهاد او از طرف امام خمینى (ره) بود. عارف واصل آیهاللّه حاج سیدرضا بهاءالدینى که سالیان طولانى با ایشان حشر و نشر داشت، در خصوص مقام علمى او چنین مىنویسد:
«بسمه تعالى. الحاج مصطفى آیهاللّه جمع بینالمعقول و المنقول و السیاسة الاسلامیة و الدینیه فى شبابه و بلغ مابلغ من نوادر زماننا بل من نوادر الاعصار و الازمان11..»
«آیتاللّه حاج آقا مصطفى دانشهاى عقلى و نقلى، سیاست اسلامى و دینى را در جوانى کسب کرد و به آن مراتبى که باید برسد، رسید. او از نخبگان زمان ما بود، بلکه از شخصیتهاى برجسته روزگار به شمار مىآمد»
در مدت توقف دوازده ساله در حوزه نجف سیدمصطفى خمینى به بهرهگیرى از حضور آیات عظام و مراجع تقلید حوزه علمیه نجفاشرف آقایان: سیدابوالقاسم خویى، سیدمحمود شاهرودى و سیدمحسن حکیم پرداخت. از محضر درس آیهاللّه سیدحسن بجنوردى نیز استفاده کرد. مرحوم آیهاللّه سیدعباس خاتم یزدى در این باره مىگوید:
«مرحوم بجنوردى تعبیر فوقالعادهاى در خصوص آقا مصطفى داشت و آن این بود که: من از ایشان استفاده مىکنم ؛ درست همان حرفى که مرحوم نراقى در مورد شاگرد خود، شیخ انصارى دارد.12»
سیدمصطفى در سال 1340 ش در مدرسه حجتیه قم به تدریس اصول، فقه و فلسفه (منظومه سبزوارى) پرداخت.13 و اسفار ملاصدرا را براى جمعى از طلاب تدریس نمود و حاشیهاى نیز بر آن نوشت.14 1 هاللّه العظمى خامنهاى، 3آیهاللّه العظمى خامنهاى در خصوص حوزه تدریس حاج آقا مصطفى مىفرمایند:
«او یک مدرس معروف بود. فلسفه درس مىداد، فقه درس مىداد و بهعنوان یک چهره برجسته در میان طلاب حوزه و فضلا و مدرسین معروف بود.15»
در دوران تبعید، پس از انتقال از ترکیه به عراق، در نجفاشرف بخشى از وقت خود را به تدریس خارج اصول اختصاص داد. حجهالاسلام سیدعلىاکبر محتشمىپور مىگوید:
«در سال 1346 ش، عدهاى از طلاب مبرز و فضلاى سرشناس حوزه نجف از جمله مرحوم حجهالاسلام والمسلمین حاج شیخ علىاصغر طاهرى (کنى) و حججاسلام آقایان علىپور، سجادى، روحانى، برقعى و... و اینجانب با توجه به اینکه جاى درس و بحث اصول فقه حضرت امام در حوزه علمیه نجف، خالى بود و با عنایت به فوقالعادگىِ مراتب علمى و سیطره و تسلط کامل آیهاللّه حاج آقا مصطفى خمینى به علوم و مباحث عقلى و همچنین فقه و اصول و شناخت دقیق ایشان از مبانى ارزنده حضرت امام و سایر فرهیختگان حوزه تصمیم گرفتیم تا در کنار حضور در محفل درس فقه حضرت امام، از حاج آقا مصطفى درخواست کنیم تا درس خارج اصول را در نجف براى طلاب و فضلا شروع کنند که این درخواست مورد اجابت معظمله قرار گرفت و از آن تاریخ تا پایان عمر شریف و پر برکتشان به مدت ده سال، یک دوره اصول فقه را با سبک تحقیقى نوین، تدریس فرمودند که درخشش علمى ایشان بیشتر روشن گردید و محصول آن، مجلدات کتاب «تحریرات فىالاصول» است.16»
تألیفات
با اینکه حاج آقا مصطفى هنوز جوان بود، ولى دیرى نپایید که در زمینههاى تحقیق و تألیف نیز توجه همگان را به خود جلب نمود. مرور اجمالى بر تألیفات ایشان، بهترین گواه بر نبوغ و فقاهت پویاى آن محقق و فقیه فرزانه است.17
1ـ القواعد الحکمیه (حاشیه براسفار ملاصدرا)
2ـ حاشیه بر شرح هدایه ملاصدرا
3ـ حاشیه بر مبداء و معاد ملاصدرا
4ـ کتاب البیع (این کتاب در سه جلد بوده؛ ولى در حال حاضر فقط جلد اول و بحث ولایت فقیه از جلد دوم آن موجود است)
5ـ کتاب الاجاره
6ـ مستند تحریرالوسیله
7ـ الحاشیة علىالعروة الوثقى
8ـ کتاب الخیارات
9ـ المکاسب المحرمه
10ـ الواجبات فىالصلاة
11ـ کتاب الصوم
12ـ تحریرات فىالاصول (8 جلد)
13ـ کتاب الطهارة
14ـ القواعدالرجالیه
15ـ حاشیه بر مستدرک مرحوم میرزاحسین نورى
16ـ شرح زندگانى ائمه معصومین
17ـ تطبیق هیئت جدید بر هیئت و نجوم اسلامى
18ـ تفسیرالقرآن الکریم (4 جلد)
19ـ الفوائد و العوائد
20ـ الخلل فىالصلاة
ازدواج
حاج آقا مصطفى در سال 1335 شمسى با خانم معصومه حائرى دختر آیهاللّه حاج شیخ مرتضى حائرى یزدى ازدواج نمود. خانم خدیجه ثقفى همسر امام خمینى (ره) درباره چگونگى این ازدواج مىگوید:
«یک وقت شایع شد که با آقا مرتضى حائرى وصلت کردهایم، بهطورى که مصطفى مىگوید: وقتى آقاى حائرى از صحن حرم بیرون مىآید، رفقا مىگویند که پدر زنت آمد. این شایعه به گوش آقا رسیده بود و یک شب آقا از من پرسید که دختر آقاى حائرى را دیدهاى؟ من هم کمى توضیح دادم. آقا گفت: چطور است این دروغ را راست کنیم؟ گفتم که هر طورى صلاح مىدانید. فردا صبح هم آقا پیغام فرستاده بود و ظهر، آنها جواب داده بودند و باز آقا پیغام داده بود که همان شب بروند براى صحبت؛ بعد به ما خبر دادند که مردها رفتهاند و ما زنها هم بعدا رفتیم و قرار عقد گذاشته شد.18»
اولین فرزند آنها محبوبه بود که به جهت ابتلا به بیمارى مننژیت درگذشت. دومین فرزند حسین، نام داشت که هماکنون در کسوت روحانیت است. سومین فرزند آنها مریم است که تا دوره دکترا تحصیل کرده است. یورش ناگهانى مأموران ساواک در روز 13 دى 1343 به منزل امام براى دستگیرى حاج آقا مصطفى سبب ترس و وحشت همسر او شد که با سقط جنین و از بین رفتن فرزند چهارم ایشان همراه بود.19
مبارزات و فعالیتهاى سیاسى
فداییان اسلام
شهید مصطفى خمینى قبل از شروع نهضت امام خمینى (ره) تا حدودى با جریانهاى سیاسى جامعه آشنایى داشت و نسبت به جریانهاى مذهبى همفکرى و گرایش داشت یکى از مؤثرترین تشکلهاى سیاسى و مذهبى، جمعیت فداییان اسلام بود که با تکیه بر مبانى فکرى دینى به مبارزات دامنهدارى از سال 1320 تا 1334 دست زد. سید مصطفى با رهبر این جمعیت؛ یعنى شهید سیدمجتبى نواب صفوى آشنا بود و در جلسات آن شرکت مىکرد. با نفر دوم این جمعیت نیز که شهید عبدالحسین واحدى بود، ارتباط دوستانه و نزدیکى داشت. آیهاللّه صادق خلخالى در خاطرات خود در این خصوص مىگوید:
«[سیدمصطفى] هیچگاه حاضر نبود زیر بار ظلم و ستم برود و از این جهت ایشان، بىاندازه به مرحوم نواب و مرحوم واحدى علاقه داشت و با آنها در جلسات خصوصى شرکت مىکرد. مخصوصا در منزل آیهاللّه شهید صدوقى (قدس سره)، که شهید واحدى مدتى در آنجا مخفى بود.20»
آشنایى و ارتباط سیدمصطفى با بنیانگذاران جمعیت فداییان اسلام، موجب شد که از همان دوره جوانى توجه خاصى به مبارزه با رژیم پهلوى داشته باشد. خود حاج آقا مصطفى خمینى در این باره مىگوید:
«جمعیتى در ایران معروف بودند به فداییان اسلام، رئیس آنها مردى بود به نام نواب صفوى (مجتبى) که واقعا دلیر و توانا و از روى احساس، سنگ اسلام را به سینه مىزد و نمىتوان او را دور از حقیقت دانست؛ و مرد شماره دو آنها، دوست عزیز خودم، شهید عبدالحسین واحدى بود. این طایفه، دیر زمانى در قم زیست مىکردند و آن وقت ما قم بودیم و از دور آنها را مىپاییدیم. تا آن که شبانه، عدهاى با چوب و چماق، در پیش چشم چند صد نفر طلبه، بر آنان هجوم بردند و آنان را زدند که دیگر کار به آخر رسیده، دیگر نتوانستند در قم بمانند و در نتیجه رحل اقامت را به تهران بردند.... سرانجام به دست پسر رضاخان جلب شدند و با سکوت مرگبار علما، آنها را تیرباران کردند، گرچه دوست من عبدالحسین را در جاى دیگر از بین بردند و داغش را به دل ما گذاردند21..»
لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى
آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، در زمان تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى (شانزدهم مهر 1341) که طى آن توطئه اسلامزدایى و مذهبستیزى رژیم پهلوى، وارد مرحله نوینى شد و در واکنش به آن، مبارزات جدى و رسمى امام علیه رژیم پهلوى آغاز شد به همراه مادرش در عراق به سر مىبرد و سرگرم زیارت عتبات عالیات بود. ساواک در سند شماره: «103 تاریخ 17/3/42» آورده است:
«آیتاللّه خمینى براى آن که مبارزه خود را حادتر نماید زن و بچه خود را به اتفاق پسرش مصطفى خمینى به نجف فرستاد و در شهرهاى ایران با پیکهایى که مىفرستد با علماى زیر تماس دارد...22»
در یکى دیگر از گزارشهاى ساواک کرمانشاه به اداره کل سوم در تاریخ 27/11/42 آمده است:
«محترما برابر گزارش مأمور ویژه به طورى که فرزند کوچک آقاى سیداحمد زنجانى اظهار داشته سال گذشته مصطفى خمینى به اتفاق مادرش (فرزند آیتاللّه خمینى) به کرمانشاه آمده و چند شب در منزل سیدزنجانى بوده و سپس به عراق رفتهاند و اضافه نموده که مصطفى خمینى مخالف دولت است و تعدادى نوار ضبط صوت که سخنرانىهاى آقاى خمینى روى آن ضبط شده با خود به عراق برده و در نجف و کربلا به وسیله بلندگو آن را پخش نموده23..»
سیدمصطفى پس از بازگشت از سفر عتبات عالیات، در کنار امام قرار گرفت، و به فعالیتهاى سیاسى علیه حکومت پهلوى مشغول شد. حجهالاسلام تقى درچهاى در خاطرات خود راجع به فعالیتهاى ایشان مىنویسد:
«در ایام قبل از 15 خرداد 1342] آن زمان که در منزلى ـ جنب مدرسه حجتیه ـ به راهنمایى ایشان، با جمعى از دوستان طلبه بهطور خصوصى و مخفیانه در تنظیم متن سخنرانىهاى امام (ره) کار مىشد، یکى دو نفر از افراد، صفحات چاپ شده سخنرانى را تفکیک و تنظیم مىکردند و یکى منگنه مىزد و دیگرى جزوهها را شمارش و دستهبندى مىنمود و آن دیگرى براى پخش و توزیع در شهرستانها (بویژه تهران) فعالیت داشت و هر یک به نوعى در کمال آرامش و سکوت که صدا از منزل خارج نشود و خداى ناکرده اتفاقى از ناحیه ساواک پیش نیاید و زحمات هدر نرود، شاهد بودیم که شهید حاج آقا مصطفى (ره) چون یک مدیر و مدبر و یا یک فرمانده عملیاتى، گاهى شجاعانه مىنشست و گاهى اطراف دوستان طلبه قدم مىزد و راهنمایى مىکرد، افراد را به شوق بیشتر وامىداشت و چون به اصل کار معتقد بود و آن را اسلامى محض مىدانست، با سخنان متناسب و جملاتى از احادیث ائمه اطهار (علیهمالسلام) به افراد اعتقاد بیشترى مىبخشید. گاهى براى رفع خستگى و تجدید ذائقه، طنزى را بیان و ادیبانه، بازگو مىکرد... در کار مبارزاتى بسیار با علاقه، دلسوخته و عاشقانه تلاش مىکرد.24»
قیام پانزده خرداد
به دنبال سخنان تاریخى امام خمینى (س) در عصر عاشوراى سال 1383 ق برابر با سیزدهم خرداد 1342 ش، در مدرسه فیضیه، رژیم شاه تصمیم به دستگیرى و بازداشت آن حضرت گرفت.
مأموران رژیم نیمه شب 15 خرداد منزل امام (ره) را به محاصره در آورده، ایشان را دستگیر و بلافاصله به تهران منتقل کردند. در تهران ابتدا به باشگاه افسران بردند و در سلولى انفرادى زندانى کردند و ساعاتى بعد به پادگان قصر (بىسیم) انتقال داده و با صدور قرار بازداشت موقت، زندانى کردند.25
امام خمینى شبهاى محرم در منزل آقا مصطفى مىخوابیدند؛ بنابراین نخستین کسى که در جریان دستگیرى ایشان قرار گرفت، حاج آقا مصطفى بود. او ابتدا سعى کرد که از بردن امام ممانعت کند، اما تلاش او بىفایده بود؛ زیرا مأموران او را تهدید کردند که اگر پیش بیاید، به سویش شلیک خواهند کرد. امام خمینى نیز وى را از آمدن نهى کردنددستور پدر او را از تلاش براى همراهى با ایشان منصرف کرد.26 سیدمصطفى با مشاهده این وضعیت با تمام نیرو فریاد زد :
«مردم! خمینى را بردند...27» آقاى محمود بروجردى (داماد امام) در خاطرات خود از آن روزها، ضمن تأیید مطالب ذکر شده، یادآور مىشود که سیدمصطفى پس از دستگیرى امام آرام و قرار نداشت و دنبال راه چاره بود و به نزدیکان مىگفت: «چه باید کرد؟».
گرچه آقا مصطفى از ابتداى نهضت امام با ایشان و در کنار ایشان بود؛ ولى از این پس حضور وى در صحنه نهضت امام، وارد مرحله نوینى شد. از ساعات اولیه بامداد، مأموریت سنگین خود را در غیاب رهبر نهضت شروع کرد. آقاى محمود بروجردى که از نزدیک شاهد فعالیتهاى او بوده در ادامه خاطراتش از آن روز، مىگوید:
«مردم گروه گروه جمع شدند و پس از ساعتى حاج آقا مصطفى، پیشاپیش مردم قم به طرف صحن مطهر [حضرت معصومه (س)] حرکت کردند. ساعت نُه صبح، صحن مطهر مملو از جمعیت شد. شعارهاى مختلفى به گوش مىرسید. از قبیل «یا مرگ یا خمینى!»، «خمینى بتشکن آزاد باید گردد!»، «ما مرجعمان را مىخواهیم»... شهید حاج آقا مصطفى روبروى ایوان آیینه در صحن، روى یک منبر کوتاهى نشسته بود و مردم او را احاطه کرده بودند. تا اینکه، نیروهاى نظامى از هوا و زمین در خیابانهاى قم به مردم حمله کردند و رفت و آمدها به بیت آیتاللّه زنجانى براى تعیین تکلیف، مرتب ادامه داشت، تا اینکه یک نفر از مدرسین حوزه به نام حاج شیخ اسماعیل ملایرى از طرف مراجع آمد و پیام داد که مردم به خانهها بروند. تا دستور بعدى، حاج آقا مصطفى در اینجا با سخنانى همراه با شدت ناراحتى و گریه از مردم سپاسگزارى کرد و چنین بیان کرد: «من از شما مردم خوب و غیرتمند قم که به مناسبت بازداشت پدر پیرم این همه ناراحت و نگران هستید و این احساسات را ابراز مىدارید، تشکر مىکنم. این ادامه حضور شما در صحنه سبب مىشود که پدرم، زودتر آزاد گردند و به خدمت شما بیایند.28»
پس از بازداشت امام (ره) مسئولیتهاى گوناگونى پیشروى سیدمصطفى خمینى قرار گرفت؛ از یک سو باید براى آزادى امام تلاش مىکرد و از دیگر سو شبکه نهضت اسلامى را فعال نگه مىداشت و افزون برآنها مدیریت بیت امام را برعهده بگیرد. گزارشهاى ساواک کاملاً گویاى این مطلب است:
«الف: در شهرستان قم پسر آیهاللّه خمینى که معمم مىباشد به جاى وى نشسته و دستورهاى او را مورد اجرا مىگذارد. و اعلامیههایى تهیه و براى روحانیون مىفرستد.29»
ب: «بعد از دستگیرى و بازداشت آیهاللّه خمینى پسر وى به نام سیدمصطفى که معمم نیز مىباشد امور جاریه را انجام مىدهد و پولهایى هم توسط بازاریان تهران جهت پرداخت شهریه طلاب رسیده که شهریه ماه جارى طلاب حوزه علمیه قم وسیله نامبرده پرداخت گردیده است.30»
در دوازدهم مرداد 1342 امام خمینى (ره) از بازداشتگاه خارج و به منزلى در داوودیه تهران و پس از مدتى به قیطریه انتقال یافت. از این تاریخ به بعد بود که سیدمصطفى اجازه ملاقات و ارتباط مستقیم با امام را یافت. ساواک تهران در گزارشى چنین آورده است:
«طبق اطلاع واصله اخیرا پسر آیهاللّه خمینى با افراد متنفذ و مخالف دولت در تماس مىباشد، چون مشارالیه مىتواند با پدرش ملاقات نماید از این لحاظ رابط بین پدرش و افراد مخالف دولت است.»31
ساواک شمیرانات در نامه دیگرى به تاریخ 31/5/42 جزییات بیشتر و دقیقترى از فعالیتهاى حاج آقا مصطفى براى ریاست ساواک تهران ارسال نمود که متن آن به شرح ذیل است:
«محترما به عرض مىرساند به طورى که در اطلاعیههاى مربوطه مشروحا به عرض رسانیده اغلب اشخاص وسیله تلفن با نامبرده بالا قرار ملاقات در نقاط مختلف که با علائمى به یکدیگر مىفهمانند گذارده و با این ترتیب تماسهایى به راحتى بین آنان صورت مىگیرد که چون خارج از منطقه این بخش بوده به علاوه مقدورات و امکانات اجازه مراقبت بیشترى به این بخش نمىدهد....32»
ساواک بیش از این نتوانست نظارهگر تلاشها و اقدامات حاج آقا مصطفى باشد به همین جهت طى دستورى شهربانى را موظف به احضار ایشان نمود:
«به قرار اطلاع روز شنبه (16/6/42) سپهبد نصیرى رئیس شهربانى کل کشور و فرماندار نظامى تهران و حومه مصطفى خمینى فرزند آیهاللّه خمینى را به دفتر کار خود احضار و خطاب به نامبرده اظهار داشته اخبار و اطلاعاتى مىرسد مبنى بر اینکه وى داراى فعالیتهاى مشکوکى است و با برخى از روحانیون مخالف تماسهایى دارد و به همین جهت اخطار مىکند چنانچه مشارالیه در رویه خویش تجدیدنظرى به عمل نیاورد و تماس و مراوده خود را با روحانیون مزبور و افراد ناراحت قطع نکند با عکسالعمل شدیدى از طرف مقامات و مراجع مربوطه روبرو خواهد شد.33»
در بسیارى از شهرستانها در اعتراض به دستگیرى و بازداشت امام خمینى (ره) گروههاى مختلف به پاخاسته و با تشکیل جلسات سّرى مذهبى ـ سیاسى، فعالیتهاى دامنهدارى را علیه رژیم و در جهت پیشبرد نهضت دنبال کردند. در تبریز نیز مبارزات گستردهاى به وجود آمد. به همین جهت عمال رژیم در سیزدهم آذر 1342 اقدام به دستگیرى عدهاى از علماى تبریز نموده، آنان را به تهران انتقال دادند.34
حاج آقا مصطفى در اعتراض به این اقدام به ملاقات آیهاللّه العظمى سیدمحمدهادى میلانى رفت:
«طبق اطلاع واصله پس از دستگیرى عدهاى از علماى تبریز سیدمصطفى خمینى فرزند آیهاللّه خمینى شدیدا برعلیه دولت فعالیت مىنماید و چند روز قبل گویا براى تماس با میلانى به مشهد رفته است.35»
مأموران ساواک کلیه تحرکات و اقدامات آقا مصطفى را تحت مراقبت شدید قرار داده و گزارش مىکردند. حتى ساعت مسافرت وى به قم و نوع وسیله نقلیه را در گزارش خود، آوردهاند.36 ناصر مقدم مدیرکل اداره سوم ساواک طى نامهاى به ساواک تهران در تاریخ 10/11/42 ضمن تأکید مجدد بر مراقبت بیشتر از حاج آقا مصطفى دستور مىدهد بیوگرافى کامل وى را به همراه یک قطعه عکس او، تهیه نمایند.37
در همین ایام و در حالى که اهالى قم زمستان سخت و طاقتفرسایى را طى مىکردند امام خمینى (ره) علیرغم اینکه خود در محاصره مأموران امنیتى رژیم قرار داشت، از وضعیت اسفبار و تأثربرانگیز فقراى قم غافل نبوده، طى نامهاى به حاج آقا مصطفى وى را مأمور رسیدگى به وضعیت آنان نمود:
«جناب نورچشمى به قرارى که مطلع شدم وضع فقراى قم بسیار بد است. این معنى اینجانب را کاملاً ناراحت کرده است. معالوصف با وضع حاضر آن طورى که باید و شاید نمىتوانم به بندگان محترم خداى تعالى خدمت کنم. شما از قول من پس از اظهار تشکر از اشخاصى که کمک کردند به اهالى محترم و ثروتمندان معزز تذکر دهید که خداى تعالى این روزها را براى امتحان پیش مىآورد خوب است که از امتحان الهى سرفراز بیرون بیایید و هر کس به مقدار مقدور خود به سادات محترم و سایر فقرا کمک کند اگر خداى نخواسته کسى در این سرما تلف شود، همه مسئول هستیم و از انتقام خداى تعالى مىترسم. والسلام علیکم و علیهم و رحمتاللّه؛ مقدارى وجه فرستاده شد این مبلغ که شصت هزار تومان است با وجوهى که اهالى محترم مىدهند در تحت نظر معتمدین محل هر طور صلاح است تقسیم شود چه خاکه ذغال و چه آذوقه و لباس.
روحاللّه الموسوى الخمینى38»
ساواک در تاریخ شانزدهم فروردین 1343، با آزادى امام خمینى (ره) موافقت کرد و ایشان روانه قم شدند. سید مصطفى با درایت و تدبیرى کمنظیر به ساماندهى امور مختلف در مسیر پیشبرد نهضت پرداخته، براى رسیدن به اهداف موردنظر تلاش مىکرد. نمونهاى از اقدامات وى، سازماندهى و پشتیبانى از نهضت امام خمینى (ره) در منطقه خلیج فارس است که ساواک توانست به آن پى ببرد:
«طبق اطلاع واصله شیخ رضا ناطق فرزند مجید که از مریدان خمینى است مبلغ چهارصد تومان وسیله سیدمصطفى خمینى (پسر خمینى) جهت هزینه سفر به شیخنشین قطر دریافت نموده ضمنا براى آن که کسى نفهمد مشارالیه از مریدان خمینى است نامهاى از آیتاللّه گلپایگانى گرفته و اقدام به گرفتن گذرنامه و برگ خروج از کشور نموده است و تا چند روز دیگر از فرودگاه مهرآباد تهران یا فرودگاههاى آبادان و شیراز عازم قطر مىشود. نامبرده اظهارنظر نمود که: مقرر است پس از رسیدن به قطر رساله و نوشتجات خمینى را ایادى او براى خیراللّه لشگر بندرعباسى به قطر بفرستند تا وسیله من میان اهالى قطر توزیع شود.39»
مجموعه گزارشهاى ساواک در مورد مسافرت حاج آقا مصطفى به شهرهاى اصفهان40، مشهد41 و خمین42 حاکى از حساسیت ساواک نسبت به ایشان است.
لایحه کاپیتولاسیون
براساس لایحه کاپیتولاسیون، رئیس و اعضاى هیئتهاى مستشارى نظامى و کارمندان ادارى و فنى امریکایى و خانوادههایشان در ایران از مصونیت و معافیت قضایى برخوردار مىشدند. این لایحه را در خرداد ماه 1343 دولت یکى از بندهاى الحاقى به قرارداد وین به تصویب رساند. این لایحه یک بار هم در 21 مهر 1343 در مجلس شوراى ملى مطرح و تصویب شد. امام خمینى (ره) پس از اطلاع از قانون مزبور اعلام نمودند که در این زمینه در چهارم آبان 1343 سخنرانى خواهند نمود.
مقامات دولتى وقتى از این تصمیم با خبر شدند فردى را به نام «حسن مستوفى» به قم فرستاده تا ایشان را از این حرکت بازدارند. ولى امام حاضر به دیدار با آن شخص نشدند ـ او بناچار با حاج آقا مصطفى دیدار کرد و گفت:
«... امریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم با تمام قدرت فعالیت مىکند و پول مىریزد و از نظر قدرت در موقعیتى است که هرگونه حمله به آن به مراتب خطرناکتر از حمله به شخص اول مملکت است! آیتاللّه خمینى اگر این روزها بنا دارند نطقى ایراد کنند، باید خیلى مواظب باشند که به دولت امریکا برخوردى نداشته باشد که خیلى خطرناک است و با عکسالعمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند ـ حتى حمله به شخص شاه ـ چندان مهم نیست.43»
در برابر این تهدیدات مصطفى با قاطعیت پاسخ داد :
«آیتاللّه خمینى (ره) به وظیفه خودشان هر جور که صلاح بدانند عمل مىکنند، اینگونه حرفها هم نمىتواند ایشان را در اجراى وظیفه و رسالتى که برعهده دارند به تجدیدنظر وا دارد.44»
امام خمینى در موعد مقرر نطق تاریخى خود را در برابر جمعیتى نزدیک به شش هزار نفر ایراد نمود. همچنین با انتشار اعلامیهاى از کاپیتولاسیون به عنوان «سند بردگى ملت ایران» نام بردند. سخنرانى و اعلامیه امام واکنشهاى خشمآلود مقامات سیاسى و امنیتى رژیم را برانگیخت. آنان تصمیم گرفتند، امام را به ترکیه تبعید کنند. بنابراین در نیمه شب سیزدهم آبان 1343 ایشان را دستگیر و پس از انتقال به تهران، بلافاصله به ترکیه تبعید کردند. حاج آقا مصطفى در ساعات اولیه روز سیزدهم آبان 1343 راهى خانه علما و مراجع گردید. ابتدا با آیهاللّه میرزاهاشم آملى دیدار کرد. سپس راهى ملاقات و گفتگو با آیهاللّه شهابالدین نجفى مرعشى شد. شهربانى قم هم، با هماهنگى ساواک در ساعت 1015 صبح ایشان را دستگیر45 و همان روز روانه ساواک قم نمود. ساواک قم هم، طى نامهاى به ریاست ساواک تهران چنین نوشت :
«چون نامبرده فوق پس از دستگیرى پدرش (آیهاللّه خمینى) در صبح روزجارى با جمعآورى اشخاص و مراجعه به منزل آیات و تحریک بازاریان ایجاد تشنج مىنمود لذا توسط مأمورین ساواک و شهربانى قم دستگیر و به همراه این نامه اعزام مىگردد.46»
شهید مصطفى پس از انتقال به تهران در زندان قزلقلعه بازداشت گردید.47 روز چهاردهم آبان 1343 شعبه 7 بازپرسى دادستانى ارتش، قرار بازداشت موقت وى را صادر نمود.48 حاج آقا مصطفى پس از رؤیت حکم صادره در ذیل آن چنین نوشت :
«بسمه تعالى. به اصل قرار و کیفیت بازداشت و به قرار بازداشتکننده شدیدا معترضم. سیدمصطفى خمینى49»
اما، به اعتراض ایشان توجهى نشد و شعبه 7 بازپرسى دادستانى ارتش در تاریخ 23/8/1343 قرار بازداشت را که توسط دادگاه عادى شماره یک اداره دادرسى ارتش مورد تأیید قرار گرفته بود، به ریاست ساواک اعلام و بدین ترتیب بازداشت ایشان ادامه پیدا کرد50 و به مدت 57 روز در زندان قزلقلعه به سر برد.51 ابتدا در تاریخ 14/8/43 یعنى در بدو ورود به زندان، بازجویى مختصرى از وى به عمل آمد؛52 پس از آن از تاریخ 19/8/1343 الى 28/8/1343 بازجویىهایى مفصل به عمل آمد که در آن به تفصیل به مراتب فعالیتهاى تحصیلى و علمى، فعالیتهاى سیاسى و روابط خود با امام خمینى (ره) و سایر افراد پاسخ داده است.53
هنگامى که امام خمینى (ره) در شهر بورساى ترکیه استقرار یافت، بدون اینکه از دستگیرى فرزندشان مطلع باشد در تاریخ 19/8/43 وى را بهعنوان وکیل تامالاختیار خود تعیین نمود. حضرت امام در این راستا مرقوم داشتهاند:
«بسماللّه الرحمن الرحیم
الحمداللّه على السراء و الضراء والسلام على محمد و آله الطاهرین.
و بعد، نور چشم محترم که مورد وثوق اینجانب است، وکیل است از طرف حقیر در کلیه امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند براى تأمین شهریه طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین و هر نحو وجهى که باید به من برسد، و در اعطا به محاّل مقرر خود. و وصى اینجانب هستند. و وصیتنامهام در یکى از دفاتر موجود است. قضاى چندین سال صوم بهعهده دارم احتیاطا، و دو ـ سه سال هم نماز احتیاط کنند. کتب من از مصطفى است. اثاثیه خانه مطلقا از مادر مصطفى است. بقیه وصیتنامهام عمل شود. مراد از «نورچشمى» که در صدر ورقه نوشتهام، فرزند بزرگم، آقا مصطفى خمینى ـ ایّدهاللّه تعالى ـ است، «و أُوصِیهِ بِتَقوَىاللّهِ و إِطَاعَةِ أَمرِهِ ؛ و أرَجُو مِنهُ الدُّعَاءَ فِى الحَیوةِ و الوَفَاةِ».54
5 رجب المرجب 1384
روحاللّه الموسوى الخمینى»
رژیم پهلوى قصد داشت با زندانى کردن حاج آقا مصطفى در میان مبارزان و مجاهدان نهضت امام خمینى رعب و وحشت ایجاد نماید و ارتباط آنان را با حضرت امام (ره) و فرزند گرامىاش به یکباره قطع کند و ادامه نهضت را با مشکل مواجه سازد. در مقابل حاج آقا مصطفى نیز با هوشیارى و درایت در تلاش بود تا به طرق مختلف این اتصال و همبستگى را حفظ نماید. بنابراین در تاریخ 4/9/1343 وقتى از حکم پدر اطلاع مىیابد، طى نامهاى از زندان حجهالاسلام والمسلمین شهابالدین اشراقى را از جانب خود براى انجام مسایل مقلدین امام، وکیل و نماینده خود معرفى مىکند، و اینگونه حضور معنوى امام خمینى را در میان مردم همچنان پابرجا و مستمر نگاه مىدارد.55
حاج آقا مصطفى در مدت بازداشت در زندان هیچ درخواستى جز رفتن به نزد امام خمینى (ره) در ترکیه را مطرح نکرد. هدف وى از این درخواست عزیمت نزد حضرت امام (ره) و کسب تکلیف از ایشان بوده است. ضمن اینکه در آن شرایط همگان به ویژه ایشان براى سلامت حضرت امام (ره) و احتمال خطر جانى براى ایشان جدا نگران بودند. بنابراین از هر طریق ممکن مىکوشید اطلاعى در این خصوص به دست آورد. گزارشهاى ساواک حاکى از این است که ایشان از مراجع و روحانیون در این زمینه استمداد جسته است:
«در ظرف چند روز اخیر آیهالهزاده، فرزند آیهاللّه خمینى به اطلاع بعضى از علما و روحانیون حوزه علمیه قم رسانیده که پس از تبعید آیهاللّه خمینى مشارالیه (آیتاللّهزاده) کوچکترین اطلاعى از سرنوشت و حتى سلامت و حیات نامبرده ندارد و بدین طریق از آنان بالاخص از آیهاللّه خوانسارى براى به دست آوردن خبرى از آیهاللّه خمینى استمداد نموده است...56»
مقامات ساواک فکر مىکردند که دور شدن سیدمصطفى از کانون نهضت یعنى قم و حتى تهران، به احتمال زیاد به روند نهضت لطمه جدى وارد خواهد کرد و از مقام و منزلت امام خمینى (ره) نیز کاسته خواهد شد. به همین جهت با آزادى سیدمصطفى از زندان به شرط تبعید به ترکیه موافقت کردند. سیدمصطفى در ساعت شش بعدازظهر، تاریخ 8/10/1343 از زندان قزلقلعه آزاد گردید.57 همزمان اداره دادرسى ارتش نیز قرار بازداشت ایشان را به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایى تهران تبدیل و طى نامهاى به ساواک اعلام نمود.58
حاج آقا مصطفى بلافاصله پس از آزادى عازم قم شد. حسن بدیعى رئیس ساواک قم گزارش ورود فرزند ارشد حضرت امام خمینى را این چنین به ساواک تهران گزارش نموده است:
«... سیدمصطفى خمینى ساعت 10 صبح روز 9/10/43 به قم وارد شد و پس از زیارت مردم در مجلسى که به مناسبت خاتمه درس طلاب، آقاى نجفى ترتیب داده بود، رفت و سپس به منزل خود عزیمت نمود. اهالى در منزل از مشارالیه دیدن مىکنند. اتفاق قابل عرضى نیست.59»
روحانیون، طلاب علوم دینى و مردم پس از اطلاع از آزادى وى به سوى خانه ایشان رفتند و از وى دیدن کردند.60
تبعید به ترکیه
چنان که پیش از این نیز اشاره شده، شرط آزادى وى از زندان این بود که بعد از دیدار با خانوادهاش در قم، در ترکیه به امام خمینى (ره) ملحق شود. وى پس از ورود به قم و مشورت با برخى از آیات عظام، از این سفر منصرف شد.61 آیات عظام به این دلیل که این تبعید براساس خواست و مصلحت حکومت پهلوى و به منظور دور کردن حاج آقا مصطفى از کانون نهضت و جلوگیرى از تداوم آن در غیاب رهبرى نهضت و فعالیت مؤثر وى بود، با آن موافق نبودند. ضمن اینکه حاج آقا مصطفى پس از اطلاع از جریان اعزام نماینده روحانیون مرحوم سید فضلاللّه خوانسارى به ترکیه و ملاقات با حضرت امام و مکاتبه امام با مراجع و خانواده، تا حد زیادى نگرانىهایش نسبت به شرایط جسمى و امنیتى امام برطرف شد.
مأمورین ساواک به دستور ریاست ساواک تهران، حاج آقا مصطفى را از لحظه آزادى تحتنظر داشتند. آنها از این نکته مهم آگاه بودند که اگر وى به مدت طولانى در قم بماند، چون ماه رمضان نیز نزدیک بود، در این ماه تبلیغات گستردهاى به نفع امام خمینى (ره) صورت خواهد گرفت؛ بنابراین در متقاعد کردن وى براى تغییر تصمیم و رفتنش به ترکیه سعى بسیار کردند، اما چون به نتیجهاى نرسیدند، در سیزدهم دى ماه 1343 یعنى پنج روز پس از آزادى از زندان، دوباره او را دستگیر و بلافاصله به تهران منتقل کردند. او شب را در باشگاه نخستوزیرى سپرى کرد و فرداى آن روز در ساعت 30/5 بعدازظهر با هواپیما به استانبول اعزام گردید.62 از استانبول نیز به محل تبعید امام (ره) در شهر بورسا انتقال یافت. در اولین برخورد امام (ره) با سیدمصطفى در بورسا، قبل از همه چیز از او پرسیدند: «با پاى خود آمدى یا شما را آوردند؟» ایشان پاسخ مىدهد که مرا آوردهاند. امام مىگویند: «اگر با پاى خود آمده بودى، همین الان شما را برمىگرداندم.63»
خبر تبعید حاج آقا مصطفى به ترکیه به سرعت پخش شد و نگرانىهایى در مجامع حوزوى قم، نجف، کربلا و کاظمین ایجاد نمود.64 تحرک و جنبوجوش جدیدى مشاهده و این امر سردمداران رژیم را به تکاپو واداشت. ساواک در گزارش شماره «26378 تاریخ 12/12/43» گفته است:
«طبق اطلاع اخیرا مجددا در شهرستان قم بین روحانیون ایجاد تشنج و ناراحتى شده و به روحانیون تهران از طرف آنها نامههایى نوشته شده دایر بر اینکه ما هر چه تحقیق کردیم از فرزند آیتاللّه خمینى اطلاعى در دست نیست و در کشور ترکیه هم دیده نشده و این فکر در روحانیون قم قوت گرفته که امکان دارد او را از بین برده باشند.
گفته مىشود آیاتاله نجفى و حائرى و چند نفر دیگر از روحانیون درجه اول قم مراتب را به آیاتاله نجفى، آملى، آشتیانى و تنکابنى نوشتهاند و از آنها خواستهاند که از دولت خواسته شود محل فرزند آیتاللّه خمینى را اعلام دارند.
ضمنا قرار بوده روز پنجشنبه 29/11/43 آقاى هیراد رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهى نزد آیتاللّه آملى برود و ایشان از او خواهد خواست که محل فرزند آیهاللّه خمینى را اطلاع دهند تا براى روحانیون از وجود و سلامت او یقین حاصل شود و جلوى تشنج فعلى گرفته شود.»
از یک سو جّو حاکم بر کشور ترکیه و نظام تحمیلى لائیک برآن و از سوى دیگر، عدم امکان ارتباط آسان مبارزین ایرانى با امام و حاج آقا مصطفى در آنجا، شاهد کاهش فعالیتهاى سیاسى و افزایش فعالیتهاى علمى آنها مىباشیم. که ثمره آن تدوین چند کتاب فقهى است که قبلاً به آنها اشاره شد. حجهالاسلام محمدرضا ناصرى به نقل از حاج آقا مصطفى در این زمینه خاطره زیر را بازگو کرده است:
«حاج آقا مصطفى (ره) در ترکیه یار و همراه امام (ره) بود. وقتى امام (ره) کتاب تحریرالوسیله را مىنوشتند، مسایل آن را با ایشان بحث مىکردند. حاج آقا مصطفى (ره) مىگفت: در آن موقع، گاهى سر بحث، قیل و قال ما به حّدى بالا مىگرفت که ساواکىها مىآمدند و مىگفتند: آقا دعوا نکنید، پدر و پسر که با هم دعوا نمىکنند. بعد از آن که بحث ما تمام مىشد و با هم مىنشستیم و چاى مىخوردیم، مىگفتند: «این چه دعوایى است که بعد آن با هم مىنشینند و چاى مىخورند؟65»
پس از چند ماه توقف در ترکیه، به تدریج بازگشت حاج آقا مصطفى به ایران مطرح شد. باتوجه به دورى امام خمینى (ره) از ایران و ویژگیهاى منحصر به فرد سیدمصطفى براى پر کردن خلأ ناشى از عدم حضور امام خمینى (ره) و لزوم فعال نگهداشتن نهضت اسلامى و حفظ گسترش شبکه اطلاعرسانى و ارتباطى آن، بازگشت سیدمصطفى به ایران اهمیت بالایى داشت. امام خمینى (ره) نیز بهطور کامل با این کار موافق بودند.
در این زمان، حکومت پهلوى تحت فشارهاى فزاینده افکار عمومى و اعتراضات روزافزون مبارزین، به ویژه روحانیون در مورد پایان دادن به تبعید امام خمینى (ره) و سیدمصطفى، قرار داشت و در جستجوى یافتن راهحلى براى دور شدن از این بحران بود. سیدمصطفى با درک این موقعیت، سعى کرد از طریق رئیس سازمان امنیت بورسا، مقامات ساواک را براى بازگشت به ایران متقاعد کند. ساواک نیز، هم به دلیل فشارهاى داخلى و هم مکاتبات و گفتگوهاى رئیس سازمان امنیت بورسا؛ ابتدا با درخواست سیدمصطفى با تعیین شروطى موافقت نشان داد؛ البته آنان با پیش کشیدن شرطهاى دشوار، سعى مىکردند سیدمصطفى را منصرف نمایند. براى روشن شدن بیشتر این مسأله به مکاتبات سیدمصطفى با مأمورین امنیتى ترکیه و گزارشهاى ساواک در این راستا توجه فرمایید:
«بسمه تعالى
جناب سرهنگ چنتر
متمنى است لطفا اقدام فرمایید که بنده بتوانم به ایران مراجعت کنم چه آن که از اوضاع خانوادگى هیچ اطلاعى در دست نیست و بدین جهت هم آقاى والد ناراحت هستند البته از بذل لطف دریغ نخواهید فرمود و ناراحتى من هم براى بچههایم موجب ناراحتى ایشان مىباشد البته هر چه زودتر اقدام خواهید فرمود.
تاریخ 29 اسفند 43
سیدمصطفى خمینى66»
البته آنچه در این نامه به عنوان بىخبرى و نگرانى از خانواده عنوان شده است، تا حدودى صحت داشته؛ ولى واقعیت این بود که ایشان مىخواست با توسل به این بهانه مؤثر اجازه بازگشت به ایران و یا رفت و آمد آزادانه بین ایران و ترکیه را از مقامات ایرانى به دست آورد. شایان ذکر است که همزمان با تلاشهاى سیدمصطفى در ترکیه، در ایران نیز از سوى روحانیون تلاشى در حال انجام بود. در یکى از گزارشهاى ساواک استان مرکز به تاریخ 7/6/1344 چنین آمده است:
ساواک قم گزارش مىنماید:
«آیهاللّه نجفى، نامه به آقاى نخستوزیر نوشته و تقاضا نموده که خمینى آزاد شود و اگر امکان ندارد، آقا مصطفى پسر خمینى آزاد و اجازه رفت و آمد بین ترکیه و ایران به وى داده شود. در غیر این صورت اجازه داده شود دو نفر به ترکیه عزیمت نموده و در شهر بورسا (نه آنکارا) با خمینى ملاقات نمایند.67»
به دنبال گفتگو و مکاتبه مقامات سازمان امنیت ترکیه با دولت ایران، رئیس ساواک در واکنش به درخواست سیدمصطفى در ذیل گزارش نوشت: «آمدن او مانعى ندارد؛ ولى اگر کوچکترین عمل خلافى بکند و یا تماسهایى غیرمعقول بگیرد، یا اشخاص ناباب را بپذیرد، در مناطق جنوبى ایران زندانى خواهد شد.»68
همچنین در ذیل گزارش دیگرى نوشت:
«به دوستان ترک توجه داده شود که نامبرده بایستى به خط خود تعهد بنماید و محل توقف او هم باید در قم نباشد در خمین یا جایى که سازمان تعیین مىنماید مىتواند سکونت نماید.69»
بخش 321 اداره کل سوم ساواک نیز براى محکمکارى و پیشگیرى از هرگونه عواقب ناشى از بازگشت سیدمصطفى به ایران، خطاب به مقامات ساواک، به ترتیب سلسله مراتب توضیحات زیر را نوشت:
«ضمنا لازم مىداند به عرض برساند که چون سید مصطفى از طرف پدرش وکیل در توکیل مىباشد که در اموال منقول و غیر منقول وى به هر نحو که صلاح بداند دخل و تصرف کند. چنانچه به کشور مراجعت نماید، سیل وجوه شرعیه که تاکنون به علت عدم حضور آیهاللّه خمینى و سیدمصطفى در ایران راکد بود، مجددا به حساب خمینى سرازیر خواهد شد و معلوم است که این وجوه به وسیله سیدمصطفى به چه مصارفى خواهد رسید. مضافا براینکه تعهدنامه ضمیمه نیز، هیچگونه ضمانت اجرایى نخواهد داشت. منوط به رأى عالیست.70»
سید مصطفى برآن بود، با توجه به خلاء حضور حضرت امام در کانون مبارزه «حوزه علمیه قم» و براى پیشبرد اهداف نهضت اسلامى و منویات امام خمینى حتىالامکان به ایران برگردد، لذا با عنایت به اهمیت فوقالحد موضوع، ایشان به برخى از شرایطى که از سوى به اصطلاح مقامات امنیتى طرح شده بود موافقت نمودند، این در حالى بود که رئیس ساواک براى ممانعت معظمله براى ایران شرایط بسیار سختى را در فرا روى ایشان قرار داده بود، از جمله در سند شماره «46551/231 تاریخ 16/5/44» رئیس ساواک دستور داده است :
«مىتواند بیاید، مشروط برآن که در دهات خود در نزدیکى خمین زندگى نماید و باید دو نفر ژاندارم و دو نفر مأمور آگاهى از شهربانى مراقب بوده که با یک نفر غیر از اهل منزل خود و بستگان درجه یک تماس نگیرد و اگر هر کس از اطراف منزل رد شد به وسیله تیراندازى باید معدوم شود. در غیر این صورت نمىتواند بیاید.71»
مقامات ریز و درشت ساواک با همه تعهدات غلاظ و شدادى که براى انصراف ایشان از مراجعت به ایران وضع کرده بودند، با این وصف و با مطالعه همه جانبه شرایط و پیامدهاى دور و نزدیک، بازگشت آن عزیز رحیل را به ایران تحت هر شرایطى ممنوع اعلام کردند.
پی نوشتها
_________________
1ـ شهید آیهاللّه سیدمصطفى موسوى فرزند برومند علامه جلیلالقدر سیداحمد موسوى از خاندان جلیلالقدر صاحب عبقات الانوار است. سید مصطفى در 29 بهمن 1241 شمسى در شهرستان خمین به دنیا آمد و تحصیلات خود را در نجف و سامرا دنبال کرد و در زمره علما و مجتهدین عصر خود در آمد. پس از بازگشت از نجف، زعامت و پیشوایى اهالى خمین و حومه را عهدهدار شد. در تاریخ اسفند 1281 شمسى در بین راه خمین ـ اراک مورد سوءقصد بعضى از اشرار قرار گرفت و بر اثر اصابت چند گلوله به کتف و کمر به شهادت رسید. نهضت امام خمینى، سیدحمید روحانى، چاپ و نشر عروج، ج 1، ص 36
2ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سید مصطفى خمینى، به کوشش کمیته علمى کنگره شهید آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، ج 1، ص 29
3ـ زندگینامه و مبارزات آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، سجاد راعى گلوجه، چاپ و نشر عروج، ص 8
4ـ فصلنامه 15 خرداد، ش 4، ص 137.
5ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 2، ص 84.
6ـ فصلنامه یاد، دوره سوم، ش 12 پاییز 1376، ص 109.
7ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه شهید مصطفى خمینى، همان، ج 2، ص 376.
8ـ زندگینامه و مبارزات آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ص 25.
9ـ روزنامه کیهان، پنجشنبه 1/8/1359، ش 11124، ص 11.
10ـ روزنامه کیهان، اول آبان 1372، ص 6.
11ـ روزنامه جمهورى اسلامى، اول آبان 1373، ص 12.
12ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 1، ص 272.
13ـ مجله پیام انقلاب، سال اول، ش 18، ص 42.
14ـ مرورى بر زندگینامه آیهاللّه شهید حاج سیدمصطفى خمینى، ویژهنامه روزنامه اطلاعات، آبان 1376، ص 1.
15ـ نشریه حوزه، س 14، ش 34، ص 362.
16ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 1، صص 133 ـ 137.
17ـ زندگینامه و مبارزات آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، صص 34 ـ 40.
18ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 1، ص 311
19ـ نهضت امام خمینى، همان، ج 1، ص 1099.
20ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 1، ص 111.
21ـ فصلنامه 15 خرداد، ش 4، ص 24.
22ـ سند شماره 103 تاریخ 17/3/42.
23ـ سند شماره 11231/16 ج تاریخ 27/11/42
24ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 2، صص 221 ـ 222.
25ـ زندگینامه سیاسى امام خمینى؛ محمدحسن رجبى، مرکز فرهنگى نشر قبله، ج 1، ص 287 ـ 288.
26ـ زندگینامه و مبارزات آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ص 54.
27ـ نهضت امام خمینى، همان، ج 1، ص 511؛ همگام با خورشید، از ایران تا ایران، صص 100 ـ 102
28ـ همان
29ـ سند شماره 8651/ س ت تاریخ 23/4/42
30ـ سند شماره 1052 تاریخ 20/5/42.
31ـ سند شماره 20440/333، تاریخ 23/5/42
32ـ سند شماره 1051 س ت تاریخ 31/5/42
33ـ سند بدون شماره تاریخ 21/6/42
34ـ نهضت امام خمینى، همان، ج 1، صص 760 ـ 766.
35ـ سند شماره 1946 تاریخ 5/10/42
36ـ سند شماره 40562/314 تاریخ 8/10/42
37ـ سند شماره 39986/321 تاریخ 10/11/42
38ـ سند بدون شماره تاریخ 12/11/42
39ـ سند شماره 4332/20 الف تاریخ 22/2/43
40ـ سند شماره 10596/321 تاریخ 28/2/43
41ـ سند شماره 353 تاریخ 1/7/43
42ـ سند شماره 5443/20 الف تاریخ 11/3/43
43ـ نهضت امام خمینى، همان، ج 1، صص 1000 ـ 1032.
44ـ زندگینامه و مبارزات سیاسى آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ص 60.
45ـ سند شماره 2942/5 تاریخ 13/8/43
46ـ سند شماره 1936/ ق م تاریخ 13/8/43
47ـ سند بدون شماره تاریخ 13/8/43
48ـ سند شماره 4575/7/1 تاریخ 14/8/43
49ـ سند بدون شماره تاریخ 14/8/43
50ـ سند شماره 4757/34533/7/11 تاریخ 23/8/43
51ـ سند شماره 947 تاریخ 16/8/43
52ـ سند بدون شماره تاریخ 14/8/43
53ـ سند بدون شماره تاریخ 19/8/43
54ـ زندگینامه و مبارزات آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ص 68
55ـ سند شماره 20974/20 الف تاریخ 28/9/43
56ـ سند شماره 5092/326 تاریخ 19/9/43
57ـ سند شماره 1010 تاریخ 9/10/43
58ـ سند شماره 5230/34533/7/11 تاریخ 8/10/43
59ـ سند شماره 906 تاریخ 9/10/43
60ـ زندگینامه و مبارزات آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ص 72.
61ـ سند شماره 21925/20 الف تاریخ 10/10/43
62ـ سند شماره 22103/20 الف تاریخ 14/10/43
63ـ زندگینامه و مبارزات آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ص 74.
64ـ سند شماره 14897/231 تاریخ 13/11/43
65ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 1، صص 221 ـ 222.
66ـ سند بدون شماره تاریخ 29/12/43
67ـ راز توفان (یادنامه آیهاللّه سیدمصطفى خمینى)»، ویژهنامه فصلنامه یاد؛ مهر 1376، ص 126.
68ـ سند شماره 46054/231 تاریخ 11/1/44
69ـ سند شماره 2384/321 تاریخ 23/1/44
70ـ سند شماره 46054/231 تاریخ 11/1/44
71ـ سند شماره 46551/231 تاریخ 16/5/44
قسمت دوم
بخش دوم
تبعید به عراق یا تبعیدگاه ثانوى
درست در ایامى که شاه و مقامات ساواک تلاش داشتند از پذیرش بازگرداندن شهید حاج سیدمصطفى سرباز زنند و جریان آن را مشمول مرور زمان سازند،نیروهاى مبارز داخل ایران طى نامهها، تلگرافها و طومارهاى متعدد براى مقامات و نهادهاى حکومتى دولت ترکیه از جمله ریاست جمهورى، دولت و مجلس آن کشور و همچنین با مراجعات مکرر به سفارتخانههاى ترکیه در کشورهاى مختلف نسبت به تبعید امام و سرنوشت ایشان ابراز نگرانى و به دولت ترکیه اعتراض کردند. دولت ترکیه با مشاهده و دریافت این حقیقت که امام خمینى (ره) صرفا یک شخصیت درونمرزى ایران نیست، بلکه موقعیت فرامرزى دارد، خود را در تنگناى سیاسى شدیدى احساس کرد. بدین جهت رژیم ایران را تحت فشار قرار داد تا امام خمینى (ره) و حاج آقا مصطفى را به جاى دیگرى منتقل کنند.1 بنابراین از اواسط سال 1344 براى مقامات رژیم پهلوى مسلم شد که باید این مسئله را هر چه سریعتر براى دولت ترکیه حل کنند. محمدرضا پهلوى طى پیام شفاهى براى آیهاللّه سیداحمد خوانسارى که به وسیله جعفر شریفامامى در تاریخ 17/6/1344 فرستاد، اعلام کرد: «خمینى را به عراق مىفرستم و یا به ایران خواهم خواست»2
با مطالعه واکنشى که رژیم پهلوى در مقابل تلاشهاى فرزند ارجمند امام خمینى (ره) براى بازگشت به ایران نشان داده بود، مىتوان فهمید که بازگرداندن به ایران کاملاً منتفى است؛ لذا عوامل رژیم پهلوى چارهاى جز انتقال معظم له را به کشورى دیگر ندارند. اما اینکه چرا کشور عراق و شهر نجف را انتخاب کردند دلایل دیگرى دارد.3 نکته مهم و قابل تذکر این است که امام خمینى (ره) و حاج آقا مصطفى هیچ تقاضا و درخواستى در خصوص انتقال به عراق مطرح نفرمودند. گزارش سازمان امنیت ترکیه در تاریخ 30/6/1344 این نکته را تأیید مىکند:
«آقاى آیهاللّه خمینى از طریق فرزندش ملاسید مصطفى تماس حاصل کرد و اطلاع یافت که به او اجازه داده شده است که به عراق برود.
آقاى خمینى و پسرش از این پیشنهاد بىاندازه خوشحال شدند و علاقهمندى خود را براى رفتن به عراق ابراز داشتند. ایشان اظهار کردند که علاوه بر دوستان بسیارى که در آنجا دارند، بسیارى از مردم آنجا از فرقه ایشان (مقصود شیعه باید باشد ـ مترجم) مىباشند....»4
سرانجام در روز سهشنبه 13 مهر ماه 1344 (9 جمادىالثانى 1385) هواپیماى حامل امام و حاج سیدمصطفى خمینى از ترکیه به سوى عراق پرواز کرد و در ساعت 2 بعدازظهر در فرودگاه بغداد به زمین نشست.5
امام خمینى (ره)، به همراه فرزندشان از بغداد رهسپار کاظمین شدند. دو روز در این شهر در مهمانخانه جمالى که صاحبش اصالتا ایرانى بود، توقف کردند. حاج آقا مصطفى ساعتى پس از ورود به کاظمین و کمى استراحت، چون پولى به همراه نداشتند و روحانیون و مبارزین ایرانى مقیم عراق از ورود آنها اطلاعى نداشتند، از همان مسافرخانه به نجفاشرف تلفن کرد. ایشان به منزل آقاى شیخ نصراللّه خلخالى، از افراد قدیمى و مورد اعتماد امام خمینى و مراجع وقت تلفن کردند تا وى را در جریان امر قرار دهند. اما در این روزها وى در نجف نبود و به مسافرت رفته بود. حاج آقا مصطفى به ناچار به منزل آیتاللّه خویى تلفن کرد؛ مستخدم آیهاللّه خویى مورد خطاب حاج آقا مصطفى قرار گرفت و از همین گفتگو خبر ورود امام خمینى (ره) و حاج آقا مصطفى در نجف منتشر گردید. در ساعات پایانى بعدازظهر نیز آقاى خلخالى از مسافرت برگشت و مشتاقان امام براى اطلاع از این رخداد به مدرسه آیتاللّه بروجردى نجف که معمولاً شیخ نصراللّه خلخالى بعدازظهرها آنجا مىرفت، هجوم آوردند.
دولت عراق نیز با مشاهده جنب و جوش یاران و دوستداران امام، در روز دوم ورود آن حضرت به عراق، یکى از وزیران دولت به نام عبدالرزاق محىالدین (وزیر وحدت عراق) را به دیدن امام فرستاد. مشارالیه از سوى عبدالسلام عارف، رئیس جمهور عراق، این مأموریت را انجام مىداد و ظاهرا با گشادهرویى از امام و فرزندشان استقبال و اعلام مىکند که هر نوع تسهیلاتى لازم داشته باشند، دولت حاضر است آنها را تأمین کند. در روز دوم ورود امام به کاظمین، علماى طراز اول نجف نیز هرکدام، یکى از فرزندان خود را براى عرض خیرمقدم راهى بغداد کردند.
در روز سوم ورود امام و آقا مصطفى به کاظمین، عصر آن روز ـ پنجشنبه پانزدهم مهر 1344، آن دو به همراه کسانى که به استقبالشان آمده بودند، به اتفاق هم به سوى سامرا حرکت کردند. در سامرا خبر ورود آنها پیچیده بود و کاروانى نیز همراه ایشان بود؛ مجلس جشنى نیز به همین مناسبت در مدرسه آیتاللّه میرزاحسن شیرازى، معروف به میرزاى شیرازى، برپا گردید.
عصر روز جمعه شانزدهم مهر 1344 امام، حاج آقا مصطفى و استقبالکنندگان همراه آنها، راهى کربلا شدند. در 30 کیلومترى شهر، در قصبه «مسیّب» افرادى از طلاب علوم دینى و مردم کربلا و نجف به استقبال آمده بودند.6
حضرت امام و فرزندشان با استقبال شایانى وارد کربلا شدند و پیش از همه به زیارت مرقد مطهر امام حسین (ع) و شهداى کربلا شتافتند. مدت توقف در کربلا بیش از دو شهر قبلى، یعنى یک هفته به طول انجامید. باتوجه به اکثریت جمعیت شیعه در کربلا که بسیارى از آنها نیز ایرانىالاصل بودند، استقبال بسیار خوبى، علیرغم ممانعتها و توطئهها و شایعات، که از سوى عوامل رژیم پهلوى پخش مىشد، از امام خمینى (ره) و حاج آقا مصطفى به عمل آمد.7
مقصد نهایى، نجفاشرف بود. شیخ نصراللّه خلخالى در نجف براى آنها منزلى با اسباب و اثاثیه مورد نیاز تدارک دیده بود.8 عاقبت عصر جمعه 23 مهر 1344، امام و حاج آقا مصطفى همراه کاروان عظیمى، رهسپار نجف شدند. پس از ورود به نجف، ابتدا به زیارت حرم علوى شتافتند، آن گاه راهى خانهاى شدند که در خیابان شارع الرسول اجاره شده بود.
در نخستین شب ورود، برخى از علماى بلندپایه نجف از جمله، آیتاللّه سیدمحمود شاهرودى، آیتاللّه سیدابوالقاسم خویى و شمارى از علماى حوزه علمیه نجف از آنها دیدار کردند. آیتاللّه سیدمحسن حکیم نیز در دومین شب ورود آنها به دیدارشان رفت. البته در کلیه مراحل انتقال امام و حاج آقا مصطفى به عراق تا استقرار در نجف، تلاشهاى پنهانى وجود داشت که ورود آنها را عادى جلوه دهد و در نهایت، نگذارند استقبال باشکوهى صورت گیرد.9
به هر صورت با استقرار امام و فرزندشان مرحله دیگرى از نهضت اسلامى شروع شد که متفاوتتر از دورههاى قبل بود. در این مرحله، حاج آقا مصطفى پس از امام، نقش اول را در هدایت نهضت اسلامى برعهده داشت. در این دوره که حدود سیزده سال به طول انجامید، در دوازده سال آن، معظمله حلقه اتصال اجزاى نهضت اسلامى در ایران و نقاط جهان، با کانون آن در نجف بود.
ادامه مبارزه در نجف
بهطور مسلم قبل از تبعید امام خمینى (ره) و حاج آقا مصطفى به نجف، بین مبارزین ایرانى با گرایشهاى فکرى اسلامى و گاهى غیراسلامى، ارتباطهایى وجود داشته، ولى از انسجام و استحکام لازم برخوردار نبوده است. با ظهور رهبر سیاسى ـ مذهبى و قدرتمندى چون امام خمینى (ره)، مبارزان مسلمان از ایران، عراق، کشورهاى اسلامى، اروپا و امریکا متوجه نجف شدند و با وجود اختلاف نظرها و برخوردارى از سطوح مختلف فکرى و مبارزاتى، رهبرى امام خمینى (ره) را پذیرفتند. در مقاطعى، حتى نیروهاى چپگرا و مخالفین رژیم پهلوى با گرایشهاى غیراسلامى نیز سعى فراوانى به عمل آوردند که از حمایت امام خمینى (ره) برخوردار شوند، اما موفق نشدند.
با توجه به تنوع دیدگاههاى مبارزان و پیچیدگى جریان مبارزه و کنترلها، مراقبتها و تلاشهایى که سعى در نفوذ در شبکه نهضت اسلامى داشت و بیت و اطرافیان امام، کانون توجه بود، حاج آقا مصطفى یکى از با اهمیتترین و سختترین نقشها را در ایجاد و برقرارى رابطه با مبارزان علیه حکومت پهلوى در سطوح مختلف برعهده گرفت. چنان که اشاره شد، محوریت و مرکزیت ارتباطهاى سیدمصطفى، با مبارزین مسلمان بود. قابل ذکر است که حاج آقا مصطفى درگیر امور مالى بیت امام نبود و صرفا به امور اجرایى و ارتباطهاى نهضت امام خمینى (ره) و نظارت بر آنها همت مىگماشت. در یکى از گزارشهاى ساواک در تاریخ 18 اسفند 1352 آمده است:
«مصطفى خمینى که سرپرستى قسمت اجرایى فعالیتهاى خمینى را برعهده دارد، در ضمن، مسئولیت10 ارتباطات خارج از عراق نیز برعهده وى است11و با سفرهایى که انجام مىدهد بر فعالیتهاى خارج نظارت مىنماید.» 12
اقدام براى نشر افکار انقلابى و اندیشههاى امام خمینى (ره) از طریق توزیع رساله عملیه، اعلامیهها، پیامها، نامهها و نشر سخنان آن حضرت در ایران و سایر کشورها از طریق شبکه مبارزین صورت مىگرفت.
راهنمایى یاران امام، استفاده و اغتنام فرصتها از طریق یاران ایشان و مشورت با آنها در مواقع ضرورى و مقتضى، دریافت و پرداخت کمکهاى مالى، دریافت وجوه شرعى و غیره، غالبا برعهده حاج آقا مصطفى بود؛ عمدهترین انگیزه سفرهاى متعدد حاج آقا مصطفى به کشورهاى اسلامى از جمله عربستان سعودى، سوریه و لبنان ارتباط با مبارزین مسلمان و راهنمایى آنها و حتى ترویج اندیشه آموزش نظامى و مبارزه مسلحانه بود که در بسیارى موارد در قالب زیارت دو طرف انجام مىگرفت. بدین ترتیب پس از امام خمینى (ره) محور نهضت اسلامى، حاج آقا مصطفى بود. حجهالاسلام سیدعلىاکبر محتشمىپور مىگوید:
«در بررسىهایى که کارشناسان ساواک کرده بودند، ایشان را یک شخصیت بسیار خطرناک بعد از حضرت امام براى کیان و هستى رژیم سلطنتى شناخته بودند.»13
حجهالاسلام سیدرضا برقعى درباره نقش ارتباطى و سیاسى حاج آقا مصطفى مىگوید:
«در آنجا [نجف] حضرت امام براى ایشان، محدودیتهاى قم را قابل نبودند. این موضوع به چند دلیل بود. از جمله آن که نیاز به حضور حاج آقا مصطفى در صحنه، مشخص بود، افراد بسیارى بودند که در زوایاى جامعه در شکلهاى گوناگون، مىتوانستند پیامرسان امام باشند. ارتباط حضرت امام با همه اینها کار مشکلى بود. حاج آقا مصطفى مجموعهاى از افراد را که قریب بیست نفر بودند، زیر نظر داشت. این افراد با تمام محیط خارج از نجف از نظر سیاسى در ارتباط بودند. شاید در تمام مدتى که حضرت امام در نجف بودند، تعداد انگشتشمارى توانستند مستقیما با خود ایشان تماس بگیرند. حاج آقا مصطفى در منزل تلفن داشت و به این وسیله، بسیارى از کارها را انجام مىداد.
از طریق حاج آقا مصطفى، کارهاى بیرون از نجف در رابطه با امام هماهنگ مىشد و ایشان با تیزهوشى و تیزبینى خاصى که در مسایل سیاسى داشت، حد و حدود ارتباط افراد را با امام تنظیم مىکرد. به برخى افراد اصلاً اجازه ملاقات با امام را نمىداد؛ مثلاً، تیمور بختیار زیاد سعى کرد که با امام در ارتباط باشد، به وسیله بسیارى از افراد پیغام و سلام فرستاد که به نحوى براى حفظ وجهه خود در مخالفت با رژیم با امام دیدار کند، ولى به او اجازه داده نشد...» 14
البته امام در جریان این امر بود و خود ایشان به صراحت گفته بودند: به هیچوجه حاضر به همکارى با تیمور بختیار علیه رژیم پهلوى نیستند.
حجهالاسلام سیدعلىاکبر محتشمىپور در خصوص ارتباط سیدمصطفى با مبارزین سیاسى ـ مذهبى ایران، مىگوید:
«با عنایت به این که حاج آقا مصطفى یک شخصیت سیاسى داراى اندیشه و تفکر خاص و راه، روش و منش مشخص در رابطه با مسایل سیاسى و مبارزاتى بود، وقتى از ایران شخصیتهایى مثل آیتاللّه بهشتى، آیتاللّه مطهرى، حجهالاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى، آیتاللّه جنتى، آیتاللّه موسوى اردبیلى و آقاى شیخ على تهرانى و دیگران در ارتباط با مسایل مبارزاتى از قم، تهران و سایر مناطق به نجف مىآمدند، اگر یک جلسه با امام ملاقات و مذاکره داشتند، در حاشیه آن، جلساتى نیز با حاج آقا مصطفى داشتند و نظریات ایشان را هم دریافت و منتقل مىکردند؛ چرا که نیروهاى داخل، دیدگاهها و نظرگاههاى حاج آقا مصطفى را هم در رابطه با کیفیت مبارزه و نحوه شکلگیرى انقلاب مىطلبیدند و درخواست داشتند.» 15
حاج آقا مصطفى به مبارزینى که حول محور نهضت امام خمینى (ره) و متناسب با اهداف مبارزاتى و تفکر ایشان بودند و به صحت گفتار و کردار آنها اطمینان داشت، مأموریتهایى را در راستاى نهضت اسلامى محول مىکرد. البته این مأموریتها به نوعى از سوى امام خمینى (ره) نیز به حساب مىآمد. برخى مأمور انتقال وجوه شرعى از ایران به نجف بودند و گاهى این انتقال از طریق کشور اسلامى ثالثى مثل عربستان سعودى، لبنان یا سوریه صورت مىگرفت و گاهى نیز مستقیما با سفر یاران امام و دوستان حاج آقا مصطفى به نجف عملى مىشد. مأموریتهاى سیاسى و اجتماعى هم به همین طریق انجام مىگرفت. نمونهاى از این مأموریتها و فعالیتها در ذیل آورده مىشود. ساواک اصفهان به تاریخ نهم مرداد 1345 گزارش داده است:
«حاج آقا مصطفى خمینى پسر آقاى خمینى طى نامههایى به آقاى مستجابى سر دفتر 168 اصفهان یادآور شده که خاطر آقاى خمینى از اینکه شنیدهاند، عدهاى از روحانیون اصفهان و البته دستگاههاى دولتى در اصفهان به نام دین، مؤسسهاى باز کرده و از حقوق امام زمان (عج) جهت این کار استفاده مىنمایند، ناراحت شده، مصطفى خمینى از نامبرده خواسته است که تحقیق کند این موضوع حقیقت دارد یا خیر؟»16
بنا به گزارش بعدى ساواک، حاج سیدمرتضى مستجابى از دوستان سیدمصطفى خمینى مىباشد و با روحانیون مبارز مخالف حکومت پهلوى، ارتباط و تماس دارد.17
سفر به کشورهاى اسلامى
بخشى از فعالیتهاى سیاسى فرزند ارشد حضرت امام، پس از انتقال به عراق، سفر به کشورهاى اسلامى بود. این سفرها معمولاً در ماههاى فصل تابستان و گاهى نیز در موسم حج صورت مىگرفت. جنبه اصلى این سفرها، فعالیت سیاسى و براى تداوم نهضت امام خمینى بود؛ ولى گاهى هم جنبه زیارتى و سیاحتى داشت.
برخى مسایل مربوط به نهضت امام باتوجه به تنگناهاى موجود در فضاى سیاسى عراق به آسانى قابل رسیدگى و حل و فصل نبود؛ اما در فضاى مساعد کشورهایى چون سوریه و لبنان و با ارتباطاتى که از طریق مبارزینى که به آن کشورها سفر مىکردند، پیشبرد امور مبارزاتى، سهل و ممکن بود. در این ارتباطها، اطلاعات مربوط به نهضت مبادله مىشد و نهضت تقویت و تداوم مىیافت.18
حاج آقا مصطفى براى آموزش نظامى، اهمیت زیادى قائل بود. خود او نیز آموزشهایى دیده بود و به مبارزین و روحانیون ایران در نجف توصیه مىکرد که در پایگاههاى الفتح در جنوب لبنان یا سوریه، آموزش ببینند. در این راه تا جایى که مىتوانست به افراد مساعدت مىکرد. حجهالاسلام سیدحمید روحانى به نقل از آقا مصطفى مىگوید:
«...وظیفه روحانیت همان وظیفه انبیاست. چنان که وظیفه انبیا (ع) در مقابل ظلم و ستم و بیدادگرى، قیام مسلحانه است، وظیفه روحانیت هم، چنین است و این حقیقت از آیه شریفه «و اَعِدّوالَهُم ما استْطَْعتُم من قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباط اُِلخَیْلِ تُرَهِبُونَ بِهِ عَدُوّاللّهِ وَعَدُوَّکُْم» روشن و آشکار است و مىتوان گفت که معانى خاتمیت در اسلام مبسوطالید بودن زعماى اسلام و مراجع تقلید است.»19
سیدمصطفى بارها به سوریه و لبنان سفر کرد و در آن کشور با مبارزین ایرانى دیدار و گفتگو کرد. آقاى جلالالدین فارسى یکى از این مبارزین بود که بارها با ایشان دیدار و گفتگو کرد. آقاى فارسى در خاطراتش مىگوید:
«شهید آیهاللّه حاج سیدمصطفى خمینى، چند ماه پیش از شهادتش در نجف، به قصد عمره از عراق خارج شد. ابتدا به دمشق و سپس به بیروت آمد. این افتخار را به بنده داد که با حجج اسلام؛ سیدمحمد موسوى بجنوردى و حاج احمد آقا، تشریففرما شدم. سال پیش هم که به اتفاق آقاى بجنوردى به دمشق آمدند یکى ـ دو روزى را در زبدانى و منزل بنده گذرانیدند. با آن شهید بزرگوار در مسایل لبنان و فلسطینىها، توافق و همدلى داشتیم. از گزارشى که درباره اینگونه امور به او مىدادم، خشنود مىگشت و به پاداش یا سپاس آنچه کار خیر و حق مىدانست، محبتى مىفرمود.»20
در یکى از گزارشهاى ساواک در تاریخ 17/5/1356 راجع به سفر سیدمصطفى همراه برادرش سیداحمد به لبنان و سوریه آمده است:
«مسافرت سیدمصطفى از نجف و سیداحمد خمینى از ایران به سوریه و بیروت، صحت دارد و نامبردگان طبق قرارى که با هم داشتند به دمشق وارد شدند و از آنجا به اتفاق، جهت برگزارى حج عمره به عربستان سعودى مسافرت کردند و پس از مراجعت به سوریه، سیدمصطفى روز 15/5 و سید احمد روز 16/5/36 به نجف آمدند.
نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد. به احتمال قوى سیدمصطفى در سوریه با شیخ نصراللّه خلخالى، نماینده خمینى ملاقات و گفتگوهایى انجام داده و در لبنان نیز با موسى صدر، رهبر شیعیان این کشور تماس و احیانا در مورد جنگ لبنان و آسیبهایى که به شیعیان وارد شده مذاکراتى انجام داده و باتوجه به این که خمینى در بهمن ماه سال 35 [1355]، اعلامیهاى در مورد جنگ لبنان صادر و از مسلمانان تقاضا کرده، به مسلمانان لبنان کمک کنند، احتمالاً سیدمصطفى در این مسافرت، کمکهایى به موسى صدر، جهت پرداخت به شیعیان نموده است.»21
در گزارشهاى نمایندگى ساواک در لبنان به موارد دیگرى از فعالیتهاى سیدمصطفى اشاره شده است. در یکى از این گزارشها به تاریخ 29 شهریور 1352 آمده است:
«... سالیانه حدود چهار میلیون تومان پول از ایران، توسط صرافها و اشخاص مختلف براى خمینى به بیروت ارسال مىگردد که این پولها در بیروت توسط مصطفى خمینى که هر چند یک بار به بیروت مىآید، جمعآورى و به عراق برده مىشود.»22
یا در گزارش دیگرى به تاریخ هجده اسفند 1352 اشاره شده که سیدمصطفى با سفرهاى خارج از عراق خود، که لبنان و سوریه از عمدهترین آنها بودهاند. برفعالیت مبارزین نظارت مىکند.
«مصطفى خمینى که سرپرستى قسمت اجرایى فعالیتهاى خمینى را بهعهده دارد، در ضمن مسئولیت ارتباطات خارج از عراق نیز به عهده وى بوده و با سفرهایى که انجام مىدهد، بر فعالیتهاى خارج نظارت مىنماید.»
حج کانون تبادل اخبار و اطلاعات
پس از انتقال حضرت امام خمینى و فرزندشان به عراق و استقرارشان در نجفاشرف، آنها برخلاف ترکیه به طرق مختلف با مبارزان و همراهان نهضت اسلامى در ایران و سایر نقاط جهان ارتباط برقرار کردند. یکى از کانالهاى ارتباط، زائرانى بودند که از ایران و کشورهاى اسلامى همجوار ایران براى زیارت به عتبات عالیات، مکه مکرمه، مدینه منوره و سوریه مىرفتند. همه ساله امکان آن وجود نداشت که حاج آقا مصطفى به حج بروند و در آنجا با مبارزین و مخالفین رژیم پهلوى که براى اعمال حج مىآمدند، دیدار و اخبار و اطلاعات را مبادله کنند؛ این امکان در چند نوبت فراهم شد و حاج آقا مصطفى ضمن بهرهمندى از فیض الهى و معنوى حج، به پیشبرد نهضت اسلامى نیز از آن طریق، کمکهاى شایانى کرد.
گزارشى از نمایندگى ساواک در بغداد به ساواک مرکز، در تاریخ دوازدهم اسفند 1344 موجود مىباشد که در آن آمده است: «سیدمصطفى مصطفوى در سال جارى، عازم مکه مىباشد.» در زیر آن گزارش پىنوشتى بدین شرح اضافه شده است:
«به کلیه منابع اطلاع دهید که مراقبت نمایند. به سرکار سرهنگ شیخان اطلاع داده شود، عکس نامبرده تکثیر و به منابع و همکاران داده شود. به منابعى که با ساواک تهران نیز همکارى مىکنند، اطلاع داده شود.»23
به تاریخ هجده اسفند 1344 مدیرکل اداره سوم ساواک (مقدم) طى مکاتبهاى با اداره کل دوم ساواک، خواستار شده است که به نمایندگى ساواک در عربستان سعودى دستور داده شود که اعمال و رفتار سیدمصطفى و همراهانش را تحت کنترل و مراقبت قرار دهند.24 گزارش ادارهکل دوم ساواک به تاریخ 25 اسفند 1344 حاکى است که سیدمصطفى در روز 23 اسفند 1344 وارد عربستانسعودى شده است.
«طبق اطلاع واصله نامبرده ساعت 00:20 روز 23/12/44 با هواپیماى سعودى وارد جدّه گردید و وسیله یکى از اعضاى سرپرستى حج که از دوستان کاملاً مورد اعتماد او مىباشد استقبال گردید و از تنها وسیله که همراه داشته بازدید سطحى به عمل آمد ولى چیز قابل ملاحظهاى در آن رؤیت نگردید. مشارالیه پس از انجام مراسم گمرکى به دفتر آقاى ابوزید وکیل مطوفین رفته و پس از قدرى استراحت در حدود یک ساعت در اطراف مدینة الحاج به گردش پرداخته و سپس در حدود ساعت 00:23 به منزل ابوزید رفته شب را در آنجا به سر برده است و قرار است که با اتومبیل به شهر مدینه مسافرت و در منزل آقاى سید محمد لواسانى سکونت نماید.
نامبرده ضمن صحبت اظهار داشته که منتظر شخصى به نام سید محمدصادق لواسانى است که از تهران با پرواز 145 به جده خواهد رفت و از این که دولت شاهنشاهى ایران به او ویزاى خروجى داده اظهار تعجب نموده است.
خواهشمند است دستور فرمایید که در مورد سوابق آقاى سیدمحمد صادق لواسانى و این که آیا به این شخص اجازه خروج داده شده است یا خیر؟ این اداره کل را مطلع گردانید.»25
پس از گزارش فوق، اداره کل ساواک از خروج سیدمحمدصادق لواسانى براى عزیمت به حج جلوگیرى به عمل آورد.26 سفارت ایران در عربستان سعودى نیز مراقب اعمال سیدمصطفى بوده است. در دیدارى که سفیر ایران با امیر مکه و مدینه به عمل آورد، از وى خواست که به ایشان اجازه هیچگونه فعالیت سیاسى علیه دولت ایران داده نشود.27
علیرغم آن همه کنترل و مراقبت از فرزند امام، ایشان موفق شد با چندین نفر از مبارزین ایرانى تماس بگیرد و پیام امام خمینى (ره) را به آنها و از طریق آنها به ایران برساند. در گزارشها آمده است، که در دیدار با برخى مخالفین رژیم، با آنها در مورد نحوه سخنرانى و فعالیتها در ماههاى محرم و صفر صحبت و تبادلنظر کرده است. در یکى از گزارشهاى ساواک تهران به اداره کل دوم ساواک در تاریخ 24 فروردین 1345 در مورد تبادلنظر و طرحریزى وى با مبارزین ایرانى براى ماههاى محرم و صفر آمده است:
«طبق اظهارات سیدعبدالرضا حجازى، آقاى شیخ مجدالدین محلاتى [فرزند آیتاللّه بهاءالدین محلاتى شیرازى] و آقاى مصطفى خمینى پسر آیتاللّه خمینى در مدینه و مکه صحبتهایى کرده و تصمیماتى براى ایام محرم گرفتهاند. ضمنا سیدعبدالرضا حجازى اضافه نمود عدهاى روحانى مخفیانه عازم عراق مىباشند که به آیتاللّه خمینى ملاقات نموده و دستوراتى بگیرند.»28
به دنبال گزارشهایى دیگر در این خصوص، اداره کل سوم ساواک طى بخشنامهاى به ساواکهاى قم، شیراز و مشهد دستور زیر را صادر کرد:
«اطلاع واصله حاکى است مصطفى خمینى فرزند آیتاللّه خمینى که در سال جارى به مکه عزیمت نموده با پارهاى از عناصر افراطى منجمله مجدالدین محلاتى از روحانیون مخالف شیراز تماس و تصمیماتى براى ماههاى محرم و صفر گرفتهاند چون امکان دارد این قبیل افراد در مراجعت به ایران تحریکاتى بنماید دستور فرمایید با مراقبت کامل از عوامل شناخته شده در این مورد پیشبینىهاى لازم به عمل آورده و نتیجه را اعلام نمایند. مقدم»29
مطالعه اسناد مربوط نشان مىدهد حاج آقا مصطفى در جریان حج برخى وجوه شرعى فرستاده شده از ایران را براى تحویل به امام خمینى (ره) دریافت کرده است.30 ایشان در این سفر، با حجهالاسلام شهید فضلاللّه مهدیزاده محلاتى که از روحانیون مبارز بود، در مکه دیدار کرد و پس از پایان حج براى دیدن امام خمینى (ره) با هم به نجف رفتند. آقاى محلاتى در خاطراتش مىگوید که در جریان حج، اعلامیههایى را که تهیه کرده بودیم، پخش کردیم و فعالیتهاى خود را در مکه به امام خمینى (ره) گزارش دادیم. وى در مدت توقف در نجف، در منزل حاج آقا مصطفى اقامت داشته است. همچنین یادآور مىشود که در سالهاى آینده چند سفر دیگر که مکه رفتم، کیفیت به همین منوال گذشت؛ یعنى در آنجا علیه رژیم پهلوى فعالیت کرده است و از آنجا پیش امام خمینى (ره) در نجف رفته و پس از ملاقات و تبادل اطلاعات، به ایران برگشته است.31
سیدمصطفى در سال 1353 نیز در موسم حج به مکه و مدینه رفت و ضمن به جا آوردن حج، با ایرانیان طرفدار امام خمینى (ره) دیدار و گفتگو کرد. ساواک که به شرکت وى در حج حساس بود، از ماهها قبل در این زمینه تحقیق کرده، اطلاع داشت که وى در مراسم حج شرکت خواهد کرد. در یکى از گزارشهاى ساواک که از نمایندگى ساواک در لبنان است به بخش 334 اداره کل سوم ساواک در تاریخ 27/8/1353 چنین آمده است:
«قرار است مصطفى خمینى براى مراسم حج به مکه برود و به همین علت نیز شایع است که بعضى از ایرانیانى که طرفدار خمینى هستند در صددند در مراسم حج از فرصت استفاده کرده، با وى ملاقات نمایند.»32
در ماههاى قبل از موسم حج، ساواک افرادى را که احتمال مىداد با سیدمصطفى ارتباطى در جریان حج برقرار کند، به ویژه آنهایى که وجوه شرعى را از ایران به وى تحویل مىدادند، تحت کنترل و مراقبت قرار مىداد. در گزارشى که نمایندگى ساواک در لبنان به تاریخ 16/10/1353 به بخش 334 اداره کل سوم ساواک ارسال کرده، چنین آمده است:
«آخوندى به نام موسى دهسرخى که در رستمآباد شمیران مسجدى به نام امام مهدى [ع] دارد، در زمان حج مسئول ترتیب دادن ملاقات ایرانیان با مصطفى خمینى بوده و گویا مبالغى پول نیز براى خمینى جمعآورى کرده است. ترتیب ملاقات ایرانیان با مصطفى خمینى با وساطت این شخص، خارج از محل کاروان نامبردگان انجام مىگرفت.»
در زیر این گزارش مدیرکل اداره سوم ساواک پىنوشت کرده است:
«وسیله ساواک تهران، شناسایى و در اطراف وى تحقیق و سپس دستگیر و منزل وى بازرسى و از او تحقیق شود. 18/10/53»33
در حج آن سال، شهید حاج شیخ فضلاللّه محلاتى نیز که جزو حجاج بوده با حاج آقا مصطفى چندین بار دیدار و گفتگو کرده است.
در یکى از گزارشهاى ساواک به نقل از آقاى محلاتى آمده است:
«یواشکى چند بار در مساجد و معابر با وى صحبت و در مورد سلامتى آقاى خمینى سؤال کردم و در مورد بدبختىها و ستمگریهاى اخیر ساواک نیز با وى صحبت نمودم.»34
ساواک تهران در گزارشى که در مورد نحوه دیدارهاى فرزند امام خمینى با ایرانیان تهیه کرده، چنین آورده است:
«شب 30/9/53 و 1/10/53 و 2/10/53، سیدمصطفى خمینى از ساعت 00:24، بالاتر از مقام ابراهیم مىنشست. در این موقع افرادى که با او ملاقات کردهاند، عبارتند از: شیخ فضلاللّه محلاتى، سید زنجانى که مشهور است به شبسترى، کتابدار کتابخانه چهلستون مسجد جامع تهران، شیخ ابوالقاسم نجات، شیخ غلامحسین مراغهاى و چند نفر دیگر که شناخته نشدند سیدعبدالرسول حجازى را در همان ساعات در بیت دیدم لکن نزد مصطفى نرفت و گفت من چکار به مصطفى دارم. محلاتى مکرر به نزد مصطفى مىرفت و افرادى را با خودش مىبرد که دست او را ببوسند و چند نفر هم مبالغى به او پول دادند.»35
در گزارش دیگرى نیز آمده است:
«ساعت 30:21 شب 29/9/53 در خانه کعبه، سیدمهدى لواسانى چند نفر از حجاج را به شرح زیر طواف مىداد: اسماعیل محمد اسماعیلى؛ ماشاءاللّه چنگیزپور، یعقوب حاجیان، ابراهیم مراغهچى، ولىاللّه رهنما، سیدمهدى ابراهیمى، حسین حیدرخانى، علىاکبر ناظمزاده، حسن ملکپور، على فخیم و تعدادى زن، ناگهان پس از خاتمه طواف، سیدمهدى لواسانى فریاد زد، حجاج، سیدمصطفى خمینى اینجا تشریف دارند، بیایید دست آقا را ببوسید و بلافاصله جملگى به سر و روى پسر خمینى ریخته و او را بوسیدند به طورى که مصطفى منقلب شد و لواسانى گفت: آقا را اذیت نکنید و سپس با گریه و زارى از او جدا شدند.
نظریه شنبه: نامبردگان فوق همه از مقلدین خمینى هستند. »36
گزارشهاى دیگرى نیز وجود دارد که از دیدار حاج آقا مصطفى با برخى از روحانیون معاود عراقى ساکن شهرهاى خرمشهر و قم و کشور کویت حکایت مىکند. 37
در سال 1355 در گزارشهاى ساواک آمده است که امسال امام خمینى (ره) به حج خواهد رفت و یا این که پسرش سیدمصطفى را به مکه اعزام خواهد کرد که چنین اتفاقى صورت عملى به خود نگرفته است. در یکى از گزارشها نیز به سفر سیدمصطفى همراه برادرش سیداحمد به حج عمره در مرداد 1356 اشاره شده است. 38
در مجموع، رهاورد سفرهاى حاج آقا مصطفى به مکه مکرمه براى پیشبرد نهضت اسلامى ارزنده و قابل توجه بوده است؛ وى علیرغم کنترلها و مراقبتهاى کامل مأموران ساواک، توانست با مبارزین ایرانى و مقلدین امام خمینى (ره) دیدار گفتگو و تبادلنظر کند و احیانا اعلامیهها، نامهها و سایر اسناد و مدارک و دستورهاى امام خمینى (ره) را از طریق آنان به سایر کشورها، ارسال کند.
سیدمصطفى و دولت عراق
برخورد و ارتباط فرزند امام خمینى در طول اقامت دوازده سالهاش در عراق با دولت آن کشور، همسو و هماهنگ با مشى حضرت امام خمینى (ره) بود.
رویه و سیاست دولت عراق در قبال امام خمینى (ره) و فرزندشان، تا حدود زیادى از روابطش با دولت ایران تأثیر مىپذیرفت. در زمانهایى که روابط دو کشور تیره بود، دولت عراق سعى داشت از امام خمینى (ره) بهعنوان اهرمى علیه دولت ایران بهره بگیرد. در زمانهایى نیز که روابط دو کشور بهبود مىیافت، دولت عراق به همکارى بیشتر با ساواک علیه مبارزین ایرانى مقیم عراق، روى مىآورد و عرصه را بر حضرت امام و یاران ایشان در نهضت و مبارزه، تنگ مىکرد.
در تاریخ 23 مهر، 1344 وزیر وحدت عراق دکتر عبدالرزاق محىالدین با امام خمینى (ره) دیدار و پس از ابلاغ سلام رئیس جمهور عراق، کوشید تا با عرضه امکانات تبلیغاتى، از ایشان علیه دولت ایران، بهرهبردارى تبلیغاتى بکند. این امر در جهان سیاست یک موضوع مرسوم بود و مخالفین رژیمهاى مختلف نیز چنین فرصتى را مغتنم مىشمردند و در عمل یک نوع انتفاع دوجانبهاى را دنبال مىکردند؛ با این وصف حضرت امام خمینى (ره) (چنان که بعدا هم بارها پیش آمد) با این امر مخالفت کرد و تا پایان تبعیدشان در عراق حاضر به همکارى با حکومت عراق علیه دولت ایران نشدند. 39
پس از به قدرت رسیدن حزب بعث مدت کوتاهى ظواهر امر حکایت از آن داشت که روابط ایران و عراق روبه بهبودى است؛ زیرا هیأتهاى بلندپایهاى به دو کشور مسافرت کردند تا براى حل اختلافات میان دو کشور، مذاکره کنند. این مذاکرات در چهارماهه آخر سال 1347 صورت گرفت. در فروردین 1348 دولت عراق اعلام کرد که اروندرود جزیى از قلمرو عراق است. واکنش دولت ایران به این اقدام دولت عراق، لغو معاهده مرزى 1316 بود که وزارت امورخارجه ایران در 30 اردیبهشت 1348 در مجلس سنا، رسما اعلام کرد. 40
به دنبال این جریانات، روابط دو کشور به تیرگى کامل گرایید. سران حزب بعث یکى از راههاى مبارزه و در نهایت تضعیف حکومت ایران را اتحاد با مخالفان آن کشور در نظر گرفتند و فعالیتهایى را برآن اساس شکل دادند. از جمله تلاش مىکردند به هر شکل ممکن به امام خمینى (ره) نزدیک شوند و از ایشان درخواست نمایند که با صدور بیانیهاى اعمال و رفتار دولت ایران را محکوم نماید؛ اما امام خمینى (ره) هرگز آن را نپذیرفتند و اعلام کردند که اختلاف ما با دولت ایران یک اختلاف اساسى و عقیدتى است و برطرف شدنى نیست؛ اما اختلافاتى که اکنون بین دولتهاى ایران و عراق بوجود آمده است، زودگذر و رفعشدنى است؛ بنابراین آن حضرت هرگز حاضر به همکارى با دولت عراق در مبارزه علیه حکومت پهلوى نشدند. 41 در آن مقطع تاریخى رژیم بعثى عراق فشارهاى خود را علیه حوزه علمیه نجفاشرف و به ویژه بیوت مراجع تقلید و از جمله مرحوم آیتاللّه حکیم تشدید نموده بودند. از اینرو آیتاللّه حکیم، ممنوعالملاقات بود و کسى جرأت نزدیک شدن به بیت ایشان را نداشت، حاج آقا مصطفى از اولین افرادى بود که پس از بازگرداندن آقاى حکیم از بغداد به کوفه، به دیدار وى رفت. این دیدار براى حزب بعث قابل چشمپوشى نبود، بنابراین در 21 خرداد 1348 رئیس سازمان امنیت و فرماندار نجف به حضور امام رسیدند و اظهار داشتند که از طرف شوراى فرماندهى حزب بعث مأموریت دارند، سیدمصطفى را به بغداد اعزام کنند و در این مورد ظاهرا از امام اجازه خواستند. ایشان گفتند که اگر اعزام او به بغداد منوط به اجازه من است، من هرگز چنین اجازهاى نمىدهم؛ ولى اگر غیر از این است، خود مىدانید. به هر صورت مأموران، فرزند ارجمند امام را با خود بردند و به بغداد اعزام کردند. 42در بغداد، «حسنالبکر به ایشان اظهار مىدارد که ما چندین بار از پدر شما خواستیم که به نفع دولت عراق و علیه کشور شاهنشاهى ایران، اقداماتى معمول دارد و هر بار از این امر شانه خالى کردهاند، شما از پدرتان بخواهید که در تأمین نظر ما اقدام نماید. سیدمصطفى اظهار مىدارد که من اجازه ندارم که از طرف پدرم به شما قولى بدهم و تصور مىکنم حرف ایشان همان حرف اولى باشد و سپس از پیش احمد حسنالبکر مرخص مىشود.» 43 در گزارش سفارت ایران در بغداد نیز به تاریخ پنجم تیر 1348 در این مورد آمده است :
«بازگشت به نامه سرى شماره 1/4/8538 مورخ 31/3/1348 راجع به دستگیرى سیدمصطفى خمینى اشعار مىدارد موضوع مورد تأیید مىباشد و از قرار شایع سرهنگ على هادى وتوت، پس از چند روزى که به استاندارى کربلا منصوب شده بود از آیتاللّه خمینى درخواست مىنماید که علیه دولت شاهنشاهى فتوى صادر نماید و نامبرده با پرخاش و پرت کردن گذرنامه خود، مىگوید من وطن خود را به عراق نمىفروشم و هرکارى مىخواهید بکنید و از شرکت در نماز جماعت هم به عنوان اعتراض خوددارى مىنماید. عراقىها به تصور این که سیدمصطفى پسر مشارالیه تلقیناتى کرده است، چند روزى وى را توقیف مىکنند؛ ولى بعدا تغییر جهت داده و به تصور تحبیب سیدمصطفى که بیشتر بتوانند در روحیات پدرش نفوذ پیدا نمایند، نامبرده را از زندان آزاد مىسازند. »44
در یکى از گزارشهاى ساواک نیز اشاره شده است که: مقامات عراقى از سیدمصطفى خواستهاند که پدرش را وادار به صدور اعلامیهاى علیه دولت ایران کند و در ازاى این عمل به وى قول دادهاند که آیتاللّه حکیم را از عراق اخراج و ترتیب جانشینى امام خمینى را به جاى آیتاللّه حکیم بدهند. این پیشنهاد نیز به شدت از سوى حضرت امام خمینى (ره) با این استناد که آقاى حکیم بزرگ ماست و این کار را نمىتواند انجام دهد، رد شده است.45
غائله دیگرى که براى امام خمینى (ره) و به تبع حاج آقا مصطفى پیش آمد و در پشت آن غائله نیز حزب بعث قرار داشت، مطرح شدن همکارى با تیمور بختیار علیه حکومت ایران بود. بختیار به منظور دستیابى به قدرت و براندازى حکومت محمدرضا پهلوى به هر درى مىزد تا با مخالفان رژیم پهلوى ارتباط برقرار کند و توافق آنها را براى همکارى مشترک علیه حکومت پهلوى جلب کند. در آن هنگام که امام خمینى (ره) رهبرى نهضت اسلامى و مبارزه ضد حکومت پهلوى را در سطح گستردهاى برعهده داشتند، بختیار سعى در نزدیکى به ایشان و همکارى مشترک علیه رژیم ایران کرد. تلاشهاى تیمور بختیار در سالهاى 1348 و 1349 با همکارى بعثىها به هیچوجه، قرین موفقیت نشد و امام خمینى (ره) همان پاسخى که به متحدجویى سران حزب بعث داده بودند، براى تیمور بختیار نیز همان پاسخ را تکرار کردند. آخرین ترفند تیمور بختیار این بود که در یکى از ملاقاتهاى استاندار کربلا، همراه او به صورت ناشناس و بدون اعلام قبلى در جلسه ملاقات با امام خمینى (ره) حضور یافت؛ اما در آن جلسه نه کسى او را به امام معرفى کرد و نه امام حتى یک کلمه با او سخن گفت. پس از رفتن او، امام از روى قرائنى دریافتند که وى بختیار بوده، از اینرو در مرحله بعدى، وقتى که استاندار کربلا از امام تقاضاى ملاقات کرد، امام در پاسخ گفتند: به شرطى این ملاقات را مىپذیرد که رجال غیر عراقى با وى همراه نباشد.46
شهادت
آیتاللّه سیدمصطفى خمینى، پس از دورانى پر از رنج، تلاش و مبارزه در سحرگاه یکشنبه اول آبان ماه 1356 (برابر با نهم ذىقعده 1397 ه ق) در سن 47 سالگى در نجف بهطور ناگهانى و مرموز در خانه خود درگذشت.
اولین کسى که از این واقعه آگاه شد و دیگران را نیز مطلع نمود، خادمه منزل حاج آقا مصطفى به نام صغرا خانم بود. او مشاهدات خود را به شرح ذیل بازگو مىکند:
«شب، آخر قرار بود براى آقا مهمان بیاید. چون دیر وقت بود، ایشان آمدند و به من گفتند: صغرا برو بخواب، من خودم در را باز مىکنم. من هم اول به حرم رفتم، نماز خواندم، زیارت کردم، بعد به خانه آمدم و خوابیدم. صبح که طبق معمول، صبحانه آقا را بالا بردم، دیدم آقا روى کتابهایشان خم شدهاند، فکر کردم که خوابشان برده است، صدایشان کردم و گفتم: آقا... آقا خوابتان برده... که دیدم جواب نمىدهند و زیر چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پایین رفتم و خانم ایشان را که مریض بود، صدا کردم و خودم هم به کوچه رفتم و فریاد زدم که آقا مصطفى (ره) مریض شده است که در این هنگام آقاى دعایى مرا دید و با یکى دو نفر دیگر به بالا آمد و آقا را به بیمارستان بردند و دیگر نمىدانم چه شد. »47
خانم معصومه حائرى یزدى، همسر مرحوم آقا مصطفى، دومین نفرى بود که از درگذشت شوهرش مطلع شد. ایشان نیز در این زمینه گفتهاند:
«او [حاج آقامصطفى] مردى بسیار قوى و از سلامت کامل برخوردار بود، هیچگونه ناراحتى و بیمارى نداشت، به همین دلیل برخلاف آن چه شایع کردند سکته قلبى، خیلى بعید به نظر مىرسید. همان شب که حاج آقا مصطفى شهید شدند، زودتر از معمول به خانه آمدند، چون قرار بود که ساعت دوازده، مهمان بیاید و من سخت مریض بودم، آقاى دعایى که همسایه ما بود، براى معاینه من دکتر آورد. از طرفى دیگر، آقا مصطفى شبها مطالعه داشتند و ما یک ننه داشتیم که اسمش «صغرا» بود، آقا مصطفى به او گفت: «برو بخواب، اگر مهمان آمد، من در را باز مىکنم» و ما دیگر نفهمیدیم که مهمانها چه وقت آمده و کى رفتند و چه شد؟
پس از ملاقات، او طبق معمول به مطالعه و عبادت پرداخته بود. «معمولاً شبها نمىخوابید و فقط بعد از نماز صبح چند ساعتى مىخوابید». صبح خیلى زود، وقتى ننه به اتاق بالا مىرود، مىبیند آقا مصطفى پشت میزش نشسته، دستش را روى کتاب گذاشته، سرش به پایین خم شده و حرکت نمىکند... وقتى من با عجله به اتاق بالا رفته و خود را بالاى سر او رساندم، دیدم دستهاى آقا مصطفى بنفش شده است و لکههاى بنفش نیز روى سینه و سرشانههایش دیدم. ایشان را بلافاصله با کمک آقاى دعایى به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند: که حاج آقا مصطفى (ره) مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است. »48
سیدرضا برقعى که از نزدیک در جریان امر بود، به مطلبى اشاره مىکند:
«در وقت خروج از بیمارستان صحنهاى دیدم که شاید فقط خود من شاهدش بودم و این یک لحظه بیشتر نبود و آن این بود که جلوى بیمارستان یک ماشین شورلت را با نمره ایرانى دیدم که با فاصله چند مترى نزدیک بیمارستان، متوقف بود. وقتى ما از داخل بیمارستان بیرون آمدیم، ماشین مزبور از همان فاصله دور زد و رفت و احساس من در آن لحظه این بود که اینها از سفارت ایران آمده بودند که ببینند کار تمام شده است یا نه! و پس از کسب خبر بازگشتند. »49
حجهالاسلام سیدحسین خمینى، فرزند حاج آقا مصطفى نیز در خاطراتش از این ماجرا به نکته دیگرى مىپردازد:
«... در بیمارستان، دکتر ایادعلى البیر براى معاینه ایشان آمد و گفت: معالأسف، ایشان فوت کرده و مرگش هم عادى نیست. اگر اجازه بدهید بنده ایشان را کالبد شکافى کنم، این مسأله را ثابت مىکنم. ایشان جراح و فارغالتحصیل از دانشگاه سلطنتى لندن بود. پیکر مرحوم والد کالبد شکافى نشد؛ چون آن موقع کالبد شکافى از نظر عرفى، کار منکرى به حساب مىآمد، شرع هم جوازى براى آن قایل نبود، بخصوص که در مورد شخصى مثل مرحوم والد قبح این مسأله بیشتر بود و نوعى بىاحترامى محسوب مىشد. طبیعى بود که امام (ره) هم، چنین اجازهاى ندهند. »50
بالاخره مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینى نیز معتقد بود که برادرش به صورت غیرعادى و توسط مسمومیت شهید شده است:
«آنچه من مىتوانم بگویم و شکى در آن ندارم، اینکه ایشان را شهید کردند؛ زیرا علامتى که در زیر پوست بدن ایشان، روى سینه ایشان، روى دست و پا و صورت ایشان و همچنین لکههاى بسیار بزرگ حکایت از مسمومیت شدید مىکرد و من شکى ندارم که او را مسموم کردند؛ اما چگونه این کار صورت گرفته، نمىدانم، ولى همین قدر مىتوانم بگویم که ایشان چند ساعت قبل از شهادت در مجلس فاتحهاى شرکت مىکنند که در آنجا بعضى از ایادى پهلوى دستاندرکار دادن چاى و قهوه مجلس بودهاند. »51
بدین ترتیب همه بستگان درجه اول و نزدیکان و دوستان حاج آقا مصطفى، همگى معتقد هستند که مرگ ایشان غیرطبیعى بوده و به احتمال بسیار زیاد، مأموران ساواک و یا سایر عمال حکومت پهلوى، در این قضیه دست داشتهاند. البته عدهاى نیز از روى شواهد و قراین قبلى، احتمال دست داشتن مأموران ساواک را محتمل مىدانند و معتقدند که ممکن است به شیوه مرموزى که رژیم پهلوى در مورد کشتن برخى مخالفان، بدان دست مىزد، ایشان کشته شده است. حجهالاسلام سیدمحمود دعایى چنین نظرى را مطرح کرده است :
«آن چه مسلم است، مرحوم حاج مصطفى خمینى را رژیم شاه خائن مسموم کرد؛ یعنى ایشان شهید شدند؛ اما شیوه مرموزى را که رژیم گذشته به کار برده بود و به شهادت ایشان منجر شد، دقیقا نمىتوانم بازگو کنم. شب قبلش ایشان مهمانى داشتند و کسانى که به منزلشان مراجعه کرده بودند، آیا همانها، عامل این جریان بودند؟ نمىتوانم بگویم؛ شایعهاى بود که ایادى رژیم شاه از طریق سمى که تأثیر دراز مدت دارد، به نحوى ایشان را مسموم کردند. یا حتى معروف شد که سیانور را در کفش ایشان ریخته بودند که جذب پوست شده و بتدریج جذب خون شده است. »52
آنهایى که معتقد به دست داشتن ساواک و رژیم پهلوى در جریان شهادت حاج آقا مصطفى هستند، شواهد و قراین دیگرى را نیز بر مدعاى خود دارند. عبدالعلى باقى در خاطرات خود مىگوید:
«در سال 1352 ه ش. من در مکه معظمه مشرف بودم و سرپرستى یک کاروان از قم را برعهده داشتم. مراجع تقلید نیز معمولاً هر کدامشان هیأتى را براى حج مىفرستادند، و آن سال شهید مصطفى خمینى نیز از طرف امام با هیأتى مشرف شده بودند. حاج آقا مصطفى و من، از قبل با هم آشنایى داشتیم.
یک روز، یکى از خطباى تهران [که وابسته به رژیم حاکم بود] به من گفت: فلانى من مىترسم، ساواک مراقب من بوده باشد. یک مطلبى است که شما آن را به حاج آقا مصطفى برسانید. شما بروید ایشان را پیدا کنید و به او بگویید که دو نفر از ایران آمدهاند و مأمور ترور شما هستند. مواظب خودتان باشید و از منزل تنها بیرون نیایید.
من رفتم و اتفاقا یک شب ایشان را در حرم دیدم که مشغول عبادت بودند و پس از سلام و احوالپرسى، جریان را به اطلاع ایشان رساندم؛ ایشان تشکر کردند، هم از من و هم از آن شخص خطیب ؛ و بعد از آن تنها بیرون نمىآمدند. »53
رژیم ایران از شهادت حاج آقا مصطفى، اهداف گوناگونى را دنبال مىکرد؛ ضربه زدن به نهضت اسلامى؛ ایجاد فشار روانى بر امام خمینى، جلوگیرى از پیدایش خطرهاى بعدى از سوى خمینى دیگرى آن هم جوان و پر توان، جلوگیرى از سیاسى شدن حوزه علمیه نجف، ایجاد رعب و وحشت در بین مبارزان و مخالفان خود و غیره از جمله آنها بودند. با همه شواهد و دلایل، ساواک شهادت حاج آقا مصطفى را حتى در بولتن ویژه خود و در گزارشهاى نمایندگى ساواک در عراق، ناشى از سکته قلبى اعلام کرد.
به هر حال تقدیر چنین بوده که عروج ملکوتى ایشان در هالهاى از تردید باقى بماند و پیامدهاى مهمى را ایجاد بکند. یکى از راههاى اثبات مسأله کالبد شکافى بود که مىتوانست به شبهات پایان دهد؛ اما امام خمینى (ره) با هوشیارى و آیندهنگرى، موافقت نکردند و فرمودند که: با این کارها، دیگر مصطفى به ما باز نمىگردد.54 همسر معظمله در این خصوص مىگوید:
«وقتى خواستند از جسد وى کالبد شکافى به عمل آورند، حضرت امام (ره) اجازه این کار را ندادند و فرمودند: عدهاى بیگناه دستگیر مىشوند و دستگیرى اینها، دیگر براى ما آقا مصطفى نمىشود. به هر حال از طرف دولت بعث عراق نیز از اعلامنظر پزشکان جلوگیرى شد و اجازه ندادند، پزشکان نظر خود را اعلام کنند و حتى آنان را نیز تهدید کردند؛ چون صددرصد عارضه ایشان، مسمومیت بود.» 55
پس از این که امام خمینى (ره) با کالبد شکافى جسد فرزندشان، مخالفت کردند، بلافاصله دستور تشییع و تدفین آن را صادر کردند. پیکر آیتاللّه سیدمصطفى از شهر نجف به کربلا برده شد و بعد از غسل در آب فرات و طواف حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) به نجف بازگردانده شد و یک روز بعد، در روز دوشنبه، دوم آبان ماه 1356 بعد از طواف حرم امام على (ع)، آیتاللّه سیدابوالقاسم خویى بر جنازه ایشان نماز خواند و پس از آن در ایوان حرم مطهر علوى (ع)، مجاور مقبره علامه حلّى براى همیشه سر بر آستان حضرتش نهاد. عاش سعیدا و مات سعیدا و رحمهاللّه و برکاته علیه.56
واکنشها در عراق و ایران
عروج اسرارآمیز و شهادت آیتاللّه سیدمصطفى خمینى در اول آبان ماه 1356، در شرایطى رخ داد که فضاى باز نسبى سیاسى تحت فشارهاى دولت امریکا، ظاهرا از اختناق سیاسى کاسته بود و مبارزان، فرصت خوبى براى پیشبرد نهضت اسلامى به دست آورده بودند. البته رژیم پهلوى و امریکایىها، تصور نمىکردند که ایجاد فضاى باز، کار را به جایى برساند که کنترل اوضاع از دستشان خارج شود. شاید هم اگر شهادت فرزند ارشد امام خمینى اتفاق نمىافتاد، زمان زیادى طول مىکشید که حکومت پهلوى از پادرآید. به هر حال، آنچه اتفاق افتاد، غیر از این بود و در واقع آتشى بود که به انبار باروت افتاد و به یک باره و با سرعتى باور نکردنى عرصه را بر رژیم پهلوى تنگ کرد و هیچ نوع تدابیرى اعم از امنیتى، انتظامى و سیاسى و حتى سرکوب، کارساز نشد.
الف) نجف
به دنبال پخش خبر شهادت حاج آقا مصطفى، حوزه علمیه نجفاشرف و دیگر شهرهاى عراق، تعطیل شد. نکته بسیار مهم و قابل تأمل در تعطیلى حوزه علمیه نجف، این است که مرسوم نبود، به خاطر درگذشت یکى از علما و مراجع درجه دو، آن حوزه کاملاً تعطیل شود. تنها زمانى که یکى از مراجع طراز اول وفات مىکرد، حوزه تعطیل مىشد. به عنوان مثال در زمان ارتحال آیات عظام: حکیم، شاهرودى و بجنوردى حوزه را به طور کامل تعطیل نمودند. حاج آقا مصطفى نیز علیرغم دارا بودن درجه اجتهاد و نبوغ فراوان و تألیفات گوناگون فقهى، اصولى و تفسیرى و سایر ویژگیهاى برجسته، هنوز از شخصیتهاى درجه اول حوزه علمیه نجف محسوب نمىشد؛ اما تعطیلى کامل حوزه علمیه نجف در سوگ ایشان، بیانگر شخصیت برجسته آیتاللّه سیدمصطفى و امام خمینى (ره) در دید آن حوزه بود؛ بنابراین با انتشار خبر رحلت ایشان درسها تعطیل شد. از ساعات اولیه، روز اول آبان ماه 56 در منزل امام خمینى، مراسم روضهخوانى به همین مناسبت برپا شد که آیات، مراجع، فضلا و طلاب علوم دینى براى تسلیتگویى به امام، مىآمدند.57 پس از این، اولین مجلس فاتحهخوانى را امام در مسجد هندى ـ که بزرگترین مسجد نجفاشرف بود ـ برگزار کردند. این مراسم طى سه شب متوالى (چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه) با طرز باشکوهى برگزار گردید و در آن، عموم طبقات مردم از شهر نجف و شهرهاى دیگر عراق مثل بغداد، کاظمین، عماره، سامرا، بلد، کربلا، دیوانیه، حلّه و کوفه شرکت کردند. در این سه شب، سیدجواد شُبَّر یکى از وعاظ معروف مبارز و مجاهد عراقى، درباره زوایاى مختلف شخصیت حاج آقا مصطفى و صبر و شکیبایى امام خمینى (ره)، سخنرانى کرد. مراسم دیگرى را نیز آیتاللّه خویى و سایر مراجع و هیأتهاى لبنانى، ایرانى، عراقى، پاکستانى، افغانى و غیره مقیم نجف برگزار کردند.
تعطیلى حوزه علمیه نجف به صورت بىسابقهاى تا ده روز ادامه پیدا کرد و حتى تصمیم بر این بود که بیش از این تا اربعین مرحوم حاج آقا مصطفى ادامه پیدا کند؛ اما امام خمینى (ره) در پایان همین روز اعلام کردند که درسها نباید تعطیل شود و آقایان علما درسهاى خود را شروع کنند. امام خمینى (ره) در روز دهم آبان به منظور واداشتن دیگران به شروع کلاسهاى درس، خودشان در کلاس درس و نماز جماعت حاضر شدند.58
ب) قم
اما واکنش قشرهاى مختلف مردم ایران نسبت به رحلت فرزند ارجمند حضرت امام (ره) بهگونهاى دیگر بود. به محض رسیدن خبر، آثار عزا و تعطیلى در شهرهاى مختلف از جمله حوزه علمیه قم نمایان شد بازار قم تعطیل گردید و اقشار مختلف مردم به عزادارى پرداختند.59
ت) تهران
پس از انتشار خبر شهادت حاج آقا مصطفى، بازار تهران و سایر شهرستانها نیز همچون شهر قم تعطیل و مجالس ختم و بزرگداشتى برگزار گردید. روز دوم آبان 1356 همزمان با سالروز تولد امام رضا (ع) بود که به مناسبت عروج ملکوتى فرزند امام خمینى مراسم جشن تعطیل و به عزادارى و سخنرانى پرداخته شد.60
به مناسبت هفتمین روز شهادت فرزند ارشد امام خمینى مجلس باشکوهى در مسجد ارک تهران منعقد گردید. در برپایى این مجلس، تجار، بازاریان و دانشجویان برخى از دانشگاههاى تهران نقش زیادى داشتند. در یکى از گزارشهاى ساواک در مورد تلاش دانشجویان دانشگاه صنعتى آریامهر (صنعتى شریف کنونى)، چنین آمده است:
«خبر واصله حاکى است که دانشجویان دانشگاه صنعتى آریامهر به مناسبت فوت مصطفى خمینى، یک برگ آگهى در ساختمان مجتهدى آن دانشگاه نصب و ضمن آن از دانشجویان دعوت نمودهاند ساعت 00:13 مورخ 8/8/36 در مسجد ارک حضور به هم رسانند. مضافا به این که در این زمینه تراکتهاى دیگرى نیز پخش گردیده است. مراتب جهت اطلاع هرگونه پیشگیرىهاى لازم اعلام مىگردد. »61
در گزارش دیگرى نیز به تلاشها و سفر طلاب علوم دینى قم به تهران براى شرکت در مجلس ختم مسجد ارک، اشاره شده است :
«طبق اطلاع روز 8/8/36[25] حدود 3000 نفر از طلاب علوم دینى و اهالى شهر قم با اتوبوس به تهران عزیمت کردند تا در مجلس ترحیم مصطفى خمینى، پسر روحاللّه خمینى که در مسجد ارک تهران برگزار مىگردد، شرکت کنند. خواهشمند است دستور فرمایید پیشبینىهاى لازم براى مراقبت از مجلس مذکور معمول و نتیجه را به این اداره کل اعلام دارند. »62
در گزارش دیگر ساواک به پخش اعلامیههایى در خیابانهاى اطراف دانشگاه تهران از جمله خیابان شاهرضا (انقلاب اسلامى کنونى)، 21 آذر و میدان 24 اسفند (انقلاب کنونى) اشاره شده و در آن اعلامیهها، از درگذشت سیدمصطفى به عنوان شهادت یاد شده است و از دانشجویان خواسته شده که در مجلس ترحیمى که قرار است در مسجد ارک برگزار شود، شرکت کنند.63 در هر صورت در موعد مقرر مجلس ترحیم یاد شده، برگزار شد. ساواک تهران، طى گزارشى کیفیت و مسایل مطرح شده را در آن به شرح زیر گزارش کرده است :
«از ساعت 00:15 روز 8/8/36[25] مجلس ترحیم مصطفى خمینى، پسر روحاللّه خمینى در مسجد ارک تهران با تلاوت آیاتى از کلاماللّه مجید شروع شد و در ساعت 00:16 آقاى روحانى به سخنرانى پرداخت. تعداد افراد شرکتکننده حدود 3000 نفر بوده که در صحن مسجد حتى جایى براى سایر شرکتکنندگان نبوده و حدود 1500 نفر از طلاب مدرسه علمیه قم و همچنین تعدادى از دانشجویان مراکز عالى آموزشى در این مراسم شرکت نمودند. ضمنا چند نفر از افراد شرکتکننده، سعى نمودند با دادن شعار نظم مسجد را مختل نمایند؛ لکن توسط یکى از افراد مذهبى از این کار منع شدند. آقاى روحانى در مورد شخصیت مذهبى خمینى و همچنین تعداد تلگرافات تسلیت رسیده از سایر کشورها، سخنرانى و اظهار داشت: تعداد دو فقره تلگراف از ایران واصل گردیده که عدم وصول تلگراف را معلول ترس مردم و یا سختگیرى مأمورین دانست. ضمنا تعدادى اعلامیه تحت عنوان «دانشجویان مبارز مسلمان» در طبقه فوقانى مسجد ارک بین مردم توزیع گردیده است. سخنران در خاتمه اضافه نمود که مجلس ترحیم دیگرى در مسجد قلى واقع در پامنار و مسجد خاتمالنبیین واقع در شهررى از ساعت 00:18 منعقد خواهد شد... »64
براساس شواهد و قراین موجود، افراد شرکتکننده در مراسم مسجد ارک بیش از آن چیزى بود که ساواک گزارش کرده است؛ زیرا در گزارشها تناقض بسیارى وجود دارد. مثلاً در یکى از گزارشها که نقل شد، فقط طلاب و افرادى که از قم آمده بودند، سه هزار نفر ذکر شدهاند. اگر شرکتکنندگان تهرانى را نیز که از قشرهاى مختلف و با تبلیغات فراوان همراه بودند، در نظر بگیریم، آمار شرکتکنندگان حتما بالا مىرود.
در بسیارى دیگر از مساجد تهران نظیر مسجد جامع بازار، مسجد امام خمینى، مسجد همت تجریش، علىابنابیطالب شوش، مسجد وفا، مسجد امام حسین، مسجد جامع نارمک، مسجد آیهاللّه کاشانى در پامنار، مسجد ابوالفضل رباط کریم مجالس باشکوهى برگزار گردید.
بهطور کلى در فاجعه جانگداز شهادت حاج آقا مصطفى خمینى علاوه بر شهرهاى قم و تهران مجالس باشکوه و متعدد دیگرى در سرتاسر ایران و خارج از کشور برگزار گردید که به برخى از آنها در گزارشهاى ساواک اشاره شده است. شهرهاى شیراز، تبریز، کرج، شهررى، مشهد، یزد، قزوین، گرگان، آبادان، خرمآباد، کاشان، ساوه، بهشهر، خرمشهر، دماوند، اهواز، بهبهان و گرمسار و...از جمله شهرهایى بودند که در آنها مجالس بزرگداشت و ختم برگزار گردید.
نکته قابل توجه و مهمى که در فعالیت مبارزین مذهبى در جریان برگزارى مجالس و مراسم یادبود و بزرگداشت دیده مىشود، آیندهنگرى و بسترسازى آنها براى روشنگرى افکار عمومى و بسیج آنان براى مراسم چهلم حاج آقا مصطفى مىباشد. مبارزین، به ویژه روحانیون در فاصله هفتم تا چهلم شهادت معظم له، نوارهاى سخنرانى وعاظ و روحانیون را در سطح گسترده تکثیر و از طریق نوارفروشیها با مهارت ویژهاى در جامعه پخش کردند.65
در دومین روز شهادت حاج آقا مصطفى، مدیرکل اداره سوم ساواک، دستور زیر را به کلیه ساواکها صادر کرد.
«سیدمصطفى خمینى، فرزند ارشد روحاللّه خمینى در اثر سکته قلبى در عراق فوت نموده است و چون از جانب روحانیون، مجالس ختمى به این مناسبت برگزار خواهد شد، پیشبینى لازم، معمول و چنانچه این مجالس بهطور ساده برگزار شود بلامانع به وعاظ و سخنرانان فقط درباره متوفى صحبت و حساسیتى درباره خود خمینى نشان داده نشود؛ ولى در صورتى که وعاظ و سخنرانان در مجالس برخلاف مصالح کشور مطالبى عنوان و یا در خارج از محیط مجالس، عناصرى دست به تظاهرات و یا تحریکاتى بزنند، شهربانى محل با تدابیر لازم از این اقدامات جلوگیرى به عمل آورد. »66
چنان که ملاحظه مىشود، ساواک در مکاتبات و گزارشهاى خود سعى مىکند که از عبارت «سکته قلبى» براى علت شهادت حاج آقا مصطفى استفاده کند تا بدین وسیله این واقعه را یک مسأله عادى و معمولى نشان دهد؛ اما اسناد و مدارک فراوانى در دسترس است که در تمام مجالس ترحیم برگزار شده، سخنرانان علت رحلت حاج آقا مصطفى را به ساواک نسبت دادهاند و مجالس ترحیم به تدریج به مجالس انتقاد از حکومت پهلوى، تبدیل گردید.
واکنش جهانى
شهادت آیتاللّه سیدمصطفى خمینى، واکنشى عظیم در میان مسلمانان جهان و کشورهاى اسلامى در پى داشت. حاج آقا مصطفى در طول حیات سیاسى دوازده ساله خود در تبعیدگاه ثانوى، نقش مؤثر و آشکارى در ارتباط با فعال نگهداشتن نهضت امام خمینى (ره) با نیروهاى اسلامى مبارز در اروپا، امریکا و بسیارى از کشورهاى اسلامى داشت و براین اساس جایگاه و نقش منحصر به فرد ایشان در هدایت و هماهنگى یاران امام در نهضت، کاملاً مشخص بود.
وفات اسرارآمیز حاج آقا مصطفى و احتمال بسیار زیاد دخالت ساواک در این ضایعه دردناک، موجبات واکنش همه مبارزین مسلمان را در سراسر جهان پدید آورد. علاوه بر موج توفندهاى که در ایران ایجاد شد، با تلاش و برنامهریزیهاى مبارزین خارج از مرزهاى ایران، ارسال هزاران پیام تسلیت و برگزارى مجالس ترحیم و کشاندن آن به رسانههاى ارتباط جمعى، بُعد جهانى نیز به خود گرفت67 و حتى گذشت زمان نیز موجب کاهش و فرو نشستن امواج نشد، بلکه برخلاف تصور و پیشبینىهاى ساواک و دیگر عوامل رژیم پهلوى، روز به روز به ابعاد آن افزوده شد.
در کشورهاى اروپایى و امریکا، بیشترین فعالیت و قابل توجهترین واکنش از سوى اتحادیههاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان در اروپا، امریکا و کانادا بود. یکى از اعلامیههاى اتحادیه انجمنهاى اسلامى دانشجویان در اروپا که به تاریخ یکشنبه اول آبان 1356 برابر با 22 اکتبر 1977 م. در واکنش به درگذشت فرزند برومند امام صادر شد، به شرح زیر است :
«خواهر و برادر
هماکنون، اطلاع حاصل کردیم که برادر مبارز و گرانمایه ما حضرت حجتالاسلام آقاى حاج سیدمصطفى خمینى، فرزند ارشد مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیتاللّه خمینى نیمه شب گذشته در نجف به دیار ابد پیوست. درگذشت برادر فقید ما به قرار اطلاعاتى که از نجف به دست ما رسیده، بهطور مرموزى صورت گرفته است.
مرحوم حاج آقا مصطفى خمینى در وقایع سالهاى 1342 و 1343 (15 خرداد و احیاى کاپیتولاسیون) در کنار پدر ارجمند خود بود و پس از گذراندن یک دوره زندان، همراه معظمله از ایران به ترکیه و سپس به عراق تبعید گردید. بیوگرافى این برادر فقید به زودى در اختیار همگان قرار خواهد گرفت. ما ضمن ابراز تأثر شدید و عمیق خود از این ضایعه دردناک، درگذشت نابهنگام و مرموز برادر گرانقدر خود حجهالاسلام آقاى حاج سیدمصطفى خمینى را به پیشگاه قائد زمان، مجاهد بزرگ و مرجع عالیقدر جهان شیعه آیتاللّه خمینى تسلیت گفته، از خداوند براى رهبر خردمند و نستوه خود طول عمر و براى کلیه بازماندگان آن مرحوم، صبر و تحمل مسألت مىداریم.
کلیه واحدهاى اتحادیه انجمنهاى اسلامى دانشجویان در سراسر اروپا و سازمانهاى اسلامى دانشجویان وابسته به انجمن اسلامى دانشجویان در امریکا و کانادا و نیز انجمنهاى اسلامى دانشجویان در هند، روزهاى جمعه و شنبه 6 و 7 آبان ماه (28 و 29 اکتبر) برابر با 14 و 15 ذیعقده مراسم یادبود و فاتحه برگزار خواهند کرد.
اتحادیه انجمنهاى اسلامى دانشجویان در اروپا» 68
پس از انتشار خبر شهادت حاج آقا مصطفى، در کشورهاى پاکستان (شهرهاى کراچى، لاهور و کویته)، افغانستان، بحرین، قطر و امارات متحده عربى و هندوستان، مراسمى به این مناسبت برگزار شد و اعلامیههایى نیز منتشر گردید. برخى از این مراسم، از جمله مراسم شهر کابل، بسیار عظیم و کم سابقه بوده است.69 در کشورهاى اروپایى به ویژه فرانسه، انگلستان و سوئد نیز اعلامیههایى را مسلمانان و مبارزان ایرانى مقیم آن کشورها صادر کردند و مراسم ختمى برگزار شد. این واکنشها در شهرهاى لندن و پاریس قابل ملاحظه بوده است. در این مراسم نیز همچون مجالس منعقده در ایران و نجفاشرف، حکومت ایران و ساواک، عامل شهادت حاج آقا مصطفى معرفى شده و سخنرانان که مبارزین مسلمان ایرانى بودهاند، ضمن تجلیل از مقام ایشان و مرجعیت و رهبرى امام خمینى (ره)، از رژیم ایران نیز به شدت انتقاد کردهاند.70 در گزارشهاى ساواک نیز به بیانیه «جنبش آزادى ایران» در پاریس و اعلامیه «روحانیون مبارز ایران» در آن شهر71 و تلگراف تسلیت «جمعیت علماى امامیه کراچى»72، انتشار نشریاتى در کویت،73 بیانیه «مسلمانان انگلیس»74، مطالب روزنامه فرانسوى زبان المجاهد، چاپ الجزایر75 و غیره اشاره شده است.
اربعین سیدمصطفى و تشدید بحران
مراسم بزرگداشت آیتاللّه حاج آقاى مصطفى خمینى به تناوب ادامه یافت و همچون امواجى متلاطم، ضربات سهمگینى را بر پیکره رژیم فرود آورد. این مراسم با افشاگریها و روشنگریهایى که به همراه خود داشت، موجب برانگیخته شدن مردم مسلمان ایران و مبارزین، علیه حکومت پهلوى شد و جهشى چشمگیر در نهضت اسلامى نیز پدید آمد. در این میان، مراسم برنامهریزى شده مبارزان براى روز اربعین حاج آقا مصطفى در تهران، قم و برخى شهرهاى دیگر به لحاظ اغتنام فرصت، توسط نیروهاى انقلابى براى ابراز وفادارى به امام و نهضت اسلامى، داراى اهمیت ویژهاى مىباشد.
نیروهاى مبارز و انقلابى از چندین روز مانده به برگزارى مجالس چهلم آن فقید سعید، طى یک اقدام هماهنگ به هواداران نهضت هشدار مىدادند که از این فرصت تاریخى به نحو احسن استفاده کنند. در این راستا تبلیغ و اعلامیههاى فراوانى نیز پخش گردید.
در برخى از مناطق و شهرها از سوى ساواک، اجازه برگزارى مراسم داده نمىشد، با این حال مردم مسلمان ایران با همه تهدیدهاى ساواک با شور هر چه تمام در مجالس دیگر شرکت مىنمودند به نمونهاى از این موارد که در گزارش ساواک شهر رى آمده است اشاره مىشود:
«ضمن مراقبتهایى که با همکارى کلانترى شهررى معمول گردید مراسمى در روز 8/9/36 و روز عید غدیر 9/9/36 به مناسبت چهلم فوت مصطفى خمینى برگزار نگردید. ضمنا چند نفرى از کسبه و اهالى شهررى جهت اجازه انجام مراسم به کلانترى شهررى مراجعه، که رئیس کلانترى به آنان اجازه برگزارى مراسم را نداده است.»
در روز چهلم سیدمصطفى تمامى نیروهاى انتظامى و امنیتى در حال آمادهباش کامل بودند و اوضاع را به طور دقیقى زیر نظر داشتند؛ اما این سختگیریها و هشدارها و اخطارها در شهرهایى مثل تهران و قم مؤثر واقع نشد و برگزارکنندگان با آگاهى از عواقب این کار، رو در روى مأموران قرار گرفتند. سعى شده بود که گویندگان این مراسم از میان کسانى انتخاب شوند که به تازگى از زندان آزاد شده بودند.76
در شهر قم مراسم متعددى برگزار شد و برگزارکنندگان و شرکتکنندگان در مراسم اربعین فرزند امام با مأموران انتظامى و امنیتى درگیر شدند و به چندین مکان دولتى حمله شد. در گزارشهاى ساواک تعداد شرکتکنندگان بیست هزار نفر ذکر شده است. باتوجه به اهمیت گزارش که نکات گوناگونى را بازگو مىکند، آن را نقل مىکنیم:
«روز 9/9/36 به مناسبت چهلمین روز درگذشت مصطفى خمینى، فرزند روحاللّه، مجلس تذکرى در مدرسه امیرالمؤمنین شهر قم برگزار گردید. در پایان این مجلس حدود 300 نفر از شرکتکنندگان در مجلس تذکر در خیابان ارم شهر قم به صورت اجتماع، شعارهایى به نفع خمینى دادند که با دخالت مأمورین انتظامى متفرق گردیدند. در مجلس تذکر بین شرکتکنندگان اعلامیههایى مبنى بر اینکه روز 11/9/36 مجالس تذکر دیگرى به مناسبت چهلمین روز درگذشت مصطفى خمینى، برگزار شد، توزیع گردید. (مراتب قبلاً به استحضار رسیده است).»
متعاقبا در صبح و عصر روز 11/9/36 مجالس دیگرى به مناسبت چهلمین روز درگذشت نامبرده در شهر قم برگزار و منجر به «تظاهرات اخلالگرانهاى» شد که چگونگى آن به شرح زیر است:
1ـ ساعت 30:8 روز 11/9/36 مجلس تذکرى از طرف مدرسین حوزه علمیه قم در مسجد اعظم شهر قم با شرکت قریب 10 هزار نفر از طبقات مختلف مردم از جمله روحانیون و طلاب علوم دینى برگزار گردیده است. در ابتداى مجلس مذکور آیاتى از کلاماللّه مجید قرائت شده و سپس دو تن از روحانیون افراطى طرفدار خمینى به اسامى محمدمهدى ربانى رانکوهى و محمدصادق خلخالى (این دو تن به علت ایراد مطالب خلاف و تحریکآمیز، ممنوعالمنبر هستند) در نزدیک منبر ایستاده و مطالبى را ایراد کردهاند که جنبه تحریکآمیز داشته است. بعد از پایان سخنرانى نامبردگان، شیخ محمدجواد حجتى کرمانى بالاى منبر رفته و پس از ذکر مقدماتى، قطعنامهاى را در سیزده ماده به شرح زیر قرائت کرده و جمعیت حاضر در مسجد در پایان قرائت هر ماده با گفتن «صحیح است، احسنت» آن را تأیید مىکردند.
الف) بازگشت سریع مرجع عالیقدر و مجاهد، حضرت آیتاللّه العظمى آقاى خمینى (سه بار تکرار شده)؛
ب) آزادى زندانیان سیاسى، خاصه حضرت آیتاللّه طالقانى و حضرت آیتاللّه منتظرى؛
پ) استرداد مدرسه فیضیه، پایگاه حوزه علمیه قم؛
ت) آزادى بناهاى توقیف شده مدارس علمیه قم؛
ث) آزادى اجتماعات، بیان و قلم و رفع منع از منابر وعاظ دانشمند، خاصه جناب آقاى فلسفى و رفع سانسور از مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعى؛
ج) منع نمایش فیلمهاى سینمایى، تئاترها و جشنهاى به اصطلاح هنر و بهطور کلى جلوگیرى از بدآموزیهاى شهروندى؛
چ) بازگشایى مسجد و کتابخانه دانشجویان دانشگاه تهران؛
ح) توبیخ و تعقیب عاملان دستگیرى نسبت به حجاب دختران دانشجو و جلوگیرى از تکرار اینگونه اعمال ضد اسلامى؛
خ) تقبیح و توبیخ و تعقیب چماق به دستان مهاجم به مردم بىدفاع و جلوگیرى از تکرار اینگونه اعمال وحشیانه؛
د) انحلال گارد دانشگاه و رفع اختناق از دانشگاه و ایجاد محیطى آزاد براى تحصیل دانشجویان؛
ذ) توجه کامل به وضع ناهنجار کارگران و کشاورزان و طبقه سوم و چهارم و سعى در احیاى کشاورزى و استقرار نظم کامل اقتصادى و قطع ایادى بیگانگان و سرمایهداران بینالمللى و عمال داخلى آنان مخصوصا یهود و فرقه ضاله بهایى از امور اقتصادى کشور؛
ر) قطع کامل همه روابط سیاسى، اقتصادى و نظامى با دولت ضد اسلام اسرائیل؛
ز) بازگشت تاریخ رسمى مملکت به دامن پر افتخار اسلام و مبدأ هجرت رسول اکرم (ص) (سه بار تکرار گردید)77
پس از پایان مراسم، جمیعت حاضر، شعار «درود بر خمینى» سر داده، قصد اشغال مدرسه فیضیه را داشتند که مأمورین با شلیک گلولههاى هوایى، تظاهرکنندگان را متفرق کردند و عدهاى نیز در این درگیرى مجروح گردیدند. در ادامه گزارش قبلى به برگزارى مجلس دیگرى در ساعت 00:16 الى 00:18 بعدازظهر در مسجد اعظم اشاره شده است:
«در این مجلس که حدود 20 هزار نفر از طبقات مختلف مردم از جمله روحانیون و طلاب علوم دینى، دانشجویان مراکز عالى آموزشى تهران و اصفهان شرکت داشتهاند، ابتدا آیاتى از کلاماللّه مجید قرائت شده و سپس عبدالمجید معادیخواه (روحانى افراطى و ممنوع از وعظ)، طى سخنانى با اشاره به تغییر مبدأ تقویم تاریخ ایران و اخلالگرانى که به ادعاى وى از طرف افراد چماق به دست مجروح شدهاند، مطالب تحریکآمیز و انتقادى ایراد کرده است.
در پایان مجلس مذکور، عده کثیرى از جمعیت حاضر در مسجد در خیابانهاى ارم، محمدرضاشاه، آذر و آستانه قم، مبادرت به انجام تظاهرات خیابانى نموده و شعارهایى به مضمون «درود بر خمینى، مرگ بر حکومت یزیدى، پیوند دانشجو و روحانى ناگسستنى است»، دادهاند و در مسیر حرکت خود چند جام از شیشههاى شعب بانکهاى سپه، ملى، صادرات، بازرگانى و عمران را شکستهاند.... ضمنا در تظاهرات اخلالگرانه مذکور و تظاهرات روز 9/9/36 جمعا 34 نفر از اخلالگران توسط مأمورین انتظامى دستگیر گردیدهاند. »78
علاوه بر شهر قم، در شهرهاى دیگر از جمله اراک، نجفآباد اصفهان و تهران نیز مراسم اربعین سیدمصطفى به تظاهرات و درگیریهاى خشونتبار کشیده شد و مردم به برخى مراکز دولتى حملهور شده و خشم و کینه انقلابى خود را نشان دادند.79
پس از پایان مراسم چهلمین روز حاج آقا مصطفى، کمیسیون حفظ امنیت اجتماعى قم، تشکیل جلسه داد و پنج نفر از روحانیون را که نقش مؤثرى در برگزارى مجالس و سخنرانىهاى انتقادآمیز داشتهاند به شهرهاى مختلف تبعید کرد. گزارش ساواک در این مورد به شرح زیر است:
«رأى کمیسیون امنیت اجتماعى قم، دایر بر تبعید پنج نفر از روحانیون افراطى که در روزهاى 9 و 11/9/36 در شهر قم دخالت داشتند روزهاى 9 و 11/9/36 به مناسبت چهلمین روز درگذشت مصطفى خمینى، پسر روحاللّه خمینى، مجالس تذکرى در مدرسه امیرالمؤمین و مسجد اعظم شهر قم برگزار گردید. چهار نفر از روحانیون افراطى و سابقهدار با ایراد سخنرانى تحریکآمیز، افراد حاضر در مسجد را به انجام فعالیتهاى اخلالگرانه تهییج و ترغیب نمودند که در نتیجه عده کثیرى از جمعیت شرکتکننده در پایان مجالس مذکور در خیابانهاى شهر قم حرکت و مبادرت به اخلال در نظم عمومى و شکستن شیشههاى بانکهاى مسیر حرکت خود نمودند.
چون اقدامات روحانیون مورد بحث و یک نفر دیگر از روحانیون اخلالگر شهر قم که در این تحریکات دخالت داشت، منطبق با مواد قانونى قابل رسیدگى در کمیسیون و امنیت اجتماعى بود، سوابق و وضعیت آنها در تاریخ 15/9/36 [25] در کمیسیون مزبور در شهرستان قم مطرح و طبق رأى کمیسیون مذکور هریک به سه سال اقامت اجبارى در مناطق زیر محکوم گردیدهاند:
1ـ محمدمهدى ربانى رانکوهى ؛ محل تبعید: شهر بابک: استان یزد؛
2ـ عبدالمجید معادیخواه؛ محل تبعید: شهر سیرجان، استان کرمان ؛
3ـ محمدصادق صادقى گیوى (خلخالى)؛ محل تبعید: شهر رفسنجان: استان کرمان؛
4ـ عبدالرحیم ربانى شیرازى ؛ محل تبعید: شهر کاشمر: استان خراسان؛
5ـ محمدجواد حجتى کرمانى؛ محل تبعید: شهر ایرانشهر؛ استان سیستان و بلوچستان. »80
پیامدها
شهادت آیتاللّه سیدمصطفى خمینى علیرغم تصور رژیم پهلوى، نه تنها بر روند رشد نهضت اسلامى مردم ایران به رهبرى امام خمینى تأثیر منفى بر جاى نگذاشت، بلکه خود، عامل مؤثر و شتابدهنده براى رسیدن به پیروزى نهایى بود.
یکى از مهمترین آثار آن ضایعه ترویج نام و یاد امام خمینى (ره) و تحکیم موقعیت رهبرى ایشان بود. در مراسمى که در عراق، ایران، کشورهاى اروپایى و سایر نقاط برگزار شد، وعاظ و سخنرانان، ابعاد مختلف شخصیت امام و فرزند عزیز معظم له و مبارزات آنها را تفسیر و تحلیل و بازگو کردند و در بسیارى از مجالس ترحیم و بزرگداشت شعارهایى در اعلام حمایت از امام خمینى (ره) و رهبرى ایشان سر داده شد. آنچه در این میان مهم مىباشد، این است که نام ممنوعالذکر امام، با صداهاى رسا و بلند در مجالس و تریبونها آورده شد.
بدون شک، شهادت سیدمصطفى، روحیه مبارزه را در میان نیروهاى سیاسى و انقلابى به شدت افزایش داد و تقریبا در سراسر کشور، مجالس به سبک مشابهى برگزار شد و در پایانِ مجالس، راهپیمایىها و تظاهرات اعتراضآمیزى صورت مىگرفت که بعضى مواقع به درگیرى با مأموران انتظامى و امنیتى نیز مىانجامید. این موضوع نشان مىدهد که خشم مردم از اعمال و اقدامات رژیم و عقدههاى دل آنها به نقطه انفجارآمیزى رسیده بود و شهادت شخصیت بارزى چون حاج آقا مصطفى خمینى، شعله آتشى بر انبار باروت زد.
در گزارشهاى ساواک نیز اشاره شده است که پس از شهادت حاج آقا مصطفى تا چهلم ایشان، فعالیتهاى وسیعى از طرف نیروهاى مذهبى و روحانى به صورت تظاهرات خیابانى صورت گرفت که به مراکز فساد و مشروبفروشیها و ادارات دولتى حمله کردند و این اقدامات نشان از کینه آنها به رژیم و سازشناپذیرىشان در ارتباط با حکومت پهلوى داشت. این اقدامات حتى پس از چهلم حاج آقا مصطفى نیز ادامه پیدا کرد. ساواک طى گزارشى در این خصوص گفته است:
«بعد از مراسم چهلمین روز درگذشت مصطفى خمینى، افراطیون مذهبى در دنباله فعالیتهاى اخلالگرانه خود در ماه محرم، بار دیگر فرصتى پیدا کردند که تلاشهاى مضر را در مقیاسى وسیعتر تعقیب نمایند و در چند مورد گروههاى پانزده تا بیست نفرى در شهرهاى مشهد و اهواز به تظاهرات خیابانى و شکستن چند جام از شیشههاى دو شعبه بانک صادرات، مبادرت نمودهاند. »81
نقش بسیار مؤثر حاج آقا مصطفى در طول دوران مبارزه و نهضت امام خمینى از یک سو و از سوى دیگر سازشناپذیرىاش در طول حیات سیاسى، پاى ساواک را در ضایعه رحلت ایشان به میان کشید. باتوجه به سابقه و کارنامه سیاه ساواک در جامعه که خود به خود مربوط به ساختار رژیم پهلوى مىشد، یک جوّ انتقادى و اعتراضآمیز گستردهاى شکل گرفت و با در نظر گرفتن مساعدت زمان به بحران غیرقابل کنترلى براى رژیم تبدیل شد و تا پیروزى انقلاب اسلامى هیچ کدام از سیاستها و روشهاى پیشگیرانه رژیم، نتوانست امواج توفنده آن را مهار کند.
طوبى له و حسن مآب
پینوشتها:
1ـ زندگینامه و مبارزات آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ص 80.
2ـ نهضت امام خمینى، همان، ج 2، ص 129.
3ـ براى اطلاع از این دلایل رجوع کنید به: کتاب نهضت امام خمینى، ج 2، ص 142 ـ 155
4ـ سند شماره 70 سپتامبر 1965.
5ـ نهضت امام خمینى، همان، ج 2، ص 159.
6ـ نهضت امام خمینى، همان، ج 2، صص 159 ـ 179.
7ـ خاطرات سیدعلىاکبر محتشمى؛ دفتر ادبیات انقلاب اسلامى، صص 471 ـ 475.
8ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 1، صص 33 ـ 34.
9ـ نهضت امام خمینى، همان، ج 2، صص 204 ـ 205.
10ـ در اصل: مسئول.
11ـ در اصل: بود.
12ـ سند شماره 3997 تاریخ 18/12/52
13ـ «راز توفان (یادنامه آیهاللّه سیدمصطفى خمینى)»، ویژهنامه فصلنامه یاد؛ مهر 1376، ص 348.
14ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 1، ص 282.
15ـ همان، صص 142 ـ 143.
16ـ سند شماره 394 تاریخ 9/5/45.
17ـ سند شماره 200 تاریخ 12/11/45
18ـ راز توفان (یادنامه آیهاللّه سیدمصطفى خمینى)، همان، ص 250.
19ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى؛ همان، ج 1، ص 207.
20ـ زوایاى تاریک؛ فارسى، جلالالدین ؛ ص 392.
21ـ سند شماره 1639 تاریخ 17/5/56
22ـ سند شماره 5932 تاریخ 29/6/52
23ـ سند شماره 1ـ4111/5/6 تاریخ 12/12/44
24ـ سند شماره 64243/316 تاریخ 18/12/44
25ـ سند شماره 64543/[316]613 تاریخ 8/12/44
26ـ سند شماره 64415/316 تاریخ 29/12/44
27ـ سند شماره 30009/312 تاریخ 16/1/45
28ـ سند شماره 13895/20 الف تاریخ 24/1/45
29ـ سند شماره 3275/316 به تاریخ 25/1/45
30ـ سند شماره 5850 ـ 5849 تاریخ 16/10/53
31ـ خاطرات و مبارزات شهید محلاتى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، صص 87 ـ 80.
32ـ سند شماره 5613 ـ 5612 تاریخ 27/8/53
33ـ سند شماره 5850 ـ 5849 تاریخ 16/10/53
34ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک، قامت استوار، ج 2، ص 374.
35ـ سند شماره 22951/20 ه 12 تاریخ 9/11/53
36ـ سند شماره 22949/20 ه 12 تاریخ 9/11/53
37ـ سند شماره 12804/ ه 1 تاریخ 23/11/53
38ـ سند شماره 1639 تاریخ 17/5/56
39ـ روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات؛ ص 186 و نهضت امام خمینى، همان، ج 2، ص 174.
40ـ بررسى تاریخى اختلاف مرزى ایران و عراق ؛ صص 355 ـ 361.
41ـ «چهره سیاسى شهید آیتاللّه سیدمصطفى خمینى». مجموعه مقالات کنگره شهید آیهاللّه مصطفى خمینى؛ صص 95 ـ 96.
42ـ نهضت امام خمینى، همان، ج 2، ص 575.
43ـ سند شماره 60882/232 تاریخ 19/5/48
44ـ سند شماره 1574 تاریخ 5/4/48
45ـ سند شماره 4720 تاریخ 5/4/48
46ـ سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک؛ مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات، ج 1، صص 179 ـ 180 و ج 3، صص 63 ـ 75.
47ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى؛ همان، ج 2، ص 408.
48ـ همان ؛ صص 404 ـ 405.
49ـ فصلنامه یاد؛ دوره سوم، ش 12، پاییز 1376، ص 130.
50ـ یادها و یادمانها از آیتاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 2، ص 92.
51ـ یاد؛ همان، صص 126 ـ 127.
52ـ مجله پیام انقلاب؛ ش 18 30 مهر 1359، ص 45.
53ـ فصلنامه یاد؛ صص 125 ـ 126.
54ـ ساواک و روحانیت، حوزه هنرى سازمان تبلیغات اسلامى، ج 1، ص 115.
55ـ یادها و یادمانها از آیتاللّه سیدمصطفى خمینى؛ همان، ج 2، ص 405.
56ـ شهیدى دیگر از روحانیت؛ نجف، انتشارات روحانیون مبارز ایرانى خارج از کشور، صص 69 ـ 72.
57ـ ندا؛ س 7، ش 22 پاییز 1376، ص 23.
58ـ یادها و یادمانها از آیهاللّه سیدمصطفى خمینى، همان، ج 1، صص 179 ـ 181.
59ـ سند شماره 5281/21 تاریخ 2/8/36
60ـ سند شماره 93384/20 ه تاریخ 2/8/36
61ـ سند شماره 10ـ10666/381 تاریخ 7/8/36
62ـ سند شماره 5130/312 تاریخ 8/8/36
63ـ سند شماره 312710/ 20 ه 13 تاریخ 8/8/36
64ـ سند شماره 93391/20 ه تاریخ 8/8/39
65ـ سند شماره 6075/21 تاریخ 8/9/36
66ـ سند شماره 4954/312 تاریخ 2/8/36
67ـ زندگینامه سیاسى امام خمینى؛ همان، ج 1، ص 379.
68ـ شهیدى دیگر از روحانیت، همان، ص 140.
69ـ همان؛ صص 126 ـ 131.
70ـ همان، صص 137 ـ 139.
71ـ سند شماره 10124 تاریخ 23/8/56
72ـ سند شماره 10124 تاریخ 23/8/56
73ـ سند شماره 2140 تاریخ 11/8/56
74ـ سند شماره 10089/ ه 1 تاریخ 4/11/56
75ـ سند شماره 14785/212 تاریخ 21/10/56
76ـ «راز توفان (یادنامه آیتاللّه سیدمصطفى خمینى)، ویژهنامه فصلنامه یاد؛ مهر 1376، ص 17.
77ـ سند بدون شماره و تاریخ سند شماره 376 از همین کتاب
78ـ سند بدون شماره و تاریخ سند شماره 376 از همین کتاب
79ـ نشریه 15 خرداد؛ ش 4 مهر و آبان 1370، ص 27.
80ـ سند بدون شماره و تاریخ سند شماره 396 از همین کتاب
81ـ ساواک و روحانیت، همان، ج 1، ص 202.
امید اسلام، حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، بخش زندگینامه